بسم الله الرحمن الرحیم
شرح زیارت آل یس
جلسه ششم – ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
«السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَهَ اللّهِ وَناصِرَ حَقِّهِ»
سلام بعدی از زیارت نورانی آل یاسین را خدمت شما ترجمه میکنیم. «السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَلِیفَهَ اللّهِ» سلام بر تو ای کسی که خلیفه خدا هستی.
لقب برجسته انسان کامل
راجع به خلیفه الله چند جملهای را خدمت شما عرض میکنم. خلیفه الله یکی از لقبهای برجستهای است که خدای تعالی به انسان کامل داده است؛ و انسان را خلیفه خودش شمرده است؛ که در قرآن هست.
ریشهاش از خلف است؛ به معنای پشت سر و جانشین. خلیفه کسی است که در زمانی که مستخلف عنه نیست، جای او مینشیند. وقتی مستخلف عنه هست و حاضر است دیگر خلیفه نمیخواهد؛ مثلاً معاون اداره وقتی رئیس اداره نیست، میآید. یک سؤال در ذهن شما ایجاد میکنم و آن این است که خدا که همیشه هست؛ پس خلیفه یعنی چه؟ در ذهنتان بماند تا توضیحش را بدهم
جعل خلیفه به دست خداست
کلمه خلیفه الله در قرآن کریم به کار رفته؛ یعنی یک تعبیر قرآنی است که دومرتبه در قرآن آمده است: یکی در آیه ۳۰ بقره «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً»؛ و آیه دیگر آیه ۲۶ سوره ص است؛ «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ».
در هر دو آیه واژه خلیفه با جعل خدا آمده است؛ یعنی جاعلِ خلیفه خداست؛ که خدا در روی زمین خلیفه قرار میدهد. مستقیماً جعل به دست خدای تعالی است.
لازمه خلافت، مظهریت همه کمالات الهی است
به خلیفه میگوییم انسان کامل؛ لازمه خلافت الهی این است که خلیفه همه کمالات و فضائل و صفات عالیای که مستخلف عنه دارد او هم داشته باشد. بهاندازه سعه وجودی خودش در همه آن کمالات مظهر خدای تعالی باشد.
پس انسان میتواند با شرایطی که در قرآن گفته شده و قسمتی هم در روایات آمده خلیفه خدا در زمین باشد؛ اما باید معنای خلافت الهی را شرح و توضیح بدهیم و بررسی کنیم و دقیق بفهمیم. شاید در مرحله اول وقتی نگاه کنیم حس ما این است که فقط حضرت آدم یا حضرت داوود مثلاً میتوانند خلیفه باشند در روی زمین که آیات قرآن هم به آن اشاره کرده است.
بحثهای تفسیری و معرفتی این دو آیه هم بماند که چرا واژههای خلیفه و ارض در آیه حضرت آدم و حضرت داوود جایشان نسبت به هم متفاوت است و یکی بر دیگری مقدم شده است
ذیل آیه شریفه ۳۰، مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهعلیه در المیزان بحث مفصلی دارد. بقیه مفسرین هم معمولاً در اینجا بحث دارند. شیخنا الاستاذ علامه هم مباحث مفصلی ذیل این آیه دارند.
خلیفه خدا شدن، منحصر در انبیاء الهی نیست
در مرحله اول ممکن است فکر کنیم که خلیفه فقط میتواند حضرت آدم و یا حضرت داوود باشد؛ به خاطر صراحت آیه. سؤال میکنیم آیا همه فرزندان آدم میتوانند خلیفه روی زمین باشند؟
این را چرا عرض میکنم؟ چون وقتی به قرآن نگاه میکنیم مثلاً در آیه ۱۱۲ انعام میفرماید: «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ» ما برای هر نبی از انبیای الهی دشمنی قرار دادیم؛ جنسشان چیست؟ شیاطین جن و انس. معلوم میشود همه فرزندان آدم نمیتوانند خلیفه خدا باشند؛ چون بعضی از آنها آزار میرسانند به انبیا. مگر آدم بیمار میتواند خلیفه خدا باشد؟ کسی که دارد ظلم میکند، اذیت میکند، آزار میدهد و انبیا را اذیت میکند، مگر میتواند خلیفه خدا باشد؟
بعد ممکن است فکر کنیم پس فقط خود حضرت آدم خلیفه بوده یا فقط حضرت داوود بوده یا فقط همه انبیا خلیفه خدا هستند و انسانها بهطور مطلق نمیتوانند خلیفه خدا باشند.
