بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۴۴
با موضوع مقاومت
جلسه سوم – ۱۴۰۱/۰۵/۰۹
جامعه ایمانی ما، از سال ۴۲ تا امروز، با مقوله مقاومت انس و ارتباط داشته است
در بحث تبیین و گستردگی مباحثی که پیرامون تبیین هست، عرض کردیم که در این شبها با توفیق الهی راجع به مقاومت که یک اصل قرآنی است و در معارف ما به او پرداختهشده و اهمیت دادهشده بحث میکنیم؛ و اتفاقاً در طول دوران انقلاب، از اول انقلاب یعنی از سال ۴۲ تا امروز، جامعه ایمانی ما با این مقوله مقاومت انس داشته و ارتباط داشته و بهخوبی این بحث را لمس کرده است.
مبانی مقاومت را مطرح میکنیم؛ البته با توجه به عاشورا و محرم و قصه کربلا. نمیخواهم خیلی گسترده تمام شقوق و حدودوثغور این بحث را وارد شویم. فقط ناظر به قصه کربلا بحث مقاومت را پیش میبریم. چون انقلاب ما هم برگرفته از مکتب کربلا و عاشوراست و رابطه، رابطه مستقیم است؛ لذا این مسیر را طی میکنیم.
قصه طالوت و جالوت، داستان مقاومت را بیان میکند
عرض کردیم که مقاومت در قرآن به کار نرفته، بلکه از ریشه قَوَمَ است و استقامت است که بهصورت فعل یا اسم فعل، چهلوهفت مرتبه در قرآن آمده است. آن چیزی که در قرآن و در روایات درباره مقاومت هست، صبر و پایداری و ثبات قدم است و امثال اینها که دیشب به مناسبت عرض کردیم.
این فرهنگ مقاومت را اگر بخواهیم در قرآن قصهای برای آن داشته باشیم، بهاتفاق از هر مفسر قرآن و هرکسی که با قرآن انس دارد بپرسید، قصه طالوت و جالوت را بهعنوان داستانی که منشأ مقاومت و بستر مقاومت را بیان میکند، معرفی میکند.
آیات ۲۴۶ از سوره مبارکه بقره تا ۲۵۱ مستقیماً به آن اشاره دارد؛ اما دو صفحه کامل راجع به این داستان قرآن مطلب دارد. عرض کردیم که در تورات هم به داستان داوود و جریان طالوت و جالوت میپردازد چون مسئله مهمی است.
با تک تیراندازی داوود، پیروزی حاصل شد
دیشب قصه را برای شما عرض کردم و از قرآن کریم ترجمه آیات را تقریباً بهصورت قصه برای شما بیان کردم. فراموش هم نکردید که سموئیل پیغمبر بنیاسرائیل بود. در آن مقطع که دوره قضات و داوران بود به بنیاسرائیل حمله کردند و تار و مار شدند و آمدند پیش سموئیل که برای ما یک حاکم و رئیسی انتخاب کن. او هم طالوت را انتخاب کرد. آنها هم گفتند که طالوت پولدار نیست و به درد ما نمیخورد. او هم گفت خدا انتخاب کرده و باید تابع باشید.
سموئیل به آنها گفت: اگر جنگ بر شما واجب شد انجام میدهید؟ آنها هم گفتند انجام میدهیم ولی بعد از اینکه واجب شد زیر بار نرفتند. همینطور آزمایشها انجام شد و ریزش داشتند تا اینکه تک تیراندازی که در لشکر طالوت بود به نام داوود که خودش بعد پیغمبر شد و از انبیای الهی بود، لشکر دشمن را تار و مار کرد با زدن جالوت. درنتیجه پیروزی حاصل شد.
خود این داوود شد سرسلسله ملوک بنیاسرائیل. از آنوقت به بعد، سلطنت در انبیا شروع شد قبل از او سلطنت نبود؛ یعنی اصلاً حکومت نبود. از زمان او تقریباً حکومت به دست مجموعه انبیا افتاد.
این سنت الهی است که عدهای در مقابل زیادهخواهی ظالمان بایستند
نکاتی که از این آیات به دست میآید را امشب خدمت شما عرض میکنم. این آیات خیلی نکته دارد؛ فرصت بیان تمام نکات نیست. بعضی از آن را برای شما بیان میکنم.
