حدیث بندگی/

شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود (جلسه نوزدهم)

کارشناس روابط عمومی ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ۰
  • حدیث بندگی
  • موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
  • ۱۳۹۷/۱۱/۱۷– جلسه نوزدهم

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ مَثَلُهُمْ مَثَلُ الدِّفْلَى زَهْرَتُهَا حَسَنَهٌ وَ طَعْمُهَا مُرٌّ کَلَامُهُمُ الْحِکْمَهُ وَ أَعْمَالُهُمْ دَاءٌ لَا تَقْبَلُ الدَّوَاءَ أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ مَا یَنْفَعُ مَنْ یَتَنَعَّمُ فِی الدُّنْیَا إِذَا أُخْلِدَ فِی النَّارِ یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ‏ یَبْنُونَ الدُّورَ وَ یُشَیِّدُونَ الْقُصُورَ وَ یُزَخْرِفُونَ الْمَسَاجِدَ لَیْسَتْ هِمَّتُهُمْ إِلَّا الدُّنْیَا عَاکِفُونَ عَلَیْهَا مُعْتَمِدُونَ فِیهَا آلِهَتُهُمْ بُطُونُهُمْ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ‏»

جلسه قبل پیامبر خدا کسانی را معرفی کرد و گفت بعد از من می‌آیند و چنین خصوصیاتی دارند و به تعدادی از گروه‌های مختلف انسانی اشاره کردند. در ادامه فرمود «یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ مَثَلُهُمْ مَثَلُ الدِّفْلَى» پسر مسعود مثل این‌ها مثل گیاه خرزهره است.

این گیاه، خیلی گیاه قشنگی است. هر جا که وجود داشته باشد در آنجا حشره نیست. به خصوص عقرب نیست. برای همین در خانه‌های جنوب و خانه‌هایی که در مناطق خشک و کویری هستند که عقرب و مار هست در حیاط خانه‌هایشان خرزهره میکارند. ولی این گیاه خیلی تلخ است.

اینجا هم حضرت به‌همان اشاره می‌کند «زَهْرَتُهَا حَسَنَهٌ وَ طَعْمُهَا مُرٌّ» شکوفه‌هایش زیبا و چشم‌نواز است اما مزه اش تلخ است. مثل آن گروهی که جلسه قبل کارهای آنها را گفتیم مانند همین گیاه است. خیلی قشنگ هستند؛ اما تلخ هستند. «کَلَامُهُمُ الْحِکْمَهُ وَ أَعْمَالُهُمْ دَاءٌ» سخنانشان زیباست. از آزادی اجتماعی صحبت میکنند، از برابری زن و مرد صحبت می‌کنند، از شرکت در ورزشگاه حرف می‌زنند که با همین حرف‌های زیبا ببینید که چه بلایی بر سر جوامع اسلامی آوردند، از مدارس طبیعت میگویند که چقدر خوب است و واقعا هم خوب است؛ اما «کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» است.

مربی آن را نداریم، آموزش دهنده آن را نداریم. ظرفیتش را نداریم. کلام اینها حکمت است. مگر از آزادی صحبت کردن بد است؟ در زمان امیرالمومنین می‌آمدند و می‌گفتند که بگو «لااله‌الاالله» مگر «لااله‌الاالله» حرف بدی است؟ ولی «لااله‌الاالله، لا حکم الا لله» این حرف خوبی است که حکم خدا باید اجرا شود؛ اما کلام حقی است که از آن اراده باطل کرده‌اند.

کلام آنها خوب است. حکمت‌آمیز است. می‌گویند اگر کسی در ۳۵ سالگی بچه‌دار شود فرزندش مونگول می شود. رعبی در دل زنان جوان می‌اندازند، انگار که ذَنب لا یُغفَری انجام داده است. از ۳۵ سال به بعد اگر باردار شود به دنبال این است که بلایی بر سر این بچه بیاورد. بعد خودشان در دستورالعمل‌های رسمیشان می‌گویند در ۴۵ سالگی هم خانم‌ها باردار شوند، برای این که پوکی استخوان آنها کم شود. چون یکی از چیزهایی که به شدت پوکی استخوان را در خانم‌ها توسعه می‌دهد کمبود هورمون استروژن است. مادربزرگ‌هایتان را ببینید ۹۰ سالش بود. ۱۰/۱۱ تا هم بچه داشت. محکم محکم بود. مریضی اش فقط پیری او بود؛ اما الان در چهل‌سالگی پوکی استخوان دارند. چرا؟

