شرح خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه؛ جلسه هفتم (پایانی)

اعمال انسان زنده است و بر حال گذشتگان و آیندگان اثر می‌گذارد

کارشناس روابط عمومی ۱۸ مرداد ۱۴۰۲ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح خطبه ۲۸ نهج‌البلاغه

جلسه هفتم (پایانی) – ۱۴۰۲/۰۵/۱۱

خطبه‌ای کوتاه؛ با معارفی بلند

خطبه ۲۸ خطبه کوتاهی بود؛ اما معارف بلندی در آن مطرح شد؛ راجع به قیامت و اعراض از دنیا و بی‌توجهی به دنیا و ما را توجه داد به اینکه به آخرت گرایش داشته باشیم و توجه کنیم. محتوا خیلی عمیق بود. عبارات ساده است اما محتوای عمیقی دارد.

شگفتی کلام امیرالمؤمنین در بیان سید رضی

مرحوم سید رضی رضوان‌الله‌علیه راجع به این خطبه عباراتی دارد چون قشنگ است آن را می‌خوانم. می‌فرماید اگر سخنی باشد که مردم را به‌سوی زهد بکشاند و به عمل آخرت وادار سازد همین سخن است. این بیان امیرالمؤمنین بیانی است که انسان را هدایت می‌کند به سمت بی‌رغبتی به دنیا و اعراض از دنیا. می‌فرماید اگر کلامی بتواند انسان را نسبت به دنیا بی‌رغبت کند و میل او را به آخرت بیشتر کند همین کلام است که می‌تواند علاقه انسان را از آرزوها قطع کند و نور بیداری و تنفر از اعمال زشت را در قلب ایجاد کند؛ چون انسان باید قلبش بیدار شود و اعمال زشت را باید قلباً بدش بیاید.

شگفت سخن آن حضرت این است که می‌فرماید «أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَایَهُ النَّارُ» یکی از لطایف عبارتی که امیرالمؤمنین در کلام خودش به‌کاربرده را سید رضی توضیح می‌دهد که این جمله است؛ که بدانید امروز روز تمرین است و فردا روز مسابقه است و نهایت بهشت و آتش است. ایشان می‌گوید ببینید که حضرت چه حرف دقیقی زده است؛ زیرا در این کلام باوجود عظمت لفظ و بزرگی معنا و با تمثیلی و تشبیهی که مطابق واقع است و معنای لطیفی که دارد امام بین دو لفظ «السَّبَقَهُ» و «الْغَایَهُ» به‌ظاهر اختلاف معنا و جدایی افکنده است.

می‌گوید چرا امام اینجا گفته نهایتش آتش است و مسابقه‌اش بهشت است؟ این از شگفتی‌های کلام ایشان است. نفرموده که در این مسابقه اگر برنده شوی بهشتی می‌شوی و اگر بازنده شوی جهنمی می‌شوی. نفرمود سبقت به سمت آتش می‌گیرند؛ گفت نهایت و غایت آن‌ها آتش است؛ زیرا لفظ استباق پیشی گرفتن برای امری محبوب و مقصودی مطلوب است. سبقت می‌گیرند نسبت به چیزی که دوست دارند وگرنه برای آتش رفتن که سبقت نمی‌گیرند؛ و این از صفات بهشت است. امام جایز ندانسته که بگوید «السَّبَقَهُ النَّارُ» بلکه فرموده «الْغَایَهُ النَّارُ» زیرا مفهوم غایت یعنی پایان. مفهوم وسیعی است؛ اما در سبقت فقط خوبی‌هاست. غایت در حقیقت مرادف مصیر و مآل است که یعنی سرانجام؛ سرانجام یک عده جهنم است که خدای تعالی فرمود «قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِیرَکُمْ إِلَى النَّارِ» از دنیا بهره ببرید که سرانجام شما به سمت آتش است.

به هر جهت در این خطبه دقت کنید. تا جایی که فرصت بود مطالب را عرض کردم. باطن این خطبه خیلی شگفت‌انگیز است؛ مثل بقیه کلمات امیرالمؤمنین باطن عمیقی دارد این خطبه.

