سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۰۱، شب پنجم

ولنگاری و بی‌بندوباری، استقامت بر اصول را از بین می‌برد

کارشناس روابط عمومی ۱۲ مرداد ۱۴۰۱ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۴۴

با موضوع مقاومت

جلسه پنجم – ۱۴۰۱/۰۵/۱۱

علت انتخاب «تبیین نظریه مقاومت»

رهبر معظم انقلاب بیانی دارند؛ فرمودند: «نظریه‌ی مقاومت در مقابلِ دشمنِ قوی‌پنجه را تبلیغ کنید، ترویج کنید. بعضی تصوّر نکنند که چون دشمن بمب دارد، موشک دارد، دستگاه‌های تبلیغاتی دارد و از این قبیل، ما عقب‌‌نشینی [کنیم]؛ نخیر، نظریه‌ی مقاومت، یک نظریه‌ی اصیل و درست است؛ هم در مقام نظر، هم در مقام عمل؛ از لحاظ نظری و از لحاظ عملی -از هر دو جهت- باید [ترویج شود]. معنای نظری این است که تبیین کنید. شما جوان‌ها خیلی خوب می‌توانید این نظریه‌ی مقاومت را تبیین کنید؛ هم در بین خودتان و هم محیطی که در آنجا قرار دارید و هم حتّی در ارتباط با کشورهای دیگر و جوان‌های دیگر. نظریه‌ی مقاومت را، این را که هدفِ استکبار سیطره است، هدفِ استکبار سلطه است، سلطه‌ی بر ملّت‌ها است، برای همه تبیین کنید، بدانند که هدف استکبار این است»[۱].

این‌که عرض کردم این شب‌ها بحث ما تبیین نظریه مقاومت است، ریشه‌اش این کلام است. آقا فرمودند هیئت باید جهاد تبیین داشته باشد و تبیین کند موارد و مباحث را؛ ما هم از این باب و با توجه به متن بیان ایشان این موضوع را برای تبیین انتخاب کردیم. لذا بحث ما بحث مقاومت است اما از منظر واقعه کربلا و عاشورا.

کربلا، نمود ایستادگی بر اصول است

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مقاومت، ایستادگی بر اصول است. این در زندگی ائمه و تربیت‌شدگان اهل‌بیت علیهم‌السلام یک اصل است. اصل مسلم است؛ و در جریان کربلا کاملاً نمود پیدا کرده است.

مواجهه امام حسین علیه‌السلام با بنی‌امیه را در طول زندگی‌شان و در آن محدوده زمانی که با این‌ها مواجه بودند را بررسی کنید؛ یک مورد نیست که حضرت کوتاه آمده باشد. بعد از تمام شدن صلحی که امام حسن مجتبی سلام‌الله‌علیه با معاویه داشت، یک مورد نداریم که حضرت کوتاه آمده باشد.

این حرکت‌ها را وقتی امام شروع کرد، خیلی‌ها آمدند امام را نصیحت کردند، ملاطفت کردند، خواستند راهنمایی کنند؛ هرکس به سهم خودش خواست نسبت به امام یک‌چیزی بگوید که امام کوتاه بیاید.

چند ماه بود که امام در مکه بود و درنهایت تصمیم بر این گرفته شد که به سمت کوفه حرکت کند؛ اما این به سمت کوفه حرکت کردن را کی اقدام کرد؟ وقتی‌که متوجه نقشه شوم علیه خودشان شدند؛ یعنی دیدند که دشمن تلاش می‌کند که او را در مکه ترور کند؛ تصمیم گرفتند که از مکه بروند. به‌محض این‌که تصمیم گرفتند از مکه بروند، یک عده شروع کردند افراد را فرستادن که حضرت را در مکه نگه‌دارند.

یکی از آن مسائلی که وجود دارد این است که باید قداست حرمین شریفین به‌خصوص خانه خدا حفظ شود. هتک حرمت خانه خدا جایز نیست. عبدالله بن جعفر طیار امان‌نامه آورد برای امام حسین علیه‌السلام که در مکه با شما کسی کاری ندارد. از طرف افرادی این امان‌نامه را آورد. همسر حضرت زینب و عموزاده امام است. ولی حضرت برای حفظ همین اصولی که عرض می‌کنم که حرمت‌شکنی کعبه یکی از آن اصول است و جایز نیست آنجا نماند.

