در دهمین جلسه تفسیر قرآن کریم مطرح شد

«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و لا تنازعوا»؛ فرمان قرآنی برای وحدت و پرهیز از تفرقه

کارشناس روابط عمومی ۲۲ اسفند ۱۴۰۳ ۰

حضرت خدیجه (س) قبل از ازدواج با پیامبر (ص)، دخترهای خواهرش هاله را نزد خود نگه می‌داشت. وضعیت مالی و ثروت ایشان بسیار بالا بود. کاروان تجاری بزرگی داشت که شامل تعداد زیادی شتر می‌شد. تمام این ثروت را در راه خدا و اسلام انفاق کرد.

پیامبر خدا (ص) تا آخر عمر نام حضرت خدیجه را به نیکی یاد می‌کرد و خداوند متعال همواره به او سلام می‌فرستاد. این بانوی مکرمه خدمات بزرگی به اسلام انجام داد. همه می‌گویند اگر ثروت خدیجه نبود، اسلام پیشرفتی نداشت.

علت مخالفت با امیرالمؤمنین (ع) در قضیه فدک که از حضرت زهرا (س) گرفتند، ریشه‌اش همین بود. می‌گفتند خدیجه با آن ثروت، کارهای پیامبر پیش رفت و اگر فدک به دست امیرالمؤمنین بیفتد، کار تمام است. فدک را گرفتند چون پشتوانه مالی و اقتصادی دستگاه امامت بود.

در زمانی که فدک در اختیار حضرت زهرا (س) بود، درآمد آن صرف خیرات و مبرات می‌شد. اما می‌دانستند که بعداً در اختیار ولایت قرار می‌گیرد، لذا با آن مخالفت کردند.

حضرت خدیجه با مال خود اسلام را پیش برد. هنگامی که می‌خواست از دنیا برود، حضرت زهرا (س) را فرستاد تا به پیامبر بگوید عبای خود را دور او بپیچد، زیرا با دست خالی به آن دنیا می‌رود. تمام دستگاه اسلام به واسطه او شکل گرفت و اگر او نبود، پیشرفتی حاصل نمی‌شد.

اعمال حضرت خدیجه خالص بود و ریا در آن نبود. خداوند به او سلام می‌فرستد، یعنی در جایگاهی خاص قرار دارد. با این حال، همه امیدش به شفاعت پیامبر و توسل به ایشان بود تا مراحل قبر را به راحتی بگذراند.

ما به خدا پناه می‌بریم از شرور نفس و نقصان اعمال. امیدمان به رحمت واسعه رب العالمین است که همه عالم را فرا گرفته و به کوچکترین دلیلی می‌آمرزد و می‌بخشد. وقتی از ما تخلفی سر می‌زند، قصدمان گردن‌کلفتی نیست. شیطان وسوسه می‌کند و انسان خطاهایی دارد. خداوند در ماه مبارک رمضان هر شب میلیون‌ها نفر را می‌بخشد و امیدواریم نام ما هم جزو آنها باشد.

قرآن کریم توصیه می‌کند از نزاع و جدال بپرهیزیم. آیه «اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم» بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد. قبلاً درباره آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا» نکاتی بیان شد. این آیه شبیه همان بحث است که اگر اختلاف به وجود آید، به خصوص در مسائل اجتماعی، پیمان‌ها گسسته می‌شود، انسجام از بین می‌رود و دشمن فرصت سوءاستفاده پیدا می‌کند.

امروز شاید کمتر کسی باشد که قبول نداشته باشد باید در مقابل دشمن عنود، لجوج و خبیث یکپارچه بود و اتحاد داشت. مسئله حتی بالاتر است؛ وقتی می‌بینیم دشمنان ما با اصل دین مخالفند، نه فقط با شیعه یا اسلام، بلکه با دین به طور کلی، آیه «واعتصموا بحبل الله جمیعاً» اهمیت بیشتری می‌یابد.

به نظر می‌رسد ادیان الهی باید با یکدیگر اتحاد داشته باشند در مقابل دشمن. این وحدتی که گفته می‌شود، در مقابل کسانی است که علیه دین نقشه می‌کشند. اگر بین ادیان ابراهیمی وحدت و وفاقی در مقابل دشمن شکل بگیرد، بسیار مفید خواهد بود. متدینین یهود و نصارا در مقابل کسانی که می‌خواهند دین را از بین ببرند، باید انسجام داشته باشند.

