- حدیث بندگی
- موضوع: دعای ۲۳ صحیفه سجادیه (عافیت)
- ۱۳۹۶/۱/۳۰ – جلسه هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَاصْرِفْهُ عَنِّی، وَ ادْحَرْ عَنِّی مَکْرَهُ، وَ ادْرَأْ عَنِّی شَرَّهُ، وَ رُدَّ کَیْدَهُ فِی نَحْرِهِ. وَ اجْعَلْ بَیْنَ یَدَیْهِ سُدّاً حَتَّى تُعْمِیَ عَنِّی بَصَرَهُ، وَ تُصِمَّ عَنْ ذِکْرِی سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ إِخْطَارِی قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنِّی لِسَانَهُ، وَ تَقْمَعَ رَأْسَهُ، وَ تُذِلَّ عِزَّهُ، وَ تَکْسُرَ جَبَرُوتَهُ، وَ تُذِلَّ رَقَبَتَهُ، وَ تَفْسَخَ کِبْرَهُ، وَ تُؤْمِنَنِی مِنْ جَمِیعِ ضَرِّهِ وَ شَرِّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَ حَسَدِهِ وَ عَدَاوَتِهِ وَ حَبَائِلِهِ وَ مَصَایِدِهِ وَ رَجِلِهِ وَ خَیْلِهِ، إِنَّکَ عَزِیزٌ قَدِیرٌ.
در قالب دعا امام سجاد -علیهالسلام- معارف بلند را آرامآرام به ما آموزش دادند. یکی از آن آفاتی که میتواند عافیت ما را به هم بزند و به معنای خاص کلمه مانع آسایش باشد، چه در دنیا و چه در آخرت؛ یعنی دنیای ما را به هم بزند و آثار آخرتی هم داشته باشد، دشمنی دشمنان است.
چه دشمن درون باشد چه دشمن بیرون باشد حرکت او و عمل او مانع عافیت ماست. آن عافیتی که معنایش را در این روزها گفتیم. اینجا امام سجاد -علیهالسلام- راجع به همین مانع دارد سخن میگوید که این بحث عافیت به تمامه و کماله مطرحشده باشد.
هم به دشمن درون اشاره میکند هم به دشمن بیرون. ظاهر کار و باطن کار را با دقت توجه کنید. حضرت برای بار چندم بر پیغمبر و آل پیغمبر درود میفرستد. عرض کردیم که در صحیفه سجادیه به مناسبت خاص زمانی و مکانی که امام سجاد در آن قرار داشت، بخصوص ازنظر زمان در یک موقعیت خاص قرار داشت، ذکر درود بر پیغمبر و آل پیغمبر را برای احیای مآثر نبوی و باقی ماندن سنت پیغمبر و احیای سنت پیغمبر و آثار پیغمبر که بعد از واقعه کربلا تا حذف فیزیکی و از بین بردن همه آثار وجودی رسول خدا رفتند تا جایی که پسر او را هم به شهادت رساندند.
حالا اینجا حضرت میخواهد قیام کند. دین را حفظ کند. احکام الهی را و معارف دینی را برای مردم توسعه بدهد. یکی از آن چیزهایی که انجام داد در مقام دعا بود. در دعا دائم ذکر درود بر پیغمبر و آل پیغمبر را میفرستد که تکرار شود و زنده شود.
لذا در دعاهایی که از اهلبیت رسیده است و درجاهای دیگر خیلی کم است و نداریم که درود بر پیغمبر و آل پیغمبر در آن باشد. ولی بعضی وقتها در یک دعا ۱۳ مرتبه ۱۵ مرتبه حضرت این ذکر را میگوید. علت همین است. علت احیاء است. علت زنده کردن است. علت این است که شما خواستید که نامش را از بین ببرید ما بیان میکنیم و آن را زنده میکنیم و همینطور هم شد.
در اینجا هم حضرت درود میفرستد و بعد در ادامه به خدای تعالی عرض میکند «وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَاصْرِفْهُ عَنِّی» به خدا عرض میکند هر کس اراده بدی درباره من دارد او را منصرف کن. خیلی جالب است. در همین بند کوتاه امام سجاد چهار مطلب را گفته است. یکی صرف است. یکی دفع است. یکی رفع است. یکی رد است. اینها باهم فرق دارد.
صرف کردن، منصرف کردن است. مثلاً شما میخواهید کاری کنید میگویند فلانی را از این کاری که میخواهد بکند منصرف کنید. برش گردانید. ردش کنید، دفعش کنید، رفعش کنید، اینها درجاهای مختلف معانی مختلفی دارد. یکوقت دشمنی وارد منزل ما شده است، به داخل خانه دزدی آمده است، دزدی که داخل خانه آمده او را باید رفع کرد؛ یعنی باید از بین برد و بیرونش کرد.
