متن کامل سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی در شب عاشورا

کارشناس روابط عمومی ۲۸ شهریور ۱۳۹۷ ۰

دهمین شب مجلس عزاداری حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام در مصلا بزرگ امام خمینی (ره) با سخنرانی نماینده ولی‌فقیه در استان البرز و امام‌جمعه کرج، برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولی‌فقیه در استان البرز و امام‌جمعه کرج، مراسم عزاداری و سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در شب دهم محرم ۱۴۴۰ هـ. ق با سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی و مداحی حاج علی قلندری و کربلایی مازیار طاولی بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.

در ادامه متن کامل سخنرانی آیت‌الله حسینی همدانی را می‌خوانید:

از محبت آن چیزی را که مربوط به قیام سالار شهیدان حسین بن علی است عرض می‌کنم. محبت به معنای درک کمال است. همین‌که انسان طالب کمال است. طالب کمال بودن موجب ارتباطی است بین محب و محبوب. ریشه محبت کمال خواهی است؛ یعنی انسان در خودش یک نقص می‌بیند، در محبوب کمالی می‌بیند و حرکت می‌کند در دایره جذبه محبوب قرار می‌گیرد. به سمت او حرکت می‌کند تا از کمالات او بهره بگیرد؛ و نقص‌های خودش را جبران کند؛ و این شخص هم مثل او دارای کمالات شود.

لذا ریشه محبت نقص محب است و کمال محبوب. لذا بحث محبت ریشه‌اش کمال طلبی است. برطرف کردن نقص است؛ و اگر رابطه حبی درست بین محب و محبوب برقرار شود قطعاً نقص تبدیل به کمال خواهد شد. رشد یافتن و کمال پیدا کردن از امتیازات انسان است. موجودات دیگر این‌طور نیستند. موجودات دیگر در همان مقطعی که هستند همان را سپری می‌کنند. رشدی ندارد. کمالی ندارند.

انسان اگر بتواند در مسیر رشد حرکت کند و کمالاتی که خدای تعالی قوه‌اش را در او قرار داده است به فعلیت برساند به بالاترین از درجات فضایل انسانی نائل می‌شود؛ و این مسیر برای همه انسان‌ها باز است. مسیری را که پیغمبر رفت تا «قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ‌» هر کس در این مسیر قرار بگیرد به این کمالات می‌رسد/ این مسئله درجه زیادی از اهمیت را دارد. نقش زیادی هم در زندگی فردی و اجتماعی ما ایفا می‌کند.

محبت است که به زندگی جهت می‌دهد. از رفتارهای ساده فردی تا حرکت‌های بزرگ اجتماعی را محبت مدیریت کند. کمال طلبی انسان ازیک‌طرف و به دنبال اسوه رفتن از طرف دیگر قابل‌توجه است. انسان الگوپذیر است/ به دنبال الگو می‌گردد تا به‌وسیله الگوی کامل موجبات رشد خودش را فراهم کند و به‌سرعت به مقصد برسد. انسان‌ها همیشه دنبال الگو می‌گردند؛ که کمالات و فضایلی که در آن الگو محقق است را انتخاب کنند و باراهنمایی او و تأسی به او به مقصد برسند.

«قَد کانَت لَکُم أُسوَهٌ حَسَنَهٌ فی إِبراهیمَ» خدای تعالی در آیه چهار سوره مبارکه ممتحنه حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام (در بین انبیای الهی کسی که وقتی نامش برده می‌شود، می‌شود بر پیغمبر و آل پیغمبر صلوات فرستاد حضرت ابراهیم است) را به‌عنوان اسوه نام می‌برد.

همان‌طور که در آیه ۲۱ سوره مبارکه احزاب «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ» رسول خدا را هم به‌عنوان اسوه یعنی یک شخصیت کامل و کامل‌کننده که می‌تواند الگویی باشد برای کسانی که دنبال کمال هستند و می‌خواهند نقص خودشان را برطرف کنند در مسیر او قدم بردارند تا به آن کمال برسند، معرفی می‌کند.

