- حدیث بندگی
- موضوع: شرح موعظه پیامبر (ص) به ابن مسعود
- ۱۳۹۷/۸/۲۳ – جلسه هفتم
«أَصْلَحُوا یَا ابْنَ مَسْعُودٍ … وَ یَقُولُونَ لِلنَّاسِ حُسْناً»
یابن مسعود بهترین بندگان خدا آنکسی است که وقتی با مردم سخن میگوید سخن او سخن نیکو است. «یَقُولُونَ لِلنَّاسِ حُسْناً» اقتباس از آیه است. اقتباس یعنی گرفتن. اقتباس از آیه ۸۱ سوره مبارکه بقره است. «وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً». کلمه اقتباس یعنی گرفتن. وقتی شمعی روشن است شمع دیگری را با آن روشن میکنند به این کار اقتباس میگویند. شعرا شعری را از شاعری میگیرند و بر اساس او شروع میکنند به شعر گفتن، این اقتباس است.
یکی از صفات و روشهای ما در زندگی و رفتارمان با افراد حسن خلق و یکی دیگر نیکو سخن گفتن است. اینکه انسان چگونه صحبت کند؛ و در قرآن کریم آیات فراوانی داریم که محکم صحبت کند، نرم صحبت کند، سنگین صحبت کند. قول سدید، قول لین، قول حکیم و…
امام سجاد -علیهالسلام-: «حَقُّ اللِّسانِ اِکْرامُهُ عَنِ الْخَنى وَتَعْویدُهُ الْخَیْرَ وَ تَرْکُ الْفُضولِ الَّتىلافائِدَهَ لَها وَ الْبِرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فیهِمْ» هرکدام از اعضا و جوارح ما حقوقی دارند. فرمودند: حق زبان این است که آن را اکرام کنید و از او مواظبت کنید. از خیانت زبان که هرز نباشد.
بعضی زبانها هر چه دلشان بخواهد میگویند. هر طور دلش بخواهد میگوید. غیبت میکند و تهمت میزند. اینها خیانت به زبان است. اعضا و جوارح نزد ما امانت هستند. این امانت الهی را باید حفظ کنیم. برای خودت نیست، از طرف خدای تعالی امانت است.
در بعضی از روایات دارد کسی که از بدنش مو میکند ملعون است. قطع کردن و بریدن و یا دوایی را استفاده کردن که مو را از بین ببرد درجایی که وظیفه است که پاکیزه قرار داده شود استثناست؛ اما در آنجا هم نباید مو را کند. در کندن چون به بدن آسیب میرسد مورد لعن است. از رحمت خدا دور است؛ یعنی وظیفهداریم که به بدنمان آسیب نزنیم. بدن را آزرده نکنیم. چون امانت الهی است و باید حفظ امانت کرد.
اگر کسی خیانتدرامانت کرد یعنی در حقیقت نسبت به صاحب آن چیز خیانت کرده است. خدای تعالی اعضا و جوارح را بهعنوان امانت به ما داده است. وقتی کسی چیزی را در اختیار دیگری به امانت گذاشت محدوده اختیار استفاده از آن بهاندازهای است که او اجازه میدهد. مثلاً من به مسافرت میروم و فرش خانهام را به شما میسپارم و میگویم اگر مهمان برای شما آمد میتوانید از آن استفاده کنید. اگر شما آن را بفروشید خیانتدرامانت است. یا در حیاط زیر باران بیندازی خیانتدرامانت است.
محدوده استفاده از مالی را که امین شدهاید خدای تعالی برای شما مشخص کرده است. خدای تعالی گفته است، من چشم و گوش و دستوپا را به شما دادم. در این محدوده از آن استفاده کن. طاعت و بندگی داشته باش. عمل صالح انجام بده. صلهرحم داشته باش. نیکوکاری کن. علم بیاموز، علم یاد بده.
اگر از آن اعضایی که امانت الهی است و در اختیار ماست برخلاف آن چیزی که او میخواهد استفاده کنیم خیانتدرامانت است. لذا فرمود «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ» یعنی نفس شما مال مرهونه است. رهن است. درگرو قرارگرفته است. گرو در دست شماست. شما اجازه ندارید بدون اذن راهن هر طور که دلتان خواست مال مرهونه را استفاده کنید. این بحث فقهی است.
