بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی الطیبین الطاهرین المعصومین، سیما بقیه الله الاعظم. فعرضین و لعن اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.
قال الحکیم فی کتابه الکریم: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» (سوره نساء، آیه ۷۵).
این آیه که امروز مورد بحث ماست، آیه ۷۵ از سوره مبارکه نساء، روز پنجم جزء پنجم قرآن کریم است. بخشی از این آیه مورد نظر ماست که انشاءالله حفظ میکنید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ…». تا اینجای آیه، بیان میکند که چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانی که به دست ستمگران تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟
این آیه، به ویژه در یک سال گذشته و در جریان جنگ غزه، بسیار شنیده شده است. جنگ غزه، مصداقی از این آیه شریفه است که جوامع اسلامی ما، لااقل بر اساس همین آیه مبارکه، باید اقدام عملی و فراگیری نسبت به استکبار جهانی، به ویژه صهیونیست بینالملل، انجام دهند. اما هیچ صدایی از اینان درنیامد. به قول معروف، «از دیوار صدا درآمد، اما از اینها نه در آمد و نه در میآید». این مسئله کاملاً با آیه «مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ…» مطابقت دارد.
چه شده که شما قیام نمیکنید و اقدامی در برابر این زنان، بچهها و مردانی که به آنها ستم میشود و از خانههایشان بیرون رانده میشوند، انجام نمیدهید؟ چرا به دفاع از اینها بلند نمیشوید؟ این آیه درباره مسلمین صدر اسلام نازل شده است که نمیتوانستند مهاجرت کنند و گرفتار کفار و مشرکین شده بودند. کفار و مشرکین، این مسلمین را آزار و اذیت میکردند. یعنی در صدر اسلام، کسانی که به پیامبر اکرم (ص) ایمان آورده بودند، تعدادی از مسلمین در مکه گرفتار بودند. آنها نه میتوانستند مهاجرت کنند و نه توان مالی داشتند و گرفتار کفار بودند که آنها را آزار میدادند. آیا میفهمید چرا برای اینها، در راه خدا و نجات این مستضعفین، اقدامی نمیکنید؟ پس باید قیامی داشته باشید و اقدامی انجام دهید.
این آیه، دعوتی به جهاد است و عواطف را با نام بردن از گروههای مختلف انسانی (زنان، مردان، کودکان) برمیانگیزد. یعنی برای دعوت به جهاد، میتوان از عواطف انسانی استفاده کرد تا مردم کمک کنند. در اینجا، کلمه «مستضعف» به کار رفته است. بین «رجال مستضعف» و «ضعیف»، فرق وجود دارد. بین ضعیف و مستضعف، فقه هست. ضعیف، شخصی است که ناتوان است و قوه ندارد؛ نحیف شده و توانمند نیست. اما مستضعف، کسی است که بر اثر ظلم ظالم، تضعیف شده است. خودش نمیخواسته ضعیف باشد، بلکه به او ظلم کردهاند. این ظلم میتواند فرهنگی، اجتماعی، سیاسی یا مالی باشد. حتی ظلم فکری نیز وجود دارد که فرد را کوچک نگه میدارد و نظر اجتماعی او را خفیف میکند. به چنین کسی، مستضعف میگویند.
آینده عالم، در اختیار همین مستضعفان است. خلاصه اینکه، دفاع از محرومان، خدمت به مستضعفان و آزاد کردن آنها از گرفتاریهایی که دارند، از مصادیق اقدام در راه خداست. جنگ با کافران به جهت احیای دین الهی و حفظ توحید، باید مورد توجه باشد. این مسئله، در فطرت انسان ریشه دارد. هر انسانی، صرف نظر از دینش، فطرتاً عدالتطلب است و عدالت را دوست دارد. چه بودایی باشد، چه کافر، عدالت را دوست دارد. چه دین داشته باشد و چه نداشته باشد، از دروغ بدش میآید. حتی همان ظالمی که دارد ظلم میکند، خودش از ظلم بدش میآید. یعنی فطرتاً از ظلم بدش میآید و این ربطی به دین ندارد.
