بسم الله الرحمن الرحیم
شرح زیارت آل یس
جلسه هشتم – ۱۴۰۲/۰۷/۱۹
دو مقام مهم
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّهِ وَدَلِیلَ إِرادَتِهِ» بند دیگری از بندهای زیارت آل یاسین است. اینجا هم باز دو سلام است؛ دو مقام و دو جایگاه مهم. سلام بر تو ای حجت خدا و سلام بر تو ای دلیل اراده خدا. دلیل اراده خدا بحث دقیق و مهمی است که این جلسه فرصت نمیشود به آن بپردازیم.
اقامه دلیل
حجت به معنای دلیل و برهان است؛ که ما بهوسیله آن دلیل و برهان، ادعایی اگر داشته باشیم ثابت میکنیم. مثلاً ادعا داریم روز است به این دلیل. ادعا میکنیم فلان جا آتش گرفته به این دلیل. حجت، برهانی است که ادعا را ثابت میکند. اگر دعوایی باشد، طرفین دعوا برای اثبات ادعایشان حجت اقامه میکنند؛ یعنی دلیل میآورند.
بعضیها گفتند حجت، دلالت روشن برای اثبات مقصد حق است. بعضیها گفتند حجت، چیزی است که بر صحت ادعا دلالت میکند؛ که همه این تعاریف یک چیز را بیان میکند.
احتجاج هم یعنی اقامه حجت. حضرت ابراهیم علیهالسلام احتجاج کرد؛ یعنی اقامه حجت کرد که به دلیل افول کردن، من این خدایان را نمیخواهم.
پس هر کس برای انجام کارش یا ترک کارش باید بتواند دلیل بیاورد. چه کار عرفی باشد چه کار قانونی باشد، باید مستند به دلیل باشد.
وسیله احتجاج بین خدا و بندگان
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّهِ» یعنی سلام بر کسی که خداوند بهوسیله او بر بندگانش احتجاج میکند. میگوید چرا فلان کار را نکردی؟ جواب میدهد نمیدانستم. خدا هم میگوید این حجت من که بود. از من میپرسد که تو چرا فلان کار را کردی؟ میگویم حجت تو به من گفت؛ دوطرفه است؛ هم حجت خدا بر بندگان است، هم حجت بندگان بر خداست. بندگان هم با او اقامه حجت میکنند.
قول و فعل و تقریر اهلبیت، حجت است
همه ائمه علیهمالسلام حجت هستند. حجج الله هستند. چه چیز آنها حجت است؟ قول و فعل و تقریرشان؛ مثلاً پیغمبر اکرم نشسته روی منبر و میگوید مردم این کار را بکنید؛ قولش حجت میشود.
یا بلند میشود وضو میگیرد شما نگاه میکنید؛ فعل او حجت میشود. «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» نماز بخوانید همانطور که میبینید من دارم نماز میخوانم. پیغمبر اکرم نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را جدا میخواند. همانگونه که الان اهل سنت میخوانند؛ اما در موارد زیادی هر دو را باهم خوانده. وقتی پیغمبر اکرم هر دو را باهم انجام میدهد یعنی جایز است. پس بنابراین باهم خواندنش خلاف شرع نیست. بعضیها میگویند خلاف شرع است.
چون پیغمبر اکرم انجامش داد کار پیغمبر اکرم حجت است؛ حتی اگر فقط یکبار باشد؛ یعنی میشود انجام داد و کفایت میکند. یا کاری را ترک میکند؛ ترک کردن آن کار حجت میشود؛ ما هم باید ترک کنیم.
یکوقت هم قول و فعل نیست؛ مثلاً کسی جلوی پیغمبر نشسته است و دارد کاری میکند. پیغمبر هم نگاه میکند و چیزی نمیگوید. چون پیغمبر حجت خداست؛ اگر کسی کار خلاف رضای خدا انجام دهد حضرت باید جلوی او را بگیرد و نهیازمنکر کند یا امربهمعروف کند. اگر کاری صورت گرفت و او چیزی نگفت میگویند تقریر. تقریر معصوم هم حجت است؛ بنابراین میگوییم عدهای پیش پیغمبر نشسته بودند و کاری میکردند و پیغمبر هم چیزی به آنها نگفت؛ پس آن کار جایز است که انجام دهیم.