نتیجه‌گیری

یک فراز از این خطبه ماند که خدمت شما عرض می‌کنم و این خطبه تمام می‌شود. در عبارت آخر حالت نتیجه‌گیری خطبه است که مردم دنیا به شما پشت کرده و آخرت به شما رو کرده. دارد نتیجه‌گیری می‌کند که «فَتَزَوَّدُوا فِی الدُّنْیَا مِنَ الدُّنْیَا مَا تَحْرُزُونَ بِهِ أَنْفُسَکُمْ غَداً» حالا که در دنیا هستید از خود دنیا توشه بگیرید تا بتوانید فردا با این توشه‌ای که از دنیا گرفته‌اید خودتان را حفظ کنید.

به دنبال تقوا باشید

چگونه است که ما وقتی به بازار می‌رویم برای خانه آذوقه تهیه می‌کنیم تا در منزل که هستیم از آن آذوقه استفاده کنیم و خودمان را حفظ کنیم؛ حضرت می‌فرماید از دنیا بهره بگیرید تا در دنیا هستید که خودتان را حفظ کنید. توشه دنیا چه بود؟ قبلاً هم گفتیم بهترین توشه به‌صراحت قرآن تقوا است که امیرالمؤمنین در جای‌جای نهج‌البلاغه به ما تذکر می‌دهد به همین زاد.

«فَإِنَّ تَقْوَى اللّهِ مِفْتَاحُ سَدَاد، وَ ذَخِیرَهُ مَعَاد» به دنبال تقوا باشید که کلید آزادی از هر بندگی و وابستگی است. کلید رستگاری است و ذخیره قیامت شماست. کسی که تقوا دارد آزاد است. از هلاکت نجات پیدا می‌کند.

بیماری‌های قلبی خطرناک‌تر از بیماری‌های جسمی است

در خطبه ۱۹۸ فرمود «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ» تقوا دوای درد قلب‌های شماست. قلب انسان مریض می‌شود و احتیاج به دارو دارد. داروی آن تقوا است. بیماری‌های قلبی خطرناک‌تر از بیماری‌های جسمی است. اگر جسم بیمار شود نهایتاً از بین می‌رود. شخص قرار بوده ۸۰ سال عمر کند ۶۰ سالگی می‌میرد. دارو هم نخورد و به جسمش آسیب رسید. یا مثلاً بیماری دارد پزشک دارو می‌دهد به‌جای اینکه امروز بمیرد ۱۰ سال دیگر هم زندگی می‌کند. بالاخره می‌میرد. چه چیزی می‌میرد؟ جسمش می‌میرد.

افراد تمام تلاش‌هایی که می‌کنند و مواظبت‌های متعددی که هست همه برای حفظ جسم است. جسم را می‌خواهد سالم نگه دارد. بچه مریض می‌شود خودش را به آب‌وآتش می‌زند و زندگی را مختل می‌کند؛ باید هم البته انجام دهد که بچه نمیرد یا خودش نمیرد؛ ولی همه تلاش‌ها برای جسم است که جسم نمیرد.

آن‌وقت همین بچه‌اش با پسرعمو و پسرخاله و دخترعمو و دخترخاله و دختر همسایه و پسر همسایه که شخص فاسد و مفسدی است این بچه از صبح تا غروب پیش اوست و دارد روحش بیمار می‌شود و هیچ به فکر بچه‌اش نیست. به فکر خودش هم نیست.

اگر بگویند برادرزاده تو جذام دارد ولو پاره تنش است نمی‌گذارد که بچه‌اش با برادرزاده‌اش بنشیند. یا ویروس مسری خطرناکی داشته باشد نمی‌گذارد بچه آنجا برود بااینکه خواهرزاده یا برادرزاده است؛ اما اگر آن برادرزاده یا خواهرزاده اهل ماهواره و یا کارهای خلاف باشد، اهل مسائلی باشد که به روح آسیب می‌زند هیچ عین خیالش نیست. این‌که بدتر است.