اول؛ بعد از اتمام قصه، در این آیات خدای تعالی یک قاعده کلی به ما داد. این قاعده خوب در ذهن شریف شما باشد که یکی از معارف مهم قرآنی، همین قاعده کلی است. مثلاً برای موضوعی که امروز اتفاق افتاده کاری میکنیم؛ اما یکوقت هست که یک دستورالعمل است، در همه زمانها و برای همه مکانها، هر وقت آن شرایط به وجود آمد شما باید حتماً فلان اقدام را داشته باشید. این قاعده است.
در این آیه شریفه آیه ۲۵۱ سوره بقره «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ» خدای تعالی جلوی زیادهخواهیها و خرابکاریها و خواستههای بیشازاندازه بعضی از مردم را بهوسیله بعضی از مردم میگیرد. این سنت الهی است که جلوی زیادهخواهیهای یک عده را یک عده بلند میشوند و میگیرند.
اگر اینگونه نبود و خدا این سنت را قرار نمیداد که یک عده از انسانها در مقابل یک عده دیگر از انسانها که اهل فساد هستند بایستند، فساد کل عالم را میگرفت؛ اما خدای تعالی نمیگذارد که هرجومرج همه عالم را بگیرد.
این یک قاعده است؛ یعنی آنها که اهل فساد نیستند باید در برابر آنهایی که فساد میکنند بایستند. در مقابل ظلم و زیادهخواهی عدهای دیگر باید اقدام داشته باشند. حکمت خدا این است.
حکمت خدا این است که همه قدرتها در یک جا جمع نشوند
یک بحث تکوینی است و یک بحث تشریحی. در تکوینیات خدا یک قاعدهای میریزد؛ مثلاینکه خورشید طلوع و غروب میکند و فصول چهارگانه به وجود میآید. اینها تکوین است. خیلی از این اموری که در عالم است تکوین است. خدا اراده کرده است که اینگونه باشد و آنهم بر اساس حکمت خداست.
حکمت خدا این است که همه قدرتها در یک جا جمع نشوند. اختلافاتی که در بین خود ظالمان در عالم وجود دارد بااینکه برای خودشان اتحادیه درست میکنند اما باز در اجتماع خودشان اختلافاتی وجود دارد و به جان هم میافتند، این قاعده تکوینیه الهی است؛ برای اینکه این مجموعهها دورهم یکپارچه نشوند که مردم را بیچاره کنند.
اینها را که عرضه میکنم تطبیق بدهید با جریاناتی که در عالم وجود دارد. ببیند که یک قاعده است. همانطور که خدا تکوین قرار داده که آب در صد درجه به جوش بیاید، اینجا هم اینطور اراده کرده است که هیچکدام از اینها باهم یکجا جمع نشوند. همان اتحادیهها هم باهم دعوایشان است.
باید اهل جهاد و مبارزه با ظلم باشیم؛ این درس مقاومتی است که از داستان طالوت و جالوت میگیریم
در تشریع هم دفاع و جهاد را قرار داد و برای آن یک قاعده درست کرد که در مسیر ظلمستیزی و در مسیر مظلومیت زدایی و در مقابل ظالم ایستادن، یک عده اهل مبارزه و حرکت باشند و قیام کنند و دست به قبضه بشوند و از مظلوم دفاع کنند. این را تشریع را خدا بهصورت قانون وضع کرد.
اینجا دیگر برگشتش به خود ماست؛ تکوین نیست. هرکسی عرضه این کار را دیگر پیدا نمیکند. باید در این فضا قرار بگیرد و بر خودش جهاد را واجب کند، بر خودش دفاع را واجب کند که مقدماتی دارد که بحث ما آن نیست.
اگر انسانها به هم ظلم نمیکردند، خدای تعالی جهاد را تشریع نمیکرد. جهاد و دفاع را واجب نمیکرد؛ اما خدای تعالی اجازه داد آنهایی که مورد ظلم قرارگرفتهاند، چه ظلم مادی و چه ظلم معنوی، از خودشان دفاع کنند.
بعضی وقتها حقت را گرفتهاند، خانهات را گرفتهاند، زمینت را گرفتهاند، حمله کردند به مرزهایت، مرزهای جغرافیاییات را گرفتهاند، یکوقت هم ظلم معنوی کردهاند؛ آبروی تو را بردند، حقت را جور دیگری ضایع کردند، در هر دو صورت خدای تعالی اذن داده که از خودتان دفاع کنید. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا»[۱] خدا اذن داده که اگر کسی به شما ظلم کرد در مقابل ظلم او به ایستید، قیام کنید، دفاع کنید.