بعضی از انسانها قطعاً به خودشان ظلم میکنند. ظالم نمیتواند خلیفه باشد. انسانهایی هم هستند که قطعاً به دیگران ظلم میکنند. ظلم هم مقول به تشکیک است؛ از کم داریم تا زیاد. آیا ظالم میتواند خلیفه شخص عادلی باشد؟ خداوند که ظالم نیست که خلیفهاش هم بخواهد ظالم باشد. گفتیم که خلیفه تمام صفات و ویژگیهای مستخلف عنه را باید دارا باشد. وقتی او عادل است خلیفهاش هم باید عادل باشد. خلیفه خدا باید تمام صفات الهی را در زندگی فردی و اجتماعی و خانوادگی و همه شئونش باید رعایت کند و در خودش محقق کرده باشد.
یا در بعضی از آیات قرآن کریم داریم که میفرماید بعضی از انسانها از حیوان هم پستتر هستند. این انسانی که از حیوان پستتر است آیا میتواند خلیفه خدا باشد؟ قطعاً نمیتواند. قطعاً خلیفه خدا باید علم داشته باشد، عالم باشد به علومی که فراتر از علوم جاری است. باید در قلهای از علم به سر ببرد. دوم اینکه خلیفه خدا باید عادل باشد تا بتواند عدالتگستر باشد؛ یعنی به مقامی رسیده باشد که کارهای خدایی را بتواند به اذن خدا انجام بدهد.
پس آیا خدای تعالی میتواند خلیفه روی زمین داشته باشد؟ با توجه به آن دو آیه احساس میکنیم که فقط انبیای الهی میتوانند خلیفه باشند؛ اما انسان در بین مخلوقات خدا به این امتیاز رسیده و لیاقت این را پیدا کرده که بر بقیه موجودات برتری و اشراف داشته باشد و آنها را تدبیر کند. این یعنی جانشینی خدا؛ لذا خلیفه الهی شدن با توجه به روایات و بعضی از آیات منحصر در حضرت آدم نیست. بقیه هم میتوانند خلیفه باشند.
با توجه به آیات و روایات، از نسل حضرت آدم افرادی میتوانند با توجه به بهرهای که از اسماء الهی بردهاند -که در آیه ۳۰ بقره همین را میگوید- میتوانند خلیفه خدا باشند. یا درباره حضرت داوود میگوید کسی که به عدالت رفتار کند و احکام خدا را جاری کند میتواند خلیفه باشد. لذا انسانهایی که بهرهای بردند از علم به اسماء الهی و در آن مسیر حرکت کردند میتوانند خلیفه خدا روی زمین باشند.
البته خلیفه خدا بودن هم مقول به تشکیک است؛ یعنی هرکسی به هر مقداری که از علم اسماء بهره برده باشد، به همان اندازه میتواند خلیفه خدا باشد؛ بنابراین ذوات مقدسه اهلبیت علیهمالسلام قطعاً جانشینان خدا روی زمین هستند و ازنظر علم و عدالت در حد اعلا؛ که ویژگیهایشان در ادعیه آمده. اهلبیت، خلیفه الهی در همه شئون هستند و چون ظهور خدای تعالی تفاوت دارد خلیفه اللهی هم تفاوت دارد.
شهادت میدهم که تو خلیفه خدایی
قصهای را برایتان میگویم که شنیدهاید فقط برای شاهد مثالش میگویم. مرد شامی آمد رسید به امام مجتبی علیهالسلام و شروع کرد به جسارت کردن. حضرت هم صبر کرد و او هرچه دلش خواست گفت. حرفهایش که تمام شد امام فرمود: سلام علیکم؛ و فرمودند ظاهراً من را اشتباه گرفتی با کس دیگری که داری این حرفها را میزنی. حضرت خیلی هم خندان با او صحبت کرد؛ که غریب هستی در این شهر و احتمالاً هم من را اشتباه گرفتی. اگر درخواستی داشته باشی و نیازی داری بگو تا برایت انجام دهیم. اگر تشنهای بگو آب به تو بدهیم. اگر گرسنه هستی غذا بدهیم. اگر لباس نداری تو را بپوشانیم. همینطور حضرت فرمودند و آخر هم فرمودند: تا هر وقت که در این شهر بمانی مهمان من هستی. آن شخص منقلب شد و به گریه افتاد و گفت «اشهد انک خلیفه الله فی ارضه» شهادت میدهم که خلیفه خدا روی زمین هستی؛ چون هر صفاتی که خدا نسبت به بندگانش دارد تو الان نسبت به من انجام دادی.
او در همه عوالم خلیفه خداست
درباره «فی ارضه» باید این را توجه داشته باشیم که انسان کامل و در این زمان امام عصر ارواحنا فداه خلیفه خداست؛ و این جایگاه فقط مربوط به ارض نیست؛ به تمام عوالم هستی برمیگردد. او خلیفه خداست در همه عوالم.
