شرح حدیث معراج - 1394/12/12

شوق بهشت…

روابط عمومی ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰
  • بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ پیغمبری در بین امتش شروع به ارشاد مردم نکرد مگر اینکه علما بلافاصله ایمان آوردند/رسول گرامی اسلام فرمودند به این که خداوند تبارک و تعالی چیزی را ارزشمندتر از عقل در بین مخلوقاتش تقسیم نکرد/امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود آن کسی که خواب است زیر چکمه دشمن از خواب بیدار می‌شود/عقل اگر از بین رفت حجت خدا را روی زمین قطعه‌قطعه می‌کنند

در مسیر عبادت

یک اشاره اجمالی به گذشته کنم . خدای تعالی به رسول گرامی اسلام در شب معراج فرمودند به این که ” إِنَّ العِبادَهَ عَشْرَهُ أَجْزآء ” عبادت ۱۰ جز است. ۹ مورد آن طلب حلال است . بعد ادامه دادند و رسیدند به این که  اول عبادت و شروع عبادت این است که سکوت داشته باشی  .” أَلصَّمْتُ ” ساکت بودن . دهان به کام گرفتن . سکوت باعث می‌شود که انسان دارای مقامات عالیه شود . فرمود ” وَالصَّمْتُ یُورِثُ الحِکْمَهَ ” سکوت در انسان حکمت را جاری می‌کند . میوه سکوت حکمت است .

بعد فرمودند به این که ” وَتُورِثُ الحِکْمَهُ المَعْرِفَهَ ” حکمت که داشته باشی میوه اش معرفت است و میوه معرفت یقین است ” وَتُورِثُ المَعْرِفَهُ الیَقینَ ” اینها را دارم توضیح می‌دهم که یادتان بیاید . بعد فرمودند ” فَإِذَا اسْتَیْقَنَ العَبْدُ لا یُبالى کَیْفَ أَصْبَحَ; بِعُسْر أَمْ بِیُسْر; فَهذا مَقامُ الرّاضینَ ” کسی که به مقام یقین رسید این عبدی که در جایگاه یقین قرار گرفت برایش همه چیز عادی می‌شود . مهم نیست که دارد سختی میکشد یا دارد در راحتی به سر می‌برد . چرا ؟ چون همه این را از طرف خدای تعالی می‌داند . مقام رضا مقام بلندی است . مقام بالایی است . یکی از مراحل سلوک انسان است . یکی از مراحل کمال انسان است .

بعد در اینجا فرمود به اینکه ” فَمَنْ عَمِلَ بِرِضاىْ، اُلْزِمْهُ ثَلاثَ خِصال” کسی که به رضای من دست یافت من او را با سه چیز همراه می‌کنم . شکری که جهل ندارد . ذکری که نسیان ندارد . محبتی که هیچ محبتی در آن تأثیرگذار نیست . بعد فرمودند ” فَإِذا أَحَبَّنى،أَحْبَبْتُهُ وَحَبَّبْتُهُ إِلى خَلْقی ” این مقام راضین بود. در این فضا آمدیم و رسیدیم به اینجا که تو اگر طوری عمل کنی که رضایت مرا داشته باشی و من هم از تو راضی باشم چه کاری می‌کنم ” فَإِذا أَحَبَّنى،أَحْبَبْتُهُ وَحَبَّبْتُهُ إِلى خَلْقی ” من هم تو را دوست دارم و در بین مخلوقین  تو را محبوب قرار می‌دهم .

میوه های محبت

بعد این محبت خواصی داشت و آثاری داشت . از آثارش این بود که چشم دلت را باز می‌کنم به جلال خودم و به عظمت خودم . چیزی را از تو مخفی نگه نمی‌دارم . در شب تاریک با تو مناجات می‌کنم . خدا مناجات می‌کند . جوری با تو ارتباط و انس می‌گیرم که با مخلوقین دیگر مجالستی به آن معنا نداشته باشی . بعد کاری می‌کنم که هم‌کلام ملائکه من بشوی و تو را به اسرار و سر خودم آشنا می‌کنم . لباس حیا به تنت می‌پوشانم و تو جوری زندگی می‌کنی در حالتی که مورد مغفرت من قرار گرفته‌ای و قلب تو را ظرف وسیعی قرار می‌دهم و بصیر قرار می‌دهم . دل تو را ظرف معرفت خودم قرار می‌دهم . و چیزی از بهشت و جهنم را از تو مخفی نمی‌کنم و هول و شدتی که برای اهل قیامت است از تو برداشتم و قبر تو را نورانی می‌کنم . اینها میوه‌های همان محبت است . همه اینها را توضیح داده‌ایم .

