شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه؛ جلسه دهم

لا اله الا الله یعنی تدبیر عالم در اختیار خداست و باید تسلیم او بود

کارشناس روابط عمومی ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

شرح دعای ۴۹ صحیفه سجادیه

جلسه دهم – ۱۴۰۱/۱۱/۰۵

«تَقَحَّمْتُ أَوْدِیَهَ الْهَلَاکِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِیهَا لِسَطَوَاتِکَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِکَ وَ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُ وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً»

دعای ۴۹ از دعاهای امام سجاد را که در دور کردن مکر و فریب دشمنان و مسائل این‌چنینی مطرح شده، در حال ترجمه آن هستیم. در این فراز به خدای تعالی عرض کرد که من در بیابان‌ها و وادی‌های هلاکت افتادم و بر مسیرهای پرآسیب جای گرفتم. به استقبال قهر و عقوبت و خشم تو رفتم و تنها چیزی که امید من است که دستم را بگیرد و وسیله‌ای است که من را نجات بدهد توحید تو است و دستاویز من این است که شرک نمی‌ورزم و هرگز با تو به خدای دیگری اعتقاد ندارم.

راجع به هلاکت و اینکه چه چیزی موجب هلاکت انسان می‌شود نکاتی عرض شد. راجع به ظلم که آن‌هم یکی از مواردی است که انسان را به هلاکت می‌اندازد نکاتی عرض کردیم. رسیدیم به اینجا که فرمود: در این فضایی که خودم را هلاک کردم و کاری کردم که خشم تو را به سمت خودم بکشم، وسیله من و آن چیزی که می‌تواند من را نجات بدهد توحید است. به مناسبت راجع به‌وسیله صحبت شد که چه وسایلی داریم و این وسایل کدام است. با توجه به آیات قرآن کریم موارد فراوانی را عرض کردیم و گفتیم که خود امام سجاد در اینجا می‌گوید که توحید وسیله من است و شرک نورزیدن.

ریشه خیلی از مشکلات زندگی باور نداشتن به توحید است

پس بحث را باید ببریم روی توحید. بحث توحید بحث مفصلی است و جهات مختلفی دارد. از یک منظر فقط نگاه می‌کنیم و رد می‌شویم. بخش عمده و اساسی دعاهای امام سجاد علیه‌السلام روح توحید را در ما تقویت می‌کند. اساس کار هم توحید است. اگر توحید حل شد زندگی درست می‌شود، سیاست درست می‌شود، جامعه درست می‌شود، اعتقادات درست می‌شود، چون توحید و معاد رابطه‌شان مساوی است؛ یعنی کسی که توحید باور است معاد باور است و کسی که اعتقاد به معاد دارد خدا را می‌شناسد.

توحید اگر در ما درست شود همه‌چیز درست می‌شود. شما در مسائل جاری خانوادگی می‌بینید، ریشه مشکلات این است که خدا را قبول ندارند. همین دعواهای خانوادگی، یا در ادارات و محل کار و در جامعه و سیاست، در خیلی از این امور، ریشه مشکل توحید است. انبیای الهی آمدند بگویند که شما خدا را پرستش کنید و از طاغوت اجتناب کنید. طاغوت را کنار بگذارید تا موحد شوید. اگر این دو حل شود اساس کار حل شده است.

توحید دو رکن دارد

گاهی ما تصورمان این است که اگر کسی معتقد باشد که آفریننده عالم یکی است، پس این شخص موحد است. «لا اله الا الله» هیچ خدایی غیر از الله نیست. الله را فقط خالق عالم می‌داند. جالب است که بدانید مشرکان مکه ۳۶۰ بت می‌پرستیدند؛ به تعداد روزهای سال. آن‌ها را داخل خانه، اطراف خانه، روی بام خانه می‌گذاشتند؛ اما همین مشرکان مکه که بت‌پرست بودند و ۳۶۰ بت داشتند، الله را به‌عنوان خالق می‌پرستیدند و خالق آسمان و زمین را قبول داشتند که الله است.

هیچ‌کدام از بت‌پرستان بت را خالق نمی‌دانند. «وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ» آیه ۲۵ لقمان است. وقتی از آن‌ها سؤال کنیم که چه کسی آسمان‌ها و زمین را خلق کرد، همه به‌اتفاق می‌گویند خدا. پس ز اینکه دائم از توحید و موحد بودن سخن گفته می‌شود منظور این نیست که فقط توحید در خالقیت است. توحید در خالقیت یک رکن از توحید است و این را همه باید بپذیرند و همه باید قبول داشته باشند.

