سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن؛ جلسه ششم؛ دعا در قرآن

وقتی بفهمیم خدا نزدیک است، روش دعا کردن ما فرق خواهد کرد

کارشناس روابط عمومی ۰۹ فروردین ۱۴۰۲ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن

با موضوع دعا در قرآن

جلسه ششم – ۱۴۰۲/۰۱/۰۹

همه اعمال عبادی آداب دارد

قرآن کریم گذشته از اینکه معارف دعا را شرح کرده و بیان کرده و خودش دعاهایی را به ما آموزش و تعلیم داده که این دعاها هم درخواست‌های آخرتی است و هم دنیایی است؛ در کنار این‌ها آداب و ادب دعا کردن را هم یاد داده که وقتی در محضر خدای تعالی قرار گرفتیم نحوه خواستن ما از خدا چگونه باشد. به تعدادی از این آیات در این جلساتی که در خدمت شما هستیم اشاره می‌کنم.

آیه ۵۵ سوره مبارکه اعراف می‌فرماید: «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ» پروردگار خودت را با گریه و زاری و آه و نهانی و پنهانی بخوانید که او از حد گذرنده‌ها را دوست ندارد. یا در آیه ۵۶ فرمود: «وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» خدا را با بیم و امید بخوانید که رحمت خدا به محسنین نزدیک است.

 این ادب دعا است که اگر رعایت شود به اجابت نزدیک است. همه اعمال عبادی این‌گونه است احکامی دارد، باطنی دارد آدابی دارد مثلاً شما نماز که می‌خوانید نماز یک ظاهری دارد که احکام ظاهری آن را باید رعایت کرد؛ که مثلاً باید حتماً وضو داشته باشی، روبه‌قبله باشی، طهارت لباس و بدن داشته باشی، اذکاری که دارد در رکوع و سجود، شرط‌هایی دارد. این نماز ادبی هم دارد که مثلاً با خشیت و خضوع و خشوع باشد. عطر بزنید. مو شانه کنید. باطنی هم دارد این نماز که حقیقت این رکوع چیست، حقیقت سجده چیست. همه عبادات همین‌طور هستند قرآن خواندن هم همین‌طور است و آدابی دارد و دعا کردن هم ادب دارد.

ادب یاد خدا در این است که آرام و آهسته دعا کنید

همین آیه ۵۵ سوره مبارکه اعراف ما را تشویق به دعا می‌کند که پروردگار خودتان را بخوانید؛ و درعین‌حال که ما را تشویق به دعا کردن می‌کند و قطعاً این‌طور نیست که وقتی وعده داد اجابت نکند اجابتش هم قطعی است؛ اما ما داریم راجع به حالت دعا حرف می‌زنیم که چگونه باید باشد.

ادب یاد خدا در این است که حتی‌المقدور شما آرام و آهسته دعا کنید. خفیه یعنی نهانی. در یک‌گوشه‌ای به‌آرامی دعا کنید. بدون جهر باشد؛ صدایتان بلند نباشد. دعای کمیل می‌خوانید، دعای توسل یا ندبه می‌خوانید، هر چه که می‌خوانید داد نزنید؛ آرام بخوانید.

در آیه ۲۰۵ سوره اعراف می‌فرماید: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَکُنْ مِنَ الْغَافِلِینَ» یعنی پروردگارتان را در دل خودتان یاد کنید با تضرع و ترس و صدایتان را بلند نکنید.

خب چرا این کار باید بکنیم؟ چون خدای تعالی همه‌چیز را می‌داند و می‌شنود. خدای تعالی از همه رازها و خواسته‌های ما آگاه است؛ بلکه پنهانی‌ترین راز ما که در دلمان خطور کرده آن را هم می‌داند و می‌شنود و مطلع است.

در آیه ۷ طه فرمود: «وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى» خدا هم پنهان و هم پنهان‌تر را می‌داند. این‌طور نیست که بگویم داد می‌زنم که خدا بشنود. البته در آداب دعا داریم که باید دعا را به زبان بیاوری. اقرار بالذنب خودش وسیله است برای اجابت؛ ولی اینکه این اقرار کردن داد زدن باشد؛ نیست. نه اینکه فریاد بزنیم. خیلی آرام باید باشد.

البته بحثی راجع به مناجات و مناداه داریم. در ندا کردن که صدا کردن است، صدا بلند می‌شود؛ اما یک‌وقت مناجات است. مناجات زیر گوشی است. مناجات که داد زدن نمی‌شود. مثلاً در دعاها دیده‌اید اول می‌گوید «یا رب یا رب یا رب». «یا» منادا است. بعد از مدتی که دعا کرد قرب پیدا می‌کند. وقتی‌که نزدیک خدا شد می‌گویند «یا» را بیندازید و بگویید «رب رب رب».