این دفاع و قیام بدون مقاومت نمیشود. مقدمه این حرف این است که شما باید اهل مقاومت باشی تا بتوانی. چون سختی دارد، گرفتاری دارد.
یا در سوره مبارکه حج آیه چهلم که شبیه ۲۵۱ بقره است، از دفاع معنوی میگوید. «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا» اگر نبود یک عده که قیام کنند در مقابل یک عده دیگری که ظلم میکنند؛ فساد فرهنگی، فساد اجتماعی، فساد سیاسی، اگر دفاع نمیشد و چنین حالتی صورت نمیگرفت، پرستشگاههای مؤمنین، آنجایی که خدا در آن پرستش میشود از بین میرفت.
نمیگوید هم فقط مسجد، بیع را هم میگوید، صوامع را هم میگوید؛ یعنی هم کلیسا را میگوید، هم کنیسه را میگوید. هم محل عبادت مسیحیها را میگوید، هم محل عبادت یهودیها را میگوید، هم محل عبادت مسلمانها را میگوید. میگوید اگر یک عده قیام نمیکردند و ایستادگی نمیکردند، عبادتگاهها را از بین میبردند.
این یک قاعده کلی است که ما از آیه به دست میآوریم که باید اهل جهاد و دفاع و مبارزه با ظلم و ستم باشیم؛ چه مادی چه معنوی. بعدازاینکه قصه طالوت را بیان میکند، آخرش به ما یک قاعده کلیه میدهد. میگوید حتماً باید در مقابل ظلم بایستید. این درس مقاومت است.
اما نکاتی که از این آیه مبارکه به دست میآید:
باید از منتخب خدا اطاعت کرد
یک. وقتی سموئیل معلوم کرد که طالوت باید حاکم و سلطان شما باشد و شما باید از او تبعیت کنید، اینها گفتند ما چرا باید تبعیت کنیم؟ ما زیر بار نمیرویم چون او پولدار نیست. طبق بیان قرآن کریم، حضرت سموئیل گفت خدا او را انتخاب کرده است.
درسی که یاد میگیریم این است که در انتخاب رهبر، باید از خدا اطاعت کرد. جایی که خدا کسی را بهعنوان مسئول، رهبر و امام و پیغمبر معین میکند و مورد رضایت خداست مسیری طی میشود که خدا آن مسیر را رضایت دارد، باید از آن شخص اطاعت کرد.
طبق آیه قرآن، طالوت مصطفی بود. مصطفی را هم مکرر معنا کردم. دیدهاید مثلاً وقتی آبغوره را میگیرند و کنار میگذارند، دردی آن تهنشین میشود. آبغوره عقیقی رنگ و خوشرنگ و زلالی جدا میشود که به آن میگویند مصطفی. آن جداشدههای خالص از ناخالص را میگویند مصطفی. اینکه پیغمبر اکرم مصطفی است یعنی از بین انسانهای خالص و ناخالص، پیغمبر را جدا کرده است. کسی که رهبر شد و خدا او را انتخاب کرد، اطاعت از او واجب است.
مدیریت متمرکز، نیاز واقعی جامعه است
دومین چیزی که یاد میگیریم از این آیه، مدنیت است. تمدن انسانی از ویژگیهای زندگی انسانی است. خدای تعالی انسان را بهگونهای خلق کرده که میخواهد با دیگران زندگی کند. جمعیت بیشتر داشته باشد. هویت اجتماعی قویتری داشته باشد. چون انسانها کمالاتشان را با کمک دیگران به دست میآورند. شما اگر علم هم به دست بیاورید، در کوه که به دست نمیآورید. باید در کنار دیگران باشد. حتی در بُعد معنوی هم اگر انسان بخواهد رشد معنوی داشته باشد باید در کنار دیگران باشد.
پس وقتی آمدند پیش پیغمبرشان که گفتند ما یک حاکم میخواهیم؛ یعنی نیاز به جامعه و حاکمیت و مدیریت متمرکز و امثال اینها را درک کردند. درک کردند که جامعه مدیر میخواهد. خداوند هم قصه را طوری پیش برد که حکومت مرکزی به رهبری داوود که پیغمبر بود به وجود بیاید که سرسلسله ملوک شد که عرض کردم.
