مراسم عزاداری و سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در شب هشتم محرم ۱۴۴۰ هـ. ق با سخنرانی آیتالله حسینی همدانی بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی دفتر نماینده ولیفقیه در استان البرز و امامجمعه کرج، مراسم عزاداری و سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در شب هشتم محرم ۱۴۴۰ هـ. ق با سخنرانی آیتالله حسینی همدانی و مداحی حاج علی قلندری و کربلایی مازیار طاولی بعد از نماز مغرب و عشاء در مصلا امام خمینی (ره) کرج برگزار شد.
در ادامه متن کامل سخنرانی آیتالله حسینی همدانی را میخوانید
باور به قیامت و توحید مسیر زندگی انسان را تنظیم میکند. در این شیوه و سبک زندگی اگر کسی خدامحور و توحید محور باشد و باور به قیامت و حسابوکتاب و حشرونشر و تطایر کتب و امثالذلک داشته باشد شیوه زندگیاش باکسانی که اعتقاد به این دو ندارد فرق میکند.
کما اینکه شما در زندگی روزمره با افراد مختلفی که برخورد میکنید میبینید کسانی که خداباور هستند باکسانی که اعتقادی به خدا ندارند یا در زبان خدا میگویند اما در عمل خدایی عمل نمیکنند اوضاع زندگی آنها منش آنها روش آنها در برخورد با خانواده و اطرافیان چگونه است.
بحث سبک زندگی اسلامی و آداب زندگی اسلامی یک بحث مفصلی است. با یک جلسه و دو جلسه نمیشود آن را کاملاً موردبررسی قرارداد. کما اینکه از وقتی این عنوان و اصطلاح مطرح شد کتابهای متعددی نوشتهشده، افراد صحبتها و سخنرانیهای متعددی کردند، سمینارها گذاشتهشده است اما حقیقت مطلب گستردهتر از این حرفهاست.
برگشت سبک زندگی به باور است که ارزشهایی است که انسان به او اعتقاد دارد. اگر این باورها و ارزشها را انسان به دست آورد زندگی او در همان مسیر ارزشها قرار خواهد گرفت. توحید و معاد را که مطرح میکنیم همه اینها را در زندگی امام حسین –علیهالسلام- میبینیم و اشاره میکنیم.
در بحث معاد باوری در وسط جنگ و کارزار شروع میکند به درس اعتقادات دادن. در رجزهایشان پر است از پیام. اینکه روضه امام حسین –علیهالسلام- برگزار میشود مداح اهلبیت خیلی نقش مهمی دارد. یکی این است که میتواند در شعارهایی که انتخاب میکند و نوحههایی که انتخاب میکند روح آزادیخواهی، روح مبارزه با ظلم، روح استکبارستیزی، روح عدالتخواهی، روح امربهمعروف و نهی از منکر، شجاعت و صلابت و عزت را در مخاطب خودش زنده کند. میتواند از آنطرف هم یکمشت آدم بیخاصیت بیحال بیبرنامه را که فقط آمدند و نشستند گفتند و رفتند تربیت کند. خیلی در نوحهای که خوانده میشود فرق هست. گاهی شعری انقلاب در شخص به وجود میآورد.
معاد زندگی است. حیات است. معاد عامل حرکت است. عامل توسعه زندگی دنیایی است به نحو احسن. اگر معاد درست باشد حیات درست است. اگر معاد درست باشد بازار ما درست است. اگر معاد درست باشد زندگی زناشویی درست است. معاد درست باشد خانواده تربیت درست خواهد داشت. اگر نباشد خیلی از امور از بین خواهد رفت.
استاد ما علامه میفرمودند به اینکه ما خدمت علامه طباطبایی میرسیدیم علامه جلسات متعددی داشتند که هرکدام از بزرگانی که الآن هستند در بعضی از آن جلسات شرکت میکردند. مثلاً بعضیها که در درس فلسفه شرکت میکردند در تفسیر قرآن نبودند. تعداد خاصی در تمام درسها مشترکاً بودند. استاد ما از کسانی بود که در درسها مشترک بود. میفرمود به اینکه علامه کلاس خصوصی داشت که راجع به معاد بود. مباحث عمیق و دقیقی را مطرح میکرد و میفرمود به اینکه حوزههای علمیه در بحث معاد دوران کودکی خودشان را طی میکنند.
