تفسیر آیه ۱۲۸ سوره توبه:

صفات رسول خدا (ص)، رئوف و رحیم برای مؤمنان، سخت‌گیر بر کافران و منافقان

کارشناس روابط عمومی ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ ۰

به نام خداوند بخشنده مهربان، ستایش خداوندی را که پروردگار جهانیان است، و درود و سلام بر سرور پیامبران و فرستادگان، ابوالمرسلین، علم هدایت و رسول مورد تأیید، ابوالقاسم مصطفی محمد و خاندان پاک و معصومش، جانشینان خدا و حجت او بر روی زمین، و لعنت دائمی بر دشمنانشان تا روز قیامت.

در کتاب کریم خداوند، آیه ۱۲۸ از سوره مبارکه توبه، جزء یازدهم، صفحه ۲۰۷ آمده است: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» (به یقین، پیامبری از میان شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سنگین و سخت است، اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است).

این آیه شریفه نکات فراوانی دارد که امروز در خدمت آن هستیم. اولاً، شناخت ما نسبت به رسول خدا بسیار کم است، با اینکه خداوند تبارک و تعالی او را الگوی بشر قرار داده و همه را به پیروی از او دعوت کرده است. اما ارتباط ما با سیره و سبک زندگی پیامبر بسیار کم است و فاصله ما با پیامبر خدا زیاد است. اگر سیره عملی آن حضرت را یاد بگیریم و بفهمیم خصوصیات و ویژگی‌هایی که رسول خدا در امور مختلف زندگی‌شان داشتند، از جمله خورد و خوراک، نشست و برخاست، روابط اجتماعی، روابط سیاسی و روابط خارجی و مسائل گوناگون دیگر که همه اینها هم ثبت شده است، بسیار مفید خواهد بود.

یکی از ویژگی‌های پیامبر خدا این است که تمام جزئیات زندگی او ثبت شده است. مثلاً شما بعضی از کتب تاریخ مانند طبری یا دیگر کتاب‌ها را که نگاه می‌کنید، می‌بینید هشت، نه یا پنج صفحه درباره شمشیرهای پیامبر، نعل‌های پیامبر و عمامه‌های ایشان نوشته‌اند. در اینجا نکته جالبی وجود دارد. آدم وقتی به تاریخ نگاه می‌کند، شیطنت‌ها و بغض‌ها را خوب می‌فهمد. مثلاً شش صفحه راجع به اینکه اسب‌های حضرت چه بودند، اسم اسب‌ها چه بود، نعل‌هایشان چطور بود، پیامبر برای هر کدام از آنها اسم می‌گذاشتند. بعد تاریخ‌نگار هشت جلد، ده جلد همه اینها را درباره سیره پیامبر می‌نویسد، اما وقتی به غدیر می‌رسد، به واقعه غدیر که سه روز آنجا اتفاق افتاده، پنج آیه نازل شده، صد و بیست هزار نفر شاهد داشته و هزاران مطلب آنجا اتفاق افتاده است، نوشته و پیام غدیر کذا و کذا. در یک کتاب به این کلفتی به غدیر که می‌رسد، فقط نوشته کذا و کذا، در آن روز به قول آقایان یک همچین چیزی اتفاق افتاده، کجایش آقایان… حالا من یک وقت با شما صحبت می‌کنم و مستنداتش را نشانتان می‌دهم. الان کتابی را نشانتان می‌دهم که شش صفحه راجع به اینکه این اسب‌ها چه جوری بودند، پاهایشان چه جوری بود، نعلشان چی بود، همه را گفته، اما به غدیر که رسیده، می‌گوید کذا و کذا.

