حدیث بندگی/

شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود (جلسه سیزدهم)

کارشناس روابط عمومی ۰۵ دی ۱۳۹۷ ۰
  • حدیث بندگی
  • موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
  • ۱۳۹۷/۱۰/۵– جلسه سیزدهم

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«وَ قَالَ لِإِبْرَاهِیمَ ع‏ وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا وَ قَالَ لِدَاوُدَ ع‏ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ»‏

درباره حضرت ابراهیم فرمود خداوند ابراهیم را خلیل خود گرفت. حضرت ابراهیم دارای ویژگی‌های فراوانی است. حضرت ابراهیم پدر انبیاست. خصوصاً انبیای ابراهیمی؛ حضرت عیسی و حضرت موسی و پیغمبر اکرم که هر چه دین هم الان موجود است مربوط به حضرت ابراهیم است که دین حنیف داشت. در ذکر صلوات داریم که نام حضرت ابراهیم که آمد می‌شود صلوات فرستاد.

حضرت ابراهیم خصوصیات فراوانی دارد که قرآن کریم به بعضی از آن‌ها اشاره‌کرده است. مثلاً حنیف بودن که پیروان حضرت ابراهیم هم باید حنیف باشند. در قسمتی از آیه ۱۲۳ سوره مبارکه نحل فرمود «اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا» از روش و ملت ابراهیم حنیف (حق‌گرا و مسیر درست را پیمودن) پیروی کن.

دنباله‌روی حضرت ابراهیم در کدام بخش باید باشد؟ از چه چیزی باید پیروی کنیم؟ در همه بخش‌ها، چه علمی، چه عملی، چه در بعد عقیدتی از عقاید و چه در بعد رفتاری و عملی از اخلاق و چه در بعد نُسک و بایدونبایدهای احکامی، حلال و حرام، در همه این ابعاد باید پیروی کنید.

پیروی کردن از آیین و روش ابراهیم چه خاصیتی دارد؟ خاصیتش این است که انسان را به مقام خُلّت می‌رساند. انسان را خلیل می‌کند. ابراهیم خودش خلیل‌الله بود. اگر کسی از خلیل خدا پیروی کند به مقام خلیل‌اللهی می‌رسد. آیه شریفه نمی‌گوید تابع ملت ابراهیم خلیل باشید تا بهشتی شوید.

می‌گوید «اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا» و می‌گوید «وَ اتَّخَذَ اللّهُ اِبْراهیمَ خَلیلاً» یعنی اگر از ابراهیم تبعیت کنید به مقام قرب الهی و خلّت و دوستی خدای تعالی می‌رسید. اینکه اهل بهشت می‌شوید بهشت مقدمه کار است. این‌که انسان خلیل خدا باشد مهم است. تبعیت از ابراهیم -سلام‌الله‌علیه- انسان را به بالاتر از بهشت می‌رساند.

درست شبیه همان چیزی که درباره رسول گرامی اسلام بیان‌شده است «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» اگر رسول خدا حبیب‌الله است که هست، شما از حبیب خدا تبعیت کنید تا محبوب الهی شوید و خدا هم شمارا دوست داشته باشد. اینجا هم همین‌طور است. اگر شما در مقام تبعیت از خلیل خدا قدم برداشتید به مقام خلیل‌اللهی می‌رسید که مقام بلند و بزرگی است.

هرکسی را از دوستش می‌شناسند. دوست هرکسی هرگونه که باشد او هم همان است. البته توجه داشته باشید که در قرآن ۲۵۴ سوره مبارکه بقره در قسمتی از آیه خوانده‌ایم که «لَا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خُلَّهٌ وَلَا شَفَاعَهٌ» در روز قیامت نه معامله‌ای هست، نه دوستی هست، نه شفاعت هست. تمام آن چیزهایی که در جامعه در بین افراد بود مادی و معنوی همه از بین می‌رود.

