حدیث بندگی/

شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود (جلسه اول)

فضای مجازی ۰۴ مهر ۱۳۹۷ ۰

  • حدیث بندگی
  • موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
  • ۱۳۹۷/۷/۴ – جلسه اول

 

در حدیثی مواعظ رسول خدا به عبدالله بن مسعود هست که ان‌شاءالله آن را برای شما بیان می‌کنیم. این حدیث خیلی حدیث زیبایی است. دارای معارف فراوانی است. در اینجا رسول خدا مثل کسی که در مقام بیان برای حرف خودش از قرآن کریم استدلال می‌کند ریشه‌های هر بحثی را که وارد می‌شود از قرآن شاهد و نمونه می‌آورد.

یکی از احادیثی است که خود رسول خدا آن را مستند به قرآن کریم کرده است. لذا ریشه خیلی از مسائل، بدی‌ها و خوبی‌ها، رذایل اخلاقی و فضایل اخلاقی که در این حدیث نورانی بیان و گفته‌شده خود رسول خدا فرمودند و از قرآن هم استفاده کردند.

زمانی بنده در مقام بیان شروع می‌کنم به سخنرانی کردن و بحثی را مطرح می‌کنم و برای خودم با استفاده از آیات و روایات استدلالاتی می‌کنم، ولی اینجا هم اصل مطلب از وحی است، بنا بر آیه‌ی «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى» هم استدلالش از قرآن است. فقط ما اینجا توضیحاتی درباره بعضی از موضوعاتش می‌دهیم و الا اصل‌وفرع بحث برای رسول خداست.

وصیتی هم رسول خدا به ابوذر دارد. در آنجا هم مطالب و مواعظ خیلی عمیق و دقیق و سنگینی را رسول خدا بیان کردند. خوب است کمی درباره عبدالله بن مسعود بن غافل بن حبیب الهُذَلی صحبت کنیم.

در سال ۳۲ قمری از دنیا رفت، زمانی که هنوز امیرالمؤمنین در حیات هستند. معروف به ابن مسعود است. از اصحاب رسول خدا است. از محدثان شیعه است. از محدثان جهان اسلام است. از مفسران مهم قرآن کریم است. در صدر اسلام تعداد خاصی بودند که به قرآن مسلط بودند. یکی از آن چهارنفری است که رسول خدا به او اجازه داد قرآن تدریس کند. اذن قرآن یاددادن و بیان قرآن داشت. تعداد این افراد محدود بود.

در تاریخ می‌نویسند ششمین و بعضی‌ها هم گفتند هشتمین کسی است که اسلام آورد؛ یعنی جزو اولین‌ها است. گروهی که عرصه بر آن‌ها تنگ شد و گروه اولی بودند که به حبشه رفتند عبدالله بن مسعود جزو آنکه گروه بود که به حبشه مهاجرت کرد و در مهاجرتی که رسول خدا از مکه به مدینه داشتند در آن‌هم شرکت داشت. در جنگ بدر و احد حضور داشت. جنگجو بود.

معروف است که در جنگ بدر ابوجهل را او کشت. در حالات ابن مسعود می‌نویسند که قد خیلی کوتاهی داشت و خوش‌قیافه نبود. در تاریخ نقل است که وقتی خواست ابوجهل را بکشد ابوجهل هم تنومند و قدرتمند و قوی بود. وقتی خواست او را بکشد به‌زحمت توانست این کار را بکند. ابوجهل را دیگران زده بودند و روی زمین بی‌هوش بود. به‌زحمت رفت روی سینه او نشست. خواست سرش را از تنش جدا کند ابوجهل گفت: تو چه کسی هستی که روی سینه من نشسته‌ای؟ گفت: من ابن مسعودم.

ابوجهل گفت: دیگرکسی نبود که من را بکشد؟! قبلاً ابوجهل ابن مسعود را زده بود و پرده گوشش پاره شده بود. گفت: حالا که می‌خواهی این کار را بکنی از پایین گردنم ببُر. یک مقدار اگر توانستی از کتفم روی گردنم بگذار بماند. پرسید: برای چه؟

گفت: وقتی سرها را می‌خواهند جلوی پیغمبر بگذارند سر من از بقیه بالاتر باشد. ابن مسعود هم به‌زحمت تیغ را دردهان او گذاشت و از دهان او برید که سرش از بقیه کوتاه‌تر باشد. بعد هم نمی‌توانست سر را بیاورد. گوشش را سوراخ کرد و در آن نخ انداخت و به‌زور کشید. وقتی پیغمبر اکرم او را در این حالت دید خندید.

