بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
شب چهارم محرم ۱۳۹۸/۰۶/۱۲
موضوع: نقش بانوان در حماسه کربلا
در مکتب حسین علیهالسلام؛ احسان بهاندازه معرفت است
در کتاب مقتل الحسین خوارزمی روایتی است که یک مرد بادیهنشینی آمد خدمت امام حسین -علیهالسلام- عرض کرد: یابن رسولالله دیه کاملی بر من واقعشده و من ضامن یک دیه کامل هستم. از ادای آنهم عاجزم و توانایی پرداخت ندارم. با خودم گفتم از کریمترین مردمان درخواست کنم و کریمتر از خاندان پیغمبر کسی را پیدا نکردم. آمدم خدمت شما تا شما کمک کنید. امام حسین -علیهالسلام- فرمود: ای برادر عرب من سه مسئله از تو سؤال میکنم. هرکدام را پاسخ دادی به همان نسبت به تو میپردازم. یک سؤال را جواب دادی یکسوم، دوتا را جواب دادی، دوسوم، این درس است. (دیدهاید که یکی از کارهایی که میکنند تکدی گری است که درب مساجد میایستند و گدایی میکنند. افراد هم طبق آیه «وَ امّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» کمک میکنند. ولی به نظر میرسد که روش اسلامی این است که میخواهید به کسی کمک کنید از او یک مسئله شرعی بپرسید. ببینید بلد است یا نه؟ این را ما از امام حسین یاد میگیریم که خواستیم به کسی کمک کنیم ببینیم مسائل شرعیاش را بلد است یا نه)؟ حضرت فرمود: اگر همهاش را گفتی کل دین تو را میدهم. بادیهنشین عرض کرد یا ابن رسولالله آیا مثل تو میخواهد از مثل من بپرسد؟ حضرت فرمود: «از باب این است که میخواهم کمکی به تو بکنم. من از جدم رسول خدا شنیدم که میفرمود نیکی بهاندازه معرفت است». (اینیک قاعده است که به هرکسی میخواهید احسان کنید بهاندازه معرفتش به او احسان کنید. البته دایره این حرف وسیع است و فقط فقر را در برنمیگیرد. احسان میخواهید بکنید بهاندازه معرفت احسان کنید. چون بعضی وقتها اثر عکس میگذارد. به کسی محبت کردن بعضی وقتها اثر عکس میگذارد. باید اندازه داشته باشد). بادیهنشین عرض کرد: «هر چه میخواهید بپرسید. اگر پاسخ دادم که خوب وگرنه پاسخش را لااقل از شما یاد میگیرم». (آدم بامعرفتی بود) بعد هم گفت و لا قوه الا بالله. امام حسین فرمود: برترین عمل چیست؟ گفت: ایمان به خدا. حضرت فرمودند: راه نجات از هلاکت چیست؟ او گفت: اعتماد به خدا. حضرت سؤال کرد: زینت مرد چیست؟ گفت: علم همراه با بردباری. (دیدهاید کسانی که علمدارند کمحوصلهاند. بعضی وقتها در مجلسی که هستند علمی را که دارند میخواهند بگویند و بروز بدهند. علم با حلم میآید. صبر و حلم تقریباً هممعناست؛ اما حلم قرین علم است. انسانهای عالم باید حلیم باشند؛ اما صبر دایرهاش وسیعتر است) سؤال کرد: اگر نتوانست این را داشته باشد؟ گفت: دارایی داشته باشد همراه جوانمردی. حضرت فرمود: اگر نتوانست؟ گفت: فقری همراه با شکیبایی. حضرت فرمود: اگر این را هم نداشت؟ این شخص گفت یک صاعقهای از آسمان بیاید و او را بسوزاند. حسین -علیهالسلام- خندید و کیسهای که در آن هزار دینار بود به او داد. انگشترش را هم به او بخشید که نگین انگشتر دویست درهم میارزید. بعد هم فرمود: با این دینارهای طلا که دادم طلبت را بده. انگشتر را هم به مصرف خودت برسان. بادیهنشین آنها را گرفت و داشت میرفت گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ» (انعام/۱۲۴) خدا میداند که رسالت را در چه خاندانی قرار بدهد. این درسی بود که امروز امام حسین -علیهالسلام- به ما یاد داد که احسان بهاندازه معرفت است.
