درس اخلاق/ وصایای رسول خدا به ابوذر؛ جلسه بیستم

گمراهی، کیفر بی‌توجهی به هدایت خداست

کارشناس روابط عمومی ۱۱ مهر ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات درس اخلاق

با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر

جلسه بیستم– ۰۴/۰۷/۱۴۰۳

«یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ اَلذُّنُوبَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُمَثَّلَهً وَ اَلْإِثْمَ عَلَیْهِ ثَقِیلاً وَبِیلاً وَ إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ شَرّاً أَنْسَاهُ ذُنُوبَهُ» بعدازآن مثال صخره و پشه که پیغمبر خدا به ابوذر مثال زد و نمونه‌اش را بیان کرد، نکته‌ی دیگری را اینجا فرموده. آنجا گفت گناه را بنده مثل صخره‌ای می‌بیند که بالای سرش قرار گرفته؛ مؤمن متقی این‌طور است که هرلحظه احتمال می‌دهد آن گناه لهش کند و نابودش کند؛ اما غیر مؤمن گناه را مثل یک پشه‌ای می‌بیند که آمده روی بینی‌اش نشسته و پرش می‌دهد؛ یعنی اصلاً اهمیتی برایش ندارد که این گناه را انجام داده و خدا را تمرد کرده، در مقابل خدا بی‌انصافی کرده و کوچک شمرده.

خیرخواهی خدا برای بندگانش

حالا به ابوذر توصیه‌ی دیگری می‌کند رسول خدا؛ «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً» خدای تعالی اگر اراده کرده باشد به بنده‌اش خیری را «جَعَلَ اَلذُّنُوبَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مُمَثَّلَهً» گناهانش را جلوی چشمش دائم مجسم می‌کند، پیش چشمش قرار می‌دهد «وَ اَلْإِثْمَ عَلَیْهِ ثَقِیلاً وَبِیلاً» گناهانش برایش خیلی سنگین است کوچک نیست اهمیت دارد برایش

«وَ إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ شَرّاً أَنْسَاهُ ذُنُوبَهُ» و با اراده به این شرایط اگر نسبت به بنده‌اش خیر نخواهد خوبی بنده‌اش را نخواهد -که حالا یعنی چه؟ مگر در روش خدای تعالی است که برای بنده‌اش خیر نخواهد- اگر او خیر نخواهد چه کار می‌کند؟ «أَنْسَاهُ ذُنُوبَهُ» گناهانش را از یاد می‌برد؛ و یادش می‌رود گناه کرده است. می‌گوید خب الحمدلله آدم خوبی‌ام. هی دائم خوبی خودش را تصور می‌کند.

یادآوری گناهان از لطف خداست

رحمت خدای تعالی شامل حال همه است. همه را در برمی‌گیرد؛ و از روی محبتی که به انسان‌ها دارد آن‌ها را خلق کرده است. خدا چون دوست داشت انسان‌ها را خلق کرد. پس عامل اصلی محبت است. یکی از نشانه‌های محبت الهی به بندگانش این است که آن‌ها اگر خطایی داشتند، لغزشی داشتند، آن گناه خاص را و آن لغزش را به خاطرشان می‌آورد. جلو چشمشان با تعبیر پیامبر خدا ممثل می‌کند؛ مثلاً نشسته در مجلس روضه‌ای، یک‌دفعه یادش می‌افتد ده سال پیش فلان جا یک غیبتی کرد، یک دروغی گفت، یک خطایی کرد، یک لغزشی کرد، پانزده سال پیش، بیست سال پیش، شب احیایی، یک شب جمعه‌ای، در دعای کمیل، در مراسم تشییع شهیدی، یک‌دفعه یادش می‌افتد.

اینکه یادش می‌افتد لطف خداست؛ رحمت خداست؛ توجه خداست به آن بنده. می‌خواهد که این بنده بلافاصله توبه کند. بگوید خدایا من غلط کردم. خدا چه‌کار می‌کند؟ می‌گوید بخشیدم؛ چون بنای خدا بر عفو است و رحمت. «اللَّهُمَّ إِنَّکَ عُفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنَّی» خدا به‌شدت بخشنده است و اصلاً عفو را دوست دارد. لذا یکی از دعاهایی که خیلی وارد شده و ما بخوانیم این است؛ تو خدایا این‌گونه هستی که عفو را دوست داری پس مرا ببخش.

