بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات درس اخلاق
با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر
جلسه بیست و دوم – ۱۸/۰۷/۱۴۰۳
هرگناه؛ یک محرومیت
«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیُحْرَمُ اَلرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ» یعنی ای ابوذر، چهبسا شخصی که گناهی را مرتکب میشود اما از آن روزیای که خدا برایش مقدر کرده، به خاطر این گناه محروم میشود؛ یعنی رزقی برایش تدارک دیده شده اما به خاطر معصیت، از او گرفته میشود.
رسول خدا در بیانات مختلف ما را متوجه میکند که از گناه فاصله بگیریم و تبعات آن را درک کنیم. به ما میفهماند که هر گناهی یک محرومیت را به همراه دارد. در طول این چند جلسه که بیان رسول خدا و توصیههای حضرت را به ابوذر غفاری مرور میکنیم، میبینیم که حضرت در هر مقطعی بر دوری از گناه تأکید دارند.
گناه مورد نفرت و بغض رسول خدا و اهلبیت عصمت و طهارت است
گناه مورد نفرت و بغض رسول خدا و اهلبیت عصمت و طهارت است. اگر ما محب و دوستدار اهلبیت هستیم، دوستدار امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره و حسین بن علی و امام رضا و اهلبیت علیهمالسلام هستیم، باید با گناه فاصله داشته باشیم. حالا یکوقت شیطان حمله میکند از چهار طرف قبضه میکند، انسان توجه نمیکند، غفلت انسان را میگیرد که نباید بگیرد. مراقبه اگر انسان داشته باشد غفلت ندارد؛ اما پیش میآید و آن یک بحث دیگر است. بحث بر سر عمداً و متعمداً است. کسی که دوستدار خاندان عصمت و محب آنها است و آنها را موردتوجه قرار میدهد، نباید گرد گناه بگردد.
گناه انسان را از روزی محروم میکند
ضررهای معنوی گناه هم فراوان است؛ همانطور که ضررهای مادی و دنیایی دارد؛ یعنی گناه انسان را از روزی محروم میکند. یکی از کمترین آثار گناه این است که رزق آدم کم میشود. این «وَمِمَّا رَزَقنَهُم یُنفِقُونَ» که دارد که از هر چیزی که خدا به شما روزی کرد انفاق کنید؛ خب خدای تعالی به ما خیلی چیزها را روزی میکند؛ مادی و معنوی. انسان، هم از مادیاش محروم میشود و هم از معنویاش؛ لذا اهلبیت فرمودند به اینکه گناه رزق انسان را کم میکند.
مغازهای، مغازه بغلیاش بیشتر از او کاسبی میکند. در همان محله و همان جنسها را هم دارد اما یکی بیشتر میفروشد و یکی کمتر میفروشد. نگاه که میکنی میبینی نماز صبحش قضا شده عمداً و متعمداً. چشمش حریم نداشته. زبانش طهارت نداشته. گوشش هر صدایی دلش خواسته شنیده و پای هر حرفی نشسته. هیچ دروازهبانی نکرده گوش و چشمش را. کسی که مواظبت چشم و گوشش را نکند خب معلوم است که محروم میشود از خیلی چیزها. حضرت به بیان مختلف ما را توجه میدهد به اینکه گرد گناه نگردیم؛ و دنبال گناه نباشیم به اشکال مختلف.
آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد دستاورد اعمال زشت شماست
هیچکس نمیمیرد مگر آنکه رزق و روزی که برایش تعیین شده را بخورد. مگر اینکه خودش یک کاری بکند که از بین برود. این روزی مقسوم که برای ما تقدیر شده بود اندازهاش هم معلوم بود. چه شد که کم شد؟ چه شد که خراب شد؟ گفت «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اَلرَّجُلَ لَیُحْرَمُ اَلرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ» سببش خود ماییم «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ» هر مشکلی که به شما میرسد خودتان با دست خودتان کسب کردید. یکیاش هم رزق انسان است که کم میشود چه مادی چه معنوی.
