متن کامل خطبه نماز جمعه ۱۴۰۴/۰۱/۲۲
استان البرز، شهرستان کرج
توسط آیت الله حسینی همدانی
بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرِّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّ العالَمینَ وَالصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ
اَلعَبدِ المُوَیَّد وَالرَّسولِ المُسَدَّد اَباالقاسِمِ المُصطَفی مُحَمَّد
وَ عَلی آلِه الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ سِیَّما بَقِیَّهِ اللهِ الاَعظَم فِی الاَرَضِینَ
وَاللَعنَهُ الدّائِمَه عَلی اَعدائِهِم اَجمَعینَ مِنَ الآنِ اِلَی قیامِ یَومِ الدّین
عباد الرحمن اوصیکم و نفسی بتقوی الله. اهل تقوا متکبر و اهل عجب نیستند. اخیرا حضرت آقا توصیه فرمودند به مطالعه و آموزش نهج البلاغه. قبلاً هم فرموده بودند که با نهج البلاغه انس داشته باشید؛ کتاب عمل است و درس همیشه بشریت است. هر کس نهج البلاغه را نمیخواند از قرآن خبر ندارد و امثال اینها.
بحثهای ما در خطبه اول معمولاً قرآنی و روایی بود؛ البته از کلمات امیرالمومنین همیشه بیشترین استفاده را بردیم و کردهایم. و اول خطبه دوم چند سال است که حکمتهای نهج البلاغه را خدمت شما عرض میکنیم. قبلاً هم مدتی موضوعی به نهج البلاغه پرداختیم؛ مثل موضوع دعا و عزت و قرآن و مهدویت و عدالت در نهج البلاغه اینها را در ضمن خطبههای خدمت شما عرض کردم.
از این نوبت بنا دارم دوباره برگردم راجع به نهج البلاغه صحبت کنم که هم بیان حضرت آقا را تبعیت کرده باشیم هم در خطبه اول از بیان امیرالمومنین سلام الله علیه بهره ببریم. خطبهای را که در نظر گرفتم خدمت شما مطرح کنم خطبه قاصعه است؛ معروفترین و طولانیترین سخنرانی امیرالمومنین که در سال ۴۰ قمری اواخر خلافتشان در کوفه ایراد کردند.
در زمان ایراد خطبه فتنه و فساد و ستیزه جویی در بین افراد زیاد شده بود. برای معنای قاصعه چند وجه گفتهاند؛ یعنی تحقیر کننده چون حضرت در این خطبه ارزشهای دوران جاهلیت را کوچک و خوار کرده در نتیجه قاصعه گفتند. یا چون در این خطبه شیطان را و متکبران را در هم کوبیده و تحقیر شدند قاصعه گفتند. یا چون سخنان حضرت غرور و خودخواهی متکبران را مثل آبی که تشنگی کسانی که عطش دارند با خوردن آب برطرف میشود و فروکش میکند از بین برده، قاصعه گفتند.
عصاره همه اینها به یک جا برمیگرده و آن هم همان تحقیر کردن و خوار کردن و کوچک کردن و در هم کوبیدن است. این خطبه چند فصل دارد که بخشی از آن کبر و خودپسندی و پیامدهای شوم کبر را بیان میکند. بیاعتنایی به حقایق و تعصب جاهلانه در برابر غیر خدا را مورد نکوهش و مذمت قرار داده تا برای جامعه انسانی درس باشد. تذکر این نکته که اهل تواضع و نرم خویی باشیم در اینجا آمده. اول عزت و کبریایی را مخصوص حق تعالی و برای غیر خدا حرام و ممنوع دانسته. بعد هم داستان گردنکشی در مقابل خدا و تکبر ابلیس و سجده نکردنش را بیان کرده و او را هم نکوهش و مذمت کرده است.
علت طرد شیطان از درگاه خدا را هم همین صفت زشت و ناپسند میداند؛ و اینکه همه انبیای الهی شیطان را لعنت کردند و لذا انبیا مردم را آگاه کردند تا از شیطان دوری کنند تذکر جدی انبیا این بوده که صفت پلید شیطانی که تکبر و خودپسندی است که ریشه بدبختیش شد را انسانها از خودشان دور کنند. این قسمت خطبه چون به صفت زشت و پلید تکبر میپردازد و خود بزرگ بینی برای روشنتر شدن مطلب به حقیقت تکبر ثمراتی که دارد اشاره میکنم.