خدا اصلاً نمی‌گذارد که بنده‌اش گناه را فراموش کند؛ چون فراموشی گناه باعث غرق شدن در معصیت و بعد هم هلاکت است. البته خداوند تبارک‌وتعالی به بعضی از بندگانش عنایت ویژه‌ای دارد و دستگیری از آن‌ها ویژه‌ است. آن‌ها به خاطر عملکردشان یک قابلیتی در خودشان به وجود آورده‌اند که خدا یک همچین عنایتی را بهشان بکند.

معیار توجه و عنایات خدای تعالی

پس خود همین یک معیار است یک ملاک است که آیا خدا اصلاً به ما عنایت دارد یا ندارد؟ اگر دیدیم هی یاد خطاهایمان می‌افتیم، یاد لغزش‌هایمان می‌افتیم بدانیم که فعلاً در دید خداییم و موردتوجه هستیم. بالاخره هرکسی یک لغزشی دارد دیگر؛ این‌که یادش می‌رود این خوب نیست. خاصیت این یاد به گناه افتادن این است که جلوگیری از انسان می‌کند برای گناهان بعدی. آدم شرمنده می‌شود خجالت می‌کشد خطای بعدی را دیگر انجامش نمی‌دهد.

در روایت دارد از امام صادق علیه‌السلام روایت مفصلی است من قسمتی‌اش را می‌خوانم. در کتاب کافی شریف جلد اول: «إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَیُذَکَّرُ ذَنْبَهُ بَعْدَ عِشْرِینَ سَنَهً حَتَّى یَسْتَغْفِرَ رَبَّهُ فَیَغْفِرَ لَهُ وَ إِنَّ اَلْکَافِرَ لَیُنْسَاهُ مِنْ سَاعَتِهِ». مؤمن دستش به خطا آلوده می‌شود و بعد از بیست سال یاد گناهش می‌افتد تا طلب استغفار کند تا از خدای تعالی طلب مغفرت بکند. خدا هم او را می‌آمرزد.

این خدای ما است. این عنایت الهی است به بندگانش؛ اما ما با این عنایت چه‌کار می‌کنیم؟ ما با این لطف خدای رحمان و رحیم چه‌کار می‌کنیم؟ برخورد ما با این سعه رحمت خدا نسبت به همه بندگان چه‌کار می‌کنیم؟ البته بندگان خاص عنایت خاص دارند.

ما چقدر بی‌معرفتیم

امام سجاد علیه‌السلام در دعای ابوحمزه ثمالی به خدای تعالی عرض می‌کند: أَنَا الَّذِی أَمْهَلْتَنِی فَمَا ارْعَوَیْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَیَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ وَ عَمِلْتُ (عَلِمْتُ) بِالْمَعَاصِی فَتَعَدَّیْتُ‏ وَ أَسْقَطْتَنِی مِنْ عَیْنِکَ (عِنْدِکَ) فَمَا بَالَیْتُ» آن خدایی که رحمان و رحیم است به من و شما لطف می‌کند گناهی که کردیم که نباید می‌کردیم چنگ به ‌صورت مولا انداختیم نعمت‌هایش را خوردیم گردن‌کلفتی کردیم نباید می‌کردیم حالا که کردیم بعد از چند وقت یادمان می‌اندازد، می‌گوید الان وقتش است الان اشک چشمت آمده الان وقتش است توبه کن، توبه کن، توبه کن تا ببخشمت فضا را این‌طوری فراهم می‌کند.

بعد آن‌وقت ما چه‌کار می‌کنیم؟ من آن کسی هستم که برای توبه و بازگشت از گناه مهلتم دادی و من از گناه بازنگشتم. امام سجاد در دعای ابوحمزه می‌گوید گناهانم را پوشیدی، من اما دوباره به معاصی روی آوردم. از حد تجاوز کردم جوری که تا تو من را از چشم خودت انداختی. خیلی پرده‌دری کردم دیگر این‌قدر شد که گفت برو دیگر اصلاً تو به درد ما نمی‌خوری. چقدر بی‌انصافیم چقدر بی‌معرفتیم.

