بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن
جلسه نوزدهم – ۱۴۰۳/۰۱/۱۴
ولی خدا قطب اصلی جامعه است
سطر ۲۲ این است که ولی خدا قطب اصلی جامعه است. در این بخش و این سطر بیست و دوم بحث راجع به محوریت جامعه است که با امام معصوم است. آیه محوری بخشی از آیه ۳۳ سوره مبارکه احزاب است؛ «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» یعنی خدای تعالی اراده کرده که فقط شما اهلبیت را از هرگونه ناپاکی پاک کند و بهطور کامل از هر گناه و بدی پاکیزه گرداند.
صدیقه طاهره سلاماللهعلیها در فرازی از خطبه فدکیه فرمود: «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ» و اطاعت ما خاندان را براى نظم یافتن ملتها و امامتمان را براى رهایى از تفرقه در جامعه قرار داد؛ یعنی ما محور وحدت هستیم.
همین محور وحدت را البته کردند محور تفرقه. عصاره خطبه حضرت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها این است که بفهماند به مردم که تنها راه سعادتمندی و وحدت و محور وحدت، پذیرش ولایت اهلبیت علیهمالسلام است.
ملت در زبان فارسی به معنای جامعه است و مردم؛ اما در فرهنگ قرآن و عترت به معنای دین است. به معنای آیین خداست. «وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّهِ» یعنی دین با ما نظام پیدا میکند؛ یعنی آیین خدا به ما بند است. «فَاتَّبِعُوا مِلَّهَ إِبْراهِیمَ» همه از آیین ابراهیم پیروی کنید.
اگر جامعه انسانی میخواهد به مقصد برسد فرماندهی آن باید با مکتب اهلبیت باشد
زهرای اطهر سلاماللهعلیها اسلام را یک مجموعه متشکل از ارکان و اعضای متعددی که در کنار هم کار میکنند ولی این کار کردنشان احتیاج به یک فرمانده دارد معرفی میکند؛ که این اعضا را به حرکت دربیاورد و بین آنها تعادل و توازن برقرار کند و بعد هم بقیه اجزا و مجموعهها با یک هماهنگی و تقسیمکار معینی و مسیر مشخصشدهای باید به آن فرماندهی متصل باشند و خواستههای او را عملیاتی کنند.
هم فرماندهی لازم است هم فرمانبری. فرمانده باشد اما کسانی که باید گوش بدهند گوش ندهند. یا کسی هست که گوش بدهد اما کسی نیست که به آنها فرمان بدهد. اینجا نظام و ملت از هم میپاشد و کار به هدف نمیرسد. هم فرمانده هم فرمانبر را وضعیتشان را ترسیم کرده و میگوید اگر این جامعه انسانی میخواهد به مقصد برسد فرماندهی آن باید با مکتب اهلبیت باشد و الا به هدف و نتیجه نمیرسد.
وقتی اداره جامعه به دست قوانین بشری شد، تفرقه ایجاد میشود
حضرت زهرا در این خطبه این را دارد با صراحت میگوید که آنجایی مشکل درست شد که مردم گفتند ما خودمان رهبر الهی خودمان را انتخاب میکنیم؛ درحالیکه رهبر را باید خدا انتخاب کند. وقتی اداره جامعه بهجای اینکه به دست خدا باشد به دست مردم شد و بهجای اینکه به دست قوانین خدا باشد به دست قوانین بشری شد، تفرقه ایجاد میشود؛ چون به تعداد آدمها امیال و خواستهها داریم.
بهترین دموکراسیها در غرب را ببینید چطور برگزار میشود. جمهوری اسلامی هم مردمسالاری دینی است و یک تعریف دیگر را دارد و ربطی به دموکراسی غربی ندارد.
بنابراین صدیقه طاهره خیلی تمیز این مطلب را در خطبه گفته که جامعه، محوریتش باید با انسان الهی باشد و ولی الهی محور و قطب جامعه است.