یکی از آن چیزهایی که فطری است، جنگ با کافر برای احیای توحید است. یعنی وقتی بفهمد (البته بعضی وقتها مستضعف شده و توحید را اصلاً تشخیص نمیدهد و فهمی از توحید ندارد)، اما وقتی که فهمید باید چه کار بکند، آن فطرتش روشن میشود. وقتی نجاتش دادی، آن فطرتش روشن میشود و برای قیام آماده میشود. فطرت انسان، دائماً شخص را دعوت میکند که از مظلوم دفاع کند. حتی اگر موحد و مسلمان هم نباشد، فطرت انسانها میگوید که اگر دیدی کسی دارد کتک میخورد یا جایی دست و پا گیر کرده، کمکش کن و نجاتش بده. خداوند، انسان را اینگونه خلق کرده است که دوست دارد از مظلوم دفاع کند و از اینکه کسی مورد ظلم واقع شود، ناراحت میشود. اینجا هم جنگیدن برای مظلومی که گرفتار دست ستمگر شده، بر اساس آیه «قَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» یک حرکت در مسیر فطرت است.
جنگ برای آزاد کردن کسی که مورد ستم قرار گرفته و مستضعف شده، یا آزاد کردن محل سکونتش، یا محرومانی که محل زندگیشان به تصرف دشمن درآمده و دشمن آنجا را غصب کرده، یا آزاد کردن سالمندان، کودکان و زنان، همگی از مصادیق اقدام در راه خدا هستند.
مستضعف در این آیه، کسی است که قدرت تشخیص حق از باطل را دارد. بعضی وقتها کلمه مستضعف به کسی اطلاق میشود که دیگر قوه تشخیص ندارد. منظور این نیست؛ اینجا کسی است که قوه تشخیص حق از باطل را دارد و میفهمد باطل کدام است و حق کدام، اما قدرت دفاع ندارد و نمیتواند وارد عرصه شود و از خودش دفاع کند. از یک طرف، قدرت بر هجرت هم ندارد. یعنی جایی قرار گرفته که میفهمد حق این است و باطل آن است، اما مستکبر اینقدر بر او سلطه دارد و دارد اذیتش میکند که میخواهد بلند شود و از آن محل به محل دیگری برود، اما نمیتواند؛ قوه مالی ندارد و توان رفتن و حرکت کردن ندارد. مثل همین بچههایی که در غزه گیر کردهاند. اگر دشمن بخواهد از همانجا بیرون برود و بخواهد بیرونش کند، نباید برود. توان بر هجرت از یک جهت را ندارد، از طرف دیگر میفهمد حق از باطل کجاست و مقاومت میکند، و از طرف دیگر هم دشمن دارد روحش را آتش میزند. در یک چنین جایی، این مستضعف اهل نجات است. خداوند، طبق این آیه، میفهمد که این اهل نجات است و مؤمنین برای نجات یک چنین کسی باید اقدام داشته باشند و باید قیام داشته باشند و اگر لازم شد، باید با کافر بجنگند.
حالا ادامه این آیه خیلی جالب است. تا اینجای آیه که «لَا تُقَاتِلُونَ» درست است، اما ادامهاش دعاست. ادامه آیه، دعاست. پس میگوید چه شده که شما نمیجنگید؟ چرا به دفاع از مستضعف، چه مرد باشد، چه زن باشد، چه بچه باشد، چون کسی که از خانهاش بیرون رانده میشود، بالاخره مشکلاتی برایش پیش میآید، چرا شما قیام نمیکنید؟ بعد یک استغاثه خالصانه در این آیه وجود دارد: «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا…»
این شهر، منظور مکه است؛ چون اینها محاصره بودند. در شِعب ابیطالب و جاهای دیگر، اینها محاصره بودند. میگوید پروردگارا، ما را از این شهر که مکه است و اهلش ستمگر هستند، نجات بده. اهل و ساکنان این شهر بر ما ستم میکنند و ظالم هستند. ما را بیرون ببر و نجاتمان بده. بعد میگوید که از طرف خودت، «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا»؛ برای ما ولی درست کن. «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا»؛ برای ما یار و یاوری بیاور.
