- حدیث بندگی
- موضوع: دعای ۲۸ صحیفه سجادیه
- ۱۳۹۶/۰۵/۱۸ – جلسه ششم
«أَنْتَ الْمَخْصُوصُ قَبْلَ کُلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتِی، لَا یَشْرَکُکَ أَحَدٌ فِی رَجَائِی، وَ لَا یَتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَکَ فِی دُعَائِی، وَ لَا یَنْظِمُهُ وَ إِیَّاکَ نِدَائِی لَکَ یَا إِلَهِی وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ، وَ مَلَکَهُ الْقُدْرَهِ الصَّمَدِ، وَ فَضِیلَهُ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّهِ، وَ دَرَجَهُ الْعُلُوِّ وَ الرِّفْعَهِ»
بحث توحید را جدی بگیرید. عمیق و انیق و دقیق است. باید با استدلال بفهمیم. مسئله توحید تقلیدی نیست. اینطور نیست که از هرکسی بپرسیم؛ چرا خدا هست و این خدایی که هست چرا یکی است؟ بگوید چون پدرم میگوید. یا مثلاً مرجع تقلید ما میگوید که خدا یکی است.
شما در رسالههای عملیه نگاه کنید بخش تقلید ببینید آیا چنین چیزی گفتهشده است؟ تقلیدی نیست. همه باید با استدلال بتوانند خدا را ثابت کنند. کسانی که پدر و مادرشان هم موحد است مثل همه ما که علی فطره الاسلام به دنیا آمدیم و خداشناس به دنیا آمدیم؛ اما باید یاد بگیریم. باید بتوانیم اثبات کنیم. با دلیل و برهان بتوانیم خدا را و وجودش را و وحدانیتش را، صفاتش را بفهمیم و یاد بگیریم و اثبات کنیم.
کسی که توحید درجانش نشست، باورش شد که خدا وجود دارد و این خدایی که وجود دارد چه ویژگیهایی دارد، دیگر هیچچیزی او را تکان نمیدهد. یک گردو در دست شما باشد تمام عالم بگوید که این بادام است قبول نمیکنی. چون باور داری که گردو در دستت است. خیلی مثال سطح پایینی زدم. باید به باور بیاید که خدا چیست. رابطه خودمان را باخدا و عالم هستی بفهمیم.
بخشهایی از این دعای صحیفه سجادیه اینها را در ما زنده میکند. ما را توجه میدهد. دعاست! دعا یعنی خیلی لطیف. ارتباط بنده باخدای تعالی در مقام درخواست. در این فضا به خدای تعالی عرض میکند «لَکَ یَا إِلَهِی وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ». اینجا یک بحث سخت فلسفی را مطرح کرده است. یکی از عبارتهای مغلق و معضل و سخت در صحیفه سجادیه همین بند است که این را چطور توضیح بدهیم.
در دعا امام سجاد -علیهالسلام- کلاس ایدئولوژی گذاشته است. خیلی مهم است. امام سجاد در دعا یک سطح بالایی از مباحث توحیدی را مطرح کرده است. خطبههای امیرالمؤمنین را در نهجالبلاغه نگاه کنید. خطبه است، مردم کوفه و شام که یک عده آنها هِرّ را از بِرّ تشخیص نمیدادند، امیرالمؤمنین شروع کرده است به خطبه خواندن. خطبهای خوانده است که باید ساعتها درباره یک کلمهاش توضیح بدهیم تا روشن شود که چیست؛ یعنی مردم باید بالا بیایند. بعد میخواهد بگوید آماده شوید به جنگ برویم در آنجا حضرت شروع کرده است یک سری مطالب عمیق را گفتن.
امام سجاد -علیهالسلام- به خدای تعالی اینگونه عرض میکند «أَنْتَ الْمَخْصُوصُ قَبْلَ کُلِّ مَدْعُوٍّ بِدَعْوَتِی، لَا یَشْرَکُکَ أَحَدٌ فِی رَجَائِی» خدایا قبل از آنکه کسی را بخوانم تو را میخوانم. قبل از اینکه کسی توجه من را جلب کند که از او چیزی بخواهم از تو میخواهم و به کسی جز تو امید ندارم. کسی را در دعای خودم در کنار تو شریک نمیکنم. امید من فقط به توست و در این امیدم به تو کسی را شریک قرار نمیدهم.
