حدیث بندگی/

شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود (جلسه سی و دوم)

روابط عمومی (۲) ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ ۰
  • حدیث بندگی
  • موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
  • ۱۳۹۸/۰۳/۲۲– جلسه سی و دوم

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

«یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ عَلَیْکَ بِخَشْیَهِ اللَّهِ تَعَالَى وَ أَدَاءِ الْفَرَائِضِ فَإِنَّهُ یَقُولُ‏ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ وَ یَقُولُ‏ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ‏».

پسر مسعود بر تو باد به ترس از خدا و اینکه واجباتت را انجام بدهی. خدای تعالی می‌فرماید او طرفدار تقوا و اهل آمرزش است و همچنین خدای تعالی می‌فرماید در سوره مبارکه بینه که خدا از آن‌ها راضی و آن‌ها از خدا راضی شدند و این مقام برای کسانی است که تقوا داشته باشند و از خدا بترسند.

 از این بخش حدیث فضا تغییر می‌کند و وارد مباحث دیگر می‌شود. یک‌زمانی درباره خشیت و خوف و وجل با شما صحبت کردم. امشب به‌خصوص درباره خوف چند روایت برای شما می‌خوانم که مقداری بهتر معلوم شود که حضرت می‌فرماید بر تو باد به خشیت خدا یعنی باید این‌طور باشی. باید حتماً در این فضا قرار بگیری. انسانی که از خدا بترسد چه می‌شود. چه حالاتی برایش به دست می‌آید. ثمراتش چیست و چه آثاری بر آن مترتب است. نشانه کسانی که خوف خدا در آن‌ها هست چیست. اساساً بحث خوف یکی از مباحث اخلاقی است. گذشته از این‌که بعد معرفتی و عرفانی دارد جهات اخلاقی هم دارد. در مباحث اخلاقی یکی از فضائل است و در کنار رجا بکار می‌رود و بحث‌های خودش را دارد که مؤمن باید اهل خوف‌ورجا باشد؛ و اگر کسی نداشت راه درمانش را هم بیان کرده است.

خود خوف فضیلت است. یکی از فضائل اخلاقی است. رسول خدا فرمودند «رَأْسُ اَلْحِکْمَهِ مخافه الله تعالی فِی اَلسِّرِّ وَ اَلْعَلاَنِیَهِ» علم داریم و حکمت. حکمت بالاتر از علم است. علم را حتماً انسان باید نزد معلم یاد بگیرد؛ اما قسمت زیادی از حکمت دادنی است، افاضه است. می‌گوید شما اگر اهل سکوت باشید زبان خودتان را حفظ کنید و شکم خودتان را حفظ کنید خدا به شما حکمت می‌دهد؛ یعنی حکمت افاضه‌ای است. این‌طور نیست که بگویید پای درس فلانی نشستیم حکمت یاد گرفتیم. حکمت یک توانایی است. یک مرحله است که شما به آن مرحله می‌رسید و قابلیتی پیدا می‌کنید و می‌فهمید که هر چیزی در جای خودش نیکوست؛ در مقام گفتار و در مقام عمل حکیمانه عمل می‌کنید؛ یعنی سخن حکیمانه است؛ یعنی درست و به‌موقع و به‌جا و به‌اندازه است. علم یادگیری است. چهارچوب و قاعده‌هایی دارد. فرمولی دارد. لذا شما در شهرستان‌ها می‌روید طرف اصلاً درس هم نخوانده است اما حرف‌ها و تذکراتی می‌دهد که تا مغز استخوان آدم را بعضی وقت‌ها می‌سوزاند. حکمت علم نیست حکمت دادنی است. قرآن هم می‌فرماید که به فلانی حکمت دادیم، در کودکی دادیم. معلوم می‌شود که سن و سال هم نمی‌خواهد. قابلیت‌هایی در افراد باشد به آن‌ها داده می‌شود.