مدیریت متمرکز نیاز واقعی جامعه است. هرچه جامعه گستردهتر باشد نیاز به تمرکز بیشتر میشود. اینها بحثهای حکومتی است و تمدنی است که بماند. من فقط میخواهم برداشتها را بگویم که خودتان انشاءالله دنبال میکنید.
باید عدهای باشند که جلوی ظلم را بگیرند
سوم. تاریخ بشر و تعالیم انبیا را وقتی بررسی میکنیم، نشان میدهد که همه انسانها اگر صالح و پاک باشند و بهحق رفتار کنند بازهم یک عده ناراضی هستند. اینطور نیست که همه بشر و همه انسانها صالح و پاک و سالم باشند و لذا این عده باید در مقابل آن عده قیام کنند.
اگر اتحادیه درست میکنند، اگر ناتو درست میکنند، اگر هر چیزی درست میکنند، برای این است که گروه دیگر را صدمه بزنند و آسیب بزنند و لطمه بزنند. الان ناتو هم همین است دارد هم این کار را میکنند. لذا باید در بین انسانها گروهی باشند که غیر از موعظه و نصیحت، جلوی ظلم را بگیرند؛ یعنی قوه دفاعی لازم است که باید به وجود بیاید.
کسب سود و ثروت بیشتر با زحمت کمتر، روش بنیاسرائیل است
مطلب چهارم این است که اکثر قریب بهاتفاق بنیاسرائیل مادیگرا بودند. راحتطلب بودند. تلاش میکنند تا با کمترین زحمت بیشترین سود را ببرند. امروز هم همینطور است. اصلاً روششان این است که با حقه و کلک کمترین سرمایه را بگذارند و بیشترین سود را ببرند که در تاریخ داستانهای فراوانی دارد که قرآن داستان طالوت و جالوت را گفته است.
فهمیدهاند که باید بروند حقشان را بگیرند و باید جنگ کنند؛ اما زدند زیرش. گفتند فرمانده ما چون پول ندارد ما نمیخواهیم. جز پول چون چیز دیگری را نمیشناختند. ملاک برتری را پول میدانستند. عزت و شرف را هم وسیله پولدار شدن میدانستند. الان هم همینطور است.
امروز با انواع روشها به دیگران القا میکنند حتی در مدارسشان، حتی در دانشگاههایشان. این را که عرض میکنم صهیونیستها کتبی دارند درباره آموزشوپرورش که اگر حوصله کنید بررسی کنید میبینید در مسیری که در کتابهایشان میآورند، بالطافت تمام اکتناز و ثروتاندوزی و سر مردم کلاه گذاشتن برای اینکه پولهایشان را جمع کنند، فراوان آموزش داده میشود. این شرکتهای هرمی و ماینری و نتورک مارکتینگ که درست میکنند بهقولمعروف اینها همه ریشههایش صهیونیستی و یهودی است. ریشهاش هم در تعالیم حضرت موسی یک قسمتی بوده و در تلمود و اینها هم هست.
بههرتقدیر برداشتی که از آیه میکنیم این است که اینها در اینهمه اشکالی که میتوانستند بگیرند، گفتند فقط پول ندارد؛ یعنی معیار و ملاکشان پول بود.
مطلب دیگری که مهمتر از همه اینهاست این است که درست است که طالوت به لشکر گفت اگر واقعاً تابع من هستید باید به دستوراتی که من میدهم عمل کنید و آن این است که آب نخورید مگر یکمشت، اما این به معنای آزمایش ابتدایی نبود. خوب این را دقت کنید.
باید مقاومت را تمرین کرد
فلسفه این آزمایش این بود که اگر کسانی میخواهند در مشکلات صبور و مقاوم باشند که بحث ما هم مقاومت است، باید تمرین مقاومت کنند. همینطور بگویم من مقاوم هستم که مقاوم نمیشنوم. باید تمرین مقاومت کرده باشم. با نازپروردگی نمیشود در عرصه جنگ حاضر شد.
