بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات درس اخلاق
با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر
جلسه بیست و نهم – ۰۷/۰۹/۱۴۰۳
دنیا زندان مؤمن است
«یَا أَبَا ذَرٍّ اَلدُّنْیَا سِجْنُ اَلْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ اَلْکَافِرِ وَ مَا أَصْبَحَ فِیهَا مُؤْمِنٌ إِلاَّ حَزِیناً فَکَیْفَ لاَ یَحْزَنُ اَلْمُؤْمِنُ وَ قَدْ أَوْعَدَهُ اَللَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَنَّهُ وَارِدُ جَهَنَّمَ وَ لَمْ یَعِدْهُ أَنَّهُ صَادِرٌ عَنْهَا وَ لَیَلْقَیَنَّ أَعْرَاضاً وَ مُصِیبَاتٍ وَ أُمُوراً تَغِیظُهُ وَ لَیُظْلَمَنَّ فَلاَ یُنْتَصَرُ یَبْتَغِی ثَوَاباً مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى فَلاَ یَزَالُ حَزِیناً حَتَّى یُفَارِقَهَا فَإِذَا فَارَقَهَا أَفْضَى إِلَى اَلرَّاحَهِ وَ اَلْکَرَامَهِ»
بخش دیگری است از توصیههای رسول خدا و ابوذر غفاری که اگر بخواهیم به آن سرفصل بدهیم عنوان خوف و حزن میشود به آن داد.
فرمود: «ای ابوذر دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است. هیچ مؤمنی در دنیا صبح نکرد مگر آنکه حزین باشد. چگونه محزون نباشد که خدا به وی بیم داده که حتماً به دوزخ میروی ولی وعده بیرون آمدن نداده».
گفته همه وارد جهنم میشوند ولی نگفته که همه هم از جهنم بیرون میآیند. بلااستثنا مؤمن و کافر وارد جهنم میشوند ولی فقط یک عده بیرون میآیند چون جهنم حیوان است و میفهمد برخلاف آتش دنیاست که تر و خشک را باهم میسوزاند آتش جهنم آنکسی را که باید بسوزاند میسوزاند و آنکسی را که نباید نمیسوزاند. یک عده میمانند و یک عده رد میشوند.
«در دنیا دچار گرفتاریها و مصیبتها و رنجهای جانکاه میشود، ستم میبیند ولی کمک نمیشود و دل به ثواب خدا بسته است پس پیوسته در دنیا حزین است تا از دنیا جدا شود وقتی از دنیا جدا شد به راحت و مقام ارجمندی که دارد نائل میشود».
در این بخش رسول خدا دنیا را برای مؤمن زندان تعریف کرده است. وقتی کسی در زندان باشد که خوشحال و شاد نیست؛ بلکه غمگین و حزین است. در حقیقت رسول خدا برای اینکه مؤمن را تشویق به کار و حرکت کند این مثال را زده است که اگر بخواهی در دنیا یکگوشه بنشینی و کاری نکنی برای قیامت چیزی دستت را نمیگیرد.
خوف و حزن از مباحث مهم اخلاقی و سلوکی است
اگر در انسان حالت خوف و حزن به وجود بیاید باید باعث حرکت و انگیزه شود که فرصتهایی که در اختیارت هست را از دست نده. از بیهودهکاری دست بکش. مشغول ساختن آخرتت باش.
بحث خوف از مباحث مهم اخلاقی است؛ یعنی هم در اخلاق بحث میشود؛ و هم در سیر و سلوک. یکی از مقامات سلوکی هم هست. فیالجمله یک فرقهایی در مباحث اخلاقی و سلوکی برای خوف است.
حریم داشتن نتیجه عملی خوف است
خوف آثار فراوان دنیایی و عقبایی دارد. هرجا که خوف باشد یک اثر عملی بر آن مترتب است. خوف میتواند برای غیر خدا هم باشد؛ با توحید منافات ندارد؛ یعنی انسان میتواند موحد باشد و کاملاً خداترس باشد، نسبت به خدا حریم داشته باشد اما از غیر خدا هم خوف داشته باشد.
