«محبوبیت نزد خداوند»: تفسیر آیه صف در بیان آیت الله حسینی همدانی

کارشناس روابط عمومی ۰۹ فروردین ۱۴۰۴ ۰

مشروح زیر، گزارشی از جلسه تفسیر قرآن کریم توسط آیت الله سید محمد مهدی حسینی همدانی، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه کرج، در ابتدای کرسی جزخوانی قرآن کریم در روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان است. در این جلسه، ایشان با محوریت آیه ۴ سوره صف («إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ»)، به تبیین مفهوم محبوبیت نزد خداوند و ویژگی‌های مؤمنان محبوب در درگاه الهی پرداختند.

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید المرسلین و سیدنا و نبینا، محمد المصطفی، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین و بقیت الله الأعظم، ارواحنا له الفداء.

این سینما بیانگر این مطلب است که خداوند تبارک و تعالی کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار می‌کنند، چنان که گویی بنای بسیار محکم و استوار سربی هستند. این همان “بنیان مرصوص” است که در آیه ۴ سوره مبارکه صف آمده است. چه درجه بزرگی است که انسانی، محبوب خدا قرار گیرد. محبوب خدا شدن مقامی بسیار بلند و عالی است. انسانی که زندگی‌اش را به نحوی تنظیم کند که بتواند محبوب خدا گردد، قطعاً اهل دوزخ نیست. او اهل آتش جهنم نخواهد بود، زیرا مرتکب عملی نمی‌شود که باعث عقوبت او گردد. خداوند تبارک‌وتعالی هیچ لطف و تفضلی در حق چنین شخصی دریغ نمی‌کند و او بهره‌مند از تفضلات الهی خواهد بود.

نقل شده است که در جنگ صفین، امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای بالا بردن انگیزه لشکریانشان این آیه را می‌خواندند. هنگامی که جنگ در جریان بود و از آنان خواسته می‌شد که بجنگند، حضرت می‌فرمودند: «إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنهم بنیان مرصوص.» با شنیدن این آیه، انگیزه‌شان برای جنگیدن چند برابر می‌شد. یعنی مؤمنی که اهل جهاد باشد، محبوب خدا می‌گردد. راه خدا همان راهی است که این شخص در آن قدم برمی‌دارد و او مورد عنایت و دستگیری خداوند است.

تاکنون فرموده‌اند که تعدادی از افراد محبوب خدا هستند. حال نکته‌ای را باید عرض کنم، سپس وارد اصل مطلب می‌شوم. در قرآن کریم هم تعبیر به “قتال” داریم و هم به “جهاد”. بین این دو تفاوت وجود دارد. اینجا که می‌فرماید: «إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله…» این افراد قطعاً مجاهد هستند، اهل جهاد هستند. اما باید بدانیم جهاد و قتال تفاوت دارند.

تفاوت قتال و جهاد این است که جهاد الزاماً به معنای عملیات نظامی نیست. وقتی نام جهاد می‌آید، بیشتر ذهن‌ها به سمت جنگ و جبهه می‌رود، اما در قرآن، کلمه جهاد فقط محدود به جنگ و جبهه نیست. برخلاف کلمه قتال که صرفاً به برخورد نظامی اشاره دارد. کسی که قتال می‌کند، قطعا در حال جنگ است و این برخورد نوعی رویارویی نظامی به قصد کشتن یا کشته شدن است. آیات متعددی نیز به همین معنا اشاره دارند. مثلاً در سوره نساء آمده است: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله والذین کفروا یقاتلون فی سبیل الطاغوت…» یعنی اهل ایمان در راه خدا می‌جنگند و کشته می‌شوند، و اهل کفر در راه طاغوت.