«أَعْمَالُهُمْ دَاءٌ لَا تَقْبَلُ الدَّوَاءَ» می‌گوید حرف‌های حکمت‌آمیز می‌زنند اما کارهایشان بیماری است. بیماریی است که دوا نمی‌شود. شفا پیدا نمی‌کند. «أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها» در اینجا رسول خدا به سوره مبارکه محمد آیه ۲۴ استناد کردند: آیا در قرآن نمی‌اندیشند یا بر دل‌های آن‌ها قفل زده شده است؟

این ایه شریفه مردم را دعوت می‌کند به تدبر در قرآن و این دعوت هم همگانی است. به همه می‌گوید که تدبر کنید. نشان می‌دهد که فهم قرآن برای همه میسوراست و همه می‌توانند در قرآن فهم کنند. همه مطالب قرآن قابل درک است؛ و قرآن دوای دردهای روحی و عامل هدایت همه انسان‌هاست. یَتَدَبَّرُونَ یعنی بررسی چیزی بعد از چیز دیگر. پشت سرهم بررسی کردن و برگرداندن. دَبر یعنی پشت.

تأمل و دقت در یک آیه از آیات قرآن کریم باید با در نظر گرفتن همه آیات قرآن باشد؛ یعنی پشت سر آن آیات دیگر را هم در نظر بگیریم. باید هر آیه از آیات را با مجموع آیات قرآن کریم مقایسه کرد. در نظر گرفت و بعد نظر داد. والا مفهوم یک آیه با چند آیه دیگر به تنهایی تأمل و تدبر نیست. آیه را در کل باید در نظر گرفت.

معارف قرآن در دل بسته نفوذ نمی‌کند. تدبر مقدمه عمل است که در نهایت انسان را به تقوا می‌رساند. اگر انسان اهل تدبر باشد اهل عمل خواهد شد و کسی که عامل به احکام الهی و آیات نورانی قرآن باشد از متقین خواهد شد؛ اما چه کنیم که مهر کردند و دل‌ها بسته شده است.

شب‌ها شب‌های شهادت صدیقه طاهره زهرای اطهر است. خطبه فدکیه که خطبه‌ای نورانی است. خطبه بلند و پر محتوا و پر اثر و پر معرفت است که توصیه می‌کنم دوستان در ایام فاطمیه هم که شده است مطالعه کنند. یک بار با دقت کلمات را بررسی کنند. معارف بلندی در خطبه وجود دارد که وقتی توفیق باشد برای شما آن را شرح کنیم.

علمیت زهرای اطهر در این خطبه کاملاً بیان می‌شود. اینکه کفو امیرالمؤمنین -سلام‌الله علیه- است در جمیع جهات که یکی جنبه علمی اوست و در این خطبه معلوم می‌شود. اینکه حضرت کفو امیرالمومنین است در جمیع جهات کفو است.

نکاتی در این خطبه دارد که فهم آن و بیان آن بسیار سنگین است. باید برای آن مقدمات بیان شود. کمااینکه خود صدیقه طاهره فهمیدنش کار سختی است. کار بشر نیست. مگر این که معصوم خودش توضیح داده باشد. مکرر عرض شد خدمتتان همین سلامی که به زهرای اطهر در زیارت‌نامه ایشان می‌دهیم به این سادگی‌ها قابل فهم نیست که تو قبل از اینکه خلق شوی امتحان شدی.

این یعنی چه؟ انسان اول باید خلق شود بعد امتحان شود؟ این چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ تا حالا درباره این فکر کرده‌اید؟ این‌ها مطالب سنگینی است. مقدمه می‌خواهد. حالا این شخصیت نورانی در این خطبه مطالبی را راجع به موضوعات مختلف دارد. یکی درباره قرآن و فضایل قرآن است. من دیدم که مناسب بحث امشب ماست که شبهای فاطمیه هم هست برای شما اشاره کنم.

