شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه؛ جلسه سیزدهم

اگر دستت در دست خدا نباشد، نمی‌توانی از شیاطین فاصله بگیری

کارشناس روابط عمومی ۱۱ اسفند ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

جلسه سیزدهم – ۱۴۰۱/۱۲/۰۳

«فَنَظَرْتَ -یَا إِلَهِی- إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی»

مروری بر مباحث گذشته

در فراز قبلی راجع به دشمن صحبت کرد و اینکه چقدر دشمن عداوت دارد. در این فراز ادامه می‌دهد و به یک بخش دیگری از ناتوانی خودش در مقابل خدای تعالی در وقتی‌که دارد تبیین می‌کند که من چنین دشمنی دارم اشاره می‌کند. بعد در ادامه همین اقرار به عجز و ناتوانی، بخش دیگری را بیان می‌کند که خدایا تو به کمک من آمدی؛ به من نیرو دادی که این کار را دنبال کنم. باز دوباره برمی‌گردد به دشمنی‌های دشمن.

این بخش‌ها مباحثی که شرح بخواهد ندارد. دارد وضعیت را تشریح می‌کند و تبیین می‌کند که دشمن چگونه است. البته در مجموعه روایی ما و بعضاً در ادعیه به همین عبارات اشاره‌شده است و شرح نیست؛ تکرار همین کلمات است. شرح آن همان است که جلسه قبل عرض کردم که دشمن چگونه دشمنی می‌کند و انواع دشمنی‌ها را بیان می‌کند و این‌که این دشمن بسیار خون‌ریز و شریر است؛ حالا چه دشمن درون و چه دشمن بیرون، فرقی نمی‌کند. او رحمی ندارد.

از هوا و هوس گفتیم، از وسوسه، از شیطنت‌های شیطان، شهوت و غضب که شهوت و غضب تحت مدیریت عقل اگر نباشند چه خطراتی متوجه انسان می‌شود و انسان در راه مبارزه با این دشمن اگر مبارزه کند به آن جهاد اکبر می‌گویند. در جلسه قبل اشاره کردم که امام سجاد علیه‌السلام در این بخش‌ها دشمن را با تمام قوا و تجهیزاتی که دارد فرض کرده است که این دشمن به انسان حمله می‌کند و لحظه‌ای هم غفلت ندارد و خوابش نمی‌برد.

خدای تعالی در مقابل دشمن از انسان دستگیری می‌کند بدون اینکه انسان بفهمد

در مقابل انسان هم هیچ قدرتی ندارد. هیچ توانی برای دفاع کردن ندارد. فقط آماده زخم خوردن و از پا درآمدن است اگر خودش را مسلح و تجهیز نکند؛ یعنی چون انسان موحد می‌شود و توحید محور می‌شود آنجا بلافاصله خدا به دستگیری می‌آید. اگر روح توحید از انسان کنار برود دشمن او را ول نمی‌کند؛ اما چون به خدا گره می‌خورد دست به دامن خدا می‌شود و پناه به خدا می‌برد و فرار به سمت خدا می‌کند نجات پیدا می‌کند.

انسانی که خودش را به دست خدا می‌سپارد بعضی وقت‌ها متوجه این نیست که الطاف الهی شامل حالش شده است. خدای تعالی در مقابل دشمن‌ها از او دفاع کرده است بدون اینکه بفهمد. به هر جهت خدای تعالی ابتدا دستگیری می‌کند و انسان را از ورطه‌های هولناک نجات می‌دهد. خداوند بدون اینکه ما بدانیم اقتدار دشمن را از بین می‌برد و ما را حمایت می‌کند و دشمن را تنها قرار می‌دهد. این دشمن را همان چیزهایی که گفتیم تصور کنید. تیرهایی که به سمت ما آمده است را به سمت خود آن دشمن برمی‌گرداند و ده‌ها و ده‌ها یاری گری که ما هیچ توجهی به آن نداریم ولی از طرف خدای تعالی صورت گرفته است.