اما رکن دوم توحید، اعتقاد به ربوبیت خدای تعالی است که رب عالم و پرورش‌دهنده عالم خداست. بحث اینجا دقیق است؛ یعنی تدبیر عالم و اداره جهان هستی در اختیار خداست. این را مشرکان انکار می‌کردند و در عالم هرکسی گرفتار شد در بحث ربوبیت خدا گرفتار شد. خالقیت را همه قبول داشتند.

خداوند هم خالق است هم رب است. سوره یونس آیه ۳۱ فرمود: «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ» این‌ها اداره است؛ چه کسی زنده را می‌میراند؟ چه کسی مرده را زنده می‌کند؟ چه کسی تدبیر آسمان‌ها و زمین را می‌کند؟ چه کسی برای شما رزق و روزی می‌آورد؟ این‌ها دیگر بحث خالقیت نیست. این‌ها تدبیر عالم است.

آنجا باید بگویند که الله؛ ولی نمی‌گفتند. در خلقت آسمان‌ها و زمین می‌گفتند خدا؛ اما اینکه چه کسی رزق می‌رساند و چه کسی تدبیر می‌کند عالم را، در اینجا گیر می‌کردند.

همه عوامل مؤثر در پروریده شدن عالم و موجودات، توسط خدای تعالی انجام می‌گیرد

خدای تعالی وقتی درصدد بیان اداره حکیمانه عالم هستی است کارها را به فاعل‌های نزدیک نسبت می‌دهد؛ بعد آخرش می‌گوید که این مجموعه، ساخته حکیمانه من است. اول به فاعل‌های دیگر نسبت می‌دهد اما نتیجه را می‌گوید کار خودم است. بارش باران را گاهی به ابر نسبت می‌دهد، گاهی به باد استناد می‌دهد ولی در نهایت می‌گوید که خود ما این کار را می‌کنیم.

وقتی‌که می‌خواهد توحید ربوبی را ترسیم کند پدیده‌ها و دگرگونی‌هایی که در عالم رخ می‌دهد را مستقیماً به خودش نسبت می‌دهد. «إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى»[۱] خود خداست که دانه را می‌شکافد. کسی توان شکافتن دانه را ندارد. خدا شکافنده دانه است.

خدای تعالی می‌فرماید «أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»[۲] شما زارع هستید یا ما؟ شما دانه را در زمین می‌پاشید؛ اگر آب‌وهوا مناسب باشد دانه باید شکافته بشود ولی گاهی شکافته نمی‌شود. می‌فرماید تا ما نخواهیم شکافته نمی‌شود. آن‌کسی که دانه را می‌شکافد و یک‌طرف ساقه می‌شود و یکی ریشه می‌شود کار زارع است. می‌فرماید زارع ما هستیم. ما دانه را می‌شکافیم. ما دانه را رشد می‌دهیم. برای همین است که دو دانه در زمین می‌افتد یکی شکافته می‌شود و یکی شکافته نمی‌شود.

استخوان شکسته وقتی روی‌هم قرار می‌گیرد تا خدا نخواهد جوش نمی‌خورد. پزشک که جوش نمی‌دهد؛ خدا جوش می‌دهد. «یَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْکَسِیر» ای جبران‌کننده استخوان شکسته. خدا جوش می‌دهد.

الان من دارم صحبت می‌کنم و کلماتی را برای شما میگویم. من که در شما فهم ایجاد نمی‌کنم. کتاب و دفتر که سواد نمی‌آورند. این‌ها معدات و مقدمات کار است. این‌که شما درک می‌کنید و می‌فهمید کار خداست. این مطالب القا می‌شود اما همه یک‌جور نمی‌فهمند. وقتی انسان فهم می‌کند و درک می‌کند و تلقی می‌کند کار خداست. کار معلم نیست. البته کار معلم است. ما آموزگار هستیم؛ بیان کننده‌ایم. معلم کسی است که مفاهیم را در جان انسان می‌نشاند و آن خداست. اول معلم خداست. بقیه را همین‌طور می‌گویند معلم و الا معلم خداست. «عَلَّمَ الْقُرْآنَ»[۳] شما کتاب را می‌خوانید؛ با خواندن که چیزی نمی‌فهمید. فهمی که برای شما می‌آید کار خداست.