تکبر یک حالت نفسانی است در انسان که شخص خودش را کاملتر و بالاتر تصور میکند از دیگران. در نتیجه خودش را بزرگتر میبیند و شروع میکند به فخر فروشی کردن. رسول خدا به خدای تعالی عرض میکند که خدایا از باد تکبر به تو پناه میبرم؛ معلوم میشود غروری در طرف به وجود میآید که دیگران را هیچ حساب میکند.
امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ مقدار از تکبر به دل آدمی راه نیابد مگر اینکه به همان اندازه کم باشد یا زیاد از خردش کاسته میشود. یعنی به هر مقدار کسی متکبر باشد به همان مقدار عقل ندارد.
امام صادق علیه السلام فرمودند: بزرگی ردای خداست پس هر کس بر سر چیزی از آن با خدا کشمکش کند خداوند او را در آتش سرنگون کند.
در توصیه به ابوذر رسول خدا فرمودند: ای ابوذر هر کس بمیرد و در دلش ذرهای تکبر باشد بوی بهشت را استشمام نمیکند مگر اینکه توبه کند. و در ادامه این را بیان کردند که کبر آن است که حق را فروگذاری و به ناحق روی آوری و به مردم با این دید نگاه کنی که هیچکس آبرویش چون آبروی تو و خونش چون خون تو نیست؛ یعنی من بالاتر از همه هستم.
نقطه مقابل این گناه هم تواضع است صفت پسندیده و خصلت خوشایند تواضع؛ که بحث خودش را دارد.
کبر یک حالت درونی است. خود برتر بینی است. ممکن است کسی آن را اعمال کند یا نکند. ممکن است خود برتر بینی در درون کسی باشد اما در بیرون این را بروز ندهد. اگر این حالت در درون بود و به بیرون نیامد کبر نام دارد. اما اگر بروز بیرونی داشت میشود تکبر.
تکبر خیلی شبیه عجب است. عجب وقتی است که انسان به خدای تعالی احساس نیاز نداشته باشد و برای دیگران هم هیچ کمال و فضیلتی قائل نیست. خودش را بالاتر از همه میداند و همه کمالات را منحصر در خودش میداند. بخواهم کوتاه مطلب را توضیح بدهم متکبر برای دیگران کمالات قائل هست اما خودش را بالاتر میبیند. اما کسی که دچار عجب شده اصلاً برای دیگران کمالی قائل نیست و شخصیتی قائل نیست.
تکبر آثار سوء فراوانی دارد؛ شخصی که در درونش کبر دارد به افراد به دیده تحقیر نگاه میکند و هیچکس را شایسته همنشینی با خودش نمیبیند و دیگران را مسخره میکند و به دیگران حسادت میکند و کینه دیگران را به دل میگیرد. اینها را البته در دل دارد و بروز نمیدهد.
آن چیزی که بروز میدهد و میشود تکبر این است که دوست دارد جلوی دیگران راه برود. همیشه میخواهد جلو باشد. در مجالس بالا بنشیند. موعظه نمیپذیرد. زورگو است. میخواهد همه سخن او را بپذیرند. موعظه پذیر نیست اما دیگران باید موعظه او را گوش بدهند. بدگویی میکند و زیاد حرف میزند. غیبت میکند و تهمت میزند که آیات و روایات هم به آن اشاره دارد. این ویژگیها اگر در کسی باشد این صفت صفت شیطان است. چون اولین بار شیطان این مسیر را طی کرد.
امیرالمومنین سلام الله علیه خطبه را با ستایش خدا شروع میکند «الحمد لله الذى لبس العز و الکبریاء و اختارهما لنفسه دون خلقه» حمد مخصوص خدایی است که لباس عزت و بزرگی پوشیده است. کبریا که برای خلق صفت بدی است برای خدا صفت بلندی است. خداوند این دو صفت را ویژه خود ساخته و برای غیر خود ممنوع و حرام کرده است. آن دو را مرز میان خود و دیگران قرار داده و آن دو را برای زندگی و عظمت خویش برگزیده و لعنت کرد آن کسی را که در آرزوی عزت و بزرگی با خدا به ستیزه برخیزد پس به این سبب فرشتگان مقرب خود را آزمود تا فروتنان را از متکبران و گردنکشان جدا سازد با آنکه از آنچه در دل داشتند مطلع بود و اسرار نهان آنان را آگاه بود لذا به فرشتگان فرمود: «إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ فَسَجَدَ الْمَلَائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ». به ملائکه فرمود سجده کنید همه سجده کردند الا ابلیس.