یعنی بحث معاد بحث گستردهای است که در این هزار سالی که از تشکیل حوزه علمیه میگذرد هنوز حوزهها به بحث معاد آنطور که باید پرداخته شود نپرداختند. مباحث معاد توسعه پیدا نکرده است. برای مردم شرح و توضیح نشده است. یکششم قرآن معاد است. درصورتیکه باید مطرح شود جزو عقاید ماست و باید بلد باشیم.
یک روایتی داریم که «لا تنقض الیقین بالشک» طلبهها پنج سال روی همین روایت کار میکنند. میشود محور فتوا دادن. یک روایت پنج سال طول میکشد. یکششم آیات قرآن درباره معاد است روی هرکدام از این آیات پنج سال بخواهد کار طلبگی شود ببینید چه دریای عظیمی از معرفت گیر افراد میآید. این است که ایشان گفت معاد دوران کودکیاش را سپری میکند. در بعضی از جلسات هم که معاد مطرح میشود خستهکننده میشود و حوصله افراد سر میرود.
امام حسین –علیهالسلام- الگوی ماست. عبارات یک صبح تا ظهر امام حسین را بخوانید. مدتی که از مکه حرکت کردند و آمدند به کربلا از مدینه تا مکه از مکه تا کربلا این فاصله را کلمات حضرت را مرور کنید. ببینید درباره مسئله توحید و معاد چه مطالبی را ایشان بیان کردند.
حالا که مرگ هست و برای همه هم هست چهبهتر که این ارتحال با شهادت باشد. کشته شدن درراه خدا باشد. شهادت انتقال انسان است بدون مرگ. دقت کنید انسانها میمیرند و وارد عالم برزخ میشوند. توفی صورت میگیرد و اصطلاحاً میگویند مُرد. میمیرد و وارد عالم برزخ میشود. وارد حیات جدیدی میشود. با سبک جدیدی از زندگی. ولی شهید زنده منتقل میشود. «بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» با یک حیات جدیدی و یک رزق جدیدی.
مرگی که همه انسانها دارند شهید ندارد. انتقال شهید از این دنیا به عالم برزخ حیات دارد، مرگ ندارد. اَحیاء هستند. بقیه انسانها «یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ» اینجا هم توفی صورت میگیرد اما زنده. شهید زنده به عالم برزخ منتقل میشود و از یک حیات خاصی برخوردار است که دیگران نیستند؛ و از رزق بالاتری که دیگران از آن برخوردار نیستند برخوردار است. اینیک تعبیر قرآنی است. آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آلعمران.
برای همه جان دادن پایان زندگی است اما برای شهید شروع زندگی است. یاران امام -علیهالسلام- همه پیام الهی را دریافت کردند و وقتی امام از آنها میخواهد که همراه امام باشند همه آنها یککلام هستند «الحمدالله الَّذِی أَکْرَمَنا بِنَصْرِک َ وَ شَرَّفَنا بِالْقَتْل ِ مَعَک َ، أَوَلاَ نَرْضَی اَن ْ نَکُون َ مَعَک َ فِی دَرَجَتِک َ یَا ابْن َ رَسُول ِاللهَ» همه آنها این را گفتند. کوچک و بزرگشان. چه از بنیهاشم چه از اصحاب: حمد و سپاس مخصوص خدایی است که به ما کرامت داد در کنار تو حسین قدم برداریم و تو را یاری کنیم. ما را مشرف کرد ما را افتخار داد به اینکه در کنار تو کشته شویم. حالا که مرگ باید باشد حالا که پیغمبر هم میمیرد پس چهبهتر که مرگ شهادت باشد.
این روش زندگی برگرفته از ارزشها است. درحالیکه همه تلاش میکنند که بیشتر زنده بمانند. آنهم یک سبک زندگی است. یک فکر است یک ارزش است که تلاشش این است که بیشتر زنده بماند. بیشتر حیات داشته باشد. بعضیها را دیدهاید که مواظبتهایی دارند که مثلاً آسیب نبینند.