حضرت در همان مسجد که خطابه‌ای ایراد کردند فرمودند «کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ، وَ الْقُرْآنُ الصَّادِقُ، وَ النُّورُ السَّاطِعُ، وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ» مثل خطیبی که محکم و مستحکم به منبر رفته است در پشت پرده تمام آبروی نداشته ظالمان عصر خودش را به باد داد و محکم و قاطع به وظیفه الهی خودش و اجتماعی و سیاسی خودش عمل کرد.

«کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ» کتاب گویای خداوند که گویا به حکم الهی است. صادق است. در آن هیچ باطلی وجود ندارد. نورش چنان تلألؤ می‌کند که فراگیر است. قرآن «اِنّ القُرآن یَجری مَجری الشَمس و القَمَر» در همه زمان‌ها است. «وَ الضِّیَاءُ اللَّامِعُ» روشنی دهنده ای است که هم خودش نورانی است هم ظلمت ها را از بین می‌برد.

«بَیِّنَهٌ بَصَائِرُهُ، مُنْکَشِفَهٌ سَرَائِرُهُ، مُتَجَلِّیَهٌ ظَوَاهِرُهُ، مُغْتَبِطَهٌ بِهِ أَشْیَاعُه» حجت و برهان‌های قرآن آشکار است. هیچ پیچیدگی در آن وجود ندارد که مثلاً بگوییم فقط یک عده دانشمندان خاصی باید راجع به قرآن نظر بدهند. این طور نیست. قرآن عربی مبین است. هر کسی ادبیات عرب و معانی بیان را و قسمت‌های از بعضی از علوم را بلد باشد و یاد گرفته باشد می‌تواند از قرآن بهره ببرد.

تفسیر علم و روش خودش را دارد. مثل بقیه علوم راه و روش خود را دارد. کار همه کس نیست. اگر کسی بدون علم در آن وارد شود تفسیر به رأی خواهد کرد و یکی از گناهان بزرگ است. ولی آشنایی با معارف قرآن و یک مقدار دانستن عربی می‌تواند قرآن را بفهمد؛ مثلا همین الم. می‌فهمد که حروف قرآن است و معنایش را نمی‌فهمد. متشابهات قرآن هم معنایش ظاهر است باید توضیح داده شود ولی معنایش روشن است.

بعد فرمود «مُنْکَشِفَهٌ سَرَائِرُهُ» اسرار قرآن سر بسته نیست و در اختیار همه است. «مُتَجَلِّیَهٌ ظَوَاهِرُهُ» ظواهر قرآن آشکار است «مُغْتَبِطَهٌ بِهِ أَشْیَاعُه» یعنی پیروان قرآن مورد غبطه و حسرت دیگران هستند. روزی می‌آید که کسانی که پیروی از قرآن کریم کردند دیگران به آنها حسرت می‌خورند. چون آنها به واسطه قرآن درس زندگی در دنیا و آخرت را یاد گرفتند. مسیر و راه رسیدن به مقاصد عالی و الهی و انسانی برای آنها روشن شد. در آن مسیر قدم برداشتند و عاقبت به خیر شدند. در دنیا هم سعادتمند بودند. لذا در قیامت و در زمان‌های مختلف مورد غبطه هستند. می‌گویند ای کاش ما هم پیرو قرآن بودیم. حتی خود مؤمنین هم همین‌طور می‌گویند که ای کاش از قرآن بیشتر بهره می‌بردیم.

«قائِدٌ إلَی الرِّضوانِ إتِّباعُهُ» پیروی کردن از قرآن انسان را قائد است به سمت رضوان. رضوان یکی از نام‌های بهشت است؛ و یکی از بهترین درجات بهشت است. «مُؤَدٍّ الَی النَّجاهِ إستِماعُهُ» شنیدنش قرآن سبب نجات است. در بخشی از نسخه‌ها واژه اِسماع آمده. معنایش با استماع فرق می‌کند. استماع یعنی انسان مطلبی را با دقت و با تأمل گوش بدهد؛ یعنی همین کاری که الان شما می‌کنید. اما اِسماع به گوش خوردن است. شما الان دارید با دقت به حرف‌های من گوش می‌دهید اما صدای بچه‌ها را که در فضا هست اسماع میکنید. کسی که قرآن را استماع می‌کند نجات پیدا می‌کند. نه کسی که قرآن به گوشش بخورد. ثواب می‌برد ولی باعث نجات نخواهد شد.