تقوا مرض قلب را خوب می‌کند. بیماری قلبی فقط اثر دنیایی ندارد؛ آخرت ما را خراب می‌کند. ۷۰ سال در دنیا جسم ما می‌ماند اما اگر روحمان خراب شد قیامت ما که ابدی است خراب می‌شود. لذا انسان به زندگی ابدی‌اش باید بیشتر توجه داشته باشد ولی ما همه حواسمان به دنیایمان است. شخص حاضر نیست برای ابدیتش یک ریال هزینه کند؛ دو تا کتاب بخرد بخواند، از این‌طرف به آن‌طرف حرکت کند و کرایه ماشین بدهد تا در جلسه‌ای شرکت کند و از معارف بهره ببرد.

در ادامه می‌فرماید تقوا بینایی کوری دل است «وَمَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِیلًا» کسی که در دنیا کور باشد این کوری به معنای جسمی نیست؛ یعنی کور از آیات الهی باشد، کور باشد از راهنمایی‌های پیغمبر و آل پیغمبر ولو چشمش هم خیلی خوب می‌بیند و دورترین جاها را می‌بیند ولی کور است نسبت به آیات الهی، چنین کسی در آخرت هم کور است. قیامتی که حتی کور مادرزاد در قیامت چشم دارد و بینا می‌شود ولی این‌ها کور هستند.

با تقوایت ببین

می‌فرماید تقوا خاصیتش این است که چشم دلتان را باز می‌کند. آدم باتقوا من حیث لایحتسب روزی دارد، فرقان دارد، حق را از باطل تشخیص می‌دهد. بعضی‌ها را دیده‌اید تمام روزنامه‌ها را می‌خوانند تمام سایت‌ها را می‌بینند، آخرسر یک نظر کشک می‌دهند. معلوم می‌شود که تشخیص نمی‌دهد؛ ولی یک کسی یک‌گوشه نشسته، درست و غلط را تشخیص می‌دهد؛ چون او با تقوایش دارد می‌بیند.

اولیای خدا این‌طور هستند؛ مثلاً آقای بهجت را شاید شما اصلاً احساس نمی‌کردید که سیاسی باشد. ایشان قبل از درسش گاهی صحبت می‌کرد. صحبت قبل از درس بهتر از خود درس بود. مثلاً یک‌وقتی یکی پرسید آقا به کی رأی بدهیم؟ گفت به مرد رأی بدهید. آن بنده خدا گفت آقا اصلاً برای ریاست جمهوری زن نمی‌آید. من گفتم آقا دارد درست می‌گوید؛ چون این‌ها وقتی می‌روند مردانگی‌شان را از دست می‌دهند. مرد باشد از اول تا آخر پای حرفش بایستد. در قانون هم که می‌گوییم رجل باشد منظور این است که توانمندی‌های لازم را داشته باشد.

«اِتَّقُوا فِرَاسَهَ اَلْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اَللَّهِ» یعنی بترسید از زیرکی مؤمن؛ چون وقتی شما پیش او می‌روید و صحبت می‌کنید می‌فهمد که دروغ می‌گویید؛ می‌فهمد دارید راست می‌گویید؛ می‌فهمد باطل است یا حق است؛ چون با تقوا می‌بیند؛ درست می‌بیند. تقوا که انسان را غلط بین نمی‌کند، نابینا نمی‌کند، دوبین نمی‌کند.

سلامتی جسم هم با تقوا حاصل می‌شود

در ادامه فرمود «وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ» تقوا باعث می‌شود جسمت هم سالم بماند. دیده‌اید مراجع را صد سال، ۱۱۰ سال تا روزهای آخر عمرشان هم درس می‌دادند. این از مراجع، دکتر حسابی هم فرد باتقوایی بود. عکسی از او هست در بیمارستان روی تخت بیمارستان خوابیده. روی میز تخت غذا دست‌نخورده مانده. کتاب دستش است دارد مطالعه می‌کند. زیر عکس نوشته بود ساعتی قبل از وفات دکتر حسابی؛ یعنی بعدازآن مرده است.

تقوا جسم را هم سالم نگه می‌دارد؛ چرا؟ چون فرد باتقوا از خودش مواظبت می‌کند. هر چیزی را نمی‌خورد. حسادت ندارد. حسادت یکی از چیزهایی است که به جسم ضرر می‌زند. آدم حسود همیشه مریض است؛ دائم حرص‌وجوش می‌خورد. آدم‌های غیبت‌کن مریض هستند. آن‌کسی که سوءظن دارد مریض است. کسی که تجسس می‌کند مریض است. کسی که می‌گردد در زندگی دیگران چیزی پیدا کند خواب و خوراک ندارد و کسی هم که خواب و خوراک ندارد مریض است.