این آیه پر نکته است و حالا فرصت تفسیر آیه نیست؛ اگر بخواهم آیه را تفسیر کنم، باید جور دیگری واردش بشوم. خیلی مطلب دارد این آیه. اولاً، دارد میگوید که شما وقتی میخواهید دعا بکنید، هنگام دعا اگر والدین مثلاً بخواهند دعا بکنند، اطفالشان را با خودشان بیاورند. یعنی بچه کنارشان باشد. چون زمینه استجابت دعا را بیشتر فراهم میکنند. در بحث دعا، ما کم بلدیم که اصلاً چطوری دعا بکنیم و چطوری از خدا بخواهیم. البته گفتهاند هیچ آدابی منجوی و هر چه دلت تنگ کرد بگو. اما یک وقت دلی وارد میشود و یک وقت میخواهد واقعاً آدابش را رعایت بکند. اینکه شب باشد، روز باشد، ظهر باشد، عصر باشد، بعد از نماز، قبل از نماز، بعد از قرآن، قبل از قرآن، مکانش مسجد باشد، جاهای مختلف باشد؛ اینها آدابی دارد و اینها برای دعا کردن و به اجابت رساندن، خیلی کمک میکند.
مثلاً در روایت داریم که اگر خواستهای داشتید، قبلش درود بر پیغمبر بفرستید، بعد خواستهتان را بخواهید، بعد دوباره درود بر پیغمبر و آل بفرستید. اینور و آنور مستجاب است و آن وسط هم مستجاب. اینها کمک میکند. بعضی وقتها حالات خودت دعاست. یک وقت دستتان هردو به سمت آسمان است، یک وقت یکیاش پشت و رو به سمت آسمان است و یکیاش اینور و یکیاش آنور. در حالات دعا داریم. بعضی وقتها هر دوتا دست پشت و رو به سمت آسمان باشد.
بعضی وقتها دست به محاسن و انگشت را باید اینطوری تکان داد و توسل جست و امثال اینها. حالا یک وقت هست مثلاً برای دعای باران و نماز باران که میخواهید بخوانید، میگویند که اولاً سه روز روزه بگیرید، بعد حالت اضطراب داشته باشید، زنها را از بچههایشان جدا کنید، بچهها جیغ بزنند و گریه کنند، شیر نخورده باشند و صدایشان بلند بشود، به حیوانات غذا ندهید و آب و علف ندهید، آنها صداشان بلند بشود و استغاثه کنند، بعد امامی که میخواهد بیاید لباس نماز بخواند، لباسش وارونه باشد؛ یعنی یک حالت اضطرار و بدبختی. خدا بدبخت شده، بله!
حالا انشاءالله اگر ببینم یک وقت، انشاءالله نشود هیچوقت، باران… دو سه مرتبه تصمیم گرفتم نماز باران بخوانم، ولی آمد باران. حالا اگر یک وقت پیش بیاید که خدا پیش نیاورد، انشاءالله فراوانی نعمت باشد و باران به اندازه نیاز در مناطقی که مورد نیاز است، بارش داشته باشد. اگر نشد، یک وقت اماز باید بخوانید با یک شرایطی هست. البته این را بدانید خدای متعال به اندازه نیاز هر سال بشر باران میفرستد، فقط بر اثر گناه و تخلف، به ابرها دستور میدهد بروید تو بیابان ببارید و دیگر توی شهر نبرید که اینها نیازشان برطرف بشود. به عبارت اینکه میگویند، والّا اینطوری نیست که رزق همه انسانها و حیوانات تقسیم نشود. هر سال، بر اثر خطا و گناه دستور داده میشود به ابرها در بیابان ببارند و در جاهایی ببارند که از بین ببرید.
به هر تقدیر، آیه نکات ظریفی دارد و من فعلاً رد شدم. یکیش هم این بود که فرزندان بیایند. «رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا». بعد میگوید که «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا» و «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا». اینهم در آیه دارد. ولی کسی است که ال علیه. او قدرتی ندارد. من والی بنده میشوم. ولی بچه من میشود مَوَلّیٰ علیه. این را دارم اصطلاحش را میگویم که یاد بگیرید. مَوَلّیٰ علیه یعنی کسی که برای او ولی قرار داده شده. پس کودکی که بالغ نیست و کارهایش را خودش نمیتواند انجام بدهد، ولی دارد. آن بچه را میگویند مَوَلّیٰ علیه. وقتی مَوَلّیٰ علیه کاری نتوانست انجام بدهد، برایش ولی میگیرند؛ چون نیازمند شده.
