بسم الله الرحمن الرحیم
شرح خطبه ۲۸ نهجالبلاغه
جلسه دوم – ۱۴۰۲/۰۳/۲۴
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْیَا قَدْ أَدْبَرَتْ وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلَاعٍ. أَلَا وَ إِنَّ الْیَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَهُ الْجَنَّهُ وَ الْغَایَهُ النَّارُ»
قرآن به پایان زندگی انسان در دنیا اجل میگوید
در این فراز فرمودند که دنیا به ما پشت کرده و آخرت به ما رو کرده؛ یعنی زمان حیات شما در دنیا که اجل شماست سپری شده است. قرآن به پایان زندگی انسان در دنیا اجل میگوید که برای انسان هم دو اجل قائل است؛ در آیه دوم سوره مبارکه انعام فرمود: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أَنْتُمْ تَمْتَرُونَ» او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرّر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). بااینهمه شما تردید میکنید! دو اجل را اینجا نام برد. یک اجل بدون قید و یک اجل با قید مسما.
اجل یعنی پایان عمر؛ نه مقدار عمر. مقدار عمر شما ۵۰، ۷۰ یا ۱۰۰ سال است. پایان عمر شما وقتی است که مقدار عمر به آخر برسد. ممکن است مقدار عمر شما را خدا صدسال گذاشته باشد ولی پایان عمر شما در ۷۰ سالگی باشد؛ یعنی هرکس زندگی او در دنیا بالاخره یک روزی به پایان میرسد. همه یک روزی عمرشان پایان مییابد که اجل مسماست؛ مثلاً حسین فرزند احمد اجلش در این تاریخ است.
اجل مسما لحظهای تأخیر و تقدم ندارد
در اجل مسما هم بهاندازه لحظهای تأخیر و تقدم ندارد. در آیه ۴۹ یونس فرمود «قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَهً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ» بگو من (حتّی) برای خودم زیان و سودی را مالک نیستم، (تا چه رسد برای شما!) مگر آنچه خدا بخواهد. (این مقدار میدانم که) برای هر قوم و ملّتی، سرآمدی است؛ هنگامیکه اجل آنها فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند و نه پیشی میگیرند! فرصت بستن چشم هم نداریم.
اینجا یک نکته هم دارد «لِکُلِّ أُمَّهٍ أَجَلٌ» دایره مدت دادنهای خدا خیلی چیزها را شامل میشود. خدای تعالی برای امم هم زندگی و مرگ در نظر گرفته. امت پیغمبر، امت عیسی، هر گروهی هر مجموعه و هر جریانی که امت شد تولد و مرگ دارد. حیات و زندگی هر چیزی بهحسب است. یک امتی که زیر بار ظلم و زور میروند از همان اول مردهاند. امیرالمؤمنین در بیاناتشان دارند. اجل امتها هم همینطور است. اینطور نیست که یکلحظهای عقب و جلو بیفتد. اگر زمان مرگشان برسد به خاطر بد عمل کردنشان که یک بحث جدا و مستقلی دارد میمیرند.
همه موجودات پایانی دارند
این را هم تذکر بدهم بد نیست که اجل به معنای پایان وقت است و خدای تعالی برای همه موجودات در نظر گرفته است. فقط مربوط به انسان نیست. ملائکه هم اجل دارند. خورشید و ماه و ستاره هم اجل دارد. تمام حیوانات اجل دارند. مثلاً مرغ پنج شش سال که زندگی کند خودبهخود میمیرد؛ و حیوانات بزرگتر و کوچکتر.
در سوره روم آیه ۸ فرمود «أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ» آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بهحق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! ولی بسیاری از مردم (رستاخیز و) لقای پروردگارشان را منکرند! فرصت بگذارید فقط ستارهها و سیارهها را در آسمان ببینید و بررسی کنید. در کتاب بخوانید، در فضای مجازی که در اختیار دارید جستجو کنید، ببینید چه عظمتی است. ما مثل ارزن هم نیستیم در مقابل آن مخلوقات.
