شرحی بر نهج‌البلاغه/

پیروزی در گرو عاقبت‌اندیشی و حفظ اسرار است

روابط عمومی (۲) ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ ۰
  • شرحی بر نهج‌البلاغه
  • موضوع: حکمت ۴۵
  • ۱۳۹۸/۱۱/۱۳ – جلسه اول

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَالْحَزْمُ بِإِجَالَهِ الرَّأْی، وَالرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الاْسْرَارِ»

توسل به امیرالمؤمنین همگام با گام دوم انقلاب

خدای تعالی را شاکریم از اینکه به بنده این توفیق را عنایت کرد که در آستانه چله دوم انقلاب و همگام با شروع گام دوم در این منطقه از کرج توجه و توسلی داشته باشیم به مولایمان امیرالمؤمنین و ذکر و نام و یاد این امام بزرگ را جاری کنیم بر زبان و کلمات آن حضرت را به‌عنوان چراغ را زندگی و حیات دنیایی و آخرتی خودمان مرور کنیم. این را به فال نیک می‌گیریم و امیدوارم که ان‌شاءالله کلماتی که گفته می‌شود و شنیده می‌شود مرضیّ حضرت حق جل و اعلی باشد. در بیانیه گام دوم، رهبر معظم انقلاب توصیه‌هایی را بیان کردند که هرکسی به‌اندازه خودش باید در مسیر تحقق آن توصیه‌ها قدم بردارد. بحث بصیرت افزایی، بحث اخلاق و معنویت، بحث مبارزه با ظلم و گسترش عدالت و توصیه‌های هفتگانه‌ای که ایشان داشتند هر کس به‌اندازه خودش. او هم مخاطب عام دارد، هم مخاطب خاص دارد، هم مخاطب اخص دارد. باید دنبال کنیم. حالا بنده به‌اندازه وسع خودم در مسیر روشنگری و تبیین مبانی دینی و تقویت مبانی دینی به نظرم رسید که بحث نهج‌البلاغه را شروع کنیم، در این منطقه یعنی غرب کرج که بنده حضورم کمتر بوده این را بهانه‌ای کنیم برای حضور در این منطقه و ارتباط با عزیزانی که در این منطقه هستند. ان‌شاءالله من ‌بعد از جلسه هم ده دقیقه یک ربعی توفیق باشد بنشینم در خدمت دوستان باشم تا کاری مطلبی، مسئله‌ای اگر هست را شب‌هایی که می‌آییم انجام بدهیم. ماهی یک‌بار شروع کردیم ولی ان‌شاءالله رحمان آرام‌آرام پیش برویم. اوضاع جوی و سماوی و ارضی ببینیم چطور خواهد بود ان‌شاءالله شاید هفته‌ای یک‌شب کنیم. تا آخر سال دو جلسه می‌شود که ان‌شاءالله سال آینده در برنامه‌هایمان رسماً بیاوریم.