داشتن مقتدا و الگوپذیری و پیمودن راه درست یک امر ضروری است برای اینکه انسان به مقصد برسد. نهضت عاشورا و واقعه کربلا را با همه تلخی‌هایی که دارد با همه مصائبی که بر آل الله وارد شد نگاه کنید و دقت کنید. با همه وقایع تاریخی هم فرق دارد. مسائلی که در آنجا واقع‌شده است عمده‌اش همین قافله‌سالار این حرکت است.

قافله‌سالار فرزند عصاره نبوت است. پنجمین از اهل کساء است. پدر او علی مرتضی است. مادرش صدیقه طاهره فاطمه زهرا است. سرپرست این قافله دارد قافله را حرکت می‌دهد و یک جریانی را درست کرد به نام کربلا و عاشورا و نهضتی که تا الآن هست.

و ما وقتی خیمه امام حسین برپا می‌شود سعی می‌کنیم معرفت کسب کنیم. امام حسین در منزل بیضه به همراه سپاهان خودش و سپاه حر خطبه خواند در آنجا فرمود: من حسین بن علی بن ابی‌طالب فرزند فاطمه زهرا دختر رسول خدا هستم. بعد فرمود «وَ لَکُم فیَّ اُسوهٌ حَسَنَه» مردم بدانید که در من خدای تعالی برای شما الگو قرار داده است. حضرت ابراهیم الگو است. پیامبر الگو است. حسین علیه‌السلام هم در این بیانش می‌فرماید خدا من را برای شما الگو قرار داده است.

اسوه کاملی که انسان با بحث محبت اگر کنار هم قرار بدهد دست در دست حسین -علیه‌السلام- قرار بدهد به کمالاتی خواهد رسید. انسان وقتی به این اسوه و حرکت الهی او نگاه می‌کند در دریایی از معرفت و کمال و نور غرق می‌شود و می‌تواند رشد و تعالی پیدا کند. در مسیر حسین -علیه‌السلام- حرکت کردن انسان را به ساحل نجات می‌رساند. کمالات نفسانی را در انسان شکوفا می‌کند به فعلیت می‌رساند.

او مظهر همه خوبی‌های عالم است. انسان کمال طلب او را می‌طلبد و به او محبت دارد. لذا می‌بینید که فرقه‌های دیگر و انسان‌های دیگر هرکسی که دنبال کمالات است تا نام حسین و حرکت او را می‌شنود در مقابل او کرنش دارد. رسول خدا فرمودند «حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط» حسین از من است و من از حسین هستم. خدا دوست دارد کسی که حسین را دوست دارد.

مرحوم طریحی یکی از لغویین جهان اسلام است. شیعه هم هست. کتابی دارد به نام مجمع البحرین. لغاتی که در روایات هست را عربی به عربی ترجمه کرده است. کتاب دقیق و عمیقی است. لغات سخت آیات و روایات را ترجمه کرده است. در این بخش از روایت «سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط» سبط به معنای پسر بزرگ و نوه است/ طریحی در این کتاب یکی از معانی سبط را می‌گوید به معنای امت و جماعت است/ یعنی شاید معنای سخن رسول خدا این باشد که حسین -علیه‌السلام- در رفعت و بلندی مقام و جایگاهی که دارد جایگاه یک امت را دارد. یا اینکه اجر و پاداش او مثل اجر و پاداش یک امت است.

حسین شخصیت بزرگی است شناخت او به این سادگی‌ها نیست. کسی که حسین -علیه‌السلام- را زیارت می‌کند مثل کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است. ما نمی‌فهمیم این‌ها یعنی چه. رسول خدا فرمودند «إِنَ الْحُسَیْنَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّه مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّهِ» حسین دری از درهای بهشت است کسی که با او دشمنی کند بوی بهشت را نمی‌شنود.

