سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن؛ جلسه سوم

اهل ایمان را از عمل کردن به اعتقاداتشان می‌شود شناخت

کارشناس روابط عمومی ۲۶ اسفند ۱۴۰۲ ۰

بسم الله الرحمن الرحیم

سلسله جلسات کرسی تلاوت قرآن

جلسه سوم – ۱۴۰۲/۱۲/۲۴


ایمان باید آگاهانه باشد

روز سوم است و آیه سومی که از مجموعه آیات موردبحث مطرح می‌کنیم، آیه ۲۸۵ در سوره مبارکه بقره است؛ در جزء سوم.

بحث راجع به ایمان است؛ و مطالبی که عرض شد، یکی اصل ایمان بود و یکی عمل همراه با ایمان بود. این نوبت ایمان آگاهانه است. ایمان باید از روی آگاهی باشد. ایمان تقلیدی به درد نمی‌خورد.

در آیه ۲۸۵ سوره بقره می‌فرماید «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ» پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است؛ و همه مؤمنان، به خدا و فرشتگان او و کتاب‌ها و فرستادگانش، ایمان آورده‌اند؛ (و می‌گویند): ما در میان هیچ‌یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم؛ و (مؤمنان) گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! آمرزش تو را می‌خواهیم؛ و بازگشت به‌سوی توست.

ایمان آگاهانه آنجا معلوم می‌شود که وقتی از کسی می‌پرسند چرا خدا؟ و چرا پیامبر خدا؟ غیب یعنی چه؟ ملائکه یعنی چه؟ این‌ها را از روی چه قاعده‌ای قبول کردی؟ چنین کسی می‌تواند برای حرف خودش دلیل بیاورد؛ می‌تواند استدلال کند.

ایمانی ارزشمند است که از روی اختیار و مستدل باشد

آن چیزی که در اسلام به‌عنوان ارزش مطرح است ایمان است؛ که همه باید ایمان را تحصیل کنند. اسلام به‌تنهایی فایده ندارد. اسلام همین است که شهادت به زبان اقرار شود. ایمان غیر از اقرار به زبان، باور قلبی و عمل با جوارح است که این در اسلام یک ارزش است؛ و باید آن را به دست آورد و بعد از به دست آوردن باید در این ایمان قوت پیدا کنیم و قوی شویم.

چیزی ارزشمند است و ارزش دارد که انسان آن را بر اساس موازین صحیح انتخاب کرده باشد؛ یعنی یک استدلالی پشت آن باشد. از روی اختیار انتخاب کرده باشد. مجبورش نکرده باشند به انواع اجبار تا چیزی را قبول کرده باشد. ارزشمند کاری است که روی قاعده انتخاب شده باشد و از روی اختیار انجام شود؛ یعنی اطراف و جوانب موضوع را خوب بررسی کند و بسنجد و بعد آگاهانه یک‌طرفش را انتخاب کند. وقتی این‌گونه باشد می‌تواند پای آن بایستد.

ایمان، بدون علم، محقق نمی‌شود

اینجا بحث رابطه ایمان و علم پیش می‌آید. بدون علم، ایمان محقق نمی‌شود. در آیه ۲۸ سوره مبارکه فاطر خدای تعالی فرمود «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» علما اینجا به معنای عالم دینی فقط نیست. هرکسی که در مسیر علم قرار گرفت. از بین بندگان خدا فقط علما هستند که از خدا می‌ترسند؛ چون خشیت خدا، ترس از خدا و حریم گرفتن از خدا از آثار ایمان به خداست. کسی که به خدا ایمان دارد حریم دارد.

مثلاً فرض کنید یک مرجع تقلیدی یک بزرگی را در حرم حضرت معصومه می‌بینید. چون شما او را می‌شناسید به او احترام می‌کنید و توجه دارید؛ اما یک جوانی ممکن است نشناسد حتی تنه بزند و برود. چون نمی‌شناسد و آگاهی ندارد حرمتی هم نمی‌گذارد. خشیت خدا از آثار ایمان به خداست. ایمان هم بدون علم محقق نمی‌شود. لذا فرمود فقط علما هستند که از خدا خشیت دارند.

