سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن رمضان 1446؛ جلسه هفتم

نقش یهود در دشمنی با اسلام: تفسیر اجتماعی و سیاسی آیه ۸۲ سوره مائده

کارشناس روابط عمومی ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. الصلاه والسلام علی سیدنا و نبینا المصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیه الله الاعظم فی الارضین و لعن الله اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. قال الحکیم فی کتابه الکریم: “لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا ولتجدن اقربهم موده للذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا وانهم لا یستکبرون.” آیه هشتاد و دوم سوره مبارکه مائده.

سوره مبارکه مائده آیه قسمتی از این آیه مورد بحث امروز است تا اینجا “لتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود والذین اشرکوا” تا اینجا آیه. این بخش از آیه را امروز بحث می کنیم انشاالله. جزء هفتم روز هفتم آیه هشتاد و دوم از سوره مبارکه مائده می فرماید به اینکه به طور مسلم دشمن ترین مردم نسبت به مومنان یهود هستند و مشرکان. “لتجدن” یعنی خواهی یافت که آن دشمن ترین دشمنان به اهل ایمان دو گروهند. گروه های مختلفی دشمنند اما اینها شدیدترند: یک یهود، دو مشرکان.

خب دائم راجع به دشمن شناسی برای حفظ امنیت جامعه برای بقاء جامعه خدای تعالی سخن گفته در قرآن. مفصل راجع به دشمن و دشمنان و اینها در قرآن آیاتی را داریم. یکی از دشمنان دیرینه مسلمین همین صهیونیست ها، یهودی های صهیونیست اند. آن لجوج شرور خبیث. خیلی عجیبه در قرآن کریم آیات فراوانی راجع به این آمده. کلا راجع به حضرت موسی و قوم موسی در قرآن میشه گفت بیشترین آیات را داریم. مفصل به آنها پرداخته شده، حالاتشان، درخواست هایشان، ویژگی هایشان، شیطنت هایشان.

حالا بعضی هایشان برسیم عرض می کنیم. خب وقتی که خدا دشمنی را، دشمن شناسی را دستور داده، روش های دشمنی آنها هم بعضاً اشاره کرده که بتوانیم مقابله کنیم، چون تا نشناسی نمی توانی مقابله کنی. بعد در اینجا خداوند یهود و مشرکان را در کنار هم قرار داده. یک گروهی که خیلی مسلمین را اذیت کردند همین مشرکین اند. رسول خدا در مکه بودند، اینها با همدیگر شروع کردند مشورت کردند که ما چیکار کنیم، چه جوری این مسلمین را براندازیم، ریشه شان را بکنیم.

تصمیم گرفتند رفتند هرکدام از ما همسایه هایی را که از مسلمین داریم اینقدر آزار و اذیت و مزاحمت برایشان ایجاد بکنیم، زجرشان بدهیم تا اینها از اسلام برگردند. همین کار را هم شروع کردند. مشرکین فعلا آنهایی که به هیچ دینی اعتقاد ندارند، مشرکند، بت پرستند، در کنار خدا زندگی می پرستند. شروع کردند آزار و اذیت مسلمانان. آنهایی که هنوز ایمان در دلشان مستقر نشده بود برگشتند، اما یک عده ای هم مستقیم و محکم بودند.

تا اینکه رسول خدا دستور داد یک عده ای از اصحاب جمع شدند در دو نوبت تقریبا صد و خورده ای نفر رفتند حبشه که اولین هجرت را انجام دادند. قافله شان هم برادر امیرالمومنین جناب جعفر (س). جعفر خیلی شخصیت بزرگی است. یک نمازی هم دارد، نماز جعفر. انشاالله مقیدید که بخوانید دیگر. یک ذره طول می کشد، عادت بکنید آن طول کشیدنش هم کم می شود. نماز شب را که هشت رکعت است می توانید چهار رکعتش را نماز جعفر بخوانید.