«وَ لَا یَتَّفِقُ أَحَدٌ مَعَکَ فِی دُعَائِی وَ لَا یَنْظِمُهُ وَ إِیَّاکَ نِدَائِی» با دعایی که میخواهم بکنم و درخواستی که میخواهم از تو داشته باشم احدی را با خودم همراه نمیکنم.
دقت کنید! آن چیزی که انسان در زندگیاش تصمیم میگیرد مبنای فهم اوست؛ نسبت به جهان، نسبت به خودش و رابطهای که خودش با جهان دارد و رابطهای که بین خود انسان باخدا هست. انسان به خاطر حب ذاتی که دارد خودش را خیلی دوست دارد. دائماً دنبال منافع شخصی خودش میگردد. خودش را بر اساس محیط اطرافش توجیه میکند. تلاشهایی که میکند متناسب با خواستههایش است. تا آن چیزهایی که مورد طلبش هست را به دست بیاورد.
اقداماتی که میکند برای به دست آوردن منافعی است که خواسته نفسانیاش را تأمین کند آنکه جهان را در محدوده و سقف ماده محصور میداند میگوید دنیا همین است. دم غنیمت است. منافع خودش را هم در مسائل مادی فقط میبیند.
جهانبینی ما خیلی مهم است. اینکه دیدِ ما نسبت به عالم چگونه است. انسانی که حب ذات دارد و همهچیز را بهطرف خودش جذب میکند و جلب میکند، از آنطرف هم همه حیات را در ماده خلاصه میکند و در همین جهان طبیعت خلاصه میکند، تمام تلاشش به دست آوردن بیشتر دنیاست، هر تصمیمی که میگیرد متناسب با نظام طبیعی و مادی جهان تصمیمگیری میکند و هر تصمیمی که میگیرد متناسب با ترکیب بدنش و با ماده وجودیاش است، هیچوقت نیازهای دورترش را در نظر نمیگیرد. هرچه هست برای بدنش است.
لباس خوب، خوراک خوب، ورزش میکند که بدنش سالم بماند. معاشرت میکند که باز جسمش پرقوه بماند. همهچیزش در محور رسیدگی به بدن خلاصه میشود. اگر بازبخواهیم عبارت دقیقتر بگوییم، کمال مطلق خودش را در مشتهیات میبیند. در شهوات میبیند. شهوت به معنای عام کلمه؛ یعنی خواستنیها.
فردی که اینگونه فکر میکند فضایل اخلاقی را دیگر نمیفهمد. نمیفهمد ایثار یعنی چه. تو خودت نخور بده دیگری بخورد را نمیفهمد یعنی چه. مفهوم مسائلی که مخالفت با خواستههای نفسش را دارد نمیفهمد. اخلاقیات را درک نمیکند. هر چیزی که مخالفت با هوس او دارد را تشخیص نمیدهد.
مادیگراها تمام همتشان دنیاست. به تعبیر روایات، مثل کرم ابریشم میمانند. در بعضی از روایات دارد مرحوم کلینی در کافی نقل میکند از امام باقر علیهالسلام «مَثَل الْحَریصِ عَلی الدُّنیا مَثَلُ دُودَهِ القَزِّ، کُلَّما ازْدادَت مِنَ القَزِّ عَلی نَفسِها لَفّاً کانَ اَبعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ حَتّی تَموتَ غَمّاً» مثل حریص دنیا مثل کرم ابریشم است هرچه کرم ابریشم برای زندگی خودش تلاش میکند بیشتر از خودش رشته صادر میشود تا خودش را در همان لانه خودش خفه میکند. نتیجهاش خفه شدن است در همان چیزی که خودش تنیده است. در همان چیزی که خودش تلاش کرده و به دست آورده است.