همه عوامل مؤثر در پروریده شدن عالم و موجودات توسط خدای تعالی انجام می‌گیرد. ربوبیت خدای تعالی نامحدود است. محدود به حد نیست. بااین‌حال کارهای جزئی و ظاهری را هم خدای تعالی به دست می‌گیرد. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۴] هرکجا که چهره را برگردانید آنجا خدا را می‌بینید. یک دل پاک و یک چشم بینا می‌خواهد.

خدا رحمت کند مرحوم چمران را من هر وقت این را می‌گویم یاد او می‌افتم. به هرکجا نگاه می‌کرد خدا را می‌دید. وسط معرکه یک‌دفعه می‌دیدید نشسته یک‌گوشه و دارد یک خار را نگاه می‌کند. صدا می‌زد می‌گفت بیا اینجا خدا را ببین. در خار خدا را می‌دید. می‌گفت ببین چقدر قشنگ این‌ها را کنار هم چیده است. این چشمی است که توحید ربوبی را خوب می‌بیند. هر جا چشمت را بگردانی خدا را می‌بینی.

توحید ربوبی

عالم یک مثلثی است متشکل از انسان، جهان و رابطه بین انسان و جهان. خدای تعالی راجع به این ۳ می‌گوید خداوند با عالم هست ولی خودش عالم نیست؛ با انسان هست اما خودش انسان نیست؛ عرصه را اداره می‌کند اما اداره عرصه نیست. به این می‌گویند توحید ربوبی.

«لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَهٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا إِلَهٌ وَاحِدٌ»[۵] کسانی که گفتند خدا سوم این سه‌تا است؛ یعنی این دو نفر نشستند و خدا که به این دو نفر ناظر است نفر سوم است؛ این کفر است. خدا با هر دو تا هست ولی سوم این سه تا نیست. مسیطر و مهیمن بر این‌هاست.

خلاصه، یگانه مدبر عالم خداست. بیشترین بحثی هم که انبیای الهی با مردم داشتند به‌خصوص کسانی که شرک می‌ورزیدند در همین شرک ربوبی بوده. علتش هم این است که در زندگی فردی و اجتماعی منشأ اثر بیشتری دارد. توحید ربوبی چون نقش فراگیر و کار سازی در حیات انسان دارد، بیشتر مورد تعرض شیطان است. امیال نفسانی در اینجا بیشتر فضا دارد برای کار کردن. به همین جهت در بعد تکوین و تشریع افراد دچار ارباب متفرق شدند.

پس بحث ما بر سر خالقیت خدا نیست. همه خدا را قبول دارند که آسمان و زمین را خلق کرده؛ اما حالا می‌خواهد اداره کند، می‌خواهد جیبم را پر کند، مریضی من را خوب کند، دردم دوا شود، گرفتاری‌ام حل شود، این کار چه کسی است؟ اینجا افراد مشرک می‌شوند. میگویند بله خدا عالم را خلق کرده اما سپرده به دست ملائک مثلاً یا سپرده به دست انبیا. لذا شرک ربوبی هم دو جور است؛ تکوینی و تشریعی. همان‌طور که توحید ربوبی تکوینی داریم و تشریعی.

شرک ربوبی در بُعد تکوین

در شرک ربوبی تکوینی، مشرکان قبول داشتند که عالم را خدا آفریده؛ اما تدبیر عالم را به افرادی سپرده. رب‌های مختلف داشتند؛ رب باد، رب باران؛ یعنی خدا هر بخشی از جهان را سپرده به کسی تا اداره کند. آیه ۳۱ یونس را ملاحظه کنید. «قُلْ مَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یَمْلِکُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَیُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ».

می‌فرماید توحید ربوبی را قبول دارند؛ اما می‌گویند فراگیر نیست. خدا را رب الارباب می‌دانند. خدا را مدبر آن خداها می‌دانستند. برای فرشتگان، برای اجرام آسمانی، برای امثال این‌ها یک نوعی از ربوبیت قائل بودند. الان هم بعضاً رگه‌هایش دیده می‌شود. مثلاً می‌گویند ماه و ستاره و …اگر این‌طور شود در فلان چیز مؤثر است. یک‌وقت هست که می‌گوییم اگر فلان چیز در فلان افق قرار بگیرد به اراده خدای تعالی فلان اتفاق می‌افتد؛ باز مستند به خدا می‌شود؛ اما آن‌ها مستقلاً برای آن اجرام تأثیر قائل بودند که این خطرناک است.