در بعضی از روایات دارد که بوی بهشت از ۵۰۰ هزار سال شنیده می‌شود. معلوم نیست که سال دنیایی باشد یا سال آخرت باشد؛ یعنی شما ۵۰۰ هزار سال راه بروید و از بهشت فاصله بگیرید بوی بهشت به شما می‌رسد. می‌بینید که در این روزها متأسفانه چگونه به ساحت قدسی حسین -علیه‌السلام- بعضی‌ها جسارت می‌کنند. حسین عامل حرکت است. عامل نجات است. عامل حیات بشر است. همان موقع هم مخالفت کردند و این انسان الهی را به شهادت رساندند. الآن هم با آثار وجودی او مخالفت می‌کنند. برای عزادار او مسئله درست می‌کنند. مجلس عزای او را به هم می‌ریزند. نسبت به او اسائه دارند.

تمام زندگی امام حسین -علیه‌السلام- را که ببینیم محبت خدا است. همه انبیا امام حسین -علیه‌السلام- را زیارت کردند. از حضرت آدم تا حضرت خاتم همه انبیا به زیارت حسین -علیه‌السلام- آمدند. ملائک به زیارتش آمدند و مأمورند که او را زیارت کنند. تربت او شفا است. چرا چون تمام زندگی حسین محبت به خداست.

حب به هر چیزی که منسوب به خداست انسان را خدایی می‌کند. دعای عرفه را مکرر نگاه کنید. حتماً لازم نیست که فقط در روز عرفه باشد. در دعای عرفه می‌خواهد که او را به حقایق مقربان در نزد خدای تعالی آراسته کند و از نوری که به قلب‌های اولیا و خاصان خودش اشراق کرده به او بتاباند تا به معرفت نائل شود و این تابش به قلب او هم صورت بگیرد و او را خدمتی عنایت کند که به وصول و شهود جمالش زودتر برسد و محبت بین خودش را از دل او محو کند.

این عبارات همان فنا فی الله است. مقام فنا نهایت مقام معرفت و محبت است. در این مقام محب علاقه‌اش را از خودش هم کنده است و خودش را نمی‌بیند؛ یعنی سالک خودش را نمی‌بیند. فقط خدا را می‌بیند. چون این‌گونه می‌گوید رضای خدا رضای اهل‌بیت است. «رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ» ما بر بلایی که از طرف خدا بیاید صبر می‌کنیم و اجر صابرین را هم می‌بریم.

این بیان نشان می‌دهد که حسین -علیه‌السلام- محو در محبت الهی است. محبت خدا در قلب او حاکم است و به‌غیراز خدا توجه ندارد و لقا پروردگار را هم دوست دارد. کما اینکه در طول این مسیر دائم این را تکرار کرد و خدا هم لقاء او را دوست دارد. رسول خدا -صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- فرمودند «مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءهُ» کسی که لقای خدا را دوست داشته باشد خدا هم لقای او را دوست دارد.

همان‌طور که دوست داری خدمت محبوبت برسی در کنارش بنشینی با او اختلاط داشته باشی محبوب هم همین‌طور است. کسی که حب الهی در دلش باشد بداند که خدای تعالی هم به او حب دارد. حقیقت محبت رابطه‌ای است که از اتحاد محب بر محبوب حاصل می‌شود. شعله‌ای است که در دل بیفتد از جذبی که از طرف حق است به سمت خود این شخص و انجذاب عبد به‌سوی او نشئت می‌گیرد. این شعله مبارکی است که از همان اول می‌خواهد فاصله بین محب و محبوب را از بین ببرد. خیلی رابطه قوی‌ای است.

«الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ» کسانی که اهل ایمان هستند شدت محبت ایشان به خداست. «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» خدای تعالی در سوره مبارکه آل‌عمران آیه ۳۱ به رسولش فرمود: به مردم بگو اگر می‌خواهید خدا شمارا دوست داشته باشد از من تبعیت کنید خدا شمارا دوست خواهد داشت. چرا؟ چون حبیب خدا مندک در خداست. محبت خدا تمام وجود رسول خدا را گرفته است.