در آن روایات داشت که می‌گوید می‌خواهی حکمت به دست بیاوری زبان و شکمت را حفظ کن خدا به تو حکمت می‌دهد. به قول ما طلبه‌ها مقول به تشکیک است. از صفر شروع می‌شود تا به صد برسد. بعضی‌ها قله آن را دارند و بعضی‌ها محدوده‌ای از آن را دارند. رسول خدا فرمودند «رَأْسُ اَلْحِکْمَهِ مخافه الله تعالی فِی اَلسِّرِّ وَ اَلْعَلاَنِیَهِ» نه اینکه فقط در میان مردم بترسی. در خلوت و همه‌جا. در تاریکی از خوف خدا ضجه می‌زنند ناله می‌کنند. حالات امیرالمؤمنین را ببینید. ابودردا می‌گوید که ترسیدم دیدم امیرالمؤمنین مثل یک‌تکه چوب شد. آمدم خدمت حضرت زهرا گفتم خانم کار تمام شد. حضرت فرمودند این حالت همیشگی اوست.

خوف خدا رأس حکمت است چون حکیم می‌فهمد که باید چه‌کار کند. این‌که از خدا می‌ترسد معلوم می‌شود که حکیم است. بعضی‌ها از مار می‌ترسند که البته آن‌هم حکمت است. کسی که نمی‌ترسد معلوم می‌شود که یک‌چیزی در او کم است. از چیزهای ترس‌آور واقعاً باید ترسید. اگر انسان نترسد می‌شود تهور و یکی از رذایل اخلاقی است. معمولاً به انسان‌های خیلی شجاع می‌گویند متهور ولی این در زبان محاوره است. تهور ازنظر اخلاقی صفت خوبی نیست. شجاعت صفت خوبی است. شجاعت ریشه‌اش از حکمت گرفته‌شده است. کجا بترسد، چقدر بترسد، چه مقدار بترسد و چه طور بترسد و بلعکس، کجا نترسد و چطور نترسد.

امیرالمؤمنین فرمودند «الخَوفُ جِلْبابُ العارِفینَ» رداء و پوشش عارف خوف اوست. نمی‌توانید انسانی را پیدا کنید که اهل عرفان بالله باشد ولی خوف الهی در دلش نباشد. امام سجاد امام العارفین، امیرالمؤمنین امام العارفین، امام حسین امام العارفین و صدیقه طاهره به همه این‌ها نگاه کنیم وقتی وقت نماز می‌شد بدن آن‌ها شروع می‌کرد به لرزیدن. در آنجا دارد که وقتی حضرت وضو می‌گرفت صدای بندهای بدنش که به هم می‌خورد شنیده می‌شد. بعد می‌گفت چه طور در مقابل خدای تعالی نترسم چطور در مقابل عظیم که می‌خواهم قرار بگیرم خوف نداشته باشم. این‌که می‌بینید ما به نماز می‌ایستیم در نماز هزار کار انجام می‌دهیم کأنّ نمی‌بینیم و حواسمان نیست که کجاییم و الا اگر شما در مقابل یک بزرگی مثلاً پیش آقای قاضی طباطبایی می‌خواهید نماز بخوانید اصلاً جرئت می‌کنید که به ریشتان دست بزنید؟ لباس‌هایتان را درست کنید؟ انسان در مقابل خدای تعالی ایستاده است اما همه‌جا می‌رود و می‌آید. امام سجاد -علیه‌السلام- بود در نماز عبا از روی دوش ایشان افتاد متوجه نشدند. بعد از نماز به ایشان گفتند که عبا از روی دوشتان افتاد شما متوجه نشدید. می‌خواهم بگویم وقتی انسان را خوف گرفت دیگر محو است و تمام توجهش به خداست. جلباب به چادر و چارقدی می‌گویند که افتاده است روی کسی. خوف این‌طور او را احاطه کرده است.

مؤمن همیشه در حالت خوف‌ورجا به سر می‌برد. امام صادق -علیه‌السلام- فرمودند به خداوند چنان امیدوار باش که تو را بر انجام گناه بی‌پروا نکند. بعضی‌ها از رحمت و فضل خدا می‌گویند. در محاورات عوامانه می‌گویند که دلت پاک باشد بعد هر کاری که دلش بخواهد می‌کند. می‌گویند رحمت الهی گسترده است. خوب است که این رحمت را داشته باشید اما چنان باید امیدوار باشید که شمارا بر انجام گناه بی‌پروا نکند. آن‌قدر امیدت را زیاد نکن که دست به گناه بزنی و از خدا چنان بترس که از رحمت خدا ناامید نشوی. بعضی وقت‌ها در جامعه خوف زیاد می‌شود. بعضی وقت‌ها رجا و امیدواری زیاد می‌شود. هر دو مضر است. باید متعادل باشد. هم بترسد هم امیدوار باشد.

