متن کامل سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی در شب ششم محرم در مصلا بزرگ امام خمینی (ره) کرج

کارشناس روابط عمومی ۲۴ شهریور ۱۳۹۷ ۰

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی‌فقیه در استان البرز و امام‌جمعه کرج ، مراسم عزاداری و سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در شب ششم محرم ۱۴۴۰ هـ.ق با سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی و مداحی حاج علی قلندری و کربلایی مازیار طاولی بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.

در ادامه متن کامل سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی را می‌خوانید:

حماسه عظیم عاشورا و واقعه طف و سرزمین کربلا که در سال ۶۱ هجری در محرم آن سال واقع شد اتفاقی بود که در یک نیمروز به وجود آمد؛ اما آثار وجودی این حرکت و جریان، ضرباهنگی را درست کرد که تا قیامت ادامه خواهد داشت. شبیه ظرف آب آرامی که شما وقتی دانه‌ای را در داخل آن بیندازید یک موجی ایجاد می‌شود و این موج تا به دیواره این ظرف برسد ادامه خواهد داشت و مستمر خواهد بود.

در واقعه عاشورا و جریان حرکت حسین –علیه‌السلام- مجموعه‌ای از معارف الهی و مسائل مربوط به انسان و انسان‌شناسی مطرح است. هر کس با دیدگاه خودش وارد شود و بخواهد ظرف وجودی خودش را پر کند می‌تواند از این دریای عمیق معرفتی بهره‌هایی ببرد. اهل عرفان به یک‌گونه، فقها، اجتماعیون و کسانی که در مسائل اجتماعی تفکر می‌کنند، سیاسیون، نظامیان و هرکسی از هر منظری وارد شود مجموعه‌ای از معارف نصیبش خواهد شد.

بحث‌های عرفانی عاشورا و کربلا در قله است. بعضی از نکات اخلاقی مربوط به عاشورا را سال‌های گذشته عرض کردیم. ۱۰ شب درباره بحث رضا سخن گفتیم که حسین -علیه‌السلام- بحث رضا را کاملاً ترسیم کرد. نه‌تنها خودش، بلکه کسانی که در کنار او قرار داشتند را دستگیری کرد و به مقصد رساند. هم ارائه طریق کرد، هم ایصال الی المطلوب داشت. هم راهنمایی کرد و راه را نشان داد، هم‌دست آن‌ها را گرفت و به مقصد رساند. هم مصباح هدایت بود، هم کشتی نجات بود. هم چراغ هدایت برای انسان‌هایی هستند که طالب هدایت‌اند و هم کشتی است که اگر کسی سوار آن کشتی شود به مقصد می‌رسد.

عمده این است که ما دستمان را در دست حسین‌ابن‌علی قرار بدهیم و از دریای وجودی او به‌اندازه سعه وجودی خودمان بهره ببریم. کسی که زیارت او زیارت خدا در عرش است. این‌ها مطالب ساده‌ای نیست. بعضی از کلمات گفته می‌شود تعبیراتی هم وجود دارد اما حقیقت این مطالب و حقیقت این کلماتی که گفته می‌شود چیست؟ مقدور درک ساده ما نیست. اینکه انسان گفت «السلام علیک یا اباعبدالله» و زائر حسین -علیه‌السلام- شد خدا را در عرش زیارت کرده است، فهم این به این سادگی‌ها نیست. باید مقدمات گفته شود، مطالبی طرح شود و شرح کلماتی کنیم تا بعضاً بتوانیم بفهمیم که به چه معناست خدا را در عرش زیارت کردن.

یکی از مسائلی که بسیار مهم است و ما باید دنباله‌رو اهل‌بیت -علیهم‌السلام- باشیم این است که مسیر زندگی خودمان را از آن‌ها بگیریم. مناره‌های هدایتی که برای ما چراغ راه هستند و با تأسی به آن‌ها انسان به مقصد می‌رسد. بحث سبک زندگی اسلامی یکی از مباحث مهم است. الآن قسمتی از مشکل جامعه ما به سبک زندگی برمی‌گردد.

