سلسله جلسات دهه اول محرم 1446؛ شب دوم

باور به «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» شخص را پیروز میدان‌های مختلف می‌کند

کارشناس روابط عمومی ۱۸ تیر ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات سخنرانی دهه اول محرم ۱۴۴۶

جلسه دوم – ۱۷/۰۴/۱۴۰۳

وعده کردم درباره آیاتی که حسین علیه‌السلام از مدینه تا کربلا در مقاطع خاص به آن‌ها اشاره و توجه کرده صحبت کنیم؛ و با آیاتی که امام بیان کرده است آشنا شویم.

حقیقت قرآن و امام معصوم در قیامت یک‌چیز ولی در دنیا یکی ثقل اکبر است و دیگری ثقل اصغر

مقدمتاً عرض کنم که رابطه‌ای بین اهل‌بیت و قرآن وجود دارد. شما مستحضر هستید که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:  «انّی تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللِّهِ وَ عِترَتی اَهلَ بَیتی ما اِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن تَضِلّوا اَبَدًا وَ اِنَّهُما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَردا عَلَیَّ الحَوضَ» این دو باهم هستند و جدا نمی‌شوند.

راجع به اهل‌بیت و قرآن در روایات همین مطلب هست. راجع به تک‌تک اهل‌بیت هم هست. راجع به امیرالمؤمنین است که «عَلِیٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِیٍّ‏ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ».

این‌ها در دنیا دو چیز هستند.  اما حقیقت قرآن و امام معصوم یک‌چیز است. این‌ها وقتی در کنار پیغمبر در حوض کوثر قرار می‌گیرند یک‌چیز هستند. یک حقیقت هستند ولی در دنیا یکی ثقل اکبر است و یکی ثقل اصغر است؛ و این برای حفظ آن باید حتی جانش را سپر کند. باید خودش را جلو بیاورد تا به قرآن آسیب نرسد؛ اما حمله کتاب خدا اهل‌بیت هستند در دنیا. حقیقت در آخرت و قیامت و نشئه ملکوت یکی است؛ در دنیا که می‌آیند دوتا هستند.

ائمه معصومین علیهم‌السلام حمله قرآن هستند

در دنیا هم به‌عنوان حمله قرآن هستند. در زیارت جامعه کبیره داریم که حمله کتاب خدا هستند؛ یعنی آگاه هستند، مسلط هستند بر کتاب خدا. کتاب هم فقط منظور قرآن نیست؛ هم کتاب تکوینی است هم کتاب تشریعی است؛ که بحث‌های خودش را دارد.

روایتی است از امام باقر علیه‌السلام که بخشی از روایت را برایتان می‌خوانم. حضرت فرمودند: هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که به تمام قرآن علم دارد مگر آنکه دروغ‌گوست؛ یعنی هر کس آمد گفت من قرآن را می‌دانم و از همه زوایایش مطلع هستم این آدم دروغ‌گویی است. بعد حضرت ادامه دادند: کسی جز علی بن ابیطالب و ائمه معصومین بعد از او علم به قرآن آن‌گونه که خداوند نازل کرده  حفظ و جمع نکرده‌اند؛ یعنی کسی که مسلط بر قرآن است و معارف قرآن را بلد است و حمله قرآن است ائمه معصومین علیهم‌السلام هستند.

امام صادق سلام‌الله‌علیه فرمودند: کتاب خدا را از اول تا آخر چنان می‌دانم که گویا در کف دستم است. کاملاً قرآن در اختیار اهل‌بیت است.

تمسک به یکی بدون تمسک به دیگری، کنار گذاشتن هر دو است

پس عترت طاهره همتای قرآن و عدل قرآن هستند؛ و البته تمسک به یکی بدون تمسک به دیگری کنار گذاشتن هر دو است. قرآن را بگیریم عترت را رها کنیم، نه قرآن را گرفتیم نه عترت را؛ و اگر عترت را بگیریم و قرآن را رها کنیم، نه عترت را داریم نه قرآن را. هر دو باید باهم باشد. در فِرَق مسلمین عده زیادی که منحرف شدند ریشه‌اش همین است؛ یا قرآن را گرفتند یا عترت را.  شیعه هر دو را در اختیار دارد؛ البته بعضی وقت‌ها افراط می‌کند که مذموم است.