درباره نویسنده نهج‌البلاغه

اول مقدمه‌ای را راجع به نهج‌البلاغه عرض کنم که فضای نهج‌البلاغه در ذهنتان بیاید. این کتاب که به‌عنوان اخ القرآن یعنی برادر قرآن معرفی‌شده و از کلام خالق پایین‌تر است و از کلام مخلوق بالاتر است، فضایی از این کتاب را اول برای شما ترسیم کنم. یکی دو جلسه‌ی اول یکی دو نمونه از کلمات امیرالمؤمنین را برای شما شرح کنم بعد وارد بحث اصلی شویم. دأب من هم این است که نهج‌البلاغه را با نهج‌البلاغه ترجمه می‌کنم. مثل قرآن که علامه طباطبایی رضوان‌الله علیه قرآن را با قرآن تفسیر و شرح کرده است، من هم نهج‌البلاغه را از خود نهج‌البلاغه استفاده می‌کنم. بعضی از کلمات حضرت قابلیت بیشتری دارد که از خود نهج‌البلاغه استفاده شود. برای اینکه بیشتر بفهمیم از روایت‌های دیگر هم استفاده می‌کنیم ولی روش اصلی من این است که از خود نهج‌البلاغه برای ترجمه نهج‌البلاغه استفاده کنم که خود بیان امیرالمؤمنین باشد برای توضیح مطلب خودش نه اینکه بخواهیم خودمان چیزی را اضافه کنیم. می‌دانید که جمع‌آوری‌کننده کلمات امیرالمؤمنین و نویسنده این کتاب مرحوم سید رضی هست. شخصیتی بزرگوار و از علماء درجه‌یک شیعه است. محمد بن حسین موسوی است. کنیه‌اش ابوالحسن است. به او سیر رضی گفته می‌شود. برادرش سید مرتضی علم الهدی است. از علماء قرن پنجم می‌شوند تقریباً یعنی سال ۳۵۹ متولدشده و ۴۰۶ از دنیا رفته است. تقریباً هزار سال قبل. از علماء هزار سال قبل است. بسیار شخصیت بزرگواری است. مرحوم شیخ مفید رضوان‌الله علیه، محمد بن محمد بن نعمان که از بزرگان فقهای شیعه و از فقهای اولیه است که توقیعاتی حضرت حجت سلام‌الله‌علیه درباره ایشان دارد، استاد سید مرتضی و سید رضی است. شیخ مفید کسی است که خدمت حضرت حجت رسیده و کمکش کرده. داستان‌هایی دارد که اگر شد در ذیل بحث‌هایی که داریم بیان می‌کنم. می‌گوید خواب بودم در خواب دیدم که در مسجد کَرخ که از مسجدهای بغداد است درس می‌دادم. یک‌مرتبه دیدم صدیقه طاهره دست امام حسن و امام حسین را گرفته و آمد و گفت «یا شیخ عَلِّمهُما الفِقه» به این دو فقه یاد بده. از خواب پریدم و گفتم منِ شیخ مفید چه ربطی به امام حسن و امام حسین دارم که به این‌ها فقه یاد بدهم؟! این‌ها خودشان فقیه هستند، استاد ملائکه‌اند، شخصیت بلندمرتبه‌ای دارند. می‌گوید در فکر بودم. صبح رفتم به همان مسجد و نشستم بر کرسی درس. دیدم بانوی مجلله و مخدره‌ای درحالی‌که دو بچه سید را در دستش گرفته بود آمد جلوی منبر و گفت «یا شیخ عَلِّمهُما الفِقه» آن دو نفر هم سید مرتضی و سید رضی بودند. مسئولیت این دو را به عهده گرفت و هرکدام از این‌ها بزرگ شدند و شخصیت‌های علمی جهان اسلام هستند. سید مرتضی کتاب‌های فقهی مفصل و دقیقی دارد که فقها به آن مراجعه می‌کنند. سید رضی هم ادیب و شاعر و حکیم است. با فقه هم کارکرده است ولی بیشتر در مباحث ادبیات و فصاحت و بلاغت غور می‌کرد. خودش می‌گوید که من در جوانی شروع کردم به تألیف کتابی در خصائص ائمه، ویژگی‌های ائمه معصومین را می‌خواستم بنویسم که اخبار و کلمات آن بزرگواران را به‌صورت گلچین شده جمع‌آوری کنم. وقتی خصائص امیرالمؤمنین تمام شد مشکلاتی برایم پیش آمد که دیگر نتوانستم ادامه دهم تا ائمه دیگر را بنویسم. در پایان فصول این کتاب یک‌فصل را آورده‌ام به‌عنوان کلمات قصار؛ اما خطبه‌ها و نامه‌های مفصل ایشان را دیگر نتوانستم بنویسم. عده‌ای از دوستان من این بخش از کتاب را دیدند و خوششان آمد. از من درخواست کردند که کتابی مستقل مشتمل بر کلمات امیرالمؤمنین در موضوعات مختلف تألیف کنم. من هم دیدم تا حالا چنین کاری نشده است. دست‌به‌کار تألیف این کتاب عظیم شدم. اسمش را هم گذاشتم نهج‌البلاغه. نهج‌البلاغه کتاب غریبی است. همان‌طور که قرآن غریب است. قرآن هنوز هم در غربت است بااینکه خیلی بعد از انقلاب به آن رسیدگی می‌شود. این کاری بوده که سید رضی کرده است.