بعد در آنجا فرمود «حُسَیْنٌ مِنِّی وَأَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» اگر کسی این آیات را در کنار هم بگذارد این بیان رسول خدا را هم در کنارش بگذارد وبیانی که گفت «أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً» در کنار این بگذارد چه قدر معرفت گیرش میاید. خدا حسین را دوست دارد.

پیغمبر اکرم صادر اول است. اول موجود عالم خلقت است. مظهر اسم خداست. می‌گوید حسین از من است؛ یعنی امام حسین مظهر جلال و جمال خدا است. کسی که به حسین –علیه‌السلام- نگاه کند به وجه الله نگاه کرده است و اگر خون حسین روی زمین ریخته شود ثارالله شده است. خون خدا روی زمین ریخته شده است. منشأ همه این مقاماتی که به‌دست‌آمده است محبت است.

امام حسین روز عاشورا دستش را به سمت آسمان بلند کرد «اَللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِی فِی کُلِّ کُرْبَهٍ وَ أَنْتَ رَجَائِی فِی کُلِّ شِدَّهٍ وَ أَنْتَ لِی فِی کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِی ثِقَهٌ وَ عُدَّهٌ» خدایا تو در همه سختی‌ها مورد اعتماد من هستی. در همه شدت‌ها امید من هستی. من یاوری غیر از تو ندارم. این تعبیرات ویژگی‌های محبت است.

اولین خصیصه محبت این است که محب به اموری می‌پردازد که به محبوب نزدیک شود. درراه محبوب حاضر است مال بدهد، جان بدهد و مجاهدت کند. تا انقطاع کامل به سمت محبوب حاصل شود. «إِلهِی وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَهِ لِی قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِی، أَفَتَمْنَعُنِی مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِی» دعای عرفه را با همه لطافتش با دقت بخوانید.

«اِلهِی اَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقِیرا فِی فَقْرِی» خدایا من در آن جایی که کمال غنا را دارم در مقابل تو نیازمند و فقیرم الآن که چیزی هم ندارم چطور فقیر نباشم. محب اولین کاری که می‌کند می‌خواهد خودش را به محبوب نزدیک کند. چگونه این کار را می‌کند؟ می‌بیند که علاقه‌ها و خواسته‌های محبوب چیست.

اوج محبت به خدا است وقتی‌که سالک دیگر خودش را و اوصاف خودش را نمی‌بیند. «أنا اسألک یا ذالجلال و الاکرام بحق القبر و من فیه الا اخترت لی ما هو لک رضا و لرسولک رضا» وقتی امام حسین -علیه‌السلام- از مدینه به سمت مکه بیرون آمدند گفتند: خدایا من از تو می‌خواهم (اشاره کرد به قبر رسول خدا) گفت به‌حق این قبر و کسی که در آن است از تو می‌خواهم که غیر از رضای تو و رضای رسول تو برایم چیزی را مخیر نکن.

تا محبت نباشد که انسان وقتی جلوی چشمش بچه‌هایش پرپر می‌شوند برافروخته‌تر نمی‌شود. هرکدام از یارانش و بنی‌هاشم که شهید می‌شدند شوق حسین -علیه‌السلام- بیشتر می‌شد. انگار دارد به وعده الهی نزدیک می‌شود. مکرر عرض شد سبک زندگی هرکسی معلول باورها و ارزش‌های اوست. انسان بی‌دین باورهایی دارد که دین‌دار آن‌ها را ندارد و بالعکس. هر کس بر اساس باورهایش زندگی می‌کند.

لذا در روایات دارد که «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ» پیروی مستقیم و غیرمستقیم از دستورات الهی محصول محبت است. اگر شما نماز می‌خوانید ریشه‌اش محبت است. در مجلس حسین سیاه می‌پوشید و شرکت می‌کنید ریشه‌اش محبت است. هم کاشف محبت است و هم زمینه‌ساز ازدیاد محبت است.

