بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۴۶
جلسه چهارم – ۱۹/۰۴/۱۴۰۳
آیاتی که سیدالشهدا سلاماللهعلیه در مسیر مدینه تا کربلا به مناسبتهای مختلفی که پیش آمده تلاوت کردند، محور بحثهای این شبهاست. نوع انتخاب این آیات در آن بزنگاهی که پیش آمده و حضرت بیان کرده برای ما خودش یک دستورالعمل است که ما هم حواسمان باشد در این موقعیتهایی که پیش میآید این آیات را توجه داشته باشیم.
بهعلاوه اینکه خود این آیات هم در آنها معارف بلندی هست که به فراخور حال جلسه و فرصتی که هست ترجمه کوتاهی میکنم که ذخر و ذخیرهای باشد برای همه ما انشاءالله.
ثواب این جلساتی هم که داریم انشاءالله برسد به روح همه گذشتگانمان؛ کسانی که سالهای گذشته در جمع شما و ما بودند و امسال نیستند. همین ایام بود که پدرخانم ما از دنیا رفت. ایشان، پدرم و گذشتگان شما و عزیزان و نزدیکانی که از شما از دنیا رفتند، بانیان این جلسه و کسانی که خدمت میکنند به این جلسه، همه بهره ببرند انشاءالله.
در جبر ارادهای وجود ندارد
آیهای را که دیشب شروع کردیم آیه ۵۱ سوره مبارکه توبه است؛ «…لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا…» اصل آیه با قل شروع میشود «قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ».
در این آیه معنایی از جبر نیست؛ چون در جبر ارادهای وجود ندارد؛ مثل همان ضربان قلب که جبراً ضربان دارد چه شما بخواهید چه نخواهید. اینجا جبر نیست. اینجا شخص با اراده خودش تشخیص میدهد و عمل میکند نتیجه هم معلوم است.
هرآنچه از جانب خدا میرسد چه عطا باشد و چه بلا، همه به سود ماست
توجه بکنید که این بحث تکمیلکننده بحث «انا لله و انا الیه راجعون» است. ازآنجاییکه خدای تعالی خیر محض است و از او غیر از خیر چیزی صادر نمیشود و آنچه از خدا صادر میشود و انجام میگیرد همهاش خیر است؛ و همه آن چیزهایی که درباره ما به وجود میآید چه عطا باشد و چه بلا باشد همه به سود ماست. مثلاً سیل و زلزله میآید؛ اینها مصیبت است؛ انسان مصیبتزده میشود و بعضی وقتها عزیزانش را از دست میدهد، اموالش را از دست میدهد؛ بهظاهر ضرر میکند؛ اما آن چیزی که خدای تعالی برای ما در بطن آن قصه نوشته خیر است. بخشی از آن را متوجه نمیشویم، بخشی از آن را بعداً متوجه میشویم، ظاهرش ناگوار است اما درونش لطیف است.
لذا اینجا خدای تعالی فرمود «کَتَبَ اللَّهُ لَنا» نگفت «کتب الله علینا» «لنا» اشاره به لطافت دارد؛ یعنی به سود ماست؛ گواراست؛ شیرین است. به قول طلبگی ما میگویند لام انتفاع؛ بهره دارد.
مصیبتها یا برای انتقام است یا تکریم
مصیبتها برای امتحان است برای این است که درون افراد بروز کند. حقیقت وجودیشان شکوفا شود. ناخالصیها گرفته شود و خالص شوند. لذا این کاری که خدای تعالی میکند تکریم است. انتقام نیست یادتان باشد. دارد جوهره وجودی انسان را خالص میکند.
ابتلائات، امتحانها، مصیبتها، بالا و پایین شدنها که به انسان میرسد کوره انسان است. شنیدهاید میگویند از کوره درنرو؛ چون انسان اگر از کوره بیرون برود خام میماند.
ازلحاظ لغت مصیبت به معنای اصابت است. در اصطلاح به حوادث ناگوار میگویند. همین مصیبتی که به انسان میرسد در قرآن کریم وقتی بررسی میکنیم میبینیم خدا دو جور استفاده کرده است. یکوقت گفته مصیبت را به شما وارد میکنم میخواهم از شما انتقام بگیرم. یکوقت هم گفته میخواهم تکریم کنم. اینها باهم فرق دارد که گرفتاری و بلایی که به انسان میرسد خدا میخواهد از انسان انتقام بگیرد یا میخواهد تکریم کند.