وحدت در بین مسلمین زمانی حاصل می‌شود که آراء و انظار شخصی کنار گذاشته شود و همه تحت فرمان یک فرمانده واحد متحد شوند. این مسئله از خانواده شروع می‌شود تا به یک کشور و ملت برسد. اگر اعضای خانواده با یکدیگر اختلاف داشته باشند، هیچ کاری در آن خانه به سامان نمی‌رسد.

مثلاً اگر برای یک مسافرت خانوادگی، هر یک از اعضا مقصد متفاوتی را پیشنهاد کنند و به توافق نرسند، تعطیلات تمام می‌شود بدون آنکه به مسافرت بروند. اما اگر همه از یک نفر حرف‌شنوی داشته باشند و خواسته‌های خود را کنار بگذارند، امید به نتیجه خواهد بود.

همین مسئله در تشکل‌ها، گروه‌ها و دسته‌ها صادق است، حتی در جمع‌های کوچک. پیامبر (ص) فرموده‌اند اگر سه نفر بودید، یک نفر باید مسئولیت کار را به عهده بگیرد. در مسافرت هم یکی مسئول مخارج می‌شود، یکی مسئول تدارکات و… بالاخره باید کسانی مسئولیت اداره یک جمع را به عهده بگیرند.

در مسجد هم وقتی می‌خواهید نماز بخوانید، یک نفر باید امام شود. اجتماع بدون فرمانده و رهبر سامان نمی‌یابد، مگر جایی که فقط دور هم جمع شده باشیم و کاری نداشته باشیم.

در ابتدای خلقت، حکومت و حاکمیتی نبود تا زمان حضرت نوح (ع). در زمان طوفان نوح، همه منقرض شدند و نسل از حضرت نوح به بعد شروع شد. به حضرت نوح، آدم دوم می‌گویند. ما از نسل حضرت آدم هستیم، ولی نسل بشر پس از طوفان از سه فرزند حضرت نوح توسعه یافت که همه نژادهای امروزی از آنها منشعب شده‌اند.

وقتی جامعه و اجتماع تشکیل شد، اداره‌ی آن نیازمند یک رهبر است. به این نکته توجه داشته باشید که اجتماعات شما نباید دچار تفرقه و پراکندگی شود. اگر تفرقه و پراکندگی به وجود بیاید، موجب ضعف و از بین رفتن اقتدار شما خواهد شد و شوکت و عظمت شما از بین خواهد رفت. «تفشلوا» به معنای سست شدن است. تفرقه باعث می‌شود سست شوید و نتوانید آن‌گونه که باید مقاومت کنید.

اگر به این آیه شریفه دقت کرده باشید، به دو نکته‌ی مهم و اساسی اشاره شده است که برای رسیدن به مقصد باید به آن‌ها توجه کرد. نکته‌ی اول، «اطیعوا الله و رسوله» است؛ یعنی اطاعت از خدا و رسول خدا. ادامه‌ی این اطاعت از خدا و رسول، می‌رسد به اطاعت از امام و سپس می‌رسد به حاکم عادل و فقیه. اطاعت از فرماندهی، یک اصل اساسی در نبرد است. برای مثال، وقتی جنگی در حال وقوع است و فرمانده دستور می‌دهد که «آقای حمید، شما باید به جنگ بروید»، در این حالت، همه‌ی ارتشیان، درجه‌داران، افسران و سربازان باید مشغول مبارزه شوند. اگر هر کسی هر کاری که دلش خواست انجام دهد، قطعاً شکست قطعی خواهد بود؛ زیرا هر کسی از سلیقه‌ی شخصی خودش وارد عرصه می‌شود.

ما چرا قرارگاه نظامی تشکیل می‌دهیم؟ در قرارگاه نظامی، میدان نبرد را بررسی می‌کنند و سپس دستور می‌دهند: «بسیار خب، آقای توپخانه، شما در سی کیلومتری، فلان نقطه را بزنید. آقای تک‌تیرانداز که در خط مقدم هستی، تو هم فلان نقطه را هدف قرار بده.» قرارگاه نظامی می‌آید و مدیریت می‌کند که چه کسی کجا را بزند. متأسفانه، در بسیاری از امور، ما این‌گونه عمل نمی‌کنیم.

