حدیث بندگی/

آثار دنیوی و اخروی رضا به رضای الهی/ امام خمینی: اگر همه آن‌ها مرگ بر من بفرستند، هیچ تأثیری در من ندارد”

روابط عمومی ۱۰ آبان ۱۳۹۶ ۰

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب‌العالمین والصلاه والسلام علی سید الانبیاء و المرسلین،

ابالقاسم المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین،

سیما بقیه‌الله الاعظم، فی الارضین و اللّعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من آلان الی قیام الیوم الدین.

رضا، حالت زیبای معنوی

یکی از حالات زیبا و معنوی روح، رضاست. یعنی خشنود بودن انسان از آن چیزی که خدای تعالی از آن خشنود است

و برای او (انسان) طرح‌ریزی کرده و امر کرده (است و اینکه) انسان همیشه باید رضای خدا را در نظر بگیرد و بر رضای غیر خدا مقدم بدارد.

آثار و علامات و فواید و نشانه‌های رضا، هم مربوط به دنیا بود و هم علائم آخرتی (که) تعدادی را گفتیم؛

یکی از آن‌ها حالت قناعت بود که شخص در رابطه با زندگی دنیایی‌اش حالت قناعت دارد و راضی است.

دومین حالت، غنای روح و بی‌نیازی از غیر خدا بود و حالت سوم رضای الهی است

که زندگی دنیایی انسان را گوارا و شیرین و حزن و اندوه را برطرف می‌کند.

انسان راضی حزن و اندوه ندارد

کسی که راضی به ربوبیت رب، راضی به قضا و قدر الهی و راضی به رضای الهی است

-که سه درجه از درجات رضا هستند-، این شخص حزن و اندوه ندارد.

روح (این شخص) نسبت به تقسیم الهی و امثال ذالک راحت می‌شود، یک آرامشی دارد می‌گوید خدا تقسیم کرده،

خدا حکیم و قادر است، این تقسیم تقسیم الهی است،

در رابطه با آن طرح کلی که برای زندگی دنیایی من ریخته شده من به این تقسیم راضی هستم.

انسان راضی صبور است

همچنین حُسن رضا، حُسن صبر می‌آورد و این هم علامت دیگری است (که انسان راضی) صبور است،

در مقابل معاصی مقاوم است، از طاعت و بندگی خدا روی‌گردان نیست و حسن صبر برایش می‌آید

(که) این‌ها از آثار رضا به رضای الهی و رضا به قدر الهی و رضا به ربوبیت رب جل و علی است.

(در همین راستا) امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) فرمودند: “مَنْ حَسُنَ رِضَاهُ بِالْقَضَاءِ حَسُنَ صَبْرُهُ عَلَى الْبَلَاء ۱” حسن رضا، حسن صبر می‌آورد.

دوستی مساکین از آثار رضا

یکی دیگر از آثار (رضا) این است که ببینیم مساکین را دوست داریم یا نه؟! آیا نسبت به ستمگران بغضی در دل ما هست یا نیست؟!

فی خطاب الله تعالی لموسی الحکیم (ع): “یَا مّوسَی إِذَا رَأَیْتَ نَفْسَکَ تُحِبُّ الْمَسَاکِینَ وَ تُبْغِضُ الْجَبَّارِینَ فَذَلِکَ‏ آیَهُ رِضَای ۲‏”

فرمود: ای موسی! اگر دیدی که نفس تو مساکین را دوست دارد و نسبت به ستمگران و ظالمان و جباران یک حالت بغضی داری، (بدان) این علامت رضای من است.

انسان باید ببیند که در چه مرحله‌ای است.

کوچک بودن درد و رنج برای انسان راضی

یکی دیگر از آثار رضا این است که مصیبت‌ها نه‌تنها پیش انسان بزرگ جلوه نمی‌کند، بلکه کوچک‌تر از حد خودش جلوه می‌کند.