دلیل حرکت امام حسین علیه‌السلام از مکه به کوفه

بعضی از این عباراتی که با امام صحبت شده را می‌خوانم که ببینید چگونه است. علت اینکه امام حرکت کرد این بود که خبر داده بودند یزید لشکری را به فرماندهی عمر بن سعید بن عاص به مکه فرستاده و او را امیر الحاج قرار داده و به او دستور رسمی داده که هر جا حسین را دیدی بکش.

از طرف دیگر باز یزید علیه اللعنه ۳۰ نفر را تعلیم داده بود و اجیر کرده بود که بروند به مکه و هرجت حسین علیه‌السلام را دیدند ترور کنند؛ یعنی دو طرح جدای از هم برای زدن حسین علیه‌السلام در خانه خدا داشت. امام حسین علیه‌السلام هم این را متوجه شدند و در یوم الترویه حرکت کردند به سمت کوفه.

امام حجش را نیمه‌تمام رها نکرد

این را هم بدانید؛ بعضی از آقایان و مداح‌ها بعضاً میگویند که امام حج خودش را نیمه‌تمام گذاشت و به کوفه رفت. این حرف باطل است. این حرف درستی نیست. امام معصوم علیه‌السلام که خلاف شرع انجام نمی‌دهد. کسی که محرم به احرام حج تمتع در ایام تمتع شده باشد، دیگر نمی‌تواند حجش را نیمه‌کاره بگذارد. حرام است. باید حج را انجام بدهد.

لذا حضرت از همان اول که وارد مکه شد، عمره مفرده انجام داد. چون می‌داند که نمی‌تواند بماند و باید برود؛ لذا در یوم الترویه که همه به سمت عرفات رفتند، حضرت به سمت کوفه حرکت کردند. نه اینکه حجشان را نیمه‌کاره گذاشتند. نیمه‌کاره گذاشتن حج جایز نیست؛ حتی امام معصوم نمی‌تواند حج را نیمه‌تمام بگذارد.

ایشان اصلاً محرم به حج تمتع نشده بودند. در ایام حج که از شوال شروع می‌شود هر کس وارد مکه می‌شود می‌تواند محرم به عمره تمتع شود؛ یعنی بگوید که من در ایام حج می‌خواهم حج تمتع انجام بدهم، دو ماه زودتر آمدم ولی محرم می‌شوم به احرام عمره مفرده برای حج تمتع. عمره مفرده را انجام می‌دهد، دو ماه در مکه می‌گردد و زندگی می‌کند، ایام حج که شد، محرم به احرام حج می‌شود. اعمال حج را انجام می‌دهد.

می‌تواند هم به عمره مفرده محرم شود در ایام حج. دیگر لازم نیست که حاجی شود. کاروان دارها و کسانی که خدمه هستند محرم به احرام تمتع نمی‌شوند. همان اول یک عمره مفرده انجام می‌دهند و بعد دیدید با لباس معمولی به حاجی‌ها کمک می‌کنند. در عرفات هم هستند. در منا هم هستند. همه‌جا هم هستند. آن‌ها دیگر حاجی نمی‌شوند. مکه هستند ولی حاجی نیستند. فقط یک عمره انجام داده‌اند.

امام حسین علیه‌السلام هم همین کار را کرد. این در ذهن شریفتان باشد که امام حجش را نیمه‌کاره نگذاشت. چون می‌دانست و فهمیده بود که سعید بن عاص که امیر الحاج هم بود، یزید به او گفته که هرجت حسین را دیدی ترور کن. اینجا هم امام می‌دانست که قضیه این‌طور است و نمی‌تواند بماند.

«مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ» یک اصل و قاعده است برای تمام تاریخ

این مطلب را که می‌خوانم، شیخ مفید نقل می‌کند رضوان خدا بر او که در بین راه رفتن به مکه، عبدالله بن مطیع با امام حسین صحبت کرد. این‌ها را می‌گویم که ببینید امام چقدر استقامت داشته است.