عدهای هم درک بالاتری از حیات دارند. درک بالاتری از زندگی دارند. حاضرند جان خودشان را بدهند تا مکتب و دین زنده بماند. به آن شهادتطلبی میگویند. دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، دوران انقلاب، دفاع از حرم حریم، اینها درک دیگری از زندگی دارند. مرگ را یک معامله پرسود باخدا میدانند.
در خطبهای که حرکت کردند از مکه به سمت کربلا مسیر رادارند مشخص میکنند و مطالب را کدگذاری کردند. بعضی وقتها میگویند که امام حجش را نیمهکاره گذاشت و رفت. زیاد هم گفته میشود. روز هشتم که همه آماده میشوند به عرفات بروند امام محرم به احرام حج نشد و حرکت کرد به سمت کربلا. درست است که امام روز هشتم حرکت کردند به سمت کربلا ولی این نبود که حج را نیمهکاره گذاشته باشد. کسی که وارد ایام حج میشود نمیتواند حجش را نیمهکاره بگذارد.
امام عالم به احکام دین است. امام تشریع کننده و تبیینکننده احکام الهی است. مسائل شرعی را در حد اعلا بلد است. از طریق او به ما احکام الهی میرسد. امام وقتی وارد مکه شدند محرم به عمره مفرده شدند. عمره حج را انجام ندادند که بعد بخواهد اعمال حج بر او بیاید. مثل خیلی از این کارگزاران حج که محرم نمیشوند فقط عمره مفرده انجام میدهند. اعمال حج را انجام نمیدهند. امام حسین –علیهالسلام- حج را نیمهکاره نگذاشت. از اول بنایش به حج نبود یک حرکت تاکتیکی بود که زمانی که همه به سمت عرفات حرکت میکنند ایشان حرکت کند. از اول محرم به احرام حج نبود، محرم به احرام مفرده بود.
حرکت از مکه را که شروع کردند مسیر را ترسیم کردند. در یکجایی فرمودند «مَنْ کانَ باذِلا فینا مُهْجَتَهُ، فَلْیَرْحَلْ مَعَنا» کسی که حاضر است خون بدهد با ما بیاید. از همان اول این را گفتند. در بین راه خوابشان برد فرمودند «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» علیاکبر پشت سرشان بود سؤال کردند چرا استرجاع کردید؟ گفت شنیدم هاتفی میگوید این کاروان میرود و مرگ هم به دنبالش میرود. گفت مگر ما بر حق نیستیم؟ قصهاش را شنیدهاید و حضرت برای علیاکبر دعا کردند.
در همین راه مکه فرمودند «خُطَّ الْمَوْتُ عَلى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَهِ عَلى جیدِ الْفَتاهِ وَ ما اَوْلَهَنی اِلى اَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ اِلى یُوسُفَ وَ خُیِّرَلِی مَصْرَعٌ اَنَا لاقیهِ» از همان اول گفتند مرگ مثل گردنبند دختران جوان به گردن همه بستهشده است. مسیر را مشخص میکنند که شهادت است. در جای دیگری در همین مسیر فرمودند «وَ ما أَوْلَهَنی إِلى أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلى یُوسُفَ» همانطور که یعقوب اشتیاق به یوسف داشت من هم واله و مشتاق رسیدن به اعقاب و اسلاف خودم هستم.
و فرمودند مکانی برایم معینشده است به نام کربلا که به آن مکان خواهم رسید وعدهای گرگهای بیابان در آن سرزمین اعضای بدن مرا پارهپاره میکند که شکمهای گرسنه خود را از من سیر میکنند. انبانهای خالی خودشان را از من پر میکنند و اینگونه از مسئله مرگ خبر داد.
با توجه به اینکه انسان یک موجود مختار است لذا هر کس هرگونه که زندگی کرد مرگ او شبیه زندگی اوست؛ و کسی که معاد باور است و اعتقاد به مردن دارد شیوه زندگی او با بقیه افراد خیلی فرق میکند. مدیریت زمان دارد. برنامهریزی دارد. برای دقایقش حسابوکتاب دارد. کسی که به معاد اعتقاد دارد عبادتش روی حساب است. بندگیاش روی حساب است. ارتباطاتش با افراد روی حساب است. با هرکسی نشستوبرخاست ندارد. هر چیزی را نمیبیند. هر چیزی را نمیشنود. هر چیزی را نمیخواهد. با هرکسی رفتوآمد ندارد. هرگونه آرایشی ندارد. کسی که باور و اعتقاد دارد زندگی او ترسیمشده است و تنظیمشده است. اندازهگیری و خطکشی شده است. خدا هم از ما همین را میخواهد.