خداوند هرگز ابتدا کسی را رها نمی‌کند

یادمان باشد خداوند هرگز ابتدا کسی را رها نمی‌کند. امکان ندارد خدا کسی را همین‌طور یک‌مرتبه رها کند. دائماً دستگیری دارد؛ مگر اینکه دیگر آن شخص از حد بگذراند و تمام بندهای بندگی را پاره بکند. به قول ما پل‌های پشت سرش همه را خراب کند؛ آنجا دیگر در خانه‌اش هم مخفیانه گناه بکند خدا آبرویش را می‌برد. می‌رسد به آن مرحله که اگر دیگر مخفیانه هم کاری بکند دیگر خدا یک کاری می‌کند آبرویش برود. خدا خیلی مهربان است؛ خدا خیلی رحیم است؛ ما بی‌انصافیم.

خدای تبارک‌وتعالی هدایتش ابتدایی است. اصل هدایت برای همه است. خدا مضل هست؛ گمراه‌کننده هست ولی ابتدا نیست. خدا ابتدا هدایت دارد؛ همه را از دم هدایت می‌کند؛ وسایل هدایت را برایشان فراهم می‌کند؛ زمینه‌های هدایت برای همه هست؛ اگر کسی در آن هدایت قدم برداشت، هی خدای تعالی هدایت را برای او زیادش می‌کند که در قرآن کریم هم دارد «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً».

مثال هم زدم؛ گفتم در راه‌پله داریم می‌رویم بالا، چراغ روشن می‌شود. شما می‌آیی چراغ روشن است؛ اما بقیه راه تاریک است؛ چون از این هدایت استفاده کردی آمدی رسیدی به آن نقطه، دوباره چراغ روشن می‌شود. هدایت بعدی همین‌طور، هدایت بعدی، هدایت بعدی تا برسی به مقصد. اگر از هدایت بهره نبردی و هی فضا برایت درست کرد و تو هی چراغ خاموش کردی می‌گوید پس بگذار خاموش باشد حالا برو ببینم کجا می‌روی!

از آن‌طرف هم در رعدوبرق انسان راه را پیدا نمی‌کند. امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه فرمود مگر می‌شود انسان در برق مسیرش را پیدا کند؟ تو بیابان تاریک گیر افتاده! راه را گم کرده! یک‌دفعه یک برقی می‌زند، یک‌دفعه همه‌جا روشن می‌شود می‌گوید با آن برق کسی هدایت نمی‌شود؛ کسی راه را پیدا نمی‌کند. باید در مسیر بود در مسیر نورانیت انسان باید خودش را قرار بدهد و الا بهره نمی‌برد.

چشم و گوش و قلب ابزار بهره بردن از هدایت‌اند

چه می‌شود که انسان گناهان خودش را فراموش می‌کند؟ چرا فراموش می‌کند؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ خدای تعالی که ابزار درک و فهم را به همه ما داده و علم را به همه ما داده. آیه ۷۸ از سوره مبارکه نحل قسمتی از آیه است «وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» خوب دقت کنید این آیه خیلی قشنگ است. خدا به شما چشم داد خدا به شما گوش داد، سمع و ابصار داد، بینایی داد، قلب داد تا شاید تشکر کنی. این یک بخشش است؛ یعنی ابزار علم ابزار یادگیری گوش است و چشم است و انسان با همین چشم و گوشش یاد می‌گیرد. بعد با این چشم و گوشش می‌فرستد به قلبش. این‌ها ابزار علم است.

از آن‌طرف فطرت هم داده. می‌توانیم با الهام مطالب را درک کنیم «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» آیه ۸ سوره مبارکه شمس پس یک فطرت هم داده یعنی هم علم، هم فطرت؛ تا با فطرت انسان بتواند خوب را از بد تشخیص بدهد. بتواند زشت را از زیبا تشخیص بدهد. بتواند تقوا را از فجور و بی‌تقوایی تشخیص بدهد. اگر کسی این سرمایه‌های خدادادی را شکوفا کند یعنی از علم و فطرت، از بیرون و درون این دو تا را به کار بیندازد و از ثمراتش بهره ببرد رستگار می‌شود. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا» این استفاده درست از نعمت‌های الهی است.

فرمود «وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» خود همین آیه دارد ما را هدایت می‌کند که شما از این وسایل خوب استفاده کن. شکرگزاری از نعمت‌های خدا که به شما داده استفاده درست از آن نعمت‌هاست. تو باید هدایت شوی و رستگار شوی. نمی‌شود که چشم و گوش بگیری و با این چشم و گوش جهنمی شوی. این‌ها را فقط به تو داده که «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها».

