سلسله جلسات دهه اول محرم 1446؛ شب ششم

یک اصل سیاسی اجتماعی؛ نمی‌شود برای هدایت، از گمراهان استفاده کرد

کارشناس روابط عمومی ۲۴ تیر ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۴۶

جلسه ششم – ۲۱/۰۴/۱۴۰۳

گمراهان در اداره نظام عالم نقشی ندارند

یکی از آیاتی که حضرت به آن استناد کردند آیه ۵۱ سوره مبارکه کهف است. «ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» من آن‌ها (شیطان و ذریه‌اش) را به هنگام خلق آسمان‌ها و زمین حاضر نکردم و نه در هنگام آفرینش خودشان. من گمراه‌کنندگان را دستیار خودم قرار نمی‌دهم.

این آیه و آیات قبل و بعدش به جریان خلق حضرت آدم علیه‌السلام و بعد سجده نکردن ابلیس و سجده ملائکه می‌پردازد.

مقداری آیه را توضیح بدهم. آفرینش بر پایه صداقت و سلامت و هدایت پایه‌ریزی شده است. آن‌وقت موجودی که کارش گمراه کردن است مثل ابلیس و کارش ایجاد فساد است، قطعاً چنین موجودی در اداره نظام عالم نقشی ندارد.

در کارهای بزرگ از خرد جمعی استفاده کنید

خدای تعالی اساساً احتیاج به معین و یاور ندارد. آنجا هم که می‌فرماید فرشتگان را برای کمک می‌آورد این کار از روی حکمت و سیر رشدی آن‌هاست که بحث خودش را دارد. خدا احتیاج به معین ندارد؛ اما این درس را می‌دهد که در کارهای بزرگی که می‌خواهید انجام بدهید  و کارهای مهمی که در پیش دارید از خرد جمعی استفاده کنید و کارها را با مشورت و مشاوره پیش ببرید. البته افرادی که درست‌کار هستند و حق طلبند و عدالت محور هستند این‌ها را در کنار خودتان قرار بدهید. گاهی شخص خوب است اما اطراف او بلافاصله یک عده جمع می‌شوند؛ افرادی که به دنبال مطامعی هستند. سرمایه اجتماعی آن بیچاره را خراب می‌کنند؛ و برایش گرفتاری درست می‌کنند.

انسان بدون یاور باشد بهتر است تا دستیاری از انسان‌های پلید انتخاب کند

اینجا هم امام حسین علیه‌السلام از این آیه استفاده کرده و می‌گوید در این مسیر که من می‌روم «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» دستیاری از انسان‌های پلید برای خودم انتخاب نمی‌کنم.

انسان بدون یاور باشد بهتر از این است که افرادی در کنارش باشند که افکار مختلفی دارند و برای خودشان و گروهشان و حزب و دسته‌شان  تلاش می‌کنند.

به امیرالمؤمنین گفتند تا استقرار حکومت و محکم شدن پایه‌های دولتی که تازه شروع کردید فعلاً با معاویه بسازید. حضرت فرمودند: «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً». من احتیاجی ندارم که یک آدم گمراه را کمک خودم قرار دهم.

شیطان و ذریه‌اش اهلیت تصدی امری از امور عالم را ندارند

آیه شریفه دارد به یک عده می‌فهماند کسانی که گمان می‌کنند شیاطین علم به غیب دارند و از اوضاع عالم و آن چیزی که واقع می‌شود خبر دارند، این گمان فاسدی است. چون یک عده فکر می‌کردند این‌ها مطلع هستند و به دنبال آن‌ها می‌رفتند.

چرا آیه دارد این را می‌گوید؟ چون در وقت آفرینش آسمان‌ها و خلق انسان و حضرت آدم اصلاً شیطان در آن صحنه حاضر نبود.  راهش نداده بودند و جایگاه او نبود. آن‌ها عالم به حقیقت وجودی خودشان نیستند. شیطان و ذریه‌اش نمی‌دانند که چطور خلق شده‌اند. بعد چطور ممکن است که در غیب آسمان‌ها و زمین واقع بشوند و مطلع باشند. از خلقت آسمان و زمین و خلقت خودشان خبر نداشتند. شاهد بر خلقت نبودند. شیطان و ذریه‌اش جاهل به حقیقت آسمان‌ها و زمین هستند؛ حتی به خودشان هم جاهل هستند. پس اهلیت اینکه تصدی امری از امور عالم را داشته باشند را ندارند؛ مثل ملائکه که خدا برای بعضی از امور قرار داده است.

خدای تعالی هادی است و هدایت می‌کند. همه موجودات عالم را هدایت خدا در برگرفته؛ و شیاطین هم موجودات شروری هستند. موجودات فاسدی هستند. هم فاسدند هم فساد می‌کنند. تولید بدی و شرارت می‌کنند. گمراه‌کننده هستند. حالا اگر بخواهیم فکر کنیم که خدا برای تدبیر امورات عالم از این موجودات استفاده کند نقض غرض است.  غرض هدایت است و موجود شروری که ایجاد گمراهی می‌کند نمی‌تواند کمک هدایت  باشد. این حرف باطلی است. اینکه خدای تعالی برای راهنمایی و هدایت موجودات از کسانی استفاده کند که خودشان فاسد و گمراه‌اند این فرض محالی است.