خدایا تو میدانی من عاجزم در مقابل دشمنی که او من را می‌بیند ولی من او را نمی‌بینم

ترجمه عبارت را برای شما می‌خوانم. «فَنَظَرْتَ -یَا إِلَهِی- إِلَى ضَعْفِی عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِی عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِی بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِی فِی کَثِیرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِی، وَ أَرْصَدَ لِی بِالْبَلَاءِ فِیمَا لَمْ أُعْمِلْ فِیهِ فِکْرِی» ولی تو -‌ای خدای من- ناتوانی و ضعفم را از تحمل بارهای گران و عجزم را از انتقام گرفتن از آن‌که قصد کارزار من کرده و تنهایی مرا در برابر بسیاری عدّه کسانی که با من دشمنی نموده و در حال بی‌خبری من در کمین گرفتار کردن من نشسته‌اند در نظر گرفتی.

بحث شیطان شناسی را فراموش نکنید که چگونه حمله می‌کند. از جلو، از عقب، از راست و چپ. تسویل می‌کند، تطویع می‌کند، تزیین می‌کند، با سواره‌نظامش می‌آید، با پیاده‌نظامش می‌آید. با تمام نقش‌هایی که دارد و اینکه در رفتار ما چه طور تصرف می‌کند. این‌ها همه می‌شود لشکریانی که به ما حمله می‌کنند.

می‌گوید خدایا تو میدانی من عاجزم در مقابل چنین دشمنی. این دشمن هم دشمنی است که او ما را می‌بیند ولی ما او را نمی‌بینیم. دشمن قسم‌خورده‌ای که ما را می‌بیند و ما او را نمی‌بینیم. چه جنگ نابرابری است! همه‌چیز هم دارد. با فکر و روح ما هم آشناست.

اینجا به خدا عرض می‌کند که خدایا تو ناتوانی من را از تحمل این سختی‌ها دیدی و دیدی که چگونه قصد جنگ با من را دارد و تنهایی‌ام را در برابر عده زیادی که با من به عداوت و دشمنی برخاسته و در حال بی‌خبری من در کمین گرفتار کردن من نشسته‌اند را مشاهده کردی. من تنها را دیدی و عده و عده زیاد او را هم دیدی. یکسری شیاطین انس هم به کمک او می‌آیند. همین فضای مجازی یک بخشش شیاطین انس است که به کمک می‌آید. من هم بی‌خبر هستم و نمی‌دانم چطور می‌خواهند حمله بکنند و همه در کمین هستند که من را گرفتار کنند؛ و خدایا تو همه این‌ها را میدانی.

اگر دستت در دست خدا نباشد، نمی‌توانی از شیاطین فاصله بگیری

در فراز بعدی می‌گوید من بدون اینکه اقدامی داشته باشم تو خودت اقدام کردی. «فَابْتَدَأْتَنِی بِنَصْرِکَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِی بِقُوَّتِکَ» پیش از آنکه از تو یاری بخواهم بدون مقدمه به یاری من برخواستی و پشتم را به نیروی خودت محکم کردی. «ثُمَّ فَلَلْتَ لِی حَدَّهُ، وَ صَیَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِیدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَیْتَ کَعْبِی عَلَیْهِ» سپس صولت و تندی دشمن من و هیبت دشمن را شکستی بعدازآن که در میان عده‌ای انبوه و افراد فراوان او جا داشت او را تنها گذاشتی. «وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَیْهِ» من را بر او قدرت دادی.

«فَرَدَدْتَهُ لَمْ یَشْفِ غَیْظَهُ، وَ لَمْ یَسْکُنْ غَلِیلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَایَاهُ» و تیری را که به‌سوی من نشانه گرفته بود به‌سوی خودش بازگرداندی و بدون اینکه خشمش تسکین یابد و آتش کینه‌اش فرونشیند، او را بازگرداندی تا سرانگشتان خود را به دندان گزید و رخ برتافت درحالی‌که لشکرش از هم پاشید.

«وَ کَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِی بِمَکَایِدِهِ، وَ نَصَبَ لِی شَرَکَ مَصَایِدِهِ، وَ وَکَّلَ بِی تَفَقُّدَ رِعَایَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَیَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِیدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَهِ لِفَرِیسَتِهِ، وَ هُوَ یُظْهِرُ لِی بَشَاشَهَ الْمَلَقِ، وَ یَنْظُرُنِی عَلَى شِدَّهِ الْحَنَقِ»؛ و چه‌بسا متجاوزی که با حیله‌های خود درباره‌ام ستم کرده و دام‌های شکارش را برایم پهن کرده و همت خود را بر زیر نظر داشتن من گماشته و چون درنده‌ای که به انتظار به دست آوردن فرصت برای شکارش کمین نماید در کمین من نشسته، درحالی‌که خوش‌رویی چاپلوسی را برایم اظهار می‌کرد و با شدت خشم مرا می‌پایید، در اینجا بخش دیگری از دشمنی‌ها را بیان می‌کند.