در تو یک حالتی به وجود می‌آورم که می‌فهمی من چگونه محاسبه اعمال را می‌کنم . در نتیجه اعمالت را براساس همان محاسبه‌ای که می‌خواهد صورت بگیرد تنظیم می‌کنی و سختی‌های قبر را و ظلمت قبر را و سختی‌های مرگ را و آن اهوالی که بر افراد میرود بر تو نخواهد شد . برای تو که به این مرحله رسیدی و من تو را دوست دارم میزان در قیامت نصب نمی‌کنم . برای تو نامه عملت را باز نمیکنم . بلکه همین‌طور کتابت را بسته در دست راستت قرار می‌دهم که خودت این را مطالعه کنی . بین خودم و خودت مترجمی قرار نمیدهم .

تا فرمود به اینکه از روی صراط تو را عبور می‌دهم و بعد به خودم نزدیکت می‌کنم . بهشت را برای تو تزیین می‌کنم و در کنار نبیین و شهدا قرارت می‌دهم و میبینی که ظالمی که مظلوم را اذیت کرده و مظلوم می‌خواهد حقش را بگیرد کرسی را وضع میکنم و در آنجا فصل قضا می‌کنم ” ثُمَّ أَرْفَعُ الحُجُبَ بَیْنی وَبَیْنَهُ، فَاُنْعِمُهُ بِکَلامی، وَاُلَذِّذُهُ بِالنَّظَرِ إِلَىَّ ” همه اینها را خدای تعالی به حضرت فرمودند تا اینکه با ملائکه هم صحبت می‌شوی .

اشتیاق بهشت

تا رسیدیم به این عبارت که موضوع بحث امشب است ” وَلاَشَوِّقَنَّ إِلَیْهِ الجَنَّهَ وَما فیهـا ” بهشت و آنچه در آن است را مشتاق او می‌کنم . یک وقت ما مشتاق بهشت هستیم یک وقت طوری می‌شود که بهشت مشتاق ماست . ما تلاش می‌کنیم و سعی می‌کنیم نماز و روزه و عمل صالح و کار می‌کنیم که یک طوری شود که به بهشت برویم. اما اگر در مقام عمل و توجه به دستورات خدای تعالی، جلو آمدیم و در دایره محبتی خدای تعالی قرار گرفتیم از آن وقت به بعد بهشت مشتاق ماست نه اینکه ما مشتاق او باشیم .او طلب می‌کند .هم از این طرف داریم هم از آن طرف ‌داریم .

در حدیثی که امیرالمؤمنین سلام‌الله علیه به همام گفتند راجع به تقوا که خطبه ۱۹۳ از خطب نهج‌البلاغه است که صفات متقین و اهل تقوا را بیان می‌کند در آنجا مفصل بیان شد ” لَوْلَا الآجالُ الَّتى قَدْ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَی الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَابِ ” اگر آن مدت اجل هایی که خدا برای ما نوشته است و برای اهل تقوا هم نوشته که ناچاریم ۶۰ سال ۷۰ سال ۱۰۰ سال ۳۰ سال با کم و زیاد در این دنیا زندگی کنیم اگر آن نبود , ارواح اهل ایمان و اهل تقوا در جسمشان استقرار نداشت . هر آینه شوق بهشت باعث می‌شد که اینها طلب کنند که خدایا ما را در این دنیا نگه ندار. ما طالب آن طرف هستیم . ما زودتر می‌خواهیم به مقامات معنوی که در آن طرف هست برسیم. ارواحشان در اجسادشان تحمل نمی‌کرد .راجع به این مسئله که چرا این‌ها اشتیاق به بهشت داشتند و حرکتشان نسبت به دنیا چگونه بوده اینها را چون قبلاً بحث کردیم دیگر تکرار نمی‌کنم .

