شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه؛ جلسه چهاردهم

حسادت، ریشه بسیاری از سقوط‌ها، لغزش‌ها و خطاهای انسان است

کارشناس روابط عمومی ۱۷ اسفند ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

جلسه چهاردهم – ۱۴۰۱/۱۲/۱۷

حسادت، ریشه بسیاری از سقوط‌ها، لغزش‌ها و خطاهای انسان است

حضرت سجاد علیه‌السلام به خدای تعالی عرض می‌کند «وَ کَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِی بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِیَ مِنِّی بِغَیْظِهِ، وَ سَلَقَنِی بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِی بِقَرْفِ عُیُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِی غَرَضاً لِمَرَامِیهِ، وَ قَلَّدَنِی خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِیهِ، وَ وَحَرَنِی بِکَیْدِهِ، وَ قَصَدَنِی بِمَکِیدَتِهِ»

همه این ۸ نکته که اینجا امام اشاره فرمودند به یک نکته برمی‌گردد و آن حسادت است. می‌فرماید چه بسیار حسودی که به خاطر من اندوهش گلوگیر شده است و سختی خشمش از من، گلویش را گرفته و زبان تیزش من را آزرده کرده و با نسبت دادن عیب‌های خودش به من سینه‌اش را از خشم من پرکرده و آبروی من را هدف تیرهای خودش قرار داده و ویژگی‌هایی را که همیشه در خود او بود به من نسبت داده و با مکرش بر من خشم گرفته؛ و با نیرنگش قصد من را کرده.

کلاً درباره حسود است و نقشه‌هایی که می‌کشد. بخش‌های قبلی هم راجع به دشمن بود. دشمنی‌هایی که دشمنان با انسان می‌کنند؛ اینجا یک نمونه از آن دشمنی‌ها که حسادت است را بیان می‌کند.

حسادت از بدترین رذایل اخلاقی است که ریشه بسیاری از سقوط‌ها و لغزش‌ها و خطاهای انسان است. کسی که مبتلا به حسد است مبتلا به خیلی از رذایل دیگر می‌شود.

معنای حسد

حسد در لغت به معنای پوست است. اگر دو چیز به هم ساییده شود به‌طوری‌که خراش به وجود بیاید می‌گویند حسد. معنایی که در اصطلاح اخلاق و قرآن و روایات به کار می‌رود حالت نفسانی در قلب انسان است. این حالت اگر در کسی بیاید آرزو می‌کند فلان نعمت به فلان کس نرسد یا فلان خیر به او نرسد؛ حالا چه این نعمت را خودش داشته باشد چه نداشته باشد.

یک‌وقت هست که می‌گوید کاش نعمتی که فلانی دارد من هم داشتم؛ این غبطه است و خوب است که بگوید خدایا از نعمتی که به فلانی دادی به من هم بده. این غبطه است و خوب است. حسد می‌گوید من که ندارم؛ فلانی هم نباید داشته باشد؛ چه من داشته باشم چه نداشته باشم. صفت بسیار خطرناکی است. گفتند حسد مثل کنه می‌ماند. کنه را دیده‌اید پوست حیوان را سوراخ می‌کند و خون حیوان را می‌مکد. حسد می‌چسبد به قلب و قلب را می‌شکافد.

حسادت در دوران جاهلیت

پنج بار در قرآن کریم کلمه حسد آمده به شکل‌های مختلف. البته بعضی از کلمات هست که مفهوم حسد را دارد اما کلمه‌اش حسد نیست مثل بغی. حسد هم فقط مربوط به شخص نیست. گاهی ملت‌ها مبتلا به حسادت هستند؛ مثل قوم یهود. در عالم قومی به حسودی قوم یهود نداریم. صفتی است که بعضی وقت‌ها ملت‌ها را هم می‌گیرد.

حتی در دوران جاهلیت هم حسادت صفت زشتی بود. بزرگان وقتی می‌خواستند به فرزندانشان سفارش کنند می‌گفتند مواظب باش اهل حسادت نباشی. در دوران جاهلیت حسادت عبدالشمس و هاشم معروف است؛ که این حسادت تا بعد از اسلام هم آمد و تمام قصه‌های بنی‌امیه و بنی‌هاشم ریشه‌اش حسادت است که از قبل از اسلام بود و بعد دایره‌اش وسیع‌تر شد. اسلام که آمد بنی‌هاشم عزتش چند برابر شد و آن‌طرف کمتر شد.