بله جعفر طیار دیگر. تقریبا در هر رکعتی صد تا هفتاد تا “سبحان الله الحمدلله لا اله الا الله الله اکبر” دارد در هر رکعتی با تقسیم بندی. تا جمعه یک دعا هم دارد آن آخرش که در سجده خوانده می شود. حضرت رضا (س) مشرف می شوید بالا سر حضرت نماز جعفر بخوانید. خیلی ورود دارد. جمعه ها توانستید قبل از ظهر همین ساعت صبح آن موقع نماز جعفر را بخوانید.

به هر جهت توسط جعفر اینها این گروه رفتند که یک نجاتی پیدا کردند و بعدها برگشتند. سالیان سال آنجا بودند. حالا قصه هایی دارد آن مفصل من دیگر آن را نمی گویم. پس یک گروهی اینها بودند. یک گروه دیگر که قرآن می گوید مشرکین اند، یهودند که هم مستقیم هم غیرمستقیم بر ضد اسلام فعالیت داشتند. جنگ و نزاع راه می انداختند، تا می توانستند سنگ اندازی می کردند هم قبل از هجرت هم بعد از هجرت.

بعد از هجرت که نظام اسلامی مستقر شد و مدینه پایگاه حکومت پیغمبر خدا شد و بالاخره یک شکل و شمایلی به خودش گرفت، بازهم اینجا مردم مدینه چند گروه اند. خوب این را دقت کنید من این را بگویم بد نیست. در خود مدینه یک وقت سیزده سال مکه است که حالا آن جریانات خودش را دارد. خیلی سختی کشیدند و آنها بعد آمدند مدینه.

در مدینه که آمدند در این ده سال چند گروه اند: یک گروهشان از مسلمین انصارند، یعنی آن کسانی که پیغمبر را در مکه، در مدینه یاری کردند. با رسول خدا از مکه تعدادشان بلند شدند آمدند مدینه. مدینه چیز بودند، اهل مدینه بودند، آمده بودند مکه و حالا قصه ای دارد که جریان مسلمان شدن این انصار را. بالاخره پذیرفتند رسالت رسول را و پیمان بستند با پیغمبر خدا و اینها خودش شرح مفصلی دارد، قصه ی جالبی هم دارد و هجده انسان آنها که در خود مدینه بودند و کنار پیغمبر قرار گرفتند.

یک گروه، گروه دومی که در مدینه بودند در این سال ها مهاجرند. خالص ترین و اولین گروه مسلمین مهاجرین هستند که با پیغمبر خدا حرکت کردند بعد از آن سختی هایی که آنجا کشیدند آمدند و کنار پیغمبر آمدند مدینه. قریش و مشرکین و اینها خیلی اینها را آزار و اذیت دادند. بالاخره شعب ابی طالب و جریانات مفصل آنجا. خانه و اموال خودشان را رها کردند با پیغمبر آمدند به مدینه. اینها هم قصه های شنیدنی دارند.

اول هم که آمدند هیچی نداشتند. سکونتشان کنار مسجد پیغمبر که ساخته شد آنجا یک سکویی به نام صفه، معروف به اصحاب صفه، که الان آنجایی که شما مکه می روید یک تقریبا یک پله ای آمده بالا شاید مثل نزدیک سه متری، آنجا آن صفه است. البته صفه واقعی آنجا نیست ولی حالا آنجا معروف به صفه است و تمام این کسانی که با پیغمبر بودند روی همان نشستند، زندگیشان آنجا بود، غذا خوردنشان. لباس نداشتند چون همه زندگیشان را رها کرده بودند آمده بودند. انصار به اینها کمک می کردند، لباس می دادند. حالا بگذریم.

این که چند سال که گذشت بعدا خود همین، بعضی از همین این مسلمان های درست حسابی واقعی جوری ثروتمند شدند که طلاهایشان را با تبر می شکستند. همین ها که لباس نداشتند یک وضعیت اینطوری پیدا کردند که حالا بعد می گویم. قصه های مفصلی داریم ازشان.