بعضی وقت‌ها در یک مسئله که پیش می‌آید، یک بزرگی به آدم چیزی می‌گوید، یک بزرگ دیگر زنگ میزند، یکی دیگر زنگ میزند، مسئول فلان جا زنگ میزند، هی به آدم می‌گویند که فلان و بهمان. آدم فکر می‌کند نکند این کاری که دارم می‌کنم اشتباه است! تزلزل ایجاد می‌شود؛ ولی وقتی انسان اعتقاد به یک اصل دارد و بر اساس یک قاعده و چهارچوبی حرکت می‌کند، تمام عالم هم بگویند اشتباه است؛ تأثیری ندارد.

حضرت فرمودند: تمام عالم هم بگوید کوتاه بیایم، «مِثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَهُ»[۲] مثل حسین با مثل یزید بیعت نمی‌کند در طول تاریخ. نه‌فقط در این مقطع، در هیچ زمانی مثل یزید اگر بود، مثل حسین با او بیعت نمی‌کند. این می‌شود اصول و چهارچوب و قاعده که با فشار و گفتن و این‌طرف و آن‌طرف این مسئله متزلزل نمی‌شود.

توصیه‌های افراد نامدار به امام برای نرفتن به کوفه

عبدالله بن مطیع آمد خدمت امام. سؤال کرد که عزم کجا را دارید؟ حضرت فرمودند: در حال حاضر دارم می‌روم به مکه. یک روایت هم دارد که در خود مکه هم این گفت‌وگو شده؛ اما این‌که الان دارم عرض می‌کنم برای زمانی است که امام داشت حرکت می‌کرد به سمت مکه.

امام را نصیحت کرد و گفت فدای شما بشوم، مبادا یک‌دفعه از مکه بیرون بروید. در همان مکه بمانید. نکند که به سمت کوفه حرکت کنید؛ زیرا کوفه همان شهری است که پدرت را در آنجا کشتند. در حرم و خانه خدا بمان؛ زیرا تو بزرگ نژاد عرب هستی و از مردم حجاز کسی نیست که با تو در رتبه و مقام برابر باشد. در آنجا بمان تا مردم از اطراف به گرد تو جمع شوند. به خدا سوگند که بعد از تو ما را به زنجیر می‌کشند؛ یعنی اگر تو بروی ما بدبخت می‌شویم.

عمر بن عبدالرحمان هم وقتی‌که امام آماده شد که از مکه به سمت کوفه حرکت کند به سمت امام آمد و از روی خیرخواهی گفت: من بر جان شما بیمناک هستم. شما به سمت سرزمینی می‌روید که در آنجا کارگزاران خودباخته اموی حکومت می‌کنند. بیت‌المال مسلمین در اختیار آن‌هاست. مردم طبیعتاً بنده درهم و دینار هستند. می‌ترسم همان کسانی که به تو و عده یاری دادند و تو را محبوب‌تر از دیگران می‌دانند، با تو از در ستیز درآیند. ۱۲۰۰۰ نامه فرستادند برای امام حسین علیه‌السلام. امام از او تشکر کرد و مهربانی او را پذیرفت: تشکر می‌کنم از اینکه خیرخواه من هستی ولی من تصمیمی گرفته‌ام که باید انجام بدهم.

عبدالله ابن عباس هم آمد. مسور بن مخرمه هم‌ آمد. هرکدام از این‌ها هم شخصیت‌هایی هستند و افرادی بودند که به هر کس دیگری اگر سفارش می‌کردند، آن‌ها می‌گفتند چشم؛ ما حرف تو را گوش می‌دهیم. تو بالاخره متوجه سیاست‌ها هستی. حواست به دوروبر هست. جابر بن عبدالله انصاری معروف آمد.

درس پافشاری بر اصول از جواب امام حسین علیه‌السلام به ابن عمر

عبدالله بن عمر هم آمد. پسر عمر هم شخصیتی بود در آن زمان. حرفش برو داشت. از امام خواست که با گمراهان سازش کند و امام را از جنگ و کشته شدن بر حذر داشت. امام به این عبدالله بن عمر یک جوابی داده. جواب‌های دیگران هم بود ولی این جواب امام، جواب مفصلی است.

«ای ابا عبدالرحمان (همان عبدالله بن عمر) مگر نمی‌دانی یک نمونه از ناچیز بودن دنیا نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به‌عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی‌اسرائیل فرستاده شد»؟!