ترس از خدا علامتی هم دارد؟ بله علائمی دارد. من یکی دو نمونه آن را برای شما می‌گویم. امیرالمؤمنین -سلام‌الله‌علیه- فرمودند کسی که از پروردگار خودش بترسد از ستم‌کاری خودداری کند؛ یعنی ظلم نمی‌کند. کسانی که ظلم می‌کنند خوف الهی در آن‌ها نیست. علامت خوف این است که انسان خائف ستمکار نیست. این فقط این معنی را نمی‌دهد که مثلاً به رعیت ظلم نکند. مسئول یک اداره است، مسئول یک خانواده است، مدیر یک مجموعه است، به اطرافیانش نباید ظلم کند. حتی مدیر خودش است، ظلم به نفس هم نباید بکند. ظلم به نفس بالاترین ظلم‌هاست. بعضی وقت‌ها ما خودمان جزو ظالمان هستیم. چرا؟ چون به خودمان ظلم می‌کنیم. ظلم به نفس از بالاترین ظلم‌هاست. ظلم به خدا که شرک است اکبر ظلم است ولی قبل از آن و قبل از اینکه بخواهیم نسبت به دیگران ظلمی داشته باشیم نسبت به خودمان ستمکار هستیم. همین‌که وقتمان را تلف می‌کنیم. در دعای کمیل که ضجه می‌زنیم «ظَلَمْتُ نَفْسِی» برای چیست؟ همین هست که وقتت را تلف کردی. ساعت‌ها در فضای مجازی معلوم نیست چه‌کار می‌کنی. یک‌وقت هست که کسی دارد تحقیق می‌کند، دارد دنبال مطلبی می‌گردد، دارد پژوهش می‌کند، دارد محتوا ارائه می‌دهد، دارد استعدادهایش را زیاد می‌کند، این‌ها عیبی ندارد ولی از سروته آن اگر چیزی گیرش نیاید عمر تلف کردن و ظلم به نفس است. در مناجات شعبانیه است «قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّهِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَهِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ» جوانی‌ام را در مستی دوری از تو فنا کردم. این ظلم به نفس است. ظلم به نفس خیلی وقت‌ها رعایت نکردن سلامت جسم است. ضرر زدن به جسم و ضرر زدن به روح مثل دیدن بعضی از تصاویر، شنیدن بعضی صداها و رفتن به بعضی از مجالس است. این‌ها ظلم به نفس است که انسان نسبت به خودش ستمکار است. امیرالمؤمنین فرمودند جوی را از دهان موری از روی ظلم بیرون نمی‌کشد. این خیلی مقام بالایی است ما که هزار مورچه زیر پایمان له می‌شود و متوجه نمی‌شویم. ما در همین ظلم به خودمان، ظلم به اطرافیان، زن و بچه و همسایه مانده‌ایم. علامت خائف این است که کسی که از خدا می‌ترسد ستمکار نیست. چه ستم به خودش، چه ستم به دیگران، چه ستم به خدا هم که شرک به خداست. لذا کسی که ستمکار است امام هم نمی‌شود. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» حضرت ابراهیم از خدا خواست که در ذریه اش قرار بدهد که امام شوند. آنجا خدای تعالی گفت که «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ» عهد من که بحث امامت و سروری جامعه است به ظالم نمی‌رسد. چه کسی که به نفس ظلم کرده باشد، چه به دیگران، چه به خدا نمی‌تواند امام باشد.

در روایت دیگری امام صادق -علیه‌السلام- فرمود «الخائفُ مَن لَم تَدَعْ لَهُ الرَّهْبهُ لِسانا یَنْطِقُ بهِ» کسی که از خدا می‌ترسد کسی است که ترس برای او زبان نگذاشته است که با او سخن بگوید. دیده‌اید وقتی انسان می‌ترسد زبانش بند می‌آید. می‌گوید کسی که خوف الهی دارد حرفی برای گفتن ندارد؛ یعنی در مقابل خدا به لکنت می‌افتد.