رهبر معظم انقلاب در سفرشان درباره سبک زندگی اسلامی مطالبی را فرمودند. بعد هم خیلی صحبت‌ها و سخنرانی‌ها و کتاب‌ها دراین‌باره نوشته‌شده است و گفته‌شده است و مطلب مشخص است؛ اما تا این‌ها عملیاتی نشود و در زندگی از آن‌ها بهره نگیریم فقط سیاهی روی سفیدی است. مطالبی است که روی کاغذ نوشته‌شده است و همه هم می‌گویند که مطلب خوبی است. باید به آن‌ها توجه کرد و عمل کرد.

سبک زندگی اسلامی یکی از آن مسائل اساسی است. می‌شود به مسائل دیگر هم پرداخت. مثل مسائل سیاسی در واقعه کربلا که یک سالی در اینجا نکاتی را درباره آن از زیارت عاشورا خدمت شما عرض کردم. می‌شود به پاسخ به بعضی از شبهات پرداخت. می‌بینید که شبهاتی را درست می‌کنند که بعضاً ریشه‌های تاریخی دارد. یعنی جایی در گوشه‌ای در کاغذی یک جریانی هست آن‌ها می‌گردند و آن‌ها را به هم وصل می‌کنند و شبهاتی را ایجاد می‌کنند.

یا میگویند اگر بناست گریه کنیم و صحنه دل‌خراش از کشته شدن و مبارزه‌های سنگین باشد بیایید درباره بابک خرم‌دین که ایرانی هم هست درباره او صحبت کنید. درباره او گریه کنید. در فضای مجازی هم متأسفانه به‌شدت روی این موضوعات مانور می‌دهند. لذا باید مطالعاتمان را نسبت به این موضوعات بالا ببریم و تقویت کنیم که خدای‌نکرده با ایجاد شبهه اعتقاداتمان را از دست ندهیم.

اما آن چیزی که بیشتر مدنظرم هست بحث سبک زندگی است. بعضی از سرفصل‌های مهم زندگی حسین –علیه‌السلام- که برای ما درس‌آموز است و می‌تواند ما را کمک کند که زودتر به مقصد برسیم همین‌ها را مطرح می‌کنم.

آداب و سبک زندگی

بحث ادب بحث مهمی است. در زندگی هر مسلمان یک اخلاق داریم، یک ادب داریم. بین اخلاق و ادب فرق هست و نسبتشان باهم این‌طور نیست که اخلاق و ادب یکی باشد. مرحوم علامه طباطبایی -رضوان‌الله علیه- در المیزان وقتی ادب را تعریف می‌کند که تعریف دقیقی هم هست می‌فرماید: ظرافت و زیبایی یک رفتار را می‌گویند. هیئت نیکویی که شایسته است رفتار مطابق آن باشد.

شما رفتاری را از کسی می‌بینید و این رفتار در کمال زیبایی است. مثلاً نشستن او، راه رفتن او، غذا خوردن او، خوابیدن او. معمولاً وقتی تقسیم‌بندی می‌شود این‌طور می‌گویند؛ آداب غذا خوردن، آداب سخن گفتن، آداب نمازخواندن. نمازخواندن احکامی دارد و آدابی دارد و یک حقیقتی دارد. حقیقت نماز با آداب نماز فرق دارد. احکام نماز با آداب نماز فرق دارد.

امکان دارد کسی قرائتش درست باشد ولی از اول نماز تا آخر نماز خودش را می‌خاراند. حواسش به همه‌جا هست غیر از نماز. روبه‌قبله ایستاده است و وضو هم دارد، همه احکام را رعایت کرده است اما ادب نماز را رعایت نکرد. خمیازه می‌کشد. در مقابل خدای تعالی ایستادن را رعایت نمی‌کند. یا مثلاً آداب ازدواج کردن که در شهرها و کشورها متفاوت است.

قید زیبایی که در تعریف ادب آمده است در جوامع مختلف متفاوت است. به‌طوری‌که یک‌دریک جامعه امکان دارد پسندیده باشد که در جامعه دیگر همان کار ناپسند باشد. لذا قید زیبایی که مرحوم علامه آورده است دقت این تعریف را بیشتر کرده است که گفته است: ظرافت و زیبایی یک رفتار را ادب می‌گویند.

