سلسله جلسات بیان ویژگی‌های قرآن؛ آیات ۱۳و ۱۴ سوره طارق و آیه ۱۸۵ سوره بقره

فرقان، هم نام قرآن است، هم صفت قرآن

کارشناس روابط عمومی ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن

جلسه ششم

قرآن عزیز حمید

اوصاف قرآن کریم در خود قرآن موردبحث بود. به تعدادی از آیات که در آن‌ها به ویژگی‌های قرآن اشاره‌کرده بود، در چند نوبت گذشته اشاره کردیم. برهان و نور و شفا و بشری و هدایت را عرض کردیم.

خدمت شما جلسه قبل به آیه ۱ سوره مبارکه ابراهیم اشاره شد که ویژگی قرآن که خارج کننده انسان از ظلمات به سمت نور است را بیان کرد؛ «الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» که اشاره کردیم به عزیز و حمید و صراط و ظلمت که ظلمات بود و نور که یکی است و حق است.

تکمله بحث راجع به واژه حمید بود که عرض کردیم همان‌طور که صراط را عزیز و حمید گفت، کتاب را هم عزیز و حمید گفته است. آیه ۴۱ و ۴۲ سوره مبارکه فصلت فرمود «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالذِّکْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ» این کتاب عزیز است. «لا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» خدای تعالی وصف حمید را هم اینجا برای قرآن آورده است. به‌هرتقدیر خدای تبارک‌وتعالی قرآن را به وصف حمید هم ستوده است.

حامد حقیقی خداست

حمید، هم به معنای محمود به‌کاررفته است و هم به معنای حامد به‌کاررفته است؛ یعنی هم ستایش‌شده و هم ستایش‌کننده است. وقتی می‌گوییم حمید، گاهی منظورمان ستایش‌شده است و گاهی منظور ما ستایش‌کننده است.

حامد حقیقی، آن‌کسی که واقعاً حمد می‌کند و ستایش می‌کند، خداست. تنها خداست که می‌تواند حق ستایش خودش را به‌جا بیاورد. گفتیم همه حمدها مخصوص خداست و هرچه ستوده شدنی است و ستوده می‌شود مربوط به خداست. خود خدا که می‌خواهد حمد بشود، تنها کسی که می‌تواند درست خدا را حمد کند و حمد واقعی داشته باشد خود خداست؛ یعنی خدا حامد خودش می‌شود. این حمد، حمد درستی خواهد بود.

منعم حقیقی و حمد شده حقیقی، خدای تعالی است

حمد وستایشی که از موجودات عالم می‌شود، عرض کردیم که از آنِ خدای تعالی است که الحمدالله رب‌العالمین. برای این مطلب آیا دلایلی هم داریم؟ از خدا در قرآن و بعد از قرآن در روایات این را برای ما بیان می‌کند.

حمد در برابر نعمت است که هر وقت بخواهیم موجودی را حمد کنیم به خاطر این است که به ما خدمتی کرده است و اگر بخواهیم خدا را حمد کنیم به خاطر نعمی است که در اختیار ما قرار داده است. این منعم حقیقی کیست؟ نعمت‌های عالم که در اختیار ما هست که اگر هم بخواهیم شمارش کنیم نمی‌توانیم شمارش کنیم، چه کسی این نعمت‌ها را به ما داده است؟ منعم حقیقی و بالذات خدای تعالی است. همه این نعمت‌ها باواسطه یا بی‌واسطه به خدای تبارک‌وتعالی می‌رسد. پس اگر بخواهیم حمد کنیم خداوند تبارک‌وتعالی آن‌کسی است که حمد می‌شود و حمد شده حقیقی است.

«وَما بِکُم مِن نِعمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» هر نعمتی که شما در عالم تصور کنید این نعمت از طرف خدای تعالی است. حالا آن صاحب نعمت را هم حمد کنیم، این حمد برمی‌گردد به خدا؛ بنابراین هر کس، هر چیزی را که ستایش می‌کند، خدا را ستوده است و البته خدای تعالی خودش حامد حقیقی است. این تکمیلی بحث قبل بود.