شیوه جمع‌آوری نهج‌البلاغه

کلمات امیرالمؤمنین منحصر در نهج‌البلاغه نیست. مواردی را داریم قبل از سید رضی که مشغول این کار بودند و خود ایشان به یک سبک خاصی جمع‌آوری کرده است. ایشان بیشتر سعی کرده کلمات بلیغ و فصیح را جمع‌آوری کند. اسمش را هم گذاشته است نهج‌البلاغه یعنی راه و طریق بلاغت. نامه‌ها، کلمات قصار و خطبه‌های امیرالمؤمنین را جمع کرده با دقتی که خودش داشته است. لذا اگر بخواهد کلمات امیرالمؤمنین جمع‌آوری شود نهج‌البلاغه یک‌دهم آن است. ده جلد دوازده جلد کتاب قطور هست که کلمات امیرالمؤمنین در آن جمع است. مثلاً امیرالمؤمنین نامه دارد به معاویه (علیه من الرحمن مایستحقه) اصل نامه چند صفحه است ولی در نهج‌البلاغه یک صفحه آمده است. چون مرحوم سید رضی در همین کتاب گفته است که «وَ مِنْ خُطْبَهٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلامُ» یعنی یک‌قسمتی از این خطبه را من دارم برای شما می‌آورم. آن بخش‌هایی را آورده که ازنظر خودش فصاحت و بلاغت و نکته ادبی داشته. گذشته از این‌که معرفتی را می‌رسانده. این‌ها را جمع‌آوری کرده است. برای استفاده نهج‌البلاغه از کتاب‌های فراوانی استفاده‌شده است. این کتاب الآن سند ندارد. سندهایش نوشته‌نشده است ولی تمام بخش‌های مختلف این کتاب سندهایش بررسی‌شده است. لذا این کتاب، کتاب مستندی است. در زمان خود سید رضی اسناد همه در اختیارشان بوده است. دیگر ایشان سندها را ننوشته است ولی مستندات این کتاب جداگانه جمع‌آوری‌شده است. کتاب‌هایی را داریم که سندهای این روایات را آورده است. لذا امکان دارد که بعضی وقت‌ها اصل سند روایت را از کتاب‌های اصلی برای شما بخوانم. ولی اساساً این کتاب کاملاً قابل‌قبول است و ازنظر سندی هیچ مشکل سندی ندارد. این را که عرض می‌کنم چون بعضی‌ها ان‌قلت‌هایی دارند. من دارم آن‌ها را در ضمن جواب می‌دهم که بعضی‌ها میگویند سند ندارد، بعضی‌ها می‌گویند مثلاً ابن ابی الحدید این‌ها را جمع‌آوری کرده است. ولی این کلمات امیرالمؤمنین درجاهای دیگر ثبت است. سندهایش هم هست و عموماً سندها هم مشکلی ندارد. موقعی که سید رضی این کتاب را می‌نوشت خانه برادرش سید مرتضی کتابخانه‌ای بود که ۸۰ هزار جلد کتاب داشت و یک کتابخانه دیگر برای بهاء الدوله ابن بویه دیلمی بود که ۱۰ هزار جلد کتاب در آنجا بود که این کتاب‌ها در اختیار سید رضی بود. این‌ها را کاملاً جمع‌آوری و مطالعه کرده است.

نهج‌البلاغه از منظر غیر شیعه

برای نهج‌البلاغه شروحی نوشته‌شده است. تفاسیری نوشته‌شده است. ترجمه‌هایی نوشته‌شده است به زبان‌های مختلف. ارزش ادبی آن بالاست. همین ابن ابی الحدید سنی مذهب شارح نهج‌البلاغه معتزلی در ذیل خطبه ۱۰۷ می‌گوید: «یک سطر نهج‌البلاغه با هزار سطر و حتی بیشتر از سخنان ابن نباته (که از خطبای مشهور قرن چهارم بود) یک خط از نهج‌البلاغه با هزار خط از حرف‌های او بلکه بیشتر ارزشش بالاتر است». یا شخصیت مسیحی نویسنده لبنانی جورج جرداق که او هم یک انسی با امیرالمؤمنین دارد از نهج‌البلاغه تعریف‌های خیلی قشنگی دارد. می‌گوید: «زیبایی‌های زبان عرب در این کتاب به‌وفور یافت می‌شود که پایین‌تر از قرآن است ازنظر وجودی».

محتوای نهج‌البلاغه

تنوع محتوایی نهج‌البلاغه هم زیاد است. در انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، اخلاق، روانشناسی، مباحث مختلفی را شما در نهج‌البلاغه می‌توانید به دست بیاورید. بحث حقوق فرد و جامعه، بحث سیاست و حکومت‌داری و مسائل مختلف. نهج‌البلاغه ۲۴۱ خطبه دارد. مسائل مهم تاریخی و انسان‌شناسی و معرفتی را بیان می‌کند. ۷۹ نامه دارد. دوازده نامه وصیت‌نامه است. یکی دعاست. دوتا فرمان نامه است. یکی پیمان‌نامه است. ۶۳ مورد هم نامه مکتوب است. بیشتر نامه‌های حضرت بعد از خلافت ایشان است؛ اما خطبه‌ها بعضی‌ برای دوران قبل از خلافت است و بعضی حین خلافت است. در نامه‌ها بیشتر مسائل حکومتی و تعامل با مسئولین و مواخذه کردن افراد را دارد. سیره سیاسی امیرالمؤمنین را در این نامه‌ها می‌توانیم به دست بیاوریم. ۴۸۰ مورد هم کلمه قصار دارد. عرض می‌کنم که مطالب امیرالمؤمنین بیش از این حرف‌هاست. زمانی که نهج‌البلاغه نوشته‌شده است صدسال قبل از آن نویسنده مُروجُ الذهب که حدود سال ۲۰۰ زندگی می‌کرده در کتابش حدود ۴۸۰ خطبه آورده است. یا یکی از صحابی خود امیرالمؤمنین که زید بن وهب نام دارد و متوفای سال ۹۶ قمری است. فقط خطبه‌های امیرالمؤمنین را جمع‌آوری کرده است. کتابی هم نوشته به نام «خُطَب امیرالمؤمنین». ۱۲۰ کتاب قبل از نهج‌البلاغه هست که یا تمام کتاب یا قسمتی از کتاب از کلمات امیرالمؤمنین در آن هست. پس ببینید نهج‌البلاغه منحصربه‌فرد نیست. نهج‌البلاغه یک بخش جزئی از کلمات امیرالمؤمنین است. کتاب درر و غرر آمُدی پانزده هزار کلمه قصار از امیرالمؤمنین را جمع‌آوری کرده است. در نهج‌البلاغه ۴۸۰ کلمه قصار داریم ولی در آن کتاب که واقعاً قصار است ۱۵ هزار کلمه است. پس نهج‌البلاغه ویژگی و خصوصیاتی که دارد گذشته از اینکه ما را با خیلی از معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی آشنا می‌کند، عمده‌اش آن جنبه بلاغی و زیبایی کلمات و ردیف و منظم بودن و به کار بردن الفاظ خاص از امیرالمؤمنین است که در این کتاب جمع‌آوری‌شده است؛ اما ما با محتوا کارداریم. محتوا محتوای بسیار بلندی است. ان‌شاءالله به‌مرور برای شما عرض خواهم کرد.