بگذریم، ما باید خیلی کار بکنیم روی قصه غدیر. یک بخشش بگذریم. ما در طول زندگی مسائلی برایمان پیش می‌آید که اگر سیره پیامبر را بلد باشیم، خیلی کارساز است. آیه شریفه به یکی از خصوصیات رسول خدا اشاره می‌کند که حضرت به شدت مراقب مردم بود. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» صفت خیرخواهی و دلسوزی برای دیگران از ویژگی‌های مردم با ایمان است. اهل ایمان نسبت به دیگران خیرخواه، دلسوز، مشفق و مهربان هستند. پیامبر اکرم در اوج این ویژگی بود، حریص بود.

کلمه «حریص» معانی مختلفی دارد. معیار حرص در امور مادی، افزون‌طلبی است؛ یعنی کسی که هی می‌خواهد جمع کند و مالش زیاد شود. در خود این آیه شریفه، «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» به صورت مطلق آمده است. «حریص» به قول ما طلبه‌ها، متعلق دلیل عموم است. اگر مثلاً متعلق چیزی را نگفتند و یک چیز کلی گفتند، مثلاً گفتند بخور، یعنی باید همه چیز بخوری؟ آب بخور، دیگر فقط باید آب بخوری، غیر از آب نباید بخوری؟ خب حذف متعلق دلیل بر عموم است. حالا من فقط خواستم ذهنتان آشنا بشود. اینجا «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» آمده، پیامبر برای شما حریص است. نسبت به شما حریص بود، یعنی چه؟ یعنی همه چیز را، نسبت به همه موضوعات شما ناراحت بود و می‌خواست یک انسان بی‌بدیل، نمونه، مؤمن، با تقوا و با همه شاخص‌ها باشید. بالاخره «حریص» مفهوم عام دارد و کارهای خوب و بد را می‌گیرد. کلمه «حریص» مثلاً می‌گوییم حریص در علم‌آموزی، عیب ندارد. می‌گویند طرف در علم‌آموزی حریص است، یا مثلاً در گناه حریص است. پس کلمه «حریص» هر دو طرف را می‌گیرد، خوبی را هم می‌گیرد و هم بدی را، عام است.

حالا اینجا منظور چیست؟ خدا تا حالا رسول اکرم را حریص بر هدایت انسان‌ها معرفی کرده است. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» رسولی است که بر شما در هدایت شما انسان‌ها اهتمام دارد. این آیه به ما می‌فهماند که «حریص» بار منفی از نظر معنا ندارد، چون رسول خدا را به عنوان حریص معرفی می‌کند. پس معلوم می‌شود خود کلمه و لغتش بار منفی ندارد. باید ببینیم در کجا استفاده و استعمال می‌شود. اگر هرکس در هر راهی که علاقه دارد که در آن راه پیشرفتی بکند و نهایتی هم برای آن کار در نظر نداشته باشد، به این می‌گویند حریص. این شخص حریص است. یک کمالی را در نظر می‌گیرد و برای رسیدن به آن هیچ حدی و نهایتی برایش در نظر نگرفته است. می‌گوید علم، می‌گوید می‌خواهم بروم علم بیاموزم تا آنجا که بتوانم علم‌آموزی کنم. می‌گویند حریص است.

با این حال، وقتی ما می‌آییم کلمه «حریص» را در مباحث اخلاقی مطرح می‌کنیم، مذموم است. در مسائل اخلاقی وقتی که می‌آید به عنوان یک صفت بد و مذمت شده یاد می‌شود. علمای اخلاق حریص را می‌گویند یعنی کسی که زیاده‌طلبی دارد. از نظر اخلاقی صفت بدی می‌شود، به خصوص در مسائل مادی. اگر حریص در امور مادی بود، یعنی کسی که به هیچ حدی از ثروت اکتفا نمی‌کند. هر چه مال بهش بدهند باز هم می‌خواهد. یعنی اکتفا در یک مثلاً بگویند اگر پنج تا خانه داشت دیگر می‌گفت من تلاش می‌کنم به پنج تا خانه برسم، چهار تا باغ برسم، شش تا ماشین برسم. نه، این نه، هر چه هم که دارد باز هم انگار هیچی ندیده. در مقام ریاست حریص است، در شهوت حریص است. به هیچ مقامی اکتفا نمی‌کند، دست و پا می‌زند، بالاخره هر جا هست یک چیزی گیرش بیاید. توی مسائل خواستنی‌ها شهوت دارد. در خوردن سر سفره می‌نشیند. گفت: «کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلَا تُسْرِفُوا» (بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید)، حتی تنفج را بخورد، بیش از حد تا منفجر شوید. اینقدر می‌خورد که اصلاً تحمل نمی‌کند. خب دیگر بعضی اینقدر می‌خورند که می‌گویند چه خورده دیگر اصلاً نمی‌تواند بگوید. نشان می‌دهد در معده‌اش چه خبر است. تا آنجا خورده، بله، این حریص به خوردن است.