مبارزه کن تا خلیفه شوی
خدا به انسان عقل داد، اختیار داد، قدرت داد، قدرت انتخاب داد. انسان باید برای رسیدن به کمالات، موانعی که بر سر راهش است را کنار بزند. بالاخره در مسیر تعالی مثل مسیرهای مادی که چطور موانع داریم، در مسیر کمالات هم موانعی بر سر راه ما است؛ باید با آنها مبارزه کرد و تلاش کنیم که از مسیر مستقیم و صراط الهی خارج نشویم.
همین مبارزه و تلاش و استفاده صحیح از نیروی اختیاری که خدا به ما داده و غلبه کردن بر قوه شهوت و غضب و امثال اینها انسان را به مقام خلیفه اللهی میرساند؛ یعنی پس این جایگاه انحصار به انبیا ندارد. انسان وقتی اهل جهاد اکبر شد، اهل مبارزه شد با نفسانیاتش، به هر مقدار که در مسیر قرار گرفت، به همان مقدار از خلیفه خدا بودن بهرهمند میشود. مقامی است که از جایگاه فرشتگان هم بالاتر است؛ چون فرشتگان عقل محض هستند ولی انسان اختیار هم دارد.
شئون و صفات خلافت اللهی
خلیفه الله، معلم ملائکه است؛ صادر اول است؛ اولین فیض الهی است؛ واسطه نزول برکات الهی است. خلیفه اللهی هم در تکوین است هم در تشریع است. خلیفه خدا به همه اشیا احاطه دارد؛ میتواند آثار بالقوه آنها را بالفعل کند. تمام صنایعی که در عالم داریم در طول تاریخ بشر اینها توسط خلیفه خدا محقق شده است و به فعلیت رسیده است. افراد به تعلیم انبیای الهی در این مسیرها قرار گرفتهاند.
خلیفه خدا مظهر صفات جلال و جمال خداست. خلیفه خدا یدالله و عین الله اذن الله است. شروع و پایان همه امور به دست خلیفه خداست. در کلماتی که از امام صادق علیهالسلام درباره امام معصوم رسیده یا همین زیارت جامعه کبیره ویژگیهایی برای امام معصوم گفته شده؛ همه اینها صفاتی است که مربوط به خلیفه خداست؛ که با هدایت او باران میآید، بهواسطه او آسمان قبض و بسط پیدا میکند.
امام صادق علیهالسلام بیانی دارد که وقتی خدمت حسین علیهالسلام رسیدید این کلمات را بگویید. خیلی از این مباحث در آنجا هست و عبارتی دارد که «إِرادَهُ الرَّبِّ فِی مَقادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْکُمْ وَتَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِکُمْ» که این عبارت هم عبارت معروفی است؛ «اراده خدا در همه مقدرات نزد او بار پیدا میکند و از بیت او صادر میشود». این مربوط به همه اهلبیت است ولی بهخصوص امام صادق علیهالسلام برای زیارت امام حسین علیهالسلام به کار میبرند
امیرالمؤمنین در نامه ۲۵ خودش را خلیفه خدا معرفی میکند «ثُمَّ تَقُولَ: عِبَادَ اللهِ، أَرْسَلَنِی إِلَیْکُمْ وَلِیُّ اللهِ وَ خَلِیفَتُهُ، لآِخُذَ مِنْکُمْ حَقَّ اللهِ فِی أَمْوَالِکُمْ»؛ و بعد از سلام و تحیت به آنها میگویی: اى بندگان خدا! ولىّ خدا و خلیفهاش مرا بهسوی شما فرستاده تا حق خدا را که در اموالتان است از شما بگیرم.
در خطبه ۱۸۲ درباره امام عصر علیهالسلام میفرماید: «بَقِیّهٌ مِن بقایا حُجّتِهِ، خلیفهٌ مِن خلائفِ أنبیائِهِ» امام عصر ارواحنا فداه را بهعنوان خلیفه انبیای الهی و جانشینان انبیا معرفی میکند.
روایات راجع به حضرت حجت سلاماللهعلیه که حضرت را بهعنوان خلیفه معرفی میکند زیاد است. بهعنوان نمونه روایتی برای شما میخوانم. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: یَخْرُجُ اَلْمَهْدِیُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَهٌ فِیهَا مُنَادٍ یُنَادِی هَذَا اَلْمَهْدِیُّ خَلِیفَهُ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ – وَ فِی رِوَایَهٍ أُخْرَى وَ عَلَى رَأْسِهِ مَلَکٌ یُنَادِی هَذَا اَلْمَهْدِیُّ فَاتَّبِعُوهُ» حضرت وقتی خروج میکند در حالی است که روی سر آن حضرت ابری است که در آن منادی ندا میکند این مهدی خلیفه خداست پس او را پیروی کنید.