لایقترین افراد برای پیشوایی و فرماندهی جامعه اهلبیت هستند
لایقترین افراد برای پیشوایی و فرماندهی جامعه اهلبیت هستند. چرا؟ چون هوس و شهوت و ثروت جویی و مقامطلبی و برتریجویی و از اینجور مسائل ندارند. تحت اراده خدا و بر اساس دستور الهی قدم برمیدارند. عجب و تکبر در آنها نیست. اهل زد و بند نیستند برای اینکه درجایی بمانند. امیرالمؤمنین حکومتش متزلزل شد و زمین خورد اما راضی نشد که بگوید فعلاً یک چند ماهی طرف در شام بماند تا ما اینجا پایههای حکومتمان را تقویت کنیم و بعداً حسابش را میرسیم. گفت معاویه یک روز هم نباید باشد. مصلحتاندیشی برای حکومت نوپایش نداشت. دستور خدا را انجام میداد.
پرورشیافته مکتب او هم امام است. دولت رفته بود بهزحمت با انگلیس قراردادی بسته بود که خیلی سروصدا هم داشت، اما آقا نوشت سلمان رشدی مرتد است؛ سلمان رشدی هم در انگلیس بود که گفت هرکس پیدایش کرد باید او را بکشد. آنها هم گفتند ما اینهمه میرویم با زحمت درستش میکنیم آقا با یک جمله خرابش میکند؛ و ناراحت بودند چون سیاستها در دو فکر است و دو فاز است. او دارد تکلیف الهیاش را میبیند.
دید شوروی دارد ساقط میشود به او هشدار داد که در دام آمریکا نیفتد. بیاید برود حوزه علمیه توحید را بررسی کند. وزیر خارجهاش هم وقتی آمده بود اینجا با همان شبکلاه و شمد روی پا او را ملاقات کرد و او را رسمی نپذیرفت. این شخصیت وقتی میتواند اینطور عمل کند که دیدید وقتی سرم به دستش بود ایستاده نماز میخواند. کسی که در مقابل خدا خودش را خوار کرد خدا او را در عالم عزیز میکند. او تعلیمدیده مکتب اهلبیت است.
ولایت عامل به سامان رسیدن دین است اما بهشرط ولایتپذیری
خدای تعالی اعلام طهارت آنها را کرده است «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» این افراد پاک، رهبری جامعه را اگر به عهده بگیرند اختلاف از بین خواهد رفت و پراکندگی از بین خواهد رفت. «اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَهِ» امامت ما را بپذیرند تفرقه از بین خواهد رفت. امت بی امام مثل گله بدون چوپان است؛ طعمه خوبی برای گرگ است.
تنها ولایت و امامت است که عامل به سامان رسیدن دین است اما بهشرط ولایتپذیری. امیرالمؤمنین را ببینید در خطبههای نهجالبلاغه چقدر از این صحبتها کرده که «لا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاع» نهجالبلاغه پر از فریادهای اینگونه است؛ ولی هست اما ولایتپذیری هم شرط است.
سند ۲۰۳۰ در کشور آمده است و ولی جامعه گفته نباید انجام شود. توضیح دادند در مقابلش موضع گرفتند؛ اما با ۱۱۰۰ کلک انجامش میدهند. ولایتپذیری این فقط نیست که شعار بدهیم ای رهبر آزاده آمادهایم آماده! در مقام عمل چه؟ گاهی از بعضی میپرسم چند اولاد داری؟ میگوید یکی. میگویم پس چرا میآیی اینجا شعار میدهی؟ تو که جوان هستی آقا هم گفته که تکثیر نسل باید بشود! در همین ریزهکاریها معلوم میشود که ولایتپذیری نداریم.