قرآن فاصل بین حق و باطل و جدی محض است

اما آیه‌ای که امروز برای شما می‌خوانم که راجع به وصفی از اوصاف قرآن کریم است، در سوره مبارکه طارق آیه ۱۳ و ۱۴ است «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» قرآن گفتاری است که حق را از باطل جدا می‌کند. فصل است، فاصله اندازنده است.

دیدید که یک کتابی را وقتی می‌نویسند، فصل فصل می‌کنند. بخش‌های کتاب را این‌طور از هم جدا می‌کنند. یا حتی فصل‌های چهارگانه مثل فصل بهار و تابستان. وقتی بهار تمام شد و تابستان آمد، می‌گوییم فصل تابستان یعنی از بهار جداشده است.

یکی از بهترین فاصله گذارنده‌ها بین حق و باطل قرآن است «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» قرآن گفتاری است که حق را از باطل جدا می‌کند. «وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ» و هرگز شوخی نیست. این قرآن شوخی نیست. جدی است.

در همین آیه شریفه قبل از آیه ۱۳ و ۱۴، خدای تعالی در ضمن آیاتی سوگند می‌خورد و بعد به قرآن می‌رسد و راجع به قرآن می‌گوید که این قول فصل است و جدی محض هم هست. شوخی‌بردار نیست.

البته همه کتاب این‌طور است. تمام قرآن جدی است. برهانی است. مستدل است. با استدلال مطالب خودش را اثبات می‌کند. حق محض است. به خاطر همین هیچ گمانی در قرآن راه ندارد. هیچ شک و شبهه‌ای در آن راه ندارد. غیرقابل نفوذ است. عرض کردیم یکی از اوصاف قرآن عزیز بود. چیزی از او کم نمی‌شود. نوری است که همه‌جا را روشن می‌کند هرگز خاموشی ندارد.

در ذیل «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» امام صادق علیه‌السلام در ضمن بیانی ‌فرمودند: «أَنَّ الْقُرْآنَ یَفْصِلُ بَیْنَ الْحَقِ وَ الْبَاطِلِ بِالْبَیَانِ عَنْ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا» قرآن با بیان خودش بین حق و باطل جدایی می‌اندازد. پس فصل به معنای جداکننده است که به‌طور کامل جدا شوند و بین آن‌ها کاملاً فاصله باشد را می‌گویند فصل.

شفیعی که اعتراض می‌کند

روایت زیبایی را امام صادق از قول رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌فرماید. این روایت در کتاب شریف کافی مرحوم کلینی است. «اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ» وقتی فتنه‌ها شمارا از همه طرف احاطه کرد و مثل شب‌های تاریک شمارا احاطه کرد، شما دست به دامن قرآن شوید. «فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ» به‌درستی که قرآن شفیعی است که شفاعتش موردقبول است.

لذا قرآن یک‌وقتی هم در قیامت گلگی می‌کند. اعتراض می‌کند، به اعتراض بلند می‌شود پیش خدای تعالی که این‌ها من را ضایع کردند. احکام من را کنار گذاشتند. قرآن‌ها روی طاقچه بود. موقع خواندن عقد می‌دادند به دست عروس بعد هم می‌بست و می‌رفت کنار. دیگر زندگی عروس و داماد هیچ‌چیز آن قرآنی نبود. می‌خواستند مسافرت بروند از زیر من رد می‌شدند؛ اما بعدازآن پشت سرشان می‌ماندم. در قبرستان‌ها اگر می‌شد یک سوره دهر بخوانند یا یک سوره ملک بخوانند. تازه در مجالسشان هم که بود، ده دقیقه اولش بود که مجری می‌گفت اگر می‌شود کمی زودتر! مراسم مانده وقت دارد می‌گذرد. قرآن اگر ۱۰ دقیقه بود بشود ۶ دقیقه؛ مثلاً زودتر تمام شود.