اهل‌بیت تبیین‌کننده قرآن‌اند

اهل‌بیت علیهم‌السلام مبین و تبیین‌کننده قرآن‌اند؛ لذا فرمودند: از ما اگر کلامی شنیدید که شک داشتید، آن را به قرآن عرضه کنید؛ اگر دیدید حرفی را از قول ما می‌زنند و این حرف آن‌چنان هم جور درنمی‌آید ببینید با آیات قرآن مطابقت دارد یا نه؟ اگر دارد بپذیرید؛ و الا بزنیدش به دیوار؛ ولو اولش گفته باشد قال رسول‌الله.

یا در روایت دارد آنچه از احادیث ما که با قرآن مخالفت دارد زخرف است؛ باطل است. نمی‌شود ما حرفی بزنیم که با محکمات و اصول قرآن مطابقت نداشته باشد.

بخش بخش زندگی امام حسین علیه‌السلام با قرآن عجین و آمیخته است

پس ارتباط اهل‌بیت و پیغمبر و امام حسین علیهم‌السلام -به‌خصوص که می‌خواهیم درباره بیانات او صحبت کنیم- رابطه تنگاتنگی است. بخش بخش زندگی امام حسین علیه‌السلام با قرآن عجین و آمیخته است. با آن بخش کاری نداریم صرفاً از زمانی که امام حسین علیه‌السلام از مدینه حرکت کردند تا به کربلا برسند منظور بحث ماست.

 امام حسین علیه‌السلام از ابتدای نهضت این تذکر را دادند که من شما را به خدا و کتاب خدا و سنت رسول خدا دعوت می‌کنم؛ یعنی اولین دعوت امام حسین علیه‌السلام دعوت به قرآن است.  حتی در ظهر عاشورا اصحاب خودش را این‌گونه خطاب کرد: «یا امه القرآن هذه الجنه فاطلبوها و هذه النار فاهربوها» ای امت قرآن این بهشت است طلب کنید و این جهنم است و از آن فرار کنید.

 شب عاشورا زیاد شنیدید که حضرت وقت گرفت که قرآن بخواند و نماز بخواند و دعا کند و استغفار کند.  گفت من خواندن قرآن و دعا و نماز را دوست دارم.

درباره حبیب

روز عاشورا هم نسبت به هرکدام از اصحابش که با قرآن انس بیشتری داشت او را خطاب قرار می‌داد یعنی بالاسرشان رفته و چیزی را گفته. به‌خصوص آن‌هایی را که اهل قرآن بودند.

یکی از آن شخص‌های محترم و شناخته‌شده که در کربلا حاضر است و وجود او خیلی مهم است در ماجرای کربلا و عاشورا، حبیب بن مظاهر است. او خیلی شخصیت بزرگی بود و از اصحاب خاص امیرالمؤمنین بود؛ و بعد امام حسن و بعد امام حسین. در جنگ‌ها در کنار امیرالمؤمنین حاضر بود. انسان والایی بود.

عضو شُرْطَهُ الخَمیس بود. امیرالمؤمنین یک تیمی درست کرده بود به نام شُرْطَهُ الخَمیس که به قول امروزی‌ها واکنش سریع بودند. حضرت تا می‌خواست کار خاصی را انجام بدهد به این مجموعه دستور می‌داد و آن‌ها می‌رفتند و کار را تمام می‌کردند. یک گروه ورزیده زبده برای عملیات خاص. گارد ویژه امام علی بن ابیطالب بودند؛ که حبیب یکی از آن شخصیت‌هاست.

امیرالمؤمنین علوم خاصی را به او یاد داده بود. علم منامیه بلد بود. مثل میثم تمار که از آینده خبر می‌داد امیرالمؤمنین به او هم این را آموخته بود.