داستان هابیل و قابیل را شنیده‌اید در اول خلقت که یک نمونه روشن از حسادت است. برادران یوسف از مسائل خیلی روشن حسادت است؛ که به این پسربچه حسادت کردند و چه بلاهایی بر سر او نیاوردند. رسول خدا موردحسادت یهود و منافقین و اهل کتاب بود. ائمه معصومین علیهم‌السلام هم موردحسادت واقع شدند. لذا قرآن کریم تأکید می‌کند که از خدا برای حفظ شر حسودان کمک بخواهید.

در عالم قومی به حسودی قوم یهود نداریم

گاهی حسود فقط آرزو دارد که فلان نعمت به فلانی نرسد؛ حالا نعمت می‌تواند مقام باشد، می‌تواند علم باشد، می‌تواند سلامتی باشد، می‌تواند زیبایی باشد، می‌تواند مال و ثروت باشد. خدای تعالی به بندگانش نعم مختلفی داده است. هرکسی دارای یک ویژگی است. بعضی‌ها این کوته‌فکری را دارند که نسبت به حکمت خدا ناراحت هستند.

که چنین کسی فقط در دلش نگه داشته و اقدام عملی نکرده؛ فقط از درون می‌سوزد. بیچاره این حسود از درون تخریب می‌شود. می‌سوزد که چرا فلانی این‌طور است که چرا فلانی آن‌طور است؛ و به آن محسود هیچ آسیبی نمی‌رساند. مثلاً شما موردحسادت کسی واقع شده باشید آن شخص فقط در درونش ناراحت است ولی به شما آسیبی نمی‌زند. تا اینجا مشکلی نیست؛ اما گاهی حسود حسادت خودش را اعمال می‌کند، تخریب می‌کند، اقدام می‌کند تا نعمتی که در اختیار دیگری هست از او گرفته شود. ضربه می‌زند. اینجا می‌گوید «وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» دائم این را از خدا بخواه؛ وقتی می‌بینی کسی دارد به تو ضربه می‌زند.

در صدر اسلام یهودی‌ها همین‌طور بودند. دیدند اسلام دارد گسترش پیدا می‌کند به‌شدت نسبت به اسلام حسادت داشتند. حس درونی خودشان را اعمال کرده شروع کردند به عملیات و اقداماتی را علیه مسلمانان انجام دادند. بعضی از آیات خیلی قشنگ این‌ها را گفته است.

می‌فرماید: یهودی‌ها علاقه دارند که شما کافر شوید. دوست دارند که شما مؤمن نباشید. «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً» آیه ۸۹ سوره نساء. آرزو می‌کنند همان‌طور که خودشان بی‌دین هستند شما هم بی‌دین بودید تا مثل آن‌ها بودید و مساوی بودید. این آیه شریفه را اگر دقت کنید همان حالت درونی آن‌ها را می‌گوید؛ یعنی هنوز اعمال نکرده است. اشاره به اقدام عملی ندارد.

در آیه دیگر اشاره می‌کند که اعمال کردند؛ مثل ۱۰۹ بقره «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ» خیلی از اهل کتاب بااینکه حقانیت اسلام برای آن‌ها روشن شد آرزو می‌کردند شما بعدازاینکه اسلام آوردید و متدین به دین اسلام شدید شما را به بی‌دینی بکشانند. تلاش می‌کردند و این از روی حسدی بود که وجود این‌ها را پرکرده بود.

اقدام عملی آن‌ها چه بود؟ از طرفی مجالس گناه فراهم می‌کردند؛ اهل ایمان در مجلس گناه بروند دینشان از دست می‌رود. بعد ایجاد شبهه می‌کردند. با شبهه تلاش می‌کردند مسلمین را به کفر بکشند. با شبهه‌های عجیب‌وغریب به‌ویژه روی جوان‌ها؛ همان موقع هم این‌طور بود که کار می‌کردند تا آن‌ها را گرفتار کنند. آیه نازل شد و به مسلمانان دستور داد که در مجلس یهود شرکت نکنید؛ چون آن‌ها شما را با شبهه انداختن می‌برند به سمت گرفتاری.