اجل انسان ممکن است که با اجل مسما منطبق شود و ممکن است منطبق نشود
اجل فقط برای انسان نیست. تکوین خدای تعالی هر موجودی را که خلق کرد برایش اجل قرار داد؛ اما بحث ما راجع به اجل انسان است که یک اجل حتمی و مسما دارد و یک اجل مشروط است؛ یعنی بر اثر عواملی تغییر میکند. محتوم و قطعی که دو اسم دیگر برای اجل مسما است نیست. گاهی به آن اجل معلق میگویند. مرگی که برای انسان پیش میآید یا مرگ اخترامی یا مرگ ناگهانی که همان اجل معلق است.
مرحوم علامه طباطبایی رضواناللهعلیه در تفسیر المیزان اجل مسما را گفته همان است که در ام الکتاب آمده. خدای تعالی دو کتاب دارد؛ یک کتاب محو اثبات است و یکی ام الکتاب. ام الکتاب آن چیزی که حتمی و قطعی است در آن نوشته شده و چیزی که در آن کتاب نوشته شده باشد تغییرناپذیر است. کتاب محو اثبات با صدقه و توسل و دعا یک سری چیزها در آن محو میشود و یک سری چیزها نوشته میشود. البته محو و اثبات هم خارج از ام الکتاب نیست؛ اما یک فرصت و فضایی است قرار داده شده.
مرحوم علامه میفرمایند که در ام الکتاب اجل مسما ثبت است و تغییری ندارد؛ اما اجل غیر مسما در کتاب محو و اثبات است و مربوط به حوادث است؛ اما اجل غیر مسما نسبت به بعضی علل اگر به وجود بیاید پاک و دوباره نوشته میشود؛ لذا ممکن است آن چیزی که ثبت شده در برخورد با موانعی تأثیر خودش را از دست بدهد یا با موانعی برخورد نکند و برود برسد به همان چیزی که در ام الکتاب ثبت است.
مثلاً کسی ممکن است خدا برایش نوشته باشد که ۱۰۰ سال عمر کند. این را در کتاب محو و اثبات نوشته است که میتواند فلانی صدسال باشد. موانعی پیش میآید ۱۰۰ سال او را میکند ۶۰ سال. میگوید اگر به پدر و مادرت بیاحترامی کنی عمرت میشود ۶۰ سال. اگر به استاد بیاحترامی کنی، اگر به قرآن بیاحترامی کنی، عمرت کم میشود. اگر صلهرحم کنی، اگر به پدر و مادر احترام کنی، عمر زیاد میشود. اگر صدقه بدهید، دعا کنید، توسل کنید.
ممکن است که انسان اجلش با اجل مسما منطبق شود و ممکن است که منطبق نشود. آیه ۱۰ سوره مبارکه ابراهیم میگوید ایمان باعث میشود که در اجل تغییر به وجود نیاید «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» رسولان آنها گفتند آیا در خدا شکّ است؟! خدایی که آسمانها و زمین را آفریده؛ او شما را دعوت میکند تا گناهانتان را ببخشد و تا موعد مقرّری شما را باقی گذارد!
یعنی اگر اهل ایمان باشید خدای تعالی اجل شما را به تأخیر میاندازد تا به اجل مسمای خودتان برسید؛ یعنی اگر اهل ایمان باشید اجل معلق از شما گرفته میشود؛ مرگهای ناگهانی و فجئه. اینجا مرحوم علامه طباطبایی تعبیرشان همین است که ایمان به خدا و رسول خدا در مرگ انسان تأخیر میاندازد تا زمان معینی که اجل مسما است فرا برسد؛ و دیگری تقواست که تأخیر در اجل میکند.
آیات فراوانی داریم و در ضمنش روایات هم داریم؛ مثلاً صلهرحم، صدقه، توجه به پدر و مادر که اینها در اجل تأخیر میاندازند. البته اجل در امور اعتباری هم هست که یعنی تمام شدن وقت.
امروز روز آمادگی و تمرین برای مسابقه است
امیرالمؤمنین فرمودند بدانید که قیامت به شما رو کرده و دنیا به شما پشت کرده. حالا که در چنین فضایی قرار گرفتید امروز روز آمادگی و تمرین است. فردا روز مسابقه است. مسابقه برنده و بازنده دارد. برنده این مسابقه بهشتی است و بازنده این مسابقه در آتش است. البته اصل مسابقه در دنیاست. فردا روز جایزه آن مسابقهای است که در دنیاست.
«سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ» سرعت گرفتن در دنیا است. در آخرت که دیگر فرصت سرعت گرفتن نیست. «إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسابَ وَ غَداً حِسابٌ وَلا عَمَلَ».
البته در عالم برزخ هم باز ادامه دارد با کارهایی که در دنیا کردهایم؛ مثلاً کتابی نوشتیم، کار خیر انجام دادیم، بعد از مردن آثارش هست و در برزخ که قرار گرفتیم ثمراتش به ما میرسد و باعث رشد میشود ولی در قیامت دیگر عملی نیست. روز حسابوکتاب است. یا مثلاً بچه خوبی از خودتان بهجا گذاشتید برای شما فاتحه میخوانند مثل این است که شما در اتاق گرمی نشستهای یکدفعه در باز میشود و یک نسیم خنک میآید چه حسی به شما دست میدهد! یکی از همین فاتحههاست که بچه تو برای تو خوانده است. هر وقت یادتان افتاد از گذشتگانتان یاد کنید.
یا در آیه دیگر میفرماید: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ» به سمت خیرات سبقت بگیرید. این سبقت گرفتن در قیامت که نیست؛ در دنیاست. اینجا هم که امیرالمؤمنین میفرماید فردا مسابقه است، فردا روز جایزه دادن به مسابقه است. مسابقه همینجاست.
در دنیا به هرکس هرچه که دادند دادند. تمام اولیا خدا که به مدارج بالای الهی و انسانی رسیدند و مقام قرب برای خودشان کسب کردند همه در دنیا بودند.
خدای تعالی برای رشد ما همیشه با آن چیزی که در آن گیر داریم کار دارد
هرکدام از ما یک گیری داریم و خدای تعالی با همان گیر ما کار دارد. امکان دارد شما نمازتان را بهموقع بخوانید، روزهبگیرید، تمام اعمال عبادی را درست انجام بدهید؛ اما با برادرت یک گیری داری، با همسرت یک گیری داری، با همسایه گیر داری، همان آزمایش ماست. همیشه با آن چیزی که در آن گیر کردی با آن کار دارند برای رشد تو؛ اگر آن را شکستی و از آن عبور کردی با سرعت به آن درجات و مقامات میرسی.
من شب قدر گفتم از همه گذشتم؛ یکی از من پرسید از آن کسی که تهمت زده بود هم گذشتی؟ گفتم گذشتم. گفت ولی من نمیتوانم بگذرم؛ تهمت بدی زد. گفتم تا آخر عمرت گیر هستی. عبادت میخواهی بکنی گیری، زیارت میروی گیری، میخواهی کار خیر انجام بدهی گیر میکنی؛ چون خدا انسان را آزاد خلق کرده. باید خودت را آزاد کنی از این گلوگیرها و چشمگیرها و دلگیرها. هر چیزی که انسان را مانع شود برای اینکه به قرب الهی نزدیک شود گیر است. هرکدام از ما هم یک گیری داریم. ممکن است بعضیها چند گیر داشته باشند. باید همه افراد خلاف را از خودمان دور کنیم.
ما طلبهها یک بحثی در مباحث اصولی داریم در اوامر و نواهی الهی. میگوییم خدای تعالی امر کرده که فلان کار را بکن، نماز بخوان، روزه بگیر، حج برو و امر الهی واجب است که اگر این امر را ترک کنید ترک واجب کردی و جهنمی میشوی. از آنطرف هم یک سری نهی دارد که غیبت نکنید، دروغ نگویید، تهمت نزنید، حرام نخورید، نگاه به نامحرم نکنید.
آنجایی که گفت صدقه بده و شما دست کردی در جیبت و صدقه دادی اگر قید خاصی نداشته باشد اسم شما در صدقه دهندگان ثبت میشود. اگر یک قید داشته باشد مثل مستغفرین بالاسحار، کسانی که یک شب نماز شب بخوانند اسمشان را در نماز شبخوانها نمینویسند؛ حتماً باید یک سال باشد و حداقل یک سال مشغول نماز شب باشد تا اسمش جزو آنها محسوب شود. بعضی از کارها هم ۴۰ بار یا ۴۰ روز است. مثلاً گفت اگر کسی ماه رمضان رجب و شعبان را روزه بگیرد و پنجشنبه اول و آخر هر ماه و چهارشنبه وسط ماه را روزه بگیرد برایش صوم الدهر مینویسند؛ یعنی تمام سال را روزه بوده اینها قیدهای این کارهاست و الا اگر کسی یکبار فقط کاری را انجام بدهد که خدا امر کرده اسمش در آن ردیف میآید.