«فَلَمَّا رَأَیْتَ -یَا إِلَهِی تَبَارکْتَ وَ تَعَالَیْتَ- دَغَلَ سَرِیرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَیهِ، أَرْکَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِی زُبْیَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِی مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِیلًا فِی رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِی کَانَ یُقَدِّرُ أَنْ یَرَانِی فِیهَا، وَ قَدْ کَادَ أَنْ یَحُلَّ بِی لَوْ لَا رَحْمَتُکَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ»؛ و چون تو -‌ای خدای من که والا و برتری- فساد باطن و زشتی آنچه را در دل داشت دیدی، او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود درانداختی و در پرتگاه ساخته‌اش افکندی تا پس از طغیانش ذلیلانه در بند دامی که خیال داشت مرا در آن ببیند درافتاد و اگر رحمت تو نبود آنچه بر سر او آمد نزدیک بود بر سر من آید.

تمام بیان امام سجاد علیه‌السلام این است که اگر موحد نباشی و دستت در دست خدا نباشد شیطان را نمی‌توانی از دستش در بروی. از شیاطین جن نمی‌توانی فاصله بگیری. اگر ارتباط با خدا باشد خدا کمکت می‌کند. «مَن کانَ للَّه کان اللهُ لَه» اگر نصرت خدا را می‌خواهید باید خدا را یاری کنید.

عبارات امام سجاد هم عبارات قشنگی است. می‌گوید دشمنی که زهرهای کشنده‌اش را بر من با آب مخلوط کرده و به خورد من می‌دهد. اهل‌بیت را با زهر کشتند. نخ را در سم می‌گذاشت خیس می‌خورد و بعد با سوزن از لای انگور رد می‌کرد و انگور مسموم می‌شد. یا سوزن را می‌زد به سم بعد سوزن را می‌زد به روی انگور، انگور مسموم می‌شد. اینجا هم می‌گوید شیطان هم همین‌طور است. سم را توی آب می‌ریزد. این‌ها تعبیر از دشمنی است.

دنیایی که تعلقات ماست، دشمن ماست و ما را از پا درمی‌آورد

امام کاظم علیه‌السلام فرمودند: مَثَل دنیا مَثَل مار است. یکی از دشمن‌های ما دنیا است؛ یعنی دنیایی که تعلقات ماست، دشمن ماست و ما را از پا درمی‌آورد. تعبیرات امام سجاد را می‌خواهیم روشن‌تر کنیم که این دشمنی‌ها چطور است. می‌فرماید مَثَل دنیا مَثَل مار است؛ پوستی نرم دارد اما درونش زهری کشنده است.

دنیا مثل آب می‌ماند برای یک عده که وابستگی به آن دارند و شیطان در آن سم می‌ریزد. امام کاظم فرمود: مردمان خردمند از آن حذر می‌کنند. نرم و خوش‌خط‌وخال و خیلی قشنگ است می‌گویند دستی به آن بکشیم؛ اما می‌فرماید خردمند از آن بر حذر است و کودکان دست‌های خود را به آن دراز می‌کنند.

کودک کسی است که عاقل نیست و نمی‌داند که خطر دارد؛ لذا هر آدم‌ بزرگی که به دنیا دست زد مثل کودک است. هر آدم بزرگی که به سمت دنیا حرکت کرد و این مار خوش‌خط‌وخال را به سمتش رفت مثل کودک است که نفهمیده است خطر دارد. امیرالمؤمنین فرمود: «غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَهَ لِی فِیکِ قَدْ طَلَّقْتُکِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَهَ فِیهَا»[۱] دیگری را گول بزن. من تو را سه طلاقه کردم.

رشوه گیرنده قی‌کرده مار را می‌خورد

بعد چقدر قشنگ امیرالمؤمنین سم بودن و زهر بودن دنیا را به ما توصیف کرده. بعضی از مسائل دنیا خیلی سنگین است. در نهج‌البلاغه حضرت یک عبارت دارد که راجع به رشوه است.