بنابراین جهاد معنای وسیع‌تری دارد. وقتی گفته می‌شود “جهاد” الزاماً به معنای کشته شدن و جنگیدن نیست. برای جهاد می‌توان انواع دیگری نیز متصور شد؛ مانند جهاد با مال، جهاد با نفس و حتی جهاد با آبرو. بنابراین قتال صرفاً عملیاتی نظامی است که در آن هدف، جنگیدن و غالباً کشته شدن یا کشتن است. اما جهاد این‌گونه نیست. در بسیاری از آیات قرآن کریم آمده است که کلمه جهاد معنای وسیع‌تر از مبارزه نظامی دارد.

در قرآن، می‌خوانیم: «الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله…» این آیه به کسانی اشاره دارد که در راه خدا با اموال و جان خود جهاد می‌کنند. این نوع جهاد نشان‌دهنده آن است که مبارزه فقط به جنگ محدود نمی‌شود. بنابراین جهاد مالی، جهاد با جان، یا هر نوع تلاش دیگر که برای خداوند باشد، ذیل مفهوم جهاد قرار می‌گیرد.

حال، ممکن است کسی ادعا کند که با خدا دوست است، اما آیا می‌توان به‌راحتی گفت که خدا نیز با ما دوست است؟ برخورداری از محبت خدا جایگاه ویژه‌ای است که انسان را در مسیر رضای الهی قرار می‌دهد. کسی که خداوند او را دوست دارد، به هیچ وجه در مسیری که خداوند آن را نمی‌پسندد قدم برنمی‌دارد و کاری خلاف رضایت الهی انجام نمی‌دهد. چند مورد در قرآن کریم آمده است که نشان می‌دهد چه کسانی محبوب خداوند هستند. این‌ها مواردی است که انسان را تشویق می‌کند تا اگر کسی بخواهد در مسیر رضای خدا گام بردارد و در جایگاهی قرار گیرد که محبوب خدا باشد، باید اهل این امور باشد.

یکی از این موارد، جهاد در راه خدا است. مورد دیگر، توبه است. خداوند در آیه ۲۲۲ سوره بقره می‌فرماید: «إن الله یحب التوابین…» یعنی خداوند توبه‌کنندگان را دوست دارد. بنابراین اگر انسان خود را در مسیری قرار دهد که خطاها و لغزش‌هایش را جبران کند و پس از هر اشتباهی سریع بازگردد و خود را در جایگاه اصلی‌اش قرار دهد، در این صورت خداوند او را دوست خواهد داشت. این آیه به ما می‌آموزد که انسان هرگاه خطایی کرد، باید سریع جبران کند و بازگردد و از خداوند درخواست مغفرت نماید.

برخی از فقها، توبه را واجب می‌دانند، و در واقع همه فقها معتقدند که توبه واجب است. کسی که خطا کرده است، باید توبه کند. واجب بودن توبه مانند واجب بودن نماز یا روزه است. اگر کسی خطایی مرتکب شود، واجب است که فوراً از خداوند عذرخواهی کند. برخی از فقها نیز بر این باورند که اگر کسی توبه نکند، خودِ این توبه نکردن نیز یک گناه جداگانه است که مستوجب عقوبت است. بنابراین هرگاه انسان خطایی داشته باشد، باید سریعاً توبه کند. حالا ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا واجب بودن توبه فوری است یا نه؟ مثلاً می‌توان توبه را به ماه رمضان، شب جمعه، یا فرصتی دیگر موکول کرد؟ در پاسخ باید گفت: توبه وجوب فوری دارد. انسان هرگاه خطا کرد باید بلافاصله عذرخواهی کند. چرا که ممکن است فرصتی برای تأخیر پیدا نشود. انسان احتمال دارد که پس از خطا از دنیا برود و دیگر مجال توبه نیابد.

بنابراین وجوب توبه به این معنا فوری است. البته این بدان معنا نیست که در شب جمعه یا اوقات دیگر، نتوان طلب مغفرت کرد. اما باید دانست که توبه اولین فرصت ممکن را طلب می‌کند. هرگاه خطا یا لغزشی از انسان سر زد، فوراً باید از خداوند درخواست مغفرت نماید. همین طلب مغفرت است که انسان را در جایگاهی قرار می‌دهد که محبوب خداوند باشد.

