شرح زیارت آل یس؛ جلسه هفتم

در زمان حضرت حجت سلام‌الله‌علیه دین خدا یاری می‌شود

کارشناس روابط عمومی ۲۰ مهر ۱۴۰۲ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح زیارت آل یس

جلسه هفتم –۱۴۰۲/۰۷/۱۲

در زمان حضرت حجت سلام‌الله‌علیه دین خدا یاری می‌شود

بحث خلیفه الله را جلسه قبل به‌اندازه وسع و حال جلسه بیان کردیم. «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ حَقِّهِ» یک سلام جدید و مقام جدید برای حضرت حجت سلام‌الله‌علیه بیان می‌کند؛ که امام عصر ارواحنا فداه ناصر حق است؛ یار و یاور حق خداست.

همه اولیا و اوصیا خدا ناصر و یاور دین خدا هستند. ما اینجا سلام می‌دهیم به امام عصر ولی فقط او ناصر حق نیست. آخرین فرد از این سلسله که یاور حق هستند از معصومین، امام عصر ارواحنا فداه است. این جایگاه ویژه را امام عصر به‌خوبی محقق می‌کند.

انبیای الهی برای یاوری دین خدا مبعوث شدند. ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند تا یاوری دین حق را کنند. به بیان قرآن کریم ولو تلاش کردند، تلاش‌های گسترده کردند که مثلاً پیغمبری در ۳۳ سال تبلیغ فقط ۱۰، ۱۱ نفر به او ایمان آوردند؛ یا حضرت نوح را ببینید که چند سال پیغمبری کرد و چقدر به او ایمان آوردند!

انبیای الهی همه برای نصرت حق آمدند اما موفق به‌طور کامل نشدند؛ حتی پیغمبر اکرم هم کامل نشد؛ یعنی دوران رسول خدا هم به‌طور کامل حق نصرت نشد؛ اما به‌طور مطلق برای ولیعصر ارواحنا فداه این مقام حفظ شده است؛ و قطعاً و قطعاً در زمان حضرت حجت سلام‌الله‌علیه دین خدا یاری می‌شود.

 لذا در آن زمان مردم موحد هستند. اهل شرکی وجود ندارد. امکان دارد خلافی صورت بگیرد یا گناهی انجام شود اما کسی مشرک نیست. حق خدا که توحید است در زمان حضرت ولیعصر محقق می‌شود. پیغمبر خدا تلاش کرد اما در زمان خودش هم یک عده مشرک بودند.

حق خدا چیست

ناصر به معنای یاریگر است. «ناصر حق الله» کسی است که یاریگر دین خداست. تلاش می‌کند حق خدا محقق شود. خب اول باید بفهمیم که حق خدا چیست که بعد بفهمیم امام زمان یاری کننده آن حق است یعنی چه.

حق خدا در بخش‌های مختلف است؛ یک‌وقت می‌گوییم حق خدا در اموال است. مثلاً شما مالی دارید، ثروتی دارید، خدا در ثروت شما حقی قرار داده؛ از خمس و زکات که اگر کسی اموالی داشته باشد باید حتماً وصیت کند و اگر اموال مردم دستش است باید حتماً وصیت کند.

حق خدا ساقط شدنی نیست

هر وقت سخن از حق گفته می‌شود یک سلطه مخفی هست. امیرالمؤمنین در نهج‌البلاغه خطبه ۲۱۶ این‌گونه می‌فرماید: حق، سلطنتِ فعلیه‌ای است که با فرض یک‌ طرف، قابل‌تصور نیست. این حق باید قائم به دو طرف باشد؛ یک طرف صاحب حق که از آن نفع می‌برد و طرف دیگر که حق بر ذمه اوست و ادای آن حق بر عهده اوست.

متعلَّق حق همیشه عملی از اعمال است در رابطه با خدا وقتی بحث می‌کنیم؛ لذا این حق خدا را کسی نمی‌تواند ساقط کند. نماز و روزه و حج و جهاد و امثال این‌ها حق خداست؛ قابل ساقط شدن نیست. حق انسان را می‌شود از بین برد و نداد؛ مثلاً قصاص حق انسان است. مثلاً کسی زده چشم کسی را کور کرده. برای کسی که چشمش کور شده حقی ثابت می‌شود. می‌تواند قصاص کند اما از حقش می‌گذرد؛ اما حق خدا را که مثلاً گفته است نماز بخوان نمی‌شود نخواند. انسان حق خودش را می‌تواند ساقط کند ولی حق خدا را نمی‌تواند.

مفاهیم مختلف حق در بیان قرآن

البته حق همیشه به یک معنا نیست. گاهی در مقابل باطل می‌آید؛ مثل آیه ۸۱ اسرا «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ» باطل معنایش روشن است؛ حق هم معنایش روشن می‌شود.