(گاهی) یک گرفتاری برای آدم پیش می‌آید، یک سختی پیش می‌آید که (طبیعتاً) باید مثلاً ۳ درجه دادوبیداد کند و جزع داشته باشد،

(اما در اعمال و رفتار) این انسان ۱۰ درجه جلوه می‌کند (به‌طوری‌که) افراد متعارف تعجب می‌کنند

و می‌گویند درست است (که) این ناراحتی و مشکلی که برای این فرد پیش‌آمده ناراحتی دارد، ولی نه تا این حد، چرا این این‌طور است؟!

کسانی (هم) هستند که آن چند درجه را درد می‌کشند و (تحمل می‌کنند، ولی) هیچ‌چیز نمی‌گویند؛

(اما) کسی که رضا به قضای الهی داشته باشد، اصلاً این درد برای او کوچک جلوه می‌کند.

پس سه حالت شد:

یک درد کوچکی را بزرگ می‌بیند (و به‌قدری) دادوبیداد و ناله می‌کند که دیگران به تعجب می‌افتند که این موضوع این‌قدر جزع نداشت.

عده‌ای دیگر فقط درد می‌کشند و اصلاً از خودشان چیزی بروز نمی‌دهند.

و گروه دیگری (که) اصلاً این درد را درد نمی‌بیند (یا) کوچک می‌بیند.

کسی که رضا به قضا داشته باشد، درد و رنج و مصیبت برای او کوچک جلوه می‌کند، یعنی ۱۰ درجه را نیم درجه می‌بیند (یا) اصلاً نمی‌بیند.

رضا به قضا

امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه) فرمودند: ” الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ یُهَوِّنُ عَظِیمَ الرَّزَایَا ۳”

کسی که راضی به قضای الهی است سختی ها و مصیبت‌های بزرگ برای او ساده می‌شود.

حسین (علیه السلام) روز عاشورا قنداقه علی‌اصغرش را روی دستش گرفت، آن نانجیب با تیر سه شعبه زد و خون گلوی علی‌اصغر فوران کرد؛

(بااین‌وجود) حضرت به خدای تعالی عرضه داشت ” هَوَّنَ عَلَیَّ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ ۴”

خدایا این آسان است برای من، سخت نیست چون جلوی چشم تو است و تو می‌بینی.

اولیای خدا که با خدا ارتباط روحی دارند این مسائل را لطف و محبت می‌بینند؛ ما سختی می‌بینیم (ولی) او لطف می‌بیند.

قوّه علمی حاج آقا مصطفی خمینی

چند روز پیش سالگرد آقا مصطفی فرزند بزرگ امام بود -رضوان‌الله علیه-؛ او شخصیت جلیل‌القدر و بسیار عالم بزرگی بود.

آقا مصطفی در مراحل معنوی و عرفانی دستی بر آتش داشت و اهل‌دل و اهل معرفت بود،

نزدیکانی که با او بودند از او خاطره‌های معنوی زیادی نقل می‌کردند،

پدر خود من از ایشان همیشه نکاتی را یاد می‌کرد که دارای کمالات و معنویات فراوانی بود.

از جهات علمی در درجه بالای علم، من لااقل ۲۵ جلد کتاب ایشان را دارم در فقه، اصول، فلسفه و تفسیر؛

تفسیر را از اول قرآن شروع به نوشتن کرده و ۵ جلد قطور هم است

(که) به نظرم (فقط) همان سه چهار آیه اول بقره را ترجمه و تفسیر کرده، یعنی به ۲۰ آیه نرسیده است و ۵ جلد شد.

بعضی جاها مباحث فلسفی‌شان را که من مطالعه می‌کردم دارد که

“بعض من شارکنا فی البحث” (یعنی) در این بحث علمی، بعضی‌ها با من (آقا مصطفی) هم بحث هستند

-حالا طلبه‌ها بهتر می‌دانند- من گشتم ببینم این مطلب را قبلاً چه کسی گفته،

دیدم بوعلی سینا گفته؛ (بیان آقا مصطفی این است که) ابن‌سینا با من “هم مباحثه” است؛ واقعاً هم ازنظر علمی بسیار قوه داشت.