خود زهرای اطهر -سلام‌الله علیه- دائماً با قرآن انس داشته است. «بِهِ تَنالُ حُجَجُ اللِه المُنَوَّرَهُ» به واسطه قرآن انسان به حجت های نورانی خدا دست پیدا می‌کند. «وَ عَزائِمُهُ المُفَسّرهُ وَ مَحارِمُهُ المُحَذَّرَهُ وَ بَیناتُهُ الجالِیهُ وَ بَراهِینُهُ الکافِیهُ و فَضائِلُهُ المَندُوبَه و رُخْصَتُهُ المَوهُوبَه و شَرائِعُهُ المُکتُوبَهُ» به وسیله قرآن به واجبات تفسیر شده و محرمات منع شده و دلیل‌های ظاهر و برهان‌های کافی می‌رسید.

واجبات و محرمات ادله های محکم از قرآن کریم دارد. مستحبات و مباهات و احکام نوشته شده درباره هر کدام از این‌ها ما از قرآن به دست بیاوریم. در همین عبارات دقت های ادبی به کار رفته است که قوه زهرای اطهر در بیان مطلب را می‌رساند. قصد من شرح این خطبه نیست. فقط خواستم بگویم که زهرای اطهر درباره قرآن در این خطبه مطالبی را فرموده است.

اگر انسان بخواهد از این قرآن بهره ببرد باید طاهر باشد تا قلبش باز باشد. اگر قلبش بسته باشد، درِ دل او قفل زده شده باشد، از هیچ کدام از این مسائلی که زهرای مرضیه بیان فرمودند بهره نمی‌برد. از این گنج هایی که در قرآن کریم و جود دارد بهره نمی‌برد و استفاده نخواهد کرد. قرآن و معارف او در دل بسته نفوذ ندارد.

تدبر مقدمه عمل است. مهر کردن دل بعد از پر کردن او از گناه، مثل قفل زدن بر دری است که پر از کالا است. گناه مثل قفل کردن در آن انباری است که پر از کالا شده است و در آن را بستند. دیگر جایی برای کالای جدید نیست. کاملاً از گناه پر شده است. مثل نامه‌ای می‌ماند که شما تا خط آخر آن را نوشته‌اید. بعد هم مهر و امضا کرده‌اید. بعد از مهر و امضا دیگر جایی برای اضافه کردن به نامه نیست.

قلبی که پر از عناد و لجاج شد، مهر شد، نه می‌شود عقیده و اخلاق بد را از او گرفت، نه می‌شود اخلاق و عقیده خوب را به آن اضافه کرد. چنین کسی اصلاً نمی‌تواند تدبر کند. چون راه نفوذ معارف و اخلاق و عقیده را بسته است. در را بسته است. از در بسته نه چیزی وارد می‌شود نه چیزی خارج می‌شود. دلی که از گناه سیاه شد دیگر توبه هم نمی‌پذیرد. قاسیه می شود. نمی‌تواند بپذیرد.

ظرفی که باید در آن ریخته شود برگشته است. ظرف واژگون، بارش رحمت الهی به شدت هم ببارد دیگر این کاسه را پر نخواهد کرد. لذا خدای تعالی فرمود اگر چنین اتفاقی بیفتد که دیگر نتواند توبه کند «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ» دیگر کارشان تمام شده است.