بچه به دنیا که می‌آید هیچ بلد نیست، علم ندارد سواد هم ندارد؛ اما با آن فطرتش خوب و بدی را می‌فهمد؛ سواد هم ندارد. علم ندارد ولی بدی را می‌فهمد. باید بدی را به او آموزش داد؛ یعنی دروغ گفتن را باید به او آموزش داد. بچه ذاتاً دروغ نمی‌گوید. بچه ذاتاً بدی نمی‌کند. باید یاد بدهیم چطور بدی کند. شما اصلاً نمی‌توانید یک بچه‌ای را پیدا بکنید که دروغ بگوید مگر بهش یاد داده باشند؟ در رفتار عملی ما یک‌جوری عمل کرده باشیم که او این را بفهمد که می‌شود این‌جوری هم عمل کرد.

گمراهی کیفر بی‌توجهی به هدایت است

اگر این وسایل ادراک خودمان را مثل چشممان را، گوشمان را قلبمان را گرفتار کردیم، به اسارت شهوات بردیم، هوای نفسانی غلبه کرد با گناه جلوی پذیرش نور را گرفتیم، بعد به قلبمان نور می‌تابید جلویش را گرفتیم، دل از کار می‌افتد بهره‌اش از هدایت از بین می‌رود؛ دیگر هدایت نمی‌شود؛ اینجا دچار اضلال می‌شود. اضلال کیفر است.

در هدایت ابتدایی همه انسان‌ها را خدا ابتدا هدایت می‌کند «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا» «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» «وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» و این‌ها را برای ما قرار داد که همه این‌ها باشد وسیله هدایتی که یاد بگیریم و هدایت بشویم؛ و اگر هدایت شدیم هدایت بیشتر شود و به مقصد بهتر و زودتر برسیم. اگر از این‌ها استفاده نکردیم این ابزار را از کار انداختیم وسیله هدایت از بین رفت، خدای تعالی کیفر می‌کند؛ کیفرش چیست؟ چراغ را خاموش می‌کند. چراغ که خاموش شد گم می‌شوی. گمراه می‌شوی. هم از هدایت بهره‌مند نمی‌شوی.

 خدا مضل است. خدا گم کننده است. خدا یک کاری می‌کند گم بشوی. این کیفر کارت است. بر این سمع و ابصار و افئده مهر می‌زند. نمی‌فهمی باید چه‌کار بکنی. یک پرده‌ای می‌افتد بدیهیات هم دیگر درک نمی‌کنی. این شخص آن‌وقت خودش عمداً و متعمداً طراحی می‌کند و دروغ می‌گوید. عمداً و متعمداً طراحی می‌کند، جلسه درست می‌کند غیبت می‌کند تهمت می‌زند. هواپرست می‌شود. هوای نفس برایش غلبه می‌کند. «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ» آن‌کسی که هوای نفسش شد امامش، شد خدایش، شد جلودارش خدا دیگر اینجا ضلیلش می‌کند. این ضلالت کیفری است. او خودش خواست این‌طوری بشود. دیگر از هدایت هم بهره نمی‌برد. بعد خدا در همین آیه می‌گوید متذکر نمی‌شوید؟ این وسیله‌ها را دادم شما بیاید در راه.

از امیرالمؤمنین سؤال کردند «سُئِل علِی علیهِ السّلامُ: بما نِلْت ما نِلْت؟ قال کنت بوابا علی باب قلبی» چه شد تو علی شدی؟ چه‌کار کردی که رسیدی به این جایگاه که شدی علی ابن ابی‌طالب؟ فرمود: من دروازه‌بان قلبم بودم. دروازه‌های قلب کجاست؟ چشم و گوش. این چشم و گوش را اگر کسی حفظش بکند مشمول این آیه ۳۰ سوره مبارکه جاثیه نمی‌شود. خدایش هوای نفسش نمی‌شود. خدا هم او را ضلیلش نمی‌کند یعنی گمراهش نمی‌کند

 اگر انسان گمراه شد بعد هر چه حرف خوب به او می‌زنند زیر بار نمی‌رود؛ «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» قرآن شفاست آیاتش که خوانده می‌شود زنده کننده است؛ هم شفای جسمی هم شفای روحی. بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد را به کسی بخوانید حالش جا می‌آید.

