بیست و پنجمین درس تفسیر قرآن کریم آیه الله سید محمد مهدی حسینی همدانی در ابتدای کسی جزخوانی قرآن کریم در مصلای نماز جمعه کرج در روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان برگزار شد. مشروح این خطبه را در ادامه می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و صلی الله علی سید الأنبیاء و المرسلین، ابو القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین، سیما بقیه الله الأعظم ارواحنا له الفدا.
و درود بر آنان که برای پروردگارشان به پا خاستند و نماز برپا داشتند و امورشان را با مشورت یکدیگر انجام دادند و از آنچه که خدا به آنان رزق داده است، انفاق کردند.
**سوره مبارکه شوری، آیه سی و هشتم، جزء بیست و پنجم**
ترجمهی آیه چنین است:
«و آنان که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند و نماز را برپا داشتند و امورشان را با مشورت یکدیگر سامان دادند، و از آنچه که ما به ایشان روزی دادیم، انفاق کردند.»
نکتهای که در اینجا مورد نظر ماست، عبارت «و أمرهم شورى بینهم» از این آیه است. باید این بخش را حفظ کنید: «و أمرهم شورى بینهم». بحث امروز دربارهی علت نامگذاری سوره مبارکه شوری است؛ یعنی به خاطر این بخش از آیه، که کلمهی «شوری بینهم» در آن ذکر شده، این نام برای این سوره انتخاب شده است.
نکات ادبی بسیار زیادی در این آیه وجود دارد که وارد بحث فنی آن نمیشوم. کلمهی «تشاور» و مفهوم «مشاوره» یا «مشورت» خیلی قابلتوجه است. راغب اصفهانی در کتاب «مفردات»، که دائم به آن اشاره میکنیم، این موضوع را توضیح داده است. کتاب «مفردات» یکی از منابع ارزشمندی است که معانی قرآن را توضیح داده و به ذهن نزدیک کرده است. البته این کتاب عربی است و نمیدانم که ترجمهی فارسی دارد یا نه.
راغب اصفهانی تشاور و مشاوره را «استخراج رأی صحیح» میداند. کسی که رأی صحیح ندارد، به فرد دیگری مراجعه میکند و دربارهی کاری که میخواهد انجام دهد، رأی صحیح را از او میگیرد. مثلا شما میخواهید ماشین بخرید ولی خودتان سررشتهای در این زمینه ندارید. به کسی مراجعه میکنید و میپرسید که چه ماشینی بخرید. رأی درست و نظر صحیح او را میگیرید. یا اگر بنّایی، نجّاری، یا هر کار دیگری میخواهید انجام دهید، وقتی خودتان تخصص ندارید به شخص دیگری مراجعه میکنید و رأی درست او را کسب میکنید. این فرایند مشورت کردن و گرفتن رأی صحیح را «شورا» میگویند؛ یعنی کاری که پیرامون آن مشورت میشود.
برای توضیح واژه، راغب اصفهانی عسل را مثال زده است. وقتی عسل را از کندویش جدا میکنند و موم آن کنار گذاشته میشود، به این عمل «شور» گفته میشود؛ یعنی از ناخالصی جدا شده است. عربها با عسل زیاد کار دارند و دربارهی آن صحبت میکنند. مثال دیگری راجع به سرکه مطرح شده است. وقتی آب غوره جدا میشود و تبدیل به سرکه میگردد، همین فرآیند جداسازی خالص از ناخالص انجام میشود. وقتی عسل از موم جدا میشود، آن بخش خالص که کنار گذاشته شده «مصطفی» نامیده میشود.
معنای «مصطفی» این است: از میان ناخالصیها، بخش خالص جدا شده است. واژه «مجتبی» نیز همین معنا را دارد. خداوند از میان انسانهای خوب، ناخالصها را کنار گذاشته و خوبها را انتخاب کرده؛ و از میان همین خوبها پیامبر اکرم را برگزیده است. در قرآن داریم: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى»
راجع به حضرت مریم نیز آمده است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ»؛ یعنی خداوند حضرت مریم را برگزیده و از ناخالصیها جدا کرده است. پس لغت «شور» به معنای انتخاب صحیح است. مشاوره هم دقیقا به این معناست که از میان نظرات مختلف، رأی صحیح استخراج میشود.