البته در شرایط عادی اینطور است. یکوقت مقام، مقام تقیه است مثل دوران امام صادق علیهالسلام که نمیتوانست چیزی بگوید. پس حجج الله قول و فعل و تقریرشان حجت است برای ما که کاری را انجام بدهیم یا ترک کنیم.
همه اهلبیت حجت هستند
بااینکه همه اهلبیت حجت هستند اما الان تا میگوییم حضرت حجت شما یاد امام زمان علیهالسلام میافتید؛ به خاطر انسی که با این نام برای حضرت ولیعصر ارواحنا فداه دارید.
در روایات فراوانی اهلبیت همه حجت گفته شدند. امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه فرمود «الْإِمَامُ کَلِمَهُ اللَّهِ وَ حُجَّهُ اللَّهِ وَ وَجْهُ اللَّهِ وَ نُورُ اللَّهِ وَ …» امام (همه ائمه) کلمه خداست، حجت خداست، وجه خداست، نور خداست.
حجت خدا قبل از همه مخلوقات خلق شده است
ببریم عقبتر؛ حضرت آدم علیهالسلام اولین حجت خدا روی زمین است. چون خداوند یادگیری احکام را بر مردم واجب نکرد مگر اینکه قبلش حجت فرستاد. باید کسی بیاید بگوید مثلاً نماز واجب است. پس اول تعلیم احکام بر عالمان واجب شد بعد متعلمین بروند از عالمان یاد بگیرند. علم همیشه قبل از جهل است؛ لذا خدای تعالی حجت خودش را قبل از آفرینش دیگران خلق کرد. در کافی شریف امام صادق علیهالسلام میفرماید: «الحُجَّهُ قَبل الخَلقِ، ومَع الخَلقِ، وبَعد الخَلقِ» یعنی اینطور نبوده که اول خدا موجودات را خلق کند بعد حجت را بیاورد.
همه مخلوقات، حجت خدا هستند
امیرالمؤمنین فرمود: «فَصَارَ کُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّهً لَهُ وَ دَلِیلا عَلَیْهِ وَ إِنْ کَانَ خَلْقاً صَامِتاً، فَحُجَّتُهُ بِالتَّدْبِیرِ نَاطِقَهٌ، وَ دَلاَلَتُهُ عَلَى الْمُبْدِعِ قَائِمَهٌ» هر یک از مخلوقاتش حجّت و دلیلى بر وجود او هستند؛ هرچند بهظاهر مخلوقى خاموشاند، (دریا درخت پرنده همه حجت خدا هستند) ولى از تدبیر او سخن میگویند و همواره گواه بر آفریدگارند.
قرآن و اهلبیت حجت خدا هستند
قرآن کریم بهعنوان حجت خدا معرفی شده است. امیرالمؤمنین در خطبه ۱۸۳ نهجالبلاغه فرمود: «فَالْقُرْآنُ آمِرٌ زَاجِرٌ، وَ صَامِتٌ نَاطِقٌ. حُجَّهُ اللهِ عَلَى خَلْقِهِ» قرآن فرمان دهنده بازدارنده است. صامت است اما گویاست. حجت خدا بر مخلوقات است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام خود را حجت خدا میداند: «أنَا قَسیمُ الجَنَّهِ وَالنّارِ، وأنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَی الفُجّارِ ونورُ الأَنوارِ». پس قرآن و اهلبیت حجت هستند. حجتهای اصلی اینها هستند.
امیرالمؤمنین در بیان دیگری فرمودند: «یا أیُّها النّاسُ إنَّهُ لَم یَکُنْ للّه ِ سُبحانَهُ حُجّهٌ فی أرضهِ أوْکَدُ مِن نَبیِّنا محمّدٍ صلى الله علیه و آله و لا حِکْمَهٌ أبْلَغُ مِن کِتابِهِ القُرآنِ العَظیمِ» اى مردم! خداوند سبحان را در زمین حجّتى استوارتر از پیامبر ما محمد صلى الله علیه و آله و حکمتى رساتر از کتابش نیست.