معاویه علیه الرحمه، ماه رمضان هم نفرین اهل بیت اینجوری بود، خسته می‌شد سیر نمی‌شد. یعنی می‌نشست می‌خورد، می‌خورد، می‌خورد، می‌خورد، می‌خورد، بعد می‌گفت سفره را جمع کنید، خسته شدم. حضرت گفت شکمت از آتش است. یک نفرینش کرد تو نفرین معروف است دیگر. معاویه هیچ وقت سیر نشد تا آخر عمرش، همیشه خسته می‌شد. بعد هم یک کیفیت بدی هم غذا می‌خورده، معروف است در تاریخ. بالاخره حرص بخواهیم یک مورد خاصی از شدت علاقه به هر چیزی که حد و یقف و نهایت ندارد. بعد حرص با طمع فرق دارد.

خب دقت کنید، می‌گویند طرف حریص است. اینها با هم فرق دارند ولی حرص با طمع فرق دارد. حرص شدت علاقه به چیزی است. مفهوم حرص و طمع در یک نقطه مشترکند، مثلاً در اموال، همان زیاد شدن اموال است. کسی که طمع دارد، خوب دقت کنید، کسی که طمع دارد تلاش می‌کند که مال و ثروت و مادیات را از راه دستیابی به اموال دیگران به دست بیاورد. کسی که طمع دارد تنها وقتی است که شخص به جای اینکه خودش برود کار بکند، به فکر استفاده از اموال دیگران باشد. طمع مال اینجاست. بله، طماع حریص است، حرص دارد، حرص خودش دارد. شخص حریص تلاش می‌کند، می‌خورد، سیر نمی‌شود، ولی طماع به مال دیگران می‌خواهد بخورد. آن حرصش رفته در مال دیگران شده طمع. فرقش این است.

شیطان در این راه به انسان خیلی کمک می‌کند. شما هر از گاهی می‌شنوید که فلان شرکت مثلاً در فلان معاملات خاص شرکت کرده، آن مجموعه به جرم اختلاس، به جرم تصرف در اموال عمومی و گاهی سرقت و امثال اینها از اموال دیگران سوءاستفاده کرده است. این می‌شود طمع. آن صفت حرصش را که زیادی شدت علاقه داشته، به یک جایی برده، در مال دیگران برده، از سوءاستفاده از مال دیگران. خودش نتوانسته کاری بکند، از دیگران استفاده کرده. این شد طمع، سوءاستفاده از اموال دیگران. پس طمع نوعی از حرص است، بخشی از حرص. حرصی که طمع‌کار علاوه بر اینکه دنبال زیاد کردن مزایای دنیایی و مادی خودش هست، به علاوه اینها مال دیگران را هم می‌خواهد تصرف بکند. تلاش می‌کند از دیگران هم بهره‌کشی بکند. کلاهبرداری می‌کند، برای این کار چاپلوسی می‌کند، دروغ می‌گوید. بعضی‌ها می‌آیند یک حرف‌هایی می‌زنند که اصلاً عجیب و غریب است. به چه شخصی؟ چون می‌خواهد زمینه را فراهم ببیند که اگر بشود یک چیزی از او بتواند دربیاورد. حرف‌هایی راجع به دیگران می‌زنند بعضی وقت‌ها.