ما ترقیع را هم جایز نمیدانیم؛ یعنی رقعه رقعه کردن بدن. چشمش را به کسی میدهد. گوشش را به کسی میدهد. کبدش را به کسی میدهد. خلاف شرع است. شما مالک نیستید که میبخشید. میت را باید بلافاصله دفن کنند. بعضی وقتها فقها اجازه میدهند و میگویند اگر حیات کسی متوقف بر عضو این میت است آنجا هم جواز طبقهبندیشده است. اگر آن میت از اهل ایمان باشد نمیشود. از علما باشد نمیشود. حتماً باید حیات شخصی متوقف بر این امر باشد.
الآن کارتی میگیرند و اعضایشان را اجازه میدهند که بعد از مردن ببخشند. اگر حیات کسی متوقف شد بر عضوی از اعضای دیگری که آسیبی به او نمیرسد و این هم زنده میماند با شرایطی جایز است. ولی بقیه اعضا را معلوم نیست که اجازه داشته باشیم. هر کس باید ببیند که مرجعش چه میگوید. بعضیها در این مورد وصیت میکنند. وصیت را درباره مال میکنند. اعضا و جوارح مال شما نیست؛ و اینکه حرمت میت مؤمن مثل حرمت مؤمن در حال حیات است.
حق دیگر زبان این است که بهوسیله او وعده به خیر بدهی. مردم را به خیر دعوت کنید. خودتان به خیر سخن بگویید. حق دیگر زبان این است که بیهوده نچرخد. بعضی وقتها کسی حرف ظریفی بزند و لطیفه بگوید که خندهای بیاورد اشکالی ندارد؛ اما مثلاً دو ساعت نشستهاند و حرف بیهوده میزنند. حق زبان این است که ترک کنید این کار را؛ یعنی اگر این کار را نکنیم روز قیامت که خدای تعالی مهر میزند و اعضا را به زبان میآورد که حرف بزنند زبان آنجا شکایت میکند که حرف زیادی میزد و فضول کلام داشت.
همه ما هم مبتلا هستیم که چیزی را که نیم ساعت بعد میفهمیم یا ده دقیقه بعد میفهمیم که چه اتفاقی میافتد سؤال کردنش حرف زیادی است. اهلدل و اهل معرفت تا این مقدار هم حرف نمیزنند. کسانی که مواظب خودشان هستند کسانی که نفسشان را کنترل میکنند زیاد حرف نمیزنند. ساکت هستند. بهضرورت صحبت میکنند. اگر از آنها سؤال شود حرف میزنند. بیشتر سکوت دارند.
حق دیگر زبان این است که نسبت به مردم نیکویی داشته باشد و حسن قول داشته باشد. زبانش در بین مردم به نیکویی بچرخد. اینیک دستورالعمل است که بعضی وقتها که خدمت عالمی میرسیم و به خدمت بزرگی میرسیم چطور باید رفتار کنیم. «الإمامُ الباقرُ -علیه السلام-: إذا جَلَستَ إلى عالِمٍ فَکُن عَلى أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنکَ عَلى أن تَقولَ» فرصت کردی خدمت عالمی برسی حرص تو این باشد که بیشتر بشنوی تا حرف بزنی. موقعی که دارد صحبت میکند کاملاً گوش بدهید.
متأسفانه بعضی وقتها افرادی هستند وقتی کسی سؤال میکند که ما جواب دهیم او جواب میدهد. بعضیها ضیق الصدر هستند. سینهشان تنگ است. دو کلام که بلد است تحمل ندارد و میخواهد بگوید. در ادامه روایت است که «وَ تَعَلَّمْ حُسْنَ اَلاِسْتِمَاعِ کَمَا تَعَلَّمُ حُسْنَ اَلْقَوْلِ» خوب شنیدن را یاد بگیر. همانطور که خوب گفتن را یاد میگیری «وَ لاَ تَقْطَعْ عَلَى أَحَدٍ حَدِیثَهُ» گفتار و سخن هیچکس را قطع نکن.
حسن قول و نیکو سخن گفتن یکی از وظایف است. البته اگر حسن قول داشته باشند ولی عمل نداشته باشند نمیارزد. امیرالمؤمنین فرمودند «لا یتمّ حُسن القول إلاّ بحُسن العمل» خوب سخن گفتن وقتی کامل و تمام است که حسن عمل هم داشته باشی. حرف باید با عمل درست شود. تمرین کنیم حرفی را که عمل نمیکنیم نزنیم. امیرالمؤمنین فرمود: من حرفی را نزدم مگر اینکه قبلش عمل کردم.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ هُمُ الْفَائِزُونَ»
قسم به کسی که مرا مبعوث به رسالت کرد این گروهی که اوصاف آنها را برای شما شمردم رستگاران هستند. فائز دو معنای متضاد دارد. بعضی کلمات در زبان عربی معنای متضاد دارد. باید ببینیم که در کجا استعمال میشود. معنای خوب دارد و معنای ضد آن را دارد.