انسان بیفتد در یک فضایی این ریشهاش کجاست؟ «فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» خودتان رفتید دنبال کاسبیاش. کاسبی این گناه را خودت کردی. تاروپود این پارچه را خودت بافتی. رشته را خودت پنبه کردی. انسان تمام حرکاتش، تمام افعالش، تمام سکوتش، اینها همه کارهای انسان است. بعضی وقتها ما فکر میکنیم مثلاً اگر یکجا نشسته بودیم داشت یک کس دیگر حرف میزد ما سرمان را تکان دادیم، این سر تکان دادن گناه نیست؛ اینجوری نیست. طرف دارد غیبت میکند شما یک سر تکان میدهی. داری تأییدش میکنی. بعضیها با سر و چشم و ابرو و اینها تأیید میکنند. حرف زدن ما جزء افعال ماست. «ما یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» شما حرف نمیزنید مگر اینکه مراقب دارید. آن حرف ثبت میشود.
آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد دستاورد اعمال زشت شماست؛ «وَمَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ» گناه باعث میشود که انسان آنطور رزقش کم میشود. روزیاش کم میشود. هی تلاش میکند نمیرسد. از آن طرف هم از بندگی خدا محروم میشود.
در روایات زیاد اشاره شده که انسان به خاطر خطایی که میکند محروم از نماز شب میشود؛ مقدماتش را فراهم میکند، همه امکانات را هم مهیا میکند که شب نخوابد ولی نمیشود. خوابش میگیرد. حالا فقط نماز شب نیست. بیدار مینشیند مثلاً قرآن بخواند، بیدار مینشیند مطالعه کند، بیدار میشود، اعمال عبادی بکند، ذکری بگوید، محروم میشود، نمیتواند.
میتوانی حتی سهواً هم گناه نکنی
اگر کسی به آثار بد گناه و محرومیتهایی که به وجود میآورد توجه داشته باشد دیگر عمداً و متعمداً دنبال گناه نمیرود. تلاش میکند سهواً هم مرتکب خطا نشود. نسبت به انجام ندادن خطای سهوی هم تلاش میکند. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری رضواناللهعلیه میگفت: من در خواب هم به نامحرم نگاه نمیکنم؛ یعنی اینجوری تمرین کرده بود. اگر یکوقت یک خوابی میدید که یک زن نامحرم بود سرش را انداخته پایین.
انسان با تمرین میتواند در خودش ملکات را به وجود بیاورد. با تمرین میتواند کنترل ورودیهایش را داشته باشد. هر چیزی را نبیند. بین نگاه کردن و دیدن فرق است. بین شنیدن و گوش دادن فرق هست. مثلاً شما جلو آینه میایستید. این آینه یک قابی دارد، یک چارچوبی دارد. شما یکوقت هست دارید قابش را میبینید، عکس خودتان هم در آینه افتاده ولی خودتان را نمیبینید؛ دارید قابش را میبینید. یکوقت خودتان را میبینید بااینکه دارید خودتان را میبینید آن قاب را هم توجه دارید بهش.
یا مثلاً الان دارید صحبتهای من را گوش میدهید اما صدای بیرون را هم میشنوید؛ یعنی یک صدای دیگر هم دارد میآید به گوش شما میخورد. بین شنیدن و گوش دادن، بین دیدن و نگاه کردن فرق است. انسان وقتی دارد خودش را «نگاه» میکند آن قاب را «میبیند». وقتی دارد قاب را «نگاه» میکند خودش را میبیند. اصطلاحاً یکیاش نگاه استقلالی است و یکی نگاه آلی؛ یعنی یکوقت نگاه مستقل دارد و خودش را در آینه نگاه میکند، آنجا قاب را هم میبیند. یکوقت هم مستقلاً دارد قاب را نگاه میکند، خودش را هم در آینه میبیند؛ مثلاً در جامعه دارد راه میرود دارد میبیند ولی نگاه نمیکند. یا نشسته در ماشین یکصدایی هم به گوشش میخورد؛ اما گوش نمیدهد. اینها فرق دارد.