قرآن کریم مشاوره را تائید کرده است: «وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» و کلمهی «شوری» هم در همین آیه آمده است: «وَ أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ». معنای شوری دقیقا این است که دربارهی یک موضوع مشورت شود.
برای مثال، اگر قرار باشد فرش بخرید، قبل از تصمیمگیری مشورت میکنید که چه فرشی بخرید و این جلسه مشاوره منجر به تصمیمگیری درست میشود. این بنا و اساس آیه است که میگوید مؤمنین کسانی هستند که در امورشان شورایی تشکیل میدهند و پیرامون آن مشورت میکنند. مؤمنین تا زمانی که رأی صحیح دربارهی کاری به دست نیاورند اقدام نمیکنند. این ویژگی مؤمنین است: تا زمانی که دربارهی موضوعی مطمئن نباشند، با یکدیگر صحبت میکنند و به نتیجهای میرسند.
مرحوم امیر اسلام طبریسی در کتاب «مجمع البیان» روایتی نقل میکند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هیچ مردی با کسی مشورت نمیکند مگر آنکه به سوی رشد هدایت میشود.» آدم هرقدر توانمند باشد عقلش محدودیتهایی دارد. زوایایی از کار ممکن است از دستش در برود؛ گوشههایی، قسمتهایی، حتی راجع به همان موضوعی که فکر میکند.
من ممکن است به یک شیوه درباره موضوعی فکر کنم، شما به شیوهای دیگر فکر کنید و شخصی ثالث به دیدگاه دیگری برسد. مخصوصا در مسائل اجتماعی این امر بسیار محسوستر است. یکی از مسائل مهم اجتماعی، مشورت است؛ بدون آن کارها ناقص خواهد ماند.
در شورا، عقول افراد به همراه تجربیاتشان با یکدیگر ترکیب میشود. ممکن است کسی هم عقل و هم تجربهی خوبی داشته باشد، و دیگری علم بیشتری داشته باشد. دیدگاههای مختلف در کنار هم قرار میگیرد و به یک نتیجهی پختهتر میرسد. خروجی کار عیب کمتر، نقص کمتر، و کیفیت بیشتر خواهد داشت؛ چراکه زوایای دید مختلف باعث تکامل کار میشود.
به نظر صائب، استفاده از عقل و تجربهی دیگران ارزشمند است؛ چرا که عقل و تجربه چیز کمی نیست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با اینکه عقل کل بود، شوخی میکرد و میگفت: «خدا همهی عقل ما را به پیغمبر داد و خودش یه ذره عقل برای ما گذاشت.» حضرت این حرفها را به شوخی بیان میکرد.
با اینکه پیامبر عقل کل بود و مستقیماً با مبدأ وحی ارتباط داشت، میفرمود: «بیایید بنشینیم و مشورت کنیم تا ببینیم برای جنگ خندق چه کاری بهتر است انجام دهیم؟ اگر قرار است به اُحُد برویم، چه تدبیری بیندیشیم؟» حضرت در مسائل مختلف اجتماعی با مردم مشورت میکرد و نظرات آنان را به سمت نظر درست هدایت میکرد؛ چرا که هم عقل کل بود و هم به وحی متصل بود. اگر کسی نظر دیگری داشت، حضرت با او صحبت میکرد تا او را به حرف درست برساند و نظر او را بپذیرد. اما مواردی هم در تاریخ ثبت شده است که پیامبر فرمود: «این حرف درست است و ما همین کار را انجام میدهیم.» مانند قضیهی خندق که سلمان فارسی پیشنهاد داد و حضرت پذیرفت و خود نیز لباس رزم پوشید و شروع به کندن خندق کرد.
مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «هیچ پشتیبان و تکیه گاهی مثل مشورت نیست. مشورت عین حمایت و عین هدایت است.» مشورت کردن، ایده راهیابی است و راه را به شما نشان میدهد. کسی که به رأی و نظر خویش اکتفا کند، خود را به خطر انداخته؛ چون زوایای مختلف را در نظر نمیگیرد. من الان فقط اینجا را میبینم، شما بیایید کنار من بایستید و آن منطقه را ببینید. نفر دیگری آن طرفتر بایستد و منطقهی دیگری را ببیند. اگر پنج نفر باشیم، کل اینجا را میبینیم. من فقط جلوی خودم را میبینم و دربارهی همان نظر میدهم، ولی شما دید وسیعتری دارید.
البته باید توجه داشت که هر کسی صلاحیت طرف مشورت شدن را ندارد. نباید هر نادان و ابلهی را برای مشورت انتخاب کرد. به دیوانه گفتند: «آتش روشن نکن»، گفت: «خوب شد یادم انداختید!» بعضیها اینطور هستند و آدم را به مسیر اشتباهی میبرند. رسول خدا و امیرالمؤمنین (علیهما السلام) فرمودند: «ای علی، با سه گروه مشورت نکن.» حضرت به ما یاد دادهاند که با چه کسانی مشورت کنیم و چرا. چون زیر و بم مشکل را برای تو معین میکنند و راه حل مشکل را نیز نشان میدهند.
با آدم ترسو و بخیل مشورت نکن؛ چرا که تو را از هدفت باز میدارند. آدم بخیل میگوید: «ورشکست میشویم، پولمان تمام میشود، نان نداریم.» با آدم حریص هم مشورت نکن؛ چرا که حرص و آزمندی را در نظر تو نیکو جلوه میدهند. افرادی که مسئولیت دارند و کاری دستشان است، باید مواظب اطرافیانشان باشند و نگذارند هر کسی دور و برشان باشد. بعضیها پهلوی آدم مینشینند و هر اقدامی که بخواهی بکنی، «نه» میآورند. بعضیها هم دنبالهرو هستند و آقا را در مواردی که آخرتش هم خراب میشود، همراهی میکنند.
حضرت یاد داد که با دروغگو مشورت نکن؛ چون دروغگو مانند سراب، دور را برای تو نزدیک و نزدیک را برای تو دور میکند. سراب را دیدهاید؟ آدم فکر میکند آب است و به سمت آن میرود، اما جلوتر که میرود میبیند خبری نیست. باز هم جلوتر میرود و سراب دیگری را میبیند. دروغگو هم همینطور است. میگوید: «حاج آقا، این کار را آنطوری انجام میدهیم.» اما وقتی جلو میرویم، میبینیم که خبری نیست و بدتر هم میشود. پس فراموش نکنیم که شورا در امور اجتماعی و اجرایی است. اینکه پیغمبر مشورت میکرد و دستور دادهاند که مسئولین مشورت بکنند، راجع به مسائل جاری و اجرایی و مسائل اجتماعی بوده است.
در امر دین مشورتی وجود ندارد. دین از طریق وحی توسط پیغمبر به ما فرستاده شده است. نمیتوانیم شورا بگذاریم و تصمیم بگیریم که نماز بخوانیم یا نه، امامت داشته باشیم یا نه. در امر دین شورایی وجود ندارد. در عبادات و امور مربوط به خدا مشورت راه ندارد. هر امری که مربوط به خدا باشد، نمیشود با مشورت دربارهاش فکر کرد. «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً» من برای شما امام وضع میکنم، شما نمیتوانید با یکدیگر بنشینید و شورایی تشکیل دهید و بگویید الان امیرالمؤمنین امام باشد یا فلان کس. بحث دین مشورتبردار نیست. مسائل اجتماعی، مسائلی که مربوط به امور اجرایی است، در آنها مشورت انجام میشود. ولی امر دین، مانند امامت و عبادت، مشورتبردار نیست.