انتقام خدا نتیجه گناهانی است که انسان انجام داده
بعضی وقتها این انتقام به خاطر گناهانی است که انسان انجام داده است. نتیجه آن گناهان مبتلا شدن به مجموعهای از مصائب است. «تُصِیبَهُمْ مُصِیبَهٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ» قصص/۴۷٫ شما یک کارهایی کردید یا یک کارهایی نکردید که باید انجام میدادید؛ مثلاً بهموقع باید حرف میزدید که نزدید. یا باید سکوت میکردید که نکردید. باید قیام میکردید نکردید. یا باید مینشستید ننشستید. در هر مسئلهای خودت کاری کردی؛ خب مبتلا به مصیبت میشوی. این معلوم است که تکریم نیست اینجا خدا دارد در مقام مذمت بیان میکند.
یا در آیه ۳۰ سوره مبارکه شورا میفرماید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» اگر به شما مصیبتی میرسد به خاطر چیزی است که خودتان کسب کردهاید. خودتان مقدماتش را فراهم کردید. به قرینه «یَعْفُوا» که عفو الهی است معلوم میشود آنجا که عفو نیست عذاب و عقاب است. تکریم نیست و انتقام است.
اولیا دین هم مبتلا به این مصیبتها بودند
یک دسته از مصیبتها هم انتقام نیست مثلاً شما پدری دارید که ۱۰۰ سالش شده و از دنیا رفته خب این مصیبت انتقام نیست. نقص و عذابی برای شما نیست. سخت است که انسان نزدیکانش از دنیا بروند؛ اما خدا نمیخواهد به این وسیله از شما انتقام بگیرد. اولیا دین هم مبتلا به این مصیبتها بودند. خود پیغمبر اکرم وقتی فرزندش از دنیا رفت گریه کرد. گفتن آقا شما هم گریه میکنید؟ فرمود «اولادنا اکبادنا» فرزندان ما پارههای جگر ما هستند. این گریه عیبی ندارد جزعوفزع اشکال دارد. بعضیها میگویند ما که نماز میخواندیم چرا برای ما این اتفاق افتاد؟ فکر میکند اگر نماز خواند باید هیچ بلایی به او نرسد. مصیبتهایی که در آن نقصی نیست و در آن انتقام نیست و خدا نمیخواهد به قول امروزیها حالی از طرف بگیرد، میشود تکریم و امتحان.
ما به وظیفه عمل کردیم
در جریان کربلا یزید ملعون مجلس را درست کرد زینب کبری سلاماللهعلیها آنجا حاضر است خواست بگوید خدا از شما انتقام گرفت. به زینب طعنه زد که ماجرا را چطور دیدی؟ دیدی خدا برادرت و اهلبیت شما را کشت! نظرت چیست؟ اینجا بود که حضرت زینب فرمود «ما رأیت الا جمیلا». اینها تکریم ما بود. ما در صحنه امتحان حاضر شدیم. ما به وظیفه عمل کردیم. ما با عمل به وظیفه موفق از این آزمایش بیرون آمدیم؛ و این جمیل و زیباست. این مصیبت تکریم ما بود؛ در امتحان تحقیر نیست؛ تکریم است. شما وقتی از بچه در مدرسه امتحان میگیری نمیخواهی او را تحقیر کنی؛ داری او را تکریم میکنی.
در جریاناتی که برای ما پیش میآید در مسائل خانوادگی، در مسائل اجتماعی، اینها هم همینطور است. قطعاً خدای تعالی برای ما خیر نوشته است و خیر مینویسد در همه مسائلی که پیش میآید؛ ولو بعضیها ناراحت میشوند.
از دید خدا به موضوعات نگاه کنید
از بالا به مسئله نگاه کنید از دید خدا به موضوعات نگاه کنید. خدای تعالی عالم را عبث خلق نکرده. هزار سال طول بکشد شخصیتی مثل امام تربیت شود در حوزههای علمیه «هَیهاتَ لا یَأتی الزَمانُ بِمِثلِهِ» شیخ مفیدها و شیخ طوسیها و شیخ صدوقها کار کردند تا کسی مثل امام بیرون آمده. بعد یک حرکت الهی را مدیریت کرده و در کنار این امام ۳۰۰ هزار نفر جوان خوشفکر و انسانهای عالی و باصفا و خالص خون دادند؛ خون مظلوم است. به این سادگیها نیست. مجاهدتها بوده.
بله انسان گاهی به سوء اختیار خودش از روی ندانمکاری و نادانی خودش را در معرض هلاکت قرار بدهد خب هلاک میشود. کسی وقتی خودش را از پشتبام بیندازد پایین نمیتواند بگوید چرا مردم. خوب خودت خودت را انداختی پایین. ولی اگر در تمام مراحل وظیفه را درست تشخیص دادیم و به تشخیص عمل کردیم اینجا قطعاً خدای تعالی هرچه برای ما تقدیر کرده یقین بدانید که خیر است.