اکنون در همین مسئله‌ی فرهنگی در شهر خودمان، آقا [رهبر انقلاب] فرمودند که قرارگاه فرهنگی لازم است و امام جمعه، فرمانده قرارگاه فرهنگی است. بله، می‌خواهم بگویم که متأسفانه امام جمعه فرمانده قرارگاه فرهنگی است، خب، آیا بدنه به این فرمانده گوش می‌دهد؟ آیا بدنه گوش به فرمانده دارد که وقتی فرمانده می‌گوید «آقا، الان آنجا را توپ بزنید»، توپ‌شان را دقیقاً همان‌جا بزنند؟ خیر، متأسفانه این‌طور نیست و توپ‌شان را جای دیگری می‌زنند. این فردی که دارد می‌بیند کجا هدف را بد می‌زند، به حرف آن فرمانده گوش نمی‌دهد. وقتی گوش ندادند، نتیجه‌اش همین می‌شود که می‌بینید خیلی از اتفاقات ناگوار در مسائل فرهنگی می‌افتد.

در مسائل اقتصادی هم اگر قرارگاه فرماندهی اقتصادی وجود داشته باشد و در مدیریت اقتصادی هر کدام از دستگاه‌ها برای خودشان کار کنند، همین وضعیت پیش می‌آید. یک دفعه در یک خیابان شش تا مغازه یک جنس را به شش قیمت متفاوت می‌فروشند. این‌گونه می‌شود دیگر، وقتی قرار و نظارتی نباشد و حساب‌وکتابی هم در کار نباشد، یک عده هم در این وسط سوءاستفاده‌های خودشان را شروع می‌کنند. در دستگاه‌های دیگر هم به همین ترتیب است. لذا، چاره‌ای نیست؛ اگر قرار است کار به درستی پیش برود، باید همین دستور قرآن را انجام داد.

بنابراین، مطلب اول که در این آیه‌ی شریفه آمده، «اطیع اله و اطیع الرسول» است. در آیات دیگر هم به این مسئله اشاره شده و «اولی الامر منکم» ادامه‌ی آن است که اطاعت از فقیه عادل جامع‌الشرایط عقلی هم از همین قبیل است. هر جا دو نفر یا بیشتر بودید، یک نفر باید مسئولیت کار را به عهده بگیرد. حتی در خانه هم باید یک نفر مسئولیت کار را به عهده داشته باشد، والا هرج‌ومرج می‌شود. همین الان در خانه‌ی خودتان که پنج نفری هستید، چه برسد به خانه‌ای که دو نفری است. حتی در همین خانه‌ای که دو نفری هم اکنون در آن هستید، زن و شوهر تنها هستند، اگر مسئولیت‌ها تقسیم نشود، هرج‌ومرج می‌شود. در همان خانه‌ی دو نفری هم، یکی کفش‌هایش را یک‌جا می‌گذارد و دیگری جای دیگر، یکی در آشپزخانه همه‌چیز را به هم می‌ریزد. ببینید، بقیه‌ی کارها چطور پیش می‌رود؟ اصلاً پیش نمی‌رود و مدیریتی وجود نخواهد داشت.

مطلب اول، پس اطاعت بود. مطلب دوم چیست که فرمودند؟ مطلب دوم این است که از اختلاف و کشمکش و نزاع و تفرقه بپرهیزید: «و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم». کوتاهی‌هایی که در هر کدام از این دو مورد انجام بگیرد، نتیجه‌اش تضعیف جبهه‌ی حق، تضعیف و شکست مسلمین و خسارت‌های فراوان است. اگر در جامعه‌ی مسلمین اطاعت از خدا و رسول نباشد و بعد اختلاف و پراکندگی هم وجود داشته باشد، یک نتیجه بیشتر ندارد: شکست. شکست، جبهه‌ی حق را تضعیف می‌کند. لذا، فتنه‌گران را شما نگاه کنید، در طول تاریخ، همه‌ی فتنه‌گران از مهم‌ترین روش‌ها و شگردهایی که به کار برده‌اند، ایجاد اختلاف بوده است. حالا اختلاف بین خود مردم با همدیگر، مثل کاری که در اوایل خلق و اوایل اسلام انجام دادند و همین‌طور تا الان. اختلاف بین فرقه‌ها، «تو کُردی، او لُر است، آن یکی فارس است، این شیعه است، آن سنی است»، اختلاف بین خود مردم، یا اختلاف بین مردم و مسئولین، «این مسئول این‌جوری کرد، آن مسئول آن‌جوری کرد، آنجا چرا این‌جوری گفت؟» یا اختلاف بین خود مسئولین، این مسئول را با آن مسئول به جان هم بیندازند. این از شگردهای دشمن است. هر جا اختلاف آمد، یادمان باشد قدرت کم می‌شود و دشمن مسلط می‌شود.

