بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات بیان ویژگیهای قرآن
جلسه هشتم
«تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ»
«وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ» آیه ۸۹ سوره مبارکه نحل. خدای تعالی در این آیه شریفه فرمود: و ما این کتاب را که بیانگر همهچیز است و برای مسلمین و مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت است بر تو نازل کردیم.
در این چند جلسهای که در خدمت شما اعزه بزرگوار بودیم، به تعدادی از اسامی و صفات قرآن کریم و ویژگیهای این کتاب نورانی را که هدایت بشر به عهده او است بیان کردیم. به خاطر اقتضای جلسه و فرصتی که داریم این مباحث کوتاه و مختصر مطرح شد؛ اگرچه قابلیت این را داشته است که مطالب بیشتری بیان شود.
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب نورانی و این کتاب بزرگ و کلام خدای تعالی، تبیان بودن هر چیزی است «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» به این تبیان بودن، امروز خیلی کوتاه اشاره میکنیم.
تبیان به معنای بیان و بیانگر است. قران روشنگر و بیانکننده همهچیز است؛ یعنی هدایت میکند و قبل از اینکه بخواهد کار هدایتی را انجام بدهد تبیین و روشن میکند. چیزی که روشن شد هدایتش هم راحت میشود. چون خودش تبیان و روشنگر همهچیز است، قطعاً مبهم نیست، مجمل نیست و احتیاج به روشنگر دیگری ندارد. چیزی که خودش بخواهد روشنی ببخشد نمیتواند ابهام داشته باشد. آیات قرآن هیچ ابهامی در آن نیست؛ حتی آیات متشابه و حتی حروف مقطعه، آنها هم ابهام ندارند. در قرآن هیچچیز مبهم و مجملی وجود ندارد. در درون خودش بیان است و روشن است و در بیرون از خودش مبین و روشنکننده است.
آیا واقعاً همهچیز در قرآن هست؟
یکی از صفات قرآن کریم «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است. کل شیء که شد شامل همه نیازهای بشر میشود. آیا واقعاً همهچیز در قرآن هست؟ پس چرا فلان مطلب نیست؟! پس چرا فلان موضوع نیست؟!
همهچیزهایی که موردنیاز هدایتی بشر است در قرآن است. قرآن کتاب انسانسازی است. قرآن کتاب هدایت است. قرآن کتاب رساندن انسان به مقصد است. هم ارائه طریق میکند و هم ایصال المطلوب دارد. هم راه را نشان میدهد، هم دست انسان را میگیرد و به مقصد میرساند. این مسیر، مسیر هدایتی، مسیر رساندن انسان به مقصد، اینها همهاش در قرآن کریم آمده است.
چون علم خدای تعالی به همهچیز احاطه دارد، خدا علمش محیط بر همه عالم است و همهچیز تحت سلطه احاطه علمی خدا است، بر همان اساس قوانینی که لازم است که با آن بشر هدایت شود و موردنیاز هدایت تکوینی عالم هم هست، همه اینها را خودش بر اساس قوانینی تنظیم کرده است و منظم و مرتب کرده است. آن قوانین تنظیمشده، همه آنها نیازهای انسان را فراهم میکند. پس کل شیء که اینجا گفته میشود یعنی همه آن اموری که انسان برای رسیدن به مقصد عالی و هدایت شدنش و بهرهمند شدن از حیات طیبه و سعادت در دنیا و عقبا و آخرت به آن نیاز دارد. همه آن چیزهایی که نیاز دارد در قرآن هست و همه آنها هم تبیین شده است و بیانشده است و روشنشده است.
اگر همهچیز در قرآن بیانشده پس چرا ما باید به پیغمبر مراجعه کنیم؟
پس چرا ما باید به پیغمبر مراجعه کنیم؟ در قرآن آمده که پیغمبر باید باشد تا قرآن را تبیین کند. میفرماید ما تو را فرستادیم تا تبیینکننده قران باشی. بعد از پیغمبر هم اهلبیت تبیینکننده قرآن هستند. اتفاقاً همین تبیینی که پیغمبر و اهلبیت میکنند اینها از باب «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» بودن خود قرآن است.