البته قضایایی که پیش میآید دو جور است؛ یک بخشی را باید شاکر باشیم و یک بخشی را صابر؛ و در همه حال بر خدا توکل کنیم.
جامعه الحادی مسیر زندگی را بر محور لذت و سودجویی استوار کرده است
امام حسین علیهالسلام غرق در توحید است. ما بهعنوان کسی که عزادار امام حسین علیهالسلام است از کلمات او و آیاتی که گفته از آن آیات که در چه شرایطی گفته درس بگیریم.
به بیان امیرالمؤمنین علیهالسلام توحید حیات قلب است. چگونه توحید انسان را زنده میکند؟ هم فرد را زنده میکند هم جامعه را. انسان موحد زنده است و جامعه موحد هم زنده است. جامعهای که توحیدی فکر میکند و زندگی در آن جامعه جریان دارد، خیلی فرق دارد با جامعهای که الحادی فکر میکنند. جامعه الحادی مسیر زندگی را بر محور لذت و سودجویی استوار کرده است. هرچه بیشتر توانست سود جمع کند بهتر است. در این جامعه افراد تلاش میکنند تا به هدفشان که سودجویی و لذتگرایی است برسند. لذا حق و باطل و حلال و حرام برایشان فرقی نمیکند سود ملاک است. شعار افراد این جامعه نفع همهجانبه است. هرچه بیشتر توانستم منفعت برای خودم کسب کنم موفقترم. این از زمان پیغمبر و قبل از پیغمبر هم بود؛ که به آن میگفتند جاهلیت اولی یا جاهلیت کهن.
در جاهلیت اولی شعار میدادند؛ شعارشان این بود «انْصُرْ أخاک ظالمًا أو مظلومًا». برادر و قبیلهات را کمک کن چه ظالم باشد چه مظلوم. قبیله گرایی و قومگرایی. دقیقاً امروز هم در جاهلیت مدرن همین حرفها در سراسر عالم مطرح است.
وقتی اصالت به حس و نفع داده میشود یعنی هر جور که شد و با هر روشی که توانستید خودتان را به آن هدف برسانید. هر جور که خودتان را به هدف حس و لذت رساندید خوب است و موفق هستید. هدف اینجا وسیله را توجیه میکند.
در جامعه توحیدی عقل و عدل اصالت دارد
اما در جامعهای که الهی است هم افراد موحد هستند هم روح حاکم بر جامعه روح توحیدی است. عقل اصالت دارد. عدل اصالت دارد. اگر هدفی وجود دارد برای رسیدن به آن هدف باید حقانیت و عدالت و حلیت را در نظر بگیرند. مسیر مسیر حلال باشد. رسیدن به آن هدف با عدالت همراه باشد. آن هدف هدف حق باشد. جامعه توحیدی اینگونه است.
رسول خدا وقتی در بین اعراب جاهل کار خودش را شروع کرد شعارشان این بود که برادرت را یاری کن چه ظالم باشد چه مظلوم. اولین کار پیغمبر این شد که اصالت را از نفع پرستی بگیرد و بهجای آن شعار اصالت عدل بگذارد. بگوید شما انسان هستید باید حواستان به جمیع جهات باشد. اصالت را به نفع و لذت ندهید اصالت را به عقل و عدل بدهید.
لذا حضرت فرمود به یاری ستمدیده بشتابید، برادرتان باشد یا دشمنتان. حضرت شعار را تغییر داد. حضرت این شعار را احیا کرد «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً». لذا کاری که پیغمبر اکرم کرد خیلی بزرگ بود. درباره تمدن سازی پیغمبر گفتند که کاری را که در ۴۰۰ سال برای ایجاد تمدن باید کرد پیغمبر در ۲۳ سال انجام داد.
ما امت پیغمبر و پرورشیافته این مکتب هستیم؛ لذا غم غزه داریم
لذا امروز به خاطر اینکه ما امت پیغمبر هستیم و پرورشیافته این مکتب هستیم غم غزه داریم؛ غم فلسطین داریم. دلمان برای ظلم و ستمی که بر فلسطین میرود میسوزد. هر طور هم که بتوانیم کمکشان میکنیم.
در سوره مبارکه نساء آیه ۷۵ فرمود: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَهِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا» چرا در راه خدا و مردان و زنان و کودکانی که تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، بیرون ببر! و از طرف خود، برای ما سرپرستی قرار ده! و از جانب خود، یار و یاوری برای ما تعیین فرما!
کسی که توحیدی فکر میکند از اتفاقات بهظاهر ناراحتکننده مأیوس نمیشود
بنابراین در نظام توحیدی که دستورش را از وحی میگیرد پیروانش را تعلیم میدهد که مسیرتان مسیر حق باشد. از حق دفاع کنید و در مقابل ظالم قیام کنید. در مقابل ظالم مقاومت داشته باشید. نتیجه کار از این دو حال خارج نیست یا کشته میشوید یا پیروز؛ که آنهم إحدی الحسنیین است.
«قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَاوَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصِیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدِینَا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ» بگو پیغمبر هیچ مصیبتی به ما نمیرسد مگر اینکه خدا آن را برای ما نوشته و خدا هم مولای ماست و اهل ایمان بر او آن خدای مهربان توکل میکنند؛ و بگو آیا درباره ما جز یکی از این دو نیکی را انتظار دارید؟ یا پیروز شویم یا شهید. ولی ما انتظار داریم که خداوند عذابی از سوی خودش به دست ما برای شما بفرستد. شما انتظار بکشید ما هم انتظار میکشیم.
این برای فکر توحیدی است. کسی که توحیدی فکر میکند از اتفاقات بهظاهر ناراحتکننده مأیوس نمیشود. حسین علیهالسلام اینگونه بود اطرافیانش همینگونه بودند.
این بیان دقیق زینب کبری سلاماللهعلیها در آن مجلس را ببینید. یزید ملعون با آن هیمنه و کبکبه جلسه را هم جوری تشکیل داده بود که رعب و وحشت در دل بیندازد و سلسله به دست و پای آنها بسته بود جلسه را آراسته کرده بود و وضعیتی را درست کرده بود که هیبت ایجاد کند. در چنین جایی زینب کبری شروع میکند به صحبت کردن: هرچه دلت میخواهد حیله کن یزید. هرچه میخواهی نقشه بکشی بکش تو هرگز نمیتوانی نام ما را خاموش کنی. تو بااینکه بر اریکه قدرت نشستهای رفتنی هستی؛ و ما بااینکه در سلسله اسارت قرار گرفتیم در مقابل تو، ماندنی هستیم؛ چون ما حق هستیم و تو باطل «إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا».
باطل مثل کف روی آب است
باطل مثل کف روی آب است؛ آیه قرآن است. کف دریا را دیدهاید که میزند به صخرهها و سنگها. ولی کف و حباب است حباب هم توخالی است. حقیقتی ندارد؛ یک دست به آن بزنی پوچ میشود. باطل کف است سروصدا دارد کروفر دارد؛ اما حباب است.
عالم روی قاعده است؛ با اتفاق و شانس و بخت و اقبال نیست
میفرماید همهچیز دست من خداست. مخزن همهچیز به دست من است. هر چیزی را که فکر کنید اختیارش با من است؛ و کلید مخازن هم به دست من است. «لَهُ مَقالِیدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آیه ۶۳ زمر.
وقتی کلید به دست خداست اگر به سمتی بچرخاند قفل میشود و به سمت دیگر بچرخاند باز میشود. اگر خدا خواست کلیدش را بچرخاند و باز کند به سمت حق باز میکند یا باطل؟ رحمتش واسعه است و همه عالم را گرفته. اگر این رحمت را بخواهد برساند به افراد به اهل حق میرساند یا باطل؟
کار عالم روی قاعده است؛ با اتفاق و شانس و بخت و اقبال نیست. خداوند برای اداره عالم نظامنامه دارد و آن نظامنامه حق است؛ و غیر آن باطل است. توحید حق است و شرک باطل است. خدا هرچه نوشته حق نوشته و به سود ماست.
البته باید رضایت الهی را کسب کرد. گاهی این رضایت به شکر کسب میشود و گاهی به صبر. حسین علیهالسلام در تمام مسیری که طی کرد دائم از رضا گفت. موحد خدا را ناظر میبیند چه آن حادثه گوارا باشد چه ناگوار.
فقط خداست که کافی است
درس دیگری که میگیریم هم این است که خدای تعالی به رسولش فرمود: «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» آیه ۱۲۹ سوره توبه. اگر آنها رو برگرداندند و تو را یاری نکردند، تو تنها شدی بگو خدا مرا کافی است. اگر صحنه را خالی کردند و یار و یاور تو نبودند و تو را تنها گذاشتند بگو حسبی الله. فقط خداست که کافی است. ناظم عالم خداست. ر او توکل میکنم و او پروردگار عرش عظیم است.
موحد همه شئون خودش را از غم و شادی و مرض و سلامتی و ثروت و فقر و جنگ و صلح و قبض و بسط و سود و زیان هرچه را فرض کنید مادی و معنوی همه را در سایه نام حسیب خدا میبیند. دائم باید بگوییم «حسبنا الله و نعم الوکیل».
موحد میداند هرچه که نعمت رسید از خداست «وَ مَا بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ» لذا هرچه دارد جلوهای از اسماء حسنای الهی است. حسین علیهالسلام دائماً در این سفر گفت «رضی الله رضانا اهل البیت».