مارهای سمی وقتی سم تولید می‌کنند؛ معده او سم تولید می‌کند. اگر بخواهد غذا بخورد اول آن غذا را مسموم می‌کند. اول حیوان را مسموم می‌کند و از پا درمی‌آورد. اگر هرکسی غیراز آن مار آن حیوان را بخورد می‌میرد چون سم دارد. آن جسم مسموم را از مجرای سمش می‌دهد می‌برد در معده‌اش؛ در معده‌ای که سم تولید می‌کند. وقتی آن حیوان را هضم کرد تبدیلش می‌کند به سم. فکر کنید که این مار آن غذای خورده شده را قی کند؛ یعنی از همان مجرای سم دوباره آن را بیرون بیاورد. چقدر متعفن می‌شود!

امیرالمؤمنین فرمود کسی که رشوه می‌خورد قی‌کرده مار را می‌خورد. دیگر از این قشنگ‌تر بگوید؟! اگر کسی این روایت را بگذارد در محل کارش جلوی چشمش جرئت می‌کند راجع به رشوه دیگر سخن بگوید؟! برای حضرت حلوا آوردند. فرمود ببر این قی‌کرده مار است.

مثلاً اگر من نماینده ولی‌فقیه نبودم باز برای من از این حلواها می‌آوردی؟! هدیه‌ای که به قاضی‌ها می‌دهند خوردنش جایز نیست. اگر من قاضی نبودم بازهم برایم یک جعبه انار می‌آوردی؟! چرا به همسایه نمی‌دهی به من می‌دهی؟! اگر طرف حواسش نباشد بیچاره می‌شود. خدای تعالی در قرآن می‌گوید کسی که رشوه می‌گیرد مثل کسی می‌ماند که ‏ دلو را می‌اندازد در چاه توالت و فکر می‌کند که آب بالا می‌آورد.

تیرهای شیطان؛ نگاه، سوءظن و پول

امام سجاد علیه‌السلام اینجا به خدای تعالی می‌گوید که دشمن مرا آماج تیرهایش قرار داد. من سیبل شدم. تیرهایی که از طرف دشمن شرور به هدف می‌خورد که اگر غفلت کنیم کارمان تمام است؛ این تیرها فراوان است. یکی از این تیرها این است که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: نگاه تیری از تیرهای شیطان است که مسموم است. تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است. هرکس برای خدای عزوجل و نه برای غیر او چشم خود را فروبندد خداوند در پی آن ایمانی را به او می‌چشاند که این شخص مزه‌اش را می‌چشد[۲]. مزه ایمان را همان‌جا می‌چشد کسی که برای خدا نگاه نمی‌کند؛ نه اینکه چون کسی دارد او را می‌بیند.

در روایت از بدگمانی به‌عنوان تیر شیطان نام‌برده شده است. امام هادی علیه‌السلام فرمود: از کسی که مکدرش کرده‌ای صفا مخواه و از کسی که تیر بدگمانی‌ات را به سمت او نشانه رفته‌ای صداقت نخواه[۳]. بدگمانی تیر شیطان است. نسبت به اطرافیانمان نباید سوءظن داشته باشیم. سوءظن از بدترین صفات اخلاقی است. ریشه هم دارد در افراد. خیلی صفت بدی است. باید انسان آن را از خودش دور کند.

سوءظن به خود عیبی ندارد؛ مثلاً می‌گوید این نمازخواندن بود؟! دوباره می‌خواند. این صدقه بود دادم؟ دوباره می‌دهد. این عیبی ندارد؛ اما سوءظن به خدا خیلی بد است. خدا می‌گوید من نزد ظن بنده‌ام هستم. تو هر جور که من را فرض کردی من همان‌طور هستم[۴]. ما هم به خدا می‌گوییم که «هَیْهَاتَ مَا ذلِکَ الظَّنُّ بِکَ» که کسی را که برای تو سجده کرده بسوزانی او هم می‌گوید حالا که چنین گمانی داری نمی‌سوزانم.

در سوءظن به اطرافیان هم اگر طرف آمد پیش تو فحش داد و حرف بدی زد بگرد در این حرفش چیزی پیدا کن و بگو منظورش آن بود. اگر دیگر ظاهر حرفش را نمی‌شد حمل به صحت کرد می‌فرماید بگرد چیزی پیدا کن و بگو منظورش فلان چیز بود. یکی به امیرالمؤمنین فحش داد. حضرت فرمود علی در جامعه زیاد است به یکی دیگر بود. البته باید مواظب بود که به ساده‌اندیشی و ساده‌لوحی نیفتیم. باید بدانیم که کی حمل به صحت کنیم و کی حمل به فساد کنیم.