خودخواهی به او روی آورد و به خلقت خود بر آدم فخر و مباهات کرد و به خاطر اصل و ریشه خود به او تعصب کرد و زیر بار حق نرفت. پس دشمن خدا یعنی شیطان پیشوای متعصبان و پیشرو گردنکشان شد. که بنیان عصبیت را بر جای گذاشت و با خداوند در لباس عظمت و بزرگواری به نزاع پرداخت. و جامه کبر و خود بزرگ بینی بر تن کرد و پوشش فروتنی و تواضع را از روی خود دور افکند. آیا نمیبینید که خداوند چگونه او را به خاطر کبر و نخوت خرد و کوچک قرار داد؟! و به سبب بلند پروازی اش وی را پست و زبون ساخت. پس در دنیا او را رانده و در آخرت برایش آتش افروخته آماده کرده است.
یعنی ریشه همه بدبختی شیطان کبر و تکبر او بود. در آن جایگاهی که بود ساقط شد و آتش را برای خودش مهیا کرد.
سه گناه اول خلقت انجام شده «أُصُولُ اَلْکُفْرِ ثَلاَثَهٌ» ریشه بقیه تخلفات انسان از همین سه نشات گرفت؛ اول همین کفر بود که توسط شیطان انجام شد «أَبَى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ» و دومی حرص بود که حضرت آدم مبتلا شد؛ و سوم حسد بود که فرزندان آدم قابیل نسبت به قابیل انجام داد. اصل این خلافها در همان اول خلقت توسط اینها انجام شد و بقیه مشکلات از همین سه صفت نشأت.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿۲﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
اَلحَمدُالله رَبِّالعالَمینَ اَلصَّلاهُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الاَنبیاء وَ المُرسَلینَ اَبَالقاسِمِ مُحَمَّد
وَ صَلِّ عَلَی اَمیرِالمُؤمِنینَ عَلیِ بنِ اَبی طالِب وَ عَلَی فاطِمَهَ الزَّهرا سَیِّدَهِ نِساءِ العالَمینَ
وَ عَلَی الحَسَنِ وَ الحُسَینِ سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّه وَ عَلَی عَلیِ بنِ الحُسَینِ وَ مُحَمَّدِ بنِ عَلی
وَ جَعفَرِ بنِ مُحَمَّد وَ موسَی بنِ جَعفَرِ وَ عَلیِ بنِ موسی وَ مَحَمَّدِ بنِ عَلی وَ عَلی بنِ مُحَمَّد
وَالحَسَنِ بنِ عَلی وَ الخَلَفِ القائِم الحُجَّه حَجَجِکَ عَلی عِبادِک وَ اُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ
خودم و همه شما خواهران و برادران ایمانی را به رعایت و تقویت و تسدید تقوای الهی دعوت میکنم. اهل تقوا از همه لحظات خودشان برای کسب علم بهره میبرند. وقتشان را به بطالت نمیگذرانند؛ یاد میگیرند.
مولانا امیرالمومنین علیه السلام در حکمت ۳۲۹ نهج البلاغه فرمودند: «الْعِلْمُ عِلْمَانِ: مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ؛ وَلاَ یَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ، إِذَا لَمْ یَکُنِ الْمَطْبُوعُ» علم دو گونه است یکی علم طبیعی و فطری و دیگری علم شنیده شده. علم شنیده شده تا مطبوع نباشد بیفایده است.
مقصود حضرت از علم مطبوع آن استعدادی است که به وسیله علوم بدیهی و ضروری برای رسیدن به علوم اکتسابی در درون افراد قرار دارد. ومقصود حضرت از علم مسموع همان علومی است که از دانشمندان وعلما و بزرگان میشنوید یا در کتابها میخوانید. اگر کسی از استعداد بیبهره باشد شنیدههای علمی هم برایش سودی ندارد و برایش دستاوردی نخواهد داشت.