غرقه معرفت

می‌رسد به اینجا که می‌فرماید ”  وَلاَسْتَغْرِقَنَّ عَقْلَهُ بِمَعْرِفَتی وَلاَقُومَنَّ لَهُ مَقامَ عَقْلِهِ ” این را امشب یک تذکر و توضیح مختصری بدهم . عقل و ادراک او را یکسره در شناخت خودم غرق و مشغول می‌کنم. یک چنین کسی که من به او محبت دارم و او به من محبت دارد اهل رضای الهی است همه او از من راضی است و هم من از او راضی هستم و این آثار و برکات را در دنیا و در قبر و قیامت و برزخ برایش مهیا و فراهم کردم. او در یک بخش دیگر هم ویژگی دارد .عقل و درک او را در خودم می‌آورم . در شناخت من غرق می‌شود . بعد وقتی اینطور شد به جای عقل او به قضاوت و حکومت می‌نشینم . این خیلی نکته دقیقی است .یعنی یک چنین آدمی اشتباه نمی‌کند .در تشخیص موضوع و در تشخیص وظیفه در انجام وظیفه خوب تشخیص می‌دهد .چون خدا دارد به جای او حرکت می‌کند.

آیات الهی در این رابطه زیاد است. روایات هم فراوان است که چگونه می‌شود خدای تعالی انسان را در این جایگاه قرار می‌دهد .محبوب شدن بنده پیش خدا که انسان پیش خدا محبوب شود این از مهم‌ترین آثار اطاعت و عمل طبق رضای الهی است. این قسمت‌های حدیث را که می‌خواندیم همین بود ” فَمَنْ عَمِلَ بِرِضاىْ ” کسی که به رضای من عمل کند این آثار و برکات را دارد. تا رسید به این جا که گفت ” فَإِذا أَحَبَّنى،أَحْبَبْتُهُ ”  وقتی این طور شد این محبت الهی باعث می‌شود که به کمالات بالای انسانی نایل شود و از معرفت خدای تعالی بهره‌مند شود . این خیلی مطلب دقیقی است .

نعمت عقل

در آیه قرآن هم همین را می‌فرماید که اگر این شد چه صفت دیگری به او میدهیم ؟ صفت دیگر این است که عقلش می‌آید در این مسیر قرار می‌گیرد ” یُؤتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاءُ وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ” آیه ۲۶۹ سوره مبارکه بقره . آیات دیگری هم در این رابطه داریم . عقل یکی از آن نعمتهای عالی است که خدای تعالی در اختیار بشر قرار داد. به وسیله عقل است که انسان عقاب می‌شود . به وسیله عقل است که انسان ثواب می‌برد , یعنی به همان مقدار. روایات باب عقل و جهل کتاب اصول کافی را نگاه کنید . ۳۶ , ۳۷ روایت است و این روایات بسیار دقیق است و عمیق است. هم به عقل نظری اشاره کرده‌ هم به عقل عملی اشاره کرد. اینها را خوب دقت کنید .

یک روایت برای شما بخوانم . قال رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم “مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ ” خدای تعالی اشیا را  بین بندگانش تقسیم کرده و به هر کدام از ما چیزی داده. نعمت‌های مادی و نعمت‌های معنوی. همه چیز را خدای تعالی تقسیم کرده .همه چیز مقسوم است و هر کس به اندازه سعه وجودی خودش بهره می‌برد از بهره‌های الهی .اینجا رسول گرامی اسلام فرمودند به این که خداوند تبارک و تعالی چیزی را ارزشمندتر از عقل در بین مخلوقاتش تقسیم نکرد .عقل یک چیز مهمی است.