منافقین منفعت‌طلب هستند

حضرت در سفرشان به سمت کربلا رسیدند به منزلی به اسم قصر بنی‌ مُقاتِل. دیدند خیمه‌ای آنجا برافراشته شده. پرسیدند در این خیمه کیست؟ گفتند عبیدالله بن حر جعفی است. یکی دو نفر دیگر هم همراه او بودند. یکی از آن‌ها عمر بن قیس بود از امام پرسید محاسن شما چرا انقدر مشکی است؟ رنگ موهای خودتان است یا خضاب کردید؟ حضرت فرمود ما بنی‌هاشم موهایمان زود سفید می‌شود رنگ گذاشتم. حضرت از او پرسید به یاری ما آمدی؟ گفت من پیر شدم و عیالوارم. بدهی زیادی دارم. نمی‌دانم وضعیت کار شما به کجا ختم می‌شود. می‌ترسم دیونی که از مردم پیش من مانده از دست برود و ضایع بشود. اگر اجازه بدهید من همراه شما نباشم. بالاخره منفعت‌طلبی و عافیت‌طلبی و لذت‌جویی مانع خیلی از افراد بود.

عبیدالله بن حر هم از اشراف کوفه بود. جنگجو بود. شخصیت خاصی دارد. از دوستداران عثمان بود. نفاق در این‌ها موج می‌زد. مردمان آن منطقه عجیب بودند. بعد از قتل عثمان کوفه نماند و به شام رفت و بعد رفت پیش معاویه. در جنگ صفین شرکت کرد. بعد از شهادت امیرالمؤمنین دوباره به کوفه آمد. بعد از شهادت امام حسین اعتراض کرد رفت به مدائن. در مدائن شروع به گردنه‌گیری کرد و غارتگری کرد. بعد با عبدالملک مروان بیعت کرد. مدتی همراه او بود از او جدا شد و آمد پیش مصعب بن زبیر؛ که سال ۶۸ هجری کشته شد.

درس‌های عالی و عبرت‌آموزی را قصه کربلا به ما می‌دهد. نفاق در این‌ها خیلی عجیب بود. هرجا که منفعتی بود سریع رنگ عوض می‌کردند؛ و جالب است که تاریخ هم تکرار می‌شود. طبق آیه قرآن پیغمبر خدا هم برای آن‌ها طلب مغفرت کند آمرزیده نمی‌شوند. آیه ۸۰ سوره مبارکه توبه «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ». ۷۰ بار هم برایشان استغفار کنی خدا آن‌ها را نمی‌آمرزد.

حضرت ابراهیم می‌خواست برای عمویش آزر استغفار کند؛ اما بعدازاینکه دید این عمو دشمن خداست رابطه‌اش را با او قطع کرد «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ انهُ عَدُوٌّ لِلهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» آیه ۱۱۴ سوره مبارکه توبه.

حضرت ابتدا کسی را فرستاد تا عبیدالله را صدا کند تا بیاید نزد حضرت. این هم گفت من از کوفه بیرون آمدم که با حسین مواجه نشوم. من نمی‌خواهم حسین را ببینم. نه او بیاید مرا ببیند. خود حضرت دوباره به نزد او رفت؛ و او را دعوت به همراهی کرد.

عبیدالله در پاسخ گفت به خدا قسم می‌دانم هر کس تو را همراهی کند در رستاخیز سعادتمند است. (پس آدم جاهلی نبود) ولی امید ندارم بتوانم برای تو کاری کنم.  در کوفه هم برای تو یاوری نمی‌شناسم.  تو را به خدا سوگند می‌دهم مرا به این کار وادار نکن که هنوز من تن به مرگ نداده‌ام؛ یعنی این مسیری که تو می‌روی بوی خون می‌دهد؛ اما گفت این اسب من اسب خوبی است برای تو باشد. تا حالا هیچ دشمنی را دنبال نکردم با این اسب مگر اینکه به او رسیدم و هیچ دشمنی مرا دنبال نکرده مگر با این اسب به من نرسیده. این اسب من برای شما باشد. حضرت فرمودند حالا که خودت از یاری ما خودداری می‌کنی ما به اسب تو هم نیازی نداریم. پس حالا که ما را یاری نمی‌کنی بپرهیز از اینکه جزء کسانی باشی که با ما می‌جنگند.

کربلا مسیری است که جان می‌خواهد؛ نه مال

کربلا مسیری است که جان می‌خواهد نه مال. بذل مال فقط پذیرفته نیست.  در آیه ۱۱۱ توبه فرمود: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ». اول جان را مطرح می‌کند بعد مال. این یک عهدنامه با خداست آنچه مهم‌تر است را اول باید به خدا داد.