برای خودت حریم داشته باش
«یَا أَبَا ذَرٍّ دَع ما لَسْتَ مِنْهُ فِی شَیْءٍ وَلاَ تَنْطِقْ فِیمَا لاَ یَعْنِیکَ وَ اُخْزُنْ لِسَانَکَ کَمَا تَخْزُنُ رِزْقَکَ» آن کاری که به تو هیچ ربطی ندارد را ابوذر رها کن. این هم یک دستورالعمل دیگر است. جز به آن چیزی که برای تو سود دارد سخن نگو؛ و چیزی که بیمعناست نسبت به او توجه نداشته باش؛ و همانطور که پولت را در جیبت نگه میداری، زبانت را نگهدار.
این تکمیل بیانات گذشته رسول خداست در این بخش که شخص را باز از گناه بازمیدارد. باید برای خودمان یک حریمی داشته باشیم. همینکه ترک بعضی از مباهات هم بکنیم به انسان کمک میکند که در گناه نیفتد. اگر انسان ول باشد هر جوری دلش خواست برود؛ و لب حریم هم راه برود یکدفعه میافتد توی چاله.
این را من مکرر عرض کردم که همیشه حریم داشته باشیم. اگر حریم نداشته باشی پایت لیز میخورد، زیر پایت خالی میشود میافتی. حضرت بالطافت دارد میگوید اهل حریم باشید. امام عسکری علیهالسلام فرمود: «قف عنده الشبهه» هر جا که با شبهات مواجه شدی قِف. همین که در انگلیسی میگویند stop. مثلاً فارسی میگویند ایست؛ یعنی هر جا که شبهه بود بایست. من الان اینجا بروم یا نرم؟ این حرف را بزنم یا نزنم؟ این تصویر را ببینم یا نبینم؟
یعنی مؤمن و اهل ایمان و آنکسی که مواظبت نفسش را میخواهد بکند نباید رها باشد. نباید ول باشد. نباید باری به هر جهت باشد. میگویند ایبابا سخت نگیر. دنیا یکجوری شده. زمانه یکجور دیگر شده. شما در چه هوای حال و هوایی هستی؟ بیا ببین در جامعه چه جوری است. اصلاً همیشه اینطوری بوده؛ از اول خلقت بوده تا زمان حضرت حجت هم هست.
یکوقت آمد پیش امام صادق گفت آقا ما در دستشویی که مینشینیم این همسایهمان موسیقی میگذارد من بعضی وقتها یکذره بیشتر مینشینم که بشنوم. عیب دارد یا عیب ندارد؟ معلوم میشود از زمان امام صادق اینجوری بوده دیگر. گفت این کاری که من میکنم گناه است یا گناه نیست؟ الان هم که دیدی خانهها چه جوری است. بیسکویت میخورد، صدای بیسکویت اینور میآید خرت خرت. اینقدر دیوار نازک است.
همیشه این مسائل هست. باید خودت حواست را جمع کنی؛ یعنی انسان خودش باید برای خودش حریم داشته باشد. مباهات را هم ملاحظه بکند. اینکه چون حالا عادی است و عیبی ندارد من این کار را بکنم؛ غلط است. شخص مؤمن برای خودش یک چارچوبی دارد. یک قاعدهای دارد. با برنامه زندگی میکند. از احتمال دروغ و غیبت و تهمت و اینها هم اجتناب میکند.
این بیان امام عسکری در ذهنتان باشد؛ اندک شبهه؛ درجایی که شک کردی، بایست. این را بردارم یا نه؟ نه. انشاءالله بعداً. نگاه بکنم؟ نه. نگاه نمیکنم. اصلاً اینطور نباشد که رها باشیم. میگوید این موسیقی حلال است؟ حرام است؟ چه جوری است؟ فکر کنم حلال است؛ نمیشود. اجتناب کن. یک مقدار سخت است ها ولی با تمرین به دست میآید. با تمرین درست میشود.
مثل پولت مواظب زبانت باش
خب، حضرت تذکر به حفظ زبان را مکرر گفتهاند. من هم مکرر عرض کردم خدمتتان ولی برای اینکه ملموس بشود حضرت میگوید ببین چه جوری پولت را حفظ میکنی؟ پول را تا میکند میگذارد در کیف. بعد میگوید نکند ازاینجا بزنند درمیآورد میکند در آن جیبش. بعد میگوید نکند که از این جیب هم یکی یک تنه بزند، درمیآورد میکند در جیب شلوارش؛ دستمالش را هم میگذارد روش. بعضیها که پولهایشان را همهجا میگذارند مثلاً در جورابش میگذارد که یکیاش را زدند یکیاش باشد. اینقدر مواظب است که پولهایش را نزنند.