قرآن شفاعت کننده است اما اعتراض می‌کند. شفاعت کننده هست اما برای اهلش. قرآن یکی از کسانی است که در روز قیامت معترض است و ما را به قول امروزی‌ها به چالش می‌کشد که این امت مرا مهجور گذاشتند و احکام من زیر پا ماند. این‌همه دستور! بازار خراب بود؛ بازار با دستورات من می‌شد اداره شود. ادارات با دستورات من اداره می‌شد. همه این‌ها را این‌ها ضایع کردند.

آیه ۱۳ و ۱۴ سوره طارق از قول پیغمبر اکرم

«وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ‏ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّهِ» جدل کننده‌ای است که تصدیق می‌شود. کسی که قرآن را روبروی خودش قرار بدهد این امام او را می‌برد می‌رساند به بهشت. «وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ» کسی که قرآن را پشت سرش بگذارد قرآن او را می‌کشد به سمت آتش.

«وَ هُوَ الدَّلِیلُ یَدُلُّ عَلَى خَیْرِ سَبِیلٍ» اینجا هم در این روایت امام صادق علیه‌السلام از قول رسول خدا، از ویژگی‌های قرآن که چند مورد را گفت که ما را به بهشت می‌رساند و اگر پشت سرمان باشد ما جهنمی خواهیم شد، می‌فرماید که دلیلی است که ما را دلالت می‌کند به راه‌های صلاح و فلاح.

بعد می‌گوید «وَ هُوَ کِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیَانٌ وَ تَحْصِیلٌ، وَ هُوَ اَلْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ» آیه ۱۳ و ۱۴ سوره طارق را اینجا امام صادق علیه‌السلام از قول پیغمبر اکرم نقل می‌کند. این روایت مفصل است در فضل قرآن که خودتان مراجعه کنید و نگاه کنید.

اهل‌بیت، فصل الخطابند

بین قرآن و عترت هم فاصله نیست. هر فضیلتی که برای قرآن گفته‌شده برای عترت طاهره هم هست. اگر قرآن نور است، اهل‌بیت هم نور هستند. نور همان‌طور که راه را نشان می‌دهد، خودش هم روشن است. اهل‌بیت هم، هم خودشان روشن هستند هم راه را نشان می‌دهند. اگر قرآن هدایت است، اهل‌بیت هم هدایت هستند و کشتی نجات هستند و مصباح هدایت هستند. اگر قرآن شفا است اهل‌بیت هم دستوراتشان شفاست. عمل کردن به مسیری که آن‌ها می‌گویند شفا است.

حالا اینجا قرآن را می‌گوید قول فصل است. راجع به اهل‌بیت چه داریم؟ در زیارت جامعه کبیره این‌طور می‌فرماید: «وَفَصْلُ الْخِطابِ عِنْدَکُمْ» یکی از کارهای شما فصل‌الخطاب است. وقتی بین حق و باطل جدایی می‌اندازند، شما مطلب را آن چیزی که هست برای ما بیان می‌کنید.

پیغمبر اکرم وقتی گفت «کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی» انگشت سبابه دو دست را در کنار هم قرار داد تا شبیه هم و اندازه هم باشند. دو انگشت از یک دست را کنار هم قرار نداد که یکی کوتاه و دیگری بلندتر باشد. بله یکی ثقل اکبر است و یکی ثقل اصغر است در بیان؛ اما ازنظر عملکرد و چیزهایی که داریم بیان می‌کنیم قرآن و عترت طاهره شبیه هم‌اند.

بحث بعدی و صفت بعدی در آیه «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ…» است. آیه ۱۸۵ سوره مبارکه بقره. اینجا هم دارد صفت دیگری را بیان می‌کند. توجه داشته باشید که من آیات را اینجا تفسیر نمی‌کنم. فقط آن بخشی از آیه که مربوط به قرآن است را توضیح می‌دهیم.

قرآن کتاب فرقان است

«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ…» ماه رمضان همان ماهی است که در آن قرآن فرو فرستاده شد. این کتاب هدایت است برای مردم و این کتاب دلایل آشکار برای هدایت دارد و میزان تشخیص حق از باطل است.

در بخش قبلی، فصل را گفتم که جداکننده حق از باطل بود. فرقان هم حالت فصل را دارد که در ادامه این را عرض می‌کنم که آن بخش هم تکمیل شود. البته در اینجا مطلب بیشتر است.

