مراسم عزاداری و سوگواری رحلت حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در شب بیست و هشتم صفر المظفر۱۴۴۰ هـ. ق با سخنرانی آیتالله حسینی همدانی بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولیفقیه در استان البرز و امامجمعه کرج، مراسم عزاداری و سوگواری رحلت حضرت محمد (ص) و شهادت امام حسن مجتبى (ع) در شب یست و هشتم صفر المظفر۱۴۴۰ هـ. ق با سخنرانی آیتالله حسینی همدانی و مداحی حاج علی قلندری بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.
در ادامه متن کامل سخنرانی آیتالله حسینی همدانی را میخوانید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿۴﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۵﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿۶﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾
شخصیت بزرگواری مثل رسول خدا را نمیشود در دقایق محدود بحث کرد. خدای تعالی در قرآن کریم رسولش را معرفی کرده است. بحثی را مطرح میکنم که هم راجع به رسول خدا باشد و هم درباره بحث امامت باشد. مطالبی که کمتر به گوش شما رسیده است. هم بعد علمی و معرفتی دارد. هم بنیه معرفتی شمارا نسبت به اهلبیت و رسول خدا تقویت میکند.
آیات مبارکه سوره انشراح را برای شما خواندم. آیات بسیار نورانی و مبارکی است. معارف مربوط به این سوره مفصل است. مراحل بعثت رسول خدا و رسالت آن حضرت را تشریح میکند و جریان غدیر خم و ادامه نبوت و بحث امامت و خلافت مولانا امیرالمؤمنین –سلاماللهعلیه- را بیان میکند.
با توجه به روایاتی که ذیل این سوره مبارکه آمده است بحث غدیر خم ۱۸ ذیالحجه تا ۲۸ صفر فاصله تقریباً ۷۰ روز است. از وقتیکه امیرالمؤمنین منصوب شد به وصایت و خلافت و امامت تا ارتحال پیغمبر نزدیک ۷۰ روز شد. روز هفتاد و یکم همه منکر شدند. کسی برای بیعت نیامد.
این بحثی که عرض میکنم صریح قرآن است و بهرهگیری از آیات الهی. سوره انشراح از گشایشی در رسالت رسول خدا خبر میدهد و خدای تعالی از گشادگی و شرح صدر و آسودگی قلب نبی مکرم اسلام خبر میدهد. در این سوره خبر میدهد که چگونه مسئولیت بزرگی از دوش پیغمبر برداشته شد و سختیها تمام میشود.
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» به تو شرح صدر دادیم تا بهآسانی از زخارف دنیایی و مسائل مادی فاصله بگیری و بگذری تا بتوانی معارف بلند الهی را درک کنی و مشکلاتی را که در مسیر هدایت مردم هست را تحملکنی. این همان شرح صدری است که «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ».
قلب نبی اکرم آنقدر گشایش و گستردگی داشت که جبرئیل -سلاماللهعلیه- بر آن قلب نازلشده است. این شرح صدر میخواهد. بعضی یکچیز کوچک در اختیار آنها قرار داده میشود به خاطر سعهصدری که ندارد خودش را میبازد. قلب پیغمبر فرودگاه جبرئیل شد.
درباره سوره مبارکه انعام دارد که هزاران ملک و در بعضی از روایات دارد که ۷۰٬۰۰۰ ملک بعضی از سورههای قرآن را مشایعت کردند. آیات بر قلب پیغمبر نازل میشد. ۷۰٬۰۰۰ ملک با جبرئیل این آیات را مشایعت میکردند؛ یعنی آنها هم بر قلب پیغمبر نازل شدند. باید سعهصدر و گشایش و گنجایش بسیار زیادی داشته باشد.
حضرت موسی -علی نبینا و آله و علیهالسلام- موقعی که برای براندازی طاغوت زمان میرفت از خدا طلب کرد که برادرم را هم همراه من بفرست که خدای تعالی هم اجابت کرد؛ و از خدای تعالی خواست «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی» خدایا به من شرح صدر بده تا بتوانم تبلیغ دین کنم. تا بتوانم با طاغوت مبارزه کنم. بتوانم در مقابل استکبار بایستم.
اما در سوره مبارکه خدای تعالی میفرماید که ما به رسول دادیم. فرق دارد که کسی طلب کند بااینکه به کسی بدهند. در آیه دارد «وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی» حضرت موسی میگوید کار را هم بر من آسان کن. درصورتیکه درباره پیغمبر خدا میگوید «وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى» ما برایت کار را آسان کردیم. البته نه اینکه کار را برای تو آسان کردیم. تو را برای کار آسان کردیم. خیلی فرق دارد اینکه وجود شخصی آسان شود برای کارهای الهی تا آن کار را برایش آسان کنند.
یکزمانی هست که موانع را برمیدارند و کارها را ساده میکنند و میگویند کارها آسان شده است انجام بده؛ اما یکزمانی این شخص برای کار آسان است. «وَنُیَسِّرُکَ لِلْیُسْرَى» اینها مقام و جایگاه پیغمبر است. شرح صدری که حضرت موسی میخواهد با شرح صدری که پیغمبر دارد خیلی فرق دارد.