۱۵ شوال دو اتفاق افتاده است؛ یکی از شخصیتهای بزرگ اسلام که راجع به ایشان در سالهای قبل نکاتی را پیرامون مقام علمی و عملی و جایگاهی که نزد اهل بیت علیهم السلام داشت عرض کردم و این نوبت هم نکته دیگری را میگویم، حضرت عبدالعظیم حسنی است که در ۱۵ شوال سال ۲۵۲ قمری سالگشت وفات این بزرگوار است.
مضجع شریفش در تهران است و هر سال هم توصیه کردهایم که دوستان مقید باشند و برنامه مرتبی را داشته باشند برای زیارت این بزرگوار که آثار و برکات فراوانی دارد. در روایت هم دارد که شبیه زیارت حسین علیه السلام در کربلا انسان از این زیارت ثواب میبرد.
امامزاده انقلابی که محدث بود و از طرف اهل بیت ماموریت ویژه داشت. هیچ نقطه منفی در زندگی او وجود ندارد. هم فرار داشت و هم هجرت؛ برای ترویج اسلام و مکتب تشیع هجرت کرد و از دست دشمنان فرار کرد. آوارگی و مرارت فراوان کشید.
همراهی و مصاحبت با چند امام معصوم داشت؛ و این همراهی فقط اینکه نزد ایشان باشد و برود و بیاید نبوده؛ به همراه آموزش و کسب معرفت بوده. این مطلب شخصیت عبدالعظیم حسنی علیه السلام را ویژه کرده به طوری که امام علیه السلام او را تایید میکند؛ «أنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً». در جای دیگری به عبدالعظیم حسنی گفته شده تو همان دینی که پسندیده خداست را از ما گرفتهای.
از ویژگیهای او که برای ما درس است این است که این شخصیت فرد بیتفاوت و انسان بیمسئولیتی نسبت به مسائل سیاسی اجتماعی نبود. چون از ارزشهای دینی دفاع میکرد با آلودگیهای جامعه و مفاسدی که حاکمان و طواغیت زمانش داشت مبارزه میکرد ناچار بود از دست آنها فرار کند یا فضا جوری تنگ میشد که باید هجرت میکرد.
این جلسه میخواهم نکاتی را راجع به هجرت بیان کنم. درس امروز ما از این بخش این باشد که یکی از اصول به وجود آمدن تمدنها و ماندگاری ادیان و گسترش دین هجرت است؛ که وزنی به اندازه جهاد در راه خدا دارد. لذا از این هجرتها به عنوان هجرتهای تمدن ساز یاد میکنند؛ مثل هجرت به حبشه در صدر اسلام یا هجرت رسول خدا به مدینه که مهمترین فصل از فصول تاریخ اسلام است و مبدا تاریخ هم قرار داده شد. هجرت امام رضا علیه السلام به مرو و ایران.
قرآن کریم مهاجران را بر انصار مقدم میشمارد و در سوره مبارکه توبه آیه ۱۰۰ فرمود «وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ» حتی در آیاتی هجرت بر جهاد مقدم شده مثل آیه ۷۲ انفال «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» یا در آیه ۱۹۵ سوره مبارکه آل عمران «فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا».
زندگی اهل بیت علیهم السلام پر از هجرت است که بخشی از آن اجباری بوده و بخشی با اراده بوده؛ هجرت به کوفه و عراق و ایران اینها همه هجرتهایی بوده که نقش داشته. عدهای هم در تاریخ داریم که برای فرهنگ هجرت کردند. رفتند تا روایتها را بشنوند و جمع آوری کنند و در قرن اول این کار مهم انجام شد. رفتند برای جمع آوری روایاتی که از اهل بیت علیهم السلام رسیده بود.
عبدالعظیم علیه السلام از روی هوش سیاسی و توان مخالفتی که با حاکمان وقت داشته ناچار به هجرت میشده و بعضی وقتها هم فرار کرده. ویژگی دیگر او نشر احادیث و کثیر الروایه بودن او است؛ که در نوبت دیگری به آن میپردازم انشاالله.