قرآن در ادامه می‌فرماید: «و یحب المتطهرین…» یعنی خداوند پاکیزگان را دوست دارد. پاکیزگی تنها طهارت ظاهری نیست، بلکه شامل پاکی درون نیز هست. تیمم، غسل، وضو و سایر امور مرتبط با طهارت ظاهری نیز در این دسته قرار می‌گیرند.

این جسم پاک است، اما بعضی افراد گاهی وظایفی مثل غسل یا انجام طهارت را طول می‌دهند، و این طول دادن جایز نیست و خوب نیست. طول دادن این امور باعث می‌شود روح انسان کدر شود. باید بلافاصله عمل را انجام داد، زیرا در برخی موارد انسان از رحمت خدا دور می‌شود. خود کلمه دور شدن از رحمت خدا، به معنای فاصله گرفتن از الطاف الهی است. بنابراین انسان باید بلافاصله خودش را تطهیر کند. مثلاً دائم‌الوضو بودن یکی از ویژگی‌هایی است که خداوند پاکیزگان را به خاطر آن دوست دارد. دائم‌الوضو بودن کار سختی نیست، و روایت‌های فراوانی نیز در این مورد وجود دارد.

دائم‌الوضو بودن، حتی اگر فرصت زیادی دست ندهد و فقط بتوانید دو رکعت نماز بخوانید و دعا کنید، خداوند دعای شما را برنمی‌گرداند. اما اگر همان اعمال دیگر را هم انجام ندهید، خود همین دائم‌الوضو بودن کفایت می‌کند. دائم در حضور طهارت بودن اهمیت بسیاری دارد. بنابراین خداوند متطهرین را دوست دارد. بخشی از این پاکیزگی، طهارت ظاهری است و بخشی دیگر طهارت باطنی. طهارت قلبی یعنی پاک بودن قلب انسان، ترک گناه و پرهیز از کارهایی که مورد رضایت خداوند نیست. کسی که این اعمال را انجام دهد، طهارت دل دارد، قلبی پاک دارد و روحی پاک دارد.

پاک کردن دل از سوء‌ظن نیز بسیار مهم است. چقدر ما نسبت به دوستان و اطرافیانمان سوء‌ظن داریم؟ کسی که سوء‌ظن دارد، دلش پاک نیست. البته از سوی دیگر، خوش‌گمانی بیش از حد نیز خوب نیست. خوش‌گمانی زیاد می‌تواند باعث ساده‌لوحی شود و فرصت سوءاستفاده دیگران را فراهم کند. اما سوء‌ظن بیش از حد نیز مطلوب نیست. گاهی اوقات انسان بخواهد کسی را برای کاری انتخاب کند و طول دهد، که در چنین مواقعی وسواس ایرادی ندارد. اما اینکه دائم با سوء‌ظن به همه رفتار کند و بدبین باشد، و همه را بد ببیند، قلبش ناپاک می‌شود. کسی که این‌گونه رفتار کند، طهارت دل ندارد و این فرد محبوب خداوند نیست.

بنابراین خداوند کسانی را دوست دارد که طهارت ظاهری داشته باشند، مثل غسل، وضو و تیمم، و همچنین کسانی که طهارت باطنی دارند، روحشان پاک است، گناه نمی‌کنند و آن را ترک کرده‌اند. این افراد در گروه محبوبین خداوند قرار دارند. دو گروه بزرگ از کسانی که خداوند دوستشان دارد، توبه‌کنندگان و پاکیزگان هستند. همان‌طور که در آیه شریفه آمده: «إن الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنهم بنیان مرصوص.» کسانی که در صحنه جنگ حاضر می‌شوند و جهاد می‌کنند، جان و هستی خود را فدا می‌کنند و خداوند به آنان خطاب می‌کند: «من دوستتان دارم، زیرا هستی خود را برای من ارزش نهاده‌اید و در راه من از جان خود گذشته‌اید.»