صاحبان دل‌های مختوم به رسول خدا عرض می‌کردند که «سَواءٌ عَلَیْنا أَ وَعَظْتَ أَمْ لَمْ تَکُنْ مِنَ الْواعِظِینَ» برای ما فرقی نمی‌کند که موعظه بکنی یا نکنی. آیه ۱۰۶ سوره مبارکه شعرا. موعظه وقتی است که راه نفوذ وجود داشته باشد. گوشه دل شکسته است. لرزان است. انسان چیزی می‌گوید این دل میریزد. احیا می‌شود. اشکی هم می‌ریزد و شسته می‌شود؛ اما «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»  هرچه میوه، سیب و گلابی شیرین‌تر باشد، کسی که زخم معده دارد ضرر این گلابی شیرین برای او بیشتر است.

آیات قرآن نورانی است. هم خودش نور است هم روشنی بخش است؛ اما اگر دل مرض داشت هر چه بگویی قساوتش بیشتر می‌شود. مثل بعضی از این مسائلی که در روز می‌بینید. بعضی چیزها را می‌گوییم و می‌شنوند و بلد هم هستند که چگونه مسیر را تغییر بدهند. چون سیاست علی‌بن‌ابی‌طالب سیاست بود نه حقه بازی. والا امیرالمؤمنین هم فرمودند من هم از این کارها بلدم ولی اسلام دست ما را بسته است.

خدا نکند که قلب قاسیه شود. آنها به رسول خدا این را می‌گفتند. خدای متعال به آنها چه گفت؟ «سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ» آیه ۶ سوره مبارکه بقره. چیزی که دل بسته شده و قلب غفلت زده را باز می‌کند تزکیه نفس است. آن چیزی که چرک و رین را از قلب پاک می‌کند تزکیه است. مواظبت کردن کشیک نفس را کشیدن است.

بعد از آن حضرت فرمود «یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ مَا یَنْفَعُ مَنْ یَتَنَعَّمُ فِی الدُّنْیَا إِذَا أُخْلِدَ فِی النَّارِ یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَهِ هُمْ غافِلُونَ» رسول خدا در جای جای این حدیث به آیات قرآن اشاره می‌کند. آیه ۷ سوره روم. پسر مسعود کسی که در دنیا در لذت و نعمت است چه سودی می‌برد وقتی در آتش ابدی دوزخ خواهد بود. نمی‌داند که الان دارد آتش می‌خورد. فکر می‌کند که الان سر کسی را کلاه گذاشت و کار تمام شد. ولی همین الان در حال بلعیدن آتش است. چون حجاب دنیا هست نمی‌بیند.

حجاب دنیا هست که نمی‌بیند سم می‌خورد. حجاب دنیا نمی‌گذارد بفهمد چه مسیری را دارد طی می‌کند. کسی که سر دیگری را کلاه می‌گذارد و مال دیگری را می‌خورد حرام می خورد و حرام می‌گوید حرام می‌بیند و می‌شنود همین الان دلش و گوشش دارد از آتش پر می‌شود.

رسول خدا دارد تذکر می‌دهد که یابن مسعود آن کسی که در دنیا مشغول حرام است چه لذتی از این دنیا میبرد درحالی که دارد آتش درست می‌کند. بعد از اینکه مرگ رسید و پرده‌ها افتاد میبیند. فقط ظاهری زندگی دنیا را میبیند و از آخرت غافل است. خداوند دنیا را در قرآن متاع گفته. قلیل گفته. کم گفته. هرچه هم که طولانی باشد باز نسبت به کل هستی قلیل است. هستی آخر ندارد. چون تا وقتی خدا هست هست.

حالا چیزی که از جایی شروع شده است و آخر ندارد، یک مقطع ۴۰/۵۰ ساله، حتی ۱۰۰ و ۱۵۰ ساله نسبت به این مسیر طولانی، کم است. آن وقت به این مقدار کم اکتفا می‌کنند و سفره ابدیشان را غافل هستند. «یَبْنُونَ الدُّورَ وَ یُشَیِّدُونَ الْقُصُورَ وَ یُزَخْرِفُونَ الْمَسَاجِدَ» خانه‌ها می‌سازند.

دیده‌اید که بعضی وقت‌ها تلویزیون فیلم‌هایی را نشان می‌دهد که متأسفانه خودش تبلیغ و تشویق است. خانه‌هایی که در بعضی از روایات دارد به سرویس بهداشتی آن که بروی دیگر دلت نمی‌خواهد بیرون بیایی. از کل خانه یک خانواده بزرگ‌تر است و قیمتی تر است.