رسول خدا واسطه فیض کلام الهی است. خود رسول خدا میزان محبت است. چون بر اساس محبت به ادب الهی تأدیب شده است. امام صادق -علیه‌السلام- فرمودند «إِنَّ اَللَّهَ أَدَّبَ نَبِیَّهُ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَلَى مَحَبَّتِهِ، فَقَالَ: وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» اگر کسی دوست خدا شد حتماً محبوب‌های الهی را هم دوست دارد.

امام باقر -علیه‌السلام- فرمودند «لَوْ أَنَّ رَجُلاً أَحَبَّ رَجُلاً لِلَّهِ لَأَثَابَهُ اَللَّهُ عَلَى حُبِّهِ إِیَّاهُ وَ إِنْ کَانَ اَلْمَحْبُوبُ فِی عِلْمِ اَللَّهِ مِنْ أَهْلِ اَلنَّارِ» اگر شما کسی را به خاطر اینکه او محب خداست به خاطر خدا دوستش داشته باشید خدا به خاطر این محبت به شما ثواب می‌دهد. اگرچه کسی را که شما دوست دارید در علم خدا از اهل آتش باشد؛ اما شما او را به خاطر خدا دوست دارید.

این روایت به ما می‌فهماند که انسان هر چه می‌چشد و هر چه می‌کشد از درون خودش ریشه می‌گیرد و در مدار تشخیص خودش حرکت می‌کند. این مسئله خیلی مهم است. ازاین‌جهت گاهی از مار و عقرب نمی‌ترسد چون فکر می‌کند که ریسمان است. گاهی از یک ریسمان می‌ترسد فکر می‌کند که مار است. لذا باید تشخیص‌هایمان را درست کنیم. معرفتمان را درست کنیم.

اگر کسی برای خدا باکسی دوست شد و او را دوست داشت در زندگی او و نحوه اداره زندگی او نقش دارد. چون مجالست نقش دارد. دوستی با دوستان الهی انسان را خدایی می‌کند. کسی که با انسان‌های وابسته به دنیادوست شد آرام‌آرام وابسته به دنیا می‌شود. ارتباطش باخدا قطع می‌شود.

در آیه قرآن هست که روز قیامت یک عده به خاطر دوستی‌هایشان با افرادی دو تا دستشان را تا مچ دردهان می‌کنند و می‌گوید ای‌کاش با فلانی دوست نمی‌شدم. دوستی به انسان نقش می‌دهد. حرکت و جهت می‌دهد. انسان تلاش می‌کند شبیه دوستش بشود. مدتی که می‌گذرد نوع حرف زدنشان، نوع آرایششان، نوع پوشششان، شبیه هم می‌شود.

ببینید چه کسانی را به‌عنوان دوست برای خودتان انتخاب می‌کنید. گاهی دوستی‌های موقتی است. گاهی دوستی‌های طولانی‌مدت است به‌عنوان همسر. مواظب باشید. حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه دو تا دوست هستند که همدیگر را عاقبت‌به‌خیر کردند. مسلم از اصحاب رسول خدا و از یاران امیرالمؤمنین و از عباد و زهاد بود و در بیشتر جنگ‌های امیرالمؤمنین شرکت داشت. همدیگر را کمک کردند و خبر کردند و به کربلا آمدند و عاقبت‌به‌خیر شدند.

دوست در عاقبت‌به‌خیری ما بسیار نقش دارد. کسی به کسی محبت داشته باشد با او محشور می‌شود و با او شناخته می‌شود. بعضی‌ها با سنگ محشور می‌شوند. مثلاً یک تسبیح را خیلی دوست دارد جانش به آن تسبیح بسته است. روز قیامت هم بخواهد محشور شود با همان سنگ محشور می‌شود. یک کسی حسین را دوست دارد. یک کسی پیغمبر را دوست دارد. کسی هم مادیات را دوست دارد. انسان با دوستش زندگی می‌کند.