روایاتی هم در این باب داریم. در نهج‌البلاغه امیرالمؤمنین (ع) مطالب خیلی نغزی فرموده‌اند که چه اتفاقاتی در مورد اختلاف می‌افتد. آن قصه‌ی آن پدر را شنیده‌اید که داشت می‌مرد و بچه‌هایش را جمع کرد؟ یک دسته چوب به آن‌ها داد. این مثل خیلی معروفی است. به هر کدام از دوازده بچه‌اش یک چوب داد و گفت: «این‌ها را بشکنید.» آن‌ها همه‌شان شکستند. گفت: «حالا این‌ها را دسته‌ کنید و همه‌تان با هم بگیرید و بشکنید.» هیچ‌کدام‌شان نتوانستند آن دسته‌ی چوب را بشکنند. این یعنی کار شما همین است؛ اگر تک‌تک باشید، شما را می‌شکنند، اما اگر با هم باشید، کسی نمی‌تواند شما را بشکند. داشت وصیت می‌کرد. تفرقه انداختن، کار فرعون بود. فرعون این کار را می‌کرد. در آیه‌ی «انّ فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا» پیگیری کنید، ببینید می‌گوید اصلاً تفرقه می‌انداخت برای اینکه بتواند کار خودش را انجام دهد. «شیعا شیعه کرد»؛ یعنی گروه‌گروه کرد برای اینکه بتواند مسلط شود. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «به خدا سوگند، گمان می‌کنم که این قوم» – اشاره به گروهی – «به‌زودی بر شما چیره می‌شود، زیرا آنان بر باطل خود همدستند و شما در حق خود دچار تفرقه و پراکندگی هستید.» یک‌وقتی خدمت شهید بهشتی (رحمه الله علیه) می‌رسیدیم، خدا رحمتش کند، قبل از انقلاب شاید خدمت ایشان زیاد می‌رسیدم، عمو خیلی شخصیت جالبی داشت. بعد یک وقت قصه‌ای تعریف کرد با زبان یزدی. گفت: «یه گروهی یزدی بودند، رفته بودند در راه…» این‌ها دو سه نفری بودند، یک گروه هم نزدیک هفت نفر بودند. آن هفت نفر ریخته بودند سر این‌ها و غارت‌شان کرده بودند. بعد گفت: «خب، چی شد؟» گفت: «اونا والا زبون یزدی می‌گفت: مالِ مَن…» گفت سه نفر بودیم همراه، آن‌ها هفت نفر بودند. تنها… آره، آن‌ها هفت نفری ریختند سرمان و غارت‌مان کردند. این قاعده‌اش است. امیرالمؤمنین (ع) هم همین را می‌فرماید. می‌گوید: «به خدا سوگند…»

خیلی خب، ریشه‌ی اختلاف چیست؟ ریشه‌ی اختلاف، دور شدن از قرآن است. خود امیرالمؤمنین فرمود: «فانّه حبل الله»؛ یعنی قرآن آن ریسمانی است که باید به آن چنگ بزنید. ریشه‌ی اختلاف این است که قرآن را کنار می‌گذارید. هوای نفس ریشه‌ی اختلاف است. «جعل حب الدنیا…» این‌ها آیه‌ی [قرآن] است. دو سه مطلب است که قرآن می‌گوید: حب به دنیا ریشه‌ی تفرقه است، جهل ریشه‌ی تفرقه است، «اجتمعوا علی الفقه» امیرالمؤمنین گفت: «همه‌تان دور هم جمع شوید و با هم اختلاف کنید!» با همدیگر… دیدید دم انتخابات هم خیلی قشنگ نشان می‌دهد.