میگوید همانطور که پولت را حفظ میکنی زبانت را حفظ کن؛ یعنی معلوم میشود این زبان پدر ما را درمیآورد؛ با گناهان متعدد و گرفتاری. بعضی وقتها با یک حرف دو تا قوم و قبیله به جان هم میافتند.
خود خدای تعالی برای زبان چقدر حفاظت گذاشته. دندانها را گذاشته، بعد دو تا لب گذاشته، اینها همه حفاظ زباناند دیگر؛ یعنی به این راحتی لبت را و دندانت را باز نکن و هر چه دلت خواست بگویی. کنترل داشته باش بر زبانت.
بیهوده آفریده نشدید تا به سرگرمی و غفلت وقت بگذرانید
رسول خدا به ابوذر تذکر میدهد که دنبال لغو و لهو و بیهودهکاری نباش. «دَع ما لَسْتَ مِنْهُ فِی شَیْءٍ»؛ یعنی آن چیزی که بیهوده است را رها کن. همان تذکری که خدای تعالی به اهل ایمان داد، رسول خدا بهبیاندیگر فرمود: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١﴾ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ ﴿٢﴾ وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»؛ یعنی اهل ایمان آنهایی که در نمازشان خاشعاند از لغو و لهو و لعب اعراض دارند.
کاری با سرگرمیهای حلال نداریم؛ و اینکه برای نشاطش انسان باید تفریح داشته باشد. آن یک بحث دیگر است. حضرت فرمود: زندگیهایتان را تقسیمبندی کنید. اهل نشاط هم باشید. کسی که زمانی را برای نشاط خودش نگذارد دچار بیماریهایی میشود. باید یکزمانی را به فکر بود؛ و البته نشاط افراد فرق میکند.
لقمان به فرزندش وقتی میخواهد تذکر بدهد و یادآوری بکند و او را نصیحت بکند میگوید: پسرم هر چیزی یک نشانهای دارد. این نصایح لقمان را خوب است یکوقت مرور بکنید. بعضیهایش در قرآن آمده، بعضیهایش هم در کتب رواییمان آمده. همیشه هم بالطافت صحبت کرده. بُنَیَّ یک لطافتی در آن هست. عزیزم پسرم قربونت برم اینجوری است.
امیرالمؤمنین نامه نوشته به امام حسن مجتبی؛ در آنوقت ظاهراً امام حسن سیوپنج سالش بوده. میگوید عزیزم دلبندم! این هم یک روش تربیتی است. بعضی وقتها انسان خوب است با نامه مطالبش را بگوید.
لقمان به فرزندش گفت: پسرم هر چیزی نشانهای دارد که با آن نشانه شناخته میشود و به وجود آنها معلوم میشود که این شخص چه جور شخصیتی دارد. بعد میگوید که غافل را سه نشانه است؛ لهو، نسیان، سهو. سهو یعنی بیهودگی، لهو یعنی سرگرمی و نسیان یعنی فراموشی.
لهو یعنی سرگرمی بیهوده. گفت: بازی میکنیم برای اینکه رفع خستگی بکنیم، نه بازی بکنیم که خسته بشویم. اینقدر بازی میکند تا خسته شود؛ در حالیکه باید بازی کند که خستگیهایش رفع بشود. لذا میگوید ریاضی میخوانی، علوم میخوانی، فیزیک میخوانی، یک ساعت هم ورزش داری؛ بعد دوباره یک ساعت هم یک درس دیگر داری. در طول هفته دو سه ساعت را برای ورزش گذاشته برای اینکه بتوانی درسهای دیگر را خوب بخوانی. نه اینکه زنگ اول ورزش، زنگ دوم ورزش، زنگ سوم ورزش.