ماه رمضان در تابستان است و هجده ساعت روز است. بالاخره روزه گرفتن بعد از دوران سازندگی باید همراه با کار باشد و جامعه را باید بسازیم. فعلاً شورا کردیم و تصمیم گرفتیم ماه رمضان امسال روزه نگیریم! انشاءالله با هم بعد از عربستان یک ماه روزه میگیریم! این حرف خوبی نیست. یه همچین کاری رو یه وقت تو الجزایر کردن. اونجا علما نشستن و گفتن الان دوران سازندگیه و باید چیکار بکنیم خیلی گرم روزانه کار بکنیم نمیرسیم نمیشه که اینجور کار مشورتی نیست.
طلحه و زبیر آمدند پیش امیرالمؤمنین (علیه السلام) و گفتند: «آقا، ما به شرطی با تو هستیم که در کارها با ما مشورت کنی. هر کاری خواستی انجام دهی، با ما مشورت کن؛ چون حساب ما از دیگران جداست و بدون اجازه ما وارد کاری نشو.» حرف بدی نبود. مشورت کرد. امیر فرمود: «مشورت بکنید و عقل را با عقل دیگران شریک کنید.» حضرت اینجا بلافاصله فرمود: «من در کتاب خدا و سنت رسول او نگاه میکنم و هر چه بود پیروی میکنم و نیازی به رای و شورا و مشورت دیگران ندارم.» یعنی امور دین مشورتبردار نیست. ولی هرگاه امری بود که در کتاب و سنت برهانی برایش نداشتم و نیاز به مشورت بود، حتماً با شما مشورت میکنم. بحث دین اینجاها اینطوری نیست که بشود با مشورت کار را پیش برد.
روایات زیادی راجع به مشورت داریم، اما متأسفانه جامعه ما کم مشورت میکند. اکثر افراد خود را متکی به خودشان میدانند و به شوراها نیز چندان اهمیت نمیدهند. حتی وقتی شورا تشکیل میشود و تصمیمی گرفته میشود، به آن تصمیم هم ملتزم نیستند. به عنوان مثال، جلسهای تشکیل میشود، شورا میگوید از امامزاده حسن تا مصلا صد غرفه بزنیم. بعد که کار آغاز میشود، میبینیم فقط سه تا غرفه زدهاند. شورا تشکیل میشود، جلسهای برگزار میشود، تصمیمی گرفته میشود، اما در عمل کسی به آن ملتزم نیست.
مثلاً تصمیم میگیرند در فلان منطقه فلان کار را انجام دهند. اما متأسفانه امت ما به شورا اهمیت زیادی نمیدهد. الان شورای شهر داریم که باید مسائل شهری را سامان دهد. شهری مثل تهران باید با تصمیمات شورای شهر به طور جدی تغییر کند و قیافهای جدید پیدا کند. اما چه اتفاقی میافتد؟ سیزده نفر آدم در شورا نشستهاند که همهشان هم عاقل هستند و درس خواندهاند، اما تصمیمات آنها عملاً اجرا نمیشود یا نتیجهای ندارد. تصمیمی میگیرند، ولی اتفاقی نمیافتد.
مثلاً پلی را بستهاند و خراب کردهاند و میگویند امام جمعه گفته است این پل باید خراب شود. بعد امام جمعه میآید و میگوید من چنین چیزی نگفتهام. همه چیز به هم میریزد. مسئولان به هم پاس میدهند، یکی میگوید فلانی گفته، دیگری میگوید من نگفتهام. این نوع کارها ضعف شورا و کمی التزام به تصمیمات آن را نشان میدهد. در حالی که اگر امور بر اساس شورا انجام شود، جامعه گلستان میشود، چون ابعاد کار به درستی دیده میشود.
بحث من سیاسی نیست؛ نمیخواهم مسائل سیاسی را وارد کنم، اما شورا اهمیت دارد. در شورای شهر، تصمیمات اجرایی باید به گونهای باشد که تغییر واقعی ایجاد کند. روایت داریم که «در مشورت خود کسانی را قرار بده که خدا ترس باشند». امیرالمؤمنین نیز توصیه کردهاند که فردی خداترس را به عنوان مشاور خود انتخاب کنید. کسی باید مشاور باشد که اگر از او نظر خواستید، حرف کارآمد بزند. باید با افراد راستگو مشورت کرد، این افراد افق دید داشته باشند و فقط جلو چشم خود را نبینند.