اولاً مقاومت در این بیان کاملاً خودش را نشان می‌دهد. ثانیاً دارد درس اخلاق و تذکر هم می‌دهد و یادآوری مسائل را هم می‌کند. فرمودند میدانی که دنیا ناچیز است. سر حضرت یحیی پیغمبر خدا را بردند برای یک زن بدکاره چون خواسته بود از حاکم آن موقع که اگر می‌خواهی به وصال من برسی باید سر یحیی را بیاوری.

«آیا نمی‌دانی که بنی‌اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب (که تقریباً خیلی طول بکشد یک ساعت و ۴۰ دقیقه است) هفتاد پیغمبر خدا را کشتند و بعد مثل‌اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناشایستی رخ نداده در بازارها نشسته مشغول خریدوفروش شدند»؟!

۷۰ پیغمبر مثل همان سموئیل که برای شما گفتم. این‌ها پیغمبران تشریعی هستند؛ نه پیامبران اولوالعزم. مثلاً شما مراجع تقلید را فرض کنید که انبیای اولوالعزم باشند. طلبه‌ها و ما که می‌رویم این‌طرف و آن‌طرف برایشان تبلیغ می‌کنیم، می‌شویم پیامبران تشریعی و تبلیغی. ۷۰ تا از این پیغمبران را آن‌ها در یک روز کشتند؛ یعنی ۷۰ تا از اولیا خدا را کشتند. بعد هم رفتند به مغازه‌هایشان ایستادند به کاسبی. حضرت فرمودند از بدی دنیا و بی‌ارزشی دنیا همین بس که هفتاد پیغمبر را کشتند در بین الطلوعین.

«خدای تعالی در کیفر آن‌ها شتاب نکرد (که این‌ها پیغمبر کشتند پس باید این‌ها را زودتر عذاب کنیم) و به‌موقع از آن‌ها انتقام خواهد گرفت. ای ابا عبدالرحمان از خدا بترس و از یاری من روی‌گردان نباش».

آخر آمد به امام گفت که با این بدکاره‌ها بساز. این‌ها دین ندارند و شمارا می‌کشند. با آن‌ها مصالحه کن؛ که حضرت این جواب را به او داد که دنیا ارزش ندارد؛ با چه کسی بسازم؟ خدای تعالی خودش انتقام خواهد گرفت.

این پافشاری روی اصول است؛ مقاومت است.

استمرار و استقامت بر اصول، از اصول مقاومت است

یکی از اصول مقاومت استمرار و استقامت بر اصول است. اصلی را که شما با دلیل و منطق و برهان به آن رسیدی، دیگر نمی‌شود از آن کوتاه آمد. به چه دلیل باید کوتاه آمد؟ امام رضوان خدا بر او می‌فرمود: حفظ جمهوری اسلامی از نماز بالاتر است[۳]؛ یعنی باید روی این اصول محکم ایستاد.

عبدالله بن زبیر هم یک آقازاده بود و آدم بسیار عجیبی بود. خیلی آدم خطرناکی بود. در این فیلم هم که نشان می‌داد می‌توانست یک بخشی را به نمایش بکشد. تاریخ را که بخوانید می‌فهمید که این انسان چقدر آدم عجیبی بوده. او هم باعث شد که پدرش کشته شود؛ همان زبیر معروف.

او هم به امام گفت که در مکه بمان. اگرچه دلش نبود که امام بماند؛ چون اگر امام در مکه می‌ماند خودش دیگر رونقی نداشت. امام که از مکه رفت بیرون رونق گرفت. افراد دیگر هم با امام صحبت کردند. بخواهم نام آن‌ها را ببرم طولانی می‌شود. این تعدادی که بیشتر مشهور بودند و گوش شما با نام آن‌ها آشنا بود عرض کردم.

همه این‌ها آمدند و به امام گفتند که بمان؛ اما امام بر سر اصول خودش مستقیم و محکم ایستاد و حرکت خودش را ادامه داد و به مقصدی که ترسیم کرده بود رسید.