حفظ نهج‌البلاغه

قدیم هم رسم بود که نهج‌البلاغه را حفظ می‌کردند. مثل حفظ قرآن. در علما و اهل علم هم داریم که حافظ کل نهج‌البلاغه هستند. مرحوم آقای خزعلی را خدا رحمت کند ۶۴ سالگی شروع کرد به حفظ نهج‌البلاغه. ۶۶ سالگی حافظ کل نهج‌البلاغه شد. ۶۲ سالگی شروع کرد به حفظ کردن قرآن. ۶۴ سالگی قرآن را حفظ کرد. دو سال درراه، از خانه که سوار ماشین می‌شد تا محل کار قرآن را حفظ کرد. حالا ما چقدر عمرمان را تلف می‌کنیم! جوان‌ها به‌خصوص. الآن هم فضا خیلی فراهم است با همین گوشی‌ها که بهترین وسیله برای حفظ است. یک پیرمرد ۶۲ ساله حافظ قرآن شد. من خواندن ایشان را دیده بودم. هم قرآن را هم نهج‌البلاغه را. وقتی قرآن را حفظ می‌کنیم یک استعدادی در ما شکوفا می‌شود که قوه حفظ بیشتر می‌شود. ایشان هم که قرآن را حفظ کرده بود گفته بود که حالا نهج‌البلاغه حفظ کنم. دو سال هم طول کشید تا نهج‌البلاغه را حفظ کند.

سعادت یا شهادت؛ عاقبت کارگزار نظام اسلامی

در نهج‌البلاغه بعضی از خطبه‌ها واقعاً خطبه است؛ یعنی خطبه‌هایی است که همه حتماً باید یاد بگیرند. خطبه شقشقیه، خطبه غراء، خطبه متقین، نامه به امام حسن، این‌ها مطالبی است که دائم باید انسان با این‌ها انس داشته باشد. نامه به مالک اشتر خیلی قشنگ است. من به‌محض اینکه شهید قاسم سلیمانی به شهادت رسید سریع یاد نامه امیرالمؤمنین افتادم. آخرش برای مالک دعا می‌کند که می‌گوید خدا عاقبت تو را به سعادت یا به شهادت ختم کند. امیرالمؤمنین دارد به ما یاد می‌دهد که کارگزار نظام اسلامی باید عاقبت کارش یا سعادت باشد یا شهادت. اگر نوع زندگی‌اش جوری بود که سعادتمند نبود یا به شهادت ختم نشد به درد کارگزاری نظام اسلامی نمی‌خورد. یا باید در کارش موفق و سعادتمند باشد یا به شهادت برسد. می‌فرماید خدا عاقبت من و تو را یا به سعادت یا به شهادت ختم کند. خدای تعالی درجات این شهید بزرگوار را متعالی بگرداند.

پیام حکمت ۴۵؛ کتوم باشیم

کنار حرم امامزاده لازم التعظیم هم هستیم. برای اینکه با روش ما یک مقدار آشنا شوید یکی از حکمت‌های امیرالمؤمنین را برای شما ترجمه می‌کنم خوب هم دقت کنید شاید بخش‌هایی از آن به این روزها و کارهای ما هم بخورد. شماره حکمت‌ها را هم از فیض الاسلام می‌گویم. چون کتاب‌های نهج‌البلاغه باهم فرق دارد. لااقل ۹ نسخه داریم که مطالبش نسبت به هم جلو عقب است. مثلاً من حکمت ۴۵ را می‌گویم امکان دارد در نسخه صبحی صالح مثلاً چهل و هشتم باشد. این به خاطر این است که در بعضی از تقسیم‌بندی‌ها یک کلمه قصار را دو بخش کرده است؛ بعضی جاها سه بخش کرده است؛ بعضی جاها هم کلش یک بخش است. برای همین عددها جلو عقب خواهد بود ولی همه آن‌ها ۴۸۰ حکمت را دارند. امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه در حکمت چهل و پنجم فرمود: «الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ، وَالْحَزْمُ بِإِجَالَهِ الرَّأْی، وَالرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الاْسْرَارِ» مولا فرمودند: پیروزی یافتن به حَزم و خودداری است. کجا پیروز می‌شوی؟ وقتی اهل خودداری باشی. حَزم به کار انداختن اندیشه است و اندیشه به نگهداری اسرار است. جلوتر که می‌رویم ببینید که حواس ما چقدر پرت است. خصوصاً حزب‌اللهی‌ها و نیروهای ارزشی. آن‌هایی که باید حواسشان به یک سری چیزها جمع باشد. ماها که داعیه‌داریم برای کل عالم می‌خواهیم مدیریت عالم را به عهده بگیریم و برای تمدن نوین اسلامی برنامه داریم، این کلمات، کلمات کلیدی ماست. کارساز است. باید کاملاً بر آن مسلط باشیم و طبق این‌ها باید عمل کنیم. این ترجمه خیلی مختصر بود که هر کس سر و نهان خودش را فاش کند، رأی و اندیشه را محافظت نکرده است و از حزم و دوراندیشی بیرون آمده است، درنتیجه به مقصودش نمی‌رسد. این بیان امیرالمؤمنین است. حضرت در این کلمه قصار (کلمه کوتاه) ۳ مطلب را بیان می‌کند. اگر به این سه مطلب دقت کنید به یک‌چیز برمی‌گردد؛ به حفظ اسرار، اینکه کتوم باشیم. انسان هرچه که می‌داند را که نباید بگوید.