این‌همه تلاش کنیم که خلیل شویم به چه دردی می‌خورد؟ خلت و دوستی اگر در دنیا صبغه الهی داشته باشد منشأ دوستی و محبت خدای تعالی باشد در نشئات مختلف از انسان گرفته نمی‌شود. چه در دنیا باشد چه در آخرت باشد. اگر به خدا وصل باشد هرگز از بین نخواهد رفت. هم در دنیا مؤثر است و هم در قیامت هست و مؤثر است.

معانی مختلفی برای خلت گفته‌شده است. یکی از معانی آن فقر است. خلیل کسی است که نیازمندی و حاجتش را فقط و فقط با محبوب در میان می‌گذارد. این‌طرف و آن‌طرف به هرکسی که رسید نمی‌گوید. اگر کسی حاجاتش را با محبوبش در میان گذاشت به این حالت خلت می‌گویند.

خلیل‌الله به معنای کسی است که از همه اسباب خودش را قطع کرده است و فقیر و وابسته به خداست. همان آیه شریفه «أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ» این را انسان درک کند و توجه داشته باشد که بر اساس آن زندگی خودش را ترسیم کند، دارای مقام خلت است.

در دعا خوانده‌اید «إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ» منقطع بودن از همه اسباب و متوجه خدا بودن. قطع و انقطاع و کمال انقطاع هم از مراتب آن است و خداوند حضرت ابراهیم را این‌طور برگزید که کمال ربط را به خدای تعالی دارد. به معنای دوست هم آمده است. آیه قرآن هم دارد که یک عده دست‌هایشان را تا مچ در دهان می‌گذارند که ای‌کاش فلانی را دوست نمی‌گرفتیم.

معنای دیگر آن‌هم رازداری و رازدانی است. رازداری به این معناست که یعنی خلیل خدا کسی است که اسرار و ملکوت عالم را مطلع و باخبر است. اگر به معنای دوستی بگیریم یعنی دوستی با خدا سراسر وجود او را در برگرفته است. از هر چیزی غیر از خدا دل کنده است. انسانی که تمام شراشر وجودش متوجه شخصی باشد و تمام وجود او را پرکرده باشد حواسش از بقیه پرت است.

حضرت ابراهیم خیلی وضع مالی خوبی داشت. حدوداً ۱۰۰۰ قلاده سگ (اگر اشتباه نکنم) از گوسفندان حضرت ابراهیم مواظبت می‌کرد. جبرئیل برای امتحان او آمد و نام حبیب را پیش محب برد. گفت «سُبّوحٌ قدّوس رَبُّ الملائکهِ و الرّوح» حضرت ابراهیم پرسید چه کسی نام محبوب مرا برد؟ اگر یک‌مرتبه دیگر بگوید نصف گوسفندان را به او می‌دهم. تکرار کرد فرمود: اگر باز بگوید همه گوسفندانم را می‌دهم. اگر باز بگوید خودم هم عبدش می‌شوم.

کسی که تمام وجودش را محبوب پرکرده است اسم آن شخص که می‌آید منقلب می‌شود. در محبت‌های دنیایی هم همین‌طور است. شخص بیماری بود ابوعلی سینا را بالای سرش آوردند. ابوعلی سینا او را بررسی کرد و فهمید که مشکل جسمی ندارند و روحی است. پرسش‌هایی کرد. نبضش را گرفت و اسم خیابان‌ها را برد و ضربان نبضش بالا رفت و همین‌طور تا رسید به خانه و افراد آن خانه؛ که به اسم دختری رسید و گفت که عاشق شده است. اسم محبوب که می‌آید ضربان قلب تغییر می‌کند. خوب است به شرطی که مسیر الهی باشد.

چون انسان کمال طلب است به دنبال چیزهای خوب می‌گردد ولی چون بلد نیست بیراهه می‌رود و به چشم و ابرو علاقه پیدا می‌کند. درصورتی‌که اگر خدا را بشناسد به محبوب‌های گذرا دل نمی‌بندد. از ویژگی‌های خلیل خدا این است که هرگز با دشمن خدا دوست نیست. با دوستان خدا هم دشمن نیست. پس تبعیت از خلیل‌الله برای همین است که ما هم با دشمن خدا دوست نباشیم و با دوستان خدا هم دشمن نباشیم.