شهادت حاج آقا مصطفی، از الطاف خفیه الهی

(خب وقتی) چنین شخصیتی که در بحث مبارزه و امثال‌ذلک معین امام بود، یک‌دفعه شب بخوابد و صبح بلند نشود، آدم را داغدار می‌کند؛

یک چنین شخصیتی وقتی از دنیا رفت، امام فرمود: “از الطاف خفیه الهی بود”.

(امام) برای (مجلس ختم) همه افراد ۲۰ دقیقه شرکت می‌کرد، برای آقا مصطفی هم ۲۰ دقیقه شرکت کرد (و حتی) همان روز درس را شروع کرد؛

به این دلیل است که خدا در طرحی کلی برای منِ امام (این‌طور) کشیده است (لذا) من راضی به قضای او هستم.

این امور را محبت و لطف خدا نسبت به خودش می‌داند؛ (وقتی می‌گوید) از الطاف خفیه الهی است، یعنی آن “رزیّه” را تبدیل به لطف می‌کند.

آقا مصطفی ۴۷-۴۸ سالش بود، با تمام این وجنات و شخصیت بزرگش جوان هم بود، کسی این “الطاف خفیه” را نمی‌فهمد.

آیا ما این‌طور هستیم؟! دستمان زخم بشود، می‌گوییم آخر چرا دست من که نماز شب خوان هستم زخم شده؟! می‌بینید طرف می‌زندش به این‌طرف و آن‌طرف…

انسان راضی، مطیع الهی

اثر دیگر (رضا این است که) انسان را رام و مطیع خدا می‌کند؛ انسان راضی به قضای الهی و مطیع فرمان الهی است،

چه (انجام) واجبش و چه (ترک) حرامش باشد؛ رعایت احکام واجب و حرام، برای انسان توفیق ساز است

انسان را رشد می‌دهد و به کمال می‌رساند که “رَأسُ طاعَهِ اللّهِ، الرِّضا “.

روَى وَهْبُ بْنُ مُنَبِّهٍ‏ أَنَّ مُوسَى ع قَالَ یَا رَبِّ أَخْبِرْنِی عَنْ آیَهِ رِضَاکَ عَنْ عَبْدِکَ،

حضرت موسی (ع) به خدای تعالی عرضه داشت: “ای خدا! به من خبر بده نشانه‌ی رضایت تو چیست

(البته) یکی از آن‌ها را اول بحث گفتیم: ” حُبُّ الْمَسَاکِینَ”؛ اگر ما مسکین را دوست داریم، بدانیم که خدا ما را دوست دارد؛

اگر با جباران و ستمگران آبمان در یک جوی نمی‌رود، بدانیم خدا ما را دوست دارد.

“فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهِ”، خدای تعالی به حضرت موسی وحی کرد

“إِذَا رَأَیْتَنِی أُهَیِّئُ عَبْدِی لِطَاعَتِی وَ أَصْرِفُهُ عَنْ مَعْصِیَتِی فَذَلِکَ‏ آیَهُ رِضَا ۵‏”

یعنی هر وقت دیدی بنده ی من برای بندگی‌ام آماده می‌شود و (هرگاه) معصیتی برای او پیش آمد خودش را از معصیت منصرف می‌کند؛

(بنده‌ای که) سعی می‌کند در محیط گناه قرار نگیرد (و همچنین) سعی می‌کند در مسیر بندگی و اطاعت خدا قدم بردارد، این علامت رضای من است.

اثر آخرتی رضای الهی

این‌ها همه نشانه‌های دنیایی بود، یک نشانه آخرتی هم برایتان بگویم؛

(یک) اثر آخرتی رضای الهی این است که (شخص نائل شده به مقام رضا) حساب ندارد،

همه بندگان خدا حساب دارند (اما) این دیگر حساب ندارد.