شما انسان مؤمن و خداشناسی هستید اما از عقرب هم میترسید. اگر به سمت انسان بیاید انسان حریم میگیرد فرار میکند. حیوان درنده به انسان حمله کند انسان میترسد. نمیشود بگوییم فلانی اگر موحد بود از مار نمیترسید. موشکباران که شد مثلاً باید بروید به پناهگاه. وقتی کسی این خوف را دارد بر این ترس اثر عملی مترتب میکند؛ خودش را از عامل ترس دور میکند.
البته درجات بالاتری هست نسبت به این ترس که مقامات یقینی است که بحث دیگری دارد؛ اما ما در حالت ایمان داریم بحث میکنیم.
اقسام خوف
خوف مثل بسیاری از صفات اخلاقی که افراد دارند اقسامی دارد؛ مثل طمع که طمع خوب و بد داریم. خوف هم خوف خوب و بد داریم. گاهی خوف در برابر رجا است. گاهی خوف کنار حزن است. گاهی خوف گفته میشود که در مقابلش امن است. هرکدام از اینها هم، هم ممدوح دارد هم مذموم. باید ببینیم اساساً خوف به چه چیزی تعلق میگیرد آنجاست که خوب و بدش معلوم میشود.
نمیشود گفت که خوف چیز بدی است مطلقاً. مثل طمع میماند. طمع همیشه بد نیست. طمع لفظی است که چون دائم در متعلق بد استفاده شده در ذهن انسان بد است؛ ولی اگر انسان طمع مثلاً علمآموزی داشته باشد بد است؟ طمع آخرتگرایی داشته باشد، طمع عمل خوب داشته باشد، گرایش به نیکی داشته باشد. حرص مثلاً به مال دیگران و دنبال دنیا بودن بد است ولی اگر حرص داشته باشد به علمآموزی حرص داشته باشد به عبادت بد نیست. طمع داشتن به دنیا گاهی افراد را دچار بخل میکند، دچار شح میکند، قرآن هم مذمت کرده است؛ اما اگر این طمع نسبت به علم باشد و نسبت به فعالیتهای خیر باشد، مثلاً طمع به مغفرت الهی داشته باشد، اینها طمعهای خوب است.
ترس از مقام رب
خوف هم گاهی از مقام رب است که صفت بسیار عالی است؛ که برای اولیا خدا است و بسیار صفت ستودنی است. «وَأَمَّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى ٱلنَّفسَ عَنِ ٱلهَوَى فَإِنَّ ٱلجَنَّهَ هِیَ ٱلمَأوَى» آیات ۴۰ و ۴۱ نازعات. هر کس از حضور از مقام ربوبی ترسید و از هوای نفسانی دوری کرد، قطعاً بهشت جایگاه اوست. این یک نوع ترس است که از مقام رب است.
ترس دیگری را ملائکه دارند؛ که ترس ممدوح است. آیه ۵۰ سوره نحل «یَخَافُونَ رَبَّهُم مِّن فَوقِهِم وَیَفعَلُونَ مَا یُؤمَرُونَ»
خوف نتیجه آگاهی است
امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فرمود: «اَلْخَوْفُ سِجْنُ اَلنَّفْسِ عَنِ اَلذُّنُوبِ وَ رَادِعُهَا عَنِ اَلْمَعَاصِی» «ترس بازداشتگاه نفس است از گناهان (وقتی میترسی سمت گناه نمیروی) و جلوگیری کننده از نافرمانیهاست». خب این خیلی خوب است. کسی که میترسد دست به خطا نمیزند. وقتی کسی میداند سیم لخت آسیبزننده است به سمتش نمیرود. ما نسبت به گناه این دید را نداریم که آسیب میزند؛ که هم دنیای ما را خراب میکند هم آخرت ما را خراب میکند. وقتی انسان فهمید و عالم شد معصوم میشود. البته بعضی وقتها هوای نفس نمیگذارد. میدانیم دروغ آفت بدی است، میفهمیم غیبت خیلی به ما ضربه میزند و ما را هلاک میکند، اما هوای نفس نمیگذارد و انجام میدهیم.