روایتی را شیخ صدوق نقل می‌کند که حبیب از امام حسین علیه‌السلام پرسید: قبل از اینکه حضرت آدم خلق شود شما در آن عالم چه‌کاره بودید؟ امام حسین علیه‌السلام فرمودند ما اشباهی بودیم که در اطراف عرش الهی حاضر بودیم و به ملائکه تسبیح و تهلیل و تحمید آموزش می‌دادیم. جایگاه حسین علیه‌السلام را ببینید. می‌فرماید قبل از اینکه آدم خلق شود ما مسئول تعلیم و تربیت ملائکه خدا بودیم. این روایت از حبیب است.

در زیارت‌نامه امام حسین علیه‌السلام هم که در نیمه شعبان خوانده می‌شود نام حبیب آنجا آورده شده. همین حبیب وقتی ظهر عاشورا امام حسین علیه‌السلام بر بالینش آمد فرمود: خدا خیرت بدهد ای حبیب! تو مرد فاضلی بودی که قرآن را در یک‌شب ختم می‌کردی. از ویژگی‌های حبیب بن مظاهر این بود که حافظ کل قرآن بود؛ بعد این تعریف امام هم گزاف نیست. یک‌شبه ختم قرآن می‌کرده سریع اللسان بوده و می‌توانسته این کار را بکند.

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»

یکی از آیاتی که چند مرتبه در این مسیر از مدینه تا کربلا خواندند آیه ۱۵۶ سوره مبارکه بقره است «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‌»؛ که منظور نظر ما این بخش از آیه است «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».

این عبارت معروف است به کلمه استرجاع. این بخش از آیه را حضرت چندین مرتبه خوانده. یک‌بار زمانی که به او خبر دادند معاویه مرده. یک‌وقت موقعی بود که مروان بن حکم آمد پیش امام حسین علیه‌السلام و گفت که با یزید بیعت کن. حضرت فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».

یک‌وقت هم آنجایی بود که شنید مسلم و هانی به شهادت رسیدند. حضرت استرجاع فرمودند؛ «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».

یک‌وقت هم در یکی از منازلی که نزدیک نینواست به نام قصر بنی مقاتل در آنجا مستقر که شدند در آنجا خوابشان گرفت و مطالبی را گفتند از خواب که بیدار شدند گفتند «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛ و بعد حرکت کردند به سمت نینوا.

یکی هم جایی بود که در حال حرکت سرشان را روی زین گذاشته بودند حالت منامیه داشتند. حالت منامی حالتی است که انسان بیدار است ولی توجه به درون دارد. اگر انسان بتواند مشغولیت‌های خودش را که در بیرون دارد کنترل کند و از بین ببرد یا مشغولیت‌های ذهنی را کم کند و تحت تربیت روح قرار بدهد آن‌وقت ابزاری می‌شود برای این روح مجرد می‌تواند مسائلی را درک کند و ببیند. به این حالت می‌گویند منامیه؛ خواب نیست. بیدار هم نیست اما درک می‌کند.

 همان‌جا حضرت در حالت منامیه فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛ که حضرت علی‌اکبر سلام‌الله‌علیه سؤال کرد مگر ما بر حق نیستیم؟

استرجاع، ملکه اهل صبر است

گفتن استرجاع مستحب است. چه کسانی این را می‌گویند؟ این وصف گروه صابران است. این بیان ملکه اهل صبر است.

چه حمد یعنی الحمدلله رب العالمین و شکرگزاری و چه استرجاع که  «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» است این‌ها فقط مربوط به مسائل مهم نمی‌شود. این‌طور نیست که یک نعمت بزرگی به شما دادند بگویی الحمدلله.  یا اگر مصیبت بزرگی رسید بگویی «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». شخص موحد کسی که توحید در او مستقر شده در تمام حالاتش به مبدأ و معاد توجه دارد؛ درنتیجه در همه حوادث  مسائلی که برایش پیش می‌آید او را منتسب به خدا می‌کند.