رفتارها هم متفاوت است. مثل سلام دادن. مثلاً در یک کشور برای سلام دادن کلاهشان را برمی‌دارند. بعضی‌ها تعظیم می‌کنند. ما عادت داریم دست می‌دهیم. احترام است که نسبت به دیگری است. ولی باهم فرق دارد.

اخلاق به صفات درونی گفته می‌شود؛ یعنی زیبایی جان و روح. ادب به رفتار ظاهری گفته می‌شود. اخلاق یک ملکه نفسانی است. پس بین اخلاق و ادب فرق است. این دو شبیه هم نیستند. اگر کسی نسبت به ادب اظهار جهل کند و به او بگویند چرا در فلان جلسه بی‌ادبی کردی، مثلاً این‌طور نشستی؟ بگوید نمی‌دانستم که بی‌ادبی است از او می‌پذیرند.

اما نسبت به اخلاق هرگز پسندیده نیست که کسی بگوید نمی‌دانستم. چون اخلاقیات در همه جوامع یکسان است. مثلاً عدالت‌طلبی. کافر باشد، مؤمن باشد، در ایران باشد یا خارج از ایران باشد همه می‌فهمند عدالت‌طلبی چیست. چه مسلمان باشد چه غیرمسلمان باشد دروغ برایش بد است. اگر به کسی بگویند که چرا دروغ گفتی و در جواب بگوید نمی‌دانستم، می‌گویند همین هم دروغ است.

اخلاق امر درونی است. امر باطنی است. ادب امر بیرونی است که از اخلاق درونی به بیرون تراوش می‌کند و یک حرکتی را نشان می‌دهد. لذا در فرهنگ‌ها و جوامع مختلف اخلاق ثابت است. تغییراتش خیلی نادر و جزئی است. عدالت‌طلبی، مبارزه با ظلم و دروغ نگفتن و صداقت داشتن این‌ها اخلاقیات است؛ اما آداب پزشکی، آداب کشاورزی، آداب تجارت، آداب پاسداری، این‌ها مسائلی است که می‌توانند افراد بگویند که بلد نیستند.

آداب گاهی دینی است؛ یعنی مستقیماً به نصوص دینی و اهل ایمان مربوط می‌شود. گاهی هم غیردینی است. در فرهنگ‌ها و جوامع بشری نژادها و صنف‌ها دارد. آداب می‌تواند فردی باشد، می‌تواند اجتماعی باشد به‌شرط حضور دیگران. وقتی در جمعی نشستیم ادب خاصی باید داشته باشیم.

آداب اسلامی نماد و ظاهر و مظاهر اسلام است. مسلمان بودن با هرگونه رفتاری سازگاری ندارد. نمی‌تواند بگوید که من مسلمانم اما ارزش‌های اسلامی را رعایت نمی‌کنم. مسلمان باید مؤدب به آداب اسلامی باشد. مسلمان بودن با هرگونه رفتاری قابل‌جمع نیست. رفتار ظاهری انسان بیانگر نوع تفکر و علایقی است که در او وجود دارد. احوال درونی انسان باورها و چیزهایی که می‌پسندد در ظاهر او تجلی می‌کند.

قسمت زیادی از ما لباس سیاه پوشیده‌ایم. لباس سیاه پوشیدن ریشه در یک باوری است که در ما وجود دارد. لباس سیاه پوشیدن یک ادب است. ما داریم چیزی را اعلام می‌کنیم که از درون ما هم می‌جوشد. یک‌چیزی را پسندیده‌ایم. یک مطلبی را پذیرفته‌ایم. نشان‌دهنده عشق و علاقه به خاندان رسول خدا به‌ویژه حسین بن علی بن ابی‌طالب است.