صد تا گروه و دسته و چیز درست میشه. هیئت نمیدونم، رهروان فلان، هیئت اتحاد فلان، هیئت اجتماع فلان، جمع فلان، مجموعه فلان. حالا اسم‌ها رو نمیبرم عمدیدن که چیز نشه. با همه‌ی اینها میگیم چیه؟ میگن اومدیم برای وحدت دیگه! وحدت با چی؟ هرکدومشون یه سنگی میزنن.

این همه عبارت امیرالمؤمنین است: «اجتمع القوم علی الفرقه». اینها دور هم جمع شدند برای افتراق، برای دعوا درست کردن، ولی تفرقه. امیرالمؤمنین فرمودند: «اگر نادان‌ها، نادانان خاموش می‌شدند، خاموشی می‌گزیدند، مردم دچار اختلاف نمی‌شدند». یعنی چی؟ یعنی ریشه تمام این اختلافات بی‌عقلیه، نادانیه. هر جا دیدید اختلاف هست، بدونید عقل تعطیله، عقل تعطیله. حالا از تو اختلافات تو خونه بگیرید تا بین ملت‌ها، تو خود دولت‌ها. یه جا نقص داره، نقص تو عقله، هوای نفسه.

یه نکته عرض بکنم، وقتی اونم داره با سرعت طی میشه، منم مطالب زیادی یادداشت کردم. اگر افراد یک جامعه در تعیین رئیس برای خودشون یا مدیر برای مجموعه خودشون نقش دارن، اینها نباید بگذارن کسانی این مسئولیت رو به دست بگیرن که کفایت لازم رو ندارن. نمیشه تو خودت، بهت بگن نقش دادیم، برو یه کسی رو برای فرماندهی خودت انتخاب بکن، بعد تو هرکسی رو دلت خواست انتخاب بکنی، بعد میای بگی: «آقا چرا اینجوری شد؟ چرا اونجوری شد؟» این دستوره‌ها.

اگر مدیری نااهل باشه، یادمون باشه مجموعه تحت امرش نااهل خواهد شد. مجموعه تحت امرش کج میره. اگر اهلیت لازم رو داشته باشه برای مسئولیت، اون موقع دیگه نباید با اون منازعه کرد. یه کسی هست میگید که: «آقا این قابلیتش رو داره، صلاحیتش رو داره». دیگه با یه همچین کسی منازعه نباید کرد. نباید اجازه بدیم نیروهاش تحلیل بره. باید کمکش کرد، به قول بنده، هاشمک زدش که دیوار نیفته، مواظبتش کرد.

بله، مدیر احتمال اشتباه داره. هر مدیری اشتباهاتی رو باید تذکر بهش داد. بهانه برای نزاع و اختلاف و دعوا نباید درست کرد. اینو حواسمون باشه. بله، یه وقت طرف نااهله، اهلیت نداره، نباید می‌ذاشتیم بیاد. بعدم، بعد اگه تونستیم برداریم، اما اگر اهلیت لازم رو داشت، کار سنگینه، باید کمک کرد. اینو یادمون باشه.

خطر تفرقه و نزاع به قدری بزرگه که خداوند تبارک و تعالی پرهیز از اون رو در کنار دستور اطاعت از خودش گفته: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و لا تنازعوا». می‌تونست چیز دیگه بگه، ولی چون مسئله‌ی اطاعت و مسئله تفرقه بسیار مهمه و باید اون اتحاد حفظ بشه، لذا به اهل ایمان سفارش کرده در کنار اقامه‌ی دین و دستورات الهی باید چیکار کرد؟ شما دعوا نداشته باشید.

به پیامبران اولوالعزم هم گفته. ببینید در آیه سیزدهم از سوره مبارکه شوری فرمود: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی». به انبیای اولوالعزم دستور میده: «شرع لکم من الدین». به کی داره میگه؟ به نوح، به موسی، به عیسی، به ابراهیم. «و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی» که چی؟ «ان اقیموا الدین». دین رو برپا کنید. تو اونجا اطاعت از خدا بود، بعد نزاع نکنید. اینجا میگه دین رو اقامه کنید «و لا تتفرقوا فیه». تفرقه نداشته باشید. به پیغمبران هم اینجوری میگه. بعد «کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه». خیلی مسئله مهمه.