اینجا میگوید که «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا». خدایا، برای ما ولی قرار بده؛ یعنی ما شدیم مثل آن بچه مهجور. مهجور کیه؟ کسی که دچار حَجر شده و عقلش دیگر کار نمیکند. دیدید اینهایی که آلزایمر شدید میگیرند یا مثلاً یک بیماری خیلی سخت فراموشی بهشان دست میدهد؟ خدا برای کسی مقدر نکند که اینجوری بشود، واقعاً اسارت و دستگرفتاری برای خانواده و خودش و اینهاست. اصلاً دیگر هیچی یادش نیست. یک همچین کسی، تصرفی در اموالش نمیتواند بکند. انسان بالغ و انسانی که اختیار دارد، در مالش تصرف میکند. ولی مهجور دیگر نمیتواند در مالش تصرف کند و برایش ولی قرار میدهند. یک وقت هست مال هم دارد! یادتان باشد اموال فراوانی دارد و ثروتمند است، خیلی خوب. اما دین مستوعب دارد. اصطلاحاً دین مستوعب یعنی چی؟ با سین و عین نوشته میشود؛ مستوعب یعنی مثلاً شما یک میلیارد الان پول دارید و یک میلیارد هم بدهکارید. این دین شما تمام آن داراییتان را گرفته. مستوعب یعنی کاملاً در بر گرفته. یک همچین آدمی را میروند دادگاه از او شکایت میکنند و قاضی حکم به حجر او میکند. میگوید یک همچین کسی اجازه مهجور نیست، مُفلّثه. میگویند «المُفلِصفی امانالله». مُفلّص یعنی کسی که پول ندارد. نه، این پول هم دارد. دادگاه حکم به تفلیسش کرده. دادگاه گفته فعلاً چون این دیونی دارد، دیگر اجازه تصرف در اموالش را ندارد. ولی میلیاردر است! ولی دیگر اجازه ندارد. تو این هم باز ولی میخواهد. یک کسی را برای اموالش میگذارند که در مالش دخالت بکند. پس ولی تو اینجاست که بالاخره گرفتاری دارد که نمیتواند و یک کس دیگر باید بیاید کمکش بکند. اینها چون اینقدر تحت فشار بودند، میگویند خدایا «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا»؛ برای ما لااقل یک کمککاری، یک ولی بفرست.
«وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا». نصیر کسی است که میتواند بخشی از کارهاش را انجام بدهد. من الان توانایی دارم مثلاً کارهایم را انجام بدهم، ولی میخواهم بنشینم روی این منبر. مثلاً دیگر قو ندارم. بیا بیا بیا، این کمک کن و دست من را بگیر. من میخواهم بنشینم اینجا. شما میشینید نصیر. میشینید ناصر. یاری میکنید. ناصر مال جاهایی است که کسی توانایی انجام دادن بخشی از کارهاش را دارد و برای بقیهاش از یک کسی کمک میخواهد. این میشود ناصر. او میگوید «مرحباً ناصر نو» یک چیزی میگوید و یک کسی کمک میکند. پس این هم ناصر است. ناصر میخواهد کمککار انسان باشد. سرپرستی به عنوان ولی و یاوری به عنوان ناصر. هر دوتاش به من مید از طرف خدا باشه. «وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا». این نصیر و ولی باید از طرف خدا باشد. سوال ما الان یه سوال می خوایم بپرسیم اینم زیاد گفته میشه یعنی مطرحه آیا جنگ چون اینجا بحثشو ماال نکن تو قاتلون دیگه یا قاتل اونتغات چی شده نمی جنگید برای بچه ها فرزندان اینا که یه سوال پیش میاد آیا واقعا جنگیدن برای حفظ آب و خاک و مرزهای بالاخره کشور اسلامی. آیا جنگ، این جنگ فی سبیل الله است؟ میگوید «مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ چی شده که در راه خدا نمیجنگید؟ بعد راجع به آب و خاک و اینور چیزها میگوید. آیا برای سرزمین آدم بجنگد و کشته بشود، شهید شده و این جنگ فی سبیل الله است؟ ما که صحبت میکنیم، مثلاً دیدید دیگر، میگویند این شهید وطن است. آقای ما شهید وطن داریم؟ به شهید دین داریم؟ در راه دین و اسلام و قرآن و اهل بیت و اینها داریم. این چیه این؟ آیا درسته بگوییم یا نگوییم؟