خویشتن‌دار نباشی پیروز نمی‌شوی

«الظَّفَرُ بِالْحَزْمِ» ظفر و پیروزی با خودداری به دست می‌آید. غلبه کردن است. صبر و ظفر باهم برادرند. صبوری کنید پیروز می‌شوید. ظفر یعنی غلبه و پیروزی؛ یعنی اگر می‌خواهید پیروزی به دست بیاورید بااحتیاط و خودداری به دست می‌آید. حَزم تعریفش این است که «ضَبطُ الرَّجلِ أمرُهُ» یعنی انسان امر خودش را حفظ کند و پخشش نکند به این حزم می‌گویند؛ یعنی خویشتن‌داری. تو خویشتن‌دار نباشی پیروز نمی‌شوی. امور بزرگ و عالی و مطالب خیلی بلند با حزم به دست می‌آید. اگر کسی اهل حزم نباشد نمی‌تواند کارهای بزرگ انجام دهد. پیروز اهل حزم است، همان‌طور که اهل عزم است؛ یعنی اهل اراده است. کسی که اراده کرد خودش را حفظ می‌کند و خویشتن‌داری می‌کند. مرحله‌به‌مرحله کار را پیش می‌برد تا به ظفر برسد. کسانی که توانایی کارهای بزرگ رادارند بررسی که می‌کنید می‌بینید کسانی هستند که دارای حزم هستند.

با حفظ اسرار صاحب‌رأی شوید

حالا این حزم چطور به دست می‌آید؟ حضرت فرمودند «وَالْحَزْمُ بِإِجَالَهِ الرَّأْی» با به کار انداختن اندیشه به دست می‌آید. انسان وقتی فکر و اندیشه‌اش را به کار بیندازد، فعالیت فکری کند آن موقع می‌تواند کارش را جلو ببرد. باید صاحب‌رأی باشد. چه موقع انسان صاحب‌رأی می‌شود؟ «وَالرَّأْیُ بِتَحْصِینِ الاْسْرَارِ» زمانی که حصن اسرار کند. حصن اسرا کند یعنی حفظ اسرار کند. دقت کنید چقدر زیبا حضرت دارد بیان می‌کند. حصن دژ است. «وَلَایَهُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی». تحصین یعنی انسان دیوار درست می‌کند. اهل نگهداری و اهل کتمان است. اهل حفظ است. دهنش لق نیست. دهنِ لق هر جا رسید باز می‌شود. پیروزی این‌طور به دست می‌آید. پس بنابراین وقتی اول عبارت را به آخر عبارت بچسبانیم می‌شود پیروزی وقتی به دست می‌آید که تو اهل حفظ اسرار باشی. ببینید چقدر پیام قشنگی است. حالا ببینید قسمت زیادی از این گرفتاری‌هایی که هست به خاطر این است که افراد زبان خودشان را نگه نمی‌دارند. دو کلام که فهمید و یاد گرفت مدام می‌گوید. این معنای تحت‌اللفظی است که من کردم.

عاقبت اندیشان، سرّ نگهدارند

تحصین اسرار، کتمان اسرار برای انسان‌های دوراندیش است. کسی که عاقبت‌اندیش است. خاصیتش این است که وقتی انسان‌های دوراندیش برایشان واقعه‌ای پیش می‌آید تا جایی نزدیک می‌شوند که سلامتی آن کار به خطر نیفتد. هم سلامتی خودش هم سلامتی آن کار. به‌قول‌معروف آن کار دورش نزند. خودش مواظب است که دوراندیشی کند. عقبه کار را می‌بیند. اهل تدبر است. تدبر از دُبُر می‌آید؛ یعنی پشت. عقب کار را دیدن. پشت قضیه را می‌بینند. یک‌وقت ما عمق کار را می‌خواهیم ببینیم، می‌خواهیم ببینیم ته کار چه می‌شود، یک‌وقت تدبر است می‌خواهیم آخر کار را ببینیم. می‌خواهیم دوراندیشی کنیم. دوراندیش عاقبت کار را می‌بیند. خیلی وقت‌ها ما عاقبت‌اندیش نیستیم. دوراندیش نیستیم. خوش‌بین هستیم. خوش‌بینی کار خوبی نیست.

