بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات درس اخلاق
با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر
جلسه سی و سوم – ۱۲/۱۰/۱۴۰۳
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ أَوَّلَ شَیْءٍ یُرْفَعُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ اَلْأَمَانَهُ وَ اَلْخُشُوعُ حَتَّى لاَ تَکَادُ تَرَى خَاشِعاً» ای ابوذر اول چیزی که از میان امت من برداشته میشود امانت و خشوع است. تا جایی که یک اهل خشوع هم پیدا نخواهی کرد.
اینجا دو صفت مهم را رسول خدا متذکر شدند. امانت داری که در روابط اجتماعی نقش اساسی و مهمی را دارد؛ و عنصری که حرف اول را میزند در جامعه اعتماد است.
تربیتشدههای پیغمبر خاشع و امانتدارند
بعد حضرت خبر میدهد که بعد از من مسئله اعتماد اجتماعی و امانت داری این صفت و یک صفت دیگر که خشوع است از بین مردم برداشته میشود. این مهم است.
امت پیغمبر که تربیت شده رسول خدا بودند از نظر فردی جوری تربیت شدند که این ویژگی خشوع را داشته باشند. خشوع یک امر فردی و درونی است. معنویت تربیت شدههای پیغمبر بالاست. از نظر معنوی جوری رشد میکنند که در مقابل خدای تعالی حریم دارند و خاشع درگاه او هستند. این خشوع هم آثاری دارد.
از طرف دیگر جوری تربیت شدند که از نظر اجتماعی امانتدار هستند. امانت داری هم یک امر فردی است هم یک امر اجتماعی. امانت در جامعه مهم است.
امت، بعد از رسول خدا خیانتکار شدند
اما بعد از شهادت رسول خدا این امت دچار این آسیب شده است. نرم دلی و خشوع از بین رفته، در مقابل حق سر خم نمیکنند، حرف حق اثر نمیکند، اشک چشم ندارند. درستکاری و امانتداری هم از بین رفت؛ اهل خیانت و خیانتکاری شدند.
مهمترین صفت پیغمبر اکرم امین بودن بود
مهمترین صفتی که ما از پیغمبر اکرم قبل از رسالتش میشناسیم امین بودن بود. او به محمد امین معروف بود. همین هم عامل موفقیت پیغمبر خدا بود. مردم به خاطر امین بودنش جذبش شدند. گرایش و میل پیدا کردند به او. گفتند خیلی راستگو و درستکار است. فطرت همه ما همینطور است که کسی که صادق است و حس میکنیم که دارد درست میگوید و راست میگوید به او تمایل پیدا میکنیم. خوب هم میفهمند که دارد دروغ میگوید و ادا در میآورد یا راست میگوید. فطرت آدمها اینطور است. شخص امین دروغ نمیگوید؛ لذا پیغمبر خدا وقتی ادعای پیغمبری کرد گفتند که راست میگوید پیغمبر است.
امانتداری در اموال عمومی، مهم است
خلاصه اعتماد متقابل در روابط اجتماعی بسیار مهم است. نقش اصلی را دارد و حرف اول را میزند. بعد هم دایره امانت و امانت داری گسترده است. فقط در مسائل مالی نیست. نگه داشتن حرف هم امانت است. امانت داری در گفتار لازمهاش راستگویی است. امانت داری در کردار لازمهاش درستکاری است. امانت داری در بیت المال، امانت داری در مسئولیتها، امانتداری در اموال عمومی، اینها مهم است.
اموال عمومی مثل درخت و آب و خاک. در پارکها درختها اموال عمومی است برای همه است. آب و خاک و هوا برای همه است. کسی تصرف کند و خراب کند و آتش بزند و خشک کند خیانت به بیت المال است.
الان که آب کم داریم، به دوستان شهرداری هم میگوییم و تذکر میدهیم که در مصرف آب صرفه جویی کنید. به چمن آب ندهید. چمن نکارید گیاه بکارید. گل بکارید. گل از چمن آب کمتری میخواهد. بعد هم برای آبیاری از آب چاه استفاده کنید. با تانکر آب بیاورید. ولی باز شیر آب را باز میکنند و غرقآبی به چمن آب میدهند. این خیانت به مردم است. این ظلم است.
در شهر کرج نخل نباید بکارند. در میدانها دیدم که نخل میکارند. نخل برای این آب و هوا نیست. شما ناچارید برای نگهداری از آن هزینه زیادی کنید. چرا؟ درخت خرمالو بکارید، درخت توت بکارید، سنجد بکارید که آب هم کم میخواهد. عناب و بادام بکارید. مردم هم استفاده کنند. قدیم اینطور بود. کسی گوش نمیدهد متاسفانه. کسی که این آب را میبندد به این چمنها نمیداند که چقدر حساب و کتاب سخت است؛ فکر هم میکند دارد کار خوبی میکند.