یکی دیگر از تیرهای شیطان پول است. یکی از عوامل گمراه‌کننده عشق به درهم و دینار است که تیر شیطان است. «حُبُّ الدِّینارِ و الدِّرهَمِ و هُو سَهمُ الشَّیطانِ»[۵] چقدر انسان‌ها به‌وسیله پول از پا درمی‌آیند.

این‌ها از کمینگاه‌های شیطان هستند. وقتی تیر می‌زنند می‌خواهند صید کنند. این‌ها صیدگاه‌های شیطان هستند. در دعاهای دیگر هم به دام‌های شیطان و کمینگاه‌های شیطان اشاره‌کرده؛ مثل دعای هفدهم، مثل دعای بیست و سوم، مثل دعای پنجم.

یکی از چیزهایی که خیلی عجیب است بعضی‌ها را دیده‌اید که عادت می‌کنند خاک و گل می‌خورند؛ در روایت دارد که یکی از وسوسه‌ها و مصائد شیطان خوردن خاک است. چون جسم را خراب می‌کند و از بین می‌برد.

در روایت دارد که «الشَّهَواتُ مَصائدُ الشَّیطانِ»[۶] «العُیونُ مَصائدُ الشَّیطانِ»[۷].

یکی از بدترین کمینگاه‌های شیطان اعتماد به خود است. یکی از رذائل اخلاقی است. اعتمادبه‌نفس در مقابل اعتماد به خداست. اینکه میگویند اعتمادبه‌نفس داشته باشید یعنی با تکیه‌ بر خدا خودتان را کم نگیرید و بگویید ما می‌توانیم. این آن نیست؛ اما اعتمادبه‌نفسی که خوب نیست این است که خودش را بدون هیچ‌چیزی قبول دارد. تکیه‌اش به خودش است. فکر و نظر خودش را قبول دارد.

«إیّاکَ و الثِّقَهَ بنَفسِکَ؛ فإنَّ ذلکَ مِن أکبَرِ مَصائدِ الشَّیطانِ»[۸] بر حذر باشید از اعتمادبه‌نفس خودتان که این از بزرگ‌ترین کمینگاه‌های شیطان است؟ چرا؟ چون عجب می‌آورد، کبر می‌آورد، فخرفروشی می‌آورد و امثال این‌ها را به همراه دارد.

انسان در مقابل کیدها و حملات شیطان، ضعیف است؛ اگر موحد نباشد

در مقابل کیدها و حملات شیطان، انسان ضعیف است. در اصل خلقت ضعیف بوده «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعیفاً»[۹] چون از هواهای نفسانی پیروی می‌کند ضعیف می‌شود و اگر توسط انبیای الهی استعدادهایش شکوفا شود قوی می‌شود. می‌گوییم «یَا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنِی» و «أَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفِی».

امام سجاد علیه‌السلام به همین‌ها اشاره کرد که اگر تو کمک نمی‌کردی و دستگیری نمی‌کردی کار من تمام بود. اگر دست من در دست خدا باشد از مصائد شیطان در امان می‌مانم. وقتی آیه نازل شد که شیطان از چهار طرف به شما حمله می‌کند مردم به رسول خدا گفتند پس ما چه‌کار کنیم؟ حضرت فرمود خدا دو راه را باز گذاشته است؛ بالا و پایین؛ یعنی دعا و سجده که این‌ها نجات‌بخش ماست. اگر ما توحید داشته باشیم خدای تعالی همه این دشمنی‌ها را از ما برمی‌گرداند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. حکمت ۷۷ نهج‌البلاغه

[۲]. عقاب الاعمال، ص ۶۰۴

[۳]. مسند الامام الهادی، ص ۳۰۵

[۴]. الکافی، جلد ۲، صفحه ۷۲

[۵]. بحار الأنوار: ۷۳/۱۴۰/۱۲

[۶]. غرر الحکم: ۲۱۲۱

[۷]. غرر الحکم: ۹۵۰

[۸]. غرر الحکم: ۲۶۷۸

[۹]. نساء/ ۲۸

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.