سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن رمضان 1446؛ جلسه سوم

اهمیت انفاق و نیکوکاری در آیه ۹۲ سوره آل عمران

کارشناس روابط عمومی ۱۴ اسفند ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین، الصلاه والسلام علی سید‌الأنبیاء والمرسلین، عبدالمؤید و رسول المصّدق، ابوالقاسم مصطفی محمد و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین، سیما بقیه‌الله الاعظم، روحی و ارواح العالمین له الفداء، و لعن دائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.

قال الحکیم فی کتابه الکریم: “لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَیءٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلِیمٌ.” آیه ۹۲ از سوره مبارکه آل عمران.

بحثی را که امروز، روز سوم ماه مبارک رمضان، جز سوم، آیه نود و دوم از سوره مبارکه آل عمران را ترجمه می‌کند، راجع به انفاق کردن و بخشش است که خداوند تأکید دارد این بخش از آیات بیشتر مورد توجه و حفظ دوستان باشد.

این بخش از آیه که معناش این است که هرگز به حقیقت نیکوکاری نمی‌رسید، مگر اینکه از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید. آنچه انفاق می‌کنید، خدا به آن آگاه است و اینکه آن را انفاق کرده‌اید یا نکرده‌اید و در چه راهی دارید مصرفش می‌کنید.

آیه زیبایی است که تاکید می‌کند کسی که می‌خواهد به مقام ابرار و نیکوکاران برسد، راهش این است که از اموالی که دوست دارد، در راه خدا انفاق بکند. این آیه دقیق و قشنگی است.

خیلی خوب توجه به آن داشته باشید. نکاتی دارد که تأکید می‌کند. شما به حقیقت بَر نمی‌رسید، مگر آن چیزی را که دوست دارید ازش در راه خدا یا همان چیز را بدهید یا ازش بدید. بعضی قرائت‌ها “ماتُحبون” دارد. خوب یا از آن چیزی که دوست دارید، بپردازید یا همان را بپردازید. یعنی از خود آن را بدهید، آن چیزی که دوست دارید را بدهید.

حالا توضیحی دارد. انفاق محبوب خودش مصادیقی دارد. یک مصداق ندارد. انفاق مال دوست داشتنی، مالی که انسان دوست دارد، انفاق جان که از مال دوست داشتنی‌تر است. هرکدامش، ولی آن چیزی که بیشتر مورد توجه در این آیه است، هم مسئله مالی است. کسی که از آن اموالی که دوست دارد، چیزی که محبوب باشد، الان دم عید مثلاً می‌شود، فضاهای تکریمی پیش می‌آید. مثلاً می‌خواهند چیز بدهند، بعضی‌ها خانه‌تکانی می‌کنند. مسائلی که توی خانه‌اشان دیگر نیاز ندارند. اضافه آمده آنها را می‌دهد نه از صفایای مال، از آن اموال تازه، آن چیزی که خودش دوست دارد.

بخشیدن آنها برای آن کار، کار خیر است. حالا عرض می‌کنم بین خیر و برّ فرقی هست.

اولاً، آیه با “لن” شروع شده: “لَن تَنَالُوا البِرَّ…”، یعنی هرگز. مثل اینکه می‌گوید، “هرگز مرا نمی‌بینی ای موسی”، یعنی تو هرگز مرا نمی‌بینی، خدا را. اما یک قاعده یادتان باشد، اگر این “لن” با غایتی آمد، با نهایتی آمد، مثل اینجا که گفته “لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی”، یعنی انتهایی برایش قرار داد، اصطلاحاً بهش می‌گویند “غایت”. اینجا دیگر نفی ابد نیست. برای تاکید نفی، انتهای کار معلوم شد و ذکر شد.

وقتی مطلبی را با پایانش مطرح می‌کنند و غایت دار می‌شود، انتها معلوم می‌شود و دیگر با نفی ابد سازگار نیست. به این معنا نیست که دیگر هرگز نمی‌شود “لَن تَنَالُوا البِرَّ” یعنی اصلاً شما به بر نمی‌رسید، نه. می‌رسید ولی خب شرطی دارد. نهایت آن این است که شما آن چیزی که دوست دارید را بدهید.