گروه سوم یهودی ها بودند که هم در داخل شهر ساکن بودند هم خارج از شهر. البته گروه ها و قبائل دیگری هم در مکه بودند مثلا اوس و خزرج دو تا قبیله معروف بودند که سالیان سال با همدیگر جنگ داشتند. قبائل معروفی مثل بنی قریظه، بنی قینقاع، بنی نضیر اینها هم یهودی بودند در مدینه ساکن بودند. اینها هم لجاجت داشتند، شرارت داشتند، ثروتمند بودند، مال اندوز. چون یهودی هم مال اندوزند، همین الان هم همینطوری اند. امکاناتی داشتند، تقریبا در اقتصاد، اقتصاد مدینه و منطقه آنجا حرف اول را می زدند و مردم هم به خاطر ثروتی که آنها داشتند و ویژگی هایی که داشتند اقبال داشتند بهشان. مردم مدینه یک بخششان اینجوری بوده. بالاخره حالا آن روحیه ی یهود که مال اندوزی دارد و اکتناز دارد و اینها همیشه هست دیگه. دیدی در این فیلم ها و اینها وقتی می خواهند نشانشان بدهند یا آدم های خسیس مال اندوز رباخوار را اینجوری نشانشان می دهند همدان را.

یهودی‌ها در منطقه‌ی ما زیاد بودند. منطقه و محله‌ی جداگانه‌ای داشتند که معروف بود. دو تا از شخصیت‌هایشان هم به اسم استر و مُردِخای آنجا دفن هستند و قبرشان آنجاست. استر و مردخای بچه‌های همدان بودند. بچگی ما به همدیگر می‌گفتیم «اصغر مرده‌خور». این‌طوری می‌گفتیم، شاید یه یادگاری مونده از اون زمان. الان هم آنجا پایگاهی دارند و از کل دنیا برای سر زدن به آن مکان می‌آیند. آنجا داستان‌های تاریخی داره. استر و مردخای که یکیشون زن و یکیشون مرد بود. اون منطقه، به هر تقدیر، همه این‌طوری بودند: پولدار، رباخور، پول جمع‌کن. خیلی از سران یهود الان مال همین منطقه هستند، والا مال همین جاهایی هستند که الان توی اسرائیل‌اند.

وقتی اسلام وارد مدینه شد، همین‌ها به مقابله با اسلام برخاستند. البته تعداد زیادی از یهودی‌ها به پیغمبر گرویدند، اما قسمت زیادی‌شون موندند و دشمنی کردند. چون این‌ها آقایی خودشون رو دیگه توی مدینه از دست دادند و اون شخصیت‌شون از بین رفت. البته رابطه‌ی مسیحی‌ها با رسول خدا و مسلمین بد نبود. تعدادشان هم زیاد نبود و حکومت یا جایگاه خاصی نداشتند.

توی همین آیه شریفه‌ی ۸۲ سوره مائده هم داریم: «و لتجدن اقربهم موده للذین آمنوا الذین قالوا انا نصاری». یعنی مسیحی‌ها زیاد با ما رابطه‌ی بدی نداشتند و بلافاصله هم پیغمبر را پذیرفتند و مسلمان شدند و کنار قرار گرفتند. ولی یهود شروع کرد به شیطنت کردن.

گروه چهارم، مشرکان بودند که بخشی از قبیله‌ی اوس و خزرج بودند و با اسلام عناد داشتند. به خاطر همین، با منافقین و یهود، یه مثلثی تشکیل دادند علیه اسلام. وقتی اسلام در مدینه تثبیت شد، مشرکان هم دیگه رنگ عوض کردند و رفتند تو فاز نفاق.