رسول خدا (ص) فرمودند: “إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ أَنْبَتَ اللَّهُ لِطَائِفَهٍ مِنْ أُمَّتِی أَجْنِحَهً”؛

در روز قیامت خدای تعالی برای تعدادی از امت من بال می‌رویاند

“فَیَطِیرُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ إِلَى الْجِنَانِ” که از قبرهایشان به سمت بهشت طیران می‌کنند.

“یَسْرَحُونَ فِیهَا وَ یَتَنَعَّمُونَ کَیْفَ شَاءُوا” با سرعت و هر طور که بخواهند در این بهشت متنعم هستند؛

“فَتَقُولُ لَهُمُ الْمَلَائِکَهُ هَلْ رَأَیْتُمْ حِسَاباً، َیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا حِسَاباً ” ملائکه به این‌ها می‌گویند (حساب‌وکتاب را چگونه دیدید؟)

آیا شما مسیر حساب‌وکتاب را طی کردید؟ حساب‌وکتاب داشتید؟ (پاسخ می‌دهند) ما حسابی نداشتیم.

“فَیَقُولُونَ هَلْ جُزْتُمْ عَلَى الصِّرَاطِ فَیَقُولُونَ مَا رَأَیْنَا صِرَاطاً” (ملائکه به ایشان عرضه می‌دارند که چگونه) از صراط عبور کردید؟!

(جواب می‌دهند که) ما اصلاً صراط را ندیدیم؛

“فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ مِنْ أُمَّهِ مَنْ أَنْتُمْ فَیَقُولُونَ مِنْ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ (ص)”(ملائکه عرضه می‌دارند که) شما امت چه کسی هستید؟ از امت کدام پیامبرید؟

کجایی هستید؟ پاسخ می‌دهند که ما از امت حضرت محمد (ص) هستیم.

دو خصلت مهم

“فَیَقُولُونَ نَشَدْنَاکُمُ اللَّهَ حَدِّثُونَا مَا کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ فِی الدُّنْیَا” (ملائکه می‌گویند) خدایتان خیر دهد، به ما بگویید در دنیا چه گونه عمل می‌کردید؟!

“فَیَقُولُونَ خَصْلَتَانِ کَانَتَا فِینَا فَبَلَّغَنَا اللَّهُ هَذِهِ الْمَنْزِلَهَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ” می‌گویند ما دو تا خصوصیت داشتیم

(که) خدای تعالی به خاطر آن دو خصلت ما را به این منزلت رساند و با رحمت خود با ما برخورد کرد.

“فَیَقُولُونَ وَ مَا هُمَا، فَیَقُولُونَ کُنَّا إِذَا خَلَوْنَا نَسْتَحِی أَنْ نَعْصِیَهُ وَ نَرْضَى بِالْیَسِیرِ مِمَّا قَسَمَ لَنَا فَتَقُولُ الْمَلَائِکَهُ یَحِقُّ لَکُمْ هَذَا ۶”

(می پرسند) آن دو تا خصلت کدم‌اند؟ (پاسخ می‌دهند که) ما وقتی خلوت داشتیم، در خلوت هم حیا می‌کردیم گناه کنیم،

در خلوت هم حیا می‌کردیم به سمت گناه برویم (این یک خصلت و خصلت دیگر اینکه ما) راضی بودیم به کم، (یعنی) صفت رضا داشتیم؛

می‌گفتیم آنچه را خدا به ما روزی کرده، به همان راضی هستیم؛ (پس ملائکه عرضه می‌دارند که) این بهشت حق شماست، بیایید بروید.

(پس شد) دو تا صفت؛ (یکی اینکه) در تنهایی و خلوت گناه نمی‌کردیم (و دیگر اینکه) به قسمت خداوند راضی بودیم.

به‌هرتقدیر کسی که قائل به مبدأ و معاد است و اعتقاد به خدا و قیامت دارد، در همه کارهایش رضای خدا را در نظر می‌گیرد؛

هر چیزی را که خدا امر کرده عمل می‌کند و هر چه خدا نهی کرده ترک می‌کند.