روایتی نیز در این مورد وجود دارد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: «در صدد شناسایی آنچه محبوب خداست برآمدم و دریافتم که خداوند اهل گناه را دوست ندارد.» این روایت نشان می‌دهد که انسان اگر اهل اطاعت و بندگی باشد، خداوند او را دوست خواهد داشت. طبق این روایت، کسی که می‌خواهد خداوند او را دوست داشته باشد، باید با دشمنان خداوند دشمنی داشته باشد. منظور از دشمنان خدا، کسانی هستند که عمداً دستورات الهی را اطاعت نمی‌کنند و تذکرات خداوند تأثیری بر آن‌ها ندارد. این افراد بر گناه اصرار دارند و راه توبه را بر خود بسته‌اند. دایره این مسأله وسیع است و شامل افراد، گروه‌ها، و حتی جوامع می‌شود. بنابراین انسان نباید با کسانی که دشمن خداوند هستند ارتباط داشته باشد، زیرا دشمنان خدا محبوب خداوند نیستند.

البته این مثال مشخص است، اما گروه‌های دیگری نیز هستند که محبوب خداوندند. مثلاً در قرآن آمده است: «إن الله یحب المقسطین» یعنی کسانی که اهل قسط و عدل هستند، خداوند آنان را دوست دارد. اهل قسط، کسی است که با خود و دیگران عادلانه رفتار می‌کند. حتی اگر دیگران زندگی با او را سخت بپندارند، چنین فردی جزو مقسطین محسوب می‌شود، و ظلم در نفس او بسیار کم است.

مورد دیگری که قرآن ذکر کرده، اعتماد به خداوند است. خداوند متوکلین را دوست دارد. ما چقدر در کارهایمان به خداوند توکل داریم؟ گاهی اعتمادمان به جیبمان، دوستانمان یا مقاممان بیشتر از اعتماد به خداوند است. خداوند تنها مؤثر واقعی در امور است، اما گاهی به‌صورت اشتباه می‌گوییم: «اول خدا، بعد شما.» اگر این گفتار با آگاهی بیان شود، که نقش افراد را عمداً در کنار خدا قرار دهد، این نوعی شرک است! زیرا تنها خداوند مؤثر واقعی است و بقیه ابزار و وسیله‌اند. این‌ها وسیله‌ای هستند که خداوند اراده خود را توسط آن‌ها اجرا می‌کند. بنابراین باید همه امور را از خداوند دانست.

روایتی اخلاقی نیز برای روشن شدن این مفهوم وجود دارد: زمانی در باغ خانه‌ام در تهران، درخت گردویی داشتم. پاییز بود و زمانی که به خانه برگشتم، دیدم برگ‌های این درخت در کوچه ریخته‌اند، اما برخی از برگ‌های خشک‌شده آن هنوز به شاخه‌ها چسبیده‌اند. این توجه من را جلب کرد. چوبی بلند برداشتم و سعی کردم به شاخه‌ها ضربه بزنم تا برگ‌ها بریزند، ولی هیچ اثری نداشت. نشستم و مشغول ذکر شدم. بعد از مدتی باد شدیدی آغاز شد و درخت گردو حرکت کرد و برگ‌ها بلافاصله ریختند.

این لحظه به آیه قرآن اندیشیدم که می‌فرماید: «ما هیچ برگی را از درخت نمی‌ریزیم، مگر به مشیت و اراده الهی.» این مثال نشان می‌دهد که باید همه امور را از خداوند بدانیم. هیچ چیزی، از جمله برگ درخت، بدون خواست خداوند رخ نمی‌دهد.