مقاومت جهادگران دفاع مقدس
همین دوران دفاع هشتساله را ببینید که چه زحمتها و سختیهایی را بچهها در زمان دفاع مقدس کشیدند. یکوقت فرصت بشود بعضی از خاطراتی که هست را بگویم؛ مثلاً شما فکر کنید سه چهار پنج شبانهروز در یک منطقهای که تا گردن برف است، غذا هم نیست و خیلی مشکلات فراوان برای جهات مختلف هست، آنجا انسان بخواهد سنگر را حفظ کند.
یا سختیهای دیگر. الان شما دارید گرمای هوا را حس میکنید. بعضی وقتها در بعضی از مناطق بهزحمت یخ میآوردند برای آن منطقه که اگر آبی میخواهد خورده شود این آب یک مقدار خنک شود. ناچار بودند بچهها این یخ را بیندازند در ظرفی که میخواهند خودشان را تطهیر کنند. آن را نمیخوردند. در ظرفی میریختند که سبک شود بتوانند خودشان را تطهیر کنند. انقدر که داغ بود.
بعضی صحنهها را بخواهم بگویم خیلی دلخراش است. این با نازپروردگی و کسی که در زرورق بزرگشده باشد جور درنمیآید. نمیتواند آنجا بایستد و دفاع کند. آنجا موش بود. اگر حواست نبود! من خودم دیدم بینی و انگشتشان را موش خورد. خوابیده بودند که موش آمد کند و برد.
و جالب بود بعضی از همین بچههایی که آنجا بودند و در آن صحنه حاضر بودند بچههایی بودند که اتفاقاً در عمرشان از گل بالاتر و نازکتر به آنها نگفته بودند ولی با تحولی که در آنها به وجود آمده بود و تغییری که به وجود آمده بود، راضی شده بودند که همه آن چیزها را کنار بگذارند و بیایند به آنجا این زحمتها و سختیها را تحمل کنند.
مقاومت یعنی باید خودتان را نسبت به طبیعیترین نیازهایتان کنترل کنید
بههرتقدیر اگر میخواهید پیروز شوید باید این قدرت را داشته باشید که خودتان را نسبت به طبیعیترین نیازهایتان نگهدارید. مقاومت یعنی این. این نکته کلیدی بود که عرض کردم.
اگر میخواهید قدرت داشته باشید، خودتان را باید نسبت به طبیعیترین نیازهایتان کنترل کنید. طبیعیترین نیازها خوردن است، آشامیدن است، لذتهایی است که بر انسان حلال است.
روزه، روح مقاومت را در ما تقویت میکند
مثل روزه که ما را تمرین میدهد تا این نیازهای طبیعی را کنترل کنیم. روح مقاومت و صبر و استقامت را روزه در ما زنده میکند و تقویت میکند. چرا گفتهاند که زیاد روزهبگیرید؟ در طول سال پنجشنبههای اول و آخر و چهارشنبه وسط ماه را روزهبگیرید، ماه رجب و شعبان را هم که روزهبگیرید و ماه رمضان را هم روزهبگیرید، صوم الدهر میشود. روزه تمام عمر میشود. روزه روح انسان را بزرگ میکند. انقدر روح انسان بزرگ میشود که خدای تعالی میفرماید جزای روزه خود من هستم.
به هر جهت صبوری در مقابل دشمن باید باشد. کسانی میتوانند پیروز شوند که اهل صبوری باشند و مقاومت کرده باشند. لازمهاش هم این است که تمرین صبر کرده باشند. خوردن و خوابیدن و سایر لذات را کنترل کرده باشند تا بر نفسشان مسلط باشند. روزه چنین کاری را میکند. اراده را قوی میکند و این اراده قوی با ممارست به دست میآید. دوری از زن و فرزند و خانواده، گرسنگی و تشنگی و جراحت. جراحت! مگر تیر خوردن به همین سادگی است؟ بعضی وقتها این تیر آنقدر بهسرعت میآمد که همینطور که طرف داشت میدوید ترکش خورد و سرش قطع شد ولی به دویدن ادامه میداد؛ انقدر که با سرعت این قطع صورت گرفت و فرمانی که مغز به اعضا داده بود ادامه داشت. تیر خوردن به این سادگیها نیست. صدمه دیدن به این سادگیها نیست. باید اراده قوی باشد.