برای تمام حوادث کوچک و بزرگی که برای ما پیش می‌آید، هم باید حمد کنیم؛ هم استرجاع

در مسائل فردی، در مسائل اجتماعی، توحیدی باید فکر کرد. مبدأ و معاد را باید در نظر داشت. در همه حوادث و مسائلی که برای انسان پیش می‌آید باید به یاد خدا بود. اگر حادثه سنگین بود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». اگر حادثه سنگین نبود و سبک بود آنجا حمد است.

اینکه حالا چی سبک است و چی سنگین است هم مهم است. توضیح که بدهیم می‌بینیم باید برای تمام حوادث کوچک و بزرگی که برای ما پیش می‌آید هم حمد را داشته باشیم هم استرجاع.

چراغ (پیه‌سوز) خانه رسول خدا خاموش شد حضرت فرمود «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». یکی سؤال کرد آقا این چراغ که خاموش شد مصیبت بود؟ حضرت گفت بله. این را ببینید تا برسد به آنجایی که حسین علیه‌السلام به شهادت می‌رسد یا فرزند انسان از بین برود.

در روایت دارد پیغمبر داشت بند کفشش را می‌بست بند پاره شد، گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»؛ یعنی موحد این‌طور است؛ کوچک‌ترین اتفاقی که برایش بیفتد می‌گوید ما که می‌خواهیم برویم پیش خدا اینکه چیزی نیست. می‌گوید ما باید رابطه‌مان را با خدا درست کنیم اینکه اتفاقی نبود؛ یعنی درس می‌گیرد. بی‌تفاوت نیست.

صابران هر حادثه‌ای را به خدا متصل می‌کنند

این آیه «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‌» همان‌طور که عرض کردم وصف صابران است. همان‌طور که در آیه قبلش دارد «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ» صابران فقط به لفظ نمی‌گویند «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». این عادت زبانی نیست توجه به مبدأ و معاد است باورشان این است که «إِنَّا لِلَّهِ» مبدأ «وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» معاد.

این‌ها از آزمون‌های سختی که در برابرشان بود به‌خوبی عبور کردند لذا صابران هرگز اهل یأس و ناامیدی نیستند. همه حوادث را چه گوارا و چه ناگوار از طرف خدای تعالی می‌دانند؛ متصلش می‌کنند به خدا. هر حادثه‌ای را آزمون الهی و امتحان خدای تعالی می‌بینند؛ و او را به خودشان نسبت نمی‌دهند. می‌گویند اگر اتفاق افتاده خدا می‌خواهد ببیند ما چه‌کاره هستیم. اگر می‌گویند «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» از جهت یادآوری است که ما با خدا ارتباط داریم و موحد هستیم.

غیر موحد اگر حادثه‌ای برایش پیش آمد و خوب بود، خوشحال می‌شود.  اگر خوشحال‌کننده بود مغرور می‌شود؛ سرخوشی برایش پیش می‌آید و به اتراف و اسراف می‌افتد. اگر بد بود شروع می‌کند به گلگی کردن و مأیوس شدن و می‌رود یک‌گوشه می‌نشیند؛ از کار می‌افتد؛ می‌گوید این چه بلایی بود سرمان آمد.

کسی که موحد است هر اتفاقی دور و برش بیفتد آن را وسیله‌ای برای رشد خودش قرار می‌دهد. شکرگزاری می‌کند برای نعمتی که به او داده شده و توجه پیدا کرده. اگر خطایی کرده توبه می‌کند؛ و برای رشد خودش زمینه‌ای ایجاد می‌کند.

اما غیر موحد اگر کاری خوشحالش نکرد مأیوس می‌شود. این در مسائل فردی هست، در مسائل خانوادگی هست، در مسائل اجتماعی هست و در مسائل سیاسی هم هست.