پس مهمترین حجت و بلیغترین حجت کتاب خداست و عِدل کتاب خدا معصوم است. هرچه ویژگی قرآن دارد اهلبیت هم دارند؛ لذا امیرالمؤمنین میفرماید: «انا حجه الله»؛ و همه ائمه معصومین میگویند ما حجت خدا هستیم.
در خطبه ۱۷۶ امیرالمؤمنین میفرماید: «أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ، وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَنْکُمْ»؛ یعنی من در روز قیامت کمک شما هستم.
تا خدای تعالی اقامه حجت نکند کسی را مواخذه نمیکند
تا خدای تعالی اقامه حجت نکند کسی را مواخذه نمیکند؛ یعنی حتماً باید برهان و دلیل بیاورد. خودش میفرماید: «وَ مَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً» آیه ۱۵ سوره اسرا میفرماید ما تا پیغمبری را برای شما نفرستیم شما را عذاب نمیکنیم. پیغمبر باید بیاید حلال و حرام را بگوید؛ دستورات اخلاقی و اعتقادی را بیان کند؛ بعد اگر یک عده باور نکنند و زیر بار نروند آنوقت عذاب میآید.
فرستادگان الهی همه حجت خدا هستند. امام صادق علیهالسلام فرمودند: خداوند عزوجل بهوسیله آنچه به مردم داده و به ایشان شناسانده بر آنان اقامه حجت میکند.
نگفت من پسر امام رضام
امام رضا علیهالسلام زمانی که به شهادت رسید اباصلت میگوید: در بستر که قرار گرفت بااینکه درها بسته بود من دیدم که جوان خوشسیما و رعنایی آمد. سؤال کردم تو که هستی و چطور آمدی که درها بسته بود؟ گفت «انا حجه الله علیک» من حجت خدا بر تو هستم. نگفت انا ابن رسول الله. نگفت من پسر امام رضام. گفت من حجت خدا بر تو هستم.
فقها بر مردم حجتاند
در زمان غیبت هم که دسترسی به حضرت مثل استفاده از آفتاب پشت ابر است، فرمود به روات احادیث ما مراجعه کنید؛ آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنان هستم؛ یعنی تمام فقها در دوران غیبت حجت بر مردم هستند.
زیارت عارفانه یعنی حجت خدا را بشناسی
در روایات فراوانی داریم که وقتی به زیارت امام معصوم میروید «عارفاً بحقه» بروید. این معرفت چیست؟ در روایت دارد که بدانی او حجت خدا بر خلق است؛ این عرفان به حق اوست که خدا او را بهعنوان دلیل و برهان برای دنیا و آخرت ما قرار داده. این عرفان به حق امام است. البته یک بخشی از عرفان است.
علم به اینکه امام حجت و دلیل الهی بر مردم است، کفایت میکند. در پرتو این «دلیل» است که همه امور بر مردم روشن میشود و فهم پیدا میکنند و بعد باید اطاعت کنند. بدانند که امام است که دستگیری میکند. امام است که به مقصد میرساند. امام است که رابطه ما را با خدای تعالی محکم میکند.
در زیارت نیمه شعبان اینطور عرض میکنیم «اشهد انکم حجه الله» شهادت میدهیم که تمام فرزندان حسین علیهالسلام از اهلبیت همه حجت خدا هستند.
با وجود حجت، عذری نمیماند
خلاصه اینکه حجت خدا انسانها را بهسوی خدا راهنمایی میکند؛ انسانها را به خدا میرساند؛ و باوجود آنها عذری برای ندانستن و انجام ندادن و نشد وجود ندارد. نمیشود باوجود آنها از مسئولیت فرار کرد.
اگر حجت را نشناسی گم میشوی
همه حقایق دین توسط این حجج الهی به مردم رسیده است و در اختیار همه هست. اگر کسی حجت خدا را نشناسد گمراه میشود. باید از حجت خدا مطلب را گرفت و به مقصد رسید. اگر حجت را نشناختی مسیرت گم میشود. «اَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی» باید به حجت خدا شناخت پیدا کنیم.
