- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۹/۲۱– جلسه یازدهم
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ»
فراز دیگری از توصیه رسول مکرم اسلام به عبدالله بن مسعود است که با آیه ۱۴ سوره مبارکه آلعمران شروع میشود. شروع این بخش درباره حالاتی بود که افراد نسبت به دنیا دارند که باید از دنیا اعراض داشته باشند و زهد در دنیا داشته باشند و امثالذلک.
فعلاً دارد چهره دنیا و وابستگیهای نسبت به دنیا را برای ما ترسیم میکند. یکی از آیاتی که تبیین میکند که وضعیت ما در دنیا چگونه است، همین آیه ۱۴ سوره مبارکه آلعمران است. البته به تعبیر «زُیِّنَ» یعنی زینت دادهشده، آیات فراوانی در قرآن داریم. مثلاً در سوره مبارکه بقره آیه ۲۱۲ «زُیِّنَ لِلَّذینَ کَفَرُوا الْحَیاهُ الدُّنْیا» حیات دنیا و زندگی دنیا برای اهل کفر زینت دادهشده است.
یا در سوره مبارکه انعام آیه ۴۳ فرمود «زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» شیطان تزئین میکند. یکی از کارهای شیطان تزئین کردن است. ولی چون کار شیطان دروغ است و غرور است و گمراه کردن است، تزیین میکند اما این تزئین به بیراهه است. کارهایی را که انجام میدهیم تزیین میکند. میگوید غیر از تو هیچکس نمیتوانست این کار را انجام دهد. کاری میکند که طرف مبتلابه عجب شود. مبتلابه کبر شود. مبتلابه خودبرتربینی شود. اگر روی خودش کارکرده بود که به اینها مبتلا نمیشد، مبتلابه ریا شود. مبتلابه پرحرفی شود.
یا در سوره مبارکه انعام آیه ۱۲۲ «زُیِّنَ لِلْکافِرینَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» معلوم میشود که کافرین هم آلت دست هستند. کار شیطان دروغ است و بعضی وقتها اهل کفر جوری کار میکنند که کار این کافرین هم دروغ است. مثلاً همین میوه. همه میوهها خوب و درشت است و بیقواره در بین آنها نیست. میخری میآوری خانه میبینی همهاش بیقواره است. این کارها کار شیطان است. اینها هم بچه شیطان هستند یا خودشان شیطان هستند. بعضی وقتها شیطان دوزانو مینشیند جلوی بعضیها، میگوید اگر مطلب جدیدی هست به من هم یاد بدهید. لذا میگوید شیاطین انس و جن. (هم شیطان انس داریم هم جن)
در آیه ۴۸ سوره مبارکه انفال باز زینت را به شیطان نسبت میدهد «وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ» شیطان اعمال آنها را برایشان تزئین میکند. «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا» کار شیطان است که کارهای انسان برای خودش جلوه کند. فکر کند که کار درست را او دارد انجام میدهد. یا دیگران درست انجام نمیدهند یا کارشان ارزش ندارد. کار شیطان است که انسان اصلاً احتمال خطا نمیدهد.
در سوره مبارکه توبه آیه ۳۷ «زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» سوء اعمالشان برایشان تزئین دادهشده است. در آیه ۶۳ سوره مبارکه نحل «فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ». آیات تزئین زیاد است که من تعدادی از آنها برای شما خواندم.
آن چیزی که محل بحث ما است و پیغمبر خدا در این بیانشان به عبدالله بن مسعود بیان کردند این است که «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ» اینکه انسان دوست داشته باشد. خواستنی داشته باشد. شهوت داشته باشد. این شهوت برای او تزئین شد. حالا انسان چه چیزهایی را دوست دارد؟ زنان و بچهها و مالهای رویهم انباشتهشده طلا و نقره و اسبهای نشاندار و باکیفیت.
تا «الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ» عبارت پیغمبر خدا است. بعد کلمه الآیه دارد. ازاینجا به بعد آیه در روایت نیست. من برای شما میخوانم. چهارپایان و کشاورزی را میگوید. حب اینها در دل افراد هست. یک عده زنان را دوست دارند. یک عده مالهای انباشتهشده را دوست دارند. یک عده بچههایشان را دوست دارند. یک عده اسب دوست دارند. یک عده گاو و گوسفند دوست دارند. یک عده کشاورزی دوست دارند. «ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا» همه اینها مربوط به زندگی دنیاست. «وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» آن چیزی که به درد میخورد دست خداست. آخرت است. آن چیزهایی است که در نزد خداست.