مثلاً می‌گویید که من هرگز به این غذا لب نمی‌زنم مگر اینکه پدرم اجازه دهد. این‌گونه نیست که هرگز نه، خب اگر اجازه دهد، لب می‌زنم. این دیگر نفی ابد نیست که در اَبد (در مدت زمان نامعین و بی‌پایان) اتفاق نیفتاده. ولی آن “لَن تَرَانی یا مُوسَی” یعنی هرگز نمی‌شود. نه تو از دنیا می‌بیینی، نه در آخرت، هیچ وقت نمی‌بینی. حالا آنجا یک توضیح دیگری دارد.

کلمه‌ی “برّ” را هم دقتی کنید، خوب است. “برّ” مستر (منظور مصدر) است، به قول ما طلاب، به معنای توسعه. توسعه دادن در کار خیر. کار خیر را فراوان انجام دادن. بهش برّ می‌گویند. می‌دانید لغت‌شناسی و بررسی لغت در فهم مطلب به ما کمک شایانی می‌کند. لذا هر وقتی که می‌خواهید یک آیه یا یک روایتی را خوب بفهمید، لغاتش را خوب بررسی کنید. ببینید که چگونه است.

در اصل، کلمه‌ی “برّ” به معنای وسعت است. مثلاً به بیابان و صحرا که خیلی وسعت دارد، برّ گفته می‌شود. دیده‌اید که می‌گویند “بیابان بی‌انتها”، یعنی آن چیزی که بسیار وسیع است، توسعه دارد، خیلی گسترده است. کارهای نیک که نتیجه‌های فراوانی دارد، مثلاً فرد یک مدرسه می‌سازد، یک بیمارستان می‌سازد، مسجد می‌سازد، مثلاً فرش تهیه می‌کند، این گونه کارها کار نیک است. این‌ها فراوانند تا وقتی که این اجرا روی دیوار هست، تا این سقف هست.

وسعت چون وسعت کار نیک فراوانی دارد و وسعت به ذهن می‌رسد، لذا به این کار نیک “برّ” گویند. همان برّ را اینجا آورده‌اند برّ کردن. به هر جهت در این واژه توسعه خوابیده و توسعه در انجام کارهای نیک‌وکارانه و این‌ها.

مثلاً می‌گوییم “برّ والدین” یعنی به طور گسترده و فراوان به پدر و مادرت کمک کن، برّ این یک چیز نیست، برای سلام‌علی کردن نیست، یا حال پرسیدن نیست، مثلاً صله‌رحم نیست، نه، فراوان گسترده، خیلی زیاد باید خدمت کرد.

آن تفاوتی که بین خیر و برّ گفتم این است که به نیکوکاری گفته می‌شود که از روی قصد و اراده و اختیار انجام می‌شود، یعنی شما قصد می‌کنید، اراده می‌کنید، تصمیم می‌گیرید که فلان کار خیر را انجام بدهید. این می‌شود برّ. شخصاً اقدام می‌کنید با اختیار خودتان.

اما خیر به هر نیکی که به دیگری انجام می‌شود، مثلاً انسان انجام می‌دهد اما اراده‌اش نمی‌دهد، قصدش هم نداشت، اما پیش آمد این کار خیر را انجام داد، می‌گویند فلانی دست به خیر است. ناخواسته کارهایی انجام داد که به عده‌ای خیر رساند. ممکن است انسان اهل خیر باشد اما اهل بر نباشد، چون برّ را باید اراده کند، قصد بکند، با یک توجهی برود و آن کار را انجام دهد.

لذا خیر را می‌تواند از چیزهایی که دوست ندارد بدهد، مال اضافه دارد می‌دهد، کار خیر است، خوب هم هست. اموالی دارد در راه خدا می‌دهد، خیر است. به این هم برّ می‌گویند اما برّ یک مقامیست که ما می‌خواهیم بگوییم ابرار مقام و جایگاه ویژه‌ای دارند. آن حتما به “ماتُحبون” و یا همان می‌شود خیر.