قلب اگر سر جایش باشد این «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» اگر درست باشد با هوای نفس و این‌ها خراب نشده باشد آیه قرآن که خوانده می‌شود شفا پیدا می‌کند. «وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا» اما همان آیه را برای بعضی‌ها می‌خوانی می‌گوید قرآن چیست؟ میگویی آقا قرآن گفته، پیغمبر گفته، می‌گوید بابا این‌ها مال هزار و چهارصد سال قبل بوده الان دوره هوش مصنوعی است.

مال کثیر گناه را از یاد انسان می‌برد

رسول خدا به ابوذر هشدار می‌دهد: اگر خداوند راجع به کسی اراده شر داشته باشد، گناهان آن شخص را از یادش می‌برد. در بعضی از روایات دارد امام صادق علیه‌السلام فرمود: مال کثیر گناهان انسان را از یاد انسان می‌برد. مال کثیر نه هر مال کثیری؛ بگوییم آن‌هایی که ثروتمندند پس هیچ اهل توبه و انابه و این‌ها نیستند؟ نه یعنی اگر انسان توجه نداشته باشد زمینه برای اینکه از بین برود فراوان است. آن‌هایی که مال فراوان دارند یادش می‌رود گناه کرده. شاید دست‌به‌خیر و خیلی از کارها هم داشته باشد ها ولی این قسمت از یادش می‌رود. آیه قرآن هم دارد «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» خیلی بی‌نیاز بشود انسان طغیانگر می‌شود. اهمیتی به چیزی نمی‌دهد. برایش مهم نیست.

ببین چه کسی را عصیان می‌کنی

حالا وقتی این‌ها را پیغمبر خدا به ابوذر بیان می‌کند، می‌رساندش به اینجا «یَا أَبَا ذَرٍّ لاَ تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِ اَلْخَطِیئَهِ وَ لَکِنِ اُنْظُرْ إِلَى مَنْ عَصَیْتَ» ابوذر حواست را جمع کن نگاه کن ببین کی را داری عصیان می‌کنی؟ داری کی را تمرد و سرپیچی می‌کنی؟ نگاه نکن به کوچکی خطا، نگاه کن به اینکه چه کسی را داری سرپیچی می‌کنی؟

حالا اینجا یک بحث جرم و جرم‌شناسی و این‌ها داریم که مطالب مهمی هم اینجا هست که من بحثم اینجا این نیست که توجه بکنیم که جرم چیست؟ مجرم کیست؟ یعنی گاهی به خود گناه توجه می‌کنیم که مثلاً کوچک یا بزرگ است. گاهی توجه می‌کنیم به اینکه این گناه را چه کسی دارد انجام می‌دهد؟ این دکتر دارد انجام می‌دهد، این آیت‌الله دارد انجام می‌دهد، این طلبه، دانشجو و بچه‌محصل انجام می‌دهد، انجام‌دهنده گناه کیست؟ گاهی هم توجه می‌کنیم که چه کسی دارد نافرمانی می‌شود. این‌ها باهم دیگر فرق دارد.

انواع گناه

در تقسیمات گناه در قرآن کریم و روایات هم هست که صغیره دارد و کبیره. ما اصلاً گناه صغیره نداریم. گناه صغیره بله در آیه دارد مثلاً در سوره مبارکه کهف آیا چهل و نهم دارد «یا وَیْلَتَنا ما لِهذَا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصاها» این چه کتابی است؟ همه‌چیز را آورده کوچک و بزرگ گناه‌های ما را آورده مورد شمارش قرار گرفته. اینجا اشاره به صغیره و کبیره گناه دارد.

یا در روایت هست از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که گناهان کبیره عبارت‌اند از شرک ورزیدن به خدا، آزردن پدر و مادر، قتل نفس، سخن دروغ عمدی و یا حقوق دیگران را ضایع کنی؛ یا امیرالمؤمنین در پاسخ به آن شخصی که پرسید بزرگ‌ترین کبائر کدام است؟ گفت ایمن و غافل بودن از مکر خدا. بگویی با ما فعلاً کاری ندارد این‌ها برای دیگران است. این خودش گناه بزرگی است؛ و مأیوس شدن از گشایش خدا و نومید شدن از رحمت خدا که یأس از این‌ها گناهان بزرگی است؛ یا در موارد دیگر در روایت دارد یک زن مؤمن متدین را انسان مثلاً تهمت بی‌عفتی بزند یا از میدان جنگ فرار بکند و رباخواری این‌ها گناه بزرگی است. هر چیزی که خدای تعالی برای او وعده آتش داده باشد در روایت داریم به اینکه این‌ها گناه بزرگی است.