در همین ۱۵ شوال سال سوم قمری جنگ احد واقع شد و اسد الرسول حمزه بن عبدالمطلب به شهادت رسید. شخصیت غیور و رشید که در دفاع از اسلام و شخص رسول خدا از هیچ چیزی دریغ نکرد. تمام توان خودش را به میدان آورد و تا آخرین لحظه صادقانه و خالصانه و دلسوزانه و باوفا کنار رسول خدا ایستاد. تقریبا همسن رسول خدا بود. اما در کنار رسول خدا ایستاد و در صحنه جنگ که خیلیها فرار میکردند ایشان خودش را سپر رسول خدا کرد. با دو دستش شمشیر میزد؛ و از حضرت دفاع میکرد. بعد از شهادت هم توسط رسول خدا ملقب به سیدالشهدا شد. البته بدن او را به دستور انسان پلیدی مثله کردند. و این مصیبت بر رسول خدا خیلی گران آمد؛ و به شدت گریه کردند و کلماتی را در رثای حمزه بیان کردند.
از امام صادق علیه السلام سوال شد با اینکه حسین علیه السلام سیدالشهدا است چرا به حضرت حمزه سیدالشهدا میگویند؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: حمزه سیدالشهدا تمام مردم است غیر از معصومین؛ اما حسین علیه السلام سیدالشهدای همه عالم است یعنی اهل بیت علیهم السلام را هم در بر میگیرد.
و عجیب اینجاست که طبق نقلها دو مرتبه قبر حمزه سلام الله علیه تخریب شده و هر دو بار بدن ایشان سالم روی زمین آمده با همان کیفیتی که بوده. یک بار که سیل آمده بوده در سال ۱۳۰۱ شمسی که افراد دیدند و گزارش کردند که کاملاً بدن سالم بوده. حتی بلند کرده بودند بدن را خون جاری شده بعد از هزار سال که نشان دهنده جلالت قدر این بزرگوار بوده است. البته وهابیها مقبرهاش را با خاک یکسان کردند. کسانی که مکه مشرف هستند دیدهاند.
آیات ۲۳ و ۲۴ سوره مبارکه حج درباره او و امیرالمومنین و عبیده نازل شده است. تاریخ زندگی ایشان و تاثیرگذاری که بر جریان اسلام و توسعه اسلام داشته خواندنی است. دوستان حوصله کنند و مراجعه کنند که و با این تاریخ آشنا شوند.
به مناسبت مسایل روز نکتهای را عرضه میکنم. در طول این سالها و در همه دولتها همیشه بحث از برقراری روابط با کشورها، برهم خوردن رابطهها و تیره شدن روابط و امثال اینها بوده. رابطه با ترکیه و با عربستان و جاهای دیگر.
به صورت خلاصه اشارهای به اقسام روابط با کشورهای جهان خدمت شما عرض میکنم و رویکرد ایران در ارتباط با کشورها که چگونه است. این رویکرد چند قسم است که البته ممکن است کسی تقسیم بندی دیگری کند.
یک قسم دولتهای دوست و همراه هستند. در جهان که ما میخواهیم با کشورها تعامل داشته باشیم یک بخشش دوستان ما هستند که رابطه ما با بیشتر کشورهای دنیا از همین قسم است؛ با همراهی و تعامل است و با خیلی از کشورها این تعامل وجود دارد. این دولتها هم نوعا حس رقابت و خصومت و تهدید با ما ندارند. البته ممکن است گاهی اتفاقات سیاسی بر روابط تاثیر بگذارد اما روابط ما با بدنه کشورهای جهان درست است. ارتباط تجاری فرهنگی سیاسی در سطوح مختلف داریم. این یک رابطه دوستی است.
دسته دوم دولتهایی است که با ما در دو سطح راهبردی و عادی شریک هستند. و در تمام اتفاقاتی که در طول تاریخ بعد از انقلاب برای ما پیش آمده هنوز با ایران در بالاترین سطح در عرصههای اقتصادی و سیاسی و دیپلماسی رابطه دارند؛ و تحت تاثیر فشارهای خارجی هم قرار نمیگیرند و رابطهشان را حفظ میکنند. مثل رابطه ایران با عراق و با روسیه و با چین، در سطح راهبردی رابطه با اینها حفظ شده. یا رابطه با هند و ژاپن و کره و بعضی از دولتهای منطقه مثل پاکستان در سطح عادی. اینها با ما شریک هستند؛ و این رابطه شراکتی در دو سطح راهبردی و عادی است.