پاک‌کننده چرک سینه‌ها

«وَ صَلاَحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ» پاک‌کننده چرک سینه‌هاست. سینه‌هایی که غل و غش دارد، چرک دارد، همه این‌ها را سالم می‌کند. آدم باتقوا همه را خوب می‌داند؛ مگر اینکه ثابت شود بد است. بعضی‌ها همیشه به همه مظنون هستند. همه را بد می‌دانند مگر اینکه ثابت شود خوب هستند. آدم باتقوا همه را خوب می‌داند لذا سینه‌اش صاف است.

«وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ» پاک‌کننده پلیدی‌هایی است که در نفس شماست. روشنی قلب‌هاست. درمان دردهای بدن‌هاست. مرهم زخم جان‌هاست. روشنایی‌بخش تاریکی‌های چشم است و امنیت در ناآرامی‌هاست و روشن‌کننده تاریکی‌هاست. این‌ها همین ادامه این بیان است؛ خودتان مراجعه کنید.

تقوا اول کار است

ما فکر می‌کنیم تقوا آخر کار است. تقوادار که شدی تازه ‌کار شروع می‌شود. بعدازآن وادی تسلیم و رضا و توکل و صبر و حالات بالای انسانی و الهی که انسان می‌تواند به دست بیاورد همه این‌ها بعد از تقواست.

تنها فرصت عمل کردن در دنیاست

باید به این نکته توجه داشته باشیم که اسلام همه را دعوت می‌کند به عمل کردن. پاداش افراد را هم در مقابل عمل می‌دهد. ظرف و محل عمل هم دنیاست. در قیامت که دیگر نمی‌توانی عمل انجام بدهی. برزخ هم فرصت عمل نیست. فرصت فقط در دنیاست. همه‌کسانی که به مقامات معنوی یا مادی هم رسیدند در دنیا رسیدند.

اینکه امیرالمؤمنین در فراز آخر این خطبه فرمودند: از دنیا در همین دنیا توشه بگیرید، برای اینکه وقت عمل در دنیاست. خدای تعالی در آیه ۳۹ و ۴۰ سوره مبارکه نجم فرمود «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾ وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى» برای انسان جز آنچه تلاش کرده نیست. البته تلاش خودش را هم به‌زودی می‌بیند.

به قول ما طلبه‌ها آیه دو تا حصر دارد. منحصر کرده که هر عملی تنها به عامل اختصاص دارد و عمل عامل تنها برای خود عامل است؛ یعنی عمل شما به شما چسبیده. اصلاً قابل جدا شدن نیست. هر کس کارش برای خودش است. انسان تنها از عمل خودش بهره و زیان می‌بیند. اگر خوب انجام داد به‌زودی می‌بیند و اگر بد انجام داد به‌زودی می‌بیند. هر دو را خواهد دید.

اعمال انسان زنده است و بر حال گذشتگان و آیندگان اثر می‌گذارد

نکته‌ای را خدمت شما بگویم. گاهی فرزندان به خاطر ظلم پدرانشان آسیب می‌بینند یا پدر کاری کرده یا پدربزرگ یا پدرجد. این آیه قرآن است. همان‌طور که اگر شما کاری کنید در نسل شما اثر دارد. بعضی به خاطر ظلم پدرانشان به یتیم مردم گرفتار می‌شوند. خب ما در آیات قرآن فراوان داریم که «لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها» هیچ‌کس، عمل (بدی) جز به زیان خودش، انجام نمی‌دهد؛ و هیچ گنه‌کاری گناه دیگری را متحمل نمی‌شود «و لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى‌» پدرم گناه کرده به من چه؟

این مطلب درستی است که از پدران به بچه‌ها می‌رسد؛ اما باید توجه داشت که اعمال انسان زنده است. شما وقتی کاری می‌کنید کار شما ایجاد است. موجود می‌شود. این موجود زنده است. فکر نکن یک فحش دادی تمام شده. فحش که دادی ایجاد کرده‌ای. چیزی را به وجود آورده‌ای و او در عالم منتشر می‌شود؛ و این چون عمل شما بود به شما وصل است و چسبیده است. با شما بزرگ می‌شود اگر پاکش نکنید. چرا گفتند زود توبه کنید؟ یعنی زود از خودت جدا کن. شما صدقه دادید این عمل شماست و زنده است و با شما بزرگ می‌شود مگر اینکه بگویی‌اش. تکرار کردن ذکر عمل خیر آن را کوچک می‌کند و از بین می‌برد.