قرآن در آیات ۱۹ تا ۲۱ سوره معارج می‌فرماید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً إِلَّا الْمُصَلِّینَ». وقتی شر به او می‌رسد شروع می‌کند به جزع‌فزع کردن. خیر هم به او می‌رسد می‌گوید برای خودم است؛ ولی نمازگزاران این‌طور نیستند؛ همه‌چیز را از خدا می‌بینند. در هیچ حالی توحید را فراموش نمی‌کنند. چون متوجه هستند که همه حوادث عالم برای امتحان انسان است.

در آیات ۲۲ و ۲۳ سوره مبارکه حدید می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الأرْضِ وَلا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ ﴿٢٢﴾ لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ» هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نخواهد داد مگر اینکه قبلاً در کتاب ثبت کردیم. نتیجه‌اش را در آیه بعد می‌گوید؛ همه این‌ها ثبت است فقط می‌خواهند ببینند خوبی که به تو رسید آیا خودت را گم می‌کنی؟ و وقتی از تو گرفتند مأیوس می‌شوی؟

واژه‌شناسی «صوب»

نکته بعد اینکه در آیه ۱۵۶ بقره گفت «الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ» در آیه ۲۲ سوره حدید هم گفت «مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ» سخن از اصابت است.

صوب، اولین کاربردش در تیراندازی است که وقتی تیر به هدف می‌خورد می‌گویند اصابت کرد. بعد این واژه در بلا و امر ناگوار مثل فرزند از دست دادن و ورشکست شدن و هرچه که ازاین‌دست است استفاده شد.

کلمه صوب یعنی نزول و استقرار چیزی در جایگاه خودش؛ لذا به گفتار و رفتاری که به‌جا انجام می‌شود می‌گویند گفتار و عمل صواب. یا گفتار و عمل ناصواب؛ یعنی در جای خودش نبود نباید این حرف را می‌زد نباید این کار را می‌کرد.

به ابری که باران داشته باشد و بارانش مفید باشد می‌گویند صیّب که در آیه ۱۹ بقره آمده است؛ «أَوْ کَصَیِّبٍ مِنَ السَّماءِ…».

این واژه وقتی به کار گرفته می‌شود اگر به فاعل کار توجه شود می‌رود به باب افعال؛ می‌شود اصاب، یصیب و مصیبه؛ و اگر به فعل توجه شود می‌رود به باب تفعیل می‌شود تصویب؛ فلان کار تصویب شد یعنی کار انجام شد.

باور به «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» شخص را پیروز میدان‌های مختلف می‌کند

باور به مبدأ و معاد منطق اهل صبر است؛ لذا می‌گویند «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». همین باور است که شخص را پیروز میدان‌های مختلف می‌کند؛ چون هرچه به انسان داده می‌شود را از طرف خدا می‌داند و یقین دارد که همه به سمت خدا حرکت می‌کنند؛ و خداوند به اهل صبر و شکر پاداش می‌دهد لذا این انسان ناامیدی ندارد؛ و چون خداباور است مغرور نمی‌شود.

«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» کلید بخشش خدا

روایتی را از کافی برایتان می‌خوانم. امام باقر علیه‌السلام فرمود: هر مؤمنی که مصیبتی به او برسد ولی صبر و شکیبایی خودش را از دست ندهد و در همان حال بگوید «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (از چراغ خاموش شدن شد مصیبت تا عزیز از دست دادن مثلاً می‌رود موتورش را روشن کند می‌بیند روشن نمی‌شود بگوید انا لله و انا الیه راجعون. می‌خواهد در خانه را باز کند کلید در در می‌شکند بگوید انا لله و انا الیه راجعون یعنی توجه داشته باشد که عالم را دارد خدا مدیریت می‌کند) خدای تعالی همه گناهان گذشته او را می‌آمرزد.

ادامه روایت هم جالب است می‌گوید اگر گذشت و مثلاً هفته بعد یادش آمد که هفته پیش کلید در در شکست بعد دوباره گفت «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» در فاصله این یک هفته هر چه گناه کرده خدا می‌آمرزد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:
مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.