وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر؛ جلسه چهارم

برای دیدن نور احتیاج به‌ واسطه نیست

کارشناس روابط عمومی ۰۳ خرداد ۱۴۰۳ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات درس اخلاق

با موضوع وصایای رسول خدا صلوات الله علیه وآله به ابوذر

جلسه چهارم – ۰۲/۰۳/۱۴۰۳

شناخت خدا مهم‌ترین درس ما است

فرمود: «وَ اِعْلَمْ أَنَّ أَوَّلَ عِبَادَهِ اَللَّهِ اَلْمَعْرِفَهُ بِهِ» راجع به معرفت الهی جلسه قبل نکاتی را عرض کردم که ما باید اول خدا را بشناسیم که قسمت اعظم گرفتاری‌های ما هم راجع به نشناختن خداست. همه ما هم می‌گوییم که مثلاً عالم که نمی‌تواند بدون خدا باشد؛ ولی چقدر خدا در زندگی ما نقش دارد؟ چقدر خدا را باور داریم؟

پیغمبر خدا به ابوذر گفت باید جوری باشد کأن داری خدا را می‌بینی. اگر هم نمی‌توانی ببینی این را بفهم که او دارد تو را می‌بیند. من هم برای اینکه تقریب به ذهن شده باشد مثال شیشه‌هایی را زدم که ازیک‌طرف آن‌طرف دیگر معلوم نیست؛ و وقتی شما احتمال می‌دهید که کسی دارد از آن‌طرف شما را نگاه می‌کند درنتیجه مؤدب و منظم هستید و احتیاطاً کار اشتباهی انجام نمی‌دهید. اگر زندگی‌مان این‌طور شد که ما که به آن مقام نرسیدیم که خدا را ببینیم ولی خدا که ما را می‌بیند و همان شاهد حاکم هم هست، شناخت خدا مهم‌ترین درس ما است و اگر این را خوب بفهمیم مسیر زندگی‌مان خیلی فرق خواهد کرد. رفتارهایمان تغییر خواهد کرد.

خدا تو را رحمت کند خوب فهمیدی

حالا خدا را چطور بشناسیم؟ بیانی از دعای ابوحمزه آوردم که حضرت آنجا به ابوحمزه یاد داد «بِکَ عَرَفتُکَ وَ أنْتَ دَلَلْتَنِی عَلَیْک» ما تو را با تو شناختیم؛ که گفتیم خدا را با خدا شناختن یعنی چه؟ چطور خدا را با خدا بشناسیم؟ در روایات و ادعیه فراوان داریم که می‌گوید خدا را با خود خدا بشناسیم یا خدا دلالت می‌کند بر خودش؛ «یَا مَنْ دَلَّ عَلَى ذَاتِهِ بِذَاتِهِ».

یک روایت برایتان می‌خوانم. مطلب البته دقیق است. سعی می‌کنم تا جایی که مقدور است ساده کنم. منصور بن حازم که از شاگردان امام صادق علیه‌السلام است به حضرت می‌گوید: من با گروهی بحث می‌کردم به آن‌ها گفتم خدای متعال بسیار بالاتر و گرامی‌تر است که به‌وسیله خلق شناخته شود؛ بلکه مردم به‌وسیله خدا شناخته می‌شوند. امام صادق علیه‌السلام حرف‌های مرا گوش داد و این حرف مرا تائید کرد. بعد فرمود خدا تو را رحمت کند خوب فهمیدی.

برای دیدن نور احتیاج به‌ واسطه نیست

برای اینکه یک مقدار این مطلب روشن شود من یک مثالی می‌زنم. آن چیزی را که ما در رؤیت حسی داریم که الان شما بنده را می‌بینید، من شما را می‌بینم، در روز اشیا را می‌بینیم، همه این‌ها به‌وسیله نور است. جایی که نور هست اشیا دیده می‌شوند و افراد می‌توانند ببینند. اگر نور نباشد چیزی قابل‌رؤیت نیست. کسی در این شبهه ندارد که هر چیز مرئایی به‌واسطه نور دیده می‌شود.

اما اگر سؤال شود که ما همه‌چیز را به‌وسیله نور می‌بینیم؛ خود نور را با چه ببینیم؟ مثالی می‌زنم که این مثال برای آن است که خدا را با خدا چطور می‌شود شناخت. ما نور را با خودش می‌بینیم. شما بخواهی خورشید را ببینی نورافکن می‌اندازی روی خورشید تا بتوانی او را ببینی؟ بخواهی لامپ را ببینی نور می‌اندازی روی لامپ تا بتوانی او را ببینی؟ نور را با خودش می‌بینند. برای دیدن نور احتیاج به‌ واسطه نیست. برای اینکه آفتاب را ببینیم نیازی نیست نور دیگری بیاوریم تا آفتاب را ببینیم. ما همه‌چیز را با یک واسطه‌ای درک می‌کنیم.