علم، انسان را جبراً مؤمن نمی‌کند

البته این را هم باید اضافه کنم؛ این‌طور نیست که هر کس علم پیدا کرد خودبه‌خود و بدون اختیار ایمان بیاورد. ایمان جبراً برای انسان حاصل نمی‌شود. انسان باید با اختیار در مسیر ایمان قدم بردارد. شما علم به موضوعی پیدا می‌کنی، درستی مسیر را می‌فهمید، حقیقت مطلب برای شما روشن می‌شود، می‌توانید اختیار کنید یا می‌توانید اختیار نکنید. مگر می‌شود؟

بله شیطان حقیقت راه را فهمید؛ درستی راه را هم فهمید؛ عالم بود؛ بلد بود؛ خدا را می‌شناخت؛ چون گفت «فبعزتک» یعنی غیرازاینکه خدا را می‌شناسد برای خدا عزت هم قائل است؛ اما اختیار نکرد. علم جلوی اختیار را نمی‌گیرد.

ریشه ایمان علم است. باید علم داشت اما این علم اختیار را از شما سلب نمی‌کند. باید خودت انتخاب کنی. اهمیت ایمان به همین است که شما با اختیار خودت کار را پیش ببری. خدای تعالی البته شیطان را گفت که از کافران بود. از اول هم مشکل قبول کردن این مسیر را داشت.

یا از آن ملموس‌تر فرعون است. وقتی حضرت موسی علیه‌السلام مطالب را بیان کرد، معجزات حضرت موسی را دید فهمید که دارد درست می‌گوید؛ اما ایمان نیاورد. در آیه ۱۴ سوره نمل فرمود «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا» از روی ظلم و سرکشی انکار کردند ولی یقین داشتند.

پس ایمان بدون آگاهی و علم به درد نمی‌خورد؛ اما این‌گونه نیست که اگر علم آمد انسان جبراً مؤمن شود. ایمان با اختیار است. حتماً باید شخص خودش را با اختیار در این مسیر قرار دهد.

رسول خدا اولین مؤمن به گفته‌های خودش است

در آیه موردبحث می‌فرماید «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ» رسول خدا به آن چیزی که از طرف خدا آورده خودش ایمان دارد. دیده‌اید بعضی وقت‌ها طرف عالم است یک ساعت راجع به سیگار و مضرات سیگار صحبت می‌کند، صحبتش که تمام شد یک سیگار می‌کشد که خستگی‌اش در برود.  یا مثلاً امکان دارد کسی راجع به شجاعت صحبت کند اما خودش شجاع نباشد. راجع به غیبت صحبت کند خودش غیبت کند. رسول خدا به گفته‌های خودش ایمان دارد؛

به چه چیزی باید ایمان بیاوریم؟

و بعد می‌فرماید «وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ» مؤمنین هم همه همین‌طورند که به خدا و به ملائکه و به کتب و به رسل ایمان دارند. بین انبیا فرق نمی‌گذارند. همه مسلمین احترامی که برای پیغمبر خدا قائل‌اند برای حضرت عیسی هم قائل هستند؛ برای حضرت موسی و برای همه انبیا قائل هستند؛ چون آن‌ها هم فرستاده‌های خدا هستند.

پس اولین مرتبه ایمان برای اینکه انسان از کفر خارج شود یعنی از جهنم بیرون بیاید و وارد بهشت شود این است که به خدا و آنچه خدا نازل کرده ایمان بیاورد. به همه انبیا الهی ایمان داشته باشد و همه احکام و دستورات خدای تعالی را موردتوجه قرار دهد و قبول کند و عمل کند.

پس متعلَّق ایمان مهم است. ما فهمیدیم که باید ایمان بیاوریم و باید ایمانمان آگاهانه باشد. خب الان به چه چیزی باید ایمان بیاوریم؟ آیه می‌فرماید به خدا و رسول خدا و کتب و رسل و ملائکه. وقتی می‌گوید ملائکه یعنی ایمان به غیب.

در آیه ۱۷۷ سوره بقره هم باز به همین موضوع اشاره کرده است؛ یعنی به ایمان به خدا و ملائکه و کتب اشاره کرده است «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ…» نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز)، رویِ خود را به‌سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ (و تمام گفتگوی شما، درباره قبله و تغییر آن باشد؛ و همه وقت خود را مصروف آن سازید)؛ بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب (آسمانی) و پیامبران، ایمان آورده.

باید بلد باشید برای ایمانتان دلیل بیاورید

اگر بخواهیم خلاصه گیری کنیم متعلق ایمان این است؛ ایمان به خدا با همه لوازمش؛ بنابراین ایمان را به‌عنوان اساسی‌ترین ارزش اسلامی  باید کسب کنیم. بعد این ایمان را محکم و بزرگ کنیم و ترقی بدهیم. در دعای بیستم صحیفه سجادیه دعای مکارم اخلاق می‌فرماید «وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکمَلَ الْإِیمَانِ» خدایا ایمان من را به مرتبه کامل ایمان برسان. پس این ارزش را باید کسب کرد و  بعد باید تقویت کرد.