دنیا وقتی متاع شد، کم است و غرور است و فانی است و زودگذر است که باید به آن توجه نکنیم. میفرماید ببین برخورد یک عده با این دنیا چگونه است. «یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى مُوسَى بِالْکَلَامِ وَ الْمُنَاجَاهِ حَتَّى کَانَ یُرَى خُضْرَهُ الْبَقْلِ فِی بَطْنِهِ مِنْ هُزَالِهِ وَ مَا سَأَلَ مُوسَى ع حِینَ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ إِلَّا طَعَاماً یَأْکُلُهُ مِنَ الْجُوعِ».
اصطفی یعنی جدا کردن. مثل مجتبی. موجودات خدای تعالی چند جور هستند. مثلاً دیدهاید آبغوره که میگیرند دردی آن تهنشین میشود. آب عقیقی رنگ شفاف میشود. یا روغنزیتون که میگیرند دردی آن تهنشین شده بالا روغن شفاف و زلالی میماند. وقتی آن شفاف را از آن کدری جدا میکنند به این کار میگویند اصطفی. ماده جداشده میشود مصطفی. عسل مصفی همان است که از موم جدا میشود.
از بین انسانهایی که کدر هستند و انسانهایی که روشناند یعنی آدمهای خوب و بد، از بین آدمهای خوب خداوند انبیا را اصطفا کرده. انتخاب از بین خوب و بد نیست. از بین خوبها خوب را جدا کردن است. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِینَ» درباره حضرت مریم است؛ یعنی حضرت مریم هم مصطفی است. پیغمبر اکرم هم مصطفی است. مجتبی هم انتخاب است.
میفرماید ابن مسعود خدای تعالی موسی را انتخاب کرد برای اینکه با او کلام و مناجات داشته باشد. حضرت موسی اینطور بود که از لاغری برگ سبزی را که خورده بود از روی شکمش میشد دید. این موسی که خداوند او را برای سخن گفتن با خودش انتخاب کرد وقتی پشت شهر قرار میگرفت و میخواست برای خودش سایه انتخاب کند تا استراحت کند، جز طعامی که سد جوع کند از خدا طلب نمیکرد.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ نُوحٍ نَبِیِّ اللَّهِ ع إِنَّهُ عَاشَ أَلْفَ سَنَهٍ سَنَهٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَاماً یَدْعُو إِلَى اللَّهِ فَکَانَ إِذَا أَصْبَحَ قَالَ لَا أُمْسِی وَ إِذَا أَمْسَى قَالَ لَا أُصْبِحُ وَ کَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ طَعَامُهُ الشَّعِیرَ» پسر مسعود اگر بخواهی از نوح برایت بگویم. ۹۵۰ سال زندگی کرد و مردم را به خدا دعوت کرد. صبح که میشد میگفت شاید به شب نرسم و شب که میشد میگفت شاید به صبح نرسم؛ یعنی امیدی نداشت. لباسش مو بود و غذایش هم جو. لباس پنبه نرم و لطیف است ولی لباسی که از پشم یا مو باشد نامرغوب است و بدن را اذیت میکند.
۹۵۰ سال زندگی کرد اما روز و شبش اینطور بود. حالا ما که معلوم نیست چند روز قرار است زندگی کنیم. برنامههایی که میچینیم مبتلابه طول امل و طول آرزو هستیم. آرزو عیب ندارد. اگر آرزو نباشد کسی حرکت نمیکند. اگر آرزو نباشد کسی زندگی نمیکند. کسی ازدواج نمیکند. آرزو بد نیست. آرزوهای طولانی و دست نایافتنی بد است که مبتلا شویم.
«وَ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ دَاوُدَ ع خَلِیفَهِ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ کَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ طَعَامُهُ الشَّعِیرَ» داود خلیفه خدا در زمین بود. لباسش مو بود و غذایش هم جو.