اعمال انسان ولیده انسان هستند. از انسان متولد می‌شوند. از بین نمی‌روند. به فاعل خودشان مرتبط هستند و متصل هستند. این ازیک‌طرف. از طرف دیگر نسل گذشته و نسل حال و نسل آینده یک خانواده هستند. همه به یک رحم وصل می‌شوند. من و پدرم و پدرجدم و خواهرم و برادرم و دخترعمو و پسرعمو و همه به یک رحم وصل می‌شویم. یک سلسله هستند. یک واقعیت هستند در عالم هستی؛ یعنی فرزند ادامه عنصری پدر و مادرش است. چرا افراد خیلی اصرار دارند که نسل داشته باشند؟ چون ادامه در بچه است.

هم اعمال گذشتگان در فرزندان ظاهر می‌شود و هم اعمال فرزندان برای گذشتگان اثر دارد. شما کار خوبی کنید می‌گویند خدا پدرش را بیامرزد. من کار خوب انجام دادم چرا پدرم را خدا بیامرزد؟ برای اینکه متصل است. همان‌طور که عمل من در گذشته من اثر می‌گذارد، اعمال گذشتگان هم برای آیندگان تأثیرگذار است.

لذا بعد از مرگ هم به سرنوشت ذریه خودشان توجه دارند. البته بستگی دارد به مقدار اسیری‌شان. بعضی از افراد به خاطر تقوای زیادی که در دنیا داشتند کاملاً اشراف به دنیا دارند و برای بچه‌هایشان دعا می‌کنند. بعد از مرگ هم به ذریه‌شان حساس هستند. از لذت‌ها و خوشحالی‌هایشان خوشحال می‌شوند و از ناراحتی‌هایشان ناراحت می‌شوند.

خدای تعالی اعمال صالح کسی را فراموش نمی‌کند. ثواب اعمال صالح را به نسل‌های آینده می‌رساند. چون عمل زنده است و عمل زنده آثار دارد. در آیه ۹ نساء می‌فرماید: کسانی که می‌ترسند پس از مرگشان به یتیمان و فرزندان ناتوانشان ستم شود باید تقوا داشته باشند و از ستم به یتیمان و خردسالان مردم بپرهیزند تا ایتام آنان محفوظ بمانند. پس معلوم می‌شود که اثر عمل پدر من در نسل من می‌ماند. «وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافًا خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا»

آیه با صراحت دارد اعلام می‌کند که بین عمل شخص و اعضای خانواده‌اش یک رابطه برقرار است. تو بچه یتیم را اذیت کردی بچه‌هایت در امان نخواهند ماند. بچه خودت اگر در امان بود بچه بچه‌ات در امان نخواهد بود و اگر هم عمل خیر داشتی آن‌هم به فرزندان تو می‌رسد و این تفضل الهی است؛ و این آیات منافاتی با «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» ندارد؛ چرا؟ چون دارد راجع به کار خود ما می‌گوید که هرچه کار کردی ثوابش را می‌بری. درباره تفضل صحبت نمی‌کند. می‌فرماید من خدا به خاطر عملی که تو کردی ثواب می‌دهم و اثر این عمل را به ذریه‌ات می‌دهم. تو به فقیر کمک کردی نوه‌هایت در آسایش به سر خواهند برد. قصه‌اش در کجاست در داستان خضر و موسی که اثر عمل نسل هفتادم بوده که به آن بچه‌ها رسید؛ یعنی لازم نیست که حتماً نوه نتیجه خودمان باشد. امکان دارد آثارش در نسل‌های دورتر باشد که این‌ها همه مربوط به تفضل است و مربوط به عمل نیست.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.