سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن؛ جلسه پنجم

ایمان واقعی وقتی است که مومن نسبت به تمام احکام دین تسلیم محض باشد

کارشناس روابط عمومی ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن

جلسه پنجم – ۱۴۰۲/۱۲/۲۷

نفی ایمان گاه به گاه

رسیدیم به سطر پنجم از طرح مسطورا -سطر سطر زندگی با قرآن- در فصل اول بحث که ایمان و امید است، عنوان سطر پنجم نفی ایمان گاه به گاهی است؛ ایمان دل بخواهی. بعد از اصل ایمان و همراهی ایمان با عمل و همراهی ایمان با علم و اینکه مومنین برتر هستند، نوبت به این نکته رسید که اسلام مثل یک جورچین بخش‌ها و قسمت‌های متعدد فراوانی دارد که شخص مومن همه را باید بپذیرد تا ایمان او واقعی باشد؛ تا ایمان او ایمان راستین باشد؛ و الا اگر به بخشی که برایش منافعی دارد پایبند باشد و بخش دیگری که با منافع او تعارض دارد را توجیه ‌کند و زیر بارش نرود، چنین کسی ایمان کامل ندارد.

ما باید همه اسلام را با هم بپذیریم. نمی‌شود جایی که منفعت دارد بپذیریم و آنجایی که نفعی نداشت نپذیریم؛ مثلاً جنگ و پیش می‌آید به یک ترفندهایی خارج شویم و وقت رفاه و آسایش و بعضی مسائل دیگر مثل غنیمت جنگی، بگوییم ما هستیم. در غنائم هستیم ولی در جنگ نیستیم.

این آیه در جزء ۵ است. آیه ۶۵ سوره نساء «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» خدای تعالی در این آیه شریفه قسم می‌خورد: به پروردگارت سوگند که آنها مومن نخواهند بود مگر اینکه در اختلافات خودشان تو را به داوری طلب کنند. وقتی تو را قاضی کنند بعد از قضاوت هم یکی به نفعش حکم شده و یکی به ضررش، بعد از حکم پیغمبر کسی که به ضررش حکم شده باید راضی باشد. آن موقع درست است که هر حکمی که پیغمبر کرد شما تسلیم باشید.

ایمان یک مجموعه به هم پیوسته است

پس ایمانی که گاه به گاهی باشد و انتخابی باشد آن ایمان ایمان نیست. ایمان یک مجموعه به هم پیوسته است. یک تابلوی جورچین است به قول امروزی‌ها که قطعه قطعه باید در کنار هم قرار بگیرد تا یک تصویر زیبایی را به انسان نشان بدهد؛ و الا اگر بعضی از قطعاتش گم شده باشد به این عنوان که بگویی من قبول ندارم؛ مثلاً باید وجوهات بدهد بگوید قبول ندارم، باید جهاد کند بگوید قبول ندارم، باید هجرت کند بگوید قبول ندارم، این تصویر را نشان نمی‌دهد. وقتی درست می‌شود که کاملاً همه چیز در جای خودش مستقر شده باشد.

باید به همه اسلام ایمان داشت

شخص هرچه از ایمان بگوید ولی تسلیم نباشد به امور ایمانی‌اش، همش حرف است و اثری ندارد. باید به همه اسلام ایمان داشت و عمل کرد. در آیه ۱۵۰ سوره نسا می‌فرماید «وَیَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ» به بعضی جاها ایمان دارد به بعضی جاها ایمان ندارد. معمولاً افراد خودشان را بررسی کنند می‌رسند به جایی که می‌بینند یک جاهایی گیرهایی دارند و نمی‌پذیرند. در خانم‌ها هست در آقایان هم هست. حسادت‌ها رقابت‌ها هواهای نفسانی راحت طلبی‌ها افزون خواهی‌ها باعث می‌شود که زیر بار بعضی از بخش‌ها نرویم.

مومن باید نسبت به تمام احکام دین تسلیم محض باشد

در این آیه خدای تعالی قسم خورده است که وقتی شخص ایمانش واقعی است و کامل است که در قضاوت و در غیر قضاوت به حکم و دستور رسول خدا عامل و تسلیم باشد. حالا یک وقت زمان رسول خدا پیش رسول خدا می‌رود، یک وقت هم زمان رسول خدا نیست ولی احکام رسول خدا هست و احکام دین هست؛ به دستورات خدا و رسول خدا پایبند باشد و اعتراضی نداشته باشد؛ حتی نباید در ظاهر بپذیرد ولی در دلش غر بزند؛ باید تسلیم محض باشد.