سیل در کوچه و خیابان آمده و وارد خانه شما شده است. باید پمپ بگذارید آب را رفع کنید و بکشید بیرون. این رفع است. یکوقت میگویند میخواهد سیل بیاید. در ورودیهای شهر را کیسهشن میگذارید و مهارش میکنید که سیل وارد شهر شما و کوچه و خیابان و منزل شما نشود. این دفع است. دفاع است.
پس دفع با رفع فرق دارد. یکوقت هم هست رد است. یکوقت هم هست صرف است. رد و صرف هم معلوم است. شما جای خالی میدهید رد میشود. یکوقت هم هست که منصرفش میکنید. حالا دشمن را امام سجاد -علیهالسلام- در اینجا برای ما بیان میکند که «وَ مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَاصْرِفْهُ» خدایا اگر کسی اراده بدی برای من دارد او را برش گردان. منصرفش کن.
خود همین یک عبارت دعا در دعاهای مختلفی آمده است. شبیه همین دعا هم باز درجاهای دیگر از امیرالمؤمنین آمده است. از ائمه ما رسیده است. بخصوص دعای الحاح که از امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- است. «مَنْ أَرَادَنِی بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ» و شبیه این را زیاد داریم. خود شما هم در تعقیبات نمازها میخوانید که هر چیزی که به من اراده سوء دارد از من صرفش کن.
«وَ ادْحَرْ عَنِّی مَکْرَهُ» یعنی او و مکرش را از من دفع کن؛ یعنی مانع شو که اصلاً شرش به من نرسد. مانعی ایجاد کن که این مکر و شر به من نرسد. حالا اگر به من رسید «وَ ادْرَأْ عَنِّی شَرَّهُ» شرش را از من رفع کن. یعنی من را نجات بده. «وَ رُدَّ کَیْدَهُ فِی نَحْرِهِ» و نیرنگش را به گردن خودش بینداز.
در این فراز امام سجاد -علیهالسلام- دشمن را با تمام توطئهها و انواع خطراتی که میتواند برای انسان ایجاد کند و مکرهایی که میتواند بکند و حیلههایی که میتواند به کار ببرد و ممکن است از طرف او متوجه انسان باشد همه اینها را از خدای تعالی تقاضا میکند که از او گرفته شود و متوجه او نباشد.
در مطالب بعدی در درخواستهای امام ظرافتی هست. خیلی استراتژیک است. «اجْعَلْ بَیْنَ یَدَیْهِ سُدّاً حَتَّى تُعْمِیَ عَنِّی بَصَرَهُ، وَ تُصِمَّ عَنْ ذِکْرِی سَمْعَهُ، وَ تُقْفِلَ دُونَ إِخْطَارِی قَلْبَهُ، وَ تُخْرِسَ عَنِّی لِسَانَهُ».
ظرافتش این است که میگوید هر وقت دشمن بخواهد به رقیب خودش ضربهای وارد کند و او را متضرر کند، چه دشمن درون، چه دشمن بیرون، چه شیطان بخواهد این کار را بکند، چه کسانی که علیه ما در شبانهروز در حال توطئه کردن هستند، این دشمن بیرون هم چه دشمن داخلی باشد، چه دشمن خارجی باشد، روش یکجور است؛ اول نقشهای را در ذهنش میریزد و این نقشه را دوره میکند. بعد رقیب خودش را زیر نظر میگیرد. سخنان او را خوب میشنود. کارهای او را مدنظر میگیرد و طراحی و برنامهریزی میکند. اینها کارهای دشمن است.
حالا اگر انسان بخواهد از تیررس این دشمنی که برای او طراحی میکند فرار کند، باید از تیررس دیدار او و شنیدار او دور شود؛ یعنی در معرض تیرِ دید و تیرِ شنید قرار نگیرد. تا موضع دشمن از بین برود. لذا امام -علیهالسلام- درخواست کرده است که خدایا از چشم و گوش و خیال و خاطر دشمن، من را مخفی کن.
اینجا یک دعا کرده است ما هم میگوییم الهی آمین؛ اما منظور این است که دشمن اگر میخواهد کاری کند شمارا در رصد قرار میدهد. حالا که شمارا رصد میکند شما باید کاری کنید که در دید او قرار نگیرید. میگوید خدایا در نوع رفتار و حرکاتم سدی در برابر دشمنان قرار بده تا چشمش را از من کور و گوشش را از شنیدن کر سازی و دلش را هنگام یاد من قفل کنی و زبانش را درباره من لال کنی.
هم شیطان را میگوید. هم آمریکا را میگوید. هم منافقین داخلی را میگوید.