مقدّم داشتن خشنودی غیر خدا

روایاتی داریم که خدای تعالی غضب و تهدید می‌کند کسی را که خشنودی غیر خدا را بر خشنودی خدا مقدم می‌دارد؛

یعنی اگر انسان دنبال خشنودی غیر خدا باشد، مورد مذمت (و تهدید) خداست؛ اگر بخواهد مخلوق را به‌جای خالق خوشحال کند.

برادران و خواهران، تمام هدف ما، مسیر زندگی ما در دنیا، باید این باشد که خدا از ما راضی باشد و ناراضی نباشد.

اگر کسی دنبال رضایت مردم باشد، کسی که خدا را ناخشنود کند برای اینکه مردم را خشنود کند، همه‌چیز او برعکس می‌شود و زیان می‌بیند؛

همان مردمی که این، ستایشگر آن‌ها بود، بد او را می‌گویند.

امام صادق (علیه السلام) فرمود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند “مَنْ طَلَبَ رِضَا النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ جَعَلَ اللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً ۷”

کسی که دنبال رضایت مردم است (و برای این رضایت آفرینی) به نارضایی و ناخشنودی خدا راضی است؛

(یعنی) مردم از او راضی باشند ولو خدا ناراضی باشد، خدای تعالی هم ستایشگرش را

که این فرد دوست داشت آن مردم ستایش او را بکنند، همان مردم را مذمت کننده‌ی او قرار می‌دهد.

مذموم بودن تلاش برای تعریف دیگران از خود

تلاش افراد برای راضی کردن دیگران برای چیست؟ برای این است که می‌خواهند از او تعریف کنند، تمام تلاشش برای همین است؛

گاهی برای به دست آوردن دل مردم، مبتلابه دروغ و غیبت می‌شوند، مبتلا به تهمت می‌شوند، مبتلابه فساد می‌شوند.

این تبلیغات انتخاباتی را می‌بینید در غرب، ایران ‌که این‌جوری نیست، با شهوات مردم کار دارند،

مردم هرچه دوست دارند در تبلیغاتشان می‌گویند، چرا؟ برای اینکه می‌خواهد دل او را به دست آورد و یک رأی بیاورد؛

دروغ، تهمت، غیبت، فحش، من نمی‌خواهم ذکر مصادیق کنم و اوقاتتان را تلخ کنم، ولی خودتان مستحضر هستید.

خدا راضی نیست به دروغ، خدا راضی نیست تو به خاطر اینکه دل مردم را به دست آوردی سخط خدا را دنبال کنی،

بعد از مدتی همان‌ها که تو را ستایش می‌کردند، نکوهشت می‌کنند.

ممدوح بودن مقدّم داشتن طاعت خدا بر غضب مردم

روایت دیگر، عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله):

“مَنْ طَلَبَ مَرْضَاهَ النَّاسِ بِمَا یُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسُ ذَامّاً

وَ مَنْ آثَرَ طَاعَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا یُغْضِبُ النَّاسَ کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَاوَهَ کُلِّ عَدُوٍّ وَ حَسَدَ کُلِّ حَاسِدٍ وَ بَغْیَ کُلِّ بَاغٍ وَ کَانَ اللَّهُ لَهُ نَاصِراً وَ ظَهِیراً ۸”

کسی که آنچه مورد رضایت مردم است را مقدم کند به آن چیزی که باعث ناراحتی خداست،

آنکه “حامد” او بود مذمت کننده‌اش می‌شود؛ و کسی که مقدم بدارد طاعت خدا را به غضب مردم

و می‌گوید خدا گفته، مردم چه‌کاره‌اند؟! خدای تعالی می‌آید جلو می‌گوید تو هوای من را داشتی،

حالا من هم کفایت می‌کنم تو را و دشمنی‌های هر دشمنی را

دیگر دشمنان تو در حق تو نمی‌توانند دشمنی کنند، هر کار کنند به تو نمی‌رسد

و آنجا که حسودان می‌خواهند نسبت به تو حسد بورزند، من می‌آیم جلو و هر ستمگری که بخواهد به تو ستم کند من می‌آیم جلو؛

خود خدای تعالی ناصر می‌شود و ظهیر، (یعنی) می‌آیم پشتت می‌ایستم، تو کارت را بکن، برای خدا کارت را انجام بده.