گروه پنجم، منافقان بودند. این گروه در ابتدای اسلام نبودند. ابتدای اسلام که تقریباً ۱۳ سال اول باشه، بخش زیادیش شکنجه و اسیری و تبعید و هجران و سختی و این‌ها بود. کسی توی همچین وضعیتی الکی اظهار ایمان نمی‌کنه که طمع مادی داشته باشه. اسلام چیزی نداشت که این‌ها به خاطرش بیان بگن ما مسلمونیم و بعد شکنجه بشن. مسلمین در مکه نه حکومت و اقتداری داشتند، نه ثروت و مکنتی که مخالفان بترسن یا طمع به مادیات‌شون بکنند و از روی نفاق اظهار ایمان بکنند. چیزی نبود که بخواهند منافقانه بگن.

اما وقتی اومدند مدینه، وضعیت فرق کرد. لذت آیات مکی رو هم نگاه کنید. بیش ازت آیات و سوره‌های مکی داریم که تو اون‌ها هیچ صحبتی از نفاق نیست. آیاتی مربوط به منافقین رو توی حیات مکی نمی‌بینید، مگر سوره‌ی عنکبوت که آخرین سوره‌ای بود که بر پیغمبر اکرم نازل شد و پیش‌بینی آینده اسلام رو کرده بود. یه عده‌شون می‌گفتند: «بله، اسلام پیروز می‌شه و بالاخره یه قدرتی پیدا می‌کنه. بیایم ما یواشکی یه اظهار اسلامی بکنیم». تو اونجا یه اشاره‌ای می‌کنه، والا آیات مکی همه‌شون از نفاق و منافق و این‌ها صحبتی نیست.

اما در مدینه، حکومت اسلامی تشکیل شد، قدرتمند شد. مسلمین اقتدار پیدا کردند و هر روزم بر قدرتشون اضافه می‌شد. کشورای اطراف هم اسلام رو می‌پذیرفتند. بزرگان مدینه برای حفظ منافع‌شون از روی نفاق اسلام آوردند، یه وقت اسلام ثروتشون رو نگیره یا مثلاً مشکلی براشون پیش نیاره. سازش کردند. آیات فراوانی از سوره‌های مدنی راجع به منافقان و نقشه‌های اون‌ها و روابطی که با یهود داشتند مربوط می‌شه.

مثلاً قرآن بیشترین دشمن رو یهود دونسته. یک‌سوم از سوره مبارکه بقره راجع به یهوده. ببینید چه کارایی می‌کردند. شبهه درست می‌کردند تا عقیده‌ی مردم رو سست بکنند. یکی از کاراشون این بود که تلاش می‌کردند آتش جنگ‌های داخلی رو بر افروخته نگه دارند. دائم بین اوس و خزرج شیطنت می‌کردند. اوس و خزرج جنگ‌های چند صد ساله داشتند. می‌گفت: «تو چرا به من این‌جوری نگاه کردی؟»، بیست سال می‌جنگیدند. می‌گفت: «تو چرا اونجا نشستی؟ من این‌جوری نشستم؟»، بیست سال دیگه! انگیزه حالا من دارم خفیفش می‌کنم ولی همین‌جوری، برای چیزای بی‌خود یه دفعه چندین سال با همدیگه می‌جنگیدند. یهود اینو تحریک می‌کردند.

الکنان با مشرکان و منافقان روابط پنهانی برقرار می‌کردند. یهودی‌ها هم با منافق‌ها، هم با مشرکین مثلث درست کرده بودند. وقتی مسلمین با مشرکان در حال جنگ می‌شدند، کمک‌رسانی و خدمت‌رسانی به مشرکان می‌کردند. یهود سلاح می‌داد، کمک می‌کرد، نقشه می‌داد. پیمان‌هایی رو که با رسول خدا بستند رو همه رو شکوندند. یهودی‌ها بالاخره در مقابل مسلمین شکست خوردند، اما تا اون لحظه‌ی آخر دست از شیطنت برنداشتند.