اما در گناهان اینطور نیست در گناه گفته غیبت نکن؛ امروز یک غیبت پیش آمد ما هم غیبت نکردیم بگویم الحمدالله اسم ما را در زمره کسانی که غیبت نمیکنند نوشتند؛ نه اینطور نیست. تا آخرین فرد غیبت را باید انجام ندهید؛ یعنی تا آخر عمرتان نباید غیبت کنید و الا اسمتان جزو کسانی که غیبت نمیکنند ثبت نمیشود. هیچ فردی از افراد دروغ در شما نباید محقق شود و الا اسم شما را جزو کسانی که دروغ نمیگویند نمینویسند. باید تمام افراد نهی جدا شود.
در بحث کمالی اینطور است. خدای تعالی میگوید کاری با کارهایی که میکنی و عادت کردی ندارم. با آن کاری کار دارم که گفتهام نکن. اگر توانستی از آن عبور کنی امتحانت همین است. انقدر باید تلاش کنی تا بتوانی جدا شوی. وقتی انسان از آن کنده میشود سرعت انسان زیاد میشود؛ چون مانع است. وقتی مانع را از جلوی آدم برمیدارند چون انسان میخواهد جبران مافات هم کند سرعتش بیشتر میشود. شوق و تنبهی در انسان ایجاد میشود.
در بحث توبه همین است؛ علمای اخلاق و اهل معرفت میگویند انسان که میگوید توبه کردم باید از همهچیز توبه کند؛ نه اینکه بگوید الحمدالله از دروغ و غیبت و شرب خمر و زنا نعوذبالله توبه کردم فقط مانده دو سه تا چیز دیگر. نه. توبه باید بالمره از همهچیز باشد؛ یعنی خدایا هر چه غلطکاری بود من کنار گذاشتم.
امروز روز ریاضت است
امیرالمؤمنین میفرماید: «إنّما هِی نَفسِی أرُوضُها بِالتَّقوى» نفسم را دارم با تقوا ریاضت میدهم. کسی که با تقوا نفس خودش را ریاضت میدهد از عبادت لذت میبرد. چون همه خاطراتش را در دست دارد و کاری از نفس برنمیآید. اللهاکبر که میگوید غرق در نماز میشود. تیر هم از پایش بکشند متوجه نمیشود.
میفرماید امروز روز تمرین است روز ریاضت است. اسب را وقتی میخواهند رویش کار کنند که از روی موانع بپرد که اسب را رها کنند فقط میخورد بار هم نمیتواند ببرد؛ لذا به اسب غذا نمیدهند. معلمی که بلد است مقدار کمی تغذیه میکند یک حبه قند به او میدهد صدتا کار از او میگیرد. تمرینش میدهد لاغرش میکند و بدنش را آماده مسابقه میکند که بتواند از روی موانع عبور کند.
این کاری را که با اسب میکنند میگویند ریاضت. ریاضت اصالتاً برای اسب است. چون انسان هم نفس خودش را تمرین میدهد جاهایی که باید نگاه کند میگوید نگاه نکن و مواظبت میکند، کاری که انسان مثل اسب با خودش میکند میگویند ریاضت؛ یعنی مثل اسب تمرینش بده. دهنه نفس را مثل دهنه اسب که دست راکب است به دست خودت باشد. این همینطور در حالت عادی نمیشود. بهزحمت میشود.
با اسب ۶ ماه باید کار کنند، انسان را باید تا آخر عمر ریاضت بدهند. اگر ریاضت نکشد میشود یابو؛ یابوی نفس. امروز روز ریاضت است. نفست را امروز باید تمرین بدهی. چند روز بیشتر وقت نداری. دنیا را پشت سر گذاشتی و قیامت در پیش است. امروز را که وقت داری تمرین کن که فردا در مسابقه برنده شوی.