در جنگ‌های دیگر هم با پیغمبر اکرم همراه بود. بعد از رحلت رسول خدا در جنگ‌های فتح شام و ردّه و امثال‌ذلک هم حضورداشته است. در سال ۲۱ قمری که عمر حاکم بود، عمر، ابن مسعود و عمار را به کوفه فرستاد برای اینکه نظارت بر بیت‌المال داشته باشند. آدم مورد اعتماد و مورد وثوق و امین و باتقوایی بود.

در زمان خلافت عثمان با سعد ابی وقاص مشاجره‌اش شد در بعضی از امورات که مربوط به بیت‌المال و مسائل مالی بود و باعث شد که عثمان او را از محل نظارتی برگرداند به مدینه. مدتی هم در بصره بود. عثمان خیلی با عبدالله بن مسعود بد بود. علتش هم این بود که در تشییع‌جنازه و تدفین و کارهای ابوذر در ربزه شرکت کرده بود. خیلی با ابوذر انس داشت، ازاین‌جهت عثمان با او بد بود.

دو سال هم قبل از اینکه عثمان از دنیا برود از دنیا رفت. جزو اولین حافظان قرآن بوده است. حدود ۷۰ سوره را مستقیماً از رسول خدا یاد گرفت و در زمان رسول خدا آموزش داد. این مصحفی که الآن ما داریم، این قرآنی که الآن در اختیار ماست، حفص از عاصم است. عاصم از ابن مسعود از رسول خدا نقل می‌کند. مورداحترام شیعه و سنی است. از صحابه‌ای است که هم شیعه به او احترام می‌گذارند و هم اهل سنت.

یکی از کسانی است که روایاتی که مربوط به ۱۲ امام است را اسم برده است. روایاتی که نام ۱۲ امام را برده است محدود است. یکی از آن‌کسانی که در بیان خودش اسم ۱۲ امام را برده است عبدالله بن مسعود است. از اول بعثت به خاطر قرآن خواندنی که داشت مورد آزار مشرکین هم زیاد واقع شد. به خاطر اینکه قرآن را با صدای بلند می‌خواند و تقیه نداشت.

سُدّی که از مفسرین اهل سنت است در تفاسیر خودش غالباً روایاتی را که نقل می‌کند از عبدالله بن مسعود یا از عبدالله بن عباس است. به خاطر مصاحبت زیادی که با رسول خدا داشت احادیث فراوانی را از رسول خدا نقل کرده است. کسی که ۷۰ سوره را از رسول خدا یاد گرفته باشد ببینید چقدر حدیث ناب می‌تواند از رسول خدا شنیده باشد.

نَوَوی که یکی از علمای اهل سنت است ۸۴۸ حدیث از او در کتاب خودش نقل می‌کند و می‌گوید که همه این احادیث معتبر است. تعداد زیادی از احادیث عبدالله بن مسعود در صحیح بخاری است. قسمت زیادی در صحیح مسلم است. این‌ها را که عرض می‌کنم به خاطر این است که بگویم فریقَین یعنی شیعه و سنی او را قبول داشتند و مورداحترام آن‌هاست.

حدیثی که امشب برای شما شروع می‌کنم، هم در کتاب مکارم الاخلاق آمده، هم در بحارالانوار مرحوم علامه مجلسی آمده است. بعضی کلماتش ممکن است باهم اختلاف کلامی داشته باشد. من دو حدیث را باهم مقایسه کردم و بیشتر از کتاب بحارالانوار نقل می‌کنم.

در روایت دارد که فی موعظه رسول‌الله لابن مسعود و در بعضی از روایات هم دارد وصیت. وصیت یعنی توصیه. توصیه هم یعنی موعظه. وقتی گفته می‌شود وصیت رسول خدا، به معنای وصیت‌نامه نیست. به معنای موعظه و نصیحت است. مثل‌اینکه به ما دستور داده‌شده که «وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» وصیت به‌حق و صبر کنید. این هم از همین باب است.