پس می‌بینید که یا با نصیحت، یا با تطمیع که در بیان هرکدام از این‌ها بوده، با زور و تهدید یا تحقیر یا با تبلیغ و تحریف کاری می‌کنند انسان دست از اصول خودش بردارد. در همه این‌ها تنها چیزی که جواب می‌دهد مقاومت و استقامت است.

ولنگاری و بی‌بندوباری، استقامت بر اصول را از بین می‌برد

الان می‌بینید؛ فرهنگ بی‌بندوباری و ولنگاری را چرا ترویج می‌دهند و اصرار می‌کنند؟ چون اصول را از بین می‌برد. ولنگاری، اصول را متزلزل می‌کند.

بنده گاهی به مناطق مختلف استان سفر می‌کنم. همین استان خودمان را می‌روم برای بازدید و سرکشی کردن در مناطق محروم. در همین مناطق محروم که طرف نان شب ندارد بخورد، این را به چشم دیدم که نان شب نداشت که بخورد، بنده با زحمت در خانه او رفتم و از او درباره وضعیتش پرسیدم، ولی در خانه‌اش ماهواره بود. از همان بالا که نگاه می‌کردم در خانه‌های خرابه و نیمه‌کاره که یک تکان بخورد از بین می‌رود، روی آن دیش ماهواره بود.

این فرهنگ ابتذال است. کسی که نان شب ندارد بخورد که نمی‌خواهد بفهمد آن‌طرف دنیا مسائل سیاسی‌اش چیست که ماهواره گرفته باشد و بخواهد از آن طریق دنبال کند! نمی‌خواهد از جریانات بین‌المللی باخبر باشد که چه اتفاقی در دنیا دارد می‌افتد! او مورد هجمه است. چرا؟ چون همین پابرهنه‌ها بودند که انقلاب کردند.

متأسفانه می‌بینیم که اغلب گرفتار چنین چیزی هستند. این یعنی آندلسی کردن ایران. قصه آندلس را بروید بخوانید. ۷۰۰ سال اسلام در آن منطقه حاکم بوده، نه اینکه ۴۰ سال. انقلاب اسلامی الان ۴۰ ساله است. آنجا ۷۰۰ ساله بوده.

الان به اسپانیا بروید. مساجد عظیم و بزرگ را که قسمت زیادی از آن کلیسا شده است می‌بینید. کلیساهای قدیمی آندلس و اسپانیا را بروید ببینید. ریشه‌اش مسجد است. مسجد بوده شده کلیسا. چه‌کار کردند؟ چند هکتار چند هکتار تاکستان درست کردند توسط مسیحی‌ها (آن موقعیت یهودی‌ها نبودند که بخواهند طراحی‌های این‌گونه داشته باشند) و بعد انگور آن را نذر کردند که شراب ساخته شود و مجانی بدهند به مسلمان‌ها؛ و مأمور کردند دختران زیبارو و بی‌حجاب را که تبلیغ و تشویق کنند و خودشان را به بچه مسلمان‌ها مجانی عرضه کنند.

و آرام‌آرام تمدن ۷۰۰ ساله از بین رفت؛ یعنی دیگر نتوانستند مقاومت بکنند. فحشا اگر در جامعه توسعه پیدا کند دیگر نمی‌شود ایستادگی کرد.

فردای کربلا را مطالعه کنید. امام حسین حذف فیزیکی شد؛ یعنی از زمان پیغمبر تا زمان امام حسین، مسیر جوری طی شد که می‌شد فرزند پیغمبر را حذف کرد. پسر پیغمبری که همه دیده بودند روی دوش پیغمبر است، همه دیده بودند که جایگاه عظیمی دارد -زیارت عاشورا به این اشاره می‌کند- رساندند کار را به آنجا که حذف فیزیکی کردند.

امیرالمؤمنین را لعن کردند در خطبه‌هایشان. خطیب وسط خطبه یادش می‌آید که لعن امیرالمؤمنین نکرده است. خطبه را قطع می‌کرد و دوباره از اول می‌خواند که لعن را انجام بدهد. کلاً شرایط عوض‌شده بود. این‌که حسین علیه‌السلام می‌گوید که من می‌خواهم سیره جدم را اصلاح کنم و برگردانم به سر جایش، چون در طی پنجاه سال چنین حرکتی انجام شد.