با همین لباس پوشیدن می‌شود فهمید که شخصیت افراد چگونه است. مثلاً فرض کنید روز عاشورا کسی بلوز صورتی و قرمز بپوشد بیاید در خیابان. شما نسبت به او چه فکری می‌کنید؟ ولو انسان معتقد و خوش‌باوری هم باشد یعنی باورهای دینی‌اش هم خوب باشد ولی همه او را متهم می‌کنند. همه او را با انگشت‌نشان می‌دهند. نوع این رفتار خبر از درون وجودی این شخص می‌دهد. اعلام می‌کند که از چه فرهنگی تبعیت می‌کند.

برای همین است که می‌گوییم مواظب لباس پوشیدنتان باشید. مواظب غذا خوردنتان باشید. پیوند بسیار عمیقی با باورهای شخص و باطن شخص دارد؛ و این ظاهر به جامعه هم سرایت می‌کند. اطرافیان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این‌ها را نماد می‌گویند. لباس سیاه می‌شود نماد عزاداری برای حسین –علیه‌السلام-.

نماز می‌شود نماد مسلمانی. پرچم سبز می‌شود نماد اهل‌بیت در یک مقطعی. پرچم سرخ می‌شود نماد خون‌خواهی و این‌ها مهم است. هرچه این نمادها بیشتر باشد نشان‌دهنده این است که آن جامعه به آن فرهنگ پایبندتر است.

دشمن چه‌کار می‌کند؟ سعی می‌کند این نمادها را از بین ببرد. سعی می‌کند اولاً القاء کند که فرهنگ‌ها ناکارآمد هستند. دشمنی که می‌خواهد این کشورها را از درون تهی کند فرهنگشان را ناکارآمد نشان می‌دهد. خصوصاً با رسانه تلاش می‌کند وسعی می‌کند نمادها را در جامعه از بین ببرد و منحرف کند. بعد نماد خودش را جایگزین نماد آن جامعه قرار بدهد.

آداب و سبک زندگی اسلامی نمادهای جامعه اسلامی هستند که دشمن روی آن تکیه کرده است. اطلاع دارید که مکه مشرف بودیم. در هر خیابانش یک مک‌دونالد بود. این‌یک نماد است. یک نوع غذا است اما دارد چه چیزی را بیان می‌کند؟ دارد یک‌جهتی را می‌دهد. مک‌دونالد نماد کشور غربی است. کوکاکولا نماد یک فرهنگ و یک فکر است.

شوروی وقتی ساقط شد اولین چیزی که خیلی برایشان مهم بود که انجام بدهند در شوروی بعد از فروپاشی و سیطره ۷۰ ساله کمونیست مک‌دونالد بود و صفوفی که تشکیل می‌شد برای اینکه این غذا را تهیه ‌کنند. آن‌ها تلاش می‌کنند که نمادها را از ما بگیرند و نماد خودشان را جایگزین کنند. سبک زندگی ما را تغییر بدهند و بگویند آن چیزی را هم که تو داشتی به دردت نمی‌خورد و ناکارآمد بوده و این چیزی که من دارم به تو می‌دهم مهم است. دنبال من بیا.

رسول خدا فرمودند که خودتان را شبیه یهودی و مجوس و نصرانی نکنید. چون زندگی آرام‌آرام تغییر می‌کند. شما عکس‌های اول انقلاب را ببینید. نوع پوشش و لباس‌ها را ببینید. پاچه شلوارها گشاد، یقه‌ها بزرگ، نوع آرایش موها سبک خاصی داشت. آرام‌آرام پاچه‌ها تنگ شد. بعد کوتاه شد. حالا هم که پاره شده. در یک مقطعی از زمان اگر کسی شلوارش از کمرش پایین می‌آمد فحش بود. می‌گفتند مرد گنده نمی‌تواند شلوارش را نگه دارد. الآن ما را رساندند به‌جایی که خود جوان‌ها فاق شلوار را طوری گرفتند که انگار دارد از پایشان درمی‌آید و آن‌طرف آبی‌ها دارند به این‌ها می‌خندند.

این‌ها نماد است. کسی که می‌گوید من مسلمان هستم، مسلمان بودن با هرگونه رفتاری قابل‌جمع نیست. این شعار امشب ماست. ما نمی‌توانیم هر طور دلمان خواست لباس بپوشیم. اگر دنبال فرهنگ خاصی هستیم باید تبعیت کنیم. مؤدب بودن به آداب اسلامی باعث رشد انسان می‌شود. باعث زیبا شدن انسان می‌شود.