خب، آیه شریفه فرموده به حقیقت بر نمی‌رسد. منظور از این برّ چیست؟

حالا اینجا مفسران بزرگوار ما مطالبی گفته‌اند، من شاید نوزده تا پند تا تفسیر نگاه کردم. دیدم یکی تقوا گفته، یکی بهشت گفته، مثلاً پاداش نیک گفتند. هر کس این برّ به “لَن تَنَالُوا البِرَّ” یعنی به بهشت نمی‌رسد، انتخابات متفاوت بود. اما عرض کردم معنای برّ وسیع است. همه را در برمی‌گیرد. همه‌ی نیکی‌ها از ایمان و اعمال صالح را در برمی‌گیرد.

اینجوری نیست که فقط به یک چیز، عقاید را می‌گیرد، اخلاق را می‌گیرد، احکام را می‌گیرد، خیلی دایره‌اش وسیع است. مثلاً در طول مبارکه بقره، آیه هفت معروفه دیگر، هفت می‌فهمد به اینکه لی سال بر ع تولو وجو کن قبل المشرق والمغرب ولکن البَرّ.

اینجا برّ را معنا می‌کند. برّ چیست؟ من امه بالله ولی مل اخه شما ایمانه به خدا با آخرتون اینا داشته باشید اهل برّ و الملائکه یعنی به غیبیمون داشته باشید ولی کتاب و نبیگین به قرآن و کتب الهی و به انبیا الهی.

خوب، اینها را وقتی که اجرا می‌کنید، می‌شود برّ.

آیه از جایگاه برّ می‌آید، مثلاً می‌گوید “وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ”، این را آورد تو مسئله اجتماعی، سائلین و فقراء را کمک کردن، آنها را گرفت.

بعد آورد توی نماز خواندن و زکات دادن و به عهد الهی عمل کردن و مفونوا به عهدهم اذا عاهدوا، و صابرین. نه فی البعث نه در راه آوردش، حتی در اعمال اخلاقی، مثل صبر و این جور چیزها را هم گرفت.

“یُنفِقُونَ أَموَالَهُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ” این بَرّ ایناست، یعنی یک دایره وسیعی از اعمال نیک را آورد و گفت بَرّ.

پس رسیدن به مقام نیکوکاران، نیکوکاران واقعی، راه همواری نیست. از ایمان به خدا شروع می‌شود تا صبر، تا احکام، اخلاق، عقاید، همه‌ی اینها را می‌گیرد. استقامت در برابر مشکلات، شرایطی دارد.

یکی از این شرایط این است که شما آن مالی را که دوست دارید، در راه خدا بدهید.

اگر آیات قرآن را توجه بکنید، بخشی از آیات به اصل انفاق پرداخته است.

از بخل و حرص و شهوت و سخت‌گیری و امساک و این‌ها نهی کرده. یک مجموعه‌ای از آیات گفته اهل انفاق باشید، اهل بخل نباشید، اهل انفاق باشید، امساک نکنید، اهل انفاق باشید حرص نداشته باشید.

یک بخشی از آیات می‌گوید که انفاق بکنید اما جنس نامرغوب ندهید. از مال خوب‌تان انفاق کنید. اما نفاق نکنید. “وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ”.

از مال خوب‌تان انفاق کنید توی این‌هم یک دسته، یک دسته‌ دیگر از آیات این بوده که به حلال و طیّب و پاک انفاق کنید، مثلاً در آیه دو هفت از سوره بقره، خدا می‌فرماید: “یَا أَیُهَا النَاسینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبَتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِن الأرْضِ” یعنی از آن چیزهایی که خدا برای شما آماده کرده، از اموال، از کسب‌تان، از راه تجارت.

“وَمِمَّا أَخرَجْنَا لَکُم مِن الأرْضِ”، یعنی از آن چیزی که از زمین برای شما خارج کرد مثل منابع طبیعی، معدن و نمی‌دانم درخت و گیاه و اینجور چیزها که از زمین برای شما خارج شده، وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تَنفِقُونَ، بر چیزهایی که خبیث است نباید وارد شوید، پلید است، وَلَا تَنَسُوا فِیهَا، وقتی که خودتان حاضر نیستید حتی یک خردۀ کوچک را بردارید، چرا از این خورده انفاق می‌کنیم؟

وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تَنفِقُونَ، “وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ”، خداوند ثروتمند بینا و شایسته ستایش است. حواستان باشد اگر دارید انفاق می‌کنید از صفایای مال، از مال درست حسابی‌تان بدهید، نباید چیز بی‌ارزش را بندازیم دور و انفاق کنیم.