یک معنای فائز رستگاری و نجات یافتن است. یکی دیگر هلاکت است. بستگی دارد که در کجا استفاده شود. در قرآن کریم آیاتی را داریم که معنای هلاکت میدهد. ست به نظر میرسد در آنجایی هم که معنای هلاکت و مرگ میدهد در آنجا هممعنای نجات دارد؛ یعنی درجاهایی استعمال میشود که اگر این کار را بکنید هلاک میشوید یعنی مردن و نجات پیدا کردن از دنیا.
توفیق حمد و شکر خدا نعمت خداست که به تعبیر امام سجاد -علیهالسلام- فوز است که شما توفیق پیدا کنید شکرگزار باشید. «یا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذّاکِرینَ، وَیا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشّاکِرینَ» شهادت فوز عظیم است. بهشت فوز عظیم دانسته شده است. مقام رضا و رضوان فوز عظیم گفتهشده است.
در قرآن کریم نزدیک ۱۲ مورد را درباره فوز مطرح میکند. بهصورت فوز مبین، فوز عظیم و فوز کبیر آمده است. وقتی خدای تعالی چیزی را عظیم و بزرگ میشمارد پس درنهایت اعتلا و بزرگی است. گاهی بهشت جسمانی را میگوید که فوز عظیم است. گاهی بهشت عقلانی و روحانی را میگوید فوز عظیم است. بین این فوز عظیم و آن فوز عظیم فرق دارد. کسی که هر دو را باهم دارد فوز عظیم را بیشتر از بقیه دارد. چون عظمت درجات دارد.
ثمره بندگی خدا و نجات پیدا کردن از جهنم و رسیدن به بهشت و به دست آوردن رضایت الهی فوز عظیم است. کسی که بتواند خودش را از جهنم نجات بدهد و بهشت و رضای خدا را به دست بیاورد فوز عظیم به دست آورده است. حتی سببهایی که برای او فراهم میشود تا به این فوز برسد خود آنها هم فوز و رستگاری است.
اطاعت از خدا و رسول خدا انسان را رستگار میکند. در آیه ۷۱ سوره مبارکه احزاب میفرماید «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِیمًا». آیه ۵۲ سوره مبارکه نور «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ».
امام صادق -علیهالسلام- «فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ فُزْتُمْ وَ اللَّهِ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» درباره امام حسین -علیهالسلام- در بعضی از زیارتنامهها آمده است. از امیرالمؤمنین -علیهالسلام- روایت است که کسی که بر معرفت نفس غلبه پیدا کند یعنی معرفت نفس پیدا کند به بزرگترین فوز نائل شده است.
تقوا شخص را از رحمت الهی برخوردار میکند و کسی که از رحمت خدا برخوردار شد درنهایت رستگاری است. آیه ۹ سوره مبارکه غافر «وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ». تقوا بسیار مهم است. رسول خدا -صلیالله علیه واله و سلم- فرمودند: یک خصلت است که هر کس به آن پایبند باشد دنیا و آخرت بهفرمان او درمیآید و به بهشت دست پیدا کند. سؤال کردند که یا رسولالله آن خصلت چیست؟ حضرت فرمودند تقوا. حضرت فرمودند: هر کس میخواهد که باعزتترین مردم باشد باید از خدا پروا کند.
عزت آقای بهجت را دیدید؟ انسان هر چه تقوا داشته باشد عزتش بیشتر است. انسانهای خداترس در بین مردم عزیز هستند. کسی که از خدا میترسد خدا کاری میکند که همهکسانی که از خدا نمیترسند از او بترسند؛ و الا کسانی که از خدا میترسند با او رفیق هستند با او انس و محبت دارند. محبتشان هم مضاعف است و به همان شدت، کسانی که از خدا نمیترسند از او میترسند.
بعد حضرت آیه ۲ و ۳ سوره مبارکه طلاق را فرمودند «وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ» کسی که تقوا دارد خدای تعالی برای او گشایش فراهم میکند. جوری مسیر را برایش راحت میکند که به چیزهایی که مورد نیازش هست برسد و از جاهایی که احتمال نمیداد او را بهرهمند میکند. تقوا را در خودمان زیاد کنیم. ببینیم خدا چه گفت همان را انجام بدهیم. حریم داشته باشیم. بعد ببینید که چگونه مسائل حل خواهد شد. امام باقر -علیهالسلام- فرمود «إنّ علیّا و شیعتَهُ هُمُ الفائزونَ» علی و شیعیان او جزء کسانی هستند که به مقصد رسیدند.