هیچ موضوع حیاتی نیست که در قرآن و عترت بیان نشده باشد
سلسله ولایتپذیری از ولی جامعه شروع میشود به خدا میرسد. اسلام برای کسی که مدیریت جامعه بر عهده اوست شرایطی را در نظر گرفته. ولی اصلی در عالم خداست؛ لذا هر حکومتی که به حکومت الهی ختم شود مشروعیت دارد و الا بقیهاش مشروع نیست؛ طاغوت میشود. اطاعت مردم در جامعه اسلامی از انبیا و ائمه معصومین از جانشینان آنها پرتویی از فرمان بردن از اطاعت از خداست که مشروعیت پیدا میکند.
و الا چرا اصلاً جنگ میروید؟ چرا کسی حد زده میشود؟ چرا احکام اجرا میشود؟ حکومت تا متصل بهحکم خدا نباشد مشروعیت ندارد. ساختار نظام اجتماعی اسلام از متون دینی بهخوبی قابلبرداشت است و قابلفهم و استفاده است. قرآن کریم و عترت طاهره سلاماللهعلیهم اجمعین این نظام سازی را تبیین کردند.
عدهای اینطور فکر میکنند که قانون و قانونگذاری از غرب آمده؛ یعنی اگر کریستف کلمب آن سال قاره آمریکا را پیدا نمیکرد ما دیگر قانونی نداشتیم. قانون فقط قانون غربه! درحالیکه قرآن کریم مترقیترین قوانین را برای بشر طرح و بیان کرده؛ از اخلاق و عقاید و حقوق اجتماعی و حقوق فردی. هیچ موضوع حیاتی نیست که در قرآن و عترت بیان نشده باشد. در اسلام امری نیست که برایش قانونی نداشته باشیم؛ از کوچکترین قوانین فردی از خوابیدن در رختخواب گرفته تا پیچیدهترین قوانین راجع به قوانین بینالمللی برای همه اینها در اسلام تکتک قانون داریم. بعد میگویند اسلام یک دین فردی است؛ چرا باید حکومت تشکیل بدهد؟
کسی که این حرف را میزند معلوم میشود اسلام را نفهمیده. در همین احکام الهی مگر بحث قضاوت نداریم؟ بحث جهاد نداریم؟ بحث نماز جمعه مگر نداریم؟ بحث دیات و قصاص را داریم یا نداریم؟ خیلی از این احکام که در اسلام هست مثل گرفتن و پرداختن زکات همه اینها دهها قانون دارد و برای اجرایش نظام میخواهد که بدون جامعه و بدون دستگاههای مربوطه ممکن نیست.
و محور همه اینها معصوم و ولی خداست و برای اجرایی کردنش در زمان غیبت هم راهکار ولیفقیه داده شده است. ولیفقیه اگر متصل به ولایت اهلبیت نباشد و ولایت اهلبیت که متصل به ولایت نبی مکرم است و ولایت نبی متصل به ولایت خداست اگر این سلسله نباشد، میشود طاغوت.
اسلام دین اجتماعی است
اساساً اسلام دین اجتماعی است. امیرالمؤمنین فرمود: کسی که ندای نماز جماعت را بشنود ولی بیعلت در آن شرکت نکند نمازی برای او نیست؛ یعنی نمازش شرط کمال ندارد. اگر شما وضو نداشته باشی نمازت باطل است چون شرط صحت نماز را ندارد؛ اما وقتی در روایت دارد نمازش باطل است کسی که همسایه مسجد باشد اما در مسجد نماز نخواند، منظور شرط کمال است؛ یعنی نماز مقرب و بهدردبخوری نیست.
امام باقر علیهالسلام فرمودند: اگر همسایه مسجد در نماز جماعت حاضر نشود نمازش پذیرفته نیست مگر بیمار باشد یا مشغول. چرا اینها را گفتند؟ چرا اصرار به جماعت دارند؟ چون به اجتماع نظر دارند. میخواهند جامعه تشکیل شود. مهمترین جامعه هم همین نماز جماعتهای در طول هفته است و بعد هفتگیاش نماز جمعه است؛ و در سال دو عیدین است و یکی هم فج اکبر است که حج است. همهاش اجتماع است؛ تشویق به نماز فردی نداریم.