«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: دَخَلْتُ أَنَا وَ خَمْسَهُ رَهْطٍ مِنْ أَصْحَابِنَا یَوْماً عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ أَصَابَتْنَا مَجَاعَهٌ شَدِیدَهٌ وَ لَمْ یَکُنْ رِزْقُنَا مُنْذُ أَرْبَعَهِ أَشْهُرٍ إِلَّا الْمَاءَ وَ اللَّبَنَ وَ وَرَقَ الشَّجَرِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ إِلَى مَتَى نَحْنُ عَلَى هَذِهِ الْمَجَاعَهِ الشَّدِیدَهِ».

من با پنج نفر از بزرگان و صحابه یک روزی خدمت رسول خدا وارد شدیم. در روزهایی بود که قحطی شدیدی به ما فشار آورده بود. چهار ماه بود که ما چیزی گیرمان نیامده بود، غیر از آب و شیر و برگ درخت. گفتیم یا رسول‌الله ما تا چه زمانی باید این قحطی شدید را تحمل‌کنیم؟ (ببینید مسلمین چه سختی‌هایی کشیدند. البته از این اوضاع برمی‌آید که این قحطی به خاطر آب‌وهوا بوده است. چند سالی را هم در شعب ابی‌طالب قحطی کشیدند).

«فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا تَزَالُونَ فِیهَا مَا عِشْتُمْ فَأَحْدِثُوا لِلَّهِ شُکْراً فَإِنِّی قَرَأْتُ کِتَابَ اللَّهِ الَّذِی أُنْزِلَ عَلَیَّ وَ عَلَى مَنْ کَانَ قَبْلِی فَمَا وَجَدْتُ مَنْ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ إِلَّا الصَّابِرُونَ».

رسول خدا فرمودند: تا زمانی که زنده هستید. پس باید خدا را شکر کنید. من در کتاب خدا که بر من نازل‌شده است خواندم، حتی کتاب‌های انبیای گذشته را هم دیدم، جز کسانی که صبر می‌کنند نیافتم کسی وارد بهشت شود. (شکرگزار باشید و در این شکرگزاری صبوری کنید)

حالا در اینجا حضرت استدلال به آیه می‌کند؛ و جالب است وقتی استدلال به آیه می‌کند از اول آیه تا آخر آیه را نمی‌خواند. همان قسمت‌های مربوطه را به هم می‌چسباند. این هم یک روش است برای کسانی که می‌خواهند مطالب را دنبال کنند.

ما معمولاً از اول تا آخر یک آیه را برای شاهد مثال می‌خوانیم. زمانی بحثی را در مباحث تفسیری داشتیم، عرض کردیم درست است که یک آیه به‌صورت کامل یک مفهوم کاملی را القا می‌کند و یک مطلب بلندی و یک محتوای کاملی را برای مخاطب خودش بیان می‌کند؛ اما هر بخشی از آیه که یک جمله کامل است مستقلاً معنای مستقلی دارد.

یک آیه کامل که شاید سه جمله باشد یک معنای کامل و مستقلی را به مخاطب القا می‌کند؛ اما همان سه جمله به‌تنهایی هم محتوای دیگری را برای مخاطب خودش دارد. لذا می‌بینید که وسط آیه‌ای مطلبی گفته‌شده است که این مطلب قابل‌استفاده برای خیلی جاهای دیگر هم هست.

این را از خودمان درنمی‌آوریم. رسول خدا هم این کار را کرده است؛ یعنی رسول خدا قسمت‌هایی از آیات را آورده است که اگر شما آیات را بلد نباشید فکر می‌کنید که یک آیه کامل است. من در هر بخشی برای شما میگویم که هر بخش برای کدام آیه است.

«یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ (زمر/۱۰) ‏ أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَهَ بِما صَبَرُوا (فرقان/۷۵) إِنِّی جَزَیْتُهُمُ الْیَوْمَ بِما صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفائِزُونَ» (مومنون/۱۱۱)

الآن در همین یک بیان رسول خدا بخش‌هایی از سه آیه مختلف را آورده است. ابن مسعود! خدای تعالی فرمود به صابران جزا می‌دهد به غیر حساب.