از بحث دور نشویم. بحث ما راجع به حرص نیست، راجع به پیامبر می‌خواهیم صحبت کنیم. آیه شریفه دارد ویژگی‌های رسول خدا را بیان می‌کند که این حضرت چه نعمت بزرگی است که ما باید قدر او را بدانیم. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» خیلی آیه قشنگی است که برای ما این جلسه داریم با آن کار می‌کنیم. خوب یاد بگیریم، حفظش هم بکنیم. آیه ۱۲۸ سوره مبارکه توبه.

اولین صفت حضرت را که بیان می‌کند این است که از بین مردم است. «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» از بیرون نیامده، ملک نبود که بیاید. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» از خودتان، در بین خود شما زندگی می‌کرد. کاسب بود، تاجر بود. همین دیروز بود که تاجر حضرت خدیجه بود، برای او می‌رفت کار می‌کرد. بعد با او ازدواج کرد. اینقدر آدم خوبی بود، کارهایش را به موقع انجام می‌داد و خوش‌قول بود و اینها، به او می‌گفتند امین، مورد اعتماد. یک عده‌ای گفتند که این که ادعای پیامبری کرده، چون راستگوست پس پیامبر است. یعنی تا این حد، اصلاً دیگر هیچ دنبال معجزه و اینها نبودند. گفتند چون امین است، این دروغ نمی‌گوید، حتماً پیامبر است. یک عده اینجوری به او ایمان آوردند. اصلاً اینقدر راستگو و درست‌کردار بود. از جنس خود مردم بود، در میان مردم بود.

واقعش این است که اگر مثلاً پیامبر خدا یک ملکی بود، مثلاً یک روزی آورده بودند یک کسی را گذاشته بودند آنجا، برده بودند، از این به بعد این پیامبرتان است، مردم به این سادگی‌ها زیر بار نمی‌رفتند. و یا اگر هم زیر بار می‌رفتند، دیگر آن ارزش را نداشت. بالاخره با یک قوه‌ای و با یک قاهره‌ای آمده بود، نه، باید می‌پذیرفتند. اگر انسان، یعنی پیامبر از جنس انسان باشد، اگر بگوید مردم بیایید برویم بجنگیم، مردم می‌گویند خب از جنس خودمان است دیگر، نیازهای ما را می‌داند، کمبودهای ما را می‌داند، قدرت و توانایی‌های ما را می‌داند. یک ملکی اگر هم مثلاً می‌گفت بیایید برویم امروز باید برویم بجنگیم با فلان، خب تو ملکی، توانمندی. نه، از جنس خودمان باشد، یعنی با ما زندگی می‌کرده، خورد و خوراکش، خوابش، توانمندی‌هایش، احساساتش، عواطفش، همه‌اش انسانی است.

پیامبر اکرم گفت: «من مثل شما می‌خورم، می‌آشامم، زناشویی دارم، بچه‌هایم را دوست دارم، از دنیا می‌روند، گریه‌ام می‌گیرد». پیامبر خدا چقدر برای ابراهیم گریه کرد. «اولادنا اکبادنا» فرزندان ما پاره‌های جگر ما هستند. از ما جدا بشوند، یک اتفاقی برایشان بیفتد، دل انسان محزون می‌شود. اینکه امام حسین علیه‌السلام سر جنازه علی اکبر توانش را از دست داد، نشست روی زمین و گفت: «علی الدنیا بعدک العفا» دیگر دنیا بعد از تو دیگر چه به درد من می‌خورد. اینها خیلی معنی دارد که عواطف انسانی داشتند، احساسات داشتند.