امیرالمؤمنین فرمود: ای مردم! از خدا بترسید. چرا؟ زیرا هیچکس عبث آفریده نشد تا به سرگرمی و غفلت وقت بگذراند. میگوید ما همینطوری بیهوده خلق نشدیم. مهمل رها نشده تا بیهودگی کند. ما انسانها را افراد را این عالم را همینطوری خلق نکردیم که سالیان سال انسانها اینجا بازی کنند، بمیرند بروند. اینجوری نیست. ما عالم را برای بازی و سرگرمی خلق نکردیم که بعد بفهمیم آمدیم اینجا چهکار کنیم؟ اما یک عده غافلاند.
با سرمایهات چه معامله کردی؟
اینهمه راجع به غفلت گفته میشود. چرا مثالها همه مثالهای دنیوی است؟ دیدید؟ همه مثالها در قرآن کاسبی است. همهاش از خریدوفروش و بده بستان و مشتری بودن خدا حرف میزند و معاملهای که اهل ایمان میکنند. میگوید شما آمدید در دنیا باید کاسبی کنید. ما به شما یک رأسالمالی دادیم. یک سرمایهای دادیم به اسم عمر. این عمر که دارید مصرفش میکنید مثل همان تاجری که یک سرمایهای دارد و با آن سرمایهاش باید رشد کند، مالش را زیاد کند و توسعه در زندگیاش بدهد برای خودش و اطرافیانش. اگر از آن سرمایه را خورد؛ بعد از یک مدتی سرمایهاش را از دست داده؛ زندگی هم ندارد. خب بدبخت میشود دیگر. کسی هم که دیگر به او سرمایه نمیدهد. لذا سرمایه را باید نگه دارید. از آن سرمایه باید بهره بگیرید. اگر دادید یکچیزی باید به دست بیاورید. اگر سرمایه را از دست دادید دیگر چه دارید؟
میگوید یک مرد یخفروشی در تابستان داد میزد: ای مردم بیایید از این یخها بخرید که سرمایه من همین است اگر آب بشود دیگر من هیچ ندارم. لااقل بخرید پولش برگردد. خدا عمر را به ما داد. این عمر شد رأس المال؛ سرمایه. بعد گفت «هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَه تُنْجِیکُمْ» فرستادمتان بروید در دنیا تجارت کنید با این سرمایه. مشتری خودم فروشنده شمایید. چه میخرید؟ بهشت میخرید؟
ما چه میخریم؟ ما چهکار میکنیم؟ سرمایه از دست میرود. گفت «وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ». خسر یعنی کسی که سرمایهاش را از دست میدهد. عرب این را میگوید خسارت؛ یعنی کسی که رأسالمال را از دست داد. چه کسانی سود میکنند؟ کسانی که عمل صالح انجام دادند، آنها سود کردند؛ یعنی در این تجارتخانه یک سودی بردند.
یادت باشد که به خانهات برمیگردی
اینجا هم حضرت میفرماید شما عبث خلق نشدید. آمدید در دنیا و یادتان باشد که برمیگردید. یک خانهای دارید باید بروید در این دنیا. امکان دارد به یک آقازاده بگوییم: آقا جون شما بیا این پول را بگیر برو در بازار یک خریدی بکن برای ما. برو فلان چیز را بخر و بیا. این پول را میگیرد میرود در بازار. حواسش به زرقوبرق این مغازهها پرت میشود. تو در فضا یکی هم جیبش را میزند پولش را هم از دست میدهد. شب میخواهد برگردد خانه. حالا که میخواهد برگردد خانه پولش را از دست داده، جنسی هم که میخواسته بخرد نخریده. بعد هم برگردد خانه هیچ ندارد، رو هم ندارد دیگر برگردد.
میگوید «إِنَّا أَخْلَصْنَاهُم بِخَالِصَهٍ ذِکْرَى الدَّارِ» ما شما را به یک خالصه خالص کردیم؛ ذکر دار؛ یادت باشد که به خانه برمیگردی. خانهات کجاست؟ مرغ باغ ملکوتم باید برگردم به همان عالم. اینجا آمدم تجارت کنم، خرید بکنم با آن سرمایهای که دارم بروم سر آن سفره ابدی بنشینم. در آنجا دیگر وقت خریدوفروش نیست.