بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ۲۸ نهجالبلاغه
جلسه پنجم – ۱۴۰۲/۰۴/۱۴
در خطبه ۲۸ از خطبههای امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه حضرت راجع به اعراض از دنیا و بیتوجهی به زینتهای دنیا و توجه به آخرت و اقبال به آخرت و مسائل مربوط به آن ما را تنبیه کردند. تذکر دادند و توجه دادند که دنیا به شما پشت کرده و آخرت به شما رو کرده و اینکه باید سرعت گرفت در کار خیر در دنیا و فرصتها را از دست نداد و از فرصتها استفاده کرد که وقت بهسرعت میگذرد و انسان سر سفره ابدی خودش مینشیند.
در سیری هم دعا بخوان
فرمودند: «أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرَّغْبَهِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرَّهْبَهِ. أَلَا وَ إِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّهِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا» در این خطبه ۸ مرتبه فرموده «ألا» یعنی آگاه باشید! حواست باشد! دارد تذکر میدهد که آگاه باشید همانگونه که به هنگام ترس و ناراحتى براى خدا عمل میکنید، در روزگار خوشى و کامیابى نیز عمل کنید. دیدهاید کسی چکش برگشت میخورد شب تا صبح در سجده است. یک مشکلی برایش پیش میآید دست به دعا میشود؛ کتاب دعا زیر بغلش است از این امامزاده به آن امامزاده. اینها در زمان سختی است. سیر هم که بودی باز دعا بخوان.
دچار تسویف نشوید
و فرمود: آگاه باشید هرگز چیزى مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند؛ طرف میگوید بهشت میخواهم اما برای رسیدن به بهشت هیچ کاری نمیکند.
و نه چیزى مانند آتش جهنّم، که فراریان آن چنین در خواب فرورفته باشند؛ یعنی کسی که باید فرار کند خواب است؛ آتش میآید دامنش را میگیرد.
یعنی باز حضرت میفرماید که فرصتها را از دست ندهید که بهسرعت از دست خواهد رفت. دچار تسویف هم نشوید. «یَا اباذر! إِیَّاکَ وَ التَّسْوِیفَ بِأَمَلِکَ» پیغمبر اکرم توصیهنامهای دارد به ابوذر خیلی مفصل است. یکوقتی فرصت شود برای شما شرح کنم. توصیهها به عبدالله بن مسعود را شرح کردم. در آنجا کلمات پیامبر مفصلتر و دقیقتر است. نکاتی که به ابوذر فرمود عمومیتر است؛ اما نکاتی که به عبدالله ابن مسعود گفته عمیقتر و سطحش بالاتر است.
بترس و بر حذر باش از تسویف یعنی سوف سوف گفتن، انشاءالله شب جمعه، انشاءالله روز عرفه، انشاءالله شب عید توبه میکنم. وقتی مهلت تمام میشود همه درخواست مهلت میکنند ولی دیگر داده نمیشود.
دوگانهای که از اول خلقت تا امروز وجود داشته است
«أَلَا وَ إِنَّهُ مَنْ لَا یَنْفَعُهُ الْحَقُّ یَضُرُّهُ الْبَاطِلُ وَ مَنْ لَا یَسْتَقِیمُ بِهِ الْهُدَى یَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى» آگاه باشید کسی را که حق به او منفعت نرساند باطل به او ضرر میرساند. آنکسی که هدایت راهنمای او نباشد گمراهی او را به هلاکت خواهد انداخت. دو هشدار دیگر اینجا حضرت میفرمایند.
در این فراز مولای ما امیرالمؤمنین سلاماللهعلیه نکتهای را مطرح کردند و آن بحث حق و باطل است. دوگانهای که از اول خلقت تا امروز وجود داشته است. از شیطان و آدم شروع شده تا امروز و تا دروازه قیامت ادامه دارد. دوقطبی حق و باطل هست و نمیشود آن را کنار گذاشت. مثلاً الان میگویند راجع به فلان موضوع حرف نزن دوقطبی ایجاد میشود. دوقطبی حق و باطل از اول خلقت تا آخر بوده و هست باید بود و باید مبارزه کرد.