کاخهایشان را برافراشته می‌کنند و مسجدهای شان را هم مزخرف می‌کنند؛ یعنی طلاکاری می‌کنند. بعضی از مسجدها که می‌رویم سرسام میگیریم که چه چیزهایی در آن بکار رفته است. زخرف طلا نیست طلانماست. اینکه می‌گویند طرف مزخرف می‌گوید یعنی حرفش قشنگ است و الا بیهوده است.

می‌گوید مسجدهای شان را مزخرف می‌کنند. سنی ها مساجدشان درست است. هر کاری که می‌خواهید بکنید در حیاط مسجد بکنید که جذابیت ایجاد کنید تا جمعیت به سمت مسجد بیاید. در کشورهایی مثل اندونزی و مالزی مساجد آنها خیلی قشنگ است؛ اما داخل آن ساده و آرامش بخش است؛ اما بیرون آن گل‌کاری و سبزه و آب و… دست‌شویی‌ها و توالت ها به هیچ وجه درون مسجد نیست.

بیرون مسجد را باید اباد و جذاب کرد. درون آن باید ساده و آرامش بخش باشد. نور و درب باز و عکس همه مکروه است. عکس در مسجد مکروه است. چه جلو باشد چه پشت‌سر باشد. فرقی نمی‌کند در محلی که نماز می‌خوانید بودن عکس مکروه است؛ یعنی ثوابش کم است. البته الان هم صورت می‌گیرد نباید اصرار داشت؛ اما باشد کسانی که توجه داشته باشند خوب است که رعایت کنند. چرا گفتند روبه‌روی شما موقع نماز یک سری چیزها نباشد؟ چون مشغول می‌کند. حتی چشم بستن هم خوب نیست. بهتر است که موقع نماز چشم باز باشد.

«لَیْسَتْ هِمَّتُهُمْ إِلَّا الدُّنْیَا عَاکِفُونَ عَلَیْهَا مُعْتَمِدُونَ فِیهَا» همتشان فقط دنیاست. خودشان را در دنیا انداخته‌اند و بر آن تکیه کرده اند «آلِهَتُهُمْ بُطُونُهُمْ» خدای آنها شکم آنها است «قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ وَ إِذا بَطَشْتُمْ بَطَشْتُمْ جَبَّارِینَ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُونِ»‏ آیه ۱۲۹ تا ۱۳۱ سوره شعرا.

خانه یکی از صحابی ها که از زمان عثمان بود طبری وقتی تاریخ را می‌نویسند می‌گوید من رفتم در آنجا خانه فلانی را دیدم. چند ۱۰۰ سال گذشته بوده. چه خانه‌ای ساخته بود این صحابی که پیراهن هم نداشت وقتی صحابی پیامبر شد. مثل بعضی های الان. آن‌قدر آن خانه محکم بود که بعد از چند ۱۰۰ سال مانده بود. پیامبر اکرم دارد همین‌ها را مذمت می‌کند که خانه‌هایی را می‌سازند کأن ابدی هستند.

و چون جباران شکل و قیافه می‌گیرند و رفتار می‌کنند. عبارت این‌طور است که مثل جباران قیافه می‌گیرید و رفتار می‌کنید. از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. بَطَشتُم یعنی نحوه زندگی و نشست و برخاست کردن، حرکات، مثلا سوار ماشین شدن. یواش یواش آدم ها را طاغوت میکنند. آدم اگر حواسش نباشد خوشش می‌آید.

خطر کار ما آنجایی است که باورمان شود. وقتی باورمان شد میگوییم چرا برای ما صلوات نفرستادند پس من دیگر نمی آیم. افراد هم با هم فرق نمی‌کند که چه عالم دینی باشد. چه عالم فیزیک باشد. بعضی‌ها هم اصلاً عالم نیستند ولی به این مسائل مبتلا هستند. جبار چه گونه است؟ از اینکه کسی جلویش بایستد خوشش می‌آید. همین ارباب رجوع عنوان بدی است. ارباب رعیتی است.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.