باید این را هم بدانید، پیامبران الهی، انبیای خدا، اولیای خدا، اینها در همه چیز امام‌اند. یعنی همان‌طور که در شجاعت امام‌اند، در احساسات هم امام‌اند. یعنی شما الان احساسات یک نفر نسبت به کسی را درک بکنید، آن را ضرب کنید، می‌شود احساسات امام معصوم. یعنی نسبت به همسرش اگر می‌خواهد محبت بکند، چه‌جوری محبت دارد، ضریب می‌خورد. می‌خواهد خدمتی بکند و همین‌طور امام‌اند در همه چیز. خلاصه مردم را خوب می‌فهمد پیامبر، «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» است. این صفت اول.

دومین صفت حضرت این است که شدیداً به ملت خودش دلسوز و مهربان است. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» خدای تعالی تصریح می‌کند هر رنجی به شما برسد، پیامبر را ناراحت می‌کند. او بسیار ناراحت می‌شود و برایش سخت و ناگوار است که مؤمنین مثلاً دچار رنج‌اند، دچار سختی هستند. همین‌طور ادامه پیدا می‌کند. الان امام عصر ارواحنا فداه به خاطر رنجی که اهل ایمان، مسلمین، مسلمان‌ها در سراسر جهان می‌کشند، در عذاب است، سختی می‌کشد، متعذب است. این را داریم. پس در طول تاریخ گذشته، امروز، آینده، هر مسلمانی به سختی و رنجی بیفتد، رسول خدا مثل پدر مهربان صدها برابر متأثر می‌شود.

همین امروز مؤمنین وقتی که مشکلات برایشان پیش می‌آید، برای پیامبر سخت است. در عالم برزخ اشراف بر عالم دنیا دارند، همه چیز را مطلع‌اند. به اضافه اینکه پیامبر و اهل بیت می‌شنوند، متوجه می‌شوند، جواب سلام‌مان را می‌دهند. اینها را دیگر بلدید.

بعد این را بدانید، چون پیامبر برای بشر است، «ارسلناک کافه للناس» برای همه بشر است. حالا به این آیه به این صورت نداریم، ولی ما برای همه بشر فرستاده شده. پیامبر خدا برای همه بشر آمد، لذا رنج بشر اذیتش می‌کند، نه فقط مسلمین و اهل ایمان. همه کسانی که دشمنی می‌کردند را هم پیامبر در نظر داشت. خلاصه پیامبر دلی از دریا داشت. هنوز هم این مسئله وجود دارد.

سومین صفت حضرت، که خب پس اینجا کلاً «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» عزیز بود. «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» سختی‌ها و مشکلات شما، وقتی «عَنِتُّمْ» همان سختی و مشکلات است. این مشکلات و سختی‌ها و گرفتاری‌هایی که داشتید، برایش سخت بود، گران بود، خیلی تحملش برایش نگران‌کننده بود. «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» اینجاست. این هم سومین. آن «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ» بود، این «حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ» برای هدایت مردم تا برسند به آن درجات بالای سعادت. رسول خدا تلاش می‌کرد، در این کار حریص بود. حتی حریص بود که احکام الهی انجام بگیرد، مردم نمازشان را بخوانند، ثواب ببرند، مردم روزه‌شان را بگیرند. در این هم حریص بود.

یک حریص بود که اهل ایمان بشوند، هدایت بشوند. بعد از اینکه هدایت شدند، حریص بود که “آقا برو کارهایت را انجام بده، لااقل ثواب ببری”. یعنی در زمینه‌های مختلف پیامبر خدا می‌خواست مردم در آن مسیر هدایتی‌شان قرار بگیرند. اینقدر سختی می‌کشید، یعنی سختش بود. خدای تعالی دیگر گفت: “آقا بس است دیگر، نمی‌خواهد خودت را به زحمت بیندازی. یک عده‌ای هر کاری بکنی دیگر زیر بار نمی‌روند، نمی‌آیند زیر پرچم.”