برای جذب منافع و دفع ضررها در بخش‌های مختلف می‌رفتند از همین اجرام آسمانی کمک می‌گرفتند. برای آن‌ها احترام قائل بودند. لذا برای آن‌ها تمثال درست می‌کردند و یک شکلی درست می‌کردند و برایش کرنش می‌کردند، ذبح می‌کردند، بعضی وقت‌ها بچه‌هایشان را می‌کشتند در مقابل او، شفای مریضان را از او می‌خواستند، طلب باران می‌کردند. این‌ها همه برگشتش به شرک به ربوبیت تکوینی است.

شرک ربوبی در بُعد تشریع

خدای تعالی انسان را مختار آفرید و او را به راهنمایی‌ها و قوانین و مقرراتی که خدا وضع کرده نیازمندش کرد. این برنامه‌ها را چه کسی می‌فرستد؟ خدا می‌فرستد. امرونهی در محدوده قانون است. شرک در محدوده قانون یعنی شما قوانین و مقرراتی را که خدا وضع نکرده در زندگی فردی و اجتماعی بپذیرید.

مثل فراعنه مصر. این‌ها ادعای ربوبیت نداشتند. هرگز فرعون نگفت من خدا هستم؛ به معنای خالق که آسمان و زمین را من خلق کردم. اگر هم می‌گفت کسی نمی‌پذیرفت. آفرینش زمین و آسمان و رویش گیاه را نمی‌گفت به دست من است؛ اما می‌گفت تأمین سعادت شما به دست من است. می‌گفت پیرو افکار من و دستوراتی که من می‌دهم باشید. این‌ها در تشریع و در قوانین و مقررات است. می‌گفت این‌ها را که من میگویم پیروی کنید تا سعادتمند شوید. مصری‌ها هم قبول کردند.

حضرت یوسف علی نبینا و آله و علیه‌السلام در آیه ۳۹ یوسف همین را می‌گوید «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ» اینکه شما خداهای مختلف و متعدد داشته باشید یا یک خدای قهار، کدام بهتر است؟ یک مدبر و یک تدبیر کننده.

این فقط مخصوص فراعنه مصر و فقط در زمان حضرت یوسف نبود. در زمان حضرت مسیح هم بود که دچار شرک تشریعی بودند. در آیه ۳۱ توبه می‌فرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ».

امام صادق علیه‌السلام این‌گونه فرمود: به خدا سوگند احبار و رهبان، مردم را به عبادت خودشان دعوت نکردند و نگفتند ما خدا هستیم و بیایید ما را بندگی کنید. اگر هم دعوت می‌کردند کسی قبول نمی‌کرد. مردم نمی‌پذیرفتند. بلکه علما حلال را حرام و حرام را حلال کردند و مردم بدون تحقیق از آن‌ها پذیرفتند و ندانسته آن‌ها را عبادت کردند. عبادت آن‌ها در تشریع بود و در پیروی کردن از قوانین و مقرراتی بود که خدا آن را نریخته بود.

بحث‌هایی که الان هم پیش می‌آید در جامعه، لیبرال دموکراسی، سوسیالیسم و اومانیسم و از همین چیزها که شرک ربوبی در تشریع است. امام صادق علیه‌السلام فرمود: سر سپردن به قانون دیگران مصداق آیه کریمه و ربوبیت تشریعی است. بیشتر جوامع دچار همین شرک هستند. قانونشان قانون خدا نیست. شیطان هم مدیریت این کار را دارد.

شیطان خودش خالقیت خدا را قبول داشت. منکر خالقیت خدا نبود. منکر ربوبیت تشریعی خدا بود. لذا این‌ها که گرفتار می‌شوند در شرک، دنباله‌رو شیطان هستند. شیطان خدا را به‌عنوان خالق قبول داشت؛ «قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»[۶] قبول داشت که خدا او را خلق کرده است. تدبیر تشریعی خدای تعالی را نپذیرفت. خدای تعالی گفت در مقام عمل به قانون من باید برای من به آدم سجده کنی. به آدم هم نگفت که سجده کن. این اشتباه است که می‌گویند بر آدم سجده کرد؛ نه بر خدا سجده کرد. در مقابل آدم به خدا سجده کردند. قصه این‌طور است. مثل مهر؛ ما که سرمان را روی مهر می‌گذاریم به مهر که سجده نمی‌کنیم؛ به خدا سجده می‌کنیم.