دسته سوم دولتهایی هستند که با ما رقیب هستند. در طول تاریخ به فکر هماوردی با ایران نبودند بلکه در بسیاری از اوقات همراهی داشتند؛ اما در مقاطعی به دلایلی مثل فشارهای خارجی روابط دوستانه این کشورها به رقابت تبدیل شده و شدند رقیب ما؛ که مصادیقی دارد که در ذهن شریف شما با این مقدمه که گفتم هست اسمشان را نمیبرم.
گروه چهارم دولتهایی هستند که خودشان را حریف ایران میدانند. دوست و شریک و رقیب نیستند؛ حریفند. این دولتها از اول با ایران تنش و جدل داشتند و بیشتر اوقات منافقانه هم عمل کردند. البته فشار آمریکا و رژیم منحوس صهیونیستی در بیشتر مواقع مانع تعامل با آنها شده است.
ما با آن سه گروه یعنی حتی با رقیب هم تعامل داشتیم. با همین حریف هم تعاملمان را حفظ کردیم. تا جایی که آمریکا و شیاطین اجازه دادند تعامل شده. ایران همیشه منافع مشترک خودش را با آنها در نظر گرفته و رعایت حسن همجواری را لحاظ کرده و اولویت خودش قرار داده و برای کاهش تنشهای منطقهای تلاش کرده و نگذاشته که گرفتاری به وجود بیاید؛ لذا این رابطه کم و بیش بوده است و تعطیل نشده.
پس در این چهار دسته گروه ببینید با شرایط مختلف ارتباطات برقرار بوده. آخرین بخش دولتهایی هستند که دشمن و متخاصم هستند. مجموعههایی که با ما تخاصم و دعوا و دشمنی دارند. دوست نیستند؛ شریک نیستند؛ رقیب نیستند؛ حریف نیستند؛ دشمن هستند. در همه عرصهها با ایران در تضاد هستند؛ مثل رژیم جعلی و باند تبهکار کودک کش و سفاک صهیونیستی که دشمنیاش با ایران و اسلام و انقلاب ذاتی است.
یکی از آرمانهای انقلاب نابودی این مجموعه خبیث است. البته ما او را به عنوان دولت و کشور به رسمیت نمیشناسیم. اما دشمن جدی ما است. به تعبیر حضرت آقا باند تبهکاری هستند که با ما و اسلام دشمنی دارند.
خباثت را تا جایی کشاندند که میبینیم اگر مردم مظلوم غزه بمباران نشوند از بیآبی و بی غذایی کشته میشوند؛ و سران کشورهای به اصطلاح متمدن و مجامع بینالمللی هم هیچ اقدام موثری ندارند.
دیوان بین المللی کیفری این فاسد مفسد را محکوم کرده و اجازه بازداشتش را داده؛ بعد کشور مجارستان برای کمک به جنایتکار نسل کش، رسماً او را دعوت کرده و خودش اعلام کرده که از دیوان کیفری میخواهم خارج شوم.
اینها خیلی شفاف حقوق بشر را به بازی و تمسخر گرفتند و اعتبار نظام حقوق جهانی را زیر سوال بردند. پس این دیده بان حقوق بشر که اگر در ایران به کسی که به نوامیس مردم تعرض داشته و دهها جنایت کرده و تولید فساد داشته و محکوم به اعدام شده بیانیه میدهد و سر و صدا راه میاندازد که حقوق بشر از بین رفت، چرا برای قریب ۲۰ هزار کودک که در غزه کشته شدند هیچ صدایی از او شنیده نمیشود؟! شما که نمیخواهید عمل کنید چرا خودتان را ساعتها سر کار گذاشتید؟! جمع کنید بروید دنبال یک کار آبرومند. انسانیت را لکهدار نکنید.
لااقل ما برای اینکه همه بدانند رژیم صهیونیستی را ننگ بشریت میدانیم تا پاک شدن این لکه ننگ از صفحه زمین شعارمان لعن بر اسرائیل است.