بدون تحمل سختیها، ترقی و پیروزی حاصل نمیشود
امام صادق علیهالسلام در مواعظی که به عبدالله بن جندب دارد فرمود: عیسی بن مریم اینگونه گفت: «قطعاً میگویم به خواستههایتان نمیرسید مگر اینکه تمایلات خودتان را رها کنید و به آرزوهایتان دست نمییابید مگر با صبر کردن بر آنچه ناخوشایند میدانید».
باید اهل صبر بود. این صبر اینجا به معنای مقاومت است. برای نهادینه شدن مقاومت در خودمان باید بهگونهای تربیت شویم که بدانیم بدون تحمل سختیها، ترقی و پیروزی حاصل نمیشود.
پیروزی انقلاب، پیروزی دفاع مقدس، پیروزی جنگ ۳۳ روزه، جنگ هشتروزه در غزه، اینها همه با مقاومت حاصلشده. چرا حضرت آقا تأکید میکنند که شما داستانهای دفاع مقدس را بخوانید؟ چون روحیه مقاومت را در ما تقویت میکند.
مقاومت به معنای صبر در روایات
روایات هم تا دلتان بخواهد در این باب هست. اگر مقاومت را به معنای صبر بگیریم که همین معنا را هم دارد، این جایگاهش روشن میشود. در روایت دارد از رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم که سؤال کردند از حضرت که ایمان چیست؟ حضرت فرمودند: صبوری؛ یعنی همان مقاومت با سعهای که دارد.
امیرالمؤمنین فرمودند: «مقاومت، صبر و شکیبایی در برابر گرفتاری، بهتر است از تنآسایی در رفاه»[۲].
وصیت امام حسین علیهالسلام به محمد بن حنفیه
حالا ما اینها را میخواهیم راجع به امام حسین علیهالسلام بگوییم. امام یک وصیتی دارد به برادرش محمد بن حنفیه. محمد بن حنفیه منسوب به مادرش است. اسم مادرش خوله بوده. شخصیت خوبی هم دارد محمد بن حنفیه. انسان خاصی است. اگر در تاریخ هم مطالعه کنید ویژگیهایی که محمد حنفیه دارد زیاد است.
امیرالمؤمنین راجع به او فرمود که محمدها ابا دارند که خدا عصیان شود. امام رضا علیهالسلام این روایت را نقل میکند. از حضرت سؤال کردند که محمدها چه کسانی هستند؟ فرمود محمد بن جعفر، محمد بن حذیفه و یکی هم محمد بن امیرالمؤمنین است که منظور همین محمد بن حنفیه است.
سال ۸۰ قمری هم از دنیا رفت. عابد و زاهد بود و به خاطر عذری که داشت ظاهراً در کربلا حاضر نشد یا مصلحتی بود که حاضر نشد.
وصیت مکتوب امام حسین علیهالسلام که شما هم زیاد شنیدید که «إنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلاَبَطِرًا وَلاَمُفْسِدًا وَلاَظَالِمًا وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَهُ عَلَیْهِ وَءَالِهِ؛ أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَسِیرَ بِسِیرَه جَدِّی…»[۳] این وصیت را به محمد بن حنفیه نوشته است.
اینها را شنیده بودید تا میرسد به اینجا که میگوید «فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَهُ أَوْلَی بِالْحَقِّ، وَمَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّی یَقْضِیَ اللَهُ بَیْنِی وَبَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ» اگر کسی دعوت بهحق را پذیرفت، خدای تعالی سزاوارتر است به قبول حق. من دعوت بهحق میکنم اگر کسی پذیرفت خدا سزاوار است به پذیرش؛ اما اگر کسی دعوت من را رد کرد، مقاومت میکنم، صبوری میکنم، استقامت میکنم تا خدای تعالی میان من و این جماعت داور باشد که خدای تعالی بهترین حکم کنندگان است.
خاندان عصمت و طهارت همه اهل مقاومت بودند. در طول حیاتشان این را نشان دادند. شما هر بخشی از زندگیشان را که نگاه کنید این هست. اقلش این است که از مدینه تا کربلا را یک نکاه کنید؛ بلکه از عاشورا تا برگردند به مدینه یعنی به اسرا هم نگاه کنید که آنجا مقاومت خیلی بالاتر و عجیب است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱]. حج / ۳۹
[۲]. غررالحکم، ح ۱۸۲۱
[۳]. مقتل الحسین خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