گاهی حق در مقابل گمراهی است؛ در مقابل ضلالت است. مثلاً قسمتی از آیه ۳۲ سوره مبارکه یونس بعد از حقیقت چیزی جز گمراهی نیست؛ «فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ».

گاهی حق در قرآن در مقابل سحر است که سحر یک بخشی از باطل است. درباره حضرت موسی هست که حضرت فرمود: من حق آوردم؛ سحر نیاوردم. «قالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ … وَیُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ».

گاهی حق گفته می‌شود در مقابل هوا و هوس است. آیه ۷۱ سوره مؤمنون «وَلَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ» اگر حق از هوس‌های آن‌ها پیروی می‌کرد.

گاهی در قرآن حق گفته می‌شود که ذات خداست. وقتی می‌گوییم حق یعنی خدا.

نشانه حقانیت هر چیزی اتصالش به خداست

در قرآن کلمه حق آمده اما در مقابلش چیزهای دیگر است. در فرهنگ دینی ما که برگرفته از قرآن و حدیث است حق معنای ویژه‌ای دارد. اینکه می‌گوییم امام زمان ناصر حق است این حق را می‌خواهیم بفهمیم که چیست. در قرآن و روایات که بررسی می‌کنیم خدمت امام صادق علیه‌السلام که می‌رسیم ایشان حق را این‌طور معنا می‌کند: همه‌ چیزهایی که به خدا متصل است حق است. هر چیزی که خدایی است حق است. حق محض خداست. نشانه حقانیت هر چیزی اتصالش به خداست. اگر ارتباط انسان با خدا قطع شد می‌شود یا باطل یا هوا هوس یا سحر یا گمراهی که در مقابل حق در قرآن آمده است.

هر چیزی که متصل به خدا بود آن حق است. این یک قاعده کلی است. اینکه ما می‌گوییم باید حق خدا رعیت شود یعنی ارتباط ما باید با خدا تام باشد؛ یعنی موحد باشیم.

حق الله همه آن چیزی است که واجب یا نهی شده

گاهی هم از حق الله در مقابل حق الناس سخن گفته می‌شود. حق الله یعنی همه آن چیزهایی که شرع مقدس واجب کرده که انجام بدهیم یا انجام ندهیم؛ که گاهی در عبادات است مثل نماز و روزه و حج؛ گاهی در اقتصاد است مثل خمس و زکات و انفال و خراج؛ و گاهی در فرهنگ است؛ گاهی در سیاست است. در مقابلش آن چیزی که منافع خصوصی انسان را تأمین می‌کند حق الناس گفته می‌شود که بحث ما نیست.

بندگی خدا حق خداست بر انسان

معنای اصلی حق، اتصال و ارتباط با خداست که هر چیزی که اتصال با خدا داشت حق است. به خودمان یک نگاه کنیم می‌بینیم هیچ‌چیزی نداریم. هرچه که داریم از خداست. فقیر مطلق هستیم. اراده خدا قطع شود هیچ نیستیم. همه هستی ما از خداست. فهم ما از خداست. نفس کشیدن ما از خداست. به خودمان که نگاه می‌کنیم می‌بینیم که فقر محض هستیم. هیچ‌چیزی نداریم جز خدا. عظمت خدا بر ما روشن می‌شود. کسی که خدا برایش عظیم شد توحید در او جلوه می‌کند؛ می‌شود موحد. انسان موحد کسی است که غیر از خدا به چیز دیگری اعتماد ندارد و تکیه‌گاهش خداست. همه‌چیزش خداست.

حق خدا برای انسان بندگی خداست. شکرگزاری در مقابل نعمت‌های خداست. انبیا الهی به بیان‌های مختلف همه‌شان به بشر فهماندند که خداوند تبارک‌وتعالی فقط شایستگی این را دارد که عبادت شود. غیر از خدا کسی شایستگی بندگی ندارد. اگر خواستید پرستش کنید فقط خدا. پس حق خدا عبادت خداست، بندگی خداست و شکرگزاری نعمت‌های خداست.