مولای ما امیرالمؤمنین فرمودند «الادابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَهٌ» آداب زیورهای نو و تازه برای جان انسان است. شما از انسانی که موقر است و لباس مرتبی پوشیده است و خوب سخن می‌گوید و رعایت حدود دیگران را می‌کند خیلی خوشتان می‌آید و جان شما زنده می‌شود؟ یا کسی که هر جور دلش خواست حرف می‌زند و هر جور دلش خواست لباس می‌پوشد؟

کسانی که نمی‌توانند لباسشان را مرتب بپوشند و در رنگ هارمونی لازم را ندارند، در نوع پوشش آن‌طور که باید رعایت کنند رعایت نمی‌کنند، شلوار را یکرنگ می‌پوشد، پیراهن را رنگ دیگری می‌پوشد، این‌ها نشان‌دهنده این است که در روحشان یک اضطرابی وجود دارد. روحانیت را دیده‌اید که لباسش یکدست و یک‌جور است و در طول سالیان هم‌تغییرش کم بوده است.

اینکه انسان نمی‌تواند مؤدب به آداب باشد یک‌وقت به خاطر جهل است و عدم درک صحیح از آداب است، یک‌وقت هم بی‌حوصلگی و راحت‌طلبی است. راحت‌طلبی باعث می‌شود که انسان به دنبال آزادی و راحتی باشد. فکر می‌کند که نشان‌دهنده آزادی است که هر جور دلش خواست بخورد و بخوابد. اگر انسان خودش را مقید به قیودی ‌کند باعث تربیت او می‌شود.

بی‌قیدی هم حال خوبی است که انسان مقید به یک سری امور نباشد. این‌ها را هم در آداب اسلامی داریم؛ اما باید درست تعریف کرد. بی‌قیدی به معنای بی‌برنامه بودن و بی‌ادبی نیست. به معنای عدم وابستگی است. بعضی‌ها به یک سری امور وابسته هستند. هر وابستگی هر جور که باشد بد است. انسان باید از همه‌چیز آزاد باشد. وابستگی فقط به خدا و دستورات خدا باشد.

در تعریف سبک زندگی می‌گوییم مجموعه‌ای است کم‌وبیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره‌ یک فرد. این مجموعه منسجم می‌شود سبک زندگی که نیازهای انسان را برطرف می‌کند و ارتباط شخص را با دیگران تنظیم می‌کند. فرق ادب با سبک زندگی در چیست؟ یک هیئت ترکیبی است از آداب و اموری که هست؛ یعنی رفتارهای ساده و جلوه‌های ظاهری ما. نشستن، بلند شدن، لباس پوشیدن، خوابیدن، دراز کشیدن، به‌صورت یکپارچه در نظر گرفته شود می‌شود سبک زندگی.

حالا باید ببینیم اسلام‌ برای این مجموعه از صبح که بیدار می‌شوید تا وقتی‌که می‌خوابید چه دستوری داده است؟ گفته چه چیزهایی را در نظر داشته باش تا زندگی تو زندگی اسلامی باشد؟ با تمام تنوعی که افراد دارند و تنوع‌طلبی‌هایی که دارند و همه این‌ها مقبول و مطبوع است در نوع مصرف ما و معاشرت‌های ما، لباس پوشیدن‌ها و تفریح ما، معماری شهری ما، بازار و منازل و دکوراسیون ما.

وقتی سبک زندگی غربی می‌آید دیگر کاری با آداب و احکام اسلامی ندارد. می‌گوید باید خانه‌ات اُپن باشد. فعلاً از آشپزخانه شروع کردند تا به حمام و دستشویی برسد. یک سال در منطقه ۱۴ شهرداری تهران تمام آپارتمان‌هایی که ساخته بودند توالت‌هایش روبه‌قبله بود. آن‌ها فقط می‌خواهند از ۴۰/۵۰ متر یک واحد دربیاورند. کاری با بقیه چیزها ندارند.