یه نکته هم عرض بکنم: اسلام دین انزوا نیست و رابطه با کشورها رو ممنوع نکرده. آیاتی که نهی کرده که ارتباط نداشته باشید با یهود یا هر گروهی، علتش رو گفته. گفته با فرصت‌طلب‌ها، با انحصارطلب‌ها، با اون کسانی که شما رو زیر بلیت خودشون قرار می‌دهند و بر شما سلطه پیدا می‌کنند، با اون‌ها که منطق‌شون استکباره، ارتباط نداشته باشید. اون‌ها که به شما ایمان نمی‌آرند و شما باید تبعیت از اون‌ها بکنید. لذا با این‌ها ارتباط نداشته باشید. اسلام به ما می‌گه نمی‌شه با این‌ها ساخت، چون اون‌ها فرصت‌طلبن، اون‌ها انحصارطلبن، اون‌ها تفوق‌طلبن و می‌خوان بر شما سلطه پیدا بکنند. والا اصل جواز رابطه، مگر در موارد استثنا، از نظر اسلام مشکلی نیست. می‌گه اون‌ها رو بهشون پست کلیدی ندید، در پست‌های کلیدی راهشون ندید، محرم اسرار خودتون نکنید. بتانه رو بیان می‌کنه و می‌گه این‌جوری نیاریدشون تو کارای داخلی‌تون.

جالبه، می‌گه اگه با کشورهای اسلامی اینا قرارداد بستن و رابطه برقرار کردید و روابط‌تون یه مرتبه تیره شد، می‌گه راه آشتی و مذاکره رو باز بذارید. امروز بحث مذاکره است. این بحث من به این که این روزها هست یا نیست ارتباطی نداره. چون اون رابطه‌ای که مذاکره‌ست و امروز داره گفته می‌شه، مربوطه به همین سلطه‌طلبی و انحصارطلبی و تفوق‌طلبی و استکباریست. اینو نمی‌گیم با آمریکا یا اسرائیل، که جای خودش رو داره و اصلاً رابطه‌ای نیست، نه! با کشورای دیگه رابطه برقرار می‌کنیم، مثلاً با همین فرانسه، نمی‌دونم آلمان، انگلیس. در طول این سال‌ها ببینید چقدر هی اون‌ها رو بیرون کردند و ما اون‌ها رو می‌کردیم و سفیرشونو خواستیم.

می‌گه با اینا رابطه‌تون رو به هم نزنید کامل. قرآن می‌گه چون ممکنه یه تحولی وجود بیاد و دوباره بشه دوست شد. «فعسی الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم موده والله غفور رحیم». آیه ۷ سوره ممتحنه است.

این ود که اینجا اومده… حالا شاید من اینجا تند تند نوشتم و اعرابش رو درست نگذاشتم.

یهودیان از همان ابتدا با اسلام دشمنی عمیقی نشان دادند. قرآن هم بارها به این موضوع اشاره کرده و برای نمونه در آیاتی مثل آیه ۶۴ سوره مائده آمده که یهودیان می‌گفتند دست خدا بسته است. خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: دست خودشان بسته است و به خاطر این گفته‌شان لعنت شدند. این نشان‌دهنده‌ی شیطنت و دشمنی آن‌هاست. یهودیان تلاش می‌کردند روحیه مسلمانان را تضعیف کنند و با ایجاد شبهه و شایعه، اتحاد بین آن‌ها را تخریب نمایند. رفتار آن‌ها از همان زمان پیامبر تا امروز ادامه داشته و در آیات متعدد قرآن کریم به آن پرداخته شده است.

از جمله اینکه در آیه ۸۲ سوره مائده خداوند می‌فرماید شدیدترین دشمنان مؤمنان را یهودیان و مشرکان خواهید یافت. نکته اینجاست که در این آیه، یهود مقدم بر مشرکان ذکر شده است که این ممکن است به دلیل شدت دشمنی یهودیان باشد. آن‌ها همیشه به دنبال ایجاد فتنه و تفرقه در میان مسلمانان بودند. مثلا در ماجرای تغییر قبله از بیت‌المقدس به مکه، یهودیان یقین کردند که اسلام بر حق است، اما باز هم به اظهار دشمنی و لجاجت ادامه دادند و سعی کردند با اختلاف‌افکنی، مسلمانان را تضعیف کنند.