برای مثال، کسی که پیشنهاد ساخت و ساز در شهر یا منطقهای را میدهد، باید همه شرایط را لحاظ کند. باید رشد جمعیتی آینده را ببیند، شرایط خیابانها را بسنجد، فضای پارکینگ را در نظر بگیرد. اما متأسفانه گاهی در شلوغترین خیابان یک دانشگاه بزرگ یا فروشگاه عظیم میسازند که اصلاً ظرفیت منطقه را در نظر نگرفتهاند. نیمی از خیابان فقط ماشینهایی میشود که به این محل مراجعه کردهاند و دیگر فضایی برای عبور و مرور مردم باقی نمیماند. این نوع تصمیمگیری نشان میدهد فردی که طرح داده، عاقل نبوده یا افق دید نداشته است.
برای مثال، شهر کرج را در نظر بگیرید. کرج دیگر یک ده نیست؛ رشد آن بسیار زیاد است و جمعیتی نزدیک به دو میلیون نفر دارد. استان البرز نیز جمعیتی در حدود سه میلیون نفر دارد و چهارمین استان پرجمعیت کشور است. کسی که برای این شهر یا استان تصمیمگیری میکند، باید توسعهی روزافزون آن را ببیند و افق دید داشته باشد. اما اگر فقط جلو چشم خودش را ببیند، خرابکاری میشود.
یک نمونه دیگر را ببینید، جمعیتی فراوان در روز جمعه برای نماز جمعه یا دیگر مراسم به کرج میآیند، اما جایی برای پارک کردن ندارند. کسانی که تصمیمگیرنده بودند، باید از ابتدا جهات مختلف را بررسی میکردند. حالا مردم میآیند، پارک میکنند و آخر سر جریمه میشوند. هر هفته پیامکهای جریمه برای مردم ارسال میشود و این نوع مشکلات باعث عصبانیت و ناراحتی مردم میشود.
یکی دیگر از شرایط مشورت این است که با افراد راستگو مشورت کنید. اگر کسی خرابکاری کرد، نباید برای پوشاندن اشتباهاتش دروغ بگوید. اما متأسفانه کسانی که خرابکاری میکنند، معمولاً توجیهات بیاساس میآورند و دروغ میگویند. مشورت جنسیتبردار نیست؛ نمیتوان گفت با خانمها مشورت نکنید یا فقط با آقایان مشورت کنید. معیار مشورت علم، تجربه، عقل، و دینباوری است. فردی که دروغگو نباشد، عاقل باشد، عالم باشد، و خدا ترس باشد، اهل مشورت است، چه زن باشد و چه مرد.
البته امیرالمؤمنین در خطبهای فرمودهاند که با زنان مشورت نکنید. اینجا منظور امام، زنانی است که از علم، عقل، و درایت بهرهمند نیستند. این توصیه به خاطر صفات شخصیتی بوده است، نه به خاطر جنسیت. چون امیرالمؤمنین در مواردی دیگر گفتهاند که اگر کسی صفات مورد نیاز را داشته باشد، میتوان با او مشورت کرد و جنسیت را معیار قرار ندادهاند. بنابراین، نهی مطلق از مشورت با زنان در کلام ایشان وجود ندارد.
باید توجه داشت که برداشتهایی که گاه از این روایات میشود، ممکن است کاملاً صحیح نباشد. برای مثال، درباره اینکه گفته شده زنان ناقصالعقل هستند یا نمیتوان با آنها مشورت کرد، باید توضیح دهیم که چنین برداشتی صحیح نیست. خود اهل بیت چنین چیزی نگفتهاند. اینگونه روایتها باید با دقت بررسی شوند. شرایط و زمینهای که امیرالمومنین (علیهالسلام) در آن خطبه خاص چنین سخنی گفتهاند، باید بهدرستی تحلیل شود. آن کلام، مربوط به یک موقعیت خاص بوده است. باید تاریخ را دید، زمان و شرایط بیان آن خطبه را بررسی کرد. ممکن است حضرت در یک جریان خاص یا فضایی ویژه چنین سخنی گفته باشند.