اگر امانتداری نباشد…
امیرالمومنین سلام الله علیه جمعه به جمعه بیت المال را جارو میکرد. به قول ما یک ریال در بیت المال دیگر نمیماند. همه را توزیع کرده بود. دو رکعت نماز میخواند و خدا و ملائکه و انبیا و اولیا و شهدا را شاهد میگرفت که علی بیت المال را رد کرده است.
اگر امانت داری برود حقوق انسانها ضایع میشود؛ در نتیجه پیوند اجتماعی به هم میخورد. مردم یک جور دیگر میشوند. رسول خدا و ابوذر فرمود که اولین چیزی که از امت من برداشته میشود امانت است. امانت مهم این بود که بعد از من پیغمبر امیرالمومنین امام شود. این را امانت داری نکردند.
یک نفر خاشع پیدا نمیشود
دوم فرمود آن چیزی که برداشته میشود خشوع است. خشوع آن حالت فروتنی است که در قلب انسان حاصل میشود و آثار فراوانی هم دارد. آثارش در چهره و اندام شخص مشخص میشود؛ که به آن میگویند خضوع. رسول خدا فرمودند روزی میرسد که یک نفر اهل خشوع و فروتنی پیدا نمیشود. هی باید بگردی ببینی یک نفر آدم خاشع پیدا میشود یا نه!
خاشع کسی است که بدون احساس غرور آثار بندگی در رفتار او پیدا است. خاشع نسبت به اعمالی که انجام میدهد شرمسار است؛ چون خودش را عبد ذلیل میبیند و در مقابل خدای تعالی خوار میبیند. عملی برای خودش نمیبیند.
ریشه ترک امانت و ترک خشوع علاقه به دنیاست
این نکته را هم تذکر میدهم که علت از دست رفتن خشوع و قاسی شدن قلب و ریشه ترک امانت را وقتی بررسی میکنیم هر دو برمیگردد به حب به دنیا. علاقه به دنیا که آمد اشک چشم خشک میشود. در مقابل گناه انسان احساس ناراحتی ندارد. بی پروا میشود. با بی پروایی از همه چیز استفاده میکند. میگویند این غذا، این سفره، این کار، این نگاه، این صدا، شبهه ناک است؛ بیپروا است. انجام میدهد ناراحت هم نیست. توجیه هم میکند. میگوییم این پولی را که داری میگیری رباست ولی او علت و بهانه میآورد. کسی که امر شبهه ناکی را توجیه کرد قطعاً بدانید که آرام آرام در حرام میافتد. و بعداً بدون توجیه خلافش را انجام میدهد. سرکش میشود. با گناه کوچک عادت به گناه میکند و بعد گناه بزرگ انجام میدهد. بعد هم دلش سنگ میشود.
انسان که یک مرتبه دلش سنگ نمیشود. اوایل دروغ که میگوید تا سه روز خوابش نمیبرد. مضطرب است که چرا دروغ گفته، چرا غیبت کرده. استغفار میکند. بعد آرام آرام عمداً و متعمدا دروغ میگوید. و الا از روز اول که دروغ نمیگوید. اوایل چون درباره حرامها شنیده وقتی مرتکب شود حالش بد میشود. ما به مرور عادی میشود.
نه باید به دنیا اصالت داد و نه از دنیا اعراض کرد
برای از بین بردن آفت باید همیشه ریشه آفت را بررسی کرد که کجاست. وقتی به قرآن و روایات مراجعه میکنیم که جلوی این آفات را بگیریم و بخشکانیم میبینیم آفت امانت داری و خشوع حب دنیا است. با اشکال مختلف دنیا برای ما جلوهگری میکند و تلاشهای سالهای طولانی انسان را از بین میبرد؛ مثل سم مهلک میماند.
نباید به دنیا اصالت داد. از آن طرف هم نباید از دنیا اعراض کرد. رهبانیت در اسلام نداریم. تارک دنیا منحرف است. باید در متن دنیا بود. اگر تارک دنیا خوب بود همه انبیا تارک دنیا میشدند. اگر تارک دنیا خوب بود همه اولیا خدا و ائمه علیهم السلام تارک دنیا میشدند. ولی در متن زندگی هستند؛ میخورند، میخوابند، کار میکنند، فرزنددار میشوند.
امام باقر علیه السلام با اینکه از لحاظ بدنی سمین بود به طوری که نمازهای نافله اش را نشسته میخواند، اما فعالیت کاری داشت. یکی به او گفت چرا انقدر دنیا طلبی؟ بچه پیغمبر هستی و این همه کار! چرا انقدر دنبال دنیایی؟ حضرت فرمود این دنیا نیست آخرت است. کار میکنم که محتاج کسی مثل تو نشوم.