پیمان بستیم که بندگی کنیم

بعد برای این، خدا پیمان هم گرفته است. از همه ما پیمان گرفته. یک عده از ما یادمان هست یک عده را هم باید تکان بدهند تا یادشان بیفتد. در آیه ۶۰ و ۶۱ یس می‌فرماید که ما پیمان بستیم «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ» ای انسان یادت نمی‌آید که عهد بستی که غیر از من کسی را عبادت نکنی عبادت شیطان را نکنی که او دشمن آشکار تو است

پدر بندگی

می‌گوییم «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ حَقِّهِ» سلام بر تو ای حجت خدا که یاور حق خدایی. حق خدا چیست؟ بندگی خداست؛ لذا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هم ناصر حق است؛ شد پدر بندگی خدا در عالم. یاری کرد که حق خدا که بندگی خدا در سطح عالم گسترش پیدا کند. الان هم اگر مسیحی دارد مسیحی‌گری می‌کند به برکت شهادت حسین علیه‌السلام است؛ چون دین را زنده کرد. هرکسی بندگی خدا می‌کند به برکت اباعبدالله است؛ تا رسیده به حضرت حجت علیه‌السلام.

در دوران پیشرفت علم هنوز بت می‌پرستند

 همین امروز در سطح عالم، حق خدا که بندگی خداست رعایت می‌شود؟ یک سفر به هندوستان بروید؛ قریب به یک میلیارد و پانصد میلیون نفر جمعیت دارد. در خیابان‌ها بتکده هست. مثل دکه‌های روزنامه‌فروشی بت می‌فروشند. کنایه از بت اصلی‌شان است می‌خرند می‌برند خانه. بعضی‌ها که پول ندارند با کشک و خرما بت درست می‌کنند؛ بعد که گرسنه می‌شوند خدایشان را می‌خورند.

هندوستانی که موشک قاره‌پیما فرستاده هوا و بمب اتم دارد، همین امروز دانشمندان بسیار بزرگی دارد، حق خدا را که بندگی خداست رعایت نمی‌کند. ادرار گاو می‌خورد. به ادرار گاو احترام می‌گذارد. اعضای بدن درست کردند در مقابلش سجده می‌کنند. جمعیت کثیری از مسیحیت الان در جهان حاضر هستند برخلاف دستور حضرت مسیح که می‌گفتند ای بنی‌اسرائیل از خدا بترسید که پروردگار من و شماست، گفتند خدا همان عیسی فرزند مریم است. در همین دورانی که علوم این‌همه پیشرفت کرده و باب علم باز شده و فهم انقدر زیاد است، باز بت می‌پرستند.

بنده محض خدا

حق خدا این است که انسان بنده محض خدا باشد و در بندگی شریک برای خدا قائل نشود. حق بندگی را امام سجاد علیه‌السلام خوب برای ما روشن کرد در رساله حقوق؛ «فاما حق الله الاکبر فانک تعبده لا تشرک به شیئا؛ فـاذا فعلت ذلک باخلاص جعــل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا و الاخره و یحفظ لک ما تحب منها» پس حق خداوند که بزرگ‌ترین حـق است؛ بر گردن تو آن است که فقط بنده او باشی و در عبادت و بندگی شرک نورزی؛ پس وقتی‌که چنین بودی و بنده مخلص او شدی؛ خداوند نیز بر خود واجب می‌کند که دنیا و آخرت تو را کفایت نموده و آنچه را که از دنیا و آخرت دوست می‌داری برای تو حفظ نماید.

ناصر حق، توحید را در دنیا گسترش می‌دهد

حق خدا یعنی توحید؛ و ناصر حق کسی است که کمک کند توحید در دنیا گسترش پیدا کند. حالا به حضرت ولی‌عصر ارواحنا فداه عرض می‌کنیم که «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ حَقِّهِ» تو کسی هستی که یاری می‌کنی حق خدا را؛ توحید را در عالم گسترش می‌دهی.

انسان‌ها خداپرست واقعی می‌شوند. غیر از توحید در آن زمان دیگر چیزی وجود ندارد. همه ایمان می‌آورند. عرض کردم چون حضرت حدود را جاری می‌کند حتماً تخلفات هم هست؛ و اینکه آیا شیطان آن موقع هست یا نیست و آیا دستش بسته است یا نه بحث‌های خودش را دارد.

فرصت بندگی، غنیمت است

پس حقی که خدا بر بندگانش دارد عبادت است؛ و اگر کسی خدا را عبادت نکند و حق خودش را نسبت به خدای تعالی ادا نکند این شخص بدبخت و خسران زده است. خودش ضرر کرده؛ خدا که ضرر نمی‌کند؛ چون بندگی و عبادت برای این شخص غنیمت بود. فرصتی بود که خدا برای او قرار داده بود.

این را امیرالمؤمنین به ما یاد داد در حکمت ۳۳۱ از حکم نهج‌البلاغه؛ امیرالمؤمنین فرمود: «إنَّ اللّه َ سبحانَهُ جَعَلَ الطاعَهَ غَنیمَهَ الأکیاسِ عندَ تَفرِیطِ العَجَزَهِ» امیرالمؤمنین فرمود که بندگی خدا غنیمت زیرکان است؛ یعنی وقتت را هدر نده؛ اهل عبادت و بندگی باش؛ دائم در نماز باش. نه اینکه دائم سجاده پهن باشد و کار نکنی؛ نیتت را خدا کن.