همه حب و بغض حضرت ابراهیم -علیه‌السلام- برای خدا و رضای خدا بوده است. حضرت ابراهیم -علیه‌السلام- مظهر مهر و قهر خداست. مظهر غضب و رحمت خداست. زمانی که به عمویش آزر ناراحتی کرد و از او تبری جست که می‌شود مظهر غضب الهی، در همان زمان به هدایت او امید داشت و برای گمراهی او ناراحت بود که می‌شود مظهر مهر خدا؛ بنابراین کسی که می‌خواهد تبعیت از حضرت ابراهیم داشته باشد باید این صفات را در خودش ایجاد کند.

یا بن مسعود! این انبیای الهی کسانی بودند که همه آن چیزهایی را که خدا دشمن می‌داشت این‌ها هم دشمن می‌داشتند. خلت و این مقام به این سادگی‌ها نبود. روایت از امام صادق –سلام‌الله‌علیه- است «أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَقُولُ: إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اِتَّخَذَ إِبْرَاهِیمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ نَبِیّاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ نَبِیّاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ رَسُولاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ رَسُولاً قَبْلَ أَنْ یَتَّخِذَهُ خَلِیلاً وَ إِنَّ اَللَّهَ اِتَّخَذَهُ خَلِیلاً قَبْلَ أَنْ یَجْعَلَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ اَلْأَشْیَاءَ».

خدای تعالی اول حضرت ابراهیم را عبد قرارداد، قبل این‌که او را نبی قرار دهد. قبل از اینکه به مقام نبوت برسد. تمام بندگان خدا که مقامی از مقامات را به دست آوردند قبلاً عبد بودند. کسی که خودخواهی و خودپرستی دارد و صفات رذیله را دارد مقام‌های معنوی به او نمی‌دهند. اول باید عبد شود. عبد یعنی همان فقر که مقول به تشکیک است.

لذا شما ببینید پیغمبر خدا وقتی به معراج می‌رود که عبد است. «اَسری بِعَبدِه» اگر هم قرآن نازل شد به عبد خدا نازل‌شده. وقتی هم که ما می‌خواهیم به رسول خدا شهادت بدهیم «عَبدُهُ» میگوییم، بعد میگوییم «رَسولُهُ» یعنی کف کار عبد و بنده بودن است.

اول او را نبی کرد. بعد رسول کرد. چون رسالت از نبوت بالاتر است و او را رسول قرارداد قبل از اینکه خلیل شود؛ یعنی مراحلی را طی کرده است تا خلیل ‌شود. مقام امامت هم از همه مقام‌ها بالاتر است. حالا چطور این مراتب و مراحل را به دست آورده است؟ در قرآن آیاتی و در روایات شرح‌هایی هست. آزمایش‌هایی را پشت سر هم طی کرده‌ تا به مقام امامت رسید. هم بعد حاکمیتی و اداره جامعه دارد و هم جهات ملکوتی دارد.

«وَ قَالَ لِدَاوُدَ ع‏ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ»‏

ای داوود ما تو را خلیفه بر روی زمین قراردادیم. هرکدام از انبیا یک ویژگی‌هایی دارند که خاص خودشان است و بقیه انبیا ندارند. رسول مکرم اسلام همه را دارد. هیچ ویژگی‌ای نیست که اختصاصی پیغمبری باشد و در رسول خدا نباشد. خلیفه بودن درجات مختلفی دارد که کامل آن برای انسان کامل است که برای پیغمبر اکرم است که صادر اول است.

اصل خلیفه‌اللهی برای نبی مکرم است. بعد از او حضرت آدم خلیفه‌الله شد که آیه قرآن به آن اشاره می‌کند. هر کس مرتبه‌ای از مراتب علمی و اشراف بر اسماء الهی داشته باشد بر موجودات دیگر برتری و غلبه دارد، می‌شود خلیفه خدا. آن چیزی که برای حضرت داود –علیه‌السلام- ذکرشده است معنایش این است که در بعد قضایی و حکم کردن و قضاوت‌های حق بر روی زمین از طرف خدای تعالی خلافت دارد.