لذا به مال عبیدالله احتیاجی نبود. امام علیه‌السلام هم فرمود من آن‌کسی نیستم که گمراهان را به‌عنوان بازوی خودم بخواهم. بلافاصله تا او گفت اسبم را می‌دهم حضرت فرمود اسبت برای خودت و بعد همین آیه را خواندند «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً». من هادی امتم من کشتی نجاتم. من هم ایصال الی المطلوب می‌کنم هم ارائه طریق می‌کنم. می‌خواستم تو را نجات بدهم.

اصحاب امام باید از خالص‌ترین و پاک‌ترین و عادل‌ترین انسان‌ها باشند

لذا وقتی امام این آیه را می‌خواند چند پیام از آن به دست می‌آید. اولاً اینکه اصحاب امام باید از خالص‌ترین و پاک‌ترین و عادل‌ترین انسان‌ها باشند. کسی می‌تواند در رکاب حسین علیه‌السلام به شهادت برسد و در مقابل او در خون خودش بغلتد که پاک باشد. وقتی حضرت این آیه را اینجا خواندند دارند چهره طرف را نمایان می‌کنند.

دوم دارد مسیر قیام خودش را معین می‌کند که کسانی که کنار حسین علیه‌السلام هستند باید چه ویژگی داشته باشند. هر کسی که نمی‌تواند بیاید در کنار امام قرار بگیرد؛ افراد پاک و عادل هم نسبت به خودشان هم دیگران.

رفتار امام درس است؛ می‌گوید برای هدایت افراد کار کنید. برای هدایت افراد من حجت خدا آمده‌ام وسط میدان. اول پیغام فرستادم گوش نداد گفتم شاید خودم بروم نتیجه بدهد. افراد فرق می‌کنند؛ یکی مثل زهیر است حضرت یک اشاره به او کرد و یکی مثل این است.

پیام دیگر این است که اگر می‌خواهی در مسیر امام باشی خالص و پاک شو. انسان شوید آدم شوی تا بتوانید در کنار حسین و امام معصوم و ولایت قرار بگیرید. امام حسین علیه‌السلام غرق در توحید است. غرق در آیات الهی است. اصل این مطلب از خداست؛ که فرمود در آفرینش از کسی که گمراه است من کمک نمی‌گیرم. لذا حسین علیه‌السلام که غرق در آیات است همان حرف خدا را می‌زند.

خدا به مفسدین مأموریت مقدس نمی‌دهد

خدا به مفسدین مأموریت مقدس نمی‌دهد. خلیفه خدا حسین علیه‌السلام در صحنه کربلا از افرادی مثل عبیدالله بن حر استفاده نمی‌کند. اگر سؤال و جوابی هم اینجا شده است برای این است که اتمام‌حجت کند؛ و چهره این افراد را تا قیامت نشان دهد. تا بعداً خود این افراد سوءاستفاده نکنند.

نهضت حضرت امام رضوان خدا بر او و قیام مردم ایران که روح حاکم بر این قیام و انقلاب قیام حسینی و امام حسین علیه‌السلام است حضرت امام هم در پیروزی انقلاب خیلی‌ها آمدند به او گفتند که می‌خواهیم به تو کمک کنیم. فرمودند ما احتیاج به کمک شما نداریم. از هیچ فرقه و گروه منحرفی امام کمک نگرفت. کار را به بدنه مردم سپرد و کسانی که پاک بودند. چون هدف وسیله را توجیه نمی‌کند نمی‌شود برای رسیدن به هدف معین و مقدس از هر وسیله‌ای استفاده کرد.

یک اصل سیاسی اجتماعی؛ نمی‌شود برای هدایت، از گمراهان استفاده کرد

این بیان امام حسین علیه‌السلام خیلی بیان زیبایی است. «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَهِ اللهِ کانَ أَفْوَتُ لِما یَرجُوا وَ اَسْرَعُ لِما یَحْذِرُ» کسی که از نافرمانی خدا امری را بجوید  (که خدا در حرام که شفا قرار نداده) کسی که به سمت امری برود با نافرمانی خدا، آنچه امید دارد زودتر از دستش برود و ازآنچه می‌گریزد زودتر به سرش می‌آید.

ریشه قرآنی این اصل سیاسی اجتماعی همین آیه «ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً» است. از خلفا هم بودند کسانی که عضد خودشان را از رومی‌ها انتخاب می‌کردند. خلیفه اول و دوم مشاورانی از روم داشتند. ملوک بنی‌امیه عموماً مشاورانی از روم داشتند. بنی‌عباس هم همین‌طور بودند یهود و نصارا را به کمک می‌گرفتند.

این آیه بسیار دقیقی است و دارد یک اصل سیاسی اجتماعی را برای هدایت اجتماع بیان می‌کند. نمی‌شود برای کار هدایتی از گمراه استفاده کرد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:
مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.