به خودتان نگاه کنید

مرحوم صدوق فرمود ما خداوند را با عقل خودمان می‌شناسیم. (خیلی جالب است بیان ایشان) یا از طریق سخنان انبیا و اولیا و اوصیا یا از طریق معرفت النفس؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» کسی که خودش را شناخت خدا را می‌شناسد. چون خیلی مهم است. شما همین وجود خودتان را یک بررسی کنید. می‌بینید که اصلاً این وجود بدون خدا نمی‌شود. نمی‌شود کسی که علم کاملی نداشته باشد و احاطه نداشته باشد این وجود را ساخته باشد.

همین کیفیت گردش خون در بدن، کیفیت دیدن اینکه انسان چگونه می‌بیند واقعاً مبهوت‌کننده است. شما چطور وقتی دارید رانندگی می‌کنید متوجه می‌شوید که باید ترمز کنید؟ شما می‌بینی، دستور به مغز داده می‌شود، مغز دستور می‌دهد به عضلات پا و اعصاب و این‌ها که شما ترمز بگیرید. همه این‌ها در کسری از ثانیه است.

در همین گوش ما یک شکل حلزونی وجود که در آن یک مایعی وجود دارد. آن مایع معلق است که اگر خدای‌نکرده در آن مایع یکی از رسوباتش جدا شود و تکان بخورد شما تعادلتان را از دست می‌دهید. پرده صماخ سه استخوان به آن وصل است؛ سندانی و رکابی و چکشی. رکابش عین رکاب اسب است و سندانش مثل سندان آهنگران و چکشش هم مثل چکش آهنگران. این استخوان‌ها خیلی کوچک است. یک سلسله رشته اعصاب در آن مایه شناور هست که به هم وصل هم نیستند. این مایع این‌ها را به هم وصل کرده. من که صحبت می‌کنم پرده گوش شما تکان می‌خورد. آن استخوان‌ها هم تکان می‌خورد و می‌زند به اعصاب. آن اعصاب شروع می‌کند به تکان خوردن. آن مایع هم تکانی می‌خورد و می‌خورد به سر اعصاب بیرونی مایع؛ و آن اعصاب به مغز می‌رسد و شما می‌فهمید که من چه می‌گویم. همه این‌ها در کسری از ثانیه است. تا من می‌گویم شما می‌شنوید ولی همه این کارها دارد انجام می‌شود. یک‌ذره کار این‌ها خراب شود گوش دچار وزوز می‌شود.

همین‌که می‌گوید «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» تازه بحث جسم نیست. نفس بحثش جداست. تازه ما می‌گوییم «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ سابقا» یعنی در حقیقت کسی که خدا را شناخت خودش را می‌شناسد؛ که بحث علمی خودش را دارد.

اسباب معرفت الهی

عقل نعمتی است که خدا به ما عنایت کرده و خدا انبیا را فرستاده که ما بفهمیم و نفس را خلق کرده که از این راه‌ها ما بتوانیم او را بشناسیم؛ یعنی خدا را باید با خودش شناخت. این در رأس همه اسباب معرفت الهی است. همه‌چیز به دست خداست. واسطه‌هایی هم که در این زمینه وجود دارد همه را خدا قرار داده برای اینکه او را بشناسیم.

معرفت خدا بدون امام نمی‌شود

خلاصه کلام این است که خدا را چطور باید بشناسیم؟ «أَنْتَ الَّذی أَشْرَقْتَ الاَْنْوارَ فی قُلُوبِ أَوْلِیآئِکَ حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ» خدایا تو خودت هستی که نورها را در دل اولیائت انداختی تا تو را شناختند و به یگانگی تو ایمان آوردند.

کسی که خدا را می‌شناسد بندگی می‌کند؛ عبادت می‌کند. معرفت به خدا و امام از اهل‌بیت علیهم‌السلام فراهم می‌شود. کسی که معرفت به امام نداشته باشد غیر از خدا را می‌شناسد و کسی که غیر از خدا را شناخت غیر خدا را عبادت می‌کند؛ و درنتیجه به ضلالت و گمراهی می‌افتاد؛ یعنی معرفت خدا بدون امام نمی‌شود. انسان باید اگر خواست خدا را بشناسد از طریق امام باشد که نکاتی را داریم از علامه مجلسی که بماند برای جلسه بعد.

در انتشار این خبر سهیم باشید:

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.