مانند این است که من اکنون در یک موقعیت خاص، راجع به پیرمردها سخنی بگویم. مثلاً بگویم: «با هیچ پیرمردی مشورت نکنید»، بعد این سخن مرا جدا کنند و بگویند: فلان شخص گفته که اصلاً مشورت با پیرمردها ممنوع است. در حالی که شاید موقعیتی خاص، فضایی خاص و جریانی ویژه باعث شده باشد که من آن سخن را در همان لحظه بگویم و ارتباطی به یک حکم کلی نداشته باشد. بنابراین باید بررسی کرد که امیرالمومنین (علیهالسلام) در چه حالی و در چه شرایطی چنین سخنی گفتهاند. این سخن، در جریان جنگ جمل بیان شده است و به یک موضوع خاص اشاره دارد. لذا این صحبتها نباید به عنوان یک حکم کلی فهمیده شوند.
حضرت امیرالمومنین در جایی دیگر فرمودند: «زن ریحانه است، نه قهرمان.» این نیز به معنای این نیست که زنان ناتوان هستند، بلکه میخواهد بگوید که از زنان نباید کارهای سنگین و طاقتفرسا خواست. این جمله مربوط به فضای فرهنگی و اجتماعی زمان خاص خود بوده و برای تبیین جایگاه زنان در آن شرایط بیان شده است. بنابراین، باید دقت کرد و تفسیرهایی که درباره مشورت نکردن با زنان وجود دارد، را با عمق بیشتری بررسی کرد.
جنسیت در مشورت شرط نیست. مهم توانایی، صداقت، عقل و درایت فرد است. امام صادق (علیهالسلام) حدود و مرزهای چهارگانهای را برای مشورت بیان کردهاند. این چهار مرز مشخص میکند که مشاوره صحیح چگونه است:
اول اینکه کسی که با او مشورت میکنید، باید خردمند باشد؛ کسی که عقل و فهم داشته باشد. دوم اینکه آزاد و متدین باشد؛ آزاد باشد و بدون وابستگی به چیزی یا کسی نظر دهد و متدین باشد. سوم اینکه مشاور، برادرانه با شما رفتار کند؛ دنبال این نباشد که علیه شما عمل کند یا دیدگاه خصمانه داشته باشد. چهارم اینکه رازدار باشد؛ باید حرفی که به او زده میشود، نزد خود نگه دارد و به دیگران اطلاع ندهد.
یکی از مشکلات رایج این است که افراد گاهی راز خود را به مشاور میگویند، اما او این راز را افشا میکند. فردی که به عنوان مشاور انتخاب میشود، باید رازداری یک اصل مهم برای او باشد. مثلاً وقتی تصمیمی گرفته میشود و مشاورهای انجام میشود، مشاور باید رعایت کند که جزئیات گفتگو را افشا نکند. اکثر مشکلات مشاورهای به دلیل نبود همین اصل رازداری پیش میآید.
مشاوره ندادن نیز گاهی خود یک مشکل است. اگر کسی توانایی مشورت دارد و فردی از او مشاوره بخواهد، اما او از دادن مشاوره به دلایلی امتناع کند، طبق فرمایش امام صادق (علیهالسلام)، خداوند قابلیت فکر و اندیشه را از او میگیرد. یعنی اگر توانایی و علم کافی برای مشاوره دادن دارید، از شما خواسته شده و خودداری کنید، آرامآرام توانایی اندیشیدن درباره آن موضوع از شما گرفته میشود.
بنابراین، مشورت دادن وظیفه است و نباید در این مورد کوتاهی شود. امکان ندارد کسی در موضوعی متخصص باشد، اما درخواست مشورت را رد کند و از مسئولیت خود شانه خالی کند. چنین عملی، انسان را در مسیری قرار میدهد که توانایی فکریاش کاهش مییابد.
در پایان، امیدواریم خداوند دلهای ما را ظرف علوم و معارف خود قرار دهد، توفیق عمل به ما عنایت کند و به ما کمک کند تا در مسیر درست گام برداریم. والحمدلله رب العالمین.