شیطان در حقیقت ربوبیت تشریحی نپذیرفت و بر آدم سجده نکرد و از درگاه خدا رانده شد. ما اگر مبتلا شویم به شرک در ربوبیت تشریعی، دنیا و آخرت را باهم از دست می‌دهیم.

لا اله الا الله یعنی تدبیر عالم در اختیار خداست و باید تسلیم او بود

اعتقاد به توحید در خالقیت و ربوبیت تکوینی و تشریعی یعنی این‌که خدای تعالی خالق هستی است و تدبیر اداره عالم بر عهده خداست و اوست که با قوانین و مقررات خودش راه سعادت را به روی انسان باز می‌کند و انسان را به مقصد می‌رساند. اگر این مطلب خوب فهمیده شود که تدبیر عالم در اختیار خداست و باید تسلیم او بود کار تمام است. لا اله الا الله یعنی همین؛ نه‌فقط یعنی اینکه خدا خالق است.

همین باور می‌شود وسیله انسان؛ امام سجاد علیه‌السلام فرمود: «وَسِیلَتِی إِلَیْکَ التَّوْحِیدُوَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً» وسیله‌ای که من را نجات می‌دهد توحید است. می‌گوید من خودم را نابود کردم، افتادم در هلاکت و کارهایی کردم که تو بر من غضب کنی و عقوبت خودت را بر من روا بداری.

حالا چطور خودم را نجات بدهم؟ امام سجاد علیه‌السلام فرمود: وسیله من این است که موحد شوم. موحد این نیست که فقط بگویی خدا خالق است؛ یعنی از قانون خدا پیروی کنی؛ شرک ربوبیت تشریعی نداشته باشی.

امام سجاد علیه‌السلام می‌فرماید وسیله توحید است. برگرد به توحید. خدا را قبول کن، گناهانت بخشیده می‌شود. مسیرت مسیر درستی می‌شود و از وادی هلاکت بیرون می‌آیی؛ و دستاویزت همین باشد که شرک نداشته باشی؛ «وَ ذَرِیعَتِی أَنِّی لَمْ أُشْرِکْ بِکَ شَیْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَکَ إِلَهاً» و من با تو خدایا هیچ الهی را قبول نکردم.

اینکه عرض می‌کنم دعاها سراسر توحید است یعنی این. دعا را وقتی می‌خوانیم باید بفهمیم چه می‌خوانیم. من الان فقط یک‌ذره کلمه توحید را معنا کردم. معنایش این نیست که خدا یکی است. اگر خدا یکی است پس برای چه این‌همه دعواست؟ همه میگویند خدا؛ اما وقتی می‌رسد به آنجا که باید یک کارهایی را بکنند…

امام صادق علیه‌السلام فرمود: اگر کسی گفت اول خدا بعد شما؛ چنین کسی مبتلا به شرک شده است اگر شما را مستقل در آن کار بداند؛ یعنی بداند که همان‌طور که خدا مستقل است در انجام دادن آن کار، شما هم می‌توانید این کار را انجام بدهید؛ اما اگر بگوید که خدا الان تو را گذاشته که این کار را انجام بدهی و تو مجرای فیض خدا هستی، این شرک نیست. اول خداست آخر هم خداست ولی تو این کار را باید انجام بدهی؛ این وسیله بودن این شخص را دارد ذکر می‌کند. حواسمان باید به این مطالب باشد.

در وقت مکر دشمن، بگو توحید!

حضرت این را در کجا می‌گوید؟ «فِی دِفَاعِ کیدِ الْأَعْدَاءِ وَ رَدِّ بَأْسِهِمْ» وقتی دشمن تو را محاصره کرده و مکر و حیله دشمن تو را گرفته و بعد سختی و زجر داده و دارد تو را اذیت می‌کند، تو در آن شرایط برای اینکه خودت را نجات بدهی دست به دعا شو و این را بگو؛ توحید! در مکر دشمن بگو توحید! در زجری که به تو می‌دهد بگو توحید!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. انعام/ ۹۵

[۲]. واقعه/ ۶۴

[۳]. الرحمن/ ۲

[۴]. بقره/ ۱۱۵

[۵]. مائده/ ۷۲

[۶]. اعراف/ ۱۲

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.