اگر در مسیر هدایت نباشی قطعاً در مسیر گمراهی هستی
حضرت میفرماید کسی که حق به او منفعت نرساند قطعاً باطل به او ضرر میزند. شما اگر در مسیر هدایت نباشی قطعاً در مسیر گمراهی و ضلالت هستی؛ چون دو راه بیشتر نیست یا سیاه است یا سفید. خاکستری انسان را به مقصد نمیرساند. هرکس در مسیر خاکستری حرکت کند به باطل میافتد. کسی که در راه روشن حرکت نمیکند قطعاً گمراه خواهد شد. قطعاً سرگردان خواهد شد. حضرت به همین مورد روشن که مورد غفلت همه است اشاره میکند.
موضوعات مربوط به حق و باطل در نهجالبلاغه فراوان داریم
راجع به حق و باطل و موضوعات مربوط به حق و باطل در نهجالبلاغه فراوان داریم. سعی میکنیم نهجالبلاغه را با خود نهجالبلاغه توضیح دهیم. در این مورد فراوان است؛ انگیزههای حق و باطل، راههای رسیدن به حق و موانع حق، راههای باطل، چیزهایی که باطل را از بین میبرد و مسائل مربوط به حق و باطل تا دلتان بخواهد در نهجالبلاغه هست.
حق را بشناس
مثلاً در خطبه ۲۱۶ موارد متعددی ذکر شده؛ یکی این است شاید هم زیاد شنیده باشید «فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الاْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ» در تعریف حق است؛ میفرماید اگر میخواهی حق را بشناسی بدان که حق گستردهتر از آن است که وصف کنند؛ یعنی وقتی بخواهند وصف کنند خیلی دایره وسیعی دارد اما هنگام عمل خیلی تنگ است. کسانی که هی دم از حق میزنند موقع عمل نمیتوانند عمل کنند.
در حکمت ۲۶۲ خطاب به کسانی که قصد کنارهگیری از جنگ را داشتند حضرت فرمود: چرا نمیآیید؟ آنها هم مطلبی را گفتند و بعد حضرت فرمود: شما حق را نشناختی تا اینکه بدانی اهل حق چه کسانی هستند. اول حق را بشناس بعد اهلش را میشناسی؛ و باطل را هم نشناختی تا بدانی پیروان آنچه مردمانی هستند. تا حق شناخته نشود اهلش شناخته نمیشود و شناخت حق با ادعا حرف نیست. خیلیها ادعا میکنند اما حضرت فرمودند حق با شخصیتها شناخته نمیشود «إِنَّ الحَقَّ لا یعرَفُ بِالرِّجَالِ؛ اِعرِفِ الحَقَّ، تَعرِف أهلَهُ» بعضی وقتها شخصیتها و افراد مسیر را اشتباه میروند. امیال و خواستههای نفسانیشان نمیگذارد. باید در رکاب امیرالمؤمنین شمشیر میزدند اما…
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه به حقوق اجتماعی اشاره میکند، به حقوق حیوانات اشاره میکند، به حقوق اشیا اشاره میکند، به حقوق انسانها امام و مردم اشاره میکند. اول حق و باطل را بیان میکند بعد حقوق را مطرح میکند و بحث حق در نهجالبلاغه مفصل و گسترده است.
حق همیشه پیروز است
خدای تعالی در قرآن کریم در آیه ۱۸ انبیا میفرماید: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَلَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ» بلکه ما حق را بر سر باطل میزنیم تا باطل را درهم بکوبد و باطل نابود شونده است. وای بر شما از چیزی که به خدا نسبت میدهید. اینجا عبارت حق را بر سر باطل میکوبیم این است که بدانید حق همیشه پیروز است. امکان دارد مدتی باطل تقلا کند و جولانی داشته باشد اما از بین میرود و حق است که همیشه پیروز است.