دوست است که شخصیت انسان را می‌سازد. انسان ترسو و بخیل و دروغ‌گو اطرافیان خودش را هم این‌گونه می‌کند. کسی که با حسین بن علی دوست شود همان می‌شود. معاشرت یا انسان را عزیز می‌کند یا ذلیل می‌کند. امام رضا -علیه‌السلام- به پسر شبیب توصیه کرد که حتماً ولایت اهل‌بیت را بپذیر؛ زیرا هر کس ولایت سنگی را بپذیرد خدای تعالی وی را با همان سنگ محشور می‌کند. «یَا ابْنَ شَبِیبٍ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ».

حالا انسان در تشخیص محبوب واقعی‌اش اشتباه می‌کند. عرفان‌های کاذب و افراد دروغین هم دنبال کمال هستند. در دام آن‌ها می‌افتد. سبک و روش زندگی‌شان هم‌تغییر می‌کند. بازهم توصیه می‌کنم دعای عرفه را بخوانید «أَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّى لَمْ یحِبُّوا سِوَاکَ وَ لَمْ یلْجَئُوا إِلَى غَیرِکَ» امام حسین شد محبوبی که باید از او الگو گرفت. در همه زمینه‌ها زندگی او برای ما نور است.

رابطه‌اش را با همسرش و فرزندانش و با غلامانش ببینید. رابطه‌اش را با یارانش ببینید. رابطه‌اش با رباب مادر سکینه و عبدالله آن‌قدر قوی بود که شیوه زندگی رباب تغییر کرد. محبت حسین چنان بارقه‌ای در دل او انداخت که بعد از شهادت حسین –علیه‌السلام- یک سال بیشتر زنده نبود و هرگز زیر سایه نرفت. آب گوارا ننوشید. یک سال تمام کنار قبر حسین نشست. سبک زندگی تغییر می‌کند. محبت عامل حرکت است.

حتی در رابطه بامحبت به فرزند روایت داریم. روایت از امام صادق -علیه‌السلام- است «إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّه حُبَّهِ لِوُلدِهِ» خدای تعالی به ما در بخش‌هایی رحم می‌کند به خاطر اینکه به فرزندانمان محبت داریم. رسول خدا فرمود «مَن قَـبَّلَ وَلَدَهُ کَـتَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَهً وَمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَومَ القیامَهِ» کسی که فرزند خودش را ببوسد خدای تعالی برای او یک حسنه می‌نویسد و کسی که فرزندش را خوشحال کند خدای تعالی روز قیامت او را خوشحال می‌کند.

«أَکْثِرُوا مِنْ قُبَلِ أَوْلادِکُمْ، فَإِنَّ لَکُمْ بِکُلِّ قُبْلَهٍ دَرَجَهً فِی الْجَنَّهِ» فرزندانتان را زیاد ببوسید که برای هر بوسه‌ای برای شما درجه‌ای در بهشت است. شخصی آمد خدمت رسول خدا گفت من تا حالا فرزندم را نبوسیدم. حضرت فرمودند این آقا اهل آتش است. رابطه محبتی را با فرزندانتان به‌خصوص دختران زیاد کنید که در خیابان گول نخورند. در جامعه دزد زیاد است.

یک انسان کامل می‌خواهد که امام حسین –علیه‌السلام- را توصیف کند. رسول خدا باید او را تعریف کند. محمد حنفیه برادر اوست وقتی می‌خواهد او را توصیف کند ببینید یک انسان معمولی است چه می‌گوید «الحسینُ اعلمنا علما و اثقلنا حلما و اقربنا من رسول اللّه صلی الله علیه و آله رحما، کان فقیها قبل ان یخلق و قرأ الوحی قبل ان ینطق» امام حسین قبل از اینکه خلق شود فقیه بود؛ یعنی اسرار و علوم الهی به همراه حسین آورده شد و او این‌ها را از کسی نیاموخت. قبل از اینکه به زبان بیاید وحی را می‌خواند. آن‌وقت این می‌شود امام و خلیفه خداست روی زمین.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.