چهارمین صفت حضرت، مهربانی شدید به مؤمنین بود. «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» هم رئوف بود، هم رحیم بود. مهربانی شدید که این صفتش را هم باز در آن حرص داشت. یعنی هم در مهربانی حرص داشت، هم در رحمانیتش حرص داشت. رئوف، کلمه رئوف، محبت و لطف مخصوص افرادی است که اهل اطاعت‌اند. بله دیگر، «بِالْمُؤْمِنِینَ» دیگر، «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ». افرادی که اهل اطاعت‌اند، اگر آنها مثلاً افرادی که هر چه خدا دستور داد انجام دادند، می‌شوند مؤمن. می‌گوید پس رئوف یک محبت و لطف مخصوصی است که نسبت به اهل ایمان انجام می‌شود. پیامبر به آن مؤمنین رأفت داشت.

بعد می‌گوید رحیم. بلافاصله می‌گوید. خب همین الان شما در ذهنتان آمد، پس بقیه مردم چه؟ یعنی پیامبر نسبت به بقیه مردم کاری نداشت؟ بلافاصله می‌گوید رحیم. رحیم یعنی گناهکارها. یعنی خدای تعالی نسبت به گناهکاران، پیامبر را رحیم قرار داده بود. نسبت به بدنه مردم، پیامبر رحیم بود، اما به اهل ایمان رأفت داشت. این مهربانی‌اش بیشتر بود.

ما سر سفره بیاییم، همه بنشینید. شما دو نفر بیایید اینجا بنشینید. همین‌جوری بگویم، یک جوری به همه می‌فرماید: “این سفره را انداخته‌ام، می‌گویم همه بیایند و هر کسی می‌خواهد بیاید بنشیند، بیاید بنشیند.” اما “شما بلند شو بیا بنشین اینجا، بغل خودم بنشین، یک کاری با تو دارم.” دو سه نفر را می‌آورد جلوی خودش. نسبت به همه رحیم است، نسبت به بعضی‌ها رأفت دارد.

یک نکته بگویم، یک صلوات بفرستید. اگرچه پیامبر اکرم به اهل ایمان هم رحیم است‌ها، یعنی این «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» یعنی هم رحمت دارد، هم رأفت دارد. ولی این را می‌شود از آن به دست آورد. بعضی از مفسرین این‌جوری که من گفتم را گفته‌اند.

نکته‌ای که می‌خواهم بگویم این است که آیه شریفه فرمود پیامبر اکرم نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است. رحمت رسول خدا یادمان باشد از رحمت خدا جدا نیست. یعنی وقتی می‌گوییم پیامبر به مؤمنین رحیم است، به انسان‌ها رحیم است، نه که خدا یک رحمتی دارد که به آدم‌ها دارد، پیامبر هم یک رحمتی دارد که به انسان‌ها دارد. خدا یک جور رحمت می‌کند، پیامبر هم یک جور رحمت می‌کند. نه، پیامبر مظهر رحمت خداست. یعنی اگر پیامبر دارد رحمت می‌کند، در حقیقت دارد رحمت خدا را نشان می‌دهد. طولی است، نه عرضی. یعنی این رحمتی است که از خدا گرفته شده.

خداوند رسول اکرم را به عنوان رحمت للعالمین معرفی کرده. این رحمت خدا برای تمام عوالم. منظورش این نیست که پیامبر مستقلاً خودش است. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» خدای تعالی در آیه ۱۰۷ سوره مبارکه انبیاء، آیه صد و هفت را که همه می‌فهمید: «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» تو را رحمت برای عالمیان فرستادیم. یعنی که مظهر آن رحمت مایی.

اما حالا این نکته‌ای که می‌خواهم بگویم، این دقیقاً جلسه امروزمان است. ما هر جلسه‌ای نکته خیلی دقیقی را عرض می‌کنم دیگر. خب این بحث را با دل و جان گوش بدهید. باید توجه داشته باشید که رسول خدا مثل قرآن کریم دو چهره دارد. نه دو چهره منظورم دو چهره به معنای نفاق، نه. یعنی دو بعد دارد، دو جور برخورد می‌کند.

