۲۷ آذر، سالروز شهادت آیتالله دکتر محمد مفتح در سال ۱۳۵۸ روز وحدت حوزه و دانشگاه نامیده شد.
مقابله با دین
در زمان طاغوت با توجه به برنامهریزیهایی که استکبار و استعمار کرده بود وضعیت را برای دانشگاهها به گونه ای فراهم کرده بود که در مقابل دین قرار بگیرند. افرادی که از دانشگاهها بیرون میآیند متدین نباشند. در مقابل دین باشند؛ و اینیک دستور کلی بود و فقط مربوط به ایران نبود. در همه کشورها که دانشگاه رفت، خصوصاً کشورهای اسلامی، این دستور کارشان بود؛ که آنکسی که بیرون میآید اعتقادی به دین نداشته باشد. البته در کشور ما بهتمامی موفق نشدند؛ و در دانشگاهها متدینینی بودند که البته غریب بودند و قدرت مانور و قدرت حرف نداشتند. غلبه با طرف مقابل بود.
از آنطرف در حوزههای علمیه همدستهایی فعالیت میکرد و زمزمههایی بود و اینطور تبلیغ میکرد که طلاب علوم دینی با مسائل روز و جهان آشنایی نداشته باشند. با پیرامون خودشان کاری نداشته باشند؛ و اینها مشغول درس و بحث و همان علوم قدیمه باشند و کاری با اطراف خودشان نداشته باشند؛ و هر کس هم اینطور شده بود که بیانات امام راحل هم هست که هر روحانی که عقبتر بود و فهمش از جامعه کمتر بود و وظائف اجتماعی خود را کمتر انجام میداد، موردقبول مردم قرار میگرفت.
تقابل ساختگی حوزه و دانشگاه
دستهایی اینطور بود که اگر کسی یکذره روشنضمیر بود و توجه به مسائل داشت مورد اقبال نبود. در یک مقطعی از زمان هم اینطور تبلیغ کرده بودند که طلاب علوم دینی دانشگاهیان را افراد خودفروخته و بیدین میدانستند. به هر جهت تقابلی بود تا انقلاب اسلامی به وجود آمد و همه اینها را شست و یک بیان نورانی از امام راحل صادر شد و آن اتحاد و وحدت بین حوزه و دانشگاه بود؛ ثمرات فراوانی که دراینارتباط و بهرهمندی این دو قشر که دو بال رفعت جامعه مسلمین هستند برقرار شد و کسانی که حرکت کردند و فعالیت زیادی در این زمینه داشتند، بزرگانی بودند که یکی از آنها مرحوم شهید مفتح بود؛ و اتفاقاً این دو پایگاه مهم همیشه موردنظر دشمن بوده و تا آنجائی که توانسته ضربات خودش را وارد کرده و الان هم مشغول اند که هر دو باید مواظب کیان خودشان باشند؛
۲۱ آذر ۱۳۹۳
اتحاد حوزه و دانشگاه به برکت انقلاب
قبل از انقلاب تمام تلاش وابستههای به نظامهای سلطه بر این بود که بین این دو قشر عظیم تأثیرگذارِ بر رفتارهای اجتماعی و سیاسی (حوزه و دانشگاه) وفاقی حاصل نشود و حتی تلاش میشد این دو قشر در مقابل هم قرار گیرند؛ اختلاف و تشتت و حتی دشمنی بین این دو دستور کار بود؛ اما به برکت انقلاب و جاری شدن خون شهیدان نظام اسلامی فاصلهها کم شد، دانشجویان و طلاب حضوری مستمر و آگاهیبخش در بین اقشار مردم داشتند. از طرف دیگر باید این دو مرکز علمی بستر مناسب رشد و پیشرفت جامعه و تحقق استقلال همهجانبهی کشور را فراهم کنند.
بحث وحدت حوزه و دانشگاه از مباحث مهمی است که فقط گفتن و نگاه سطحی به آن داشتن کافی نیست، وحدتِ شعاری، به درد نمیخورد. وقتی زیباست که در رفتار خارجی این وحدت دیده شود.
حوزه و دانشگاه هرکدام باید مستقلاً مشغول فعالیت خودش باشد، اما با مسیر و هدف مشخص ؛ مثل دو خط آهن که قطار را به یک مقصد میرساند. (حوزه و دانشگاه باید) امتیازات یکدیگر را دنبال کنند و نفع آن را به مردم و کشور برسانند و دشمن را مأیوس کنند.
اگر انسانهای متفکر عالمِ دانشمند، خداباور، قیامت باور داشتیم که با تعهد و تخصص و تدین انجاموظیفه میکنند معلوم میشود به وحدت رسیدهایم. حوزه و دانشگاه اگر باهم کار کنند خروجی آن باید انسانهای متفکری باشند که اهل یاد خدا هستند، بهاصطلاح از تفکر به تذکر رسیده باشند و دیگران را هم برسانند. باید اول خود حوزویان باهم ارتباط خوب و یگانهای داشته باشند و همچنین دانشگاهیان خودشان باهم، هم دل باشند، یعنی حوزه و دانشگاه هر دو خدامحور باشند و بر اساس توحید کار کنند آنوقت دلهای موحدان باهم اتحاد پیدا میکند و موحدان منشأ بروز کارهای بزرگ و عامالمنفعه می شوند. دلهای موحد و متفکر میتواند کشور را نجات دهد و زیر بار سلطه هم نرود.
۲۲ آذر ۱۳۹۲
از راههای سعادتمند شدن جامعه اسلامی ما و پیشرفت در عرصههای مختلف وحدت حوزه و دانشگاه است. کسانی که شعار اسلام منهای روحانیت میدهند و یا بر طبل جدایی دین از سیاست میکوبند تلاش میکنند وحدت بین حوزه و دانشگاه واقع نشود که به فضل پروردگار در صورت تحقق کامل این اندیشهی وحدت، آثار و برکات آن به جامعه اسلامی ما برسد.
۲۹ آذر ۱۳۹۴