از قرآن استفاده کنیم ببینیم قرآن به ما چی میگوید. بعد از حضرت موسی (ع)، یه بزرگانی از بنیاسرائیل آمدند. بعد از پیغمبری حضرت موسی، بنیاسرائیل پیامبرانی داشتند. آمدند پیش پیغمبرشان خواستند که برای آنها رهبری انتخاب بکند که در کنار او در راه خدا جنگ بکنند. اونها به پیغمبرشون گفتن به اینکه (یه صلوات اینجا جاش، تا من پیداش کنم. بعضیها جاشو اینور اونور گفتن یکی جلو عقب کنن. همه با هم بگن. یعنی کسی ندونه وارد این جلسه بشه میفهمه روز پنجم ما رمضونه ولی یه صلوات دیگه بفرسته.) اومدن پیش پیغمبرشون گفتن به اینکه «یا دول سه مارک بغره هست، علمتر ا المله من بنیاسرائیل». بعد موسی از قوله نهی لهمباف لنا ملک نقاط فی سبیل الله. قال هب علیکم القتال لا تقاتلو». خیلی… خیلی سریع میآید. گفتن بالاخره اومدن پیش پیغمبرشون بعد از حضرت موسی یه نفر رو برای ما مشخص کن یا فرماندهای رو به ما بگو تا ما بتونیم در راه خدا جنگ کنیم. اون پیغمبر به اینها فرمود به اینکه: «هر ات کت و علیکم القتال لا تقاتلو». اگه جنگ بر اونها واجب بشه و بگیم که برن این کارو بکنن ممکنه اینها اطاعت نکنن و زیر بار جنگ نرن و جنگ نکنن. ما حالا اومدیم و یکی هم مشخص کردیم گفتیم فرمانده شما برید بجنگید اگه نرفتن بجنگن چی؟ اینا اینجا اینجوری شد. قالو و ما لنا الان و قاتل فی سبیل الله وقد اخرج نامدیار نو و ابنا ن.
این دیار د یعنی خاک زمینی یعنیزنده همین مرزهای اسلامی. میگه اگر جنگ بر اونها واجب کردیم و اونها نجنگیدن چی میشه میشه یه اطاعت نکنن؟ اونا پاسخ دادن: «و ما لنا اللان و قاتل فی سبیل الله» در حالی که مارو اونا خارج کردن «من دیارنو و ابنا» از بچه هامونم زدن دو کشتن. این نشون میده که پیغمبرشون اجازه داده که برای آب و خاک و فرزند و اینها میشه چیکار کرد؟ مقاتله کرد ج کرد کشته داد.
اما یه نکته رو توجه داشته باشید. اگر دشمن آمد برای از بین بردن اصل اسلام در ضمنش که داشت اسلام رو از بین میبرد کشور رو هم مصادره کرد وارد کشور شد مرزهای کشور رو گرفت اینجا هدف اصلی رزمندگان مجاهد احیاء دین الهی است یعنی باید قیام بکنن برای حفظ دین. در جنگ هشت ساله اون نیومده بود اشغالگری بکنه امده بود دین رو از بین ببره امده بود اسلام رو از بین ببره کاری به اب و خاک نداشت. برای از بین بردن اسلام برات خاک رو هم تصرف میکرد. اینجا اگه کسی وارد اون جنگ بشه بگه نه من بخوام زای جمهور اسلامی حفظ بکنم میخوام م همین دهکده حفظ کن این فی سبیل الله نیست. بذار شما توی وصیت نامه شهدای هشت سال دفاع مقدس هیچ کدومشو نمیتونید ببینید که اینا گفته باشن ما برای اب و خاک و مثلا برای حفظ فلان. همشون دین رو گفت بدونستین نگاه بکنید همشون گفتن برای حفظ اسلام برای حفظ قران برای حفظ احکام اسلام یعنی معلوم بود که اون دشمن اومده اسلام رو از بین ببره وقتی اومدن اسلام رو از بین ببره اگر کسی برای غیر از اسلام اونجا دست به اصل ببره نصیبی از فی سبیل الله نبرده این مجاهد فی سبیل الله نیست وصیت نامه شهدا شاهد بی هست.