چیزی که مهم است، به عنوان این آیه شریفه فهمیده می‌شود: انسان نباید به مال محبت داشته باشد. روح این آیه، این است که محبت به مال نداشته باشید. اگر می‌خواهید علاقه‌ای داشته باشید، به انفاق در راه خدا علاقه داشته باشید، به نیکوکاری در راه خدا علاقه داشته باشید.

لذا بحث راجع به مقام ابرار است، نه مطلق نیکی کردن. خوب این نکاتی که عرض می‌کنم توجه بهش داشته باشید.

من عصاره‌ی مباحث متعدد دارم برای شما فهرست می‌کنم. هر کدام از این‌ها باید مثلاً آیه را باید چند روز راجع به‌ آن صحبت بکنیم. متناسباً و بخش بخش کلید واژه‌هایش را می‌گویم.

بحث راجع به مقام ابرار است، نه مطلق نیکی کردن. چون گفتم، آیات نیکی کردن متعدد است، انفاق در راه خدا خودش برّ است. اما انفاق از مال، از آن مال که انسان دوستش دارد، آن می‌شود مقام بَرّ. سرّ آن مقام است نه سرّ انفاق کردن. می‌گوید شما باید به مقام ابرار، “لَن تَنَالُوا البِرَّ…” شما آن جایگاه قرار نمی‌گیرید. مقام بالایی است.

یعنی برای رسیدن به مقام ابرار باید کار خیر انجام دهید، اما کار خیری که یعنی طی طریق باید بکنید، تلاش باید بکنید، زحمت باید بکشید.

اما کار خیرتان باید از آن محبوبتان باشد، نه از هر، نه هر کار خیری. انفاق از مال محبوب مصادیق فراوانی دارد. مثلا بین ثروتمندان و فقرا آن چیزی که برای فقیر خیلی محبوب است، برای ثروتمند آن اصلاً محبوب نیست. لذا به افراد فرق می‌کند محبوبشان چیست و انفاق کردنشان کدام‌ها؟

دقت داشته باشید، آن ثروتمند آن چیزی که برایش محبوبه، اصلاً برایش حسابی نمی‌کند. حساب هم نمی‌آید.

یه نکته براتون بگم یه صلوات بفرستید.

معنای آیه “لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ” این نیست که شما به اینجا نمی‌رسید مگراینکه همه‌ی مالتان را صدقه بدهید. باز یک نکته همه‌ی مال‌تان را در راه خدا انفاق بکنید تا بشوید ابرار، نه، این نیست.

“مَاتُحِبُّونَ” چون خدای تعالی در وصف عباد الرّحمن چه گفت برای مثلاً در سوره فرقان، آنجا آیات متعددی را بیان می‌کند. صفات عباد الرّحمن است در آنجا می‌گوید وَالَّذِینَ إذا أنفقوا لَمْ یُسْرِفُوا، وقتی انفاق می‌کنند دیگر اصراف نمی‌کنند یعنی همه‌ی مال‌شان را نمی‌دهد. این‌جوری نیست که کل مال‌ش را یه دفعه حراج بکند.

وَلَمْ یَقْتَرُوا، اقطار ندارد. نگه داشته نمی‌شود، صفتی به قطعه هم از آن نمی‌کند، و کان بین عذاب ولی قواما، یعنی کسانی که هر وقت انفاق می‌کنند نه اسراف و نه سخت‌گیری در مصرف دارند، میانه‌رو هستند.

یعنی افراط نمی‌کنند، که اسراف باشد و بخل نمی‌ورزند که تفریط باشد. باید بخشی از مال را انسان برای هزینه‌های خودش نگه دارد البته نسبت به آن مالی که نگه می‌دارد محبت نداشته باشد.

اگر انسان دلبستگی به مال پیدا کند برای نگهداری او اقدام به هر کاری می‌کند. به‌یاد باشید، یعنی برای اینکه مال را حفظ کند حاضر است هر کاری بکند.