انسان جبراً مختار است. نمیتواند بگوید که نمیخواهم اختیار داشته باشم. با توجه به اینکه انسان موجود مختار است برای همه افعال و اعمال او هدف یا اهدافی را میتوانیم در نظر بگیریم؛ یعنی انسان مختار فعالیتهای اختیاری دارد که بهوسیله آنها میتواند قدمبهقدم و مرحلهبهمرحله به آن هدفی که برای خودش در نظر گرفته است برسد. پس هرکسی در زندگی خودش دارای هدفی است که کارهای اختیاری او مستقیماً یا غیرمستقیم در مسیر رسیدن به آن هدف است.
انسانی که هدف دارد با اختیار خودش با اموری مستقیم و غیرمستقیم حرکت میکند تا به آن هدف برسد. در قرآن کریم که چراغ راه ماست و روایات که تبیینکننده آیات الهی است تأکید فراوان شده است به اعمالی که ما را به هدف نهایی میرساند. قطعاً سعادت ابدی انسان یا خداینکرده شقاوت ابدی انسان نتیجه اعمال و رفتار اوست. هر جور رفتار کنیم با اختیاری که داریم و هدفگذاری که داریم یا به یک سعادتی میرسیم یا به یک شقاوت میرسیم.
و این را بدانید هر کاری که در دنیا انجام دهید اثری از این کار در آخرت برای شما هست. امکان ندارد که کاری انسان میکند بیتأثیر باشد. گناه که از انسان صادر میشود اثرش در جامعه منتقل میشود. این گناه یک امر وجودی است. یکچیزی ایجادشده. هر چیزی که ایجاد شود اثر میگذارد. اثر را به خود شخص میگذارد. بر مکان میگذارد بر زمان میگذارد بر محیط میگذارد؛ و این اثر توسعه پیدا میکند.
چرا میگویند زود توبه کنید و از بین ببرید؟ و بعد هم بزرگ میشود. ولیده انسان است. متولدشده است. چیزی که خلق میشود در همان سن و سال نمیماند. دائم بزرگ میشود. گناه بزرگ میشود و محیط را میگیرد. یک گناه کوچکی است در یکجا اما فساد او بزرگ میشود. یکخانه و شهر و محله و کشور را میگیرد. باید زود رفع اثر کرد. باید او را از بین برد. چرا اینهمه گفتهشده که توبه کنند. جبران کنند. عمل صالح انجام دهند. برای اینکه اثر آن میماند و اگر بماند خطرناک است.
تاریکی را باید از بین برد. لذا شما هر کاری که در دنیا بکنید نتیجه این عمل در قیامت دیده خواهد شد. چون قیامت حقیقت دنیاست. قیامت باطن دنیاست. قیامت سرّ دنیاست. چیزی که در دنیا به خاطر کثافت دنیا یعنی ضخیمی و جرم داشتن دنیا و مادی بودن دنیا روی حقیقت دنیا را گرفته است نمیگذارد انسان ببیند. مگر کسانی که چشمها و گوشهای ملکوتی ایشان باز است.
بهمحض اینکه مردیم این پرده میافتد. ما هم میتوانیم ببینیم؛ یعنی در عالم برزخ حقیقت دنیا برای ما روشن میشود؛ یعنی ما در برزخ میبینیم که غیبت میکردیم چگونه نان خورشت سگهای جهنم است. در قیامت روشن خواهد شد که مال حرام چگونه سکههای داغ میشود به پهلوهای انسانها میچسبد. درصحنه برزخ برای ما روشن خواهد شد که رباخوار دلو در چاه کثافت انداخته و بالا کشیده است و استفاده کرده است. این حقیقتها در آنجا دیده میشود.
آیه قرآن فرموده «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ، وَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ شَرّاً یَرَهُ» ذرهای کار خیر انجام بدهید در قیامت میبینید. اگر چشمتان باز باشد در همین دنیا هم میبینید. اگر بسته باشد وقتی مردید بلافاصله در قیامت میبینید. همهچیز را هم با تمام ظرایفش میبینید. شر هم باشد همه را میبینید.