رسول خدا هم در حکم حکومتیاش به منافقان -که مسجد ضرار ساخته بودند- گفت یا در مسجد و جماعت شرکت کنید یا دستور میدهم که خانههایتان را به آتش بکشند. کسی کور بود و نمیدید؛ حضرت به او گفت طنابی تا مسجد بکش و با طناب به مسجد بیا.
تا مسجدهایمان درست نشود محله درست نمیشود؛ تا محله درست نشود شهر درست نمیشود؛ تا شهر درست نشود کشور درست نمیشود. اول انقلاب اینهمه اختلاس بود؟ همه مسئولین مسجدی بودند. در جماعتها نمیفهمیدی کی وزیر است. تا مساجد آباد نشود خیلی از گرفتاریها حل نخواهد شد.
طرف میگوید بیماری دارم نمیتوانم بیایم؛ میگوید از اجتماع فاصله نگیر. امام باقر علیهالسلام فرمود: کسی که از نماز جماعت و جمعه و جامعه اسلامی (اجتماعات و در مردم بودن) بیهیچ عذری فاصله بگیرد نمازش پذیرفته نیست؛ یعنی اجتماعی است یا راهپیمایی است اما کسی بدون عذر نیاید نمازش قبول نیست؛ یعنی شرط کمال را ندارد.
حج هم همینطور است. بدون اجتماع اصلاً محقق نمیشود. جهاد هم همینطور است؛ از ابعاد اجتماعی اسلام است. خلاصه حضور مردم در جامعه اهمیت ویژه دارد؛ و استقرار و دوام نظام حکومتی به حضور مردم و پشتوانه مردم است. حضور گسترده مردم امیرالمؤمنین علیهالسلام را بر مسند مینشاند و عدم حضورشان ۲۵ سال او را خانهنشین میکند؛ اما این را باید بدانیم که نقش مردم و حضورشان مؤثر است ولو مشروعیت الهی به نظام و حکومت اسلامی نمیدهد. مردم مشروعیت به حکومت نمیدهند؛ اما در مقبولیت سیاسی، مردم نقش دارند.
مردم به نظام مشروعیت نمیدهند؛ مقبولیت میدهند
قطب اصلی جامعه امام معصوم است. در حکومت اسلامی نظامی که درست میشود مشروعیتش به مردم نیست؛ به خداست به تنفیذ است؛ و در دوران غیبت به تنفیذ ولیفقیه. رئیسجمهور وقتی رئیسجمهور میشود که تنفیذ شود. اگر ۶۰ میلیون باید به یک رئیسجمهور رأی بدهند و عین ۶۰ میلیون به کسی رأی بدهند تا ولیفقیه تنفیذ نکند رئیسجمهور نمیشود. کسانی که در مجلس مینشینند هم تا زمانی که تنفیذ رهبری را نداشته باشند وکیل مردم نمیشوند؛ بااینکه مردم به آنها رأی دادند.
یک عده فکر میکنند رهبر زیرمجموعه قانون اساسی است؛ اصلاً اینطور نیست. او بر قانون اساسی احاطه دارد. ده بند قانون اساسی یک میثاق نامه است بین مردم و تشکیلات. رهبر هم مثل سایر مردم وقتی به این میثاق نامه رأی داده خودش هم ملتزم است. ولی نه از باب اینکه ولیفقیه است از باب اینکه یکی از آحاد مردم است؛ و الا از باب ولایت باشد میتواند قانون را بگوید دوباره تنظیم شود.
مردم به نظام مشروعیت نمیدهند. همانکه حضرت زهرا فرمود؛ مردم مقبولیت میدهند. به هر جهت محور اصلی جامعه اسلامی امام معصوم که در زمان غیبت میشود ولیفقیه.