روایت دیگری است از امام صادق علیهالسلام که وقتی روز قیامت میشود از دل عرش منادی ندا میکند که «أین خلیفه الله فی ارضه»؟ حضرت داوود بلند میشود. منادی میگوید مراد ما تو نبودی؛ درحالیکه تو خلیفه خدا روی زمین هستی؛ ولی الان قصد ما تو نیستی. دوباره ندا میکند که «أین خلیفه الله فی ارضه»؟ اینجا امیرالمؤمنین بلند میشود. بعد آن صدا از جانب خدای تعالی میگوید: ای انسانها! این شخصی که میبینید علی بن ابیطالب خلیفه خدا در زمین و حجت او بر بندگان است. هر کس در دنیا به ریسمان نجات او دست انداخته است؛ الان هم به ریسمان نجات او دست بیندازد.
آمر به معروف و ناهی از منکر، خلیفه خداست
گفتیم که خلیفه خدا شدن، انحصار به انبیا ندارد. سلسلهمراتب رعایت میشود به همه بندگان هم میرسد. هرکسی بهاندازه بهره بردنش از اسماء الهی و مبارزه کردنش با هواهای نفسانیاش و تحت سلطه گرفتن قوایش میتواند بهره از ظهورات الهی ببرد و همان مقدار هم خلیفه شود.
حالا اگر کسی بخواهد خلیفه خدا روی زمین بشود در تعدادی از روایات هست که اگر کارهایی رعایت شود شما در آن مسیر قرار میگیرید. یک بخشی از آن را از آیات میفهمیم که صفات الهی را که انسان در خودش محقق کند به همان مقدار خلیفه الله میشود. یک سری هم کارهایی است که سرعتش بیشتر است.
از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت است که حضرت فرمود: «مَنْ اَمَرَ بَالْمَعْرُوفِ وَ نَهى عَنْ المُنْکَرِ فَهُو خَلیفَهُ اللّه ِ فى أَرْضِهِ و خَلیفَهُ رَسُولِ اللّه» کسى که امربهمعروف و نهیازمنکر کند جانشین خدا و پیامبر در روى زمین است.
«الأمرُ بِالمَعروفِ و النَّهیُ عَنِ المُنکَرِ خُلُقانِ مِن خُلُقِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ، فمَن نَصَرَهُما أعزَّهُ اللّه ُ و مَن خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ» امام باقر علیهالسلام: امربهمعروف و نهیازمنکر دو خوى از خوهاى خداوند عز و جل هستند. هر که آنها را یارى دهد خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد خداوند عز و جل او را تنها گذارد.
خدایی که همیشه هست؛ جانشین نمیخواهد
سؤالی را اول بحث عرض کردم که خلیفه اساساً کسی است که بعد از مستخلف عنه قرار میگیرد؛ یعنی آن شخص نباید باشد تا تو به جای او بنشینی؛ باید غایب باشد. خدای تعالی که هیچوقت غایب نیست؛ پس خلیفه خدا چگونه میشود؟ جانشینی خدا معنا ندارد وقتی خدا همیشه هست.
از آنطرف این انسان هم آنقدر استقلال ندارد که بخواهد همه امور عالم را تدبیر کند. اگر هم در جاهایی به او کارهایی را سپردهاند به اذن الله و بهاندازه گفته شده است. اینطور نیست که یک موجود ممکن که فقر محض است و عین الربط به خدای تعالی است بتواند کار دیگران را انجام بدهد. پس چگونه انسان میتواند خلیفه خدا شود؟
جواب این است که خلیفه خدا شدن از جهت مظهریت است. یکی اصل است و دیگری نشاندهنده آن اصل است. در آیه ۱۴ سوره توبه میفرماید: «قاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» خدا میخواهد عذاب کند اما به دست شما این کار را میکند. یا «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى» آن کسی که تیر انداخت خدا بود اما به دست پیامبر.
حاج آقای جواد تهرانی را خدا رحمت کند اهل دل و اهل معرفت بود. البته مکتب تفکیکی بود؛ با فلسفه میانهای نداشت. جبهه که میآمد میگفت هر جا شهید شدم همانجا مرا دفن کنید. سنگقبر هم نگذارید. الان هم که در مشهد مزارشان است سنگقبرشان نوشته ندارد. در منطقه که بود ۱۴ تا خمپاره میانداخت؛ ۱۴ تا تیر میانداخت. همیشه هر ۱۴ تا هم میخورد به هدف؛ و این آیه را میخواند «رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى».
انسان کامل؛ مظهر خدا
انسان کامل مظهریت خدای تعالی را پیدا میکند. شخصیت الهی -که میشود خلیفه خدا روی زمین- آثار قدرت مطلق خدای تعالی در خلق، به دست او اجرا و عملیاتی میشود و ظهور پیدا میکند؛ لذا میشود مظهر «هو الاول والآخر والظاهر و الباطن».