بحث ما درباره بانوان مؤثر در نهضت کربلا بود و نقش و جایگاهی که در این واقعه عظیم داشتند. این واقعه قطعاً مقدمات و مؤخراتی داشته و عوامل فراوانی در به وجود آمدن واقعه و بعدازآن در باقی ماندن واقعه و مؤثر بودنش نقش داشته و نمیتوانیم بگوییم در این واقعه یک قشر خاصی فقط مؤثر بودند. تنوع افرادی که نقش داشتند، تنوع افرادی که شرکت داشتند، تنوع تأثیراتی که بر جوامع مختلف و افراد مختلف و نحلهها و گروههای مختلف گذاشته، دایره وسیعی را تشکیل میدهد. دو نقش از نقشهایی که بانوان داشتند و دو ثمر از ثمراتی که نقش آنها داشته را در جلسات قبل اشاره کردم. بیان حقیقت قیام و انقلاب و آن نقشی که اینها داشتند و نقش آه ناله و گریه در این مسیر نورانی و ثمره صبر و پیامرسانی و اطلاعرسانی که این نهضت از طریق بانوان داشته است.
روایاتی در باب شهادت در مسیر حفظ ارزشها
نقش دیگری که در این نوبت به آن اشاره میکنم همانطور که از آیات و روایات به دست میآید این است که شخص مسلمان درراه دین و حفظ دین از مال و جانش باید بگذرد و امام حسین -علیهالسلام- این مهم را بهخوبی در واقعه کربلا به ما نشان داد که چطور مال و جان مصرف کند برای حفظ دین؛ اما نکتهای که وجود دارد این است که روایاتی راداریم از رسول خدا -صلیالله علیه و آله و سلم- که حضرت فرمودند: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بَرٌّ حَتَّى یُقْتَلَ اَلرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اَللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ» (الکافی, جلد ۲, صفحه ۳۴۸) بالای هر نیکی نیکی هست تا اینکه طرف درراه خدا کشته شود؛ یعنی درراه حفظ دین و ارزشهای دینی به شهادت برسد و دیگر بالاتر از آن نیکی نیست؛ و یا در جای دیگر فرمودند: «أشرَفُ المَوتِ قَتلُ الشَّهادَهِ» بهترین مردنها آن است که انسان درراه خدا شهید شود. برای حفظ ارزشهای دینی و الهی تا پای جان جلو برود و به شهادت برسد. روایات متعددی دراینباره داریم. حتی برای حفظ مال هم هست که «منْ قُتِل دُونَ مالِهِ فهُو شَهیدٌ» مثلاً دزدی آمده به خانه و شخص با آن دزد گلاویز میشود تا مالش را حفظ کند کشته میشود ثواب شهید دارد. «مَنْ قُتِلَ دُونَ عِرضِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ» کسی برای حفظ آبرویش کشته شود ثواب شهید دارد. «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَظْلِمَتِهِ فَهُوَ شَهِیدٌ» کسی که درراه دفع ظلمی قیامی داشته باشد و در آن مسیر کشته شود ثواب شهید را میبرد.