اسلام مرز نداره که اسلام جهان وطنه هر جا مسلمانی باشد هر جا مستضعفی باشد انجا محل مبارزه یک مسلمانه و اونجا اصلا مرزی براش نیست اونجا جهات میکنه اما اگر نه مستقیم اومده بود کاری اصلا با دینتون نداشت اومده بود زمینتونو بگیره وو خونتونو بگیره اونجا اگر وایاستادی جنگین که خونت ح حفظ بکنه فی سبید اللهه کشتشم شهید در راه خداست این شهید شهید وطنه این اشکالی نداره اینا رو با هم دیگه قاطی نکنیم اینار رو به هم دیگه قاطی نکنیم دو تا. لذا فرمود به اینکه من قتل از دونم ماللهی ف شهید. اومدن مالشو بردارن بدزدن با طرف درگیر میشه کشته میشه شهیده دزد اومده تو خونش میخواد دوزد خونش بیرون درگیر میشه کشته میشه این شهیده یعنی ثواب شهید رو داره اینا مشکلی ن اینا فرقش رو خواستم فقط توجه داشته باشه روح مطلب ایه این ست که توجه به مستضعفان داشته باشیم و از طرف دیگری میفهمیم تو خودمونم نباید ظالم باشیم یعنی اولا ظلم نکنیم زیر پارزله گاهی ماز عظالمیم اینم بگم اخرین مطلبمون گاهی ما ظالمیم و توجه نداریم به اطرافیان ظلم میکنیم به اطرافیان خودمون ظلم میکنیم به کارمندانمون به فرزندانمون به همسرمون پدر و مادرمون همسایه هامون بچه های محلمون ظالمیم نسبت بین حقوقشون رعایت نمیکنم همسایه دارانی چقدر سخته الان چقدر کار سختیه همسایه داری واقعا تو روایتم داش هرسایه داری این نیست که بالاخره باهاش خوش رفتاری بکنی یه کاسه ااشت داد شما تو کاسه اشش دو تا تخم مرغ بذاری بهش بدی. گفت همسایه داری این است که شما در مقابل ازار و اذیت او تحمل بکنی اگه تحمل کردی همسایه خوبی هستی والا اینکه باهم دیگه حیکاس همسایه کنید دیگه اینک مشکلی نداره که خوبم هست اونجا که اذیتت میکنه تحمل بکنه میشه همسایت دادی شما هیچی نگین گاه ظلم به خودمونهظ اینا که ظلم به اطراف شد بعضی وقتا ظلم به خودمونه بی توجه به اولویت امون اوقاتمون رو از بین میبریم فرصت ها رو تلف میکنیم چه ساعت هایی که مشغول کارهای بیهوده هستیم این ظلمه به خوده ظلم به نفسه گاه ظلم ها بین المللی در جریان همه غزاب و لبنان چه ظال های بزرگ و سنگینی بر مردم اونجا روا داشتن در مقابل همهی ظلمها کشورها سکوت کردن اگر مجامع بین المللی تصمیمی هم گرفتن به تصمیمشون عمل نکردن الان داره با قلدری تمام پیش میره به هر جهدت نباید ظلم کنیم نباید زیر بار ظلم بدیم حتما باید با ظلم و ظالم مبارزه کنیم که این روح این ایهی امروز بود که در خدمتش بودیم. خدای تا حالا دل ما رو ظرف معارفش قرار بدهن توفیق عمل به ایات الهی رو نصیب همه ما بگردانند و الحمدالله