در خطبه ۱۷۸ از خطبههای نهجالبلاغه امیرالمؤمنین نکتهای را بیان میکند. شرح صدر رسول خدا باعث شد که نام رسول خدا بلندآوازه شود. «وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ» رفعت نام رسول خدا به خاطر این بود که کارهایی انجام داد که به خاطر شرح صدری که داشت بلندآوازه شد. الآن در سراسر عالم نام پیغمبر خدا برده میشود آنهم نه بهتنهایی، نام پیغمبر در کنار نام خدا برده میشود. «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله» همانطور که نام خدا بلندآوازه است نام رسول خدا در کنار نام خدا رفعت پیداکرده است. «وَرَفَعْنَا» ما این کار را کردیم. نام تو را کنار نام خودمان گذاشتیم. هر کس نام ما را میبرد اسم تو را هم میبرد.
در خطبه ۱۷۸ فرمود «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الَمْجُتْبَىَ مِنْ خَلَائِقِهِ وَ الْمُعْتَامُ لِشَرْحِ حَقَائِقِهِ» شهادت میدهم که پیغمبر عبد خداست و فرستاده خداست. انتخابشده است (شما اشیایی را در نظر بگیرید. مثلاً میوههای خوب و بد. کسی که میرود میوههای خوب را جدا میکند میگویند اجتباء کرد. آن خوبهای جداشده میشوند مجتبی. امام مجتبی هم که میگویند یعنی بین همه خوب است. مصطفی هم یعنی از بین خوبها خوبترین را انتخاب کردن).
در ادامه خطبه میفرماید: فرستادهای است که جداشده است از میان خلایق و گزیده شده برای شرح دادن حقایق. چون شرح صدر داشت و چون سینهاش فراخ بود برای به دست آوردن حقایق و تفسیر و توضیح آنها خدای تعالی او را انتخاب کرد. خاصیت شرح صدر دادن به پیغمبر این است که حقایق را میفهمد و میتواند برای مردم تفسیر کند و توضیح بدهد.
خدا به پیامبر میفرماید: والا بدون چنین سعه وجودی هرگز ما به تو چنین سمتی را نمیدادیم. اصلاً نمیتوانستی چنین سمتی را داشته باشی که بتوانی حقایق عالم را توضیح بدهی. چون انسان اول باید درک کند بعد بتواند توضیح بدهد. باید آنقدر گنجایش داشته باشد کسی که میخواهد دریا را توضیح بدهد باید خودش دریاصفت باشد. کسی که درکش بهاندازهای یک پارچ است نمیتواند دریا را توضیح بدهد. باید گنجایش وجودی داشته باشد.
از باب اینکه شرح صدر و گسترش آن به معنای وسعت قلب است لازمهاش زیادشدن علم است. چون علم در قلب قرار داده میشود کسی که طلب شرح صدر دارد مثل حضرت موسی -علیهالسلام- در حقیقت طلب علم هم دارد. میگوید شرح صدر مرا زیاد کن یعنی علم مرا زیاد کن. چون میخواهم با طاغوت مبارزه کنم. بدانم آنجا چه بگویم.
«وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی» گرههای زبان من را بازکن. چون شنیدهاید که حضرت موسی وقتی بچه بود فرعون زغال برداشت و بر زبان حضرت موسی گذاشت. زبان حضرت موسی سوخت و یک گرهی در زبانش افتاد. لذا برای رفتن و تبلیغ کردن گیر زبانی وبیانی داشت و برادرش هارون دائم با او بود. نه اینکه صحبت نمیکرد در مقام بیان کمی لکنت داشت.
بعضی وقتها عقدهای که در زبان هست به خاطر کمبود علم است. انسان داناییاش نسبت به موضوع کم است. نمیداند باید چه بگوید بهزحمت میافتد. لذا مطلوب این پیامبر خدا زیادشدن علم است. درحالیکه به رسول خدا میگوید ما این علم را به تو دادیم. تو دریای علمی تو شهر علم هستی.
همین روزهایی که رسول خدا دارد از دنیا میرود امیرالمؤمنین را نزدیک خودش کرد. پارچهای را روی سرشان انداختند. آنجا هزار باب از علم را که هر بابی هزار باب دیگر از آن باز میشد طبق روایت به امیرالمؤمنین آموزش داد. بعضیها پرسیدند که چه گفت؟ حضرت فرمود هزار هزار و تا قیامت یکالف مقصوره از این علم را مردم میفهمند. الآن سرعت علم را ببینید که چطور است. هرروز انسان عقب است.
آیات سوره انشراح روایتی دارد که قشنگ است. رواتی در بحارالانوار جلد ۳۶ و تفسیر قمی جلد دوم است. علی بن ابراهیم قمی یکی از محدثین شیعه و از مشایخ شیخ کلینی است. آیاتی که در قرآن کریم است ذیل آن روایاتی را آورده است شده است دو جلد کتاب به اسم تفسیر قمی. این تفسیر روایی است و هیچ توضیحی هم ندارد. قبر شیخ کلینی هم در بغداد است.