روایتی است از امام صادق علیه السلام مرحوم کلینی در کافی نقل می‌کند که اگر جمعیتی خدا را بپرستند نماز را به پا دارند و زکات بپردازند (زکات یعنی دیون مالی اعم از واجب و مستحب) روزه ماه مبارک رمضان و حج را به جا آورند ولی نسبت به کارهایی که رسول خدا انجام داده با سوءظن بنگرد و یا بگویند اگر او فلان کار را انجام نداده بود بهتر بود، آنها در حقیقت مومن واقعی نیستند؛ (همان‌ها که نماز می‌خواندند روزه می‌گرفتند حج می‌ رفتند) بعد حضرت همین آیه را خواندند «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ…» و فرمودند بر شما باد که در مقابل خدا و حق همیشه تسلیم باشید.

همه مردم در همه زمان‌ها باید تسلیم خدا باشند

گوش دادن به پیغمبر گوش دادن به خداست. حکم رسول خدا حکم خداست. برای این در قرآن مکرر در مکرر آیاتی داریم. در آیه ۷ سوره حشر می‌فرماید «ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» هر دستوری که رسول خدا داد حکم خداست آن را بگیرید. آیه مربوط به زمان پیغمبر است اما حکمی که در آیه آمده مربوط به همه زمان‌هاست؛ مربوط به همه افراد است؛ یعنی از دین فاصله نگیرید.

آیه عام است برای همه مردم و همه زمان‌ها که همه باید تسلیم خدا باشند. آن موقع یک جور، الان پیچیده‌تر است. محاسبه می‌کند استدلال می‌آورد صغرا کبری می‌چیند که دستور خدا را انجام ندهد. در همان زمان رسول خدا دستور جهاد می‌داد آن عده‌ای که راحت طلب بودند و جان عزیز بودند برای شرکت نکردن در جهاد بهانه می‌آوردند که جنگ نروند. آیه ۱۳ سوره احزاب به همین مطلب اشاره می‌کند «وَإِذْ قَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْهُمْ یَا أَهْلَ یَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَکُمْ فَارْجِعُوا وَیَسْتَأْذِنُ فَرِیقٌ مِنْهُمُ النَّبِیَّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَهٌ وَمَا هِیَ بِعَوْرَهٍ إِنْ یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا» وبه خاطر آورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند: ای اهل یثرب اینجا جای توقف شما نیست؛ به خانه‌های خود بازگردید! و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می‌خواستند و می‌گفتند: خانه‌های ما بی‌حفاظ است! در حالی که بی‌حفاظ نبود؛ آنها فقط می‌خواستند فرار کنند.

آن کسانی که وابسته به مال بودند وقتی رسول خدا از آنها مطالبه زکات می‌کرد زیر بار دستور خدا نمی‌رفتند و می‌گفتند ما که کافر نیستیم جزیه بدهیم. سوره توبه آیه ۷۵ تا ۷۷ به همین نکته اشاره می‌کند. دیده‌اید الان هم به طرف می‌گوییم چرا وجوهات را نمی‌دهی؟ می‌گویند ما که مالیات می‌دهیم. این‌ها اصلاً ربطی به هم ندارد هر چیزی جای خودش است.  بهانه می‌آورند.

کسانی که احکام خدا را عمل نمی‌کنند در یک سطح نیستند

همه کسانی که احکام خدا را عمل نمی‌کنند در یک سطح نیستند؛ با هم فرق دارند. گاهی احکام خدا را قبول دارند. خدا گفته نماز و روزه و حج اما چون ضعیف النفس هستند شهوات جوری بر او غلبه می‌کند که دستورات خدا را نمی‌تواند عمل کند. نعوذ بالله عمدا و متعمدا گناه می‌کند. خواسته نفسانی انقدر غلبه می‌کند که دست و چشمش به  حرام آلوده می‌شود. حرفی که نباید بزند می‌زند. سر سفره‌ای که نباید بنشیند می‌نشیند. بعد که شهوتشان سیراب شد و خواسته دلشان تشفی پیدا کرد به مقصد که رسید پشیمان می‌شود از کردار و رفتار و روشی که داشته. همین پشیمانی نشانه این است که خدا را قبول دارد ایمان هم دارد ولی ضعیف النفس است.

گاهی هست که افراد اصلاً حکم خدا را قبول ندارند. نعوذ بالله مسخره هم می‌کنند. این فرق می‌کند با کسی که همه چیز را قبول دارد اما تحت تاثیر هواهایش است. این افراد که همه چیز را انکار می‌کنند فطرتش در اول کار، کار خودش را انجام می‌دهد. اول که یک خطایی انجام می‌دهد مثلاً دروغ می‌گوید عذاب وجدان می‌گیرد؛ بعد آرام آرام تکرار که می‌کند دیگر حرفه‌ای و فنی می‌شود.