«اَخرَس لا صَوتَ لَه» اصلاً صدا ندارد؛ اما «بُکم» صوت دارد ولی مفهوم نیست. اینجا میگوید «تُخْرِسَ عَنِّی لِسَانَهُ» زبانش را درباره من لال کن «وَ تَقْمَعَ رَأْسَهُ» سرش را به آهن بکوب «وَ تُذِلَّ عِزَّهُ» بزرگواریاش را به خواری تبدیل کن «وَ تَکْسُرَ جَبَرُوتَهُ» بزرگیاش را درهم شکن «وَ تُذِلَّ رَقَبَتَهُ» بر گردنش طوق خواری بینداز «وَ تَفْسَخَ کِبْرَهُ» و تکبر طاغوتیاش را به هم بریز.
«وَ تُؤْمِنَنِی مِنْ جَمِیعِ ضَرِّهِ وَ شَرِّهِ وَ غَمْزِهِ وَ هَمْزِهِ وَ لَمْزِهِ وَ حَسَدِهِ وَ عَدَاوَتِهِ وَ حَبَائِلِهِ وَ مَصَایِدِهِ وَ رَجِلِهِ وَ خَیْلِهِ، إِنَّکَ عَزِیزٌ قَدِیرٌ» من را حفظ کن و ایمنی بده از همه زیان و بدی و طعنه و عیبجویی و غیبت و رشک و دشمنی و دامها و پیادهنظامش و سوارهنظامش.
مرحوم سید علیخان کبیر -رضوانالله علیه- شارح صحیفه سجادیه است. شرح خوب و مهمی دارد به نام ریاض السالکین. در آنجا ایشان میگوید «ضَرِّ» ضد نفع است و به ضرر در اموال و سایر متعلقات انسان اطلاق میشود. وقتی میگوید «تُؤْمِنَنِی مِنْ جَمِیعِ ضَرِّهِ» یعنی همه آن ضررهایی که به اموال و متعلقات انسان میرسد؛ اما شاید «ضَرِّ» به معنای خلل واردکردن بر بدن هم باشد. اعم از فقر و بیماری. «مِنْ جَمِیعِ ضَرِّهِ» یعنی هم مال، هم جان.
«غَمْزِهِ» یعنی اشارههای طعنهآمیز. بعضی وقت ما با اشاره جهنمی میشویم. مثلاً کسی دارد حرف ناجوری میزند یا دروغی میگوید و تهمتی میزند. بعضیها سر تکان میدهند. با چشم وابرو و با زبان با سر تکان دادن و با دست تکان دادن و با نوشتن و با امضا کردن انسان برای خودش جهنم درست میکند.
لازم نیست حتماً حرف بزند و سخنرانی کند و اطلاعیه و اعلامیه بدهد. مثلاً کسی خطابه میکند و دارد کسی را میکوبد. شما هم سرتان را تکان میدهید؛ یعنی حرفهای این آقا را قبول دارم. اگر آن حرف باطل باشد شما هم با این سر تکان دادن جهنمی میشوید. انسان با اشارههای چشم برای خودش جهنم درست میکند. لذا میگوید خدایا من را از «غَمْز» نجاتم بده؛ یعنی اشارههای طعنهآمیز. طرف دارد مطلب مهم و دقیقی را میگوید بعضیها فقط یک «هه» میگویند. با همین یکلفظ برای خودش جهنم درست میکند.
«وَ هَمْزِهِ» یعنی غیبت کردن و ذکر عیوب. نقصان کسی را برملا کردن. «وَ لَمْزِهِ» به رخ کشیدن عیب در حضور دیگران «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ» وای بر کسی که اهل همز و لمز است.
«وَ حَسَدِهِ» خدایا من را امان بده از حسادت حسودان. حسادت خیلی چیز بزرگی است. اصول کفر است. در روایت دارد «أُصـُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَهٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ» تمام گناه عالم جمع شود در این سه مورد است. هر سه هم برای اول خلقت است. کبرش برای شیطان، حرصش برای آدم، حسدش برای قابیل بود.
کسی که حسود است یعنی خدا را نمیشناسد. ریشه حسادت کفر است. در فارسی میگویند حسود هرگز نیاسود اما معنای درست روایت «الْحَسُودُ لَا یَسُودُ» یعنی حسود هرگز آقا و سید نمیشود. همیشه بدبخت و مریض است. مرض جسمی میگیرد. یکی از بیماریهای روحی که جسم را از بین میبرد حسد است. حسود هرگز منش آقایی ندارد. بزرگوار نیست.