تنازع، ضعف و سستی میاره. با اومدن ضعف و سستی، فشل شدن و ضعف، عزت و شکوه از بین میره، از بین میره. چیزی نمی‌مونه براتون.

اینم بگم، اینم آخرین مطلب که این فقط دقیق، یه مقدار توجه داشته باشید. ریشه‌ی این تأثیر اختلاف چیه؟ چی میشه که اختلاف وقتی میاد، تفرقه میاد، چی میشه؟ خب دقت کنید، الان اون رازش رو می‌خوام بگم. حقیقت اختلاف به یه اتحاد برمی‌گرده. خوب دقت کنید، ولی اتحاد شوم. چرا وقتی دو نفر با هم دیگه نزاع دارن، دو نفر با هم دیگه نزاع دارن، حالا دو نفر، دو گروه، دو کشور، دو تا چی، هرکدوم از طرفین نزاع با همه توانشون تلاش می‌کنن قدرت دیگری رو از بین ببرن. یعنی من با شما دعوا دارم، تلاش می‌کنم با تمام قوا که شما زمین‌گیر بشید. شما هم با تمام قوت تلاش می‌کنید من زمین‌گیر بشم. پس هر طرف بر یک چیز اتحاد داریم و او از بین بردن قدرت دیگری است. هر دوتامون متحدیم بر از بین بردن قدرت طرف مقابل. و چون این اتحاد، ولی شومه، این اتحاد که می‌خوایم قدرت دیگری رو ببندیم، ولی شومه، اتحاد اثرگذاره، اثر خودش رو می‌ذاره. لذا نتیجه این اختلاف این میشه که هر دو طرف شوکت خودشون رو از دست میدن. چون هر جا اتحاد بود، طرف مقابل می‌خوره زمین. این اتحاد هم نتیجه‌اش از بین رفتن شوکت طرف مقابله.

و یادمون باشه اصل اختلاف بد نیست. اما کی؟ قبل از علم. قبل از اینکه ما بدونیم. با هم دیگه، من میگم: «آقا باید از این راه بریم»، شما میگی: «از اون راه بریم». به هم دیگه می‌رسیم، با هم دیگه به این نتیجه می‌رسیم، علم پیدا می‌کنیم که باید از این راه بریم. از این لحظه به بعد اگر اختلافی شد، این اختلاف بده. اختلاف بعد العلم مذمومه، اما اختلاف قبل از علم که بد نیست. اصلاً با همدیگه صحبت می‌کنیم، گفتگو می‌کنیم تا ببینیم باید چیکار بکنیم.

تازه در آیه سوره مبارکه شوری، سیزده-چهارده، «اقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه» رو که خوندم، در ادامه‌ش اینه: «و ما تفرقوا الا». میگه تفرقه نمی‌کنن مگر کیا؟ «الا من بعد ما جاءهم العلم بغیاً بینهم». وقتی که بعد از علم با همدیگه شروع کردن. دیگه مثل من و شما، الان با هم دیگه سر یه چیزی بحثمونه، شما می‌فهمی من دارم درست میگم، هوای نفسه، نمی‌ذاره، زیر بار نمیری، دعوا میشه، اختلاف میشه. شما می‌فهمی رفیقت درست گفت، تو کار علمی می‌کردیم، اون درست گفت، تو می‌خواستی فلان کارو انجام بدیم، درست، هوای نفسه، نمی‌ذاره، بی‌عقلیه، نمی‌ذاره، جهالت دیگه نمی‌ذاره. بعد از علم هر جا اختلاف اومد، باعث دعوا و گرفتاری خواهد شد و به نتیجه هم نمی‌رسه.

اینم این آیه که امروز در خدمتش بودیم. پس دو تا چیز رو یاد گرفتیم از این: یک، باید اطاعت بکنیم از فرمانده و تحت امر و فرماندهی رهبری حرکت بکنیم در هر جایگاهی که هستیم، در هر موضوعی که وارد میشیم. و دو، اگر اختلاف اومد، قبل از، بعد از علم برای ما اختلافی پیش اومد، بدانیم که اون اختلاف نتیجه‌ای جز شکست و تضعیف ما نداره و کار هم پیش نخواهد رفت. خدای تبارک و تعالی دل ما را ظرف معارفش قرار بدهد، توفیق عمل به همه ما عنایت کند. والحمدلله.

 

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.