امام خمینی، مصداق “روح آرام”

آقای بهشتی یک‌وقتی خدمت امام نشسته بودند، گفتند همه حرف‌ها را تحمل می‌کنیم، طوری نیست

ولی این حرف که “طالقانی را تو کشتی” را به ما می‌گویند واقعاً سنگین است؛

همان موقع در حسینیه می‌گفتند “روح منی خمینی، بت‌شکنی خمینی” و راجع امام شعار می‌دادند.

امام فرموده بود: “آقای بهشتی! این جمعیت را در اینجا و کل ایران می‌بینید که دارند بر من درود می‌فرستند؟!

اگر همه آن‌ها مرگ بر من بفرستند، هیچ تأثیری در من ندارد” و واقعاً هم امام این‌طور بودند؛

علامت رضا چیست؟ روح آرام است، این چیزها در او تأثیر نمی‌گذارد.

عهدنامه امیرالمومنین (علیه السلام) به محمد بن ابی بکر

نهج‌البلاغه دو عهدنامه دارد، یکی به مالک و یکی دیگر به محمد بن ابی بکر که اتفاقاً هر دو والی مصر هستند؛

محمد بن ابی بکر که والی مصر بود از طرف امیرالمؤمنین (علیه السلام)؛ محمد بن ابی بکر در دامن علی ابن ابی‌طالب (علیه السلام) بزرگ‌شده بود،

می‌گفت “به من محمد بن علی بگویید بیشتر دوست دارم تا محمد بن ابی بکر”؛ این شهید بزرگوار پسر ابوبکر بود،

ولی در دامن امیرالمؤمنین (علیه السلام) بزرگ‌شده بود و خیلی مرید حضرت بود.

در آن عهدنامه می‌گوید “وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه ۹‏”

این عبارت را آدم باید روزی ۱۰۰ بار ۲۰۰ بار بخواند (می‌فرماید) خدا را از دست خودت ناخشنود نکن به رضای احدی از خلق خدا.

خدا را از دست خودت ناخشنود نکن!

چرا حرف مردم را گوش می‌دهی چون می‌خواهی چیزی گیرت بیاید؛ حتی ما رضای خدا را هم که دنبالش می‌رویم، می‌خواهیم یک‌چیزی گیرمان بیاید.

می‌گوید آن‌که از مردم می‌خواهد گیرتان بیاید، خدا بهتر از آن را به شما می‌رساند؛

آن‌که مردم می‌خواهند به تو بدهند، چیزی که خدا به تو می‌تواند بدهد، بهترش را می‌دهد؛

اما آن چیزی که از خدا به تو می‌رسد، مردم نمی‌توانند بدهند؛ این مهم است.

یعنی تو اگر طالب آن چیزی باشی که خدا می‌خواهد برای تو در نظر بگیرد، مردم نمی‌توانند مثل آن را به تو بدهند،

اما اگر تو فکرت رضایت مردم باشد آن چیزی که مردم می‌خواهند به تو بدهند خداوند بهتر از آن را به تو می‌دهد.

حواست به مردم نباشد، هر چیز مهم که می‌خواهی از خدا بخواه “فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفاً مِنْ غَیْرِهِ وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِه ۹”

آن چیزی که جایگزین می‌شود از خدا به سمت تو در دست دیگران نیست، اختیارش فقط دست خداست؛

(حال) انسان عاقل رضای خدا را رها می‌کند برود مردم را راضی کند؟!

حالا ببینید ما در رابطه با احکام الهی چقدر حواسمان به مردم است؛ چرا امربه‌معروف نمی‌کنید؟ چرا نهی از منکر نمی‌کنید؟

به خانم‌ها می‌گوییم چرا فلان وظیفه شرعی‌ات را انجام ندادی می‌گوید “آخه مردم”؛

پس خدا کجاست؟! انسان عاقل رضای خدا را کنار نمی‌گذارد.