خدا در قرآن گفته است که من بیانکننده همهچیز هستم. من که همهچیز را آشکار میکنم برای شما، دارم به شما میگویم که برای این مطالب به پیغمبر مراجعه کنید. «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» هر چیزی که پیغمبر اکرم برای شما آورد آن را بگیرید و از آن استفاده کنید و هر چه را که نهی کرد از آن فاصله بگیرید.
خود خدای تعالی میفرماید قرآن «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است. به پیغمبر هم گفته است که برو بیان و روشن کن. نه اینکه آیه ضعفی دارد یا کمبودی دارد و باید با پیغمبر اکرم جبران شود. نه اینطور نیست.
هر چیزی که موردنیاز ساختن یک انسان است، در قرآن آمده است
این کتاب، کتاب انسانسازی است. هر چیزی که موردنیاز ساختن یک انسان است، در آن آمده است. هیچچیزی فروگذار نشده است. هیچچیزی در آن کم نیست. لذا در آیه ۳۸ سوره مبارکه انعام در قسمتی از آیه میفرماید: «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ». هر چیزی که موردنیاز بشر بوده که به مقصد عالی و اعلا برسد، برایش در این کتاب آوردهایم.
هر چیزی که سعادت بشر را تأمین میکند و مؤثر است برای اینکه انسان با انجام دادن آن کارها به سعادت لایق خودش برسد در این کتاب وجود دارد و واجب شده است که باید انجام بدهیم؛ و اگر کاری یا عملی باعث شقاوت بشر میشود و انسان را از مسیر اصلی منحرف میکند و نمیگذارد به مقصد عالی اعلا برسد، در این کتاب تبیین شده است و دستور ترکش دادهشده است. هم مسیر سعادت بیانشده است، هم مسیر شقاوت بیانشده است و کاملاً تبیین شده است و بهصورت دستور قطعی از انسان خواستهشده است.
همهچیز بدون ابهام و پیچیدگی و بدون اغلاق. همهچیز روشن است. معماگونه مطرح نشده است. اگر معما بود و مغلق بود دیگر نمیشد که هدایت باشد. هدایتی که به هادی احتیاج داشته باشد به درد نمیخورد. نوری که در کنار این نور قطعاتی از ظلمت و تاریکی و اینجور چیزها باشد دیگر نور نیست. نور روشن است و روشنیبخش است. کتاب هدایت خودش احتیاج به هادی که ندارد.
آیاتی دیگر
آیات دیگری از قرآن کریم به مبین بودن قرآن اشارهشده است. مثلاً در سوره مبارکه یوسف آیه اول «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ» کتاب آشکار یعنی کتابی که در آن همهچیز تبیین شده است. تبیان است.
سوره حجر آیه ۱ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَ قُرْآنٍ مُبِینٍ».
سوره مبارکه نمل فرمود آیه ۱ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ طس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُبِینٍ».
در آیه دوم سوره مبارکه قصص فرمود: «تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ».
در آیه ۶۹ سوره مبارکه یاسین در قسمتی از آیه «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ» دائم اشاره میکند که این کتاب، کتاب مبین است؛ یعنی روشن و آشکار است.
قرآن کریم حاوی مباحث نظری و عملی انسانسازی است
قرآن کریم مثل کتب علمی نیست. مثل کتب برهانی و کتابهای عقلی نیست که فقط مفسر یا مبین یک بخشی باشد. مثلاً بگوییم این یک کتاب دینی است و به معارف دینی پرداخته است و آنها را بیان کرده است. نه اینطور نیست. انسان را در مقام عمل به سمت هدفش هم هدایت کرده است. گذشته از اینکه مباحث نظری را ترسیم و تنظیم میکند و روشن میکند که تو در چه جایگاهی قرار گرفتی و چه مسائلی پیش روی تو هست و باید برای رسیدن به آن مقصد چه چیزهایی را استفاده کنی، راهکارهای عملی را هم به انسان میدهد. فقط کتاب نظری و علمی نیست. کتاب عملی است؛ لذا میگوییم کتاب انسانسازی است. کسی که این قرآن به دستش باشد به مقصد میرسد.