«وَ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ سُلَیْمَانَ ع مَعَ مَا کَانَ فِیهِ مِنَ الْمُلْکِ کَانَ یَأْکُلُ الشَّعِیرَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْحُوَّارَى وَ کَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ کَانَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ شَدَّ یَدَهُ إِلَى عُنُقِهِ فَلَا یَزَالُ قَائِماً یُصَلِّی حَتَّى یُصْبِحَ» رسول اکرم دارد به ابن مسعود میگوید اگر میخواهی درباره سلیمان به تو بگویم.
حضرت سلیمان سلطنت عالی داشت. حشمت و جبروت داشت. آنقدر جبروتش بالابود که وقتی به عصا تکیه داده بود کسی جلو نیامد. کسی جرئت نزدیک شدن نداشت تا موریانه عصا را خورد. این حضرت سلیمان غذایش جو بود، اما به مردم نان سفید گندمی میداد. لباسش از مو بود. شب که میشد دستهایش را به گردنش میبست؛ یعنی خدایا من اسیر دربند تو هستم. در چنین حالی تا صبح قیام داشت و به درگاه الهی ناله میکرد.
«وَ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ الرَّحْمَنِ ع کَانَ لِبَاسُهُ الصُّوفَ وَ طَعَامُهُ الشَّعِیرَ» اگر میخواهی تو را از ابراهیم خلیلالرحمن آگاه کنم لباسش پشمی بود و غذایش جو بود.
«وَ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ یَحْیَى ع کَانَ لِبَاسُهُ اللِّیفَ وَ کَانَ یَأْکُلُ وَرَقَ الشَّجَرِ» لباس حضرت یحیی از برگ درخت خرما بود و برگ درخت میخورد. روایت از یادتان نرود. میگوید خدا اینها را انتخاب کرد. اینکه در زیارتنامهها میخوانیم «السلام علیک یا وارث نوح یا وارث عیسی و…» همه جهات زندگی آنها مدنظر است. ازجمله این موارد.
«وَ إِنْ شِئْتَ نَبَّأْتُکَ بِأَمْرِ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ع فَهُوَ الْعَجَبُ کَانَ یَقُولُ إِدَامِیَ الْجُوعُ وَ شِعَارِیَ الْخَوْفُ وَ لِبَاسِیَ الصُّوفُ وَ دَابَّتِی رِجْلَایَ وَ سِرَاجِی بِاللَّیْلِ الْقَمَرُ وَ اصْطِلَائِی فِی الشِّتَاءِ مَشَارِقُ الشَّمْسِ وَ فَاکِهَتِی وَ رَیْحَانَتِی بُقُولُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ الْوُحُوشُ وَ الْأَنْعَامُ أَبِیتُ وَ لَیْسَ لِی شَیْءٌ وَ أُصْبِحُ وَ لَیْسَ لِی شَیْءٌ وَ لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَحَدٌ أَغْنَى مِنِّی».
میگوید قصه عیسی بن مریم خیلی عجیب است. عیسی بن مریم میگفت خورشت من گرسنگی است. پوشش من خوف الهی است. جامهام از پشم است. حیوانی که مرا اینطرف و آنطرف باید ببرد همین دو پای من است. چراغ من در شب ماه است. بخاری که مرا در زمستان گرم میکند نور خورشید است. میوه و سبزیها هم که میخورم سبزیهای زمین است که حیوانات دیگر هم میخورند. شب را روز میکنم درحالیکه چیزی برای من نیست و صبح را هم شب میکنم درحالیکه چیزی برای من نیست؛ و درروی زمین هیچکس بینیازتر از من نیست.
آیهای که اول رسول خدا فرمودند اینها را برای آن مثال آوردند. آیه را مقداری ترجمه کنم. «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ».
منظور از شهوت در آیه مشتهیات است؛ یعنی چیزهایی که انسان به آن اشتها دارد. یعنی میل دارد. شما میخواهید لباسی بخرید شهوت است. میخواهید غذا بخورید شهوت است. میل دارید که با دوستتان صحبت کنید شهوت است. شهوت یعنی خواستن. تا کلمه شهوت میآید انسان نباید یاد یک کلمه خاص بیفتد. انواع خواستنیهای غریزی و عاطفی و مالی، همه را میگیرد.