این روایات خیلی درس‌آموز است. مولا امیرالمؤمنین فرمودند «إذا خِفتَ الخالِق، فَرِرتَ اِلَیه»، «إذا خَفتَ المَخلوق، فَرِرتَ مِنه» وقتی از خدا ترسیدی به‌سوی او فرار کن. وقتی آدم از خدا می‌ترسد و می‌نشیند و کارهایش را می‌بیند بررسی می‌کند و ترس به جانش می‌افتد باز در خانه خدا می‌رود. انسان به سمت خدا فرار می‌کند. می‌بیند که دامنی غیر از دامن خدا ندارد. بعد می‌گوید اگر از مخلوق ترسیدی از آن فرار کن. از آن‌ها فاصله بگیر و به‌طرف آن‌ها نرو.

حالا اگر همه این‌ها را کردیم و از مردم فاصله گرفتیم و ترس از خدا در دل ما بود و به‌طرف او رفتیم چه ثمره‌ای دارد؟ ثمره ترس از خدا چیست؟ تعبیر زیبایی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم تعبیر قشنگی است که «مَنْ خَافَ أَدْلَجَ، وَمَنْ أَدْلَجَ بَلَغَ الْمَنْزِلَ، أَلا إِنَّ سِلْعَهَ اللَّهِ غَالِیَهٌ، أَلا إِنَّ سِلْعَهَ اللَّهِ غَالِیَهٌ، أَلا إِنَّ سِلْعَهَ اللَّهِ الْجَنَّهُ» هرکسی که بترسد از خطر راه و راهزن، اَدْلَجَ به معنای تند راه رفتن است. کسی که می‌ترسد تند راه می‌رود و کسی که تند راه می‌رود زود به مقصد می‌رسد. این‌یک معنای آن است. أَدْلَجَ اما معنای دیگری دارد که به معنای شب رَوی است. می‌گوید کسی که خطر راهزن درراه دارد شبانه حرکت می‌کند و کسی که شبانه حرکت می‌کند به مقصد می‌رسد؛ یعنی باید اهل شب باشد. خائف شب‌زنده‌دار است. کسی که اهل ترس است اهل شب است. شب را غنیمت می‌شمرد و بیدار است. نماز می‌خواند، قرآن می‌خواند، دعا می‌خواند، ذکر می‌گوید، مطالعه می‌کند که بهترین روش نماز و قرآن است. سِلْعَهَ به معنای متاع و کالا است می‌گوید کالای خدا گران‌قیمت است. این را همیشه نمی‌دهند. شب می‌دهند و بدانید که کالای خدا همان بهشت است. این بهشت را هم مجانی نمی‌دهند. این روایت را مکرر خوانده‌ایم از امام عسکری -علیه‌السلام- که «إِنَ الْوُصُولَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لَا یُدْرَکُ إِلَّا بِامْتِطَاء اللَّیْلِ» رسیدن به خدای تعالی سفری است که این راه یک مرکب می‌خواهد. همان‌طور که آذوقه می‌خواهد و آذوقه آن تقواست. مرکب هم می‌خواهد و مرکب آن شب است. باید اهل شب روی باشی تا به خدا برسی. کسی نمی‌تواند بگوید که من عارف بالله شدم اما شب‌زنده‌داری نداشتم. هر کس هر چیزی را که به او دادند در شب دادند. یک‌وقت هست که کسی می‌گوید من نمی‌توانم شب را بیدارباشم اما سر شب دعایی می‌کند و توجهی می‌کند و می‌خوابد؛ اما هرچه به صبح نزدیک‌تر باشد بهتر است.

داریم از مزایای خوف می‌گوییم امیرالمؤمنین -سلام‌الله‌علیه- فرمودند «الخَوفُ سِجنُ النّفس عَن الذّنوب و رادَعَها عَن المَعاصى» ترس یک میوه دارد و آن زندان نفس از گناهان است. کسی که اسلحه می‌گیرد و به‌راحتی دیگران را می‌کشد از خداترس ندارد. کسی که جلوی دوربین به‌صراحت می‌ایستد و دروغ می‌گوید از خداترس ندارد. خوف یک فضیلت اخلاقی است که اگر در جان کسی افتاد با صراحت اهل معصیت نیست. یک‌وقت هست که شیطان گول میزند آن بحث دیگری است ولی کسی که عمداً و متعمداً و بااراده گناه می‌کند و اقدام به یک خلافی می‌کند خائف نیست. ثمره و میوه خوف این است که زندان گناه است و جلوگیرنده از گناه است. اگر شما از خدا بترسید عامدا و متعمداً به سمت گناه قیام نمی‌کنید.