خدا را با ناله بخوانید چون شیطان رهزن ماست

توجه دارید که همه ما مسافر هستیم «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‌ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ» همه ما مسافر به سمت خدای تعالی هستیم و همه به ملاقات خواهیم رسید. در هر سفری این‌طور است رهزن و حرامی وجود دارد. گردنه‌گیری می‌کند و جیب ما را خالی می‌کند.

شیطان رهزن ما است. در هیچ لحظه‌ای نباید از او غافل باشیم. باید جوری کار کنیم که در خواب هم به ما حمله نکند. اینکه به ما گفتند وضو بگیرید و روبه‌قبله بخوابید و اذکاری را بگویید، برای این است که شیطان در خواب هم حمله می‌کند و چیزهایی را به خورد ما می‌دهد. این‌ها آداب خوابیدن است. همین خصوصیاتی که نماز دارد خواب هم دارد. فقط برای نماز واجب است برای خواب مستحب است. روبه‌قبله بودن برای نماز واجب است برای خواب مستحب است. وضو داشتن برای نماز واجب است برای خواب مستحب است و در نماز واجب است یکسری ذکرها را بگوییم که در خواب مستحب است. این‌ها برای توجه است. کسی که با توجه می‌خوابد خوابهای خوب می‌بیند و کسی که بی‌توجه می‌خوابد خوابهای پریشان می‌بیند.

حالا در این سفری که ما داریم و داریم به سمت خدای تعالی می‌رویم، شیطان در کمین نشسته تا دل انسان را تسخیر کند. دور دل ما می‌گردد تا شاید راه نفوذ پیدا کند و به درون ما بیاید. اگر انسان اهل ذکر و دعا باشد و اهل توجه باشد اگر مواظب به دلش باشد، آن حرامی و آن رهزن نمی‌تواند از غفلت انسان استفاده کند. انسانی که غافل شده می‌تواند بیاید دل او را تسخیر کند. اگر شما مواظب دلتان باشید، اجازه نمی‌دهید که هر فکری، هر عقیده و هر دل‌مشغولی‌ای، دل شما را از کار بیندازد.

لذا فرمود «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً». خدا را با ناله و با تضرع و با گریه پنهانی در سحرگاه در تنهایی در یک‌گوشه‌ای بدون اینکه ریایی باشد بخوانید. اگر این‌گونه دعا کردید آن‌وقت خدا شما را دوست دارد و الا خدا متعدیان را دوست ندارد. دارد می‌گوید ادب دعا را رعایت کنید که اگر رعایت شد در این صورت شما از معتدین نیستید؛ ادب دعا را رعایت کردید و دعای شما به اجابت نزدیک است. ریشه‌اش این است که خدا دور نیست که شما بخواهید داد بزنید.

نزدیک بودن خدا نزدیکی مادی نیست

اینکه گفتیم خدا نزدیک است چند آیه می‌خوانم که نزدیک بودن خدا را بهتر بفهمیم. نوع نزدیک بودن خدا به ما مثل نزدیک بودن‌های ما نیست. ما وقتی نزدیک می‌شویم به چیزی آن شیء هم به ما نزدیک می‌شود؛ مثلاً الان دهان من به میکروفون نزدیک است میکروفون هم به دهان من نزدیک است. این رابطه دوطرفه است؛ اما در رابطه با خدای تعالی این‌گونه نیست. خدا به ما نزدیک است ولی ما از او دور هستیم. از باب دوری و نزدیکی مادی نیست. مثل‌اینکه پدر و پسری در کنار هم نشسته‌اند؛ پدر در یک فضای فکری است و پسر هم در یک فضای فکری دیگر. پسر از پدر دور است ولو پدر به پسر نزدیک است. این را برای تشبیه ذهنی گفتم.

چهار دسته آیات که نزدیک بودن خدای تعالی را بیان می‌کند

قرب ما به خدای تعالی در قران کریم ۴ قسمت است. یک دسته از آیات دلالت بر اصل قرب می‌کند که خدای تعالی به همه بندگانش نزدیک است. «فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»[۱] این آیه اصل نزدیک بودن را بیان می‌کند.

 دسته دیگری از آیات بیان می‌کند که خدای تعالی از دیگران به ما نزدیک‌تر است. در سوره مبارکه واقعه آیه ۸۵ به این مطلب اشاره می‌کند. «وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لَا تُبْصِرُونَ» ما به او از شما نزدیک‌تریم لیکن شما بصیرت ندارید. این دسته از آیات هم نسبت را بیان می‌کند.