حضرت امیر سلاماللهعلیه فرمود: بندگان خدا تقوا و ترس از خدا دوستان خدا را از ارتکاب حرام بازمیدارد؛ و خوف و ترس از عذاب را در دلهایشان قرار میدهد چنانکه آنان را در شبها برای نماز و راز و نیاز بیدار و درشدت گرمای روزها برای روزه تشنه نگه میدارد.
خوف از خدا یعنی حریم داشتن
خدا مگر ترس دارد؟ خوف از خدا یعنی حریم داشتن؛ و الا کسی که به شما نعمت داده حیات داده و کمکت میکند و در مسیر زندگی هدایتت میکند که ترس ندارد. وقتی کسی به جایگاه کسی معرفت پیدا کرد نسبت به او یک حریمی پیدا میکند. این ترس به این معناست و الا به معنای ترس از کسی که از سمت او به ما آسیبی میرسد نیست.
خوف و حزن
رسول خدا در توصیهاش به ابوذر در کنار خوف به حزن هم اشاره کرده است. حزن هم مرحلهای از مراحل قرب و کمال است. مثل خوف که اقسامی دارد حزن هم اقسام دارد. در اینجا که عبارت خوف و حزن را در کنار هم آورده توضیح مطلب این است که خوف همیشه نسبت به آینده است و حزن نسبت به گذشته است. این را بهعنوان یک قاعده کلیه یادتان باشد.
در آیه قرآن خواندهاید که «لَا خَوفٌ عَلَیهِم وَلَا هُم یَحزَنُونَ» این انسانها نسبت به گذشته حوض ندارند و نسبت به آینده هم خوف ندارند. اگر کسی چیزی موردعلاقهاش بود و آن را از دست داد محزون میشود. غمی داری به خاطر اینکه چیز خوبی داشتی که از دستت رفته. حالا اگر کسی چیزی را الان دارد و احتمال اینکه از دست بدهد هست، برای این موضوع میترسد. اینجا خوف به دلش میافتد.
مقام خوف و حزن
حالا کسی که از نفس خودش مراقبت میکند بررسی که میکند و خودش را محاسبه میکند که در گذشته لغزشها و خطاهایی داشته یا مثلاً عمل واجبی از او ترک شده غمگین میشود؛ و بعد برای واجبی که ترک شده یا خطایی که کرده نسبت به عقابی که در آینده متوجه او خواهد بود میترسد. نمیداند خدای تعالی آیا او را مورد بخشش قرار داده یا نه لذا خوف دارد. این خوف و حزن مقام است. در مراحل سلوکی وقتی شخص به مدارج بالا میرسد و برایش کمالاتی فراهم میشود خوف و حزن دارد مثل اولیا خدا. ناراحت است که چرا بیشتر کار خیر انجام نداده. بد خوف دارد که نکند فیضی به خاطر ترک مثلاً فلان عمل مستحبی در آینده از من گرفته شود. یا نکند مثلاً به خاطر ترک خدمت به پدر و مادر در آینده محرومیتهایی نصیبم بشود. این خوف و حزن میشود مقام.
کسانی که از این مراحل عبور کردند و از واجبات و مستحبات و … و به جایگاههای بالاتر رسیدند، ولی باز حزن دارند که نتوانستند شکر نعمت را بجا بیاورند. خوف و حزنش به خاطر ترک واجب مثلاً نیست. ترسش برای اینکه عقاب شود نیست. در مستحبات و مکروهات ترس از دست دادن فیض و این چیزها را ندارد خوفش از این است که چرا شکر نعمت را نکرد. خود همینکه موفق شده همه دستورات را هم از واجب و حرام و مستحب و مکروه انجام دهد این شکر میخواهد و میگوید چرا شکر نکردم و حزین است.
خلاصه انسان در این دنیا باید رابطهاش با خدا جوری باشد که خودش را دائم بدهکار ببیند. محزون از بدهیها باشد و خائف از اینکه نتواند بدهیهایش را ادا کند؛ درنتیجه از فیض و رحمت خاص الهی محروم شود. این مقام خوف و حزن است.