این تمدن ۷۰۰ ساله را با همین روش‌ها تغییرش دادند. مسیرش را بردند به یک جای دیگر و ولنگاری آمد. در همین بحث امام حسین علیه‌السلام هم ولنگاری آمده بود. این‌که امام حسین علیه‌السلام قیام کرد به خاطر ولنگاری‌هایی بود که شده بود.

بعد از امام حسین علیه‌السلام قصه افتاد به دست امام سجاد. ابوالفرج اصفهانی در الاغانی مطالبی را می‌گوید. یک‌وقت هم خودم به مناسبت در خطبه گفتم. حضرت آقا هم فرمودند که از بهترین چیزهایی که در مکه و مدینه صادر می‌شد بعد از جریان امام حسین و در دوران امام سجاد علیه‌السلام زنان آوازخوان و رقاصه بود که یکی از آن‌ها که مرده بود فرماندار مکه سه روز عزای عمومی اعلام کرد.

مجالس عزای حسینی روح مقاومت را زنده می‌کند؛ لذا آن را تحریف می‌کنند

این شرایط رواج پیدا کند مقاومت از بین می‌رود. چرا با مجلس امام حسین و گریه بر امام حسین مخالف هستند؟ چون روح مقاومت را زنده می‌کند. روح مقاومت در انسان تقویت می‌شود.

حسین علیه‌السلام با آن صلابت و عزت می‌گوید «هیهات من الذله» و با آن صلابت می‌گوید اگر دین پیغمبر با کشته شدن من زنده خواهد شد پس ای شمشیرها من را دریابید. عزت‌آفرینی می‌کند. انسان را تشجیع می‌کند. شجاع می‌کند. روحیه مبارزه در انسان زنده و تقویت می‌شود.

از بچه ۶ ماهه شیرخوار بگیرید تا مرد ۹۰ ساله و صدساله. کسانی در کربلا، کربلا را به وجود آوردند که ۷۰ سال ۸۰ سال از عمرشان گذشته و لااقل چهل سال نماز شبشان را با وضوی نماز عشا خواندند. این‌ها کربلا را به وجود آوردند.

این چیزها روح مقاومت را زنده می‌کند و نمی‌گذارد که حرارتی که در انسان وجود دارد به سردی گراییده شود. محبت حسین در دل ما یک حرارتی ایجاد می‌کند. این حرارت سرد نمی‌شود. این‌ها می‌خواهند آن را سرد کنند با ترفندهای مختلف؛ بعضی‌ها در داخل و خارجی‌ها هم که معلوم است. چرا؟ چون اگر روح حسینی زنده باشد انقلاب دائم زنده است.

دیده‌اید یک سال کار می‌کنند و سعی می‌کنند و انواع نقشه‌ها را می‌ریزند؛ محرم که می‌آید همه‌اش به باد می‌رود. خیمه امام حسین که برپا می‌شود در کوچه‌پس‌کوچه‌ها، در محله‌های بزرگ و کوچک و هرکسی با هر چه که دارد یک خیمه می‌زند. ده تا جوان، ۵ تا جوان، صدتا جوان، ۲۰۰۰ جوان، ۵۰۰۰ تا جوان. الان جلساتی که هست درجاهای مختلف می‌بینید دو هزار دست می‌رود بالا و بعد به سینه می‌خورد و می‌گوید «امیری حسین ونعم الامیر» این‌که این‌طور می‌گوید یعنی من زنده‌ام.

دشمن هم لجش می‌گیرد. تلاش می‌کند که از بین ببرد. دوباره باز محرم که می‌رسد به هم می‌خورد. میگویند پس چه‌کار کنیم؟ برای محرم باید یک کاری کنیم. محرم را تحریف می‌کنند. محرم را دچار انحراف می‌کنند. محرم را دچار بدعت می‌کنند.

مجالس تقلبی، عزادار سکولار تحویل می‌دهد

می‌دانید هر چیزی که قیمت دارد تقلبی دارد. آیا هیچ‌وقت دیده‌اید که کاه تقلبی درست کنند؟ طلا تقلبی درست می‌کنند. برای چک‌پول ۵۰ هزارتومانی تقلبی درست می‌کنند؛ اما هزارتومانی تقلبی نمی‌ارزد چون کاغذش گران‌تر از خودش می‌شود. آن چیزی که ارزش دارد و می‌تواند نقشی داشته باشد برایش تقلبی درست می‌کنند.