بعد برای اینکه ما یک مقدار بهتر بفهمیم  فرمود ” فَنَوْمُ الْعَاقِلِ‏ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ ” سهر ,  یعنی شب زنده‌داری و سحر, یعنی وقت شب زنده‌داری. می‌فرماید خواب عاقل افضل از شب زنده‌داری جاهل است. چرا ؟ چرا این‌طور است که عاقل بخوابد و خروپف کند , خروپف عاقل از اشک و ناله ای که شب تا صبح یک جاهل دارد , آن خواب پیش خدا ارزشش بیشتر است ؟ ” وَ إِقَامَهُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ ” یکجا نشستن عاقل که سکون و سکوت داشته باشد از حرکت و فعالیت‌های جاهل ارزشش بیشتر است .

این را شما بعضاً در جامعه می‌بینید .حرکت دارد , می‌دود , می‌آید , می رود , اما به جایی وصل نیست . به منبعی وصل نیست . خیلی هم کار می‌کند خیلی هم فعالیت می‌کند اما چون به منبع وصل نیست از مرکز علمی و فکری ارتزاق نمی‌کند . خراب می‌کند . خیلی از این گروهک‌ها خیلی از این فرقه‌ها و نحله‌ها که درست شدند ریشه شان جهل است. بعضا روحیه تدین هم داشتند دیندار هم بودند اهل نماز و روزه و خیلی از این چیزها بودند اما وصل به آن جایی که باید باشد نبود .

بعد فرمود به اینکه  ” وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى یَسْتَکْمِلَ الْعَقْلَ ” خدا هیچ پیغمبری را پیغمبر نکرده مگر اینکه عقل او به حد کمال رسیده است . عقلش به حد کمال رسیده است .عقل نه آن چیزی که در بنده و شما هست .آن چیزی که در ما هست عقل است  اما عقلی است که مخلوط شده است. حواستان هست ؟ یعنی عقل عاقل را  نمی‌خواهد بگوید .عقل بما هو عقل را دارد میگوید .یعنی آن نعمت . این نعمت الهی با چیزی قاطی نشده است  .

عقل در اختیار ما که قرار می‌گیرد هواهای نفسانی من هم می‌آید می‌چسبد به آن بعد با آن قوه و این هواهای نفسانی کاری می‌کنیم کارستان. این عقل را نمی‌گوید که هوای نفس آن را حرکت می‌دهد .عقلی که بما هو عقل است. یعنی همان عقلی که در روایت گفت ” الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان ” آن عقلی که به ما کمک می‌کند که بندگی خدا را بکنیم .آن عقلی که به ما کمک می‌کند تا که برویم دنبال اینکه دستورات الهی را انجام دهیم .

عقل محاسبه گر

چون یک سری عقل‌ها هست میگوید این که شما الان شروع کنید تبلیغاتتان را انجام دهید برای اینکه رأی بیاورید ولو اینکه حرام هم هست انجام بده به جایش رأی می‌آوری میروی در مجلس کار خوب می‌کنی. این جوری هم داریم او هم عقلش به او می‌گوید. می‌گوید این یک ذره تقلب کردن عیبی ندارد. این یک مقدار خلاف کردن عیبی ندارد. عقلی که وسیله را توجیه می‌کند عقل نیست, نکراه است. حقه‌بازی است. آن عقلی که به شما می‌گوید با اینکه نیاز ندارید ولی بنویس شاید به تو دادند . بدهند بهتر از ندادن است. بالاخره یک کاری می‌کنیم .

می‌گوید الان وام می‌دهد .همه فقها گفته‌اند وام کالا نمی‌شود برای ساخت و ساز مصرف کرد می‌گوید اگر آن را نگیرم دیگر گیرم نمی آید بگذار بگیرم بعد حالا یک کاری می‌کنیم. این که می‌گوید یک کاری می‌کنیم محاسبه می‌کند قشنگ حساب و کتاب می‌کند با همان قوه هم حساب و کتاب می‌کند این عقل نیست. ” الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان “عقل محاسبه گر متأسفانه انسان را می‌رساند به جایی که نباید برساند . البته اگر محاسبه‌هایش محاسبه‌های الهی باشد خوب است. لذا اینجا فرمود به اینکه هیچ پیغمبری به مقام پیغمبری و رسالت نرسید مگر این که کمال عقل در او بوجود آمد

” وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ ” عقل هر پیغمبری از عقل امتش بالاتر است و آنچه پیغمبر اکرم صلی الله علیه‌وآله و سلم از دلش می‌گذراند از تلاش تمام تلاشگران برتر است و هیچ بنده‌ای واجبات الهی را ادا نکرد تا اینکه در مورد او عاقلانه اندیشید ”  مَا أَدّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللّهِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ” لذا عبادت عقلا بالاتر از عبادت بقیه است . راجع به انبیا داریم راجع به بقیه افراد داریم راجع به انسان‌ها داریم . لذا راجع به عقل خیلی بحث شد.