خدای تعالی نیازی به عبادت هیچ‌یک از مخلوقاتش ندارد

اگر کسی فکر کند خدای تعالی به عبادت او نیاز دارد بیراهه رفته است. ما می‌گوییم من که نماز و روزه‌ام را انجام دادم خدا چرا با من فلان کار را کرد؟! این نشان می‌دهد که فکر می‌کند که کاری کرده است نیاز خدا را برطرف کرده است. ریشه این حرف در اینجاهاست. خدای تعالی نیازی به عبادت هیچ‌یک از مخلوقاتش ندارد. خودش هم این را اعلام کرده است در آیه ۸ سوره ابراهیم فرمود: «وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ».

ما فقر محضیم

موحد شویم. بفهمیم که هیچ نداریم. هرچه هست خداست. خدای تعالی حافظه را از ما بگیرد، دم در خانه به دنبال خانه‌مان می‌گردیم. بفهمیم که فقر محض هستیم.

بعد از سجده که مستحب است می‌گویید «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»، از رکوع که بلند می‌شوید می‌گویید «سمع الله لمن حمده» که البته این را باید بایستید بعد بگویید؛ اگر کسی در حرکت بگوید نماز باطل است؛ البته اگر به‌قصد مطلق ذکر بگویید عیبی ندارد؛ اما ذکر نماز باشد باید در حال حرکت نباشد.

مرحوم کاشف الغطا رضوان‌الله‌علیه کتابی دارد به نام کشف الغطا؛ در آنجا بحث‌هایی را دارد. می‌گوید «بحول الله و قوته اقوم و اقعد»؛ یعنی به حول و قوه و اراده الهی برمی‌خیزم و می‌نشینم. ما داریم با این بیانمان به خدا اعلام می‌کنیم که ما فقیر هستیم؛ نه‌فقط در کارهایی مثل برخاستن و بلند شدن که این‌ها توان می‌خواهد، بلکه در نشستن و افتادن که توانی هم نمی‌خواهد، آنجا هم قوه تو را نیاز داریم. لذا انسان در تمام حالاتش به خدا نیاز دارد.

تقوا، حق خداست

 امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه در خطبه ۱۹۱ می‌فرماید: «عِبَادَاللّهِ! أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ فَإِنَّهَا حَقُّ اللّهِ عَلَیْکُمْ، وَ الْمُوجِبَهُ عَلَى اللّهِ حَقَّکُمْ، وَ أَنْ تَسْتَعِینُوا عَلَیْهَا بِاللّهِ، وَ تَسْتَعِینُوا بِهَا عَلَى اللّهِ» یکی از حق‌های خدا تقواست. اى بندگان خدا! شما را به تقوا و پرهیزکارى توصیه می‌کنم، زیرا تقوا حق خداوند بر شماست و سبب حق شما بر خداوند نیز می‌شود! و نیز توصیه می‌کنم که با استعانت از خداوند به تقوا دست یابید.

گناه، حق خدا را ضایع می‌کند

یکی از آن چیزهایی که حق خدا را ضایع می‌کند گناه است؛ که ضایع کننده حق خداست. اگر حق خدا در جامعه مطرود شد و مورد آسیب قرار گرفت دفاع از آن بر همه انسان‌های حق‌جو و حق‌طلب و حق‌پرست واجب است.

آنجا که حق خدا آسیب دید و ضایع شد سلام بر حضرت حجت علیه‌السلام معنی پیدا می‌کند که سلام بر تو ای یاری کننده حق؛ یعنی جایی که دین دارد تضعیف می‌شود و آسیب می‌بیند ناصر حق حجت خداست.

حق خدا ریشه همه حقوق است

راجع به حق خدا چیزی در کتاب‌های آکادمیک (دانشگاهی) نیامده؛ بااینکه بالاترین حق‌ها حق خداست. راجع به حق خدا هیچ بحثی مطرح نیست در مباحث حقوقی امروز و هیچ ماده حقوقی و قانونی ندارد.

فقط بر اساس فرهنگ دینی است که حق خدا مطرح می‌شود. حق خدا فراتر از حق انسان‌ها و حق طبیعت و سایر حق‌هاست. حق خدا ریشه همه حقوق است. هرچه حقوق در عالم هست از خدا گرفته می‌شود؛ «هُوَ أَصْلُ الْحُقُوقِ وَ مِنْهُ تَفَرّعَ».

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.