ترس از خدا جریان ساز است؛ شور و هیجان و امید ایجاد میکند
ترس از خدا در انسان باید یک شوری به وجود بیاورد. مراحل و مدارج مختلف خوف باید باعث شور شود. باید هیجان ایجاد کند و امید به وجود بیاورد. هم خوف هم حزن هر دو کمک شایانی میکنند به انسان که بتواند جریان به وجود بیاورد و وقت را غنیمت بشمارد و صرف کارهای بیهوده نکند و لغو انجام ندهد. به خودش بگوید وقت کم است ممکن است اگر من کارم را درست انجام ندهم در آینده مبتلا به حزن شوم که چرا امروز کارم را انجام ندادم. یا مبتلا به خوف شوم که برای انجام ندادن وظایفم عقاب شوم. لذا وارد عمل میشود.
وقتی پیغمبر خدا ابوذر را توصیه میکند به اینکه دنیا زندان مؤمن است و مؤمن در این دنیا صبح نمیکند مگر اینکه غمگین است؛ این غمگینی یعنی چه؟ یعنی بلند شو کار کن. بترس و بلند شو کار کن.
اگر حزن و خوفی برای انسان به وجود بیاید که او را وادار به عمل نکرد مذموم است. ترس و غمش موجب نشد که حرکتی در او به وجود بیاید و کار خیری انجام بدهد و جلوی بدی را بگیرد و بندگی خدا کند و خدمت به خلق داشته باشد و امثال اینها این خوف و حزن ممدوح نیست.
خوف و حزنی که باعث شود انسان افسرده شود بنشیند یکگوشه و غصه بخورد و حال عبادت نداشته باشد و حال کار هم نداشته باشد این حزن و خوف مردود است و موردقبول اسلام نیست. حزن و خوفی که امید را از انسان بگیرد و انسان را مأیوس کند که نتواند نسبت به آینده کاری انجام دهد ارزشی ندارد.
برخی از خوف و حزنها نهتنها انسان را به حرکت الی الله وادار نمیکند بلکه مانع انسان هم میشود. مثل خوف و حزنی که در ارتباط با مسائل دنیا برای انسان پیش میآید.
ترس از عقاب و عمل خطاست؛ نه از خدا
انسان از چیزی میترسد که برای او خطر دارد. ترس از خدای رحمان که نمیخواهد به بندگانش ضرر بزند به چه معناست؟ ترس انسان در حقیقت از خطر و ضرری است که متوجه این شخص میشود و بالعرض از کسی است که خطر را متوجه او میکند؛ یعنی وقتی انسان مثلاً از دشمن میترسد از خود شخص دشمن نمیترسد از شکنجه و آزاری که او میخواهد بدهد میترسد. در مورد خدا هم بنده از خود خدا نمیترسد از عقاب خدا میترسد نسبت به خودش. درواقع دارد از عمل خودش میترسد.
از بعد مادی هم وقتی انسان باور کرد که اختیار عالم و اسباب همه در دست خداست ترس و از خدای تعالی به معنای ترس از قهر خداست در بلاهای دنیوی. وقتی اراده خدا حاکم است و مهیمن بر همه عالم است چون میداند مورد خشم خدا که قرار بگیرد طبیعت و عوامل مادی بر او خشم میکنند؛ از زلزله و سیل و طوفان و …
تفکر، مقدمه خوف و حزن ممدوح است
وقتی کلام رسول خدا و اهلبیت را بررسی میکنیم میبینیم که خوف و حزن جزو مقامات است و خوب است اما وقتی مقدماتش در اختیار خودمان باشد؛ با اندیشه و تفکر زمینهاش در انسان به وجود بیاید. بررسیای که انسان را وادار کند در مسیر کمال خودش و به سمت خدا حرکت کند. اینطور نیست که بگوییم هر خوف و حزنی خوب است باید با تفکر به آن برسد.
با این مسائل بهسادگی برخورد نکنید روایتهایی که راجع به خوف و حزن است را توجه کنید. بررسی کنید و نسبت به کوتاهیها و ترکهایتان ناراحتی داشته باشید. این ناراحتی باعث حرکت و جبران میشود.
رسول خدا به ابوذر فرمود: بدان که دنیا زندان است و در زندان گرفتاری. در این گرفتاری مراقب باش که برای آخرتت کار کنی و وقتت را تلف نکنی.