حدیث هشام

در حدیث هشام آمده, حدیث هشام حدیث خیلی نورانی است و بسیار معتبر است که در کتاب کافی آمده است . در آنجا حضرت باقر علیه‌السلام به هشام فرمود ” یَا هِشَامُ مَا بَعَثَ اللَّهُ أَنْبِیَاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلَى عِبَادِهِ إِلَّا لِیَعْقِلُوا عَنِ اللَّهِ ” روایت مفصل است . من قسمت‌هایی از ترجمه را برای شما می‌خوانم . ای هشام خداوند تبارک و تعالی پیامبران خودش را به سوی بندگانش نفرستاد مگر برای آن که درباره خدا  تعقل کنند. پس آن که بهتر از دیگران دعوت انبیا را استجابت کرده یعنی کسی که دعوت پیغمبران را اجابت می‌کند معرفتش بیشتر از دیگران است.

یک وقت هم شاید برای شما گفتم هیچ پیغمبری در بین امتش شروع به ارشاد مردم نکرد مگر اینکه علما بلافاصله ایمان آوردند. مردم عادی چه کار کردند؟ گفتند یک معجزه نشان بده. مردم عادی حس گرا هستند. به این سادگی‌ها همه چیز را قبول نمی‌کنند. علما تا یک کسی صحبت می‌کند می‌گویند این حرفش روی قاعده است ایمان می آوریم. هیچ عالمی در طول تاریخ از هیچ پیغمبری  معجزه نخواسته است. چون حرف پیغمبر را گوش می‌دهند تا دیدند که روی نصاب و قاعده است میپذیرند. مردم عادی و عوام  می‌گویند از کجا بدانیم که تو راست می‌گویی ؟ یک چیزی به ما نشان بده. پیغمبر هم نشان داد .انبیای الهی همه نشان دادند. باز هم آن کسی که اهل حس است به این سادگی‌ها قبول نمی‌کند. آن دفعه هم به شما گفتم حضرت موسی علیه‌السلام را که چه معجزاتی را حضرت موسی از خدای تعالی خواست و نشان هم داد اما آن امت بی‌تقوایی کردند.

تنهایی امام

داناترین آنها به امر الهی عاقلترین آن‌ها است و عاقلترین آنها بالاترین ایشان است. از نظر رتبه و مقام در دنیا و آخرت است. ای هشام صبر بر تنهایی نشانه عقل است. آدم بعضی وقت‌ها تنهاست .تنها نه این که فرد و وحید در یک اتاق نشسته باشد .یک وقت می‌بینید که شخصی در یک امتی زندگی می‌کند آن امت فکر او را نمی‌خوانند .رای او را اطاعت نمی‌کنند .امیرالمؤمنین در امتش تنها بود. صدیقه طاهره سلام‌الله علیها در بین امتش تنها بود. حضرت صدایش را بلند کرد” قد افسدتم رأیی” تو رأی مرا باطل کردی. به مردم تند شد” یا اشباه الرجال و لا رجال ” ای مرد نماها شما قیافه تان شبیه مرد است .  مرد نیستید ” لا رأی لمن لا یطاع ” امامی که برای شما نظر می‌دهد رأی خودش را بیان می‌کند رأی او را اطاعت نمی‌کنید این امام دیگر صاحب نظر نیست. رأی ندارد. رای که داده شود و اطاعت نشود آن رای رای نیست.