این متن به صورت کامل و دقیق بازنویسی و تنظیم شده است تا مطالب شما را روان‌تر، مرتب‌تر و خوش‌خوان‌تر ارائه دهد:

من این موضوع را همان‌جا به‌طور واضح درک کردم؛ اینکه گاهی خداوند می‌خواهد انسان برای دریافت درس‌های مهم آماده شود. حتی اگر اعمالی مانند تلاش‌های ظاهری (مثل زدن چوب به درخت برای افتادن برگ‌ها) کارساز نباشد، اراده الهی است که آن را ممکن خواهد کرد. این مثال را با درخت گردویی دیدم؛ در شدت باد، برگ‌های درخت نیفتادند تا خدا نخواست، اما با یک باد لطیف، بدون نیاز به طوفان، برگ‌ها فرو ریختند. این اتفاق به من نشان داد که اگر خدا را خوب بشناسیم و تمام اعتمادمان به او باشد، تنها اوست که کارها را پیش می‌برد.

در دوران دفاع مقدس نیز، ما نمونه‌های بسیاری از اراده الهی را شاهد بودیم. امام فرمودند: «حصر آبادان باید شکسته شود.» اگر در آن زمان خودتان در آبادان بودید، جریانات و شدت حملات عراق را درک می‌کردید. آن محاصره چنان قوی بود که هیچ نیرویی جز اراده الهی قادر به شکستن آن نبود. این پیروزی با توکل به خداوند رقم خورد. خداوند موارد بسیاری از این‌گونه پیروزی‌ها را نصیب ما کرد که حالا کمتر به آن‌ها اشاره می‌شود.

ما در زندگی خودمان چقدر به خدا توکل داریم؟ متأسفانه بسیاری از اوقات، توکلمان به پول، دوستان، مقام و افراد است، نه به خداوند. اگر مسئولان، از بالاترین تا پایین‌ترین افراد، به خداوند توکل کنند، و برنامه‌ریزی، طراحی و بهره‌گیری مؤثر از نیروی انسانی را با توکل انجام دهند، کارها به نتیجه خواهد رسید. مشکل زمانی است که باور این مسئولان به توانایی‌های دیگر (مانند اعتماد به آمریکا یا قدرت‌های مالی) بیشتر از توکل به خداوند شود، و همین موجب ناکامی آن‌ها می‌شود.

خداوند در قرآن داستان قارون را بسیار شفاف بیان کرده است. قارون کسی بود که وضعیت مالی‌اش فوق‌العاده خوب بود تا جایی که می‌گفتند حتی کلیدهای گنجینۀ او نیاز به شتر داشتند که حمل شوند. قارون ادعا می‌کرد که تمام این ثروت، حاصل دانش و تلاش خودش است. او هرگز نگفت: «خدا این فهم و دانش اقتصادی را به من عطا کرد و این توفیق را داد که سرمایه‌ام در بازار گردش پیدا کند.» گفتار «من، من، من» قارون، او را به هلاکت رساند. هنگامی که قارون از خدا غافل شد و همه چیز را به توان شخصی خود نسبت داد، خداوند دستور داد زمین او و مالش را بگیرد، و تمامی گنج‌هایش در زمین فرو رفتند.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که همه چیز از خداوند است. انسان باید همیشه حضور خدا را در زندگی خود ببیند و شکرگزار عنایات او باشد. آن جوانانی که امروز موفق به ساخت ابزارهای پیشرفته و دستیابی به فناوری‌های مدرن شده‌اند، موفقیت خود را با توکل به خداوند رقم زده‌اند. خداوند الطاف خود را به کسی که به او توکل دارد، عنایت می‌کند.

در بسیاری از موارد، توجه به خداوند، موجب حرکت‌های بزرگ و دستاوردهای شگفت‌انگیز می‌شود، از جمله صبر در بلاها و تقوا. قرآن اشاره می‌کند که «و الله یحب صابرین»، خداوند صابران را دوست دارد. و همچنین «و الله یحب المتقین»، خدا متقیان و اهل تقوا را دوست دارد. انسان اگر اهل تقوا، صبر و توکل باشد، محبوب خداوند خواهد بود.