«ثَمرَهُ الخَوفِ الأمنُ» میوه ترس امنیت است. انسانی که می‌ترسد در امان است. می‌ترسد تصادف کنم پس نمی‌رود درنتیجه در امان است. به برق دست نمی‌زند چون می‌ترسد پس در امان است. بچه‌ها را دیده‌اید که نمی‌ترسند، در امان نیستند. دست به برق میزند، دست به آتش میزند، از بلندی ممکن است بیفتد. در آنجا خدا البته از بچه‌ها نگهداری می‌کند. کسی که می‌ترسد مواظبت می‌کند. کسانی که خیلی جان‌عزیز هستند مواظبت می‌کنند هر چیزی را نمی‌خورند.

امام صادق -علیه‌السلام- فرمودند: هرکس از خدا بترسد خداوند همه‌چیز را از او می‌ترساند. ما این را کاملاً درک کردیم. کاری را اگر به خاطر خدا انجام دادیم نه اینکه به خاطر میل نفس، پیش می‌رود و کار به نتیجه می‌رسد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند کاری کند. امام را ببینید تمام این انقلاب با خوف الهی حل‌شده است؛ و در ادامه فرمود: و هر کس از خدا نترسد او را از همه‌چیز بترسانند. از ریسمان سیاه‌وسفید هم می‌ترسد.

روایت از رسول خداست. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى: وَ عِزَّتِی وَ جَلاَلِی لاَ أَجْمَعُ عَلَى عَبْدِی خَوْفَیْنِ وَ لاَ أَجْمَعُ لَهُ أَمْنَیْنِ فَإِذَا أَمِنَنِی فِی اَلدُّنْیَا أَخَفْتُهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ وَ إِذَا خَافَنِی فِی اَلدُّنْیَا آمَنْتُهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ» رسول خدا فرمودند به این‌که خدای تعالی فرمود به عزت و جلالم سوگند من در بندگانم دو خوف را باهم جمع نمی‌کنم. دو تا امان را هم جمع نمی‌کنم. اگر در دنیا از من ایمن باشد روز قیامت خوف و وحشت خواهد داشت. اگر در دنیا از من ترسید در آخرت نمی‌ترسد؛ یعنی کسی که در دنیا از خدا نمی‌ترسد جوری تخت گاز می‌رود که جهنمی می‌شود و آنجا وقت ترس است. کسی که در دنیا از خدای تعالی ترسید جوری زندگی می‌کند که روز قیامت روز فرح و شادی اوست، چرا بترسد. روز قیامت در امان خواهد بود.

آخرین روایت از امام صادق -علیه‌السلام- است که دستورالعمل دارد «إذا دَخَلتَ مَدخلاً تَخافَه فَاقرأ هذِه الآیه -رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً- وَ إذا عَاینتَ الّذی تَخافَه فَاقرأ آیه الکرسیّ» اگر دیدی داری به‌جایی می‌روی که آنجا احتمالاً تو را می‌ترساند، می‌خواهید به محلی بروید، به مجلسی بروید، می‌فرماید داری وارد محلی می‌شوی که ترس تو را می‌گیرد این آیه را بخوان «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» اما اگر از کسی می‌ترسی و با او مواجه شدی آیت‌الکرسی بخوان. آیت‌الکرسی هم یعنی فقط همان آیه‌ای که در آن کرسی است که یک آیه است، نه سه آیه باهم. خدای تعادل ما را ظرف معارف قرار بدهد.

امشب شب تخریب بقیع است و وهابیت داغی را بر در اسلام گذاشته است. وهابیت در مقابل اسلام است. این‌طور نیست که فقط در مقابل شیعه باشد. اگرچه بیشترین ضرر را شیعه می‌برد ولی اسلام را مورد هدف قرار داده است. سرویس‌های جاسوسی هم ‌روی آن‌ها سوار هستند و سوءاستفاده می‌کنند و جنایاتی را که به وجود آوردند. به کربلا حمله کردند. می‌خواستند به نجف حمله کنند. مردم نجف خوب جلوی این‌ها ایستادند. قبل از اینکه به بقیع حمله کنند به کربلا حمله کرده بودند.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.