گاهی مال یتیم را ظالمانه تصرف می‌کند به اسم این‌که مال یتیمه می‌خواهم حفظ بکنم. برادر زاده و خواهر زاده‌ام و پدر بزرگ‌ام و داییشم بعضی می‌آیند که من بچه‌ی یتیمه والد نوه‌‌اش. ولی دارد ظلم می‌کند.

ظلم رسمی می‌کند و نمی‌داند که خدای تعالی فرموده که در سوره مبارکه نساء، ایه اِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا، إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا. درست است این‌ها الان دارند می‌خورند اما فی بُطُونِهِم ناراً، در سینه‌هایشان آتش می‌خورد. حجاب دنیاست که نمی‌فهمد که دارد آتش می‌خورد.

ولیکن یک صلى سیرّا. یعنی در آینده هم، در آتش هم خواهد سوخت اما الان دارد آتش می‌خورد. اگر دلبستگی به مال داشته باشید به شدت خطرناک می‌شود.

“وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا”، یعنی مال و ثروت رو بسیار محبت بهش می‌ورزد، دوست دارد. یعنی به خاطر این مال حاضرید گناه بکنید.

اونها که می‌گویند اینکه یُحِبُّونَ المالَ حُبّاً جمعا، یعنی برای رسیدن به مال یا نگهداری این مال، تصرف در این اموال، حاضر هر گناهی را انجام دهند.

قسمت زیادی از این جنایاتی که صورت می‌گیرد برای بدست آوردن مال، دنبال قدرت می‌گردد که مال بدست بیاورد که با آن مال بتواند قدرتش را تثبیت بکند و به منافعی برسد. محبت به مال نباید داشت.

مال را باید بعد ازش استفاده کرد، بهره‌اش را برد، اشکالی نیست. خدا هم دستور داده‌است. قران هم می‌گوید اشکال ندارد اما محبت‌اش است که خطرناک است. قرآن کتاب تربیت است، کتاب انسان‌سازی است.

از یک طرف می‌گوید به مقام ابرار نمی‌رسید مگر از بهترین مال و آنچه که دوست دارید انفاق بکنید. بعد جالبه از یک طرف دیگر کسانی که می‌رفتند زکات مال را جمع کنند، یعنی مدیان زکات و جمع‌آوری کنندگان زکات به آن‌ها دستور داده بود که وقتی می‌روند اموال مردم را جمع بکنند از مال خوب‌شان نگیرند. خیلی جالبه، این‌ها دستورات دینی است.

بهترین مال را انتخاب نکنید. امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه، ماموران اخذ مالیات و زکات را فرستاد بروند اطراف کوفه.

بعد به اینها گفت مواظب باشید اولاً داخل خانه‌های مردم نروید. بروید برونی بررسی کنید چی دارید، ندارد، اصلاً نه در کنار یک چشمه و نهری بنشینید به مردم اعلام کنید من آمدم برای جمع زکات اگر اعلام آمادگی کردند اموالشان را آوردند، تو به آن ماموری گفتی مواظب باش نمی‌گردید. این گوسفند را چاق کنید.

این‌ها نیست که مال‌شان را در راه حراج بکنید. وَلَمْ یَقْتَرُوا، اقطار ندارد. نگه داشته نمی‌شود، یک خرده یا چیزهایی که شما حاضر نیستید اینه که الان دارید در راه خدا میدهید، خودتان میگرفتید، مصرفش بکنید خودتان میل ندارید، چرا این را دارید در راه خدا می‌دهید؟

وَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ، خدا بسیار بینا و شایسته ستایش است. حواستان باشد اگر دارید انفاق میکنید از صفایای مال، از مال درست حسابی‌تان بدهید. نباید چیز بی‌ارزش را بندازیم دور و انفاق کنیم.

چیزی که مهم است، به عنوان این آیه شریفه فهمیده می‌شود: انسان نباید به مال محبت داشته باشد. روح این آیه، این است که محبت به مال نداشته باشید. اگر می‌خواهید علاقه‌ای داشته باشید، به انفاق در راه خدا علاقه داشته باشید، به نیکوکاری در راه خدا علاقه داشته باشید.