اولین خطاب امام عسکری علیهالسلام به فرزندش
خود حضرت حجت سلاماللهعلیه هم خودش را حجت خدا میداند. همانطور که اهلبیت همه این را گفتند. «عَنْ حَکِیمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فِی حَدِیثٍ: أَنَّ اَلْقَائِمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا وُلِدَ قَالَ لَهُ أَبُوهُ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: تَکَلَّمْ یَا حُجَّهَ اَللَّهِ وَ بَقِیَّهَ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ حَکِیمَ اَلْأَوْصِیَاءِ، تَکَلَّمْ یَا خَلِیفَهَ اَلْأَتْقِیَاءِ وَ نُورَ اَلْأَوْصِیَاءِ ثُمَّ ذَکَرَتْ کَلاَمَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ» حکیمه خاتون دختر امام جواد علیهالسلام نقل میکند که وقتی نرجس خاتون وضع حمل کرد، فرزندش به سجده افتاد و فرمود «جاء الحق و زهق الباطل». بعد میگوید او را نزد پدر بزرگوارش حضرت عسکری بردم. حضرت دست شریفشان را بر چهره مبارک فرزندشان کشیدند و بعد فرمودند «تَکَلَّمَ یا حُجَّهَ اللهِ» اولین خطاب حضرت به فرزندش این بود که تو حجت خدا هستی. خدا با تو میخواهد احتجاج کند و بندگان هم با تو میخواهند احتجاج کنند؛ عرض کردم که دوطرفه است.
هنگام وفات امام عسکری علیهالسلام حضرت فرمودند: پسرم به تو بشارت میدهم که تو صاحبالزمانی، تو مهدی هستی، تو حجت خدا بر زمینی، تو فرزند و وصی و جانشین من هستی؛ «أَبْشِرْ یَا بُنَیَّ فَأَنْتَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ أَنْتَ الْمَهْدِیُّ وَ أَنْتَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى أَرْضِهِ وَ أَنْتَ وَلَدِی وَ وَصِیِّی».
حجت در دنیا و آخرت
پس ما سلام میدهیم و میگوییم «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّهَ اللّهِ» سلام بر تو ای کسی که حجت خدا هستی. تو در دنیا و آخرت حجت هستی؛ این یک نکته است. این را از کجا میگوییم؟ از زیارت جامعه کبیره «وَحُجَجِ اللّهِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ وَالْأُولَى» شما حجت خدا در دنیا و آخرت هستید.
در جهت تکمیل بحث عرض کنم که در روایت دارد -که قبلاً هم به آن اشاره کردم- اگر لحظهای حجت خدا روی زمین نباشد زمین اهل خودش را میبلعد و از هم میپاشد.
چرا زمین در دوران فترت از هم نپاشید؟
امام سجاد علیهالسلام فرمود: «نَحْنُ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ … وَ لَوْ لَا مَا فِی الْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا» میفرماید ما امان اهل زمین هستیم و اگر از ما کسی روی زمین نباشد زمین اهلش را میبلعد. «ثُمَّ قَالَ وَ لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ فِیهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ وَ لَا تَخْلُو إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ فِیهَا وَ لَوْ لَا ذَلِک لَمْ یعْبَدِ اللَّه». سپس فرمود: زمین از زمانی که خدا، آدم را آفرید، هیچگاه از حجّت خدا خالی نبوده است، خواه این حجّت، آشکار و شناخته شده باشد، خواه غایب و از دیدهها پنهان و تا برپایی رستاخیز نیز زمین از حجّت خدا خالی نمیماند، اگر اینگونه نبود، خدا پرستیده نمیشد.
حالا سؤال این است که در دوران فترت چه؟ از زمان حضرت عیسی تا زمان پیغمبر اکرم که نزدیک ۶۰۰ سال است هیچ پیغمبری نبوده؛ پس چرا زمین از بین نرفته؟
آیه ۱۹ سوره مبارکه مائده میفرماید «یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلَا نَذِیرٍ فَقَدْ جَاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ای اهل کتاب! رسول ما، پس از فاصله و فترتی میان پیامبران، بهسوی شما آمد؛ درحالیکه حقایق را برای شما بیان میکند؛ تا مبادا (روز قیامت) بگویید: نه بشارتدهندهای به سراغ ما آمد و نه بیم دهندهای! (هماکنون، پیامبر) بشارتدهنده و بیم دهنده، بهسوی شما آمد! و خداوند بر همهچیز تواناست.