شما بعضی از این کتابهای نظری که دستتان باشد و بخوانید مثلاً کتاب فیزیک، آنجا دستوراتی را داده است، میخوانید و عالم به فیزیک میشوید؛ اما در عالم خارج نمیتوانید هیچ کاری را انجام دهید. یا امکان دارد کتاب طب بخوانید، آشنا به مسائل طبی هم بشوید؛ اما هرگز طبیب نمیشوید.
قرآن کریم گذشته از اینکه مباحث نظری را کاملاً تبیین کرده و انسان را کاملاً ترسیم کرده است که انسان چیست و چه ویژگی دارد، رابطه این انسان با دنیا چگونه است، رابطه این انسان باخدا چگونه است، رابطه این انسان با خودش چگونه است، رابطه این انسان با اطرافیانش چگونه باید باشد، رابطه انسان با طبیعت باید چگونه باشد، همه اینها را قشنگ تبیین کرده است و راهکار هم داده است. گفته که اگر میخواهی به آنجا برسی باید اینها را ترک کنی. اگر میخواهید به آن مقصد برسید باید این کارها را انجام بدهید. بعد برای اینکه ضمانت اجرا هم داشته باشد برای هرکدام از اینها یک عذاب و یک تشویق هم آورده است که اگر این کار را انجام دادید تشویق است و اگر انجام ندادی به چنین بلایی گرفتار خواهی شد.
پس قرآن کریم همان چیزی که موردنیاز بشر هست و برای سعادتش احتیاج دارد را در بر دارد. همه حقایق هستی را بهطور مطلق بیان کرده است. آن چیزی که مربوط به عالم هستی است. البته استنباط همه این مطالب در اختیار همه نیست. همهچیز بیانشده است؛ مثل کتابی که همه موضوعات مربوط به یک علم را دارد ولی هرکسی بهاندازه خودش میتواند از آن بهره ببرد.
آن چیزی که مربوط به انسانسازی است که کف کار است، عمومی است و همه از آن استفاده میکنند؛ اما آنچه راجع به عالم است و هستی و مسائل بلندمرتبه معنوی دارد و مطالب دقیقی است، آنجا البته در اختیار همه نیست استفادهاش.
اهمیت شناخت مبدأ و معاد و راه
وقتی به قرآن کریم مراجعه میکنیم راجع به انسان میگوید، برای انسان آغازی در نظر میگیرد. میگوید انسانی که آمده است یک مبدأ دارد. از یکجایی شروعشده است. خلقت ازآنجا آغازشده است. بشر خلقشده است و به دنیا آمده است و حرکتی را آغاز کرده است. این بشر یک سرانجامی هم دارد و یک آخری دارد و یک انتهایی دارد که به آن معاد میگوییم. پس انسان شروع و پایانی دارد؛ مبدأ و معاد ای دارد و مسیر بین مبدأ و معاد هم یکراهی است که باید طی کند که به آن میگویند صراط. حالا بعضیها از این جاده میافتند در جاده خاکی و بعد هم در بیابان و گم میشوند. از راه نمیروند.
قران کریم ابتدا و انتها را بیان کرده است و مسیر را هم معین کرده است که صراط مستقیم است؛ و دین پیمودن راه است. پیمودن مسیر است در همین مسیری که مشخصشده است تا پایان که انسان به مقصد برسد؛ یعنی اگر بخواهیم همه معارف دین را خلاصه کنیم، میشود مبدأ و معاد و راه. این خلاصه دین است که بخش اول آن خداشناسی است که خدا کیست؟ چطور خلق کرده است؟ خود خدا چه صفاتی دارد؟ صفات ثبوتی، صفات سلبی. مبدأ شناسی، بعد هم بقیه راه را طی کردن است که چگونه باید راه را طی کنیم تا برسیم به مقصد. خیلی مهم است. اساس کار همین است.
امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فرمودند: «رَحِمَ الله امْرَاً عَرِفَ مِنْ اَیْنَ و فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ» مورد رحمت قرار دهد خدا شخصی را که فهمید، شناخت و یاد گرفت که از کجا آمده، کجا هست و کجا میخواهد برود. اگر اینها را فهمیدیم کار تمام است. گرفتاری بشر همینجاست. سردرگمیها، نفهمیدن موضوع، تحلیل نکردن، خودکشیها، اینها همه برای این است که سردرگم میشود که کجاست و کجا میخواهد برود و از کجا آمده و برای چه آمده. مثل کسی که یکمرتبه او را آوردند در شهر شلوغی و رها کرده باشند. گیج میشود، گم میشود، کلافه میشود.
هر آنچه موردنیاز سعادت بشر است، در قرآن آمده است
همه آن چیزهایی که انسان به آن نیاز دارد و موردنیاز سعادت بشر است در زمینه عقیده، اخلاق و عمل، همه در قرآن هست و قرآن همه اینها را تبیین کرده است و بیان کرده است. «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است. هر چیزی که به سعادت بشر برمیگردد؛ سعادت بشر در چه چیزهایی خلاصه شده است؟ اعتقادات و عقاید که همهاش در قرآن هست.
بعدازاینکه عقیده پیدا کرد که خدا هست، این خدا جهان را خلق کرده است، این خدا صفات و ویژگیهایی را دارد، حالا باید انسان خودش را درست کند. اخلاقش را درست کند. مسائل مربوط به اخلاق در زندگیاش، در معاشرتهایش و در همه روابطی که باید داشته باشد با خودش و با اطرافیانش و با دنیا، با خدا و با موجودات، همه در قرآن هست. این هم میشود بخش اخلاقی.
یک بخش هم راجع به عمل است. همین دستورات و بایدها و نبایدهای دینی که نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود، واجبات و محرماتی که هست، همه اینها در قرآن کریم تبیین شده است. لذا در بعضی از آیات هم دارد مثل آیه ۵۹ سوره مبارکه انعام که فرمود: «لَا رَطْبٍ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در قرآن کریم آمده است. این مربوط به عالم هستی است؛ یعنی همه حقایق عالم هستی بهطور مطلق در قرآن کریم هست. بخش جزئیترش هم مربوط به سعادت انسان است.
تفاوت کتب آسمانی در مبین بودن
روایتی از امام صادق علیهالسلام در تفسیر عیاشی است که امام صادق سلاماللهعلیه فرمودند: خدای تعالی درباره موسی علیهالسلام فرمود: «وَ کَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَهً وَ لَمْ یَقُلْ کُلَّ شَیْءٍ» درباره قرآن در آیه گفت که «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» اما در روایت درباره تورات میگوید «مِنْ کُلِّ شَیْءٍ». این مِن را میگوییم مِن بعضیه؛ یعنی بعضی از چیزهایی که لازم بوده را ما در تورات آوردهایم. عرض شد که خود آن لوحها از آسمان آمد. فرمود در آن لوحها بعضی چیزها را آوردیم. خود امام صادق علیهالسلام میفرماید که ما فهمیدیم که برای حضرت موسی همهچیز نوشتهنشده و یک قسمتهایی آمده.
درباره حضرت عیسی امام صادق علیهالسلام در ادامه روایت میفرماید: «وَ قَالَ فِی عِیسَی وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لَمْ یَقُلْ کُلَّ شَیْءٍ» بعضی از چیزهایی که مورد اختلاف بود آنها را تبیین کردیم.
اما درباره حضرت محمد صلیالله علیه و آله و سلم فرمودند: «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ». این ویژگی پیغمبر اکرم است که کتاب پیغمبر مهیمن بر کتب است. پیغمبر هم خاتم انبیا است و بر همه پیغمبران آمده است.
هدف نزول قرآن
لذا اگر دقت کنیم همین آیه «وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ» که امروز برای شما خواندیم یعنی آیه ۸۹ نحل، چهار مطلب در آن آمده است و هدف نزول قرآن را در اینجا بیان کرده است. اولاً قرآن را نازل کردیم «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ». دوم «وَهُدًى» برای هدایت است. «وَرَحْمَهً» و از مبدأ رحمانیت خدای تعالی صادرشده است. آثار رحمت در آن هست؛ و مبدأ رحمت است. «وَبُشْرَى» و موجب بشارت برای همه مسلمین است یعنی میگوید این کتابی که «تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ» است، هدایت میکند و رحمت در آن هست، اگر طبق اینها عمل کنی، بشارت میدهم که به دار الکرامه میرسی و وارد بهشت میشوی. قرآن کریم است که در آنهمه این امور آمده است.
سطوح مختلف بهرهبرداری از قرآن
بااینکه قرآن همهچیز را بیان کرده است؛ اما هرکسی اندازه خودش بهره میبرد که امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فرمودند: درست است که همهچیز در قرآن هست؛ اما آیا شما هم ظرفی که از همهچیز بهره ببرید را دارید؟ مثلاً الآن یک دریا اینجا آب هست. شما چقدر میتوانید آب ببرید؟ بستگی به ظرفتان دارد. یکی قمقمه میبرد، یکی پارچ میبرد، یکی تانکر میبرد.
عوام قرآن برای عوام عبارت ظاهری است. برای خواص اشارات رمزی است. برای اولیا خدا لطایف الهی است و برای انبیا حقایق است. ظاهر آیه را همه میفهمند که مثلاً «لا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون» قرآن را نباید مس کند مگر کسی که پاک است. این را به هرکسی بگویی میفهمد. میگوییم پاکی چیست؟ یا با آب است یا با خاک است. پاکی با خاک میشود تیمم، پاکی با آب میشود غسل و وضو. میگوید اگر کسی میخواهد به قرآن دست بزند باید پاک باشد. این آیه دیگر احتیاج به توضیح اضافی ندارد. این برای عوام است.
اما کسی که جزو خواص است، میگوید ما یک مس داخلی داریم، یک مس بیرونی داریم. یکوقت دست ما قرآن را مس میکند، یکوقت فکر و روح ما قرآن را مس میکند. اگر دست ما برای دست زدن به قرآن باید پاک باشد، روحمان هم برای اینکه از روح قرآن بهره ببرد باید پاک باشد.
یکی آمد خدمت امام معصوم و گفت: اباالقاسم یعنی چه؟ حضرت فرمودند: کنیه پیغمبر است پسری داشته به نام قاسم و اباالقاسم است. گفت بیشتر بگویید. حضرت فرمود: قاسم یعنی قسمت کننده. امیرالمؤمنین قسمت کننده بهشت و جهنم است. اَب هم یعنی پدر. ما سه پدر داریم: پدری که به تو همسر میدهد (پدر زن، پدر شوهر)، پدر خودت که تو را به دنیا آورده و پدری که به تو علم یاد داده است. اباالقاسم یعنی پدر قسمت کننده بهشت و جهنم؛ یعنی میشود پیغمبر اکرم. این شخص دیگر سؤال نپرسید اما اگر بازهم میخواست که بیشتر بشنود حضرت بیشتر میگفت. ما هم تا همینجا الآن بلد هستیم که او پرسیده و حضرت جواب داده. این میشود لطائف؛ یک اباالقاسم است ولی معانی و مفاهیم مختلفی دارد.
قرآن کریم برای عوام هست، برای خواص هست، برای اولیا هست، برای انبیا هم هست. لذا امیرالمؤمنین فرمود: هرکس خواهان علم پیشینیان و آیندگان است از قدیم تا قیامت، در قرآن کندوکاو کند که قرآن هرگز کهنگی ندارد و هراندازه که تکرار شود باز زنده و تازه است.