لذا بحث راجع به مقام ابرار است، نه مطلق نیکی کردن. خوب این نکاتی که عرض می‌کنم، توجه بهش داشته باشید.

من عصاره‌ی مباحث متعدد دارم برای شما فهرست می‌کنم. هر کدام از این‌ها باید مثلاً آیه را باید چند روز راجع به‌آن صحبت بکنیم. متناسباً و بخش بخش کلید واژه‌هایش را می‌گویم.

بحث راجع به مقام ابرار است، نه مطلق نیکی کردن. چون گفتم، آیات نیکی کردن متعدد است، انفاق در راه خدا خودش برّ است. اما انفاق از مال، از آن مال که انسان دوستش دارد، آن می‌شود مقام بَرّ. سرّ آن مقام است نه سرّ انفاق کردن. می‌گوید شما باید به مقام ابرار، “لَن تَنَالُوا البِرَّ…” شما آن جایگاه قرار نمی‌گیرید. مقام بالایی است.

یعنی برای رسیدن به مقام ابرار باید کار خیر انجام دهید، اما کار خیری که یعنی طی طریق باید بکنید، تلاش باید بکنید، زحمت باید بکشید.

اما کار خیرتان باید از آن محبوبتان باشد، نه از هر، نه هر کار خیری. انفاق از مال محبوب مصادیق فراوانی دارد. مثلا بین ثروتمندان و فقرا آن چیزی که برای فقیر خیلی محبوب است، برای ثروتمند آن اصلاً محبوب نیست. لذا به افراد فرق می‌کند محبوبشان چیست و انفاق کردن‌شان کدام‌ها؟

دقت داشته باشید، آن ثروتمند آن چیزی که برایش محبوبه، اصلاً برایش حسابی نمی‌کند. حساب هم نمی‌آید.

یه نکته براتون بگم یه صلوات بفرستید.

معنای آیه “لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ” این نیست که شما به اینجا نمی‌رسید مگراینکه همه‌ی مالتان را صدقه بدهید. باز یک نکته، همه‌ی مال‌تان را در راه خدا انفاق بکنید تا بشوید ابرار، نه، این نیست.

“مَاتُحِبُّونَ” چون خدای تعالی در وصف عباد الرّحمن چه گفت برای مثلاً در سوره فرقان، آنجا آیات متعددی را بیان می‌کند. صفات عباد الرّحمن است در آنجا می‌گوید وَالَّذِینَ إذا أنفقوا لَمْ یُسْرِفُوا، وقتی انفاق می‌کنند دیگر اصراف نمی‌کنند یعنی همه‌ی مال‌شان را نمی‌دهد. این‌جوری نیست که کل مال‌ش را یه دفعه حراج بکند.

وَلَمْ یَقْتَرُوا، اقطار ندارد. نگه داشته نمی‌شود، صفتی به قطعه هم از آن نمی‌کند، و کان بین عذاب ولی قواما، یعنی کسانی که هر وقت انفاق می‌کنند نه اسراف و نه سخت‌گیری در مصرف دارند، میانه‌رو هستند.

یعنی افراط نمی‌کنند، که اسراف باشد و بخل نمی‌ورزند که تفریط باشد. باید بخشی از مال را انسان برای هزینه‌های خودش نگه دارد البته نسبت به آن مالی که نگه می‌دارد محبت نداشته باشد.

اگر انسان دلبستگی به مال پیدا کند برای نگهداری او اقدام به هر کاری می‌کند. به‌یاد باشید، یعنی برای اینکه مال را حفظ کند حاضر است هر کاری بکند.

گاهی مال یتیم را ظالمانه تصرف می‌کند به اسم این‌که مال یتیمه می‌خواهم حفظ بکنم. برادر زاده و خواهر زاده‌ام و پدر بزرگ‌ام و داییشم بعضی می‌آیند که من بچه‌ی یتیمه والد نوه‌‌اش. ولی دارد ظلم می‌کند.

اصلا ظلم رسمی می‌کند و نمی‌داند که خدای تعالی فرموده که در سوره مبارکه نساء، ایه اِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا، إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا. درست است این‌ها الان دارند می‌خورند اما فی بُطُونِهِم ناراً، در سینه‌هایشان آتش می‌خورد. حجاب دنیاست که نمی‌فهمد که دارد آتش می‌خورد.