 آیه سوم دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است. نه‌تنها از دیگران نزدیک‌تر است بلکه جلوتر می‌آید. «وَلَقَد خَلَقنَا ٱلإِنسَنَ وَنَعلَمُ مَا تُوَسوِسُ بِهِۦ نَفسُهُ وَنَحنُ أَقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ ٱلوَرِیدِ»[۲] ما از رگ گردن به شما نزدیک‌تر هستیم. خدای تعالی را بر ما احاطه قیومی دارد. بر انسان سیطره دارد. از مهم‌ترین عامل حیات شخص یعنی رگ گردن که با قطع آن رگ حیات از این شخص منقطع می‌شود، می‌فرماید من از آن‌هم به تو نزدیک‌تر هستم؛ یعنی من چنین احاطه‌ای بر تو دارم. حیات تو دست من است.

این سه دسته آیات قابل‌درک و فهم است؛ اما آیه چهارم دلالت دارد که خدا از انسان به خود انسان نزدیک‌تر است. این یک مقدار سخت است. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»[۳] ای کسانی که ایمان آوردید وقتی خدا و رسولش به حقایقی که شما را زنده می‌کند شما را دعوت می‌کنند، آن‌ها را اجابت کنید. بعد می‌فرماید بدانید که خدا بین انسان و خودش حائل است.

به این اصطلاحاً می‌گویند حیلوله قدرت. خدا بین ما و ما است. این خیلی نزدیک‌تر از «مِن حَبلِ ٱلوَرِیدِ» است و خیلی دقیق‌تر است. به اندازه وسع ما در این جلسه توضیح می‌دهیم که چگونه خدا از انسان به انسان نزدیک‌تر است.

بین انسان و انسان، احاطه خدای صمد است

ما یک جسمی داریم و یک روحی داریم و حقیقت ما روح ما است. جسم ما از بین می‌رود. هر هفت سال یک‌بار بدن ما از بین می‌رود و یک بدن دیگر است. هرلحظه سلول‌های بدن در حال تغییر است؛ ولی ما تغییر نمی‌کنیم. ما می‌گوییم «من». ۵۰ سال پیش می‌گفتیم «دست من». سی سال بعد می‌گوییم «دست من». الان هم میگوییم «دست من». بااینکه این دست ۳۰ سال پیش نیست تمام سلول‌هایش عوض شده است.

دندان انسان از محکم‌ترین اعضای بدن است. فولاد و آهن را در معرض آب‌وهوا که قرار دادید بالاخره بعد از ۸۰ سال از بین می‌رود؛ اما الان داریم که بعضاً طرف ۱۲۰ سالش است اما دندان‌هایش برای خودش است؛ اما آن دندان، دندان سال اول نیست. سلول‌هایش عوض شده و دائم تغییر کرده و جدید شده. پس حقیقت من، جسم من نیست؛ چون از بین می‌رود. آن چیزی که ماندگار است، من واقعی ما و حقیقی ما، روح ماست.

انسان یک موجود عجیب اجوف است. همه موجودات عالم اجوف هستند. اجوف یعنی توخالی. اصلاً در عالم تو پر نداریم. صمد فقط خداست یعنی تو پر؛ یعنی هیچ جای خالی ندارد. آن را که تصور کنید به مولکول می‌رسد. مولکول به اتم می‌رسید. در اتم هم هسته و در هسته پروتون و نوترون به دورهم می‌گردند؛ و یک فضای خالی وجود دارد. الله الصمد یعنی خدا تو پر است؛ بقیه موجودات عالم توخالی هستند؛ یعنی بین این انسان و حقیقت انسان را خدا پرکرده است؛ یعنی صمد انسان را صامد می‌کند؛ یعنی پر می‌کند.

بیانی است از مرحوم امین الاسلام طبرسی در مجمع‌البیان که یک کتاب تفسیری است؛ ایشان این‌طور می‌گوید که منظور از «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ» یعنی گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کاری را انجام دهد و خدا او را پشیمان می‌کند و نمی‌گذارد که او این تصمیم را ادامه دهد یا آن کار را عملی کند. اینجا خدا بین شما و قلب شما مانع شده. ایشان یک معنای ابتدایی و دم‌دستی برای این آیه کرده است. این معنا معنای عمیقی نیست ولی معنایی است که کمک می‌کند به فهم شما. تصمیماتی می‌گیرید و خدا مانع می‌شود که شما تصمیم‌هایتان را عملی کنید؛ این یعنی خدا بین شما و شما حائل می‌شود.

آنکه بنده عرض می‌کنم یک مقدار دقیق‌تر است و آن این است که انسان موجود اجوف و توخالی است. فقط صمد او را پر می‌کند. همه موجودات عالم این‌گونه هستند. در روایتی از امام باقر علیه‌السلام که حضرت فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ اِبْنَ آدَمَ أَجْوَفَ»[۴] خدای تعالی فرزندان آدم را توخالی خلق کرده. انسانی که اجوف و میان‌تهی است بین انسان و خود انسان احاطه خدا فاصله است. خدا از آنجا بیاید هیچ‌چیز نیست.