یعنی طبق همین آیه حضرت داود –علیه‌السلام- خلیفه‌الله مطلقی که گفته می‌شود نیست. بعدی از ابعاد خلیفه‌اللهی را دارد. درست است که انسان کامل است اما انسان کامل به‌اندازه علمش و دریافتش از اسماء الهی بر عالم سلطه پیدا می‌کند و به همان مقدار خلیفه است. هر چه که درجه‌اش بیشتر باشد سلطه‌اش بیشتر است.

من می‌خواهم شمارا از طرف خودم به‌عنوان نایب به‌جایی بفرستم. شما می‌شوید خلیفه، من می‌شوم مستخلف عنه؛ یعنی شما از طرف بنده نماینده هستید. خدای تعالی می‌گوید ما داوود را خلیفه قراردادیم؛ یعنی خدا می‌شود مستخلف عنه. خلافت ظهور مستخلف عنه است در خلیفه؛ یعنی شما هر چه که در خدا می‌خواهید ببینید در آن خلیفه می‌بینید با توجه به‌اندازه خلافتی که دارد.

یک‌زمانی من شمارا برای یک موضوع نماینده می‌کنم. بعضی را برای چند موضوع نماینده می‌کنم و زمانی هست کسی را اختیار تام می‌دهم. پس این‌که خدا در خلیفه‌اش ظهور می‌کند ظهورش کامل نیست. مرتبه دارد. انسان‌هایی که در خودشان علم و تقوا و بندگی خدا را بیشتر کردند از این خلافت الهی بهره بیشتری دارند. کسی که در قله این ظهور قرار دارد رسول مکرم اسلام است. بقیه بعد از او خلیفه هستند؛ اما به‌واسطه او خلیفه هستند؛ یعنی حضرت داوود هم خلیفه‌الله است، هم خلیفه قبل است.

خلیفه کسی است که بعد از مستخلف عنه ظهور پیدا می‌کند؛ یعنی جایی که او نیست خلیفه خودش را نشان می‌دهد؛ یعنی بعد از او قرارگرفته است. هر وقت بود خلیفه نیست. هر وقت نبود خلیفه هست؛ یعنی باید مستخلف عنه غایب باشد. اگر این‌طور است که خدای تعالی به همه‌چیز محیط است و همه‌جا هست. غیبی ندارد که خلیفه بخواهد. پس خلیفه بودن چطور می‌شود؟

این اشکال وقتی وارد است که منظور از خلیفه گزینی این باشد که من همه کارهایم را به تو واگذار کردم. دیگر کاری ندارم و همه را تفویض کردم. صحنه را واگذار کردم. این مسئله درباره خدا معقول نیست. نه تائید عقلی دارد نه روایتی. آنچه در مورد خدای تعالی به‌عنوان استخلاف موردنظر است و درآیات و روایات آمده مظهریت است. ظهور خاص است.

یعنی منظور از خلافت انسان از خدا این است که انسان مظهر صفات خدای تعالی در روی زمین بشود. می‌شود آینه خدا نما. خدا اصل است و انسان آیه خداست. آیت‌الله است. مقام ربوبیت عالم و خالی شدن صحنه از خدا در کار نیست. خلیفه‌الله یعنی یدالله، اذن الله؛ یعنی مظهر قدرت خدا؛ یعنی وقتی خدا می‌خواهد کاری کند خلیفه او مجری صدور فعل از اوست.

اراده خدا از خلیفه خدا نازل می‌شود. در زیارت جامعه این مطالب زیاد است. افاضه خدا به‌واسطه خلیفه اوست. مثل آیه ۱۴ سوره توبه است «یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» خدا اگر بخواهد گروهی را عذاب کند به دست شما عذاب می‌کند. لشگر حزب‌الله می‌آید اسرائیل را ریشه‌کن می‌کند. جنود الهی است؛ و البته خلیفه همه ویژگی‌های مستخلف عنه را دارد اما بالتبع نه بالذات. لذا حضرت عیسی -علیه‌السلام- می‌تواند به اذن الله خلق کند. می‌تواند مرده زنده کند.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.