البته نه اینکه خداوند حساب‌نشده پاداش می‌دهد. به غیر حساب پاداش دادن یعنی حساب آن‌ها فقط به عهده خداست و تنها کسی که می‌تواند آن مقدار پاداش را حساب کند فقط خداست؛ یعنی خیلی زیاد است. نه این‌که بی‌حساب است.

هیچ‌چیزی در درگاه الهی و در نظام هستی و عالم بی‌حساب نیست. همه‌چیز به مقدار و به‌اندازه است. همه‌چیز حساب‌وکتاب دارد. حتی نفس انسان‌ها و عدد موهای حیوانات و پرهای پرندگان همه این‌ها حساب‌وکتاب دارد. درباره صفت شکر هم خدا گفته است که خودمان جزا می‌دهیم. «سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ» دیگر مقدارش را نگفته است. بعضی از چیزها را خدای تعالی اصلاً مقدار نداده است.

در ادامه فرمود: این‌ها کسانی هستند که خدای تعالی کاخ‌های بهشتی به‌واسطه صبر آن‌ها به آن‌ها می‌دهد. کسانی که به آن‌ها پاداش داده می‌شود این‌ها حقیقتاً از رستگاران هستند به خاطر صبری که کردند. ‏

«یَا ابْنَ‏ مَسْعُودٍ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى‏ وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّهً وَ حَرِیراً (انسان/۱۲) أُولئِکَ یُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ بِما صَبَرُوا (قصص/۲۸) یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى‏ أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ (بقره/۲۱۴) وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» (بقره ۱۵۵)‏

ابن مسعود! ببین خدا برای کسانی که صبر می‌کنند چه می‌گوید. می‌فرماید پاداش آن‌ها به خاطر صبری که کردند بهشت است. دو بار به آن‌ها پاداش داده می‌شود و همین‌طور آیاتی که درباره صبر است را برای ابن مسعود خواندند.

توجه داشته باشید در عالم معرفتی ما صبر چیز عجیب و عظیمی است. هیچ کاری بدون تصمیم و بدون اراده و توجه انجام نمی‌گیرد. هر کاری که انسان انجام می‌دهد قبلش اراده کرده است. مثلاً شما می‌خواهید به کلاس چهارشنبه بیایید. یک‌دفعه نمی‌بینید که سر کلاس هستید. یک‌دفعه نمی‌بینید که در مصلا هستید. به خودتان می‌گویید که چهارشنبه است یادمان باشد که جلسه برویم. از قبلش به خودتان تذکر می‌دهید که یادتان نرود.

این حالت برای هر کاری است ولو کار خیلی ساده‌ای باشد. مثلاً می‌خواهید آب بخورید. می‌خواهید وضو بگیرید. حتماً قبل از هر کاری انسان باید اراده کند. وقتی‌که اراده کرد عضلاتش به حرکت درمی‌آید و به سمت آن کار حرکت می‌کند. تا اراده هم نداشته باشد هیچ حرکتی برایش نیست. حتماً هر حرکتی مسبوق به اراده است. قبل از اراده هم فکری بوده است.

اما بعضی از کارها بااراده‌های عادی انجام نمی‌شود. بلکه شخص باید بنشیند و محاسبه کند. عاقبت‌اندیشی کند. برآوُرد کند. سبک‌سنگین ‌کند. راجع به آن موضوع تفکر کند. تدبر کند؛ یعنی عقبه آن کار را و پشت آن کار را بررسی کند. ببیند آیا واقعاً به صلاحش هست یا نیست. محاسبه کند. با بعضی از اهل مشورت، مشورت کند.

بعضی از کارها این‌طور است. به‌سادگی آب خوردن نیست که اراده کند و لیوان آب را بردارد. برای اینکه آن کار را انجام دهد که آن کار، کار سبکی نباشد و کار خرابی نباشد و از روی بی‌میلی انجام نگرفته باشد و در انجامش کراهت نداشته باشد باید تصمیم بگیرد. این کارها را می‌گویند عزم الامور؛ یعنی کارهایی که انسان برای انجام دادنش عزم دارد.