این برای کسی است که یکبعدی نگاه میکند. دنیا را فقط مسائل مادی و تنپروری میبیند. دائماً دارد راه نفس خودش را تنگ میکند. نمیفهمد. در نقطه مقابل، کسانی که جهان را یک پدیده الهی میدانند و ظاهر او را نمودار باطن عالم میدانند، میگویند باید عبور کرد و به باطنش رسید. از عالم طبیعت برای رشد معنوی خودشان استفاده میکنند. به دنیا مثل نگاه اهل دنیا نگاه نمیکنند.
البته به دنیا خیلی احترام میگذارند. شما نگاه نکنید اینهمه در مذمت دنیا گفتهشده است. مذمت دنیا که گفتهشده است نگاه کرم ابریشمی است. ولی آیا واقعاً دنیا مذموم است؟ در عالم طبیعت انسان رشد میکند و به معنویت میرسد. یکی عده همه دنیایشان را برای آخرتشان هزینه میکنند. با استفاده از دنیا مدارج را طی میکنند. این افرادی که در دنیا دارند اینطور زندگی میکنند غیر از خدا از کسی حاجت طلب نمیکنند.
امام سجاد دارد این را میگوید. رشد خودشان را در همین میبینند که اگر هم مطالبه میکنند از خدا بخواهند و لا غیر. در نهجالبلاغه از امیرالمؤمنین بیان زیبایی است «وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا» حضرت شنیدند که شخصی دارد دنیا را مذمت میکند «ای اف بر این دنیا و …».
میدانید که در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین برای دنیا آبرو نگذاشته است. دنیا یعنی همین خواستهها، یعنی همین نفسانیتها، همین تعلقات. آنوقت این امیرالمؤمنین که دنیا را مذمت میکند فرمودند «أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَهُ عَلَیْکَ» ای کسی که دنیا را نکوهش میکنی و با زبان سخت داری او را نکوهش میکنی! خودت فریفته به نیرنگ او هستی.
همینطور حضرت مطالبی را بیان میکنند تا میفرماید «إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا» دنیا خانه راستی است برای کسی که با او راست باشد. (شما با کلک و حقهبازی با دنیا برخورد میکنید او هم جواب حقهبازی را میدهد، بعد میگویی عجب دنیایی است).
«وَ دَارُ عَافِیَهٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا» خانه تندرستی است برای کسی که بشناسد و باور داشته باشند. «وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا» خانه بینیازی است برای کسی که از آن توشه برگیرد. «وَ دَارُ مَوْعِظَهٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا» شما در دنیا موعظه میشوید. «مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ» اگر کسی جزء محبین خدا شد که فقط در دنیا میشود و مقام حب رسید دنیا برایش مسجد است.
«وَ مُصَلَّى مَلَائِکَهِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ» وحی در دنیا نازلشده است. «وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ» محل تجارت اولیا خداست. الآن مدافعان حرم را ببینید. اینها اولیا خدا هستند. در کدام تجارتخانه میتوانستند چنین سودی را ببرند که نقد جان بدهند و جانان بگیرند. این به خاطر دنیاست. چرا دنیا را مذمت میکنی؟ «اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَهَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّهَ» رحمت الهی در دنیا کسب میشود و سود او که بهشت است در دنیا به دست میآید. به حکمت ۱۳۱ از حکم نهجالبلاغه مراجعه کنید و آن را تا آخر بخوانید.
«لَکَ یَا إِلَهِی وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ» به قول ما طلبهها «لَکَ» خبر مقدم است. «وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ» مبتداست؛ یعنی در حقیقت میشود «وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ لَکَ». وقتی خبر مقدم میشود فایده حصر میکند. در این عبارت میگوید یکتایی در ذات و یگانگی در صفات مخصوص توست. «وَ مَلَکَهُ الْقُدْرَهِ الصَّمَدِ وَ فَضِیلَهُ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّهِ، وَ دَرَجَهُ الْعُلُوِّ وَ الرِّفْعَهِ» و قدرت بیکران و کمال مطلق و توانایی بیحدوحصر برای هر نوع از تصرف و منزلت والا و شأن عالی و مقام بالا از آن توست.
«وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ» از عبارات سخت صحیفه سجادیه است که وحدانیت عددی یعنی چه؟ واحد عددی به معنای یگانگی است که در کنار او فرد دومی قابل فرض باشد. وقتی میگوییم ۱، ۲ هم میخواهد. ۳ و ۴ هم میخواهد. وقتی خورشید را تصور میکنیم تصور خورشید مانع از تصور یک خورشید دیگر برای ما نمیشود. میتوانیم خورشید دیگری را تصور کنیم. به این واحدها واحد عددی میگویند. بسیط نیستند. لذا فرد دوم برای آنها قابلتصور است.
ولی اگر بسیط بود دیگر فرض دوم نمیتوانیم برایش داشته باشیم. ذهن نمیتواند دو بسیط را در کنار هم تصور کند. برای هستی مطلق که خدا است فرض دوم محال است. فرد دوم نمیتوانیم برایش تصور کنیم. چون اگر دومی غیر از اولی باشد، نیستی است و اگر غیر از او نباشد میشود همان اولی. لذا امیرالمؤمنین میگوید «واحِدٌ لا بِعَدَدٍ» خدا یکی است اما اینیکی عددی نیست.
حضرت زینب -سلامالله علیها- سهچهارساله بود. روی پای پدر نشسته بود. امیرالمؤمنین به او گفت: بشمار. او هم عرضه داشت: احد. بعد حضرت فرمود: بعد؟ حضرت زینب دیگر چیزی نگفت. فرمود: بعد از ۱ چیست؟ زینب گفت: چون احد صفت خداست، دیگر پشتش ۲ و ۳ ندارد. اگر گفته بودم واحد، میگفتم ثانی و ثالث و رابع؛ اما گفتم احد. دیگر نمیتوانم ۲ و ۳ بگویم. امیرالمؤمنین خندیدند و فرمودند «انتِ زینُ أَب» تو زینت پدر هستی. بعد شد زینب و الا اسمش امکلثوم بود. این دختر سهساله این عالمه بدون معلم. عقیله بنیهاشم.
حالا در عبارت اینجا دارد که «وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ» چرا امام سجاد -علیهالسلام- در اینجا گفته است واحد عددی؟ واحد عددی یعنی ۲ و ۳ و ۴ قابلتصور است. این عبارت باید جوری معنا شود که با توحید منافات نداشته باشد. در دعا دارد درس کلام به ما میدهد.
برای عدد تعریف زیاد کردند. عدد را گفتهاند که نصف مجموع دو طرف خودش است. مثلاً ۲ یکطرفش ۱ است یکطرفش ۳ است. جمعش میشود ۴ نصفش میشود ۲٫ حالا ۱ طرفش کجاست؟ ۱ داخل در عدد نیست. چون طرف ندارد. لذا در این تعریف ۱ خارج از عدد است.
بعضیها گفتهاند که کمیت بر واحد اطلاق میشود و آن چیزی که از آن تألیف میشود؛ یعنی به آن میچسبد و چیز دیگری میشود. ۱ یک ۱ دیگر به آن میچسبد میشود ۲٫ پس با این تعریف ۱ داخل در اعداد است. میخواهم به شما بگویم که مطلب ساده نیست.
برای وحدت معانی مختلفی داریم. وحدت نوعیه، وحدت جنسیه، وحدت بالاتصال، وحدت تدریجیه، وحدت بالالتماس و الجتماع، وحدت واجبالوجود. اینها معانی خودش را دارد. اینجا که حضرت میگوید «لَکَ یااِلهى وَحْدانِیَّهُالْعَدَدِ» باید دید که با توجه به عقل و نقل این جمله امام سجاد چگونه است؟ چون هم نقل و هم عقل وحدت عددی را نفی میکند از خدای تعالی.