مثل شتر باش

در روایات دارد که از حیوانات درس بگیرید. مثلاً از خروس سحرخیزی یاد بگیرید. از سگ وفاداری و حفاظت کردن یاد بگیرید ولی زندگی کردنتان مثل سگ نباشد که تا صبح بیدارباشی صبح بخوابی تا شب. مثل سگ زندگی نکنید. مثل خروس زندگی کنید که سر شب بخوابید صبح زود بدار شوید. یا مثل شتر باشید. مثل قاطر نباشید. قاطر یک حیوان خاصی است. خیلی قوی است. قاطر اگر دندانش به لبه چاه گیر کند خودش را بالا می‌کشد، انقدر که این موجود محکم است؛ اما دائم در چاه می‌افتد. ولی شتر اگر بیفتد یا پایش بشکند نحرش می‌کنند. به‌سرعت آسیب‌پذیر است. بااینکه حیوان قوی است از جهاتی اما اگر برایش اتفاقی بیفتد و آسیب ببیند باید خلاصش کنند. خدای تعالی در قرآن می‌فرماید «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» خلقت شتر یک جلسه سخنرانی دارد. شتر اگر زخمی بردارد باید نحرش کنند. آن‌وقت این شتر هرگز برایش اتفاقی نمی‌افتد؛ اما قاطر مدام برایش اتفاق می‌افتد. برای اینکه قاطر سرش پایین است؛ اما شتر سرش بالاست. چاله‌های سر راهش را می‌بیند و راهش را درست می‌رود. قاطر سرش پایین است وقتی در چاه افتاد می‌فهمد که افتاده. می‌گویند مثل شتر باشید نه مثل قاطر. دوردست‌ها را نگاه کنید. دوراندیشی داشته باشید.

واقع‌بین باشید، نه خوش‌بین

ما خیلی از مواقع گرفتار خوش‌بینی هستیم. در روایات نگفته است که خوش‌بین باشید. حسن ظن اگر هم دارید باید به خدا داشته باشید. انسان در خوش‌بینی ضرر می‌کند. به هر جهت با ان‌شاءالله ماشاءالله کار درست نمی‌شود. باید کار را شروع کرد بعد ان‌شاءالله گفت. در روایات هم داریم که کار را که شروع می‌کنید ان‌شاءالله بگویید تا واقع شود و به خیر هم واقع شود. انسان باید عاقبت‌اندیش باشد. باید واقع‌بین باشد. امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه فرمودند: نزدیک‌ترین وسیله پیروزی دوراندیشی است. هم به نزدیک‌ترین، هم به دورترین، هم به حد وسط اشاره می‌کند. اینکه چطور به پیروزی برسیم نزدیک‌ترین راهش دوراندیشی است. دورترینش حفظ اسرار است. حد وسط را هم اشاره می‌کند که فکرت را به کار بینداز.

عملیات فاو، سرّی ترین عملیات دفاع مقدس

یک مثال جنگی برای شما بزنم. چون الآن در زمان جنگ هم هستیم. جنگ اقتصادی، جنگ رسانه‌ای، جنگ فرهنگی، حتی در جنگ نظامی هم هستیم. حضرت در اینجا هم به جنگ سرد اشاره کردند هم به جنگ گرم. اگر در جنگ گرم که همان جنگ نظامی است اگر در آن حفظ اسرار نباشد دو زار نمی‌ارزد. الآن مثلاً می‌گفتند که فردا می‌خواهیم به عین‌الاسد موشک بزنیم، چه اتفاقی می‌افتاد؟! فرماندهان نظامی طرح می‌ریزند بعد یک نفر گزارش می‌دهد. یک عده از شما یادتان هست عملیات فاو. یکی از عملیات‌هایی بود که در تاریخ جنگ جزو عملیات‌های سری بود. عملیات‌های دیگر را که خیلی‌ها می‌دانستند یا احتمال می‌دادند. دشمن اطلاعات عملیاتش را می‌فرستاد. تمرین‌هایی که در مناطق مختلف می‌کردند دشمن می‌فهمید که احتمالاً عملیاتی می‌شود. عملیات کربلای ۴ که کلاً التماس دعا بود. ولی عملیات فاو را من یادم هست. صبح بچه‌ها را سوار ماشین می‌کردند. دیواره‌های ماشین را هم پارچه می‌بستند. می‌بردند در منطقه آنجا تمرین می‌کردند. منطقه که شبیه صحنه عملیات بود. تمریناتشان را می‌کردند دوباره سوار ماشین می‌شدند. پرده‌ها کشیده می‌شد. غروب می‌آمدند در مقرشان. اطلاعاتی‌ترین عملیاتی که در دوران دفاع مقدس انجام شد همین بود. دشمن هم که می‌خواست رصد کند نمی‌دانست دارند چکار می‌کنند. وقتی هم که عملیات شد دیدید که در مقطعی از زمان یکی از استان‌های ایران شد. شهردار نصب شد و حتی کد تلفن هم داشت. موقعیتی عظیم به دست آمد. پیروزی زیبا بود اما مقدمه‌اش حفظ اسرار بود.