«یَا ابْنَ مَسْعُودٍ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَإِنَّ النُّورَ إِذَا وَقَعَ فِی الْقَلْبِ انْشَرَحَ وَ انْفَسَحَف َقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَهَلْ لِذَلِکَ مِنْ عَلَامَهٍ فَقَالَ نَعَمْ التَّجَافِی عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَهُ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ قَبْلَ نُزُولِهِ فَمَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا قَصُرَ أَمَلُهُ فِیهَا وَ تَرَکَهَا لِأَهْلِهَا»
ابن مسعود هرکس را که خدا به او شرح صدر داد بر نور الهی باشد؛ یعنی نورانی است. اگر کسی با اسلام شرح صدر پیدا کرد نورانی شده است؛ که نور چون در دل او بیفتد پیوسته گسترش و وسعت گیرد. سؤال کردند ای رسول خدا آیا برای این نور در قلب علامتی هست؟ رسول خدا مواردی را مطرح میکند که اگر اینها در شما بود شرح صدر برای اسلام در قلب شما واقعشده است.
روایتی است از امام رضا -علیهالسلام- درباره شرح صدر که فرمودند: هرگاه خدای تعالی بندهای را برای اداره امور بندگانش برگزیند و به او مسئولیت بدهد (نه اینکه خود افراد به دنبال مسئولیت بروند. دقت کنید! در روایت آمده کسانی که دستوپا میزنند تا به مسئولیت برسند خدا مسئولیت را به آنها میدهد بعد او خودش را گرفتار میکند. ولی کسی را که خدای تعالی برایش مسئولیتی را بسازد که انجام بدهد تمامکارهایش را هم درست میکند و موانع را برمیدارد. البته قسمتی از سختیها و مشکلات امتحان خود شخص است). کسانی که خداوند برگزیند آنها را برای اداره امور بندگانش (رئیس اداره شود. مسئول جایی شود. مسئول زندگیاش شود) برای این امر به او شرح صدر اعطا میکند. چشمههای حکمت را در دلش جاری میسازد و به او علم و دانش الهام میکند که ازآنپس از پاسخ هیچچیز درنمیماند و دریافتن راه درست سرگردان نمیشود.
رهبری را ببینید که ذهنش چگونه جوال است. معلوم است که بعدازاین که به رهبری منصوب شدند عنایت ویژهای به ایشان شده است و یک فضاهای فکری برایشان بازشده است. ببینید که از سال ۶۸ تا الآن تمام این عقبههای کؤودی که پیشآمده است برای نظام و انقلاب چگونه با یک درایت رفع شده است. مشورت میگیرند اما تصمیم را خودشان میگیرند. الهام میشود. در روایت دارد که به او علم و دانش الهام میشود. برای این است که برگزیدهشده است او را انتخاب کردهاند برای مسئولیت.
امیرالمؤمنین فرمودند: یاد خدا شرح صدر میدهد. بعضیها سینهتنگی دارند. به او حرفی میزنی و میگویی به کسی نگو دیگر کار تمام است. چه کنیم که شرح صدر داشته باشیم؟ دریا را دیدهاید؟ بعضی وقتها زن و شوهرها اختلافاتشان میشود پیش من میآیند میبینم ریشهاش آن است که هردوی آنها ظرفیتشان بهاندازه یک استکان است. شما در یک استکان یک قطره چای بریزید رنگش زرد میشود. ۴ قطره بریزید سرخ میشود. ۵ قطره بریزید کلاً چای میشود. نمیتواند رنگ را در خودش هلاک کند.
ولی شما یک گالن پرجوهر بریزی در دریا یک تکان میخورد و دوباره دریا سفید است. دریا منفعل نمیشود. رنگ نمیگیرد. شرح صدر دارد. در زندگیهای خانوادگی مرد خانه اگر ظرفیتش کوچک باشد گرفتاری درست میکند. زن خانه اگر دلش کوچک باشد با یکی دو حرف کار تمام است. باید ظرفیت را بالا برد.
چه کنیم که شرح صدر پیدا کنیم؟ امیرالمؤمنین فرمودند: با یاد خدا. اگر یاد خدا داشته باشید دلتان بزرگ میشود. قلبی که شرح صدر پیدا کند نورانی میشود و شدت و گسترش پیدا میکند. البته به میزان آن نور بستگی دارد. بستگی دارد که چه نوری باشد. هر چه نور بیشتر شد وسعت و فسحت بیشتر خواهد شد.