در این آیه شریفه به فرقان بودن قرآن اشاره‌کرده است؛ یعنی غیر از هدایت و غیر از بیانات و مطالبی که گفتیم، قرآن کتاب فرقان است. جداکننده است. مردم را از ضلالت نجات می‌داد، هدایت می‌کرد، درعین‌حال می‌آورد در این مسیر که بتوانند حق را از باطل خوب تشخیص بدهند آن‌هم با دلایل روشن.

فرقان در معنای عام

فرقان طبق گفته کتاب لغت مثل صحاح اللغه که یکی از کتب لغت ماست، می‌گوید چیزی که بین حق و باطل جدایی بیندازد می‌گویند فرقان. البته همین فرقان عام است. هرچیز جداکننده‌ای را فرقان می‌گویند. حالا یک‌وقت حق از باطل جدا می‌شود، یک‌وقت نخود از لوبیا جدا می‌شود. کسی هم که این نخود را از لوبیا جدا کند آن‌هم فرقان است. دستگاهی که این‌ها را از هم جدا می‌کند می‌شود فرقان. کلمه فرقان یعنی جداکننده.

در تعدادی از آیات هم مطلق جداکننده است. مثلاً «…یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ…» سوره مبارکه انفال ۴۱؛ یعنی همه گروه‌ها در آن روز جمع می‌شوند، چه نیک باشند چه بد باشند، آن‌وقت آنجا جدا می‌شوند. نیک و بعد از هم جدا می‌شوند.

«یَجعَل لَکُم فُرقانًا» خدا برای شما فرقان قرار داد با همین معنای ظاهری‌اش که جداکننده است. آیه ۲۹ سوره مبارکه انفال است.

فرقان در معنای خاص

در قرآن کریم وقتی‌که می‌خواهد خاص‌تر و دقیق‌تر معنا شود، جداکننده بین حق و باطل معنی می‌شود. آن‌وقت کدام حق و باطل؟ حق و باطل در عقاید، در معارف، در اخلاقیات، جداسازی این‌گونه ما را به کجا برمی‌گرداند؟ ما را به هدایت برمی‌گرداند؛ یعنی قرآن کتاب هدایت است. انسان با جدا شدن حق از باطل هدایت می‌شود. نتیجه این می‌شود که وقتی می‌گوییم قرآن فرقان است، با همه معارفی که تا الآن بحث کردیم مطابقت دارد. همه آن‌هایی را که درباره قرآن داریم راجع به آن صحبت می‌کنیم کلمه فرقان با آن‌ها قابل تطبیق است.

همه کتب الهی فرقان هستند

نه‌فقط قرآن که همه کتب الهی فرقان هستند. انجیل هم فرقان است. تورات هم فرقان است. انجیل و تورات تحریف‌شده را نمی‌گویم. انجیلی را که حضرت عیسی آورد و توراتی را که حضرت موسی آورد. فرقان هستند همان‌طور که نور هستند. در قرآن کریم آیاتی راجع به تورات و انجیل داشتیم به‌خصوص راجع به تورات که می‌گفت نور است. همین صفت فرقان را هم برای تورات آورد. این تورات که نور است، فرقان هم هست. این انجیل که نور است، فرقان هم هست.

سوره مبارکه بقره آیه ۵۳ می‌فرماید «وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» یاد کنید زمانی را که به موسی کتاب دادیم. منظور از کتاب همین تورات است و فرقان دادیم شاید که شما هدایت را قبول کنید. پس کتاب و فرقان هر دو یکی است که اینجا منظور تورات است.

تورات وقتی آمد نوشته‌شده آمد. خدای تعالی آن را مکتوب فرستاد. چون مکتوب بود و در الواح بود و نوشته‌شده بود، گفتند به آن کتاب؛ که اینجا می‌فرماید به موسی کتاب نازل کردیم. الواحی بود که در اختیار حضرت موسی قرار گرفت؛ و چون همان نوشته‌ها جداکننده حق از باطل بود به آن گفتند فرقان.