همه به دوستی دنیا مبتلا هستیم
رسول خدا در همین فضا فرمود «یَا أَبَا ذَرٍّ وَ اَلَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوْ أَنَّ اَلدُّنْیَا کَانَتْ تَعْدِلُ عِنْدَ اَللَّهِ جَنَاحَ بَعُوضَهٍ أَوْ ذُبَابٍ مَا سَقَى اَلْکَافِرَ مِنْهَا شَرْبَهً مِنْ مَاءٍ» تمثیل قشنگی را پیغمبر اکرم برای خدا زده است. میفرماید ای ابوذر قسم به کسی که جانم به دست او اگر دنیا به قدر بال مگسی یا بال پشهای نزد خدا قیمت داشت به کافری شربت آب گوارایی نمیداد.
دوستی دنیا بلیهای است که همه ما به آن مبتلا هستیم. همه کم و زیاد دنیا را دوست داریم. اگر هم خیلی شدید مبتلا نباشیم یا کلاً مبتلا نباشیم و اهل زهد باشیم باید مواظبت کنیم که مبتلا نشویم.
ما برای چه چیزی بیشتر ارزش قائل هستیم؟ معمولاً اینطور است که از چیزی که بیشتر لذت میبریم و خوشمان میآید برایمان ارزشمندتر است. در نتیجه برایش هزینه میکنیم به دنبالش میرویم. اما اسلام معیارش این نیست. معیار اسلام برای ارزش گذاری یک چیز دیگر است. از نظر اسلام چیزی ارزش دارد که نزد خدا ارزش داشته باشد. نزد خدا چه چیزی ارزش دارد؟
دنیا اگر ارزش داشت خدای تعالی به کافر آب نمیداد
اینجا رسول خدا به ابوذر برای اینکه بفهمد چقدر مهم است قسم میخورد. قسم میخورد که دنیا با تمام جلوهها و زیباییها و لذتهایی که افراد خون دلها میخورند برای اینکه به آنها برسند، چه آبروهایی که از افراد برده میشود و چه عمرهایی که فنا شده که مثلاً یک اسمی مطرح شود و یا به یک مسئولیتی برسند تاریخ را بخوانید که چه جنایتهایی اتفاق افتاده. چقدر برادرهایی که سر برادرانشان را کلاه گذاشتند، چقدر حقها ناحق شده، چقدر خونها ریخته شده، چقدر تهمتها زده شده برای اینکه کاری را از کسی بگیرند و به دیگری بدهند، رسول خدا قسم میخورد که اینهایی که شما دارید به دنبالش میروید و دست و پا میزنید ارزش بود و دنیا اگر ارزش داشت خدای تعالی آب به کافر نمیداد. اگر اقیانوسها و دریاها نزد خدا ارزش داشت کافر آب گیرش نمیآمد.
کافری که اینجا گفته میشود منظور معاند و دشمن دین است. و الا کافر مستضعف حساب دیگری دارد. مثلاً طرف مسلمان نیست اما نمیداند که باید مسلمان باشد. بحث سر کفر عالمانه است.
اینکه میبینید کافر و مسلمان در بهره بردن از نعم دنیا یکسان هستند چون دنیا ارزش ذاتی ندارد؛ و فقط وسیله آزمایش است. خدای تعالی ثروت و مال و اولاد و امثال اینها را میگوید زینت دنیاست. وقتی شما دارید در دنیا زندگی میکنید احتیاج به یک سری زیورآلات دارید بچه و مال و ثروت همان است.
آن چیزی که نزد خود خدا است او را معیار قرار داده است. در سوره مبارکه کهف آیه ۴۶ میفرماد: آن چیزی که برای شما مهم است و باید همراهتان باشد و بتوانید با خودت ببری پیش خدا و نزد خدا و خیر است اعمال صالح است.
یا در آیه ۹۶ سوره مبارکه نمل فرمود درباره فنای دنیا و جاودانگی آخرت که فقط آنچه نزد خداست باقی میماند. چه چیزی را ما میتوانیم پیش خودمان نگه داریم؟ همه چیز از بین میرود. تازه آن چیزهایی را هم که سالهای سال تلاش میکنیم و جمع میکنیم آخر سر میماند برای دیگری. خیلی وقتها هم خودمان نمیتوانیم استفاده کنیم چون تمام جوانیمان را صرف میکنیم که مالی را به دست بیاوریم اما زمان مصرف که میرسد نه دندان داریم نه حال داریم؛ همه را باید بگذاریم برای دیگران.