ولیکن یک صیرّا. یعنی در آینده هم، در آتش هم خواهد سوخت، اما الان دارد آتش می‌خورد. اگر دلبستگی به مال داشته باشید به شدت خطرناک می‌شود.

“وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا”، یعنی مال و ثروت رو بسیار محبت بهش می‌ورزد، دوست دارد. یعنی به خاطر این مال حاضرید گناه بکنید.

اونها که می‌گویند اینکه یُحِبُّونَ المالَ حُبّاً جمعا، یعنی برای رسیدن به مال یا نگهداری این مال، تصرف در این اموال، حاضر هر گناهی را انجام دهند.

قسمت زیادی از این جنایاتی که صورت می‌گیرد برای بدست آوردن مال، دنبال قدرت می‌گردد که مال بدست بیاورد که با آن مال بتواند قدرتش را تثبیت بکند و به منافعی برسد. محبت به مال نباید داشت.

مال را باید بعد ازش استفاده کرد، بهره‌اش را برد، اشکالی نیست. خدا هم دستور داده‌است. قران هم می‌گوید اشکال ندارد اما محبت‌اش است که خطرناک است. قرآن کتاب تربیت است، کتاب انسان‌سازی است.

از یک طرف می‌گوید به مقام ابرار نمی‌رسید مگر از بهترین مال و آنچه که دوست دارید انفاق بکنید. بعد جالبه از یک طرف دیگر کسانی که می‌رفتند زکات مال را جمع کنند، یعنی مدیان زکات و جمع‌آوری کنندگان زکات به آن‌ها دستور داده بود که وقتی می‌روند اموال مردم را جمع بکنند از مال خوب‌شان نگیرند. خیلی جالبه، این‌ها دستورات دینی است.

بهترین مال را انتخاب نکنید. امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه، ماموران اخذ مالیات و زکات را فرستاد بروند اطراف کوفه.

بعد به اینها گفت مواظب باشید اولاً داخل خانه‌های مردم نروید. بروید برونی بررسی کنید چی دارید، ندارد، اصلاً نه در کنار یک چشمه و نهری بنشینید به مردم اعلام کنید من آمدم برای جمع زکات اگر اعلام آمادگی کردند اموالشان را آوردند، تو به آن ماموری گفتی مواظب باش نمی‌گردید. این گوسفند را چاق کنید.

بگذار خودشان بدهند. چرا؟ چون می‌خواهند تربیت کن. اسلام اگر دستورات اقتصادی دارد، اسلام اگر دستورات مالی دارد، هر دستوری که دارد، نه فقط دستور اقتصادی، تمام دستورات اسلام برای تربیت انسان می‌خواهد.

اسلام می‌خواهد انسان موحد بشود. می‌خواهد انسان کمال پیدا بکند. می‌خواهد انسان رشد پیدا بکند.

اگر اینجا می‌گوید شما به تعالی نمی‌رسید به نسگاری نمی‌رسید مگر اینکه خودت با اختیار خودت آن چیزی که میل داری دوست داری بدهی. جریان غزه پیش آمد، مردم ما یک انگشتر که خانم مثل جانش بهش بسته بود، ول نمی‌کردند. خوب اینجوری است. موارد فراوانی پیش خود من آمدند. این‌جوری دیدم. نگه داشته‌اند پنجاه سال. نگه داشته می‌گوید یک چیزی به من دادند. اینجا از برکات این مردم و بالاخره چیزی به شخص بنده داده بودند. حالا جای دیگر دادند و اینها را کاری ندارم.

همه را من صبر کردم و عکس‌شان می‌گرفتم و فیلمشان را گرفتم که معلوم بشود چی به چیه. یه خانم یه دونه طلا داد به من گفت این مال مادربزرگم بوده. مادربزرگم داده به مادرم، مادرم داده به من. یه چیز عتیقه‌ای بود. خیلی جالب بود. شبیه اون شاید ده دوازده مورد اینجوری بود که معلوم بود هویت خانوادگی‌شان را محکم نگه داشته‌اند اما دارند می‌دهند.

“لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ”. این به مقام ابرار رسیده. این خیلی مهم است چون روح دارد رشد می‌کند. روح معنویت او دارد رشد می‌کند. در مسائل اقتصادی هم خدای تعالی و دستورات دین، قران و اهل بیت و رسول خدا می‌خواهند روح توحیدی ما را بهبود بخشند تا ما را به درجات بالایمان برسانند و به آن مقامات عالیه برسانند.

ثلاث منابلا الابر ثلاث: اطعام سرور. سه چیز از نیکی است: سخاوتمندی جان، گفتار نیکو.

برایتان این هم بگویم. آخرین مطلب تا حالا فکر کردید که چه چیزی خیلی به چه چیز‌هایی علاقه دارید؟ و آیا می توانید اون چیزهایی که خیلی علاقه دارید را در راه خدا بگذارید؟ چه هستند؟

مثلا زمان، وقت. یک کسی وقت بگذارد برای کار خیر، وقت برای بعضی‌ها البته بی‌ارزش است، ساعت‌ها می‌نشینند با بطالت می‌گذرانندش اما برای بعضی‌ها آن وقتشان، یک لحظه‌اش هم ارزش دارد. آیا او می‌تواند این توانایی ها و انواع تعلقات، تعلقات عاطفی، حتی علاقه‌هایی که انسان دارد؟

دیگران به شخصی علاقه دارند. آیا می‌تواند انسان برای خدا این‌ها را کنار بگذارد؟ چون برای آن چیزی که محبت و محبوب شده باید کنار بگذرد، می‌تواند این را انفاق بکند. گاهی باید آبرو خرج کرد تا آبروی کسی باقی بماند. این یا آبروی من، برایم خیلی مهم است، محبوبم آبرویم است. می‌تواند خرج بکند؟

امام تو آن لحظه گفت من آبرویم را با خدا معامله کردم. این آیا می‌تواند انسان این کار را بکند؟ مادرها را دیده‌اید تو خانه از خیلی از چیزهایی که علاقه دارند دوست دارند می‌گذرند برای اینکه این بچه درست تربیت بشود با اینکه اگر در اختیار خودش بود هرگز این کار را نمی‌کرد اما چون یک هدف بلندتری دارد حاضراست از آن محبوبش بگذرد.

حضرت زهراء سلام الله علیها شب عروسیش لباسش را داد به یتیم و اسیر و مسکین. اهل بیت غذایشان را دادن. بیشتر اوقات ما حرف می‌زنیم اما در مقام عمل قرآنی عمل نمی‌کنیم. طبق هوای نفسمان عمل می‌کنیم. طبق هوای نفسمان پیش می‌رویم. قرآن می‌گوید “لن تَنَالُوا البِرَّ…” نمی‌رسید به آن مقام نمی‌رسید. مگر از آن چیزی که محبوب است بگذریم.

محبوب فقط مال نیست. اگرچه در مال آمده. علائق انسان است. وقت انسان است. مال انسان است. توانایی‌های انسان است.

وازرت فرمودن این هم آخر: چهار چیز از گنج‌های نیکبختی است: “وَمَنْ کَنُوزُ الْبَرِّ…”. چهار چیز است که از گنج‌های نیکبختی است. “الکتمان لحاجه”، حاجت‌هایتان را نگویید. این‌ها را نگه دارید. یکی از گنج‌هاست. “کتمان الصدقه”، صدقه‌هایی را که دادید هی نگیر، بعضی‌ها دیدید دو دوزار صدقه می‌دهند بار اعلام رسمی می‌کنند.

“وَالکتمانُ الوَجْع”، وجدتان را نگویید. این جا هم درد می‌کند، آن‌جا هم درد می‌کند، جناب درد دائم. حالا بعضی وقت‌ها درد ظاهر و علن می‌شود، آن حالا دیگر چاله‌ای نیست. اما درد این که ندارید. “وَالکیتام ال مصیبَت”، انسان بلاخره بهش مصیبت‌هایی می‌رسد این‌ها را هم مخفی نگه دارد.

خدای تعالی، دل ما را ظرف معارفش قرار بده و توفیق عمل به همه ما عنایت کن.

 

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.