این حدیث را بهعنوان نمونه برای شما میخوانم دقت کنید. «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ» امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: یعنی بهوسیله علی -علیهالسلام- که او را جانشین تو قراردادیم آنگاهکه مکه را فتح کرد و قریش به اسلام داخل شدند خداوند سینه و باطن پیامبر را گشایش عنایت فرمود.
«وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ» حضرت فرمود مشکلی که برداشته شد جنگی که کمرت را میشکست یعنی بار آن جنگ بر کمر تو سنگینی میکرد بهوسیله علی -علیهالسلام- از دوشت برداشتیم. (۸۰ غزوه و سریه پیغمبر خدا انجام داد. در ۷۹ تای آن امیرالمؤمنین حاضر بود. آنیکی هم به دستور خود پیغمبر حاضر نبود). «الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ» سنگینی بار رسالت را بهوسیله امیرالمؤمنین از روی دوش تو برداشتیم.
«إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» حضرت فرمودند: مادامیکه در سختی بودی آسانی برایت آمد. «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» حضرت فرمودند: آنگاهکه در حجه الوداع فراغت پیدا کردی امیرالمؤمنین را نصب کن. این آیه میگوید که این سوره دارد جریان غدیر خم را میگوید. اصل اینکه این حدیث را شروع به خواندن کردم بیشتر برای آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ» بوده.
این سوره با غدیر خم و مسائل مربوط با غدیر ارتباط دارد. روایاتی هم داریم که شأن نزول آیات پایانی را مربوط به غدیر خم میداند. چند دسته هم روایت داریم که متعدد و متواتر است که هم به حج آخر پیامبر اشاره میکند و هم به غدیر خم اشاره میکند.
از امام صادق -علیهالسلام- است «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ قال: إذا فرغت من حجّه الوداع فانصب أمیر المؤمنین وَ إِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ». در اینجا «فَانْصَبْ» نمیگویند «فَانْصِبْ» میخوانند. توجه داشته باشید که بحث اختلاف قرائات در حد حرکات و سکنات، درست است که بعضی جاها معنا را تغییر میدهد ولی تحریف قرآن نیست. نه چیزی از آیه کم میشود نه چیزی به آیه اضافه میشود. در اختلاف قرائت هم شیعه و سنی اتفاق دارند که در حد حرکات و سکنات نه بدعت است و نه تحریف است و نه کموزیاد کردن قرآن است. برای همین ذهنتان وحشت نکند که «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» را «فَانْصِبْ» خواند.
روایاتی داریم که تصریح میکند حتماً با کسره بخوانید. گاهی هم در تجزیه و ترکیب عبارت که میخوانیم چارهای نداریم اگر بخواهیم ادبیات عرب را رعایت کنیم میبینیم که باید حتماً با کسره بخوانیم. «فَانْصَبْ» یعنی تلاش کردن. تلاش کن و رنج ببر. وقتی فارغ شدی رنج ببر. دقت کنید که چه معنایی میدهد.
گفتند که منظور عبادت است؛ یعنی اگر از عبادتی فارغ شدی خودت را در عبادت دیگری بهزحمت بینداز. روایت هم داریم که از حج فارغ شدی به جنگ، از جنگ فارغ شدی به روزه، از روزه فارغ شدی به نماز. میگویند که فعل لازم است و مفعول نمیخواهد.
اما «فَانْصِبْ» یعنی منصوب کن. این فعل متعدی است و مفعول میخواهد. چه کسی را نصب کنم؟ برای چه نصب کنم؟ کجا نصب کنم؟ در همه روایات ولو جایی که تصریح به کسره نشده است لازم است که فعل را متعدی بخوانیم چون یک مفعول یا دو مفعول در کلام ذکرشده است.
وقتیکه از مسئولیت پیامبری فارغ شدی اگر «فَانْصَبْ» بخوانیم یعنی تلاش کن و خودت را بهزحمت بینداز. معنای روشنی نیست مگر اینکه بگوییم تلاش کن و خودت را بهزحمت بینداز برای نصب کردن جانشین بعدی؛ که در این صورت به معنای «فَانْصِبْ» میشود.
زمخشری از علمای اهل سنت در کتاب کشاف که یک کتاب تفسیری است و آنها روی آن خیلی پافشاری دارند، میگوید: ازجمله بدعتهای که روافض (شیعهها) به کار بردند این است که «فَانْصَبْ» را «فَانْصِبْ» میخوانند. اگر بنا باشد که «فَانْصَبْ» را «فَانْصِبْ» بخوانید ما هم به کسر میخوانیم و منظور ما این است که امر میکنیم به کینه و دشمنی علیبنابیطالب.
خیلی تعصب به خرج داده است. چون بحث درباره بعد از پیغمبری است که بعد از پیغمبر چه کسی تبلیغ دین را انجام دهد. بحث دشمنی به کسی نیست. دوم اینکه چنین احتمالی را غیر از زمخشری نداده است که معنای «فَانْصِبْ» چنین چیزی باشد. سوم اینکه مگر شیعیان از خودشان گفتند؟! شیعیان از روایات استفاده کردند. از متن خود قرآن استفاده کردند.