اما گناه بزرگ از جهت جرم است؛ نه نسبت به آن‌کسی که داریم تمردش را می‌کنیم. نسبت به کسی که تمرد می‌کنیم همه گناه‌ها بزرگ است. گناه صغیره نداریم، گناه صغیره و کبیره نسبت به هم است؛ نگاه به نامحرم نسبت به لمس نامحرم آن کوچک است و این بزرگ. ولی همان نگاه تمرد خداست و بزرگ است و از بزرگ‌ترین گناهان است چرا؟ چون بزرگ‌ترین موجود عالم را نافرمانی کردی.

شما الان در همین حالت عادی دو تا دوست را در نظر بگیرید که یکی به دیگری امر کند. ولی دیگری گوش ندهد. اگر پدر و مادر را انسان تعدی بکند یا معلم را مثلاً معلم گفته باشد برو گچ بیار. یادتان هست چقدر به هوای گچ بردن رفتیم یک نیم ساعت بعد آمدیم. طلب مغفرت کنیم. هیچ‌کسی نمی‌گوید بابا گچ آوردن زیاد گناه بزرگی نبود؛ نه تو معلم را نافرمانی کردی.

الان خیلی‌ها نافرمانی رهبری را می‌کنند. مگر آقا جهاد تبیین را دستور نداده؟ یک عده دروغ‌گو هستیم. می‌گوییم وای اگر فلان حکم جهادم دهد! خب بلند شو تبیین کن. گفته فرزند آوری! چرا توانش را داری فرزند آوری نمی‌کنی؟ می‌گوید نه آخر حاج‌آقا خرج دارد! حاج‌آقا فلان!

یک‌وقت تمرد، تمرد امام زمان است. تمرد پیغمبر است. تمرد خداست؛ تمرد خدا می‌شود گناه بزرگ. دیگر هیچ گناه کوچک نداریم. این‌جوری حساب بکنید ببینید ما گناه کوچک داریم؟ اصلاً گناه کوچک نداریم.

به یاد حرف پیامبر بیفت تا گناه نکنی

شیطان هم خیلی شیطنت می‌کند. با وسوسه که بابا این فلان گناه مثلاً فلان کار زیاد اهمیت زیادی ندارد، کوچک است. یک نگاه است، یک صداست. شما بلافاصله یاد این حرف پیغمبر بیفت که یا اباذر به کوچکی گناه نگاه نکن! ببین کی را داری تمرد می‌کنی. به این انسان دقت کند که تا یک وقت یکی گفت آقا این عیبی ندارد حالا این حرف را بزن، یک دروغ را بگو، این یک کار را بکن یا خود انسان خواست یک کاری بکند، یاد حرف پیغمبر بیفتد که به ابوذر فرمود دیگر انسان دست از خطا می‌کشد؛ سرپیچی نمی‌کند.

امیرالمؤمنین سلام‌الله‌علیه فرمودند: بزرگ‌ترین گناه نزد خدای سبحان گناهی است که ازنظر گنه‌کار کوچک باشد.

امام باقر علیه‌السلام فرمودند: مصیبتی چون کوچک شمردن گناه و رضایت دادن به وضعیت موجود نیست.

و امام رضا علیه‌السلام فرمود: گناهان کوچک راه‌هایی به‌سوی گناهان بزرگ‌اند؛ و کسی که از خداوند در اندک ترس نداشته باشد، در زیادتر هم از او نمی‌ترسد.

به مکروه عادت کنی، مرتکب حرام می‌شوی

مکرر گفتیم می‌گویند کل مکروه جایز! اگر خدا مکروه کرده یعنی نرو طرفش. اینجا منطقه ممنوعه است. منطقه ممنوعه را یک سیم‌خاردار می‌گذارند که سه متر بعدش بروی پایت می‌رود مثلاً روی مین. حالا تو عادت بکنی از لبه بغل مین راه بروی بالاخره پایت گیر می‌کند قطع می‌شود.

مثلاً دره می‌شود حرام. از لبه دره شما باید به فاصله نیم متر از دره بروی که این می‌شود آن منطقه مکروه. آنجا نرو چون پایت لیز می‌خورد می‌افتی. انسانی که مکروه را دائماً انجام بدهد برایش حرام عادی می‌شود؛ یک‌دفعه می‌افتد در حرام. بعد آرام‌آرام حرام هم انجام می‌دهد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.