در مقابل جنگ سرد دشمن، ما خواب هستیم

امیرالمؤمنین می‌فرماید اگر در جنگ نظامی پیروزی می‌خواهید اول طرح بریزید؛ حزم. بعد اندیشه کنید. سپس حفظ اسرار کنید تا ظفر و پیروزی به دست بیاید. اگر جنگ، جنگ سرد باشد باز طبق همین روایت امیرالمؤمنین، اولاً انسان باید اهل دوراندیشی باشد؛ اما متأسفانه در مقابل جنگ سرد دشمن که جنگ نرم است از یک‌جهتی منفعل هستیم. خواب هستیم. حتماً باید دائم سیلی بخوریم تا بیدار شویم. آقا در یک مقطعی فرمودند تهاجم فرهنگی. تا این آخر که شد قتل‌عام فرهنگی. بعد هم که ولنگاری شد. تهاجم هم که گفتند باز تهاجم نبود، هجوم بود. چون تهاجم زدوخورد است. البته ما کاری کرده بودیم که او داشت جواب می‌داد. وقتی در جنگ سرد قرار گرفتید باید دشمنت را خوب بشناسی. ببینید چرا با بهترین تکنیک‌ها و با بهترین اقلام و اجناسی که برای جامعه ارزش دارد و موردنیاز است این‌ها را به ما نمی‌دهند دارو نمی‌دهند. یادم هست چند سال قبل می‌خواستید یک دفترچه بخرید باید یک عالم هزینه می‌کردید؛ اما در یک فضاها و زمان‌هایی مسائل غیراخلاقی می‌خواست گیر افراد بیاید خیلی راحت بود. در بحبوحه تحریم که هیچ‌چیزی وارد کشور نمی‌شد، لوازم‌آرایش وارد کشور می‌شد. لوازم جلوگیری از تولید نسل وارد می‌شد. مجانی هم وارد می‌شد. بعد ببینید که چه بلایی بر سر نسل آمد. الآن ما در بحران نسل هستیم. یک رفیقی داشتم شهید شد خدا رحمتش کند، دانشگاه قبول شده بود با نمره خیلی عالی، استاد هم بود. دانشگاه را رها کرد و آمد طلبه شد و در طلبگی‌اش هم بسیار هم طلبه خوبی بود. آن موقع به او گفتیم شما که در آن رشته درس خوانده بودی یک خدمتی می‌کردی. می‌گفت من هرچه حساب کردم دیدم باید طلبه شوم. بعد از شهادت آقای مطهری به خصوصه به دلم افتاد که باید طلبه شوم. چون حساب کردم دیدم اگر کشور جراح مغز و اعصاب نداشته باشد، جراح قلب نداشته باشد، پروفسور از خارج می‌آوریم تا کارهای ما را اینجا انجام دهد ولی مثل آقای مطهری را که نمی‌شود وارد کرد. مثل آقای مطهری از کجا بیاوریم برای کشور خودمان؟! مثل آقای بهشتی، آقای باهنر. این‌ها که مغز متفکرند. ایدئولوگ هستند. دین را برای ما تبیین می‌کنند. این‌ها را از کجا بیاوریم؟ نمی‌شود که وارد کرد. در این جنگ ببینید دشمن چطور دارد کار می‌کند؟ تمام مرزهای ورودی ما برای این‌جور خلاف‌ها بعضاً باز بود. باید ترفندهای دشمن را خوب بشناسیم. اگر نشناسیم پیروز نخواهیم شد.

کتمان سر باید تمام مسائل را دربر بگیرد

امیرالمؤمنین می‌فرماید: بعد از دوراندیشی «إِجَالَهِ الرَّأْی» کنید. این‌که چه‌کار باید کرد. بعد هم تا وقتی‌که کارها را محکم نکردید اصلاً بروز ندهید. هنوز عطسه نزده تمام رادیوها اعلام می‌کنند. امیرالمؤمنین هم در جنگ نظامی و هم در جنگ سرد این مطلب را برای ما مثال زده است و بیان کرده است. در مباحث علمی هم همین‌طور. تا مطلب کاملاً بررسی نشده و قوانینش اثبات نشده نباید بروزش داد. جهت بیان حضرت این است که کتمان سر در تمام مسائل باید باشد. چه علمی، چه نظامی، چه فرهنگی، قصه را لو ندهید.