در این آیه خداوند دارد میفرماید زمانی بوده که رسولی نبوده. مردم هادی نداشتند. بشیر و نذیری نبوده. در آیه ۲۱۳ سوره مبارکه بقره میفرماید «کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ» انذار حجت خداست؛ و در آیه ۱۲۲ سوره توبه هم که میفرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَهٍ مِنْهُمْ طائِفَهٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» علما از همین باب است که حجت هستند.
در آیه ۱۹ سوره مائده هم میفرماید ما رسولمان را در دورانی فرستادیم که بعد از تقریباً ۵۰۰ سال هیچ پیغمبری نبود. این فاصلهای که بین انبیا بوده را فترت میگویند. به معنای خالی بودن آن دوره از انبیا.
عرض میکنیم که فترت رسل با فترت حجت فرق میکند. در آیه میفرماید پیغمبری نبوده؛ نه اینکه حجتی از حجج الهی روی زمین نبوده. خداوند هیچ لحظهای از لحظات زمین را بدون حجت قرار نداده. اولین حجت هم حضرت آدم بوده. هیچ دورهای خالی از حجت نیست.
حجت خدا انبیا هستند، ائمه هستند و علمایی که نایب از ائمه هستند. منظورم از ائمه جانشینان معصوم پیغمبر است. علمای دین، حجج الهی هستند. انبیا الهی اصل دین را میآورند. باید در بین مردم دین وجود داشته باشد. دین حجت است. این دین گاهی توسط خود پیغمبر که آمده ارائه میشود و بعضی وقتها توسط جانشینان آن پیغمبر ارائه میشود و گاهی نمایندگان آنها ترویج کردند.
حجت وجود دارد. قرآن کریم به پیغمبر اکرم در آیه ۷ سوره رعد میفرماید: «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ» ای پیغمبر تو منذر هستی و البته برای هر قومی یک هادی هست. لازم نیست که آن هادی پیغمبر باشد. هادی یعنی همان حجت؛ کسی که میفرستد ما را به سمت صلاح و فلاح؛ و پیغمبر اکرم فرمود: «یا علی انا منذر و انت هاد».
هر قومی یک هادی و هدایتکننده لازم دارد که حجت الهی تمام شود؛ نه اینکه حتماً باید رسول خدا باشد. عالم عادل عامل میتواند مصداق حجت باشد. هیچ زمانی نیست که زمین خالی از حجت باشد؛ ولو به خاطر ستم ستمکاران این حجت جرئت حرف زدن نداشته باشد؛ که روایتش را هم از امام سجاد خواندیم که فرمود: «لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ مِنْ حُجَّهٍ لِلَّهِ فِیهَا ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ غَائِبٍ مَسْتُورٍ» چه ظاهر باشد و شناس و چه غایب باشد و پوشیده؛ چون اگر ظاهر باشد و حرف بزند او را میکشند؛ اما همه عواملی که برای هدایت لازم است توسط او انجام میشود. پس فترت رسل امر ممکنی است؛ اما فترت حجج ممکن نیست.
پیغمبران تشریعی، نشر دهنده دین پیغمبران اولوالعزم در جامعه هستند
البته بین پیغمبر اکرم و حضرت عیسی که نزدیک ۶۰۰ سال است در بعضی از روایات داریم که چهار پیغمبر آمده است. فاصله بین پیغمبران اولوالعزم غیر اولوالعزم بودند. پیغمبران تشریعی بودند که حرفهای پیغمبر اولوالعزم را تبلیغ و ترویج میکردند. بخواهم مثال امروزی آن را بزنم مثل این است که ما الان ۵ مرجع تقلید داریم و مثلاً ۲۰ هزار طلبه و منبری و مبلغ داریم که حرفهای آن پنج اصلی را در جامعه نشر میدهند.
انبیا اولوالعزم تعدادشان مشخص است؛ اما فاصله بین این انبیا، انبیا دیگری بودند. ۲۵ نفر از انبیاء اسمشان در قرآن آمده است. خصوصاً انبیا بنیاسرائیل زیاد بودند که در یک بین الطلوعین ۷۰ نفر آنها کشته شدند.