وقتی بفهمیم که خدا نزدیک است، دعا کردن ما فرق خواهد کرد

وقتی خدا او را پر کرد پس خدا از هر چیزی حتی از رگ گردن به این شخص نزدیک‌تر است؛ لذا وقتی خطوری هم به ذهن او می‌آید خدا می‌فهمد. اگر این فهم بشود که خدا به‌هرتقدیر از همه‌چیز به انسان نزدیک‌تر است، آن‌وقت در جلسه دعا که نشستیم یا به‌تنهایی که داریم دعا می‌کنیم نحوه دعا کردن فرق خواهد کرد.

خدا می‌شنود، در محضر او قرار گرفتم، حالا دست به دعا بلند می‌کنم. روش دعایمان فرق می‌کند. چگونه خواهد شد؟ «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً». گریه کن. ناله کن. ناله کردن اساس کار است.

جز با تضرع به درگاه خدا نرو

تضرع در قرآن زیاد مطرح شده و تأکید شده است. چرا تضرع؟ اگر انسان به درگاه خدای تعالی تضرع نداشته باشد مبتلا به آفات بزرگی می‌شود. اگر شما و بنده و هرکسی در مقابل خدای تعالی گریه نکنیم، زاری نکنیم، سرکش می‌شویم. خودمحور می‌شویم.

تضرع وقتی است که انسان خودش را ببازد. آدم وقتی کم می‌آورد گریه‌اش می‌گیرد. آدم وقتی نتوانست کار را پیش ببرد داغون می‌شود. وقتی انسان احساس شکست کند در یک کاری، حالت شکست در مقابل خدای تعالی، اظهار عبودیت و بندگی در مقابل خدا را میگویند تضرع. شروع می‌کند به ناله کردن و اشک ریختن. این خیلی ارزش دارد. تازه آنجا در اجابت باز می‌شود. تا جلوی خدا سرت را پایین نیاوری تا اشک چشمانت جاری نشود که این ادب دعاست، کار پیش نمی‌رود.

این روایت حدیث قدسی است که خدای تعالی به عیسی مریم سلام‌الله‌علیه فرمود: «وَ فِیمَا أَوْحَى اَللَّهُ إِلَى عِیسَى عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لاَ تَدْعُنِی إِلاَّ مُتَضَرِّعاً إِلَیَّ»[۵] به درگاه من که آمدی از من چیزی نخواه مگر این‌که حالت تضرع داشته باشی. اشک چشمت جاری شده باشد. بی‌کس باشی. احساس شکست کرده باشی. اگر این حالت در ما به وجود آمد ما خیلی خوب خواهیم بود. انسان‌های سرکش و خودمحور اهل تضرع نیستند. اهل اشک ریختن نیستند. چشمشان گریان نیست.

تضرع داشتن توفیق الهی است

حالت تضرع توفیق الهی است. خدا باید به ما توفیق بدهد که حالت اشک در ما به وجود بیاید. صحنه‌هایی که درست شود و فضای ایجاد شود که اشک انسان جاری شود توفیق الهی است. این‌طور نیست که شما هر وقت دلت خواست اشکت بیاید. امتحان کنید. حتماً باید توفیقی از طرف خدای تعالی شامل حال انسان شود و انسان در فضایی قرار بگیرد که اشک چشمش بیاید.

انبیای الهی که ترک اولی داشتند و گرفتار بعضی مسائل شدند تا تضرع نکردند و گریه نکردند و در مقابل خدای تعالی استکانت نداشتند توبه آن‌ها پذیرفته نشد. حضرت آدم، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، یحیی، موسی، عیسی، همه انبیای الهی.

چون گریه سلاح مؤمن است؛ «وسِلاَحُهُ الْبُکَاءُ» ‌اهل ایمان وسیله‌ای که می‌توانند با آن پیش خدا بروند و طلب کنند و به دست بیاورند گریه است. تعبیری شیخ استاد ما حفظه الله دارد که می‌فرماید: کسی که اهل تضرع نیست مسلح نیست. از همین عبارت «وسِلاَحُهُ الْبُکَاءُ»‌ ایشان گرفته. کسی که اسلحه ندارد در میدان جنگ شکست می‌خورد از دشمن. چه دشمن بیرونی باشد چه درونی. دشمن درونی شیطان است؛ و سلاح ما شکست و گریه و تضرع است.

ریشه اینکه انسان تضرع ندارد چیست؟ قساوت قلب است. ادامه بحث را در نوبت بعد خواهیم داشت ان‌شاءالله.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. ۱۸۶ بقره

[۲]. ۱۶ ق

[۳]. ۲۴ انفال

[۴]. الکافی، جلد ۶، صفحه ۲۸۶

[۵]. عده الداعی، جلد ۱، صفحه ۱۸۱

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.