صاحبان علم پیروزند

یک نویسنده آمریکایی است مثل نوستراداموس نیست که از آینده خبر بدهد. نویسنده اجتماعی است. براثر جریانات اجتماعی مسائل را خوب تحلیل می‌کند. فیش‌های نوشتاری‌اش را هم خانمش برایش تهیه می‌کند. خودش دسته‌بندی می‌کند. اسمش اولین تافلر است. کتاب‌های مهمی دارد؛ موج سوم، جابجایی قدرت. اوایل انقلاب کتابش بیرون آمد. در کتاب جابجایی قدرت ترسیم می‌کند می‌گوید یک‌زمانی هر کس زمین بیشتری داشت آدم قدرتمند است. دوران کشاورزی شد هرکس پسر زیاد داشت قدرتمندتر بود. دوران صنعتی شد هر کشوری که صنعت بیشتری داشت. تا این دوره که دوره علم است. این چیزی که دارم می‌گویم برای ۲۰ سال قبل است. از این کتاب ۲۰۰ میلیون نسخه چاپ شد. تمام سران کشورها این کتاب را خواندند. حدود ۲۵ سال پیش می‌گوید: در ده سال آینده اگر دیدید کسی یک مقدار پول با خودش حمل می‌کند بدانید یا قاچاقچی مواد مخدر است یا دزد است. باید حتماً باکارت پول این‌طرف و آن‌طرف شود. می‌گوید: آرام‌آرام داریم به‌جایی می‌رسیم که این‌طور می‌شود؛ و واقعاً الآن می‌بینید که دیگرکسی با خودش پول این‌طرف و آن‌طرف نمی‌برد. بعد می‌گوید که در این دوره آینده که می‌آید، هرکسی که علم دارد پیروز است. به نظرم این کتاب را آقا خوانده‌اند. من از ایشان نپرسیدم ولی دربیانشان یک‌وقت چیزی اشاره کردند، به نظر می‌رسد که خوانده‌اند. نویسنده کتاب جوری در این کتاب بیان می‌کند که در دوره آینده این علم به‌طرف شرق می‌آید. تلویحاً می‌گوید که در اختیار ایران قرار می‌گیرد؛ اما اسم ایران را نمی‌برد و می‌گوید باید کاری کنید که آن‌طرف نرود. نویسنده‌ای نیست که حالا بخواهد سیاسی هم باشد. القا می‌کند که نباید بگذاریم از دست غرب خارج شود و برود به شرق. من به نظرم رسید که آقا این کتاب را خواند. این روایت امیرالمؤمنین هم که آقا کاملاً بر آن مسلط است. دیده‌اید جاده، شانه خاکی دارد. بعضی‌ها می‌اندازند تا سبقت بگیرند. آقا بدون اینکه حساسیت به وجود بیاورند مثل همین جمله در این حکمت که حساسیت به وجود نیاورید، رأی داشته باشید، تحصین اسرار داشته باشید، جامعه علمی را در شانه خاکی انداخت. آرام با سرعتی آن‌ها را جلو برد. بعد انداخت در جاده اصلی. جامعه جهانی یک تکانی خورد دید ایران نانو دارد، موشک دارد. گفتند تحریم کنیم. تحریم‌ها بعدازاینکه فهمیدند ما این چیزها را داریم شروع شد. حالا اگر آقا می‌خواست بگوید که ما می‌خواهیم نانو درست کنیم. مثل‌اینکه بعضی چیزها را می‌گویند هیچ‌کس گوش نمی‌دهد. چون دشمن روی آن خیمه می‌زند، نمی‌گذارد.

بچه مسلمان‌ها! اهل کتمان باشید

یاد بگیرید. شما بچه مسلمان هستید. هنوز کار را شروع نکرده همه می‌فهمند. بعد طرف مقابل روی آن نقشه می‌ریزد. برنامه‌ریزی می‌کند. کارش را انجام می‌دهد. اهل کتمان باشید. امیرالمؤمنین در نامه ۳۱ مطالب بسیار زیبایی را به فرزندش یاد داد. به امام حسن فرمود: جبران زبان دم فروبستن است که بسی آسان‌تر است. چیزهایی را گفتی که نباید می‌گفتی، این را بخواهی درست کنی، اصلاً نباید حرف بزنی. وقتی زبانت را ببندی راحت‌تر جبران می‌شود. حضرت مثال می‌زنند که راز نگهداری محتوای مشک است. دیده‌اید از پوست بدن حیوان کیسه‌ای درست می‌کنند، آب می‌ریزند، درش را می‌بندند، یک چوب هم به آن می‌زنند سفت می‌کنند تا آب بیرون نریزد. می‌فرماید محتوای مشک به هر چه محکم بستن دهانه آن است. سرّ نگه‌داشتن مثل بستن دهنه آن مشک است. مسئله کتمان را دقت کنید. حکمت ۱۷۲ و حکمت ۱۵۳ هم درباره کتمان سر است.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.