صبر در فرهنگ دینی ما از عزم الامور است. کسی به این سادگی‌ها نمی‌تواند صبر کند. «وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» سوره لقمان آیه ۱۷٫ تا انسان در این امور مصمم نشود کار درست نمی‌شود.

صمیم یعنی چیزی که توی آن پر است. مثلاً لیوانی را که پر کردید صمیم می‌گویند. لذا تا درون چیزی پر نشده است تصمیم نشده است. سنگ محکمی که هیچ روزنه‌ای در آن نیست و آب در آن نفوذ نمی‌کند و میخ در آن فرو نمی‌رود میگویند صخرهٌ صَمّاء. اگر کسی گوشش پر بود هرچه را که برایش گفتیم نشنید میگوییم فلانی اَصَم است. به دوستی‌ای که هیچ خللی در آن وارد نمی‌شود می‌گوییم دوست صمیمی.

یک سری کارها به تصمیم می‌رسد و تو پُر می‌شود. صبر از آن دسته کارهاست. صبر از آن دسته کارهایی نیست که انسان بتواند بدون تصمیم صبر کند. چون ممکن است وسط کار دچار تردید شود و انکار کند و شروع به جزع کند. جزع با صبر جمع نمی‌شود.

صابر یعنی کسی که ملکه صبر را دارد. صابر اسم فاعل نیست، به معنای کسی که صبر کرد. مثل قاتلی که قتل انجام داده است. صابر صفت مشبهه است؛ یعنی با یک‌بار صبر کردن صابر نمی‌شود؛ اما اگر کسی دائم و هر بار که برایش مشکل به وجود می‌آید صبوری کرد صابر می‌شود.

بغیر حساب به کسی که یک‌بار چیزی را تحمل کرده است که نمی‌دهند. باید ملکه او شود. روحش در سختی‌ها و گرفتاری‌ها و در مشکلاتی که پیش می‌آید صبور است و آرام است. از درون آرام است و بیرون هم جزع‌وفزع ندارد. البته جزع‌وفزع منافاتی با صبر ندارد. اگر کسی خودش را مثلاً زد، منافاتی با صبوری ندارد. شاید منافاتی با تسلیم داشته باشد.

پیغمبر اکرم هم فرمود چهار ماه که چیزی نیست. صبوری کنید. ببینید که خدا در قرآن چه فرمود و ۵/۶ آیه را برای آن‌ها خواندند.

«قُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنِ الصَّابِرُونَ. قَالَ الَّذِینَ یَصْبِرُونَ عَلَى طَاعَهِ اللَّهِ وَ اجْتَنَبُوا مَعْصِیَتَهُ الَّذِینَ کَسَبُوا طَیِّباً وَ أَنْفَقُوا قَصْداً وَ قَدَّمُوا فَضْلًا فَأَفْلَحُوا وَ أَصْلَحُوا»

پرسیدیم چه کسانی اهل صبر هستند؟ فرمود: کسانی که بر طاعت و بندگی خدا صبر می‌کنند. (مثلاً یک جوان ۱۶ ساله می‌خواهد در تابستان گرم روزه بگیرد. جوان است. این‌طرف و آن‌طرف می‌رود. می‌خواهد بازی کند نمی‌تواند آب بخورد. یا مثلاً خدا می‌گوید نگاه نکن صبر می‌خواهد).

و فرمود: کسانی که از معصیت خدا اجتناب می‌کنند. کسانی که تلاش می‌کنند مال حلال به دست بیاورند و با میانه‌روی خرج می‌کنند. (مگر می‌توانی داشته باشی همین‌طور خرج کنی؟ بعضی‌ها ولخرج هستند. نه دست و دل‌باز. دست‌ودل‌بازی با ولخرجی متفاوت است. همان‌طور که محاسبه کردن و اقتصاد داشتن با خسیس بودن متفاوت است).

و فرمود: کسانی که انفاق هم که می‌کنند از روی فضل است. این‌ها با این کارشان فلاح پیدا می‌کنند و رستگار می‌شوند.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.