سخط الهی و خروج از دین

عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) “مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ ۱۰”

یعنی، کسی که بخواهد یک سلطان جائری را در مقابل رضایت خدا راضی کند،

سلطان یعنی کسی که غلبه دارد، رئیس اداره، مسئول اداره، زنش، شوهرش (همه می‌توانند در این دسته جا بگیرند)؛

کسی که سلطانی را به سخط الهی راضی کند، از دین خدا خارج می‌شود.

باید متدین بود و دین را رعایت کرد.

می‌گوییم چرا فلان تجاهر به فسق را داری؟ می‌گوید چون زنم می‌گوید اگر این‌جوری نباشی من راضی نیستم؛ خوب نباشد.

انگشتر طلا چرا در دستت است؟ می‌گوید حلقه نامزدی است، اگر درآوردم خانه‌مان جهنم می‌شود،

خوب تو در جهنم داری زندگی می‌کنی، خبر نداری.

می‌دانید طلا حرمتش یک‌بار نیست، اینکه می‌پوشد، وقتی انگشتر طلا در دستش است، فاسق است و شهادتش در دادگاه قابل‌قبول نیست؛

آدم خوبی هم هست، متدین به معنای عِرض هم هست ولی شهادتش موردقبول نیست.

می‌گوییم چرا؟ می‌گوید خوب خریدند دیگر! (خب) آن موقع که می‌خریدند باید حواست می‌بود، نمی‌گذاشتی از این چیزها برایت بخرند.

رضایت اولیای خدا، رضایت خداست

لذا در باب رضا، باید انسان راضی به رضای خالق باشد، رضای مخلوق را کنار بگذارد؛

اما توجه به این نکته هم لازم است و آن اینکه در بین مخلوقات (که می‌گوییم باید کاری به رضایشان نداشته باشیم) انبیاء الهی و اولیای خدا استثناء شده‌اند.

رضایت به فعل و قول و عمل آن‌ها رضایت خداست؛ چون آن‌ها غیر از خدا چیزی نمی‌گویند، منبع متصل به خدا هستند،

رضایت آن‌ها رضایت خداست، خودشان هم گفتند “رِضا اللهِ رِضانا اهل البیت۱۱”

رسول خدا فرمود “فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی۱۲” او پاره تن من است، هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده، هر کس مرا خشنود کند خدا را خشنود کرده،

هر کس او را ناراحت کند من را ناراحت کرده و هرکس من را ناراحت کند خدا را ناراحت کرده است.

درجایی دیگر فرمود به اینکه فاطمه غضب می‌کند جایی که خدا غضب کرده و خشنود می‌شود جایی که خدا خشنود می‌شود؛

لذا اطاعت از آن‌ها اطاعت از خداست.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

” لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَمْ یُحِبُّوا أَنْ یَکُونُوا شَهِدُوا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص لَکَانُوا مِنْ أَهْلِ النَّارِ ۱۳”

اگر اهل آسمان‌ها و زمین، محبت پیغمبر را در دلشان نداشتند، محبت خاندان عصمت و طهارت را در دلشان نداشتند، هر آیینه اهل آتش بودند.

 

پاورقی:

 

  1. غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۶۴۰
  2. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج‏۱۲؛ ص ۲۳۵
  3. عیون الحکم و المواعظ؛ ص ۴۹
  4. اللهوف على قتلى الطفوف؛ النص، ص ۱۱۷
  5. أعلام الدین فی صفات المؤمنین؛ ص ۲۸۳
  6. مجموعه ورام، ج‏۱، ص: ۲۳۰
  7. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۳۷۲
  8. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۵، ص: ۶۲
  9. نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص: ۳۸۴
  10. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص: ۳۷۳
  11. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص: ۸۶
  12. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج‏۱۶، ص: ۲۷۳
  13. المحاسن، ج‏۱، ص: ۲۶۲
در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.