این تاریخ مدام تکرار می‌شود. اگر انسان‌ها بصیر نباشند بینا نباشند امامشان تنها می‌شود. او که امام معصوم بود ۲۵ سال خانه‌نشین شد. خار در چشمش بود. استخوان در گلویش بود. شما یک وقتی در خیابان راه می‌روید گرد و خاک بلند می‌شود یک گرد خیلی کوچک بین پلک شما و چشم شما فاصله می‌شود این چشم را نه می‌توانید باز نگه دارید نه می‌توانید ببندید. ببندید اشک می‌آید و آزار می‌بینید .حالا فرض کنید که یک خار در چشم انسان باشد آن هم نه یک روز و دو روز ۲۵ سال خار در چشم آدم باشد چه صبری داشت امیرالمؤمنین !  آن هم چه کسی ! کسی که می‌گوید من به طرق آسمان آشناتر از طرق  زمین هستم. راه‌های آسمانی را بهتر از راه‌های زمینی می‌دانم.

” سلونی قبل ان تفقدونی” از من بپرسید قبل از اینکه از بین شما بروم. یکی بلند شد و گفت در سروکله من چند مو است؟  این امام نباید غصه بخورد ؟ این امام نباید دق بخورد ؟ حالا ببینید امام ما با صراحت می‌گوید که دشمن داریم. این دشمن هم طراحی کرده است .طرحش هم این است. درست بر عکسش عمل می‌کنند. نباید منتظر عقاب الهی باشیم ؟یکی گفت تهرانی‌ها بدجور سیلی زدند. گفتم سیلی خوردند . صدایش بعدا  درمی‌آید. به زودی صدایش درخواهد آمد.

اطاعت از دیده بان

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود آن کسی که خواب است زیر چکمه دشمن از خواب بیدار می‌شود. دشمن می اید پایش را می‌گذارد روی صورتت یک چرخ می‌دهد بعد تازه بیدار می‌شوی. او که امام ماست دیده‌بان است دیده‌بان جلوتر حرکت می‌کند. دیده‌بان  گرای دشمن را به ما می‌دهد. آن کسی که توپ خانه دارد و توپچی است در توپخانه که نشسته است پشت خمپاره که نشسته است گاهی که می‌خواهد بزند چشم او دیده بان است دیده بان درجه ها را  می‌گوید این هم سمت را درست می‌کند برد را درست می‌کند تا به هدف بخورد .

حالا دیده بان می‌گوید که اینطرف بزن. این می‌گوید نه من صلاح می‌دانم آن طرف بزنم. خب دشمن آمد گرفت برد. گوش به حرف دیده بان ندهید  زیر چکمه دشمن بیدار می‌شویم. این را بدانیم. حالا به فضل پروردگار اتفاق خاصی به آن معنا نیفتاد. اما یک تذکر جدی بود برای خیلی‌ها. برای همه . برای همین استان. بنده فقط اسم نبردم که به چه کسی رأی ندهید. جواب من را در روز قیامت چه طور می‌خواهید بدهید نمی‌دانم .

آن کسانی که رأی دادند بقیه را خودشان می‌دانند که چه تزویر و حقه‌بازی و با چه تصرفات غیرقانونی که نمی‌شود بیان کرد. چون آن کسی که می‌خواهد تصرف کند یک عده یاد گرفتند که قانونی خلاف مرتکب می‌شوند که شما نتوانید ایراد بگیرید. نتوانید جلویش را بگیرید. چه طوری می‌خواهید جلویش را بگیرید او شیطان است شیطان در شیطنت خودش استاد است. تو باید حواست جمع باشد گول نخوری. شما باید حواستان جمع باشد که زیر بار شیطان نروید.

مقابله با دشمن

خدای تعالی که خالق انسان است در تعریف این انسان گفت ای انسان بدان که دشمن داری و این دشمن از دو طریق تو را به کام خودش می‌گیرد. تو را نابود می‌کند. یک دشمن بیرون داری که این دشمن بیرون با سلاح و اسلحه و کمان به سراغ تو خواهد آمد و باورهای دینی تو را از بین خواهد برد . با جنگ تو را نابود می‌کند و از بین می‌برد که دینت را می‌خواهد از بین ببرد .لذا دستور داد ” و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ” اگر می‌خواهید در مقابل این دشمن بایستید  باید عِده و عُده داشته باشید. باید اهل جهاد باشید. باید اهل مبارزه باشید باید خودتان را آماده کنید. قوایتان را و اسلحه تان را و بدنتان را همه را آماده نگه دارید ” و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه ” چرا ؟ چون شما دشمنی دارید که این دشمن با کمان شما را می‌زند .