قرآن کریم چطور است؟ قرآن کریم فرمود: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» درست است؟ «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» آیه ۸۲ سوره مبارکه اسراء. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ» قرآن شفا فرستادیم. قرآن هم یادتان باشد دارو نیست بخورید شاید شفا پیدا کنید. شفا با دارو این‌جوری است دیگر، می‌خوریم شاید خوب شویم، شاید خوب نشویم. ولی نه، دارو نیست. می‌گوید دارو نیست، می‌گوید شفاست. یعنی بخوری خوب شدی.

خب این قرآن که برای مؤمنین شفاست، «وَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» همان ظالم وقتی می‌خورد، مریضی‌اش زیاد می‌شود. آن مؤمن می‌خورد… قرآن دو چهره دارد. با مؤمنین که برخورد می‌کند، شفاست. همان آیاتش را، به تعبیر شیخنا الاستاد علامه جوادی آملی رفع الله درجاته، ایشان می‌گفت مثل سیب یا گلابی رسیده می‌ماند. به یک جوان سالم درست حسابی وقتی که می‌دهی، گوشت و پوستش اضافه می‌شود. همچین این گلابی می‌رود در جانش می‌نشیند. به یک کسی که زخم معده دارد می‌خورد، زخم معده‌اش بیشتر می‌شود. همین گلابی، هر چه گلابی شیرین‌تر و آبدارتر باشد، زخم معده طرف بیشتر می‌شود. گلابی گلابی است، ولی برای آن شفاست، برای این مرض. قرآن هم همین‌طور است. «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ» ولی از آن طرف، عاصی، هر چه آیات قرآن می‌شنید، این هی بغضش، حقدش بیشتر می‌شد. ابوجهل خب همین قرآن که خودش شفا معرفی کرده و نور است که در سوره مبارکه مائده فرموده: «قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ» خدا نور است.

استاد، همین نور عامل کوری تبهکاران است. کجا می‌گوید؟ در آیه ۴۴ سوره مبارکه فصلت می‌گوید که: «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى» یعنی کوری. می‌گوید برای آن کسانی که ایمان آوردند، هدایت و شفا بود. «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ» اما «وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ» گوششان سنگین است، چشمشان هم کور است. یعنی این آیه، همین آیات برای آنها شفاست، برای اینها کور است. مثل چشمی می‌ماند که سالم است. چشم سالم، نور آفتاب که می‌خورد، قشنگ همه چیز را می‌بیند. چشمی که ناسالم است، نور آفتاب وقتی به آن می‌خورد، کور می‌شود. دیگر نمی‌تواند جایی را ببیند. باید در تاریکی برود نگاه بکند.

خب حالا رسول خدا عین قرآن است. نسبت به مؤمنین رئوف و رحیم است. آیه مورد بحث: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ» این نسبت به اهل ایمان است. اما نسبت به کافران و منافقان، همین پیامبر اصلاً رأفت ندارد. در آیه ۹ سوره مبارکه تحریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» کسی که رحمت دارد، می‌تواند غلظت داشته باشد؟ اصلاً نمی‌تواند. ما این‌جوری هستیم. آن که خیلی مهربان است، اصلاً نمی‌تواند عصبانی بشود. خب ولی نه، مؤمن این‌طوری است. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» آن اوجش پیامبر خداست. می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ» بر اینها غلیظ باش. پس این هم دو چهره، دو روش پیامبر خدا در برخورد با افراد مختلف. همین پیامبری که رئوف است، آنجا هم مغلوظ است.

خب این هم آیه امروز، در صفحه یازدهم، جزء یازدهم، آیه ۱۲۸ سوره مبارکه توبه که با بعضی از صفات رسول خدا آشنا شدیم. خدای تعالی دل ما را ظرف معارفش قرار بدهد، توفیق عمل به همه ما عنایت کند. والحمدلله.

 

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.