یهودیان نه تنها دشمنی علنی داشتند، بلکه ایمان مسلمانان را هم هدف قرار می‌دادند. مثلا در سوره آل عمران آمده که آرزوی یهودیان این بود که مسلمانان از دین و ایمان خود بازگردند و کافر شوند. همین‌طور در آیه ۱۱۱ سوره بقره یهودیان ادعا می‌کردند که فقط آن‌ها اهل بهشت هستند و هیچ‌کس غیر از یهود به بهشت راهی ندارد. این ادعاها تنها از روی حسادت و دشمنی آن‌ها بود.

یهودیان علاوه بر دشمنی، خواسته‌های عجیب و غریبی هم داشتند. به عنوان مثال، در آیه ۹۶ سوره بقره می‌گوید که آن‌ها حریص‌ترین مردم برای زندگی دنیا هستند، حتی بیشتر از مشرکان. آن‌ها دوست داشتند عمر هزار‌ساله داشته باشند و در همین دنیا تا ابد باقی بمانند. علاوه بر این، یهودیان بر خطاها و گناهان خود اصرار می‌ورزیدند و می‌گفتند خدا ما را می‌بخشد، ما ملت برگزیده هستیم و گناهانمان نادیده گرفته خواهد شد. این نوع تفکر در آیات مختلفی بیان شده و قرآن آن را رد کرده است.

معجزات فراوانی هم برای بنی‌اسرائیل رخ داد، اما باز هم آن‌ها ایمان نیاوردند. مثلا وقتی از رود نیل عبور کردند و دشمنانشان غرق شدند، به جای شکرگزاری، از حضرت موسی خواستند برایشان بتی فراهم کند که آن را بپرستند. خداوند در زمان سفر آن‌ها، سایه‌ای از ابر برایشان قرار داده بود تا از گرمای آفتاب محفوظ بمانند و پرندگانی برایشان فرستاده شد که وقتی آن‌ها را می‌خوردند، باقی‌مانده گوشت پرنده دوباره زنده می‌شد. با این حال، آن‌ها به دنبال غذاهای دیگری مثل عدس و پیاز بودند و بارها بهانه‌جویی کردند.

قرآن می‌فرماید که یهودیان تا روز قیامت در همین گرفتاری و سرگردانی باقی خواهند ماند. اتحاد آن‌ها تنها برای مقابله با مسلمانان است و در میان خودشان نیز اختلافات و دشمنی‌های فراوانی دارند. خداوند در آیه ۱۴ سوره حشر اشاره می‌کند که اتحاد آن‌ها ظاهری است و درون خودشان جنگ و نزاع‌های زیادی دارند. در مجموع، یهودیان با وجود اینکه لطف‌ها و معجزات زیادی از جانب خداوند دریافت کردند، همچنان دچار سرکشی و لجاجت بودند و این ویژگی‌ها باعث شد تا تا روز قیامت گرفتار بمانند.

مشکلات و گرفتاری این قوم تنها به زمان پیامبران گذشته محدود نمی‌شود، بلکه حتی امروز هم در دنیا می‌بینید که چطور با رفتارهای خود دنیا را اسیر کرده‌اند و باعث فتنه‌انگیزی می‌شوند. خداوند از ما خواسته است که به این افراد فرصت‌طلب، انحصارطلب و سلطه‌گر اجازه ندهیم بر ما سلطه پیدا کنند. امید داریم که خداوند به همه ما توفیق عمل بدهد و دل‌های ما را ظرف معارف الهی قرار دهد.

 

 

 

 

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.