گریه تقلبی درست می‌کنند. مجلس تقلبی امام حسین درست می‌کنند. مجلس روضه تقلبی درست می‌کنند. سینه هم می‌زنند، گریه می‌کنند، یک ماه ۶۰ روز آنجا سینه میزند و گریه می‌کند ولی ازآنجا سکولار بیرون می‌آید. می‌گوید دین از سیاست جداست. بگذارید ما نماز و روزه‌مان را بخوانیم و بقیه هم هر کاری کردند کردند.

این‌که فرهنگ امام حسین نیست. اگر این‌طور بود که پس امام حسین برای چه کشته شد؟ بعضی‌ها یک‌چیزهایی از امام حسین می‌گویند که آدم فکر می‌کند امام حسین علیه‌السلام نعوذبالله سرماخورده و از دنیا رفته.

مواظب باشیم خرافه دامن محرم را نگیرد

بعضی وقت‌ها شعرهایی که خوانده می‌شود انقدر ضعیف است که باروحیه مقاومت منافات دارد. امام می‌فرماید که انسان بمیرد ولی زیر بار ذلت نرود؛ آن‌وقت طرف شعری می‌خواند که تمامش ذلت است. خیلی مهم است که مادحان و مرثیه‌سرایان شعرهایشان را مواظبت کنند.

باید مواظب باشیم که نگذاریم خرافه دامن محرم را بگیرد. یک‌وقت هست که بله شعر خوانده می‌شود و می‌خواهیم قلب لطیف شود، اشک جاری شود؛ در مقام ذلت و منزلت نیست. بعضی وقت‌ها ذکرها زبان حال است؛ اما بعضی جاها واقعاً از باب ذلت است. باید مراقبت کرد.

هرچند اگر کسی با فرهنگ حسین و امام حسین آشنا باشد احتیاج ندارد که روضه فاش برای او خوانده شود. اسم امام حسین علیه‌السلام که می‌آید بدنش به لرزه می‌افتد و اشکش جاری می‌شود.

یک‌وقت است که شما پدرت را می‌شناسی و با تمام ویژگی‌ها و خصوصیاتش می‌شناسی که شخصیت بزرگواری بوده، آدم خوب و متدینی بوده. اسمش که می‌آید یاد خوبی‌هایش می‌افتی و اگر از دنیا رفته باشد اشکت جاری می‌شود؛ اما کسی که نمی‌شناسد او را، هرچه هم که بگویی گریه‌اش نمی‌گیرد. مگر اینکه مردن او را یک‌جوری بگویید که او هم گریه‌اش بگیرد.

لذا ما هرچه با امام حسین آشنا شویم لازم نیست روضه‌ها خیلی سنگین گفته شود. خود نام حسین علیه‌السلام قلب را نرم می‌کند و به هیجان می‌آورد.

به هر جهت شما می‌بینید که در جامعه خودمان به اصول حمله می‌کنند. گاهی با تبلیغ، گاهی با شعار و جوری عمل می‌کنند که افراد نسبت به اصول سست شوند و دست‌بردارند. دست به تخریب می‌زنند و تضعیف می‌کنند. در اعتقادات شبهه ایجاد می‌کنند؛ اعتقادات اصیل و اعتقادات ناب. حتی نسبت به روضه امام حسین.

بدعت‌هایی که نسبت به امام حسین واردشده خیلی زیاد است. گفتند مجلسی بود مداح آمد برود مداحی کند. گفت روضه چه بخوانم که مردم تا حالا نشنیده باشند؟ عالم مجلس گفت راست بخوان؛ تا حالا مردم نشنیده‌اند.

می‌خواهم بگویم قسمت زیادی از این روضه‌ها که گفته می‌شود ساخته است. قصه‌ای وجود دارد نه اینکه نباشد؛ اما می‌گوید زبان حال می‌گویم و بعد هرچه دلش خواست می‌گوید. ایراد هم نمی‌شود گرفت. چون می‌گوید زبان حال دارم می‌گویم. ما هم البته بعضاً میگوییم.