به تعبیر شیخنا الاستاذ این غزال چابک تیز پا با تیر صیاد صید می‌شود  و باز به تعبیر خود ایشان یک عده هم با کمین صید می‌شوند. کبوتر بازها وقتی می‌خواهند کبوتر جلدی را بگیرند کبوتری است که برای دیگران است می‌خواهند آن را بگیرند کبوترهای خودشان را می‌فرستند هوا با هم نوع خودش با هم صدا و هم آواز خودش شروع می‌کند آنها را به دام می‌اندازد زود شاهپرهایشان را می‌کند و در قفس می‌اندازد تا جلدش شوند  از این روش استفاده می‌کنند و این را کمین می‌گویند .تزویر می‌کند .

شیطان از این راه استفاده می‌کند . با تزویر دور را نزدیک نشان می‌دهد .نزدیک را دور نشان می‌دهد.   دشمن بیرونی که خدای تعالی راجع به این دشمن هم در قرآن کریم به ما تذکر داد که گفت‌ او برای شما تزیین می‌کند , تسویل میکند , تطویع میکند , اغوا می‌کند. مواظب باشید اگر شما در جنگ نظامی اهل جهاد نباشید و در جنگ درونی اهل تزکیه نباشید این دشمن ما را نابود خواهد کرد .هر صدایی از هر جایی که بلند شد زیر پرچم آن صدا انسان سینه بزند دشمن او را قبض خواهد کرد.

عقل که نباشد…

اگر به انسانیت خودمان توجه داریم و می‌دانیم که خلیفه خدا روی زمین هستیم که خدای تعالی ما را به بهترین وجه خلق کرده نباید خودمان را ارزان لو بدهیم و بفروشیم .زیر بار هر کسی نباید رفت .زیر بار هر صدایی نباید رفت.  گوش به هر نغمه‌ای نباید داد .عزت خودمان را نباید از بین ببریم. به چه قیمتی ؟ گوش به فرمان امامتان باشید. گوش به فرمان ولیتان باشید که آن آثاری که باید داشته باشد را داشته باشد.  عقل اگر در انسان بود این عقل او را تشویق می‌کند  و ترغیب می‌کند که بندگی خدا را بکند ” مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان ” این عقل عقل است .

لذا در همین بحث در روایت هشام گفت عاقل صبر بر وحدت می‌کند. الان رهبری دارد صبر می‌کند. امام معصوم علی‌بن‌ابی‌طالب صبر می‌کرد .خودشان می‌گفتند اعلم بما فی الارض است. همه آن کسانی که در آن روز بودند گفتند اعلم روی زمین علی‌بن‌ابی‌طالب است .یعنی این قدر باسواد و عالم است. خودشان می‌گفتند افقه روی زمین علی‌بن‌ابی‌طالب است. امیرالمؤمنین می‌آمد خانه به صدیقه طاهره بیان می‌کرد که این مردم من را که می‌بینند رویشان را برمیگردانند. دیگر از من مسئله شرعی نمی‌پرسند. سؤالاتشان را از دیگری می‌پرسند .

خودشان می‌گفتند که اعلم علی‌بن‌ابی‌طالب است و خدا نکند که انسان در یک مسیر دیگری قرار گیرد. عقل اگر از بین رفت حجت خدا را روی زمین قطعه‌قطعه می‌کنند .صدیقه طاهره سلام‌الله علیها این موجود بی‌نظیر عالم وجود , روی این موضوع تأمل کنید ! در زیارت حضرت می‌خوانیم که خدا تو را امتحان کرد قبل از این که خلقت کند .چه جایگاه رفیعی دارد صدیقه طاهره ولی با او چه کار کردند. وقتی که عقل نباشد انسان به ولی‌نعمت خودش هم جسارت می‌کند نور الهی را خاموش می‌کند.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.