نقش تاریخی بانوان در فداکاری برای اسلام تا حد اسارت
نکتهای که وجود دارد این است که بعضی از امور قابلتحمل است و بهراحتی انجام میپذیرد؛ اما بعضیها نه. انسان براثر تربیت اسلامی طوری میشود که دل به آتش میزند و برای حفظ همین ارزشهای الهی تا پای جان پیش میرود و اقدام میکند و جانبازی میکند و به شهادت میرسد، یا مدتها به بستر میافتد. در مسیری که حرکت میکند قابل پیشبینی است که شهادت، اسارت یا کشته شدن برایش هست. وحشت هم ندارد کسی که تمرین کرده باشد تربیتشده باشد میرود در این مسیر حرکت میکند؛ اما اگر بداند که اگر تسلیم نشود زن و بچهاش و عرض و ناموسش گرفتار میشوند و در دست همان کسانی که ددمنش و پلید و پستفطرت هستند به اسارت میروند، اینجا عده زیادی کوتاه میآیند و تسلیم میشوند. امام حسین -علیهالسلام- در کربلا دچار یک شرایط سخت شد. یارانش به شهادت رسیدند، محاصره اقتصادی شد، محاصره نظامی شد. در بعضی از روایات ۳۰ هزار و یا بیشتر نیروی نظامی گفتهشده است. تحریم آذوقه هم شد. تحریم آب هم شد. تمام راهها را بستند و هیچ رفتوآمدی دیگر صورت نمیگیرد. از طرف دیگر ناله و گریه دختران و نگرانی خواهران و همسران و اطرافیان بود. از طرف دیگر پیشنهاد دائمی دشمن بود که تسلیم شو. اینها عرصه را بر امام حسین تنگ کرد. دیگران هم اگر در آن واقعه بودند شاید جوری میشد که تصمیم به تسلیم بگیرند؛ اما میبینیم که تا آخرین لحظه دست از عزت نکشیدند، تن به ننگ تسلیم ندادند و در مقابل دشمن کوتاه نیامدند. حضرت وقتی به پایان کار نزدیکتر میشد و مقدمات اسارت را دید و گرفتاری بانوان را درک میکرد میدید که قصد دارد تمام میشود و اینها همگی در معرض اسارت قرار میگیرند آنها را خواست، جمعشان کرد و برای آنها تذکراتی را داد. دعوتشان کرد به اجر و به ثواب. در این لحظه بانوان نقش تاریخی خودشان را که فداکاری برای اسلام و دین تا حد اسارت بود به حسین -علیهالسلام- نشان دادند. آن نقش اساسی اینجاست؛ و بعد از شهادت و کشته شدن عزیزانشان به اسارت رفتند و همین اسارت منشأ بیداری مردم شد. بنی امیه برخلاف قرآن و برخلاف سنت پیغمبر فرزندان پیغمبر را کشتند و خاندانش را هم به اسارت بردند؛ و در همین اسارتِ برخلاف مشی و سیره، بانوان در مسیر و هرجایی که لازم بود کاری کردند که این خلاف را مطرح کردند و همین شد یک انقلاب دیگری. وقتی اهل شام از اهلبیت عصمت و طهارت در مسیر پرسیدند که شما کیستید؟ سکینه دختر امام حسین -علیهالسلام- فرمودند: ما اسیران آل محمدیم. عمداً به کلمه اسارت اشاره میکند و عمداً آل پیغمبر را نام میبرد. چون این دو باهم قابلجمع نیست. آل پیغمبر و اسارت قابلجمع نیست. چه کسی آل پیغمبر را به اسارت درآورده است؟ در مجلس یزید -علیه اللعنه- فاطمه بنت الحسین -علیه السلام- فریاد زد: یزید، دختران رسول خدا را به اسارت میگیری؟ فاطمه -سلامالله علیها- جوری صحبت کرد که حاضران، پردهنشینان، خانواده یزید -علیه اللعنه- همه به گریه افتادند و صدایشان بلند شد به ضجه و ناله و حکومت را در چشم مردم منفور کردند. پایههای حکومت را متزلزل کردند. اینیکی از آن نقشهایی است که عرض شد.