چطور تقویت کنیم؟ معرفتمان را بالا ببریم و هر چیزی که موجب ایمان می‌شود را در خودمان زنده کنیم. برای آن چیزهایی که ایمان آوردیم مثل خدا و رسول خدا، دلایل و مستندات جمع کنیم؛ یعنی تحصیل علم برای متعلقات ایمان؛ یعنی ایمان به خدا کی درست می‌شود؟ وقتی علم به خدا درست شود. ایمان به کتب کی درست می‌شود؟ وقتی علم به کتب درست شود. باید مطالعه کرد، کتاب خواند، استاد دید، تحقیق کرد. شما به‌عنوان اهل ایمان باید بتوانید دلیل بیاورید. باید بلد باشید راجع به ایمانتان صحبت کنید به‌طور مستند.

التزام عملی بدون علم محقق نمی‌شود

وقتی علم آمد زمینه پذیرش قلبی و بعد التزام عملی هم فراهم می‌شود. الان مثلاً ماری اینجا در حال حرکت باشد و شما هم علم نداشته باشید که این ‌یک موجود خطرناک است، شما را نیش می‌زند و از بین می‌برد؛ اما اگر علم پیدا کردید و فهمیدید که درست است که خوش‌خط‌وخال است اما زهر او بسیار کشنده است، از او حریم می‌گیرید.

دنیا هم همین‌طور است؛ خیلی زیباست؛ خوش‌خط‌وخال است؛ اما او را لمس که کردی مسموم می‌شوی. از دنیا فقط برای آخرت باید استفاده کنیم. کی انسان می‌تواند از این مار حریم بگیرد؟ وقتی‌که علم پیدا کند. به‌محض اینکه شما علم پیدا کردید که این موجود خطرناکی است این معرفت پذیرش قلبی برای شما می‌آورد که باید مواظب باشم.

در خیلی از موارد که شخص حقیقت را می‌داند و عمل نمی‌کند در بعد معرفتی نقص دارد. کسی که معرفت و یقین پیدا کرد قطعاً وارد عمل می‌شود. اگر دیدیم کسی حرف زد و عمل نکرد این است که در معرفتش مشکل وجود دارد. اگر در معرفت لنگ زد در التزام عملی مشکل‌دار می‌شود.

اهل ایمان را از عمل کردن به اعتقاداتشان می‌شود شناخت

آیه شریفه می‌فرماید اهل ایمان را از کجا می‌شود شناخت؟ «وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» می‌گویند به همه آنچه خدا رسول گفت ما ایمان آوردیم. گفتند شنیدیم و اطاعت کردیم. شما اعتقاد ما را در اعمالمان ببینید؛ یعنی التزام عملی دارد. درست در مقابل اهل کفر و نفاق. بی‌ایمان‌ها التزام عملی ندارند. مثالش را در آیه ۱۰ سوره ملک برای شما می‌زنم. این را در جهنم گفتند که «وَقَالُوا وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ» اگر گوش داده بودیم و عاقلانه عمل کرده بودیم الان جای ما اینجا نبود.

شنیدن یعنی اجابت کردن عملی دعوت‌کننده

«سمع»  فقط به معنای گوش یا به معنای شنیدن فقط نیست. به شنیدن صوت و صدا اطلاق می‌شود اما گاهی وقتی می‌گوید شنیدیم به معنای التزام عملی داشتن است؛ یعنی کسی که دعوتِ دعوت‌کننده را استجابت کند و عملاً به آن ملتزم شود، در حقیقت حرف آن داعی را شنیده است. لذا اهل جهنم می‌گویند «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ» بااینکه مطلب و حقایق به گوششان خورده بود گفتند که اگر التزام عملی داشتیم نسبت به آنچه شنیده بودیم الان در جهنم نبودیم.

اهل ایمان بعدازاینکه گفتند گوش دادیم و اطاعت کردیم به خدا می‌گویند «غُفْرَانَکَ رَبَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ» ما را ببخش که پایان کار به سمت توست.

در انتشار این خبر سهیم باشید:
مطالب مرتبط

پاسخی بگذارید

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر وبسایت امام جمعه کرج در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.