حق، مرکب رام است
امیرالمؤمنین میفرماید: آگاه باشید که حقها مرکبهایی رام هستند که صاحبانشان در آنها نشستهاند؛ زمام آنها را به دست گرفتهاند. پس مرکبها سواران خود را بهآرامی و ملایمت بردند تا به سایه گسترده رسیدند؛ یعنی اگر سوار حق شدی حق تو را زمین نمیزند. اگر با حق همراه بودی حق تو را به مقصد میرساند. اگر با حق بودی حق برای تو آسایش و رفاه و آسودگی به همراه دارد. حق مرکب راهواری است؛ چموشی ندارد.
غیر حق عزت نمیآورد
فرمود: هرکس با تکیه به غیر حق به دنبال عزت باشد به ذلت درافتد. مگر میشود انسان با غیر حق بخواهد عزیز شود؟ قطعاً ذلیل خواهد شد؛ و هر کس با حق عناد ورزد خوار میگردد. اینجا هم در این فراز امیرالمؤمنین ما را تنبیه کرد که هر کس حق سودش ندهد باطل قطعاً به او ضرر میزند. شما میخواهید به خیر حق عزیز شوید؟ ذلیل میشوید. عزت نمیآورد غیر حق.
امام صادق سلاماللهعلیه فرمود: هیچ باطلی نیست در برابر حق مگر آنکه حق بر باطل چیره میشود. بعد همین آیه ۱۸ سوره انبیا را حضرت خواندند که خدا خودش گفته من حق را بر سر باطل میکوبم و باطل را از بین میبرم.
بعد از شناخت حق باید چهکار کرد؟
خب بعد از شناخت حق باید چهکار کرد؟ بعدش پذیرش حق است. خیلیها میدانند حق چیست اما زیر بار نمیروند. مگر قصه امیرالمؤمنین را نفهمیده بودند؟! فهمیده بودند. میگفتند اعلم مردم امیرالمؤمنین است. قاضیترین امیرالمؤمنین است. باتقواترین امیرالمؤمنین است. هرچه خوبی در عالم بود به امیرالمؤمنین نسبت میدادند اما از او مسئله شرعی هم نمیپرسیدند. حق را شناختند اما تن ندادند.
خیلی مهم است که بعد از شناخت حق پذیرش حق باشد. این روزها هم همینطور است. خیلیها میدانند حق کدام است و مسیر کدام است اما هیچ…
لذا رسول خدا فرمودند: حق را هرکس برایت آورد بپذیر؛ کوچک باشد یا بزرگ؛ هرچند دشمن تو باشد؛ و باطل را هرکس آورد کوچک باشد یا بزرگ نپذیر؛ به خودش برگردان ولو دوستت باشد.
روز غدیر خم بهظاهر یک عده پذیرفتند تبریک گفتند ولی ۷۰ روز بعد فراموش کردند. البته فراموش نکردند سیاستبازی درآوردند. پذیرش حق برای کسی که حق را میپذیرد عزت است. کسی که نمیپذیرد عزت ندارد.
انسان باید حق گو باشد
بعد از پذیرش حق انسان باید حق گو باشد. خیلیها شناختند و پذیرفتند. گفتند سمعنا وأطعنا اما رفتند در خانهشان مشغول نماز شبشان شدند؛ مشغول قران خواندنشان شدند. به آنها گفتند بلند شو از حق دفاع کن! حق الان بین درودیوار مانده! گفتند ما فهمیدیم حق کدام است ولی بیش از این دیگر نمیتوانیم.
باید حق گو بود و حق را نباید کتمان کرد. در مواقع خاص که باید از حق دفاع کنند یک عده لال هستند. منفعتطلبیها، هوسها، خواستههای نفسانی و دهها مطلب دیگر اجازه حرف زدن به آنها نمیدهد.
امیرالمؤمنین میفرماید: اگر کسی در مسیر حق نبود قطعاً بدانید که در مسیر باطل است. کسی که در هدایت نبود قطعاً در ضلالت است و توضیحش را وقتی از خود امیرالمؤمنین میخوانیم میبینیم که حضرت فرمودند: حق را اول باید شناخت و بر اساس آن عمل کرد و بعد حق گو بود. حقگویی خودش یک بحث مفصل است.