آیه ۱۴۰ نسا فرمود: «وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعًا» وقتی آیات قرآن خوانده می‌شد می‌گفتند دروغ است. در مجالس خودشان استهزا می‌کردند، مسخره می‌کردند؛ از همین حرف‌ها که امروز هم هست.

می‌فرماید با آن‌ها ننشینید. الان هم فضای مجازی همین است. همه باهم می‌نشینند. می‌فرماید اگر قوه داشتید که بتوانید ارزش‌ها را حفظ کنید و بیان کنید و مباحثه کنید تا بتوانید در این جنگ اقداماتی داشته باشید بمانید در آن فضا و اگر نمی‌توانید از آن فضا بیرون بیایید.

بزرگ‌ترین مراکز خبرپراکنی در دنیا به دست یهودی‌هاست

این روش روشی است که الان هست. دستگاه‌های استخباراتی و رسانه‌های مختلف دنیا تحت اشراف صهیونیست‌های یهودی اداره می‌شوند. عمده و اساس شبکه‌های خبری دنیا تحت اشراف یهود است. یهود خیلی قوی کار می‌کند در این قصه. از زمان حضرت موسی علیه‌السلام این‌طور بود. در زمان حضرت موسی آن‌ها هیچ‌چیز بلد نبودند. بی‌عرضه‌ترین آدم‌های روی زمین بودند. وقتی حضرت موسی به دنیا آمد کسی نبود که برای مادرش سبدی بسازد. او رفت از یک نجار قبطی گرفت.

مهم‌ترین کاری که قوم موسی در آن زمان انجام می‌دادند کناسه بود؛ که عمران هم همین کار را می‌کرد؛ جاروکش بود؛ یعنی متخصصین آن‌ها جارو به دستشان بود. پدر حضرت موسی جاروکش خانه فرعون بود. بعدازاینکه حضرت موسی بزرگ شد پیغمبر شد و مردم تحت تعلیم و تربیت او قرار گرفتند؛ رگه‌هایی هم در خودشان بود بعد از مدتی گوساله از طلا ساختند که صدا می‌داد. آن‌هایی که نمی‌توانستند یک گهواره کوچک بسازند گوساله فلزی ساختند.

۶۰۰ هزار نفر قوم موسی توسط حضرت موسی اداره می‌شد؛ با نت‌هایی که می‌زد. صبح به صبح مثل نماز صبح در یک نی می‌دمید و این ۶۰۰ هزار نفر به خط می‌شدند. ۱۲ نفر اسباط -فرزندان یعقوب- هرکدام سرشاخه بودند و این سرشاخه‌ها به شاخه‌های زیرین ختم می‌شد. همین‌طور حضرت موسی آن بالا یک بوق می‌زد بعد این‌ها به ترتیب بوق‌ها را می‌زدند و روزی یکی دو ساعت تمرین نماز داشتند.

لذا قوه خبررسانی‌شان قوی شد. از همان زمان استخبارات عالم دست قوم موسی بود تا الان. الان هم بزرگ‌ترین قصه‌های استخباراتی، خبررسانی‌ها و مراکز خبرپراکنی در دنیا مسئولینش یهودی هستند؛ یا کارکنانش یهودی هستند؛ یا برنامه‌نویس‌هایش یهودی هستند.

در قرآن خیلی عجیب می‌گوید؛ قیافه پیغمبر را می‌شناختند آن‌طور که فرزندشان را می‌شناختند. در چند چیز تخصص داشتند؛ در چهره شناسی و دروغ‌پراکنی. الان هم ببینید جوری شایعه درست می‌کنند که همه باور می‌کنند. تمام تلاششان آن موقع هم این بود که جوان‌ها و مسلمین کافر شوند؛ از روی حسادت.