الآن معماری شهری در کرج معلوم است که کسی توجه نداشته است. نه شهردار توجه داشته است. نه شورای شهر توجه داشته است. نه مسئولین شهری توجه داشتند که معماری شهری را باید رعایت کرد. در هیچ جای دنیا کسی حق ندارد ظاهر بیرونی خانه را هر طور دلش خواست بسازد. باید چشم‌نواز باشد و آرامش اعصاب بیاورد. داخل خانه را هر طور دلت خواست تغییر بده اما بیرون را حق نداری.

این‌ها همه با آن ارزش‌هایی که عرض می‌کنم ارتباط دارد. با باورها و پسندهای ما ارتباط دارد. غیر از دوران کودکی که شخصیت انسان هنوز شکل نگرفته است نمی‌توانیم انسانی را بدون آداب یا سبک زندگی تصور کنیم. در حقیقت می‌خواهم این‌طور بگویم که هیچ‌کسی بی‌ادب نیست. همان‌طور که هیچ‌کس بی‌فرهنگی نیست. همان‌طور که هیچ‌کسی بی‌شخصیت و بی‌تربیت نیست. این هم که می‌گویند فلانی بی‌فرهنگ است یا بی‌شخصیت است حرف غلطی است. اگر انسان تحت تأدیب صحیح قرار گرفت مؤدب می‌شود. اگر این تربیت را نداشت بی‌ادب نمی‌شود، بد ادب می‌شود. بد فرهنگ می‌شود.

سبک زندگی هرکسی متأثر از اهداف یا هدف غایی است که دارد. هدف نهایی هرکسی به‌صورت طبیعی آداب متناسب خودش را بر فرد و افراد دیگر الزام می‌کند. اگر بخواهیم بگوییم چطور الزامات می‌آید مثلاً شما می‌خواهید دانشگاه شرکت کنید. می‌خواهید کنکور شرکت کنید. این کنکور هدف شما است. برای این کار برنامه‌ریزی می‌کنید که چگونه از پراکندگی فکر مواظبت کنید که ذهنتان پراکنده نباشد؛ روزنامه نمی‌خواند. دیدوبازدیدهایش را کم می‌کند. مسافرت نمی‌رود. روزی چند ساعت مطالعه می‌کند. تلفن تعطیل. تلویزیون تعطیل. خوراکش را تنظیم می‌کند. کسی که قصد دارد لذت به دست بیاورد برای به دست آوردن لذت بیشتر، همه لوازمش را فراهم می‌کند. حتی ارتباطاتش را با بعضی‌ها قطع می‌کند.

سبک زندگی متأثر از اهداف انسان است. حالا یا هدف خیلی بلندی دارد یا اهداف متوسط دارد. بر اساس آن‌ها می‌نشیند و برنامه‌ریزی و طراحی می‌کند. اگر کسی هدف نهایی او تقرب الی الله باشد همه جزئیات زندگی‌اش را باید صبغه الهی ببخشد. ما وقتی می‌گوییم مسلمانیم مسلمان که فقط در مسجد مسلمان نیست. مسلمان در خانه مسلمان است. در محل کار مسلمان است. در بازار مسلمان است. در اتوبوس مسلمان است. در مترو مسلمان است. همه‌جا مسلمان است. در ارتباط با خانواده و زن و بچه مسلمان است. در ارتباط با همسایه و دوست و رفیق و قرارهایی که می‌گذارد مسلمان است. همه‌جا باید رضای خدا را موردتوجه قرارداد.

چنین کسی نمی‌تواند بگوید که مسلمان هستم و اماواگر بیاورد. من در این سفر ولایت‌پذیری سعودی‌ها را دیدم. ما از ولی‌فقیه دم می‌زنیم آن‌ها پیروی می‌کنند. می‌دانید که چه حقد و کینه‌ای نسبت به ایرانی‌ها دارند و نسبت به شیعه دارند که همین چند روز قبل هم حسینیه‌ها را خراب کردند؛ اما والی و رهبر حکومتشان به آن‌ها گفته است شما در این مقطع باید با آن‌ها خوش‌رفتاری ‌کنید. می‌خندند، آب می‌دهند، باد می‌زنند، آب‌پاشی می‌کنند، تحویل می‌گیرند. انگار با ما رابطه ۵۰ ساله اخوت داشتند. چون او گفته دیگر اماواگر هم نمی‌آورند می‌گویند چشم.