دنیا غیر از امتحان چیزی نیست
باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که دنیا با تمام نعماتی که دارد برای هم بهرهمند هم محروم غیر از امتحان چیزی نیست. ولی ما باورمان نمیشود که همه چیز امتحان است. چون انسان بهرهمندیهای دیگران را هم میبیند که مثلاً جوامع دیگر چه آسایشی دارند، چه رفاهی دارند، چون برای ما قابل باور نیست بلافاصله پیغمبر خدا میگوید که ابوذر به خدا قسم اینطور است. چون ما به ظاهر نگاه میکنیم.
کسی نباید فکر کند اگر از تنعمات دنیا بهره بیشتری داشت فضیلت و برتری دارد. یا اگر کسی فقری داشت و ضعفی داشت خوار و پست است. ارزش در بهشت است که هیچ کافری داخلش نمیشود. بهشت ارزشمند است. بهشت فقط مخصوص دوستان خدا و اولیا خداست.
دنیا چون ارزش ندارد کافر از آن برخوردار است. و الا بهشتی که برای خدا ارزش دارد یک کافر هم به آن راه ندارد. گاهی آنها بیشتر هم بهرهمند هستند از نعمات دنیایی. چون از نعمات هم در مسیر انحراف استفاده میکنند عذاب بیشتری هم دارد.
منظور از دنیا نعم الهی نیست
دنیا منظور ما نعم الهی نیست. باغ و گل و بستان و لباس و خوراک و اینها دنیا نیست نعم الهی است. اینها را همه باید استفاده کنند و بهره ببرند. وابستگی به اینها را میگوییم. وابسته بودن به اینها دنیاست. نعم خدا چیز بدی نیست. اینکه شما بروی کنار دریا تفریح کنی که چیز بدی نیست. یا کار کنی مال به دست بیاوری و زندگیت را توسعه بدهی این چیز بدی نیست. رفاه در زندگی به معنای دنیا نیست اما اگر وابسته بود به این رفاه میشود دنیا. اصالت دادن به مادیات را میگوییم که مثلاً وقتی امر دایر شد بین اینکه از کدام برای کدام بگذرد مادیات را نگه دارد و معنویات را رها کند. دنیا را بگیرد و آخرت را رها کند.
هر چیزی که ما را به رضوان خدا برساند ما را به خدا نزدیک کند آخرت است. گاهی انسان با همان پول و ثروت به آخرت میرسد. مسئولیت در اختیار دو نفر قرار میگیرد یکی با آن جهنم برای خودش درست میکند یکی بهشت.
آنچه مقرب به خداست ارزش دارد
آن چیزی که انسان را به رضوان خدا میرساند و مقرب خدای تعالی میکند، ارزش دارد و برای انسان کمال است. ما خیلی وقتها به خیلی از اموراتمان توجه نداریم. هر چیزی که ما را به خدا نزدیک میکند قربانی ما است. لذا فرمود الصلاه قربان کل تقی نماز قربانی ما است. که با آن به خدا نزدیک میشویم.
آیا فقط نماز و عبادات قربانی ما است؟ خیر امورات دیگر هم هست. درختکاری و کشاورزی. کشاورزی انسان را به خدا نزدیک میکند در خانهتان گل و گیاه نگه دارید. مثل نماز مقرب انسان به خداست.
امام صادق علیه السلام فرمودند: کشاورزان گنجهای مردمند. بذر پاکیزهای را میکارند که خداوند عزوجل را برآورده است. مقام آنان در روز قیامت از همگان بهتر و قرب و منزلتشان از همه بیشتر است و مبارک هستند. حالا یک وقت کسی هست که شغلش کشاورزی است؛ یک وقت هم کسی در حیاط خانهاش یک جعبه میگذارد و سبزی میکارد.
امیرالمومنین فرمود: بنده را به خدا نزدیک نکرد مگر سجود و رکوع بسیار. یعنی رکوع و سجود هم مقرب است. فقط نماز نیست.
«السخاء قربه» کسی که اهل سخاوت است. این سخاوت او را به خدا نزدیک میکند.
شب زنده داری موجب قربت است. انسان را به خدا نزدیک میکند. و یکی دیگر از چیزهایی که انسان را به خدا نزدیک میکند دوستی و محبت به اهل بیت علیهم السلام است.
خلاصه دنیا با همه مذمتی که شده بهترین وسیله برای قرب انسان است. چون رسول خدا فرمود ای ابوذر دنیا ملعون است. مورد لعن از هر چیزی که در آن است الا… که آن الا است که مهم است که یک بخشی را امشب توضیح دادم و ادامه آن را در جلسه آینده انشاالله توضیح خواهم داد.