فکر نکنید که این جنگ روانی که آن موقع بود و عملیات نرم فقط مربوط به امروز است؛ آن موقع هم بود. قبل از آن هم بوده. زمان حضرت آدم هم بوده. الان مدرن‌تر شده. همین یهودی‌های خبیث و حسود به پیروان خودشان دستور می‌دادند که به‌عنوان این‌که می‌خواهید تحقیق در دین اسلام کنید بروید بنشینید پیش پیغمبر؛ یک آیه که خواند بگویید چقدر خوب است؛ ما مسلمان شدیم. بعد دم غروب بگویید ما کافر شدیم. تحقیق کردیم دیدیم اسلام به درد نمی‌خورد. این جنگ روانی است. «وَقَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» آیه ۷۲ سوره آل‌عمران. الان هم همین‌طور است.

عملیات یهود علیه مسلمین فراوان در قرآن مطرح ‌شده است. بحث ما یهود شناسی نیست البته؛ و ریشه همه را بررسی کنید حسادت به اسلام است. آیه ۵۴ سوره نسا می‌فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا» به پیامبر و اهل‌بیتش برای جایگاهی که خدا از سر بزرگواری به آن‌ها داده بود اهل کتاب حسادت می‌ورزیدند. لذا تمام گرفتاری‌ها را برای اسلام و مسلمین فراهم کردند.

اینکه می‌گویم حتی کافران به مسلمین هم حسادت می‌کردند در قرآن دارد که میگویند می‌خواهیم اهل ایمان در رفاه و خوشی نباشند. این تحریم‌ها ریشه‌اش همین است. از روی حسادت نمی‌خواهیم آن‌ها این‌طور باشند. وقتی یکی خیلی به اهل ایمان و مسلمانان می‌رسید چهره آن‌ها ناراحت می‌شد «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْکُمْ سَیِّئَهٌ یَفْرَحُوا بِهَا» مصیبتی که به مسلمانان وارد می‌شد خوشحال می‌شدند.

یک بخشی از این مسئله ریشه‌اش جهل است. همان‌طور که درباره حضرت یوسف گفته‌شده «قالَ هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ» می‌دانید ریشه‌اش چه بود که برای یوسف و بنیامین چنین مشکلاتی را درست کردند؟! ریشه حسادت یک بخشش جهل است.

چه کنیم که به حسادت دچار نشویم؟

برای اینکه به حسادت دچار نشویم چه‌کار کنیم؟ به نعمت‌های دیگران چشم نداشته باشیم. این یکی از راه‌هایش است. افراد حواسشان به این است که چه کسی چه دارد. خدای تعالی بر اساس حکمتش به یکسری افراد چیزهایی را می‌دهد و بر اساس حکمتش یک‌چیزهایی را می‌گیرد. بعضی‌ها را دیده‌اید در رفاه کامل به سر می‌برند ولی آرامش ندارند و امثال این‌ها.

لذا در سوره نساء آیه ۳۲، حجر آیه ۸۸، طه ۱۳۱ به همین اشاره می‌کند. می‌گوید چشم ندوزید به نعمت‌هایی که به دیگران داده‌شده. «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ» نعمت‌هایی که خدا به دیگران داده به خاطر ویژگی‌هایی بوده؛ این‌ها حسادت را در شما تحریک نکند.

یکی از عوامل روانی قتل، حسادت است

میدانید اگر حسادت غلبه کند یکی از عوامل روانی قتل، حسادت است؛ یعنی حاضر می‌شود دیگری را بکشد به خاطر حسادت. در آیه ۲۷ سوره مبارکه مائده که هابیل کشته شد؛ عمل هابیل را خدا قبول کرد و برای قابیل را قبول نکرد و همین عامل روانی باعث این اتفاق شد.

نعمت قابل‌توجه و محدود موردحسادت است

در حسادت غیرازاینکه حسود لازم است محسود هم می‌خواهد. این‌ یک امر دوطرفه است. مثلاً حسادت به درخت معنا ندارد. حسادت به ماشین معنا ندارد. حسادت به موجودی مثل خودت و اینکه نعمت قابل‌توجهی در اختیارش باشد که دیگران نتوانند آن نعمت را در اختیار داشته باشند. اگر چیزی فراوان باشد که همه بتوانند تهیه کنند و حالا یکی بیشتر برده و دیگری کمتر، اینجا کسی حسادت ندارد. در حسادت باید نعمتی باشد که قابل‌توجه باشد و در اختیار کسی باشد که دیگران نتوانند به‌سادگی آن را به دست بیاورند. آنجا موردحسادت واقع می‌شود.