حالا ما می‌گوییم نسبت به مقدسات فِرَق دیگر چیزی نگویید. می‌گویند نمی‌شود که چیزی نگفت. آخه و اماواگر می‌آورند. این نشان‌دهنده این است که ما فقط حرف ولایت را می‌زنیم. سبک زندگی در اینجاها خودش را نشان می‌دهد. مسلمان در همه‌جا مسلمان است. رضایت خدا را در نظر می‌گیرد. سبک زندگی انسان مسلمان باید بسترساز عبودیت و بندگی او باشد. بندگی را در طول زندگی او تقویت کند.

لذا رسول خدا فرمود: «أُفٍّ لِکُلِّ مُسْلِمٍ لَا یَجْعَلُ فِی کُلِّ جُمْعَهٍ یَوْماً یَتَفَقَّهُ فِیهِ أَمْرَ دِینِهِ وَ یَسْأَلُ عَنْ دِینِه» نگفت مؤمن، گفت مسلمان. کسی که بگوید مسلمان هستم وای بر او که از این جمعه تا جمعه دیگر یک روز را برای امر دینش قرار ندهد؛ که برود مسائل دینی زندگی شرعی و اخلاقی و اعتقادی‌اش را یاد بگیرد.

کتاب خواندن و مطالعه کردن درباره امور اسلامی سر جایش، ولی وای بر مسلمانی که قسمتی از یک روزش را در هفته قرار ندهد برای این‌که در دینش نفقه کند. نه اینکه فقط یاد بگیرد. نفقه یعنی نگاه عمیق و دقیق. یک جوان ۲۲ ساله به حج آمده نمازش را بدون مهر می‌خواند. ۲۲ سال در جامعه اسلامی شیعه زندگی کرده است، ۱۵ روز آنجا بوده است با او که حرف زدم می‌گوید به این نتیجه رسیدم که نباید مهر بگذاریم.

چرا من و شما مسائل دینی‌مان را محکم نمی‌کنیم؟ هم امام و هم رهبری دائم گفتند که باید وحدت بین شیعه و سنی را حفظ کنید؛ اما به این معنی نیست که معارف دینی و شیعی خودمان را یاد نگیریم و بلد نباشیم. یک شیعه باید مسائل شیعی خودش را در حد اعلا بلد باشد.

یک بچه ۱۰ ساله در اتوبوس از اهل سنت سعودی بود. من را به چالش می‌کشید. از من پرسید که شیعه هستم؟ گفتم از شیعه چه میدانی؟ گفت روز عاشورا. گفت شماها به خودتان لطمه می‌زنید و در اسلام لطمه وجود ندارد و این کار حرام است.

بدعمل کردیم که کسی نمی‌تواند نزدیک ما بیاید از ما سؤال کند. شما تاریخ را بخوانید، سؤالاتی که درباره مسائل خاص و خاص الخاص در روایات ما هست همه را از امام صادق و امام باقر –علیهماالسلام- پرسیدند؛ یعنی حضرات معصومین اجازه می‌دادند که مردم به آن‌ها نزدیک شود و از این سؤال‌ها بپرسند. جو و فضا طوری بود که مردم بتوانند بیایند و سؤالات دینی‌شان را بپرسند.

جوان شیعه باید مسائل شیعی را در حد اعلا بداند؛ اما در مقام عمل و جایی که دشمن هست لزومی ندارد شیعه‌گری کند و آن چیزهایی که وحدت را به هم می‌زند عمل کند. امام صادق -علیه‌السلام- فرمود: کسی که پشت سر مخالفین ما نماز بخواند هر یک‌رکعت او معادل ۱۵۰ رکعت است که پشت سر پیغمبر بخواند. البته باید حمد و سوره را در دل خواند چون اساس نماز است ولی باید خواند و پشت سر آن‌ها ایستاد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.