مثلاً یک دسته از شهوات ما شهوات غریزی است. همینکه انسان زنان را دوست دارد، زنان مردان را دوست دارند. بعضی از شهوات عاطفی است. میل مادر نسبت به فرزندانش. اگر انسان میل به مال پیدا کرد شهوت مالی است که انواعی دارد. یکوقت طبق آیه ثروتهای انباشتهشده است. یکوقت اسبان نشاندار است. یکوقت کشاورزی است. یکوقت حیوانات است. اینها باهم فرق میکند.
یک عده دنبال زن هستند. یک عده به دنبال جمادات هستند مثل طلا و نقره. یک عده هم به دنبال دامداری و کشاورزی و باغ هستند. دنیای آنها در اینجور چیزها خلاصه میشود. شهوت تفاخر و جمال هم داریم. کسی که چیزهایی که شمردیم را دارد آرامآرام شهوت تفاخر هم پیدا میکند. یا اینکه دوست دارد زینتهایش را به خودش آویزان کند و شهوت جمال دارد.
«الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ» قناطیر یا جمع قنطار است یا جمع قنطره است که یعنی پل. اگر در مال استفاده شود یعنی این مال وسیله گذران زندگی انسان است. به دنبال وسیله گذران زندگی است؛ اما عمده چیزی که ما از این آیه به دست میآوریم و از آیات مشابه این است که دلبستگی به هر نحوی خوب نیست.
دلبستگی مانع ایجاد میکند. دلبستگی انسان را گرفتار میکند. دلبستگی به زن و فرزند صد عن سبیل الله است. جلوگیری میکند از اینکه انسان به مقصد برسد؛ و همین دلبستگی به دنیا راه تکاملی انسان را سد میکند. نمیگذارد انسان به مقاصد عالی برسد. تکامل روحی پیدا کند.
لذا وابستگیها هرچه که میخواهد باشد. یکی به باغ و بستانش وابسته است. یکی به تسبیحش وابسته است. وابسته بودن یعنی نتواند دل بکند. در زمان جنگ بودند. الآن مدافعان حرم را میبینید. بعضی از آنها فرزندانشان بعد از شهادتشان به دنیا آمدند. در زمان جنگ نامههایشان را باز نمیکردند میگفت همسرم در دوران بارداری و وضع حمل بود میترسم عکس فرزندم را فرستاده باشد محبتش در من غلیان پیدا کند نتوانم در جبهه بمانم. علقه کنترلشده و تحت تربیت بود. صحنهها صحنههای عجیب و قشنگی بود. چطور میشود که دل بکند و بیمیل شود؟ جایی که خدا میگوید حب زن و ماشین و خانه و گاو و گوسفند و طلا و نقره انسان را میکشاند، چطور دل میکند؟ باید ایمان قوی باشد.
اینها هم ترتیب دارد «النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ وَ الْخَیْلِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ» ازلحاظ انسی که انسان به آنها دارد و سعه وجودیاش به ترتیب گفتهشده است. مرحوم طبرسی در مجمع فرموده است که آیه شریفه زنان را مقدم کرده است چون فتنه توسط زنان بزرگتر است و انسان را زودتر به سمت خودش میکشد و مسیر هدایتی انسان را میبندد.
انسان باید همسرش را دوست داشته باشد. مادرش را و خواهرش را دوست داشته باشد؛ اما اگر این دوست داشتن از باب وابستگی باشد باعث انحراف انسان است. ولی از باب اینکه اینها در زندگی ما نقش دارند و باید به آنها محبت کرد، نعمتی از نعم الهی هستند و وسیله کمال و رشد معنوی ما هستند، محبت به آنها باعث رشد ما خواهد شد، اگر اینگونه نگاه کنیم وابستگی نیست. عین بندگی و عبادت خداست.
اما اگر زن شد عامل وابستگی، تو را به انحراف میکشاند. شیطان هم از او استفاده میکند و وسیله فتنه خواهد شد. لذا جماد و نبات و حیوان و انسان عامل سد و صد انسان هستند از اینکه انسان به کمال برسد. خدای تعالی این چهارتا را وسیله آزمایش قرارداد. هرکدام از اینها موضوع خاصی از ما را مورد آزمایش قرار میدهد؛ بنابراین ترتیبی که درآیات درباره اینها گفته میشود مفهومی را میرساند.
در این آیه میل به همسر و فرزند را مقدم میکند به مال. در بعضی جاهای دیگر طور دیگری بیان میکند. آیه ۲۸ سوره انفال «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ» بدانید که اموال و اولادتان برای شما فتنه هستند؛ یعنی وسیله آزمایش هستند.
امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمود: زبیر از ما بود تا وقتیکه بچهاش بزرگ شود. عبدالله بن زبیر وقتی بزرگ شد زبیر از بین رفت. خیلی آدم عجیبی بود. باید چهرهاش را در تاریخ با دقت بخوانید. بلایی سر پدرش آورد. زبیری که در تاریخ اسلام نقش داشت و بزرگوار بود. در جریان خانه نکاتی را نسبت به امیرالمؤمنین گفت. پیغمبر اکرم هشدار داد: زبیر نکند که در آینده در مقابل علی بایستی. گفت: خدا آن روز را نیاورد من مرده باشم که چنین کاری کنم.
چند سال گذشت در جنگ، امیرالمؤمنین صدایش کرد و گفت: یادت هست حرف پیغمبر خدا را؟ الآن تو در همان شرایط هستی. یکدفعه لرزید. یاد حرف پیغمبر افتاد. صحنه جنگ را ترک کرد و در بیابان او را کشتند. قاتلش هم معلوم نشد چه کسی بود. خونش هدر رفت. امیرالمؤمنین بالای سرش آمد و شروع به گریه کرد. این شخصیت بزرگ طوری شد که معلوم نشد قاتلش چه کسی است. آنقدر که خراب شد.
در تاریخ معاصر خودمان هم دیدهاید اولادی را که فتنه هستند. الآن هم هست. انسان باید وابستگی نداشته باشد. نه اینکه محبت نداشته باشد. نه اینکه ارتباط عاطفی نداشته باشد. نباید وابسته باشد که قدرت تفکر از او گرفته شود. اگر محبت ما محورش خدا نباشد گرفتاریها را درست میکند.
اگر محبت نداشته باشیم انسان نیستیم. اگر کسی نسبت به دیگری عشق و محبت و علاقه نداشته باشد انسان نیست. انسان باید محبت داشته باشد. اگر دیدید که این جنبه در شما ضعیف است خودتان را تقویت کنید. باید کمال رأفت و شفقت و مهربانی را نسبت به اطرافیانتان داشته باشید؛ اما این محبت باید برای خدا باشد. «الحب فی الله» اگر غیرازاین باشد میشود فتنه.
به خاطر فرزندش حاضر نشد مسیر چندساله انقلاب را که درست تا جلوآمده بود به آخر برساند. خانواده ما خانواده انقلابی بودند. ارتباط داشتیم وضعیت خوبی بود اما جلوتر آمد بچهها بهجایی رساندند که دیگر نشد.
آیه ۱۱ سوره مبارکه فتح «سَیَقُولُ لَکَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا» در آیه قبل اول مال بعد اولاد را فتنه میداند. در این آیه میگوید اموال و اهل. گرایش به همسر و فرزند در نهاد انسان طبیعتاً وجود دارد. هرگز در آیهای نداریم که به همسران و فرزندانتان محبت کنید. چون خودبهخود در نهاد ما هست. فقط میگوید طغیان نکند. چون محبت از حد میگذرد برای اینکه کنترل شود دستور کنترلی دادهشده است.
همانطور که نسبت به پدر و مادر بیتوجهی میکنیم و به ما دستور میدهند که پدر و مادرتان را احترام کنید. ولی از طرف پدر و مادر آیه و روایتی به آن معنا ندارد که به فرزندانتان محبت کنید. چون از آنطرف قطعاً هست. فقط میگویند کنترل کنید که این محبت طغیان نکند؛ اما از اینطرف به بچهها میگوید که حتماً باید احترام کنید.
در بعضی از تعبیرات قرآنی داریم که اولاد و همسران شما دشمنان شما هستند که قسمتی از آیه ۱۴ سوره مبارکه تغابن است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوّاً لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» بعضی از زنان و فرزندانتان دشمنان شما هستند. بعضی وقتها شوخی میکنم که ما از این آیه میفهمیم چرا نوهمان را دوست داریم. استنباط و استدلال است. چون میگوید اولاد شما دشمن شما هستند. اولاد من هم خودش اولاد دارد که این اولاد دشمن اولاد من است. درنتیجه من دشمن دشمنم را دوست دارم. این هم مزاحی کردم برای کسانی که نوهشان را خیلی دوست دارند.