گریه بر حسین فضیلتش خیلی بالاست. اگر بدانیم که چقدر فضیلت دارد، اشک جریان پیدا می‌کند. معرفت که بیاید همین اشک خودش کارایی‌هایی دارد.

بیماردلان سیاسی! بیایید موحد باشید

به هر جهت دست به تخریب می‌زنند و تحریف می‌کنند تا باورها از بین برود. دچار غفلت می‌کنند. یک آیه هست که قصه دشمن که ما را در اصولمان متزلزل می‌کند را می‌تواند جمع‌بندی کند.

آیه ۵۲ سوره مائده که این آیه مثل امروز است. اصلاً آیات الهی مثل ماه و خورشید که هرروز تازه است این‌ها هم تازه است. «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسَارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشَىٰ أَنْ تُصِیبَنَا دَائِرَهٌ ۚ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نَادِمِینَ».

می‌گوید می‌بینی کسانی را که قلبشان بیمار است (بیماری سیاسی دارند). با سرعت می‌روند پیش اهل کتاب، مخالفین، دشمنان؛ برای رفتن پیش مخالفین و دشمنان سر از پا نمی‌شناسند. می‌گوییم چرا می‌روید؟ در توجیه کارشان می‌گویند که می‌ترسیم برای ما یک اتفاق ناگواری بیفتد، مردم به مشکلات بخورند، مردم برایشان دردسر پیش بیاید؛ زودتر برویم با مخالفین حرف بزنیم، ببینیم می‌توانیم مذاکره کنیم! شاید که اتفاقی بیفتد. (هشت سال پدرمان درآمد با عمل نکردن به همین آیه. دیگر توجه ندارند که) خدای تعالی مدیر و مدبر عالم است. شاید خدا از طرف خودش پیروزی و گشایشی نصیب مسلمان‌ها بکند. درنتیجه کسانی که دلشان بیمار بود از توهمی که در دلشان داشتند پشیمان شوند.

بیایید موحد باشید. توحید داشته باشید. همه گفتند امسال دیگر آب نداریم و بدبخت شدیم. الان سدها را نمی‌توانند نگه‌دارند. الان نمی‌توانند تصفیه کنند. توحیدی فکر نمی‌کنیم. خدای تعالی می‌گوید که هرسال به مقدار نیاز بشر و حیوانات آب می‌فرستم. فقط اگر در محیطی گناه و آلودگی باشد به ابرها دستور می‌دهم که در بیابان‌ها بریزند و آن‌ها را محروم می‌کنم. البته گاهی هم به‌صورت سیل است.

خیلی از این سیل‌ها را که بررسی کنید می‌بینید طرف در مسیر سیل، خانه ساخته. گفت بارندگی کم است و آب هم دیگر نمی‌آید یک‌چیزی بسازیم. بی‌تدبیری‌های این‌گونه هم داریم؛ نباید به خدا نسبت بدهیم. این ظلم به خداست.

هدف دشمن ربودن اصول است

حضرت آقا در یک بیانی دارند که «دشمن همواره ربودن اصول را هدف می‌گیرد و با خدعه و وعده و تهدید بر چشم پوشیدن از آن اصرار می‌ورزد. با حذف یا کمرنگ شدن اصول، دنیای اسلام شاخص‌های راهنما را گُم می‌کند و محکومِ قواعدی می‌شود که دشمن آن را تعیین کرده است و نتیجه معلوم است»[۴].

امیرالمؤمنین می‌فرماید: «ثَمَرَهُ العَقلِ الاستِقامَهُ؛ میوه عقل مقاومت است»[۵]. این‌ها را در کنار هم بگذارید.

حرکت حسین علیه‌السلام این را به ما یاد می‌دهد و ما از امام حسین درس می‌گیریم که چگونه مقاوم باشیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

[۱]. بیانات در دیدار دانش‌آموزان و دانشجویان ۱۲/۰۸/۱۳۹۷

[۲].  بحار الأنوار، ج‏۴۴، ص ۳۲۵

[۳]. صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۷۰

[۴]. بیانات در سومین کنفرانس حمایت از حقوق مردم فلسطین ۲۵/۰۱/۱۳۸۵

[۵]. غرر الحکم، ۴۵۸۹

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.