در آیه ۵۲ سوره یونس فرمود «ثُمَّ قِیلَ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِما کُنْتُمْ تَکْسِبُونَ» سپس به کسانی که ستم کردند گفته میشود بچشید عذاب ابدی را. آیا جز به آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟ بعضی کارها انسان را مخلد در آتش میکند. بعضیها میگویند جرم و جزا باید باهم تطابق داشته باشد. چطور است که یک گناهی کردهایم مثلاً برای خدا شریک قائل شدیم آنوقت باید در قیامت تا خدا هست مخلد در آتش باشیم؟ این جرم و جزا چطور باهم مطابقت دارد؟
بعضی گناهان اینطور است. در همین دنیا هم همینطور است. شما یک میخی را در چشم کسی میکنید او تا ابد کور است. یک جرم است یک میخ است ولی جنایتی است که اثرش ابدی است. جرم و جزا در دستگاه خدای تعالی بهاندازه سرسوزنی تخلف صورت نمیگیرد. اختیار برای بنده و شما سبک زندگی درست میکند.
گروهی از آیات بیان میکند که نتیجه زشت رفتارهای ناشایست ما به خودمان برمیگردد و هر کس مسئول اعمال خودش است. آیه ۱۶۴ سوره مبارکه انعام «قُلْ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها وَ لا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرى ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ مَرْجِعُکُمْ فَیُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ» کسی بار دیگری را به دوش نمیکشد. هرکسی هر کاری کرده برای خودش کرده است. این آیات مربوط به مبحث اختیار است و اینکه انسان هر کسبی که دارد مربوط به خودش است.
بیان میکند که شما هر کار خوبی که کردید به خودت میرسد. نه به خدای تعالی. تو برای خدا کار نمیکنی. در حقیقت برای خودت داری کار میکنی. خدا که نیازی به ما ندارد. خدا نه به کار خوب ما نیاز دارد نه به عبادت ما نیاز دارد. همه کارهای ما برای خودمان است. به اعمال ما و دیگران نیازی ندارد. «إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا» با اختیار و بااراده برنامهریزی داشته باشید.
بعضی از پیرمردها که احتمال میدهند شاید اواخر عمرشان باشد وصیتی مینویسند. یک عالم کار خیر. میدانید روایات به این افراد چه میگوید؟ میگوید این افراد کسانی هستند که برای تاریکی چراغ را بعداً میفرستند. در قدیم رسم بوده چراغکشها در کوچههای تاریک راه میرفتند که راه را روشن کنند برای کسانی که میآمدند.
در تعبیرات روایات اینطور است که هر عمل صالحی را که انجام میدهی چراغی است که جلو جلو فرستادهای تا راههای تاریک را و هولهای قیامت را برائت روشن کند. این را آدم باید خودش با دست خودش بفرستد. عمل صالح را انسان باید خودش انجام بدهد. اینکه وصیت میکنند که برایم انجام دهید یعنی من در تاریکی میروم بعداً چراغ را پشت سرم بفرستید. اثر درستوحسابی برایش ندارد. تا وقتیکه زنده هستید و میتوانید، کارهایی انجام دهید که مسیرتان را در آینده برای شما روشن کند.
بنابراین انسان دائماً با دست خودش و با اختیار راه حق و باطل را طی میکند. دنبال خیر یا شر حرکت میکند. خدای تعالی هم فرمود «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً» انسان دائماً درگرو این آزمون الهی است که چه راهی را انتخاب کند/ دعوت انبیا را دنبال کند یا راه کفر و تکذیب الهی. راه پیغمبران را برود یا راه شیطان را برود.
در طول تاریخ ببینید صحنههای فراوانی داریم از این انتخابها. اوج این انتخابها در نهضت عاشورا است. صحنه عاشورا چه در جبهه حق چه در جبهه باطل انتخاب بود. انتخاب یاری حسین هرچند به شهادت بیانجامد یا انتخاب عافیتطلبی و فرمانبرداری از حکومت ظلم و لو به کشتن حسین بینجامد. خود امام حسین هم انتخاب کرد.