البته این را بگویم. بعضی از مفسرین گفته‌اند که فرقان شاید معجزاتی باشد که حضرت موسی داشته است. چون معجزه هم وقتی می‌آید حق از باطل جدا می‌شود. کار معجزه همین است که حق را از باطل جدا می‌کند. خود قرآن هم که معجزه است حق را از باطل جدا می‌کند. بعضی‌ها این‌طور گفتند که در آینده هم باز خواهم گفت.

فرقان نام قرآن کریم است. در روایات هم این مطلب بیان شده است. به هر جهت راه روشنی که جداکننده حق از باطل است را به آن فرقان می‌گوییم. معیار سنجش حق از باطل را هم فرقان می‌گوییم.

آیا کلمه قرآن و کلمه فرقان به یک معنا است؟

روایتی است در کتاب کافی شریف که از امام صادق علیه‌السلام سؤال شد، آیا کلمه قرآن و کلمه فرقان به یک معنا است یا هرکدام از آن‌ها معنای جدایی دارد؟ حضرت فرمودند: قرآن همه کتاب خداست و فرقان تنها آیاتی است که احکام واجب را دربر دارد؛ یعنی امام صادق اینجا دو بخش کرد که بخشی از احکام واجب قرآن را به آن فرقان می‌گویند. قرآن اسم کل کتاب است و فرقان اسم بخش‌هایی از کتاب است.

یا در روایت دیگری دارد به اینکه فرقان عبارت است از هر آیه محکمی که در قرآن وجود دارد؛ و در روایت دیگری فرمود: هر امر محکمی که در قرآن وجود دارد فرقان است. بعضی‌ها را امر گفته، بعضی‌ها را آیه گفته. این‌ها هست.

در آیه «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَیِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ» صفاتی که در این آیه ، هدایت، بینات، فرقان، صفت بعد از صفت است برای قرآن کریم.

فرقان یعنی قرآن

به یک آیه دیگر که به فرقان اشاره کرده است توجه کنید. در خود سوره فرقان است آیه اول «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا» بلندمرتبه است آن خدایی که فرقان را بر بنده‌اش نازل کرد تا بر همه عالمیان نذیر باشد. خیلی دقیق کتاب را فرقان نامید. «نَزَّلَ الْفُرْقَانَ» فرقان یعنی قرآن.

فرقان همان میزان است

مرحوم علامه طباطبایی رضوان‌الله علیه ایشان این آیه را که بیان می‌فرماید و ترجمه می‌کند و توضیح می‌دهد، می‌فرماید این فرقان ازنظر معنا با میزان یکی است. در آیه داریم که «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ…» آنجا می‌گوید نازل کردیم فرقان را، اینجا می‌گوید نازل کردیم میزان را.

فرقان هم نام قرآن است، هم صفت قرآن

اگر طبق تفسیر اولیه که یک معنای عام از فرقان داشتیم که در قرآن کریم هر وقت کلمه فرقان آمد یعنی جداکننده حق از باطل برای مسائل دین و معارف دینی که در بین مردم وجود دارد که می‌خواهد به عدالت حکم شود و به‌حق حکم شود و وظایف بندگی بیان شود، برای همه این‌ها می‌توانیم معنای عام فرقان را بگیریم و اینجا در «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ» می‌تواند همین مجموعه را شامل شود. این را بعضی‌ها گفته‌اند.

اما با توجه به روایات و با توجه به خود متن آیه و سیاق آیه، این حرفی که مفسرین می‌گویند که درجاهای دیگر می‌شود استفاده کرد را، می‌گویم نه. حرف تمام و کمال این است که فرقان وقتی گفته می‌شود نام دیگری است از قرآن کریم.

دعای چهل و دوم از دعاهای صحیفه سجادیه که برای ختم قرآن است امام سجاد علیه‌السلام در آنجا می‌فرماید: «وَ فُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَ حَرَامِکَ» وقتی دارد در ختم قرآن دعا می‌کند، می‌فرماید: این قرآن فرقانی بود که بین حلال و حرام جدایی و فاصله انداخت.

پس فهمیدیم که فرقان که جداکننده حق از باطل است، هم نام قرآن است، هم صفت قرآن است.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.