دولتی که با ما مخاصمه دارد و دشمن درجه یک ما به حساب میآید آمریکا است. لااقل دوران بیش از چهل و چند ساله انقلاب نشان داده که آمریکا لحظهای دست از شرارت علیه مردم ایران برنداشته و هرچه در توان داشته برای براندازی نظام اسلامی به کار گرفته است. حتی وقتی بحث از مذاکره میکند هم دشمنی را باز میگذارد.
اما با این حال در طول این سالها مذاکره با دولت آمریکا به خاطر مصالح و اتمام حجت و یا اقناع مردم به صورت موقت و محدود حتی به صورت مستقیم در مواقعی انجام شده است. یادتان هست بعضیها قدم زدند و گفتند و خندیدند؛ اینها مستقیم بود و انجام شده. در طول این سالها دو کشور حافظ منافع داشتند. الان ما حافظ منافع آنجا داریم آنها حافظ منافع اینجا دارند؛ یعنی رابطه به شکل غیر مستقیم در طول این سالها بوده؛ و از طریق همین حافظ منافع به مسائل خود رسیدگی کردهایم. این نوبت هم که الان مطرح شده علی رغم میل آنها به صورت غیر مستقیم در کشوری که خود ما قبول کردیم -ما قبول کردیم در آن کشور مذاکره داشته باشیم چون آنها چیز دیگری میگفتند- و موضوعی که خود ما قبول کردیم راجع به این موضوع باشد که آنها شاید موضوعات دیگری را گفتند که در نامهشان بود، آزمایشی این کار دارد انجام میشود.
صبر میکنیم تا نتیجه معلوم شود که آیا حاضرند در چهارچوب به مذاکره ادامه بدهند یا روش دیگری دارند. آنچه مسلم است این است که ما کاملاً به آمریکا بیاعتمادیم. و از مواضع گذشته خودمان هم هرگز عدول نمیکنیم. ما تا از آمریکا تغییری در رویکردش در مقام عمل نبینیم آمریکا را همان آمریکا میدانیم و هیچ از جایگاهی که داریم کوتاه نمیآییم. این قصه هم که پیش آمده صبر میکنیم ببینیم چه میشود.
البته مردم باید قدرت تحلیل خودشان را بالاتر ببرند. بعضیها صفر و صدی هستند که اینطور نباید باشد. البته تعدادی مزدور و خائن به ملت در فضاهای مختلف خزعبلاتی میگویند؛ در فضای مجازی و حقیقی که نباید توجه کنیم. و مواظب باشید که در مارپیچ سکوت این فضاها قرار نگیرید.
انگلیسیها هم ملحق به همین گروه پنجم هستند دشمنان با سابقه ملت و کشور به حساب میآیند. اما در قالب و چهارچوبهایی که هست بالاخره با اینها روابط انجام میشود. با کشورهای دیگر هم که دشمنیهایی داشتند ایران همیشه روابطش را در سطح تعامل حفظ کرده؛ ولو به اندازه آمریکا و انگلیس دشمنی نکردند اما هرگز دوست ایران هم نشدند مثل آلمان و فرانسه.
بنابراین روابط ایران با دولتهای مختلف بر اساس همین پنج قسم که عرض شد، دوست و شریک و رقیب و حریف و دشمن، بدون احساسات و هیجان و شتاب زدگی و یا کندی دارد اجرا میشود. در طول این سالها هم اجرا شده. باید توجه داشت که ما اصولی داریم در سیاست خارجی که تغییر ناپذیر است مثل حمایت از مظلومان و مبارزه با استکبار جهانی که در اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی به صراحت آمده است مثل اصل ۱۱ اصل ۱۵۲ اصل ۱۵۳ و اصل ۱۵۴ .
مثلاً در اصل ۱۵۳ آمده هرگونه قرارداد که موجب سلطه بیگانگان بر منابع طبیعی و اقتصادی و فرهنگ و ارتش و دیگر شئون کشور گردد ممنوع است. این یک اصل است و ما طبق این اصل عمل میکنیم. و اصل حاکم بر اجرای سیاستها حکمت و عزت و مصلحت است با تشخیص امام المسلمین و مجاری قانونی که دارد.
توجه داشته باشید که این روزها تمرکز اصلی دشمن بر از بین بردن اعتماد مردم نسبت به حاکمیت است. و لذا همه باید مواظب باشند همسوی با دشمن حرف نزنند و عمل نکنند. و در مسیر انقلاب و بیانات امام المسلمین حرکت کنند و اعتماد داشته باشند به جریاناتی که از طریق نظام اعلام میشود و بیان میشود.