امام رضا -علیهالسلام- فرمودند: فرشتگان الهی امام حسین –علیهالسلام- را میان دنیا و آنچه در دنیا هست و پیروزی بر دشمن و شهادت و پر کشیدن بهسوی ملکوت مخیر کردند و حسین -علیهالسلام- شهادت را انتخاب کرد. درراه کوفه عدهای همراه امام بودند. اول ۷۰ نفر نبودند. چند هزار نفر بودند. هی دیدند که بوی خون میآید و کم شدند.
حاکم مکه میخواست از خلیفه برای امام حسین اماننامه بگیرد. حضرت نپذیرفت فرمود: امان الهی بهتر از امان این خلیفه است «و قد دعوت إلى الأمان و البرّ و الصّله، فخیر الأمان أمان اللّه» عباس بن علی هم توسط شمر بن ذی الجوشن علیه اللعنه امان نامه آوردند «لا حاجه لنا فی امانکم، امان اللَّه خیر من امان ابن سمیّه».
زهیر بن قین درراه کوفه مسیر عاقبتبهخیری را انتخاب کرد. حر بن یزید مسیر درستی را انتخاب کرد. عبیدالله ابن حر جعفی بیچاره، امام حسین برایش پیغام فرستاد که بیا به ما بپیوند. پیام امام را شنید دعوت را نپذیرفت. امام به همراه چند نفر به خیمهاش رفت. ببینید چقدر بدبختی میشود. بعضیها امام را دیدند امام خودش رفت سراغ اینها. خواست ایصال الی المطلوب کند. فقط هدایت و ارائه طریق نبود. دستگیری بود. دستش را از دست امام کشید. ببینید چقدر بدبخت است.
امام با چند نفر پیش او رفت اما او گفت: به خدا سوگند میدانم هر کس شمارا پیروی کند به سعادت و خوشبختی ابدی نائل میشود. ولی میدانم که یاری من به درد شما نمیخورد. کنار شما بیایم عاقبتبهخیر میشوم اما از مرگ میترسم. در کوفه هم کسی راندیدم که شمارا یاری کند. ولی اسبی دارم که معروف است. هیچ دشمنی تا حالا من را تعقیب نکرده است مگر اینکه من با این اسب از دست او گریختهام و هیچکس را دنبال نکردم مگر اینکه با این اسب به او رسیدم. اسب من برای شما. شمشیر خاصی هم دارم که این را هم به شما میدهم. امام -علیهالسلام- رویشان را برگرداندند. فرمودند: حالا که از نثار جان دریغ داری ما به مال تو نیازی نداریم و این آیه را خواندند «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا».
تمام صحنه کربلا انتخاب است. امام به طرمّاح گفت برو ولی زود برگرد. طول داد وقتی برگشت سر حسین بر نی بود. مالک بن نضر و ضحاک بن عبدالله آمدند خدمت امام سلام دادند. گفتند آمدهایم حال شمارا بپرسیم و برای سلامتی شما هم دعا میکنیم. اگر کمکی از دستمان برمیآید. امام گفتند ما در این مسیر داریم میرویم کمک کنید.
مالک بن نضر گفت: من خیلی عیالوار هستم. خیلی دوست دارم کمک کنم. به یک عده از مسلمین هم قرض دارم. من برای سلامتی شما دعا میکنم. ضحاک هم همین را گفت. دید امام ناراحت شد گفت من در رکاب شما هستم؛ اما اگر دیدم که اوضاع خیلی خراب شد شما به من اجازه رفتن بدهید. بدبختی آدمهاست ببینید بعضیها چطور در انتخابهایشان دچار اشتباه میشوند.
آمد کنار امام حسین جنگید. روز عاشورا یواشیواش که اطراف امام حسین خالی شد اصحاب که به شهادت رسیدند دید امام حسین مانده است و خاندانش. اسبش را برداشت و با ۱۵ نفر دررفتند. تاریخ را بخوانید. خود امام حسین گفت من را بین دنیا و آخرت مخیر کردند. «هیهات من الذله».
اختیار انسان و آزمون الهی برای روشن شدن صدق انسان و مقدار ایمان اوست که چقدر راست میگوید. قرآن کریم میفرماید مردم گمان نکنند با گفتن ایمان آوردیم رها میشوند. بلکه باید آزموده شوند. آیه ۲ سوره مبارکه عنکبوت. میدان جنگ یکی از بهترین این صحنهها است.