حسادت یعنی بخواهیم نعمت از دیگری زایل شود. بالاترین درجه حسادت آن است که خودمان هم نداشته باشیم مشکلی نیست اما طرف مقابل حتماً باید نداشته باشد. لذا شروع میکند به تلاش کردن برای اینکه او را زمین بزند. ما قائل به این هستیم که خدای تعالی وقتی به کسی نعمت میدهد بر اساس قابلیتها و حکمتی این کار را میکند.
اگر شما قوی شدی یا ضعیف شدی، عزیز شدی یا ذلیل شدی، سالم شدی یا بیمار شدی، اینها بر اساس حکمت الهی است. بر اساس قابلیتهایی است که خدای تعالی در ما دیده است و آنها را برای ما تقدیر کرده است. ریشه حسد این است که بگوییم خدایا من تو را به خدایی قبول ندارم. اینکه بگوییم چرا به او دادی به من ندادی؟ اگر به من هم ندادی، نده ولی به او هم نده؛ یعنی تو حکیم نیستی؛ یعنی من میفهمم که تو باید به چه کسی میدادی. کسی که حسود است یعنی موحد نیست؛ یعنی مؤمن نیست. کافر است.
«وَ عَدَاوَتِهِ» خدایا من را از دشمنیهایش نجات بده. «وَ حَبَائِلِهِ» یعنی طنابهایی که میاندازد و گره میزند و میکشد. باید این طنابها را پاره کنیم. چون هرکدام از ما را با طنابی میکشد. یکی با طناب نازک میآید. یکی با طناب کلفت میآید. حکایت بعضی از ما در رابطه با شیطان حکایت این شعر است که از تو به یک اشاره از من به سر دویدن. بعضی از ماهها طناب نمیخواهیم. شناگر قابلی هستیم آب نمیبینیم.
«وَ مَصَایِدِهِ» ابزار صید است. بالاخره هرکسی که میخواهد شکار کند یک وسیلهای با خود میبرد. از خدا میخواهد امانش بدهد از ابزار صید. امیرالمؤمنین -سلاماللهعلیه- فرمودند: «الْعُیُونُ مَصَائِدُ الشَّیْطَانِ» چشم، ابزار کار شیطان است. یکی از دامهای اصلی شیطان چشم است. مواظب چشممان باشیم.
رسول خدا فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَانَّهُ یَبْذُرُ الْهَوَی وَ یُوَلِّدُ الْغَفْلَهَ» بر حذر باشید از نگاههای اضافی. مثل بذر هوای نفس است که در دلت کاشته میشود و از دانه هوایی که کاشتهای چیزی که متولد میشود غفلت است؛ یعنی با نگاه کردن ساقط میشوی. حالا ببینید ما چقدر نگاه اضافهداریم.
امام صادق -علیهالسلام- فرمودند: «کَمْ مِنْ نَظْرَهٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَهً طَوِیلَه» چهبسا نگاهی که یکعمر برای انسان حسرت میآورد. چون وقتیکه انسان نگاه کرد و دید، دلش میخواهد و بعد نمیرسد، حسرت میخورد.
در روایات دارد که «النَّظَرُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ» از تیرهای مسموم شیطان است. در قدیم تیرها را سم میزدند که اگر تیر بهجای حساس نخورد سمش در خون اثر کند و آن شخص بمیرد. تیر نگاه که توسط شیطان از چشم ما رها میشود اولاً بدون استثنا اصابت میکند ثانیاً مسموم هم هست.
امیرالمؤمنین فرمودند: از اطمینان به خودت بپرهیز زیرا از بزرگترین مصائد شیطان است. دیدهاید ما چقدر به خودمان اطمینان داریم؟! به خودت اطمینان نداشته باش. یکی از دامهای شیطان این است که بگویی همینه که من میگم. این یعنی شیطان دارد اینجا میچرد.
«وَ رَجِلِهِ وَ خَیْلِهِ» شیطان پیادهنظام و سوارهنظام دارد. آیه ۶۴ سوره اسراء «…وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَجِلِکَ…» اگر شیطان بیاید شریک مال و اولاد شما میشود. شمارا به ربا میاندازد. وقتی شیطان در مال انسان شریک شد انسان که سود نمیکند؛ و با زنا در اولاد انسان شریک میشود.
تمام دعا را که میکند میرسد به این عبارت که «إِنَّکَ عَزِیزٌ قَدِیرٌ» چرا من از توِ خدا میخواهم؟ چون تو عزیز و قدیری. غیر از تو کسی نمیتواند من را ایمنی بدهد. دلیل همه خواستههای حضرت این است که خداوند عزتمند بیهمتایی است که کسی توانایی مقابله و ایستادگی در برابر او را ندارد. عزیز است چون غالب است. قدیر است چون تواناست. غالب تواناست که انسان میتواند به او پناه ببرد.