برای محبوب خدا شدن، باید از حبیب خداوند تبعیت کرد. قرآن در سورۀ آل‌عمران می‌فرماید: «قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله.» یعنی ای پیامبر به مردم بگو، اگر دوست دارید محبوب خدا شوید، از من (رسول خدا) تبعیت کنید. این تبعیت از پیامبر انسان را محبوب خداوند می‌کند. کسی که از پیامبر اطاعت کند، هم حبیب خداوند خواهد شد، هم محبوب خداوند. راه محبوب خدا شدن، عمل به دستورات پیامبر و پیروی از سنت اوست.

خداوند مجاهدان در راه خود را نیز بسیار دوست دارد. آنان که با انگیزۀ الهی وارد میدان مبارزه می‌شوند و هیچ انگیزۀ دیگری جز انجام وظیفه الهی ندارند. این مجاهدان در میدان‌های نبرد با طاغوت و دشمنان خدا، پیروز میدان هستند؛ وعدۀ خداوند به پیروزی برای آنان قطعی است. حتی اگر بدنشان آسیب ببیند، و سختی زیادی را تحمل کنند، وعدۀ نهایی خداوند برای پیروزی بر طاغوت به آن‌ها تعلق خواهد داشت.

از طرف دیگر، جنگیدن برای انگیزه‌های غیرالهی یا مبارزه در راه طاغوت، مانند چنگ زدن به تار عنکبوت است؛ قرآن می‌فرماید: «خانه‌های عنکبوت، از سست‌ترین خانه‌ها هستند.» کسی که بجای توکل به خداوند، به قدرت‌های ناپایدار دنیا وابسته شود، شکست‌پذیر است. نمونه تاریخی آن، جنگ احد است. در این جنگ، مسلمانان به دلیل بی‌توجهی به دستور پیامبر و سرپیچی از فرمان خداوند، شکست سختی خوردند.

آیات بسیاری در قرآن به ما زنان و مردان مؤمن را توصیف می‌کند که نفوذناپذیر و مستحکم هستند؛ آنان با خداوند پیمان ناگسستنی دارند و «أَخَذْنَ مِنْهُمْ مِیثَاقًا غَلِیظًا» (از آن‌ها پیمانی محکم گرفته شده است.) این آیه (۷ سوره احزاب) نشان می‌دهد که انسان‌های مؤمن در ارتباط با حفظ استقلال و خودکفایی، نگاهشان به درون است، همانگونه که خداوند می‌فرماید: «زُرَّاعًا عَلَىٰ سُوقِهِۦ» (کشاورزانی بر ساقه‌های خود استوار هستند – آیه ۲۹ سوره فتح). همین افراد در برابر بیگانگان سازش‌ناپذیرند و «وَلْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَهً» (باید در شما درشتی و شدت عمل را ببینند – قسمتی از آیه ۱۲۳ سوره توبه). یعنی باید در شما صلابت و سختی را ببینند و بدانند که شما نسبت به آن‌ها نرمش ندارید و در مقابل دشمن تسلیم نمی‌شوید. در صحنه‌های پیکار و مبارزه نیز شکست‌ناپذیرند.

همان‌طور که خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ» (خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او پیکار می‌کنند، گویی بنایی پولادین و مستحکم هستند – آیه ۴ سوره صف). مجموعه این ویژگی‌ها، مردانی را توصیف می‌کند که «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ» (مردانی که نه تجارت و نه خرید و فروش، آن‌ها را از یاد خدا غافل نمی‌کند – آیه ۳۷ سوره نور). این افراد مصداق کسانی هستند که از سرب، بنایی محکم ساخته‌اند؛ یعنی مؤمنین با یکدیگر متحد و هم‌صدا هستند و در مقابل دشمن هیچ راه نفوذی ندارند.

حضور در جبهه، این افراد را محبوب خدا کرده و به‌گونه‌ای هستند که هیچ راه نفوذی را برای دشمن و بیگانه قرار نمی‌دهند. این نیز آیه‌ای بود که امروز در خدمت آن بودیم.

خدایا دل ما را ظرف معارف‌ات قرار بده و توفیق عمل به همۀ ما عنایت کن. و الحمدلله رب العالمین.

 

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.