جا دارد اینجا من مجدد تشکر کنم از اقدام رئیس جمهور محترم که دیروز هم به خود ایشان عرض کردم که مبارزه با فساد را توجه داشتند. کارگزار نظام اسلامی باید یک شئونی را رعایت کند. باید مواظب باشیم همه مان که روش زندگیمان و مسئولین کسانی که بیت المال در اختیارشان است یله نیست.
بیانی را از حضرت آقا برای شما میخوانم برای سالهای قبل است که به مسئولین فرمودند «شما چگونه میخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ مردم باید به من و شما اعتماد داشته باشند. اگر ما دنبال مسایل خودمان رفتیم، به فکر زندگی شخصی خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیتالمال هیچ حدی برای خودمان قایل نشدیم – مگر حدی که دردسر قضایی درست بکند! – و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقی میماند؟ مگر مردم کورند؟ ایرانیان همیشه جزو هوشیارترین ملتها بودهاند؛ امروز هم به برکت انقلاب از هوشیارترینهایند؛ از هوشیارها هم هوشیارترند. آقایان! مگر مردم نمیبینند که ما چگونه زندگی میکنیم؟» این تذکر است؛ به بنده و همه مسئولین که باید مواظب باشیم.
حرکت ایشان حرکت خوبی بود که دیگران هم باید تشکر کنند تا این مسیر ادامه پیدا کند.
به بهانه روز ۲۷ فروردین که روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای نام گرفته چند جملهای راجع به ورزش عرض کنم. انسان مومن برای ادای تکلیف الهی که بر عهده دارد باید ورزیدگی بدنی داشته باشد. این یک دستور دینی است که باید ورزیدگی بدنی داشته باشیم.
هم در قرآن و هم در روایات تاکید شده؛ مثلاً در آیه ۲۶ سوره مبارکه قصص دختر حضرت شعیب به پدر خودش عرض میکند که موسی را استخدام کن او بهترین کسی است که میتوانی استخدام کنی زیرا شخص توانا و امینی است؛ قدرت بدنی دارد. ما از این آیه میفهمیم که برای خدمت به مردم باید بدن سالم و قوی داشت.
امیرالمومنین علیه السلام در بیانی فرمودند که من بدن خود را برای سختیها تشنگیها و گرسنگی مثل درختهای صحرا مقاوم و پرقدرت تربیت کردم.
خدا از مومن ضعیف خوشش نمیآید. صحت بدن به تعبیر حضرت بالاترین نعمتی است که ما داریم. این دستورات هم البته حکمتهایی دارد مثلاً ورزش در تقویت اراده موثر است. متضمن سلامت و نشاط است. سلامتی عامل کار و تلاش بیشتر است. ورزش عامل طول عمر است و عمر طولانی عامل خدمت و عبادت بیشتر است. ورزش عامل تندرستی است و تندرستی عامل خوش اخلاقی است.
خدا رحمت کند حضرت امام در زندان هم روز یک ساعت پیاده روی اش را ترک نمیکرد. مقید به یک ساعت پیادهروی بود. بعضی از روزنامهها و اخبار را هم در همان پیادهروی مطالعه میکرد و گوش میداد. باید یاد بگیریم که از فرصتهایمان استفاده کنیم.
پیاده روی خیلی مهم است و جنبه درمانی دارد. امام صادق علیه السلام فرمود بهترین چیزی که میتوانید خود را با آن درمان کنید پیادهروی است.
راجع به جنگ تعرفهای که چه تاثیری در اقتصاد جهان دارد نکاتی را یادداشت کرده بودم که از آن میگذرم. شعار سال را هم در نوبت قبل عرض کردم که روی دست بگیریم همه و همه به دنبال این باشیم که کار عار نیست. این را بکنیم گفتمان خودمان. هر کس به اندازه خودش به هر مقدار که میتواند تولید کند و کار کند و نقش داشته باشد در تولید.
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ﴿١﴾ اللَّهُ الصَّمَدُ ﴿٢﴾ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ ﴿٣﴾ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ ﴿۴﴾