توجه دارید که حسود فکر می‌کند دیگران باعث شدند که او به نعمت دلخواهش نرسد. می‌گوید ما دوتا باهم سر درس رفتیم، درس من هم بهتر بود، با همدیگر درس خواندیم، چطور فلانی به آنجا رسید و من نرسیدم؟ دکتر است، مهندس است، روحانی است، کاسب است.

دیده‌ای در کودکی؛ البته حسادت فطری نیست؛ اکتسابی است. مادری بچه‌اش را به آغوش می‌کشد، بچه دیگری حسودی می‌کند. دو سالش است؛ سریع واکنش نشان می‌دهد؛ چون نعمت بغل مادر را برای خودش می‌داند. می‌گوید برای من است و دیگری دارد برای من را می‌گیرد. باور دارد که دیگری دارد او را از مادرش محروم می‌کند. علت حسادت متنعم بودن دیگران است و نعمت داشتن دیگری را عامل محرومیت خودش می‌داند.

علت دیگرش این است که وقتی دیگری را بزرگ‌تر می‌بیند و چون حب ذات دارد و انسان‌ها همه خودشان را دوست دارند به‌جای اینکه آن نعمت را برای خودش هم بخواهد زوال نعمت را از دیگری می‌خواهد تا او سقوط کند و با خودش مساوی شود.

روایاتی در باب حسادت

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: خداوند عزوجل به موسی بن عمران فرمود: حسود از نعمت‌های من ناراحت است و از قسمتی که برای بندگان مقرر داشته‌ام روی‌گردان است؛ یعنی حسود موحد نیست. فکر نکنید که حالا یک رگه حسادت دارید و چیزی نیست. نه ریشه حسادت شرک است، خدانشناسی است؛ چون اگر کسی خدا را بشناسد می‌گوید خدا حکیم است و خدای حکیم کار لغو انجام نمی‌دهد و بر اساس حکمتش به کسی سواد داده، به کسی قدرت داده، به کسی قیافه داده؛ ولی کسی که حسود است می‌گوید به من هم ندادی، ندادی ولی به او بیخود دادی. چنین کسی موحد نیست و خداشناسی ندارد.

امیرالمؤمنین فرمودند: حسادت زندان روح است. دیده‌اید حسود بدبخت دائم به خودش می‌پیچد.

فرمود: حسادت بدترین بیماری است.

فرمود: حسد سرآمد رذیلت‌هاست. همه بدبختی‌ها از حسادت است.

فرمود: آفرین بر حسادت؛ چه عدالت‌پیشه است. پیش از همه صاحب خود را می‌کشد.

فرمود: ثمره حسادت رنج و بدبختی در دنیا و آخرت است.

فرمود: ستمگری را مثل حسود ندیدم که به ستم دیده شبیه‌تر باشد. جانی سرگردان دارد و دلی بی‌قرار و اندوهی پیوسته.

فرمود: بر حسد حاسد صبر کنید؛ این صبر قاتل حسود است. همان‌طور که آتش اگر چیزی برای سوزاندن نداشته باشد خودش را می‌خورد و خاموش می‌شود.

فرمود: «الحسود لا یسود» حسود هرگز آقا نمی‌شود. به معنی اینکه آسوده نمی‌شود نیست. حسود هیچ‌وقت آقا نمی‌شود. بزرگ نیست؛ خوار است.

فرمود: حسد ایمان را از بین می‌برد. هرآینه حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را.

فرمود: از حسادت کردن به یکدیگر بپرهیزید زیرا کفر ریشه‌اش حسادت است.

پرسیدند آیا حسادت نشانه‌ای دارد؟ امام صادق فرمود: بله لقمان به فرزندش گفت حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت می‌کند و در حضور تملق می‌کند و از گرفتاری دیگران شاد است. اگر دیدید چنین حالتی دارید بدانید حسودید.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.