در آیه ۱۰ سوره مبارکه روم می‌فرماید «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ» این آیه خیلی آیه کمرشکنی است. همین آیه مورد بحث هم از نظر تاکید، آیه بی‌نظیری است. می‌فرماید آخر و عاقبت چنین افرادی که در اول کار عذاب وجدان می‌گیرند اما کم کم راحت و بدون دغدغه گناه می‌کنند کارشان به جایی می‌رسد که آیات خدا را تکذیب می‌کنند. اساساً منکر می‌شود و شروع می‌کنند به مسخره کردن احکام و آیات خدا.

دیده‌اید بعضی‌ها که بی‌حجاب شدند قبلاً چادری بودند اما در مارپیچ سکوت به قول معروف قرار گرفت؛ مثلاً رفت دانشگاه آنجا او را دوره کردند گفتند تو املی تو فلانی رساندند او را به جایی که خودش مبلغ بی‌حجابی شده.

برخورد گزینشی با احکام الهی باعث از بین رفتن ایمان می‌شود

قبلاً هم عرض کردم ایمان مراتبی دارد. با گناه ایمان کم می‌شود. اگر ادامه بدهد کل ایمان از دست می‌رود. بعضی از افراد ساده لوح و لاابالی چون آشنا به احکام الهی نیستند و می‌بینند که بعضی از این دستورات به نفعشان نیست بعضی را قبول می‌کنند که به نفعشان هست ولی بعضی چیزها را که برایشان سخت می‌شود را قبول نمی‌کنند.

امام حسین علیه السلام وقتی که راه افتاد به سمت کربلا چند هزار نفر با او بودند؛ اما کم کم در بین راه وقتی دیدند خبری از مقام و موقعیت نیست و بوی خون می‌آید کنار کشیدند. اولش مسلمان می‌شوند بعد می‌بینند که نه هی مشکلات پیش می‌آید دستورات الهی با راحت طلبی ما نمی‌سازد لذا بعضی از اعمال را به اراده خودش و تصمیم خودش رها می‌کند. بعضی‌ها که اصلاً می‌روند احکام را یاد می‌گیرند که در بروند؛ مثلاً می‌آید می‌پرسد که در کجاها می‌شود روزه خورد؟ کجا می‌شود خمس نداد؟ کجا می‌شود جهاد نکرد؟ کجا می‌شود حج نرفت؟ می‌رود احکام را یاد بگیرد برای فرار کردن.

اینکه به ما می‌فرماید ایمان گاه به گاهی و ایمان دل بخواهی ایمان نیست؛ یعنی همه‌اش باید با هم باشد و اگر کسی بخشی را قبول کند و بخشی را نکند دچار نفاق می‌شود و نفاق که ادامه پیدا کند بی‌دین می‌شود.

طبق آیه ۱۵۰ و ۱۵۱ سوره نسا برخورد گزینشی با احکام الهی باعث از بین رفتن ایمان می‌شود. ایمان یک مجموعه به هم پیوسته است. یک جور چین است که همه را باید با هم داشته باشی. کسی که همه احکام الهی را می‌پذیرد به طور کامل قبول می‌کند و تسلیم خدا می‌شود در زمره مومنین قرار می‌گیرد.

اصرار بر گناه عاقبتش می شود تکذیب و تمسخر آیات الهی

البته عرض کردم ممکن است که شیطان و نفس غلبه کند بعضی از احکام الهی را رعایت نکند، نه به خاطر اینکه قبول ندارد ایمان دارد هوای نفس نمی‌گذارد. این شخص می‌شود مومن عاصی. باید از خدا بخواهد که تسلیم محض شود. آمد پیش امام حسین علیه السلام گفت من مبتلا به یک سری گناه‌ها هستم یک دستورالعملی به ما بده که بتوانیم گناه کنیم و مشکلی هم پیش نیاید. حضرت فرمود ۵ تا کار را مواظبت کن هر گناهی خواستی بکن. برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند؛ بعد هرچه دلت خواست گناه کن. همینطور پنج مورد را برای او شمرد و طرف از حرفش پشیمان شد.

این مومن عاصی که نمی‌تواند از بعضی از خطاهایش بگذرد باید سعی کند مبتلا به اصرار بر گناه نشود. اگر مبتلا به اصرار بر گناه شد می‌شود عاقبتش می شود همان تکذیب و تمسخر آیات الهی.

آیه ۱۰ سوره مبارکه روم میفرماید نتیجه اصرار بر گناه بی‌ایمانی است. رسول خدا فرمودند هیچ گناهی مومن را از ایمانش خارج نمی‌کند اگر اهل توبه و انابه باشد. (این برای زمانی است که مومن به همه احکام اعتقاد دارد دستش لغزیده است) همچنان که هیچ کار نیکی کافر را از کفرش خارج نمی‌کند. (مثلاً کسی خدا را قبول ندارد برود بیمارستان بسازد این کار او را اهل ایمان نمی‌کند).

در انتشار این خبر سهیم باشید:
مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.