احیای ارزشهای دینی، ثمره حضور بانوان در نهضت کربلا
این نقش ثمراتی هم داشت که یکی از آنها حفظ ارزشهای الهی بود. بانوان در این جریان و در این واقعه گذشته از اینکه در جبهه و میدان رزم حضور داشتند، در بعضی جاها وارد میدان هم شدند، کمک کردند، کشتند و کشته دادند که دیشب یکی از بانوانی که اولین شهید زن کربلاست را برای شما گفتم؛ اما بااینحال صبوری، ایثارگری، مواسات، همدردی، رسیدگی به دیگران و پرستاری کردن و مداوای مجروحان و مراقبت از بیماران را بهخوبی در این صحنه نشان دادند. حتی در مدیریت بحران و اداره کردن صحنههای سختی که بعد از عاشورا به وجود آمد، مثل اداره کاروان اسرا توسط حضرت زینب، بانوان خوش درخشیدند. نگذاشتند که آثار عاشورا خنثی شود. زنان اهلبیت بااینکه اسیر بودند، لباسشان را غارت کرده بودند، خیمهها را به غارت برده بودند، وسایلشان را به غارت برده بودند، با وضع بدی در مقابل مردم آنها را نشان میدادند، متأسفانه مردم هم میآمدند به تماشا کردن؛ اما غافل از حفظ حجابشان نبودند. اینها ثمراتی است که دارم میگویم. این حضور، این ارزشها را زنده کرد. نقش بانوان را در این قصه نمیتوانیم نادیده بگیریم. اگر امام حسین -علیهالسلام- بانوان را به کربلا نمیآورد قسمتی از ثمرات مغفول میماند و نمیشد آنها را عرضه کرد و درباره آنها حرف زد. غافل از حفظ حجاب و عفافشان نبودند. امکلثوم –علیها سلام- در کوفه فریاد زد: آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهلبیت پیغمبر جمع شدهاید؟ این جملات پر از پیام است.
معارف حسینی باید در مجالس و تجمعات نمود داشته باشد
حالا متأسفانه ما بعضی نکات را نادیده میگیریم و توجه نمیکنیم. در همین مراسم عزای امام حسین که به اسم امام حسین جمع میشویم، این احکام و این دستورات را که از مکتب امام حسین یاد میگیریم واقعاً باید اینها را عملیاتی کنیم. بعضی وقتها میبینیم که در کنار همین تجمعات، خلافهایی انجام میشود. همین فریاد امکلثوم که آن روز زده شد باید امروز در بعضی از مجالس زده شود. در خیابان باید زده شود. در بعضی از مجالسی که گرفته میشود و بعضی از صحنهها که در شهر دیده میشود، باید این فریاد فاطمه بنت الحسین و امکلثوم و سکینه را بلند کرد و گفت. ببینید بعضی جاها که تجمع میکنند و میایستند بعضی از خلافها را رسماً مرتکب میشوند که برخلاف مشی امام حسین و روش عاشورا و دین و اهلبیت است. بعضی از تذکرات هم که داده میشود تازه میگویند فرصت خوبی پیداکردهایم که بزنیم؛ یعنی شروع میکنند احقاد بدریه و خیبریه و حنینیه شان را آشکار کردن. بعضی وقتها بعضی حرفها را بزنیم باعث تضعیف یک عده میشود و ناراحت میشوند و اگر نگوییم یک مسیر انحرافی دارد طی میشود. چه باید کرد؟ مسئله عفاف و حجاب مسئله مهمی است. نمیشود که شما سینهزن امام حسین باشی و برای امام حسین سیاه بپوشی و بعد برخلاف دستور امام حسین در جلسه شرکت کنی. کوسه ریشپهن است. قابلجمع نیست. در محله خودمان در تهران ممنوع کرده بودم که پشت سر دستهی آقایان، خانمی حرکت کند. بچههای بسیج را هم هماهنگ کرده بودیم و اجازه نمیدادیم که هیچ خانمی پشت سر دسته حرکت کند. یک مدتی گذشت و گفتیم مگر نمیگویید که امام حسین حماسه داشت و حضرت زینب کربلا را احیا کرد و کار نشر و تبلیغ انجام داد. شما هم همین کار را بکنید. به خواهران بسیج گفتیم که پیامهای عاشورا را روی پارچه بنویسید. خانمها باحجاب کامل پشت سر دسته که حرکت میکنند این پیامها را در دستشان بگیرند. ولی یک عده به دنبال چیزهای دیگرند. الآن هم ما بحث ایستگاه صلواتی را که گفتیم اصلاً حرفی از برداشتن ایستگاه صلواتی نبود. اگر کسی بگوید که من گفتم بردارید، به من ظلم کرده است. من نگفتم بردارید، گفتم مدیریت کنید. سازماندهی کنید. شناسنامه داشته باشد. معلوم باشد چه کسی دارد این کار را میکند. در جامعه ما مبتلابه خیلی از معضلات هستیم. در کل جهان تنهای تنها هستیم. تمام عالم در حال دشمنی کردن با ما هستند. با همهچیز ما هم کاردارند و به هر وسیلهای که در اختیارشان هست دشمنیشان را نسبت به ما انجام میدهند. خصوصاً چیزهایی که مربوط به دین است و مخصوص به این روش و مسیر است و مردم را تهییج میکند و به خیابان میآورد. من گفتم سازماندهی کنید و آنجا را بکنید محل نشر معارف امام حسین. یک کسی غیر از فحشهایی که دادهشده در فضای مجازی نوشته «همه علما افتخارشان این بوده که چای برای امام حسین میریختند، شما میخواهید چای ریزی را ممنوع کنید» اصلاً بحث من بر سر چای ریختن بود؟ ما خاکپای عزاداران امام حسین هم نمیشویم. من دارم یک آفتی را میبینم. بعضیها لج میکنند. یادم است رهبر معظم انقلاب یک سال گفتند قمه نزنید. در یک شهری ۱۰۰ نفر قمه میزدند در سالهای قبل. همان سال ۱۵ هزار نفر قمه زدند که مثلاً بگویند چون تو میگویی نزن ما میزنیم. مثلاً با چه کسی مخالفت کردید؟ بیچاره برای خودت جهنم درست کردی. کسی که عسل دردهان تو میگذارد عسل را میخوری و انگشتش را گاز میگیری. ما که به دنبال اینجور چیزها هستیم. دوست داریم مردم دائم دیندار باشند. اهل نماز و روزه و حج و جهاد باشند و بریزند در خیابان. هرچه بیشتر بهتر. وقتی میگوییم فلان چیز نشود این است که یک آفتی دارد. داریم یکجایی را میبینیم. یک مضراتی را میبینیم. متأسفانه برای بعضیها حنظل میشود. اهلبیت امام حسین -علیهالسلام- در منزلهای مختلف در زیر بار اسارت داد میزنند، درحالیکه مثلاً باید در مجلس یزید سکوت کنند و از ترس چیزی نگویند؛ اما میگویند: ای یزید دختران تو آنطور، دختران ما اینطور؟ این خیلی مهم است. آنوقت ما هم این مجلس عزا را بر پا کنیم و آرایش محرمی داشته باشیم. مردانه و زنانه، این وهن نیست؟ این بیادبی به معارف امام حسین نیست؟
خاصیت تربت حسین -علیهالسلام-
امام حسین روح را زنده میکند. مس وجود را طلا میکند. انسان را به اوج میرساند. هیچ انسانی به درجات عالی از معنویت و عرفان نرسید مگر اینکه سرش را بر مُهر حسین -علیهالسلام- گذاشت. نداریم کسی را که به مقامات عالیه معنوی رسیده باشد اما سرش را بر تربت حسین نگذاشته باشد. در روایت دارد که خرق حجب هفتگانه میکند تربت امام حسین. انسان را به مقامات بلند معنوی و عرفانی میرساند. امام صادق -علیهالسلام- اگر تربت حسین در سجادهاش نبود نماز را معطل میکرد تا برای او تربت بیاورند، تازه یک مقدار هم از خاک میریخت. آنوقت ما چقدر این را پایین میآوریم و سخیف میکنیم.
استقامت بر ارزشهای دینی، راه مبارزه با تهاجم فرهنگی
زینب -سلامالله علیها- و بانوان اهلبیت را شهر در شهر گرداندند و حضرت زینب -سلامالله علیها- اعتراض کرد. در کوفه اجازه نداد کسی غیر از زنان وارد بازداشتگاه شود. مأموران که میخواستند بیایند اجازه نمیداد. لذا ثمره این نقش حفظ ارزشها توسط گروه بانوان بود؛ و اینکه در چنین شرایط سختی هم نباید تسلیم شیوههای ضد فرهنگی و تهاجم فرهنگی دشمن شد. باید بر ضدش عمل کرد و برنامه داشت. به همین ترتیب زینب و گروه بانوان درحالیکه در دست دشمن اسیر بودند اما در حقیقت دشمن در دست آنها اسیر بود و به همه درس آزادگی دادند. بحث به اینجا رسید این قسمت از خطبه حضرت زینب -سلامالله علیها- را برای شما بخوانم. باصلابت و باقدرت رو به یزید کرد، مقنعه را روی صورت خودش کشید که بتواند بهخوبی سخن بگوید. علی گونه بلند شد و گفت: یزید آیا پنداشتی همینکه ما را همچون اسیر از این شهر به آن شهر کشاندی، برای ما خواری و برای تو کرامت است؟ ای آزادهی آزادشدگان فتح مکه! (سابقهاش را گفت) آیا این عدالت است که همسران و کنیزان خود در پس پرده باشند ولی دختران رسول خدا را بهعنوان اسیر روانه کردهای، پردههای حرمت آنان را دریدهای و چهرههایشان را آشکار ساختی و زیر سلطه دشمنان از این شهر به آن شهر بکشانی؟ آنگونه که مردم آبادیها و شهرها به آنان مینگرند و دور و نزدیک چهره آنان را تماشا میکند. باید صحنه را درک کنیم. مثلاً ما الآن برای جوانها میگوییم که زمان طاغوت که بود مبارزه میکردند و زندانی میشدند. شما باید زمان طاغوت را درک کنید. زمان طاغوت دو نفر برای همصحبت میکردند احتمال داشت یک نفر از آن دو ساواکی باشد. حالا الآن در یک چنین صحنهای، زینب آنهم یک زن با محدودیتهایی که دارد بلند شود و علوی سخن بگوید. مسئله معلوم میشود که عفاف و حجاب مسئله خیلی مهمی است؛ یعنی غیرت دینی داشتن. این حمیت اسلامی است که حتی در اسارت هم دشمن را تحقیر میکند. به کفر و شرک بنیامیه اشاره میکند. سابقهشان را میگوید. آنها را خوار و رسوای عالم میکند. دختران و مادران و همسران ما هم در تربیتشده همین مکتب هستند و عمل میکنند. بعد یک عده فکر میکنند که با جنجال و سیاسی کردن و با روزی را به بیبندوباری اختصاص دادن میتوانند ارزشها را عوض کنند. خواهران غیور و عزتمند ما در استان و کشور این را میشنوند، روی آن دقت کنند. باید اجازه ندهند که دیگران فرصت جولان داشته باشند. با حضور خودشان و با عفاف و حجاب خودشان درصحنه وارد شوند و صحنه را تغییر بدهند. پس درس بزرگی که از بانوان عاشورایی میگیریم پافشاری و استقامت بر حفظ ارزشهای دینی است.
شعر ژولیده
صحبتی از زینب کبرا را از ژولیده برای شما بخوانم: بعد تو این داغ را با صبر جبران میکنم / با سرت منزلبهمنزل شرح قرآن میکنم / با اسیری رفتنم یاری جانان میکنم / با خطاب حیدری در کوفه طوفان میکنم / وعدۀ ما بر سر بازار باشد بعدازاین / کوچۀ بردهفروشان زار باشد بعدازاین / قافله در معرض دیدار باشد بعدازاین / چشم شامی بدتر از مسمار باشد بعدازاین / بعدازاین باید چه سازم با هزاران چشم هیز / وای از چشمان هیز و وای از لفظ کنیز.
بحریه، مادر عمر بن جناده، از نقشآفرینان غیور کربلا
حماسه ایجاد کردند. فقط هم زینب نبود. رسیدیم به بخش دوم و خانمهایی که در کربلا و روز عاشورا نقشآفرینی کردند. یک عده فرزندان علی بن ابیطالب بودند و هاشمی هستند. یک عده هم از اصحاب و یاران هستند. بنیهاشم و فرزندان امیرالمؤمنین را بعداً عرض میکنم. به تعدادی از اصحاب ویاران اشاره میکنم. یکی از کم سن و سالهای کربلا، عمر بن جناده است، که فرزند جناده بن حرث انصاری است که او هم در همانجا شهید شد. عمر بن جناده ۹ یا ۱۱ سال سن دارد. یکی از نوجوانان شهدای کربلاست. وقتی میخواست به میدان برود، امام حسین فرمودند: چون پدرش جزو شهدا بوده دیگر نرود، مگر اینکه مادرش اجازه بدهد. همین عمر بن جناده عرض میکند: یا بن رسولالله مادرم دستور داده که به جبهه بروم. لباس رزم را هم خود مادرم به تنم کرده است. به میدان رفت و رجز خواند. جنگید تا به شهادت رسید. سر از بدنش جدا کردند و سر را به سمت سپاه امام حسین انداختند. اینجا مادر دوباره نقش خودش را انجام داد. سر را برداشت و گفت: پسرم، ای شادی قلبم، ای نوردیدهام، چه خوب جهاد کردی. بعد سر را بهطرف دشمن پرتاب کرد. در تاریخ دارد که همین سر را که پرتاب کرد یکی از لشکر عمر سعد را به درک واصل کرد. بعد هم چوب خیمه را کشید و رفت به سمت دشمن و شروع به جنگیدن کرد. امام حسین به او هم گفت برگرد. این بانوی شجاع و غیور اسمش بحریه بنت مسعود خزرجی بود و دو نفر را هم کشت؛ اما امام که به او گفت برگرد برگشت. این بانو سیراب از سرچشمههای ایمان بود. ثبات دل و قدم داشت. شوهرش شهید شد و خودش هم اهل ایثار و جانفشانی بود.
عروس تازهمسلمان وبامعرفت کربلا
یکی دیگر از آن بانوان ام وهب است. وهب بن عبدالله بن حباب کلبی. ام وهب و وهب اینها همه نصرانی بودند. در جذبه حسینی -سلاماللهعلیه- قرار گرفتند و مسلمان شدند. وهب به میدان رفت و تعدادی را هم کشته و اسیر شد. عمر سعد دستور داد که سر از بدنش جدا کردند. باز همین سر را به سمت سپاه امام حسین انداختند. مادرش این سر را برداشت و همان صحنه دوباره تکرار شد. بهطرف دشمن پرتاب کرد و بعضیها هم گفتند که کسی را کشت. وهب ۱۷ روز بود که از ازدواجش گذشته بود. عذرا زن وهب بانوی تازهمسلمان است ولی ویژگیهایی دارد. اولش ممانعت کرد. بعد گفت ایکاش جهاد هم برای زنان بود تا در رکاب حسین شهید میشدیم. در آنجا که ممانعت کرد مادر وهب دوباره وارد میدان شد و گفت: حرف تازهعروست را گوش نده. از رضای حسین و رضای خدا و رضای مادرت غافل نباش. به میدان برو و حسین را یاری کن. ترغیب کرد که به میدان برود. اگر این ترغیبها نبود واقعه کربلا واقع نمیشد. این صحنه که شد زن وهب گفت من اجازه نمیدهم. برویم پیش امام حسین. رفتند پیش امام حسین و گفت: این الآن میرود شهید میشود و وارد بهشت میشود و حوری در کنار اوست. یا بن رسولالله شما همینجا یک پیماننامه بنویسید امضا کنید به من بدهید که اگر شهید شد من در کنارش باشم. امام حسین شروع به گریه کردند از معرفت و صفای این زن و گفتند: من ضمانت میکنم که شما در بهشت در